(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 23 اردیبهشت 1391 - شماره 20206 

به مناسبت بيستم جمادي الثاني سالروز ولادت حضرت زهرا(س) و روز زن
همسرداري را از پيامبر(ص) بياموزيم
سيره تربيتي فاطمه(س)



به مناسبت بيستم جمادي الثاني سالروز ولادت حضرت زهرا(س) و روز زن
همسرداري را از پيامبر(ص) بياموزيم

عبدالكريم پاك نيا تبريزي
امروزه يكي از مهم ترين مشكلات خانواده ها نداشتن مديريت صحيح در زندگي است؛ بسياري از اختلافات، چالش ها و مشاجرات كه مقدمه فروپاشي خانواده هاست، ناشي از نداشتن الگويي كامل در اداره خانواده است. به طور حتم درصد قابل توجهي از مشكلات، به رفتار شوهران برمي گردد، برخي مردان محيط خانه را با فضاي محل كار اداري و يا پادگان هاي نظامي اشتباه گرفته و مي خواهند با ادعاهاي خشك و بي روح و تعصبات جاهلانه، خانه را اداره كنند درحالي كه سخت گيري هاي غيرمنطقي از آفات مهم و آسيب هاي نظام خانواده بوده و استحكام آن را تهديد مي كند، حتي برخي از مردان با سخت گيري هاي غيرمنطقي خانه را به زنداني تبديل مي كنند كه زن بايد از هرگونه فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي پرهيز كند. در مقابل، برخي ديگر به صورت لجام گسيخته، دم از آزادي و راحتي اعضاي خانواده مي زنند؛ بديهي است كه هر دو روش نادرست است و نتيجه آن، چيزي جز افراط و تفريط و پيامدهاي ناگوار نخواهد بود. براستي راه حل مشكل چيست؟ و چه بايد كرد؟
واقعيت اين است كه براي رسيدن به خوشبختي و مديريت موفق يك خانواده، داشتن راهنما و الگوي كامل امري ضروري است و هرگز بدون آن نمي توان به اهداف مقدس زندگي نائل شد. به قول حافظ:
طي اين مرحله بي همرهي خضر مكن
ظلمات است بترس از خطر تنهايي
بهترين اسوه و راهنما را قرآن كريم دراين زمينه به ما معرفي مي كند: «لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه ؛ (1) قطعا براي شما در اقتدا به رسول خدا(ص) سرمشقي نيكوست.» او كامل ترين نسخه انسانيت در عالم هستي از هر لحاظ براي تمام انسان ها الگو و اسوه محسوب مي شود.
براي رسيدن به يك زندگي سعادتمندانه ضروري است كه با مديريت پيامبر اسلام(ص) در خانواده و چگونگي رفتار آن حضرت با همسرانش آشنا شويم و از روش هاي آن حضرت درس زندگي بياموزيم. در مقاله حاضر فرازهائي از سيره خانوادگي رسول خدا(ص) بازگو شده است.
مهربانترين نسبت به همسر
آن رهبر فرزانه اسلام از سويي به سلاطين و رهبران جهان نامه نوشته و با اقتدار كامل با آنان سخن مي گفت و در جنگ با مشركان نيز قاطع و باصلابت بود و از سوي ديگر در ميان خانواده اش با مهرباني، عطوفت، حلم و تواضع برخورد مي كرد. هيچ كس از آن حضرت در خانواده اش خوش اخلاق تر نبود. هريك از ياران و يا اعضاي خانواده اش كه او را صدا مي زد، در پاسخ با كمال نشاط و خوشرويي مي فرمود: لبيك (2)
پيامبر اكرم(ص) در منزل، خدمتكار اهل خانه محسوب مي شد. گوشت خرد مي كرد. وقتي بر سر سفره ساده غذا مي نشست، خدا را ياد مي كرد و انگشتان خود را بعداز غذا مي ليسيد. بز و گوسفند و شتر را مي دوشيد. لباس خود را وصله مي كرد. به گوسفندان و شترش رسيدگي مي نمود. به همراه اهل خانه گندم را آسياب كرده و خمير مي ساخت. خانه خويش را نظافت مي كرد. لوازم زندگي را به دوش كشيده و از بازار به منزل مي برد. در منزل را شخصا باز مي كرد و محبوب ترين كارها نزد پيامبر(ص) خياطي بود.(3)
رسول گرامي اسلام(ص) فرمود: نشستن مرد نزد همسرش در پيشگاه خداوند از اعتكاف در مسجد من محبوب تر است.(4)
رسول خدا(ص) همواره مردان مسلمان را توصيه مي كرد كه با همسرانشان عالي ترين رفتار را داشته باشند و خود نيز چنين بود. آن حضرت در اين زمينه به مردان مسلمان فرموده است: «خيركم خيركم لاهله انا خيركم لاهلي؛(5) بهترين شما كسي است كه نسبت به همسرش نيكوكار باشد و من نيكوكارترين شما نسبت به همسرم هستم.»
اين شيوه پيامبر(ص) برگرفته از آموزه هاي قرآني است كه فرموده: «و عاشروهن بالمعروف؛(6) و با همسرانتان به نيكي و شايستگي رفتار كنيد.»
