(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 23 اردیبهشت 1391 - شماره 20206 

برنامه هفت از آغاز تا امروزاين «هفت» مقدس نيست
نگاهي به تبليغات رسانه اي قتل بن لادن براي مبارزات انتخاباتي ايالات متحده
او بود، ما هستيم
تأملي درموضوع نقدنويسي درجامعه رسانه اي ايران
نقد مي كنم؛ پس هستم!
برگزاري سومين جشنواره آثار و توليدات مراكز استاني حوزه هنري
بازي رايانه اي «دليران تنگستان» ساخته مي شود
مختارنامه ممنوع شد!



برنامه هفت از آغاز تا امروزاين «هفت» مقدس نيست

سيد فريد موسوي
پس از تجربه برنامه 90 به عنوان اولين برنامه چالشي در صدا و سيما (علي رغم مخالفت هاي ساختاري و موضوعي كه هنوز هم به آن وجود دارد) و تأثيراتي كه در جامعه به وجود آورد، به زودي مسئولان رسانه ملي بر آن شدند تا اين تجربه را در ساير حوز ه ها نيز دنبال كنند. با اين حال تا سال ها نه تنها اعتمادي براي ورود به اين حوزه به افراد مختلف به وجود نيامد، بلكه عزمي هم از سوي مديران شبكه ها براي اين موضوع وجود نداشت تا اين ايده را كليد بزنند.
همزمان با انتخابات رياست جمهوري سال 88 وقايع پس از آن ضرورت پرداختن به مسائل سياسي و ايجاد يك برنامه چالشي در اين زمينه (كه لزوم آن نيز از سوي مسئولان بلندپايه نظام توصيه شده بود) بيش از پيش به وجود آمد. سال ها بود كه علي اصغر پورمحمدي كه سابقه جنجالي و متفاوتي در شبكه پنج داشت به شبكه سه نقل مكان كرده بود و حضور در يك شبكه سراسري اين بستر را براي او فراهم كرد تا طرح توليد برنامه هاي چالشي در ساير حوزه ها را كليد بزند.
در نتيجه به محض احساس دغدغه عده اي از جوانان انقلابي و فعال در حوزه رسانه و پيشنهاد توليد برنامه چالشي سياسي و ورود به موضوع وقايع پس انتخابات رياست جمهوري سال 88، مدير شبكه سه هم اين پيشنهاد را پذيرفت و برنامه اي با نام «ديروز، امروز، فردا» شكل گرفت.
برنامه بعدي كه در اين فضا توليد شد «هفت » بود . طرح برنامه «هفت» آنچنان كه مسئولان آن ادعا دارند در سال 86 و با پيشنهاد آنها به مدير شبكه سه آغاز شد ، با اين حال در سال 89 و با مسئوليت شخصي علي اصغر پورمحمدي، مدير شبكه سه و راضي كردن عزت الله ضرغامي آغاز شد. با اين حال از ابتداي شروع اين برنامه زمزمه هاي نفوذ جريان هاي خاص در آن هرازگاهي به گوش مي رسيد و تك مضراب هاي گردانندگان برنامه به خصوص فريدون جيراني به عنوان تهيه كننده و مجري- كارشناس، دغدغه هايي را در فعالان رسانه و سينما ايجاد كرد.
