(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 26 اردیبهشت 1391 - شماره 20209 
PDF نسخه

اين چند كتاب
خشت اول
برداشت دوم
كاكتوس
كلاسور
روايت سوم
بوي بارون
اين...نت



اين چند كتاب

نگاهي ويژه به آثار منتشر شده و نشده رهبر انقلاب در دوران جواني و مبارزات
ديگر لازم به توضيح نيست كه رهبر انقلاب از جمله مطلع ترين افراد در حوزه فرهنگ و به ويژه كتاب است، اما دانستن اين نكته كه خود ايشان تاليفات و ترجمه هايي داشته اند براي بسياري از مردم ناشناخته است؛ داستان شكل گيري اين آثار و انتشار و يا عدم انتشار شش عنوان از آثار قلمي آيت الله خامنه اي، به ويژه براي نسل ما كه وراي يك نگاه معنوي و عاشقانه بايد جنبه هاي علمي و عملي رهبري را نيز مد نظر داشته باشد، بي شك جذاب و شيرين است. آن چه در اين گزارش منتشر شده كه بخشي از آن را پايگاه اطلاع رساني رهبري منتشر كرده، تنها بخشي از كتاب ها و فعاليت هاي علمي رهبري در سال هاي منتهي به پيروزي انقلاب در بهمن 57 است. جزوات و كتاب هاي ديگري نيز مانند «ادعانامه اي عليه تمدن غرب»، «پيشواي صادق»، «از ژرفاي نماز» و ... كه بعضاً بازنشر نشده يا اصلاً انتشار نيافته است؛ در گزارش امروز ديده نمي شود. نكته جالب اينجاست كه رهبري اين فعاليت ها را در حالي انجام داده اند كه شش بار در اين برهه زماني دستگير شدند و به تبعيد رفتند و يك زندگي مخفيانه و تحت تعقيب را تجربه كردند. گزارش امروز غواصي كوچكي در درياي نگاه فرهنگي رهبر انقلاب است. تحريريه نسل سوم
15 سال مبارزه ويژه
از سال 1342 كه مبارزات ملت ايران به رهبري امام خميني رحمه الله وارد مرحله جديدي شد و پس از سركوبي اين نهضت توسط رژيم طاغوت، جريان هاي مختلف سياسي-اجتماعي خط مشي هاي مختلفي را در پيش گرفتند. عده اي به مبارزه مسلحانه روي آوردند، عده اي به مبارزات سياسي و عده اي از روحانيون نيز بر اساس تحليلي كه از وظايف روحانيت داشتند، خط مشي ديگري را برگزيدند. مي توان گفت اين خط مشي مورد توجه خاص آيت الله خامنه اي هم بوده است.
در بررسي مكتوبات و سخنراني هاي آيت الله خامنه اي مي توان چهار دوره زماني را در نظر گرفت. دوره اول اين مكتوبات مربوط به دوران مبارزات است؛ يعني از آغاز فعاليت هاي مبارزاتي ايشان تا 22 بهمن 1357. دوره دوم از هنگام پيروزي انقلاب تا شروع كار ايشان در مسند رياست جمهوري. در اين دوره ايشان سخنراني هاي بسياري در محافل گوناگون و خصوصاً در دانشگاه ها و مساجد و ديگر مجامع اسلامي انجام داده اند. دوره سوم مربوط است به دوران رياست جمهوري ايشان و دوره چهارم نيز متعلق به دوران رهبري ايشان است كه از روز چهاردهم خرداد 1368 تا كنون ادامه دارد. حجم سخنراني ها و پيام هاي ايشان تنها در سال هاي مربوط به رهبري به اندازه اي است كه اگر تمام آنها را در قطع وزيري چاپ كنيم، چيزي در حدود بيست ودو هزار صفحه خواهد شد؛ يعني 22 جلد كتاب هزار صفحه اي.
ايشان در دوران فعاليت هاي مبارزاتي تا بهمن 57 كتاب هاي «آينده در قلمرو اسلام»، «مسلمانان در نهضت آزادي هندوستان»، «گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع كنوني حوزه علميه مشهد»، «صلح امام حسن
عليه السلام»، «طرح كلي
انديشه هاي اسلامي در قرآن»، «گفتاري در باب صبر» و برخي مكتوبات ديگر را به نشر سپردند.