هديه به همسر
كارشناسان امور تربيت و خانواده بر اين باورند كه هديه دادن به همسر تأثير فراواني در تحكيم روابط خانواده دارد؛ زيرا هديه نوعي اظهار محبت و اثبات صداقت در زندگي مشترك است. گذشته از آن، هديه، مصداق بارز سپاس گزاري است. پيامبر(ص) در اين زمينه اين جملات را فرمود: «هديه كينه را مي برد.»، «هديه محبت و دوستي به همراه دارد و ارتباط طرفين را تقويت مي كند.»، «هديه در بسته را باز مي كند.» (7)
دقت در اين سه جمله نبوي، نكات حكيمانه و آموزه هاي تربيتي فراواني به همراه دارد كه بر اهلش پوشيده نيست.
رسول گرامي اسلام(ص) در كلام زيبايي فرمود: «هركس وارد بازار شود و هديه اي بخرد و آن را براي خانواده خود ببرد، پاداش او همانند كسي است كه براي گروهي نيازمند صدقه اي برد و بايد در دادن هديه از دختران شروع كند.»(8)
خوش بويي و خوش خويي
همسر شايسته همواره از شوهرش توقع دارد كه زيبايي ظاهر را در خانه و جامعه حفظ كند و بي نظم و درهم ريخته نباشد كه موجب تنفر مردم گردد. همچنان كه شوهر چنين انتظاري از همسرش دارد.
رسول گرامي اسلام همواره مي فرمود:«خداوند خوشبو است و بوي خوش را دوست دارد، پاكيزه است و پاكيزگي را دوست دارد، بزرگوار است و بزرگواري را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پس جلو خانه هاي خويش را پاكيزه سازيد و مانند يهوديان نباشيد.(9)
رسول خدا (ص) خود نيز چنين بود. انس بن مالك مي گويد: من ده سال با پيغمبر(ص) همنشين بودم و انواع عطرها را استشمام كرده ام ولي هرگز بويي از بوي دهان حضرتش بهتر نيافتم و چون يكي از اصحاب به ملاقات اومي آمد حضرت با او برمي خاست و جدا نمي شد تا طرف جدا شود و برگردد و چون يكي ازاصحاب به وي مي رسيد و دست مي داد پيامبر(ص) دست خود را از دست او نمي كشيد تا طرف قبلاً دست خود را درآورد و هرگز پاهايش را جلو همنشيني دراز نكرد و هيچ كس درمحضر او نمي نشست مگر اينكه وقتي مي خواست برخيزد، پيغمبر به احترام او برمي خاست (01)
پيغمبر(ص) با مشك، خود را خوشبو مي فرمود، چندان كه مشك بر فرق سر حضرت برق مي زد و به چيزهاي بي رنگ كه مناسب مردان است، مثل مشك و عنبر خود را معطر مي فرمود و نيز به عطر خود را خوشبو مي كرد و همسرانش او را به آن خوشبو مي كردند. و خود را با عود قماري (نوعي عود) خوشبو مي نمود و درشب تاريك پيش از آنكه كه ديده شود از بوي خوشش شناخته مي شد چنان كه رهگذر مي گفت، اين پيغمبر است. پيامبر(ص) فرمود: دوست من جبرئيل (ع) به من گفت: يك روز در ميان، خود را معطر ساز و روزهاي جمعه عطر زدن را ترك مكن. (11)
رسول خدا (ص) به علي (ع) سفارش كرد: يا علي! عطر زدن در روزهاي جمعه را ترك مكن كه اين جزو سنت من است و تا زماني كه بوي عطر از تو استشمام شود، برايت حسنه نوشته مي شود. (21)
رسول خدا (ص) از راهي عبور نمي كرد، مگر اينكه كساني كه از آنجا مي گذشتند، از عطر آن حضرت متوجه مي شدند كه ايشان از آن محل گذشته است. (31)
عفت و غيرت
خداوند متعال براي اينكه حريم ناموس مسلمانان حفظ شود، نگاه هاي هوس آلود را از طرف زن و مردم نامحرم، ممنوع اعلام كرده و به رسول اعظم فرموده است:«قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ... و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن (41) اي رسول ما! به مردان مومن بگو چشم هاي خود را از نگاه به نامحرمان بپوشانند... و به زنان با ايمان نيز اعلام كن تا ديدگان خود را از هر نامحرمي فروبندند.»
جدايي زن و مرد نامحرم، يكي از دستورهاي صريح قرآن و رسول خدا است كه درسلامت جامعه تاثير فراوان دارد. بدون ترديد حفظ «عفت عمومي» براي پايداري هر جامعه اي ضرورتي انكارناپذير است و يكي از راه هاي جلوگيري از نفوذ شيطان و وسوسه هاي آن، ايجاد حريم ميان زن و مرد و رعايت پوشش لازم است تا از نگاه هاي هوس آلود و تماس هاي غير شرعي جلوگيري شود.
سيره رسول اعظم (ص) در زمينه عفاف برگرفته ازمعارف قرآن كريم بود. مواردي درتاريخ نقل شده كه نشان دهنده اهتمام فراوان آن گرامي به اين مسئله است. در اينجا به چند نمونه اشاره مي كنيم:
الف- رعايت حريم با نامحرم
امام صادق(ع) فرمود: هنگامي كه آيه 21 سوره ممتحنه [كه درباره بيعت زنان است] در فتح مكه نازل شد، پيامبر(ص) در كوه صفا بود. دستور داد: طشتي را پر از آب كنند. سپس آن حضرت دست خود را در آن فرو برد و بيرون آورد، آنگاه زنان به عنوان «بيعت» يكي يكي آمدند و دست خود را در آن فرو بردند.(51)
زن جواني در حجت الوداع به محضر رسول خدا(ص) آمد تا مسئله اي بپرسد. حضرت در هنگام پاسخ، متوجه شد فضل بن عباس- كه جواني زيباروي و پشت سر پيامبر سوار بر اسب بود- به آن زن نگاه مي كند و او هم به فضل خيره شده است. رسول خدا براي جلوگيري از رد و بدل شدن نگاه هاي هوس آلود، با دست خود سر فضل را به سوي ديگر برگرداند. سپس فرمود: «ترسيدم شيطان بين مرد جوان و زن جوان داخل شود.»(61)
رسول خدا(ص) فرمود: «ميان زنان و مردان نامحرم فاصله ايجاد كنيد».(71)
چرا كه تقويت ايمان، آرامش روحي و رواني، سلامت جسمي، استحكام بنيان خانواده، عزت و سربلندي، امنيت بانوان و دوري از افكار ناسالم، برخي از بركات اين دستور نبوي است.