در چند هفته اخير بالاخره مكنونات قلبي گردانندگان اين برنامه هويدا شد و جهت گيري هاي محافظه كارانه آنها شكل علني تري به خود گرفت و همين امر منجر به اعتراضات گسترده اي در ميان اهالي رسانه و تشكل هاي دانشجويي شد.
فارغ از مسايلي كه در اين برنامه ها مطرح شد و نقد و بررسي آنها، اين اعتراضات گسترده باعث شد تا اين برنامه متوقف شود. اگرچه جيراني اين موضوع را نمي پذيرد، علت اعلام خبر ناگهاني خبر خداحافظي اش از برنامه را بي ارتباط با نامه سرگشاده به رئيس سازمان صدا و سيما و به دليل آغاز سريال تازه اش و سفر به خارج از كشور از پيش برنامه ريزي شده عنوان مي كند.
مجري برنامه «هفت» البته در گفت وگو با سينماپرس در پاسخ به انتقادهاي مدير گروه اجتماعي درباره موضع گيري برنامه دو هفته قبل در ارتباط با جريان دولتي شدن سينما سخني نگفته و عنوان مي كند كه: در اين باره صحبتي نمي كنم.
به نظر مي رسد تعطيلي اين برنامه بيشتر از آنچه انتظار مي رود ادامه داشته باشد و براساس آنچه مدير گروه اجتماعي شبكه سه اعلام كرده به دليل همزماني با پخش جام ملت هاي اروپا، اين برنامه يك ماه تعطيل خواهد شد! البته در اين بين حرف هايي هم در زمينه تغيير مجري و دست اندركاران آن منتشر شده بود كه مسعود فراستي در گفت وگو با خبر آنلاين آنها را تأييد كرده و تأكيد كرده كه حضور او در «هفت» ادامه دارد، اما فريدون جيراني به خاطر ساخت سريالش از اين برنامه مي رود.
پس از درخواست 21 رسانه اصولگرا از رئيس رسانه ملي براي ايجاد زمينه مناظره درباره سخنان مجري اين برنامه به دنبال حمله برنامه هفت به جريان انقلابي سينماي ايران و خبر مدير گروه اجتماعي شبكه سه از توقف و تغيير در اين برنامه، چهار تشكل دانشجويي با انتشار نامه اي سرگشاده به ضرغامي به شدت نسبت به اين موضوع واكنش نشان داده و تعطيلي برنامه را فرار به جلوي رسانه ملي براي نشنيده شدن پاسخ جريان جبهه فرهنگي انقلاب در صدا و سيما توصيف كردند.
با اين همه بايد منتظر ماند و ديد آيا صدا و سيما به خواسته رسانه هاي ارزشي براي مناظره موضع گيري هاي مجري و برنامه هفت تن درخواهد داد يا مثل موارد پيش از اين تنها به تغيير عوامل و مجري برنامه بسنده خواهد شد؟