اولين ويژگي مشترك اين آثار، محوريت بر اساس انديشه اسلامي-ديني است. يعني در تمام
سخنراني هاي ايشان، يك مورد هم نمي توان يافت كه كلمه اي از معارف ديني در آن نباشد؛ حتي مطالبي كه درباره اقتصاد، كشاورزي، ادبيات و شعر است.
ويژگي دوم آثار ايشان، انعكاس اطلاعات گسترده علمي، فرهنگي، تاريخي و اجتماعي است. اين نكته مورد تصديق تمامي كساني است كه با سخنان ايشان سر و كار داشته و دارند.
ويژگي سوم، برخورداري اين آثار از تحليل دقيق و همه جانبه نسبت به رويدادهاي تاريخي جهان و به ويژه جهان اسلام است.
ويژگي چهارم، گستردگي حوزه هاي مختلف انديشه اي در آثار ايشان است. بحث هاي فقهي، اجتماعي، ادبي و سياسي و ديگر مباحث، همگي در گستره آثار ايشان برجسته و نمايان است.
ويژگي پنجم، وجود آينده نگري و پيش بيني وضعيت جهان و تاريخ انقلاب اسلامي در اين آثار است. مثلاً اولين باري كه ايشان تعبير «بيداري اسلامي» را به معني به پاخاستن جهان اسلام به كار برده اند، مربوط به سال 1368 است. جداي از آن، ايشان به مناسبت هاي مختلف اين رويداد را پيش بيني كرده و البته براي آن شرايطي را لازم شمرده بودند.
آينده در قلمرو اسلام
در سال 1345 و در سن بيست وهفت سالگي ترجمه كتاب «المستقبل
لهذا الدين» از سيد قطب را با عنوان «آينده در قلمرو اسلام» منتشر كردند. اين كتاب در شرايطي انتشار يافت كه سه سال از حوادث سال 1342 گذشته بود. لذا طبيعتاً شروع ترجمه مربوط به بعد از اين حوادث بوده است. در مقدمه ذكر شده است: «براي ما جاي ترديد نيست كه اسلام با قدرت و نفوذ طبيعي خود بالاخره بر اورنگ حكمراني جهان خواهد نشست.»
ضمن اينكه در قسمت «سخن مترجم» كتاب تحليلي ارائه شده كه تا امروز همواره در تحليل هاي ايشان وجود دارد و آن اين كه يكي از دلايل عقب ماندگي و انحطاط مسلمانان، نقش هاي استعمار براي غارت منابع جهان اسلام عنوان شده. همچنين بيان مي كنند كه يك نيرو در كشورهاي اسلامي مانع حركت استعمار بود و آن اسلام بود. برنامه آنها براي برداشتن اين مانع چه بود؟ دو اقدام را در دستور كار داشتند: «مبارزه با مصلحان و علما» و «تغيير دادن اين اسلام به يك اسلام
بي خاصيت»، يعني به تعبير حضرت امام رحمه الله همان اسلام آمريكايي: «بنابراين بهترين تدبير آن بود كه ظواهر و تشريفات چشم گير و پر سر و صداي اسلام را حفظ كنند، ولي جنبه انقلابي دين و تعاليمي را كه موجوديت واقعي دين بسته به آن هاست و جامعه اسلامي را بر سر راه تجاوزات آنان قرار مي دهد، از دين بگيرند و دين را به صورت موجودي بي تأثير و مهمل و بي تفاوت نسبت به خود درآورند.»
و در ادامه اين تحليل: «اين تدبير ماهرانه به مرحله عمل درآمد. روز به روز بر جلوه تشريفات ديني افزوده شد. مساجد و محافل وابسته به دين، پررونق تر گشت. مردم به اقامه شعائر و ظواهر دلبسته تر شدند، ولي به موازات اين اقبال عمومي، روح و حقيقت احكام ديني از ميان آنان رخت بربست، اصول اسلامي فراموش شد و آتشفشان دين كه انفجارش جهاني را تكان مي داد، به سردي و خاموشي گراييد.» و «پيروان همان ديني كه قرآنش فرياد مي زند «لن يجعل الله ل لكاف رين علي المسل مين سبيلاً» (نساء، 141) [...] دروازه هاي فكر را به روي مهاجمين غربي و ديدگان را به سوي دروازه هاي غرب گشودند و آنان را الهام بخش فكر و عمل قرار دادند.»