ب- حفظ ناموس از ديد نامحرم
در حديثي از پيامبر اكرم(ص) مي خوانيم: «كان ابراهيم ابي غيورا و انا اغير منه و ارغم الله انف من لايغار من المؤمنين؛ پدرم حضرت ابراهيم مرد غيوري بود و من از او غيورترم. خداوند بيني مؤمناني را كه غيرت ندارند به خاك بمالد».(81)
در حديث ديگري از رسول خدا(ص) آمده است كه فرمود: «اني لغيور والله عز و جل اغير مني و ان الله تعالي يحب من عباده الغيور؛ من غيورم و خداوند از من غيورتر است و خداوند بندگان غيورش را دوست دارد».(91)
روزي ابن مكتوم- كه يكي از ياران پيامبر و مردي نابينا بود- به خانه رسول خدا آمد. دو تن از همسران آن حضرت (عايشه و حفصه) در كنار پيامبر بودند و با ورود او پوشش اسلامي را رعايت نكردند.
بعد از رفتن آن مرد، پيامبر(ص) آنان را سرزنش كرد كه: چرا حجاب خود را رعايت نكرديد؟ آنان گفتند: او كه ما را نمي ديد. فرمود: «آيا شما هم او را نمي ديديد؟ شما كه نابينا نيستيد».(02)
آن حضرت نه تنها نسبت به ناموس خود غيرتمند بود، بلكه براي غيرتمندان ارزش ويژه اي قائل بود. امام صادق(ع) فرمود: گروهي از اسيران را خدمت پيامبر(ص) آوردند پيامبر(ص) (به خاطر جناياتي كه آنها انجام داده بودند) دستور قتل آنها را صادر كرد به استثناي يك نفر، آن فرد تعجب نمود وعرض كرد چگونه مرا از ميان همه آنها آزاد كردي؟! فرمود: جبرئيل ازسوي خدا اين خبر را به من داده است كه تو داراي پنج صفت هستي كه خدا و پيامبرش(ص) آن را دوست دارند: «الغيره الشديده علي حرمك، والسخاء و حسن الخلق، و صدق اللسان و الشجاعه ؛ غيرت شديد نسبت به ناموست، سخاوت، اخلاق نيكو، راستگويي و شجاعت»! هنگامي كه آن مرد اسير آزادشده اين سخن را شنيد اسلام آورد و در زمره مسلمانان شايسته قرارگرفت. (12)
رهنمود رسول خدا(ص) به حضرت علي(ع) و فاطمه زهرا(س) درمورد تقسيم كار، يكي ديگر از مواردي است كه از اهتمام آن حضرت به حفظ حريم خانواده از ديد نامحرم حكايت مي كند. هنگامي كه آن دو بزرگوار از محضر پيامبراكرم(ص) تقاضاي تقسيم كار كردند، پيامبر كارهاي داخل منزل را به فاطمه(س) و كارهاي بيرون منزل را نيز به علي(ع) سپرد. پس از اين داوري واقع بينانه، حضرت زهرا فرمود: «خدا مي داند كه چقدر از اين تقسيم كار خوشحال شدم؛ چرا كه رسول خدا(ص) مرا از انجام كارهايي كه مربوط به مردان است، معاف نمود و مرا وادار نكرد كه دوشادوش مردان نامحرم به كار بپردازم.(22)
صبر در سختي ها
صبر در مشكلات زندگي، بويژه مصيبت ها فقط براي زنان نيست بلكه شوهران بيشتر نيازمند صبر و حوصله هستند و آن هم در تمامي مراحل زندگي از اختلافات كوچك گرفته تا مصيبت هاي سنگين زندگي كه براي همه رخ مي دهد و فراز و نشيب در زندگي اجتناب ناپذير است.