 



نگاهي به تبليغات رسانه اي قتل بن لادن براي مبارزات انتخاباتي ايالات متحده
او بود، ما هستيم

م.حميدي
انسان موجودي نمادگرا است. ذهن انسان، سازوكاري نمادين دارد و با نمادسازي بهتر مي تواند معاني و جهان پيرامون را درك كند. آدمي براي معنا بخشي از كلام بهره مي برد و كلام در اوج بار معنائي خود جنبه نمادين پيدا مي كند. در واقع انسان بدون نماد فاقد تفكر و اصالت است. براي مثال كعبه براي مسلمانان نماد عبادت است و براي ما ايرانيان - به ويژه- نماد عشق و وحدانيت. به عبارتي نمادها در بستر زماني - مكاني يا به بياني دقيق تر در قالب فرهنگي خود معناگذاري و ارزشمند مي شوند.
براي مثال سال 2001 و حادثه 11سپتامبر، خود به نمادي براي هجوم نظامي و اشغال كشورهاي اسلامي در پوشش تقابل با اسلام گرايي افراطي و تروريسم در غرب وبه ويژه براي ايالات متحده تبديل شد. تروريسمي كه به ادعاي غربي ها، القاعده و رهبر آن بن لادن، خود نمادي براي اسلام گرايي افراطي و دشمني با غرب به شمار مي رفت و مرگ او در دوم مي2011 نيز خود مرگي نمادين بود، به ويژه براي نخستين رئيس جمهور رنگين پوست ايالات متحده كه با شعار تغيير، به عنوان نمادي از احياي نظام كاپيتال - ليبراليسم آمريكايي، چهارسال پيش به كاخ سفيد راه يافت و اينك براي چهارسال ديگر محتاج به نمادسازي و به كارگيري نمادهاي جديد براي ابقاء دراين مقام است.
از همان لحظات نخست روز دوم ماه مي، روزنامه ها، سايت ها و تمام رسانه هاي آمريكايي شروع به نماد سازي كردند. از واشنگتن پـست كه با مقاله اي انتقادي سياست خارجي اوباما و مبارزه با تروريسم در دوران رياست جمهوري او را- با وجود قتل بن لادن دراين دوران - به باد انتقاد گرفت و در نهايت او را ضعيف تر از جرج بوش نشان مي داد كه از همان سال 2001 به بهانه مبارزه با تروريسم و يافتن بن لادن، نيمي از آسيا و خاورميانه را به آتش كشانده و اشغال كرده بود تا روزنامه هاي دولتي و سايت هاي وابسته به حزب دموكرات كه يك سال پس از مرگ بن لادن اينك با هر چه مخوف تر نشان دادن او به جهانيان، از قتل او به عنوان برگ برنده حزب دموكرات و آقاي رئيس جمهور براي مبارزات انتخاباتي پيش رو بهره گرفتند.
تيتر اكثر رسانه هاي غربي و سايت هاي اينترنتي ايالات متحده يكسال پس از مرگ بن لادن اين بود؛ «ناگفته هايي از زندگي مرموز رهبر القاعده» و جملات اكثراً با عبارت «او بود»1 ، شروع مي شد؛«او مردي بود با تمايلات خشن و پرخاشگرانه»، «اومردي بود با آرشيوي از فيلم هاي تحريك كننده2»، «او شيفته تركاندن تانكرهاي نفتكش بود» و... طوري كه انسان خنده اش مي گيرد و با خود فكر مي كند، احتمالاً بحران انسان امروزي نه تروريسم يا افراط گرايي كه بحران نمادسازي است. شايد انسان امروز ديگر قادر به نمادسازي و درك معاني و مفاهيم نيست و به همين خاطر است كه درسالروز مرگ بن لادن
- رهبر القاعده - از پروژه جديد برج هاي دو قلو (نماد تجارت جهاني) در ايالات متحده تقدير و خبرسازي مي شود و مراسمي در بزرگداشت برج هاي جديد درمنهتن نيويورك برپا مي شود. برج هايي كه زماني نمادهايي كم بها و ناشناخته بودند از كاپيتاليسم و سيستم سرمايه داري غرب و ايالات متحده و اينك با گذشت يك دهه از 11سپتامبر 2001 و يك سال از دوم مي 2011، شايد پس از اين همه جنگ و قتل و لشكركشي، نمادهايي شناخته شده تر باشند براي غرب و ارزش هاي معنوي تجارت جهاني! تجارتي كه اينك 11سال پس از انفجار و انهدام، خون هاي ريخته شده و قربانيان بي شمار، دلايل محكم تري دارد تا نمادي محكم تر، شناخته شده تر و به دليل قربانيان خود، مشروع تر باشد براي غرب و نظام كاپيتاليستي كه اگر چه دچار بحران نمادسازي است با اين حال هنوز مانند جوامع اوليه و اقوام بدوي مي داند كه مشروعيت نياز به قرباني دارد و هرچه قربانيان بيشتر، نماد مشروعتر و پر معناتر مي گردد.
اينك آقاي اوباما قاطعانه تر و محكم تر مي تواند بگويد؛ ما هستيم - درحالي كه - او بود! و دوباره رسانه ها، سايت ها، فيلم ها و مولتي مدياها شروع كنند به نمادسازي و قهرمان پروري. قهرماناني كه پس از يك دهه قتل و لشكركشي،
ضد قهرمانان را مي كشند تا جهان را تغيير دهند!
ــــــــــــــــــــ
پي نوشت:
1- He Was a...
2 Arouse Movies-

 



تأملي درموضوع نقدنويسي درجامعه رسانه اي ايران
نقد مي كنم؛ پس هستم!