پاسخ به پرسش «وظيفه ما در قبال اين توطئه چيست؟» در ادامه مقدمه ذكر شده است:«واقعيت دين را به جامعه خود بشناسانيم و بار ديگر اين قدرت معنوي و آسماني را در دست گيريم. بايد با مجاهدتي
خستگي ناپذير و با تحمل هر نوع محروميت و ناكامي، به مردم بفهمانيم كه اين شيئ مهمل و بي خاصيت، دين نيست.»
مسلمانان در نهضت آزادي هندوستان
كتاب در سال 1347 منتشر شده است و ترجمه و تأليف است. در واقع بيان يك نمونه از نقش آفريني مسلمانان در سرنوشت خودشان و در جهت همان خط انديشه اي است كه در كتاب «آينده در قلمرو اسلام» وجود دارد. گويي نويسنده در ادامه اثر قبلي خواسته يك مصداق واقعي از فعاليت مسلمانان در قبال استعمار را نشان دهد و بر همين اساس نقش استعمار را آشكارا به تصوير مي كشد. اين كه مثلاً كمپاني هند شرقي در هندوستان چه كارهايي كرده، به دقت در اين كتاب بحث شده است.
در مقدمه كتاب مي خوانيم: «اينجانب هر چند ابتدا فقط عزم ترجمه اين كتاب را داشتم، ولي پس از شروع، چون در برخي موارد، مطالب و يادداشت هايي متناسب با موضوع متن كتاب در اختيار بود و آوردن همه آنها در پاورقي، گذشته از اين كه رشته مطلب را در ذهن خواننده مي گسيخت، وضع صفحه بندي كتاب را از لحاظ توازن متن و حاشيه، بي قواره و ناخوشايند مي ساخت، ترجيح دادم كه آن يادداشت ها را نيز در متن بگنجانم و فقط آن چه را كه به راستي حاشيه است، در پاورقي جاي دهم...»
گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع كنوني حوزه علميه مشهد
كتاب در سال 46 نوشته شد اما منتشر نشد. كتاب البته داستان جالبي دارد كه در مقدمه به آن اشاره مي شود : «انديشه گردآوري يادداشت هايي كه به نگارش اين جزوه انجاميد، در سال 1346 ه.ش و با اصرار و پيگيري دوستي از دانشجويان مؤسسه علوم اجتماعي (وابسته به دانشگاه تهران) پديد آمد. بخش تحقيقات ديني در آن مؤسسه به جست وجوي چنين گزارشي برخاسته و چشم يكي از اعضا و دانشجويانش مرا در حوزه مشهد جسته و نشان كرده بود [...] و از طلب بازنمي نشست. سرانجام هر چند كاري ناكرده و نامأنوس بود، پذيرفتم و به مطالعه و كنجكاوي پرداختم و اين جزوه فراهم آمد.»
وقتي اين يادداشت ها براي آن مؤسسه ارسال مي شود، از طريق شهيد مطهري به گوش نويسنده مي رسد كه رئيس آن مؤسسه از ايادي رژيم و متهم به وابستگي به جريان هاي منحرف است. بنابراين محقق اثر، تصميم مي گيرد كه كار را ادامه ندهد. در همين حين خبر مي رسد كه اصلاً جزوه ارسالي مفقود شده و شما يك نسخه ديگر به ما بدهيد. برخورد نويسنده با اين خبر جالب بوده: «من كه اين كار را كمكي از غيب دانسته و از آن خرسند بودم، اكنون بهانه معقولي هم داشتم كه از ادامه كار سر باز زنم و به عذر نداشتن نسخه اي ديگر -كه درست هم بود- بازنويسي و دوباره كاري را نپذيرم و بدين ترتيب، كار انجام شده و اصل موضوع به دست فراموشي سپرده شد.»