رفتار رسول خدا(ص) دراين زمينه بهترين درس براي ماست؛ ابراهيم پسر پيامبراكرم(ص) در اواخر سال هشتم هجري متولد شد (32) و در رجب سال دهم هجري وفات يافت. رسول خدا(ص) در هنگام وفات ابراهيم پسر دوساله اش با چشماني اشكبار فرمود: «اي ابراهيم! كاري از ما براي تو ساخته نيست. تقدير الهي نيز برنمي گردد. چشم پدرت در مرگ تو گريان و دل او محزون و اندوهبار است؛ ولي هرگز سخني را كه موجب خشم خداوند باشد، بر زبان جاري نمي سازم. اگر وعده صادق الهي نبود كه ما نيز به دنبال تو خواهيم آمد، در فراق و جدايي تو بيش از اين گريه مي كردم و غمگين مي شدم.» (42)
وقتي سيلاب اشك از چشمان پيامبر(ص) جاري بود، برخي گفتند: يا رسول الله! چرا در فراق فرزندت اين گونه گريه مي كني؟ فرمود: اين گريه علامت دلسوزي و رحمت و محبت است و هركس رحم و عاطفه نداشته باشد، مورد رحمت قرار نخواهدگرفت. (52)
خشم فقط براي خدا
عصبانيت و بدخلقي درخانواده، سمي مهلك براي روابط زن و شوهر است كه گاهي عوارض ناشي از آن هرگز جبران نمي شود. پيامبر(ص) در مورد مفاسد خشم و غضب فرمود: «خشم، ايمان را فاسد مي كند؛ همچنان كه سركه عسل را از بين مي برد.» (62)
مهرورزي و حسن خلق آن حضرت در خانواده و اجتماع چنان در مورد حضرتش مي درخشد كه دوست و دشمن را به تحير واداشته است؛ اما مهمترين نكته آموختني از سيره نبي مكرم اسلام(ص) اين است كه آن وجود باعظمت با اين حال، همواره دعا مي كرد كه : «اللهم حسن خلقي؛(72) خدايا! اخلاقم را زيبا گردان!» «اللهم جنبني منكرات الاخلاق؛ (82) پروردگارا مرا از اخلاق زشت دور بگردان!»
دنيا و ناملايمات آن هرگز او را به خشم درنمي آورد و چون حقي پايمال مي شد از شدت خشم كسي او را نمي شناخت و از هيچ چيز پروا نداشت، تا آنكه حق را ياري كند. (92)آن گرامي با آن همه عظمت و بزرگي، در منزل كار مي كرد و به نگهداري و پرستاري از كودكان مي پرداخت. درمسائل شخصي عصباني نمي شد. هرگاه حرمت الهي شكسته مي شد و يا ارزش هاي اسلامي مخدوش مي گرديد، فقط براي خدا، خشمگين مي شد. اين مقال را با اين بيت زيباي حافظ به پايان مي بريم كه:
به حسن و خلق و وفا كس به يار ما نرسد
تو را در اين سخن انكار كار ما نرسد
اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده اند
كسي به حسن و ملاحت به يار ما نرسد
1- احزاب/ 21
2- سنن النبي، ج 1، ص 2.5
3- تفسير فخر رازي، ج 03، ص 18؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 344؛ الجامع الصغير، ج 1، ص 995؛ سيره النبي، ص 4.16
4- التفسير المعين ص 6.40
5- من لا يحضره الفقيه/ ج 3/ 5.55
6- نساء/ .19
7- بحارالانوار، ج 47، ص 8.16
8- امالي صدوق، ص: 7.57
9-نهج الفصاحه - ص 296
01- مكارم الاخلاق/ ترجمه ميرباقري، ج1، ص 33
11و21- الحياه با ترجمه احمد آرام، ص 6،ص 022
31- سنن النبي (ص)/ باب اول.
14-نور/03.
51- الكافي، ج 5، ص .526
61- المبسوط، شيخ طوسي، ج 4، ص .160
71- مواهب الجليل، ج 2، ص 875؛ كشف الخفاء ج 1، ص .279
81- بحارالانوار، ج 100، ص 842، حديث 33.
91 و 02- كنزالعمال، حديث 6770، (ج 3، ص 387).
12- بحارالانوار، ج18، ص.108
22- مستدرك الوسائل، ج31، ص84.
32-ابراهيم از ماريه قبطيه متولد شد و در سنين كودكي از دنيا رفت.
42- فروغ ابديت، ج2، ص.426
52-مسكن الفؤاد، ص49.
62- الكافي، محمدبن يعقوب كليني، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 5136ش، ج2، ص.202
72 و 82- همان، ص95.
92-سنن النبي ص31.

 



سيره تربيتي فاطمه(س)

علي جواهردهي
تربيت به معناي پرورش استعدادها و فعليت بخشي به قوا، از مهم ترين وظايف انسان است. هر چند كه مرد و زن در تربيت فرزند نقش دارند، ولي باتوجه به شرايط مختلف و نيازهاي متفاوت كودك، گام نخست تربيتي بر دوش مادر است. در حقيقت اين مادر است كه بنيادهاي تربيتي و پرورش استعدادهاي كودك را به عهده دارد. مادران، مسئوليت سنگين آموزش و پرورش كودك را از زماني كه نطفه در رحم بسته مي شود تا زمان شيرخوارگي به عهده مي گيرند. آنان از تغذيه كودك كه بستر رشد و نمو كودك را فراهم مي آورد تا آموزش راه رفتن و زبان آموختن و مانند آن را به قصد تربيت، پرورش و رشد و نمو كودك از لحاظ جسمي و روحي، مادي و معنوي به خوبي انجام مي دهند. از اين رو همگان از دامن مادر به معراج و بهشت مي روند و بهشت در زير پاي مادران قرار دارد.
هر چند كه همه مادران بطور فطري و طبيعي مي دانند كه چگونه فرزند خويش را تربيت كرده و پرورش دهند؛ اما دست يابي به بهترين شيوه تربيتي نيازمند بهره گيري از سلوكي است كه عقل و وحي در اختيار مادران قرار مي دهد. آگاهي از شيوه هاي تربيتي، اسوه هاي كمالي و نيك بشريت، مي تواند فرآيند تربيتي كودك را بهبود بخشد و فرصت بهتر و مناسب تري را براي حضور مناسب و خوب و قوي كودك در صحنه هاي زندگي دنيوي فراهم آورد و امكان عروج او به مقامات انسانيت را آسان تر كند.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با نگاهي به آموزه هاي وحياني قرآن، سلوك تربيتي حضرت فاطمه(س) را كه از سوي خدا به عنوان برترين زنان جهان و سرمشق همگان معرفي شده، بيان كند.