محمد قمي
حافظ مي فرمايد:
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي
عشق داند كه در اين دايره سرگردانند
و لئوناردو داوينچي مي گويد:
«هيچ كس حق ندارد پيش از رسيدن به شناخت كامل از ماهيت چيزي يا كسي به آن عشق ورزد يا از آن نفرت داشته باشد.»
نقد قطعانظر «شخصي» نويسنده اش است و مگر منتقد يا هركس ديگري مي تواند نظري غير از عقيده شخصي اش را بازگو كند؟! آنچه مهم است اين است كه اين «نظرشخصي»براساس «معيار» و ملاك و ميزان باشد و نه گتره اي و بي در و پيكر!
اساسا اين جمله كه «نبايد نظر شخصي را در نقد لحاظ كرد» جمله اي است بي معني و اگركمي دقت كنيم اصلا غير ممكن هم هست! اگر بنا نيست منتقد نظر شخصي اش را بگويد، پس نظر «جمعي» را بگويد يا نظر «غير» را؟ كدام جمع؟ كدام غير؟
منتقد قطعا براساس «جهان بيني» خودش به اثر هنري مي نگرد و اين هم اصولي است و هم بديهي و فطري و هم تنها راه درست و هنرورزانه مواجهه با اثر هنري.
اما قطعا اين مواجهه و نظرگاه بايد براساس موازين و معيارهاي زيبايي شناختي درستي باشد و منتقد بايد بتواند از آن ملاك ها دفاع كند.
باري؛ چاره كار، نظر شخصي نداشتن يا خنثي حرف زدن و تعريف كردن داستان فيلم به جاي نقد فيلم نيست! بلكه چاره در ارزيابي منتقدانه و براساس اصول و مفاهيم نقد است.
نقد، «تيغ عقل و دل» است و منتقد كسي است كه بر «مبنا»ي «ارزش هاي هنري» به واكاوي اثر مي پردازد و دراين مسير نبايد به هيچ چيزي مرهون و مديون باشد جز «معيار» نقد و «مفاهيم» ماهوي آن.
متأسفانه تعداد منتقدان جدي و حرفه اي ما بسيار معدود و محدود است و اندك. منتقد مي بايستي مديوم مدنظرش براي نقد را بشناسد و مثلا اگر بناست سينما را نقد كند و فيلم را به تحليل بگذارد، حتما بايستي «شناخت» درستي از مديوم سينما داشته باشد و عناصر آن را به خوبي بشناسد و اين شناخت براي او «جامع و مانع» باشد.
كه اگرچنين نباشد وضعيت نقد نويسي در رسانه ها مي شود همين چيزي كه الان هست؛ هركسي از راه مي رسد بي آنكه ابتدايي ترين و اوليه ترين اصول و مفاهيم نقد را بداند و حتي عناصر سينما را بشناسد، به توهم «خود منتقد بيني» دچار شده و دست به قلم مي برد و شروع به نقدنويسي مي كند بي آنكه كمترين و كوچك ترين نشانه هايي از معيار و ملاك در نوشته هايش باشد و خواننده نمي داند كه چرا و به چه دليل بايد پاي نقد ايشان بنشيند!
چطور ممكن است كسي كه ميزانسن را نمي شناسد و برعناصر ساختاري و فرم و درام و... تسلط و اشراف ندارد، يك فيلم سينمايي را نقد كند و به مصاف سازنده اثر رود و بتواند در مقام دفاع از نظرش برآيد؟! البته دفاع اصولي و بر مبناي «عناصر زيبايي شناختي سينما» و نه احساسات و توهمات و تخيلات جناب منتقد سينما نديده- بر وزن مومن مسجد نديده!-
گفتيم كه نقد، نظر «شخصي» منتقد است و اين نظر شخصي و برآمده از جهان بيني شخصي بودن، خود از پايه هاي نقد است كه باز تأكيد مي كنيم بايد برمبناي «شناخت» و بر اساس«معيار» درست باشد.
اگربه اين اصل بنيادين، آگاهي يافتيم و آن را به درستي درك كرديم آن وقت خيلي از مسايل ديگر هم برايمان حل خواهد شد و تكليفمان با خيلي از چيزهاي ديگر درحوزه نقد و تحليل فيلم روشن خواهد شد.
كسي كه بدون شناخت هنر سينما و آگاهي و- حتي- تسلط و تفوق بر آن، دست به قلم مي برد و نقد مي نويسد، درست مثل كسي است كه بدون آگاهي و شناخت از مراحل و دقايق عمل جراحي قلب يا مغز، لباس جراحي مي پوشد و بر بالين مريض مي رود و دست به تيغ مي برد!