از اين ماجرا حدود 18 سال گذشت تا اين كه در زمان رئيس جمهوري، جواني به نهاد رياست جمهوري مراجعه كرد و گفت: من سندي از ايشان دارم كه فقط به خودشان مي دهم. چند برگ از كپي اين سند را نيز به مسئولين دفتر داده بود و آنها هم آن برگه ها را به دست صاحب اثر رساندند. همان يادداشت ها بود...:«جوان فرهنگي و فاضلي كه ساعتي بعد با اصل نوشته نزد من آمد، آن را در كتابخانه مصادره شده يكي از وابستگان رژيم گذشته يافته بود؛ همان رئيس سرسپرده كذائي! و چون نام مرا بر آن ديده، غيرت انقلابيش اجازه نداده كه آن را بيش از اين به غربت بگذارد.»
نويسنده و محقق اين اثر خود درباره محتواي كتاب و به نوعي انگيزه انجام اين تحقيق مي نويسد: «اين اوراق رنجنامه خاموش قشري مظلوم و مستضعف است. قشري و جامعه اي كه آن روز با همه ي تنگدستي و قناعت، يك لحظه از چشم انتقام جوي و بهانه طلب دستگاه جبار دور نبود. گويي همه ي توان و قدرت بازوي سياست هاي حاكم بايد بر اين موجود مستضعف و پاكدل و سرشار از صفا و ايمان آزموده مي شد. [...] بر حوزه علميه از همه سو باران بلا و محنت بر آن مي باريد. فقر و نياز مادي از يك سو، تحقير و اهانت زمامداران و همه كساني كه از فرهنگ دست آموز آنان تغذيه مي شدند، از يك سو [...] ميدان نيافتن براي رشد و شكوفايي استعدادهايي كه گاه در حد اعجاب بود از يك سو و بالاخره فشار سياسي موذيانه و بسيار سختگيرانه و گاه وحشيانه ي دستگاه از سويي ديگر...كسي چه مي دانست آن روز در حوزه و در اين مدارس نيمه ويران و تاريك و نمور چه مي گذرد؟ از ظواهر امر خيلي كمتر از آن چه بود، دانسته مي شد. نه فقرشان، نه درسشان و نه مبارزه شان چنان كه بود، شناخته نبود.»
صلح امام حسن عليه السلام
كتاب «صلح امام حسن عليه السلام» كه ترجمه اي از كتاب «صلح الحسن» شيخ راضي آل ياسين است نخستين بار در سال 1348 منتشر شد. نقطه طلايي محتواي اين كتاب تاكيد بر اين نكته است كه صلح امام حسن عليه السلام از نظر مبارزه و تأثير، كم از قيام امام حسين
عليه السلام در عاشورا ندارد... چون بعضي افراد صلح امام حسن عليه السلام را يك حالت محافظه كارانه و تخريب كننده و سازش كارانه تعبير مي كنند، نويسنده در اين كتاب تاكيد دارد كه اين خودش يك قيام است.
طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن
كتاب در سال 54 منتشر شد، با اين مقدمه: «طرح اسلام به صورت مسلكي اجتماعي و داراي اصولي منسجم و يك آهنگ و ناظر به زندگي جمعي انسان ها، يكي از فوري ترين ضرورت هاي تفكر مذهبي است...مباحثات و تحقيقات اسلامي، پيش از اين به طور غالب، فاقد اين دو ويژگي بس مهم بوده» و براي همين در مقايسه اسلام با مكاتب ديگر، اسلام به نظر ضعيف مي آمده، چون مكاتب ديگر طرح و برنامه مي دادند.
تاكيد اصلي نويسنده براين نكته بنا شده كه اسلام بايد به عنوان يك برنامه زندگي مورد توجه قرار بگيرد. پس بايد همه كمبود ها جبران شود و يكي از اين كمبودها «طرح كلي براي اين برنامه» است. نويسنده در مقدمه اين كتاب، گام هاي عملياتي براي تحقق اين هدف را نيز ترسيم كرده: «نخست آن كه معارف و دستگاه فكري اسلامي از تجرد و ذهنيت محض خارج گشته و همچون همه مكاتب اجتماعي، ناظر به تكاليف عملي و به ويژه زندگي اجتماعي باشد.» دوم «آن كه مسائل فكري اسلام به صورت پيوسته و به عنوان اجزاي يك واحد مورد مطالعه قرار گيرد.» اين نكته بيان كننده ضعفي است كه در فضاي فكري بسياري از نويسندگان مذهبي آن روز وجود داشت. عناصري را از اسلام گزينش مي كردند و روي آن كار مي كردند، اما نمي توانستند ربط اين مسائل را به يكديگر نشان دهند و اسلام را به صورت يك طرح جامع عرضه كنند. نويسنده كتاب اما به صراحت تصريح مي كند بايد «طرح كلي و همه جانبه اي از دين به صورت يك ايدئولوژي كامل و بي ابهام و داراي ابعادي متناسب با زندگي چندبعدي انسان» استنتاج كنيم.