پرورش توان خدايي از طريق بندگي
انسان ها موجوداتي بس پيچيده هستند. پيچيدگي انسان به سبب آن است كه همه صفات الهي در او نهاده شده است. در برخي از روايات بيان شده كه خداوند حضرت آدم(ع) را به صورت خويش آفريده است؛ به اين معنا كه اگر خداوند بخواهد صورت بپذيرد و تجسم يابد، در شكل انساني تجسم مي يافت. ريشه اين سخن را مي توان در آيه 31 سوره بقره يافت كه در آن از تعليم همه اسماء الهي به انسان سخن به ميان آمده است؛ زيرا اسم در خداوند به معناي صفاتي است كه در خداوند است و هر اسمي بيانگر صفتي از صفات الهي مي باشد؛ چرا كه اسم به معناي نشانه برجسته اي است كه گوياي صفات الهي است؛ بنابراين، خداوند هنگامي كه همه اسماء الهي را به انسان تعليم بخشيده، در حقيقت صفات خويش را در صورت انساني قرار داده است.
از آن جايي كه همه اسماء و صفات الهي در انسان قرار داده شده، انسان موجودي بس پيچيده شده است. اين پيچيدگي آثار و پيامدهائي در زندگي بشر دارد؛ زيرا به عنوان نمونه، از اسماء و صفات الهي مريد و اراده است؛ پس انسان نيز موجودي مريد و داراي صفت اراده است. همين يك صفت به تنهايي وضعيت انساني را از ديگر موجودات و آفريده هاي هستي متمايز مي سازد؛ زيرا انسان به اراده و اختيار خود مي تواند راه هاي متضادي را در پيش گيرد كه گاه در تقابل سلب و ايجابي يكديگر قرار مي گيرد.
از آن جايي كه صفات الهي تنها در انسان ها به وديعت گذاشته شده، نيازمند عوامل و بسترهايي است تا اين صفات بروز و ظهور كند و به فعليت برسد. به اين معنا كه صفات الهي در انسان ها به شكل قوه و توان وجود دارد و مي بايست آن را با كمك علل و عوامل به نيرو و فعليت در آورد. اينجاست كه نقش پراهميت علل و عوامل فعليت بخش قوا و توان، به خوبي روشن مي شود.
براساس آموزه هاي وحياني قرآن، در ذات انسان، عاملي به عنوان عقل و فطرت قرار داده شده است تا به درستي اين نقش را ايفا كند و توان انسان ها را به نيرو و قواي او را به فعليت درآورد؛ چرا كه فطرت و عقل انساني به صورت طبيعي گرايش به كمال داشته و از هرگونه نقص در هر شكل و قالبي گريزان است؛ پس تلاش مي كند تا با استفاده از ابزارهاي موجود در طبيعت، توان خويش را به نيروي فعليت يافته تبديل كند. پس هر انساني به طور طبيعي به كمك عقل و فطرت، به پرورش خود مشغول مي باشد و راه كمال و نمو و پرورش استعدادهاي خويش را دنبال مي كند.
اما در اين ميان، مشكلي است كه اجازه نمي دهد تا انسان ها به سلامت بگذرند؛ زيرا يك عامل دروني ونيز يك عامل بيروني، مي تواند اين مسير را تخريب كند و يا گمراهي را موجب شود و انسان نتواند به پرورش خود بپردازد و توان خويش را به درستي آزاد كرده و به عنوان انسان خدايي و متاله، ظهوريابد؛ چرا كه عامل هواهاي نفساني در درون و وسوسه هاي شيطاني از بيرون، او را از انتخاب درست راه باز مي دارد و علل و عواملي را در پيش روي انسان قرار مي دهد كه از راه راست بيرون مي رود، به ويژه كه وسوسه هاي شيطاني و نجواهاي پياپي در گوش جان آدمي، فرصت درست فكر كردن و درست عمل كردن را از شخص مي گيرد و گاه آدمي را در انتخاب درست راه و علت و عامل رشدي به اشتباه مي افكند و فريب مي دهد؛ چرا كه شيطنت ابليس و شياطين، در ايجاد اشتباه و فريب و تزيين باطل به عنوان حق و تشابه سازي است. (آل عمران، آيه14؛ انعام، آيه43؛ نساء، آيه119)
در اينجاست كه فطرت و عقل آدمي، نيازمند عاملي است كه او را در انتخاب راه حق و راست ياري كند و از اشتباه و خطا درآورد. خداوند پس از هبوط آدم(ع) به زمين به او عده داد تا با كمك وحي او را به سوي حق هدايت كند و راه راست را بشناساند تا انسان با پيروي از آن خود را پرورش دهد و در مسير عبوديتي گام بردارد كه توان هايش را آزاد ساخته و او را به مظهر تمامي اسماء و صفات الهي درآورد و خدايي و رباني كند. (بقره، آيه38 و آيات ديگر) از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: العبوديه جوهره كنهها الربوبيه ، گوهر و جوهر عبوديت همان ربوبيت الهي است. به اين معنا كه انسان از طريق عبوديتي كه عقل و وحي بيان مي كند، متاله و خدايي مي شود و استعداد و توان الهي او كه به شكل اسماء و صفات در انسان سرشته شده را پرورش و فعليت مي بخشد و مي تواند به عنوان مظهر خداوندي در مقام خلافت الهي، به ربوبيت و پرورش ديگران بپردازد.