 



برگزاري سومين جشنواره آثار و توليدات مراكز استاني حوزه هنري

سومين جشنواره آثار و توليدات مراكز استاني حوزه هنري برگزار خواهد شد.
به گزارش خبرنگار كيهان، مصلحي مدير جشنواره ياد شده گفت: سومين جشنواره آثار و توليدات مراكز استاني حوزه هنري از 25 تا 28 ارديبهشت با حضور مجموعه متراكمي از هنرمندان، اساتيد، پيشكسوتان، مديران فرهنگي از سراسر كشور در تركيبي از رشته هاي هنري در كرمانشاه برگزار خواهد شد. به گفته وي، اكثر مراكز استاني حوزه هنري فعاليت محورند نه توليد محور و مجموعه فعاليت هاي خوبي هم صورت مي گيرد، ولي اگر يك فعاليت تبديل به محصول نشود و در دسترس مخاطب قرار گيرد اين حركت ناقص است. وي با انتقاد از روند بودجه بندي استان ها گفت: منابع مالي و مجموعه حركت هاي جدي معطوف به مركزنشين ها بود و لابي در كسب اين منابع و توزيع در اين منابع نقش اساسي داشت. مدير كل امور استان هاي حوزه هنري بيان كرد: نقش مركزنشين ها در عرصه فعاليت هاي مراكز استاني به جاي حمايت و نظارت ميل شديد به تصدي گري داشت.

 



بازي رايانه اي «دليران تنگستان» ساخته مي شود

بازي رايانه اي «دليران تنگستان» با محوريت استكبارستيزي اهالي تنگستان با مهاجمان انگليسي، با حمايت بنياد ملي بازي هاي رايانه اي ساخته مي شود.
اين بازي براساس زندگي «رئيسعلي دلواري» قهرمان آزادي خواه تنگستان، توليد خواهد شد. نمايش بخشي از تاريخ معاصر ايران و شرح رشادت هاي مردم جنوب كشور در مبارزه با استعمارانگليس از اهداف توليد اين بازي ملي به شمار مي رود. «رئيسعلي دلواري» رهبر قيام مبارزان تنگستاني عليه نيروهاي اشغال گر و متجاوز انگليسي در اواخر قرن گذشته است.

 



مختارنامه ممنوع شد!

نمايش سريال «مختارنامه» به رغم محبوبيت در جمهوري آذربايجان ممنوع شد.
درحالي كه براساس نظرسنجي موسسه كائنات در تعدادي از شهرهاي جمهوري آذربايجان، پخش دوبله آذري «مختارنامه» از طريق سيماي آذري شبكه سحر حدود 42 درصد از بينندگان تلويزيون در اين كشور را پاي شبكه سحر نشانده است، از اين پس، هيچ گونه سريال ايراني از شبكه هاي آذري اين جمهوري پخش نخواهد شد و اقبال مردمي از سريال هاي ايراني ماندگاري همچون «مختارنامه»، «يوسف پيامبر» و امثال آنها در كشور آذربايجان، فقط از دريچه شبكه سحر رخ خواهد داد؛ اتفاقي كه نشان دهنده جايگاه و اهميت بيش از پيش اين شبكه برون مرزي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14