و نكته كليدي بعدي كه شايد بيشتر خطاب به برخي نويسندگان آن دوران است«آن كه در استنباط و فهم اصول اسلامي، مدارك و متون اساسي دين، اصل و منبع باشد، نه سليقه ها و نظرهاي شخصي يا اندوخته هاي ذهن و فكر اين و آن [...] تا حاصل كاوش و تحقيق، به راستي «اسلامي» باشد و نه هر چيز جز آن. براي برآمدن اين منظور، قرآن كامل ترين و موثق ترين سندي است كه مي توان به آن متكي شد كه «باطل را از هيچ سوي بدان راه نيست» و «در آن مايه روشنگري هر چيز هست» و البته در پرتو تدبري ژرف پيما كه خود، ما را به آن فرمان داده است.»
گفتاري در باب صبر
كتاب «گفتاري در باب صبر» در سال 1354 منتشر شد كه شامل سخنراني هايي درباره موضوع صبر در مسجد كرامت مشهد است. در اولين صفحات كتاب آمده است كه برداشت عاميانه از صبر، تحمل ناگواري ها است كه اين برداشت اشتباه است...و شرح اين اشتباه اين گونه عنوان شده اين معني «هنگامي كه در يك جامعه ستمكش، بي اراده و اسير عوامل فساد و انحطاط مطرح شود، بزرگ ترين وسيله براي ستمگران و مفسدان و بزرگ ترين عامل و مشوق عقب ماندگي، انحطاط و فساد خواهد شد...وقتي صبر را در آيات و روايات نگاه مي كنيم، مي بينيم دقيقاً عكس اين معني منظور است كه صبر «در يك جامعه بدبخت، كليد همه خوشبختي ها و سپيدبختي ها به شمار مي آيد.» در حالي كه صبر را با استفاده از منابع ديني اين گونه تعريف مي كنند: «مقاومت آدمي در راه تكامل، در برابر انگيزه هاي شرّآفرين، فسادآفرين و انحطاط آفرين»...يك گروه كوهنوردي در مسير قله با موانع زياد دروني مانند راحت طلبي، ترس، نااميدي و موانع زياد بيروني مثل صخره و گرگ و خار و ارتفاع روبه رو است. كسي كه در اين مسير پر از دردسر مقاومت كند و به راه خود ادامه دهد، «صبر» داشته است.
اين سخنان در سال 1354 عنوان شده، يعني مقارن با شروع دور جديدي از فعاليت هاي ساواك با هدف گسترش سركوب ها، دستگيري ها، شكنجه ها و شهادت بسياري از مبارزين انقلابي. در دوره اي كه كميته مشترك ضد خرابكاري فعاليت خود را گسترش داد و بسياري معتقد بودند كه مبارزه ديگر هيچ فايده اي ندارد.

 



خشت اول

سودوكو با كتاب و آدم هاي خجسته
در كشور ما بالغ بر 9هزار ناشر مجوز رسمي فعاليت دارند و ساليانه هم بالغ بر 65هزار عنوان كتاب منتشر مي شود؛ اين آمار در نگاه اول نه تنها اميدواركننده بلكه مايه فخر مسئولان فرهنگي در هردوره اي بوده و هست و گويا قرار است همچنان باشد! بر اين اساس، اصولا تذكر و گلايه و انتقاد در خصوص سرانه مطالعه و گراني كتاب و چرخه ناقص عرضه كتاب، بيهوده است اما بازديدهاي رهبر انقلاب به عنوان يكي از مطلع ترين افراد حوزه نشر از نمايشگاه كتاب هرگز به اين «فرصت طلبي آماري» اجازه عرض اندام نداده است. چه آنكه ايشان در سه سال گذشته بر تاسيس فروشگاه هاي زنجيره اي كتاب تاكيد ويژه داشتند