فاطمه(س) اسوه اي حسنه
انسان ها هر چند كه به عقل و وحي مجهز شده اند، ولي از آنجايي كه راه فعليت بخشي به توان و استعدادهاي بشري بس سخت و دشوار و دوزخي است، (مريم، آيه17) بسياري هر چند كه بدين راه يقين دارند حتي از گام نهادن در آن ناتوان و يا از ادامه آن دلسرد مي شوند؛ چرا كه مسير پرورش استعدادها و تربيت آن، سنگلاخي و پوشيده از سختيها است: حفت الجنه بالمكاره و حفت النار بالشهوات؛ بهشت را ناملايمات و ناكاميها و دوزخ را كامروائيها فرا گرفته است. (بحارالانوار، ج 86، ص 27)
چه بسا كساني كه بيشتر راه را به درستي مي پيمايند، ولي در ادامه دلسرد مي شوند؛ يا چكاد مظهريت در الوهيت و ربوبيت و متاله و رباني شدن را بس عظيم و دشوار مي بينند و آن را دور از دسترس بشر مي دانند؛ چنان كه مشركان و كافران نسبت به ارتباط انسان با خدا اين گونه مي انديشيدند و وحي را به سبب همين وهم و خيال مي دانستند و مي گفتند: شما بشري مثل ما هستيد. (ابراهيم، آيه 01؛ هود، آيه 72 و آيات ديگر)
در چنين شرايطي لازم است نمونه هاي بشري به مردم معرفي شوند كه متاله و رباني شده اند و از انسانها خواسته شود راه و روش ايشان را در پيش گيرند تا خدايي گردند. (آل عمران، آيه 97)
پيامبران(ع) نمونه هايي بودند كه خداوند به مردم نشان مي دهد. اما همه پيامبران(ع) به تماميت در كمال نرسيده اند و تفاوت هاي بسياري با هم دارند، هر چند كه همه آنان در كف معيارها و موازين انسانيت مشترك هستند و از ديگر انسان ها برتر مي باشند و مثل ديگران نيستند؛ چرا كه خود را از بشر بودن بيرون برده و انسان شده و لياقت و شايستگي دريافت وحي را يافته اند (انعام، آيه 68) ولي تفاوت هاي آنان در ميزان دسترسي به سطح نهايي و غايي انسانيت و متاله و رباني شدن است. (بقره، آيه 352)
خداوند حتي حضرت ابراهيم(ع) را اسوه تمام و كمال معرفي نمي كند و دست كم يك مورد را در ايشان نشان مي دهد كه قابل پيروي نيست. (ممتحنه، آيه 4) در اين ميان خداوند تنها پيامبر گرامي(ص) را اسوه حسنه كامل و تمام و مطلق معرفي مي كند كه بي چون و چرا قابل پيروي است و مي تواند اسوه همگان در همه دوران و اماكن تا روز قيامت باشد. (احزاب، آيه 12) از اين رو قول و فعل و تقرير آن حضرت(ص) به عنوان سنت معتبر، نه تنها شايسته پيروي است بلكه انسان ها مي بايست از ايشان اطاعت محض كرده و در همه زندگي او را برتر از خود بدانند (احزاب، آيه 6) و به اطاعت از ايشان بپردازند؛ چرا كه اطاعت ايشان عين اطاعت خداوند است. (آل عمران، آيات 32 و 231)
در آيات قرآني، ديگراني كه نفس و جان آن حضرت(ص) معرفي شده اند (آل عمران، آيه 16) نيز در مقام عصمت (احزاب، آيه 33) اسوه هاي كامل و نيك الهي معرفي شده اند. اين افراد همان چهارده معصوم(ع) هستند كه شامل پيامبر(ص)، دوازده امام(ع) و حضرت فاطمه(س) مي شود.
خداوند در ميان زنان، حضرت مريم(س) و همسر فرعون آسيه(س) را به عنوان اسوه در آيات 11 و 21 سوره تحريم معرفي مي كند، ولي حضرت فاطمه(س) را به عنوان برترين زنان جهان و هستي به جهانيان معرفي مي كند و ايشان را بي چون و چرا الگوي زندگي نه تنها زنان بلكه همه انسانها مي داند. در سوره انسان و نيز آيه 33 سوره احزاب و آيات ديگر، آن حضرت را معرفي و جايگاه برتر وي را بيان مي كند.
فاطمه(س) خود سري از اسرار الهي است و دسترسي و شناخت مقام بلندش براي ما انسانهاي خاكي به سادگي ممكن نيست، بالاتر از آن، گوشه هاي بسياري از زندگاني اش چون أرّ در صدف، مخفي و پنهان باقي مانده است. آنچه از برخي آيات و روايات مي توان در شناخت مقامات فاطمه(س) گفت، در يك كلمه همان متاله و رباني بودن ايشان است كه او را شايسته اسوه مطلق و تمام انسانيت كرده است.
از نامهاي معروف فاطمه زهرا(س) محدثه است كه امام صادق(ع) در سبب نامگذاري مادرش فاطمه به محدثه چنين مي فرمايد: انما سميت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادي مريم بنت عمران( عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، علامه بحراني، ص 63) اينكه فاطمه(س) به محدثه نامگذاري شد چون فرشتگان پيوسته از آسمان فرود مي آمدند و به فاطمه(س) خبر مي دادند همانطور كه به مريم دختر عمران خبر مي دادند.
فرشتگان خطاب به فاطمه(س) اين آيات را تلاوت مي كردند: -يا فاطمه - ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك علي نساءالعالمين- يا فاطمه - اقنتي لربك و اسجدي و اركعي مع الراكعين. (آل عمران، آيات 24 و 34)
فاطمه(س) به فرشتگان خبر مي داد و آنان به او خبر مي دادند و سخناني با يكديگر داشتند كه در يكي از شبها فاطمه به آنها گفت: آيا مريم دختر عمران بر زنان عالم برتري ندارد؟
گفتند: مريم در روزگار خويش بانوي بزرگ زنان بود ولي خداوند عزوجل تو را در عصر خويش و در عصر او بزرگ بانوي زنان قرار داده است وتو «سيده نساءالاولين و الاخرين» هستي. (عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ص 63)
گر چه فرشتگان با كسي جز پيامبران الهي گفتگو نداشتند، ولي چهار بانوي بزرگ در تاريخ انبياء بودند كه پيامبر نبودند و در عين حال فرشتگان با آنان سخن مي گفتند: الف)مريم، مادر حضرت عيسي(ع)؛ ب) همسر عمران مادر حضرت موسي و مريم (عليهما السلام)؛ ج)ساره، مادر حضرت اسحاق و يعقوب(ع)؛ د) فاطمه زهرا(س). (مناقب ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، ح3، ص 633).
سيره تربيتي فاطمه(س)
هر انساني نيازمند تربيت خود و پرورش استعدادهايش است. اين امر با تعليم و تزكيه انجام مي گيرد. البته خداوند نخستين مربي و تربيت كننده انسان است. خداوند آدم(ع) را از آن رو برگزيد تا او را تربيت كند و پرورش دهد. (طه، آيه 221) ناگفته نماند كه واژه تربيت از ريشه «ربو» به معناي فزوني و نمو است. (لسان العرب، ج5، ص 621- 821، «ربا»)راغب مي نويسد: «ربيت الولد» از واژه «ربو» است (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 043، «ربو») و برخي گفته اند: اصل آن از مضاعف (رب- ربب) بوده است. بدين جهت در معناي رب مي نويسد: رب، در اصل به معناي تربيت و آن ايجاد شيء به صورت تدريجي تا حد رسيدن به كمال است. (همان، ص 633) بر اين اساس، تربيت، پرورش دادن و استعدادهاي دروني، بالقوه را به فعليت رساندن (تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهري، ص 75) و كاربرد آن در اشيايي همانند فرزند و زراعت است كه قابليت رشد و نمو داشته باشد. (لسان العرب، ج5، ص 821، «ربو»)
بنابراين نخستين معلم و مربي و تربيت كننده بشر، خداوند است. خداوند حتي زماني كه آدم(ع) برخلاف آموزه هاي تربيتي اش عمل كرد و هبوط نمود، از پرورش او از طريق وحي باز نايستاد.(بقره، آيات 73 و 83) اين عمل خداوند خود بيانگر ارزش و اهميت تربيت در نظام الهي است. از سوگند هاي قرآن در آيات 1 تا 9 سوره شمس نيز مي توان اين اهميت و ارزش را استنباط كرده و به دست آورد.
از آيات 921 و 151 سوره بقره و نيز آيه 461 سوره آل عمران و آيه 2 سوره جمعه نيز مي توان به دست آورد كه تربيت انسان ها از اهداف ماموريت و فلسفه بعثت پيامبران از جمله پيامبر(ص) بوده است. آن حضرت(ص) در جمله مشهوري مي فرمايد: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من جز براي اتمام مكارم اخلاقي برانگيخته نشده ام.
خداوند تربيت اهل خانواده از جمله تربيت ديني آنان را از جمله وظايف و مسئوليت هاي مومنان دانسته است. (تحريم، آيه 6) اين تربيت مي بايست از زمان انتخاب همسر يعني انتخاب كفو و از خانواده خوب و شريف و مومن آغاز شود و تا زمان آبستني و سپس در دوره شيرخوارگي ادامه يابد. روايات بسياري در اين باره وارد شده كه در منابع مي توان آنها را مطالعه كرد.
در دوره كودكي وظيفه و مسئوليت سرپرست خانواده بسيار افزايش مي يابد تا كودك را به گونه اي آموزش و پرورش دهد كه در مسير رشد و كمالي قرار گيرد و از دوزخ نقص و دوري الهي رهايي يابد. (تحريم، آيه 6)
تربيت فرزندان
مراقبت و پي گيري آموزش مسايل اخلاقي و ديني (ابراهيم، آيات 73 و 04؛ مريم، آيه 55)، اقامه نماز و آموزش و تربيت كودك بر آن و نيز آموزش و تربيت پرداخت حقوق مالي و حفظ حيا وعفت و حجاب، ترغيب به رعايت تقوا و نهي از گفتار تحريك آميز، ملازم بودن دختر و جنس مونث در خانه و پرهيز از جلوه گري هاي جاهلي (احزاب، آيات 23 و 33) و نيز آموزش و چگونگي ورود به حريم خصوصي افراد حتي والدين (نور، آيات 85 و 95) از نمونه هايي است كه در آيات قرآني به آن اشاره شده و به عنوان مسئوليت والدين در تربيت فرزندان بيان شده است.
با نگاهي به سيره حضرت فاطمه(س) مي توان او را الگوي عيني و اسوه تمام و كمال همه خوبي ها و نيكي ها دانست. ايشان بر آن بود تا در محيط زندگي خود آموزه هاي قرآني را تجسم بخشد و آن را عينيت دهد. از اين رو طوري عمل مي كرد كه تاثيرات تربيتي را برخانه و خانواده و حتي اطرافيان به جا گذارد و مسئوليت اجتماعي خويش را نيز به خوبي ادا كند.
آن حضرت(س) در دوره آبستني با قرائت قرآن مي كوشيد تا روح و روان كودك را آماده رشد و تكامل كند. پس از تولد اذان و اقامه برگوش ايشان خواند. در روايت است كه چون هنگام ولادت كودك فاطمه(س) فرا رسيد، رسول خدا(ص) به اسماء بنت عميس و ام سلمه فرمود: نزد فاطمه بشتابيد و چون كودكش به دنيا آمد در گوش راستش اذان گوييد و در گوش چپ او اقامه بگوييد زيرا با هر كودكي كه اين گونه رفتار شود از شيطان ايمن مي ماند.
در هنگام خردسالي، كودكانش را به آغوش مي كشيد و برايشان لالايي مي خواند. آن حضرت به هنگام حركت دادن كودكش مي فرمود: اشبه اباك يا حسن و اخلع عن الحق الرسن و اعبد الها ذا المنن و لا توال ذا الاحن يعني: حسن جان مانند پدرت باش، حق را از بند اسارت رها ساز، خدايي پرفضل و احسان را بپرست، از دشمنان كينه توز دوستي و پيروي مكن.
آنگاه كه حضرت زهرا(س) امام حسين(ع) را بر روي دست نوازش مي كرد، مي فرمود: انت شبيه بابي؟ لست شبيهابعلي؟«حسين جان تو به پدرم شباهت داري و به پدرت علي (ع) شبيه نيستي.» امام علي (ع) سخنان فاطمه (س) را مي شنيد و لبخند مي زد.
از آن جايي كه اسم و نام كودك بسيار مهم و تاثيرگذار حتي در شخصيت كودك است، نامگذاري را با شرايط و حساسيت سختي انجام مي دهد و بر آن است تا نامي برگزيده شود كه نماد خاندان اهل بيت عصمت و طهارت باشد. از اين رو بر شوهر عالم خويش پيشي نمي گيرد تا آنكه نام از سوي خداوند بر پيامبر (ص) وحي مي شود.
علي (ع) عرض كرد: هرگز بر شما پيشي نمي گيرم! رسول خدا (ص) فرمود: من نيز بر خداي خويش پيشي نمي گيرم! پس خدا به جبرئيل فرمود: فرود آدمي و محمد را از جانب ما سلام و تهنيت گوي و به او بگوي كه خدايت مي فرمايد نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشين و برادر حضرت موسي (ع) بايد باشد، پيامبر پرسيد: نام پسر هارون چيست؟ جبرئيل پاسخ داد: شبر. فرمود: به عربي چه ناميده مي شود و جبرئيل پاسخ داد: حسن. پيامبر نام كودك را حسن گذاشت.
امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا (س) هر دو پسرش را عقيقه كرد و در روز هفتم تولدشان موي سر آنان را تراشيد و به اندازه و زن آن پول هاي نقره صدقه داد. در روايتي ديگراضافه فرمود: فاطمه زهرا (س) حسن و حسين را عقيقه نمود، به خانم قابله اي كه درتولد آنان كمك كرده بود يك ران گوسفند و يك سكه طلا هديه داد. در روايت آمده، امام حسن (ع) مريض شد و درد و بي تابي آن بزرگوار بالا گرفت، حضرت زهرا (س) فرزند عزيزش را خدمت رسول خدا برده و گفت: اي رسول خدا!پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد.»
حضرت فاطمه (س) خود به تعليم و تربيت كودكان مشغول شد و به آنان خط نوشتن و سواد خواندن متون را بياموخت و ضمن آموزش هاي مورد نياز آن روز، در تعليم معارف و احكام و پرورش عملي تلاش كرد. او كودكان را براي نماز شب درخردسالي بيدار مي كرد تا سلوك عبادت شبانه را بياموزند؛ چرا كه در روايات است كودكان را بيدار كنيد تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زاري پـدر و مادر درس هاي فردا را فراگيرند.
امام حسن مجتبي (ع) مي گويد: شب جمعه اي مادرم را مي ديدم كه در محراب عبادت ايستاده بود و همواره درركوع و سجود بود تا سپيده دميد، در تمام اين مدت مي شنيدم كه براي مؤمنين و مؤمنات دعا مي كرد و آنان را نام مي برد و هيچ گاه براي خودش دعا نكرد. به او گفتم: مادرجان چرا براي خودت دعا نكردي و همه اش براي ديگران دعا نمودي؟! فرمود: فرزندم اول همسايه سپس خانواده. درنمونه اي ديگر مي بينيم كه حضرت زهرا (س) چگونه كودكان خويش را به عبادت و شب زنده داري وامي دارد. امير مؤمنان (ع) فرمود: چون شب بيست و سوم ماه رمضان فرامي رسيد زهرا (س) دراين شب نمي گذاشت هيچ يك از افراد خانواده اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاي كمتر براي اين شب زنده داري آماده مي ساخت و خود از روز بيست و دوم براي شب زنده داري شب بيست و سوم مهيا مي شد و مي فرمود: محروم (واقعي) كسي است كه از خير امشب محروم شود.
در همه زندگي فاطمه (س) توجه به تربيت خانواده به خوبي نمايان است. البته ايشان به تربيت خانواده بسنده نمي كرد. بلكه به آموزش و پرورش زنان مدينه مي پرداخت و چون سخنور و شيوا بيان بود زنان به حضور ايشان مي شتافتند و از ايشان بهره مي بردند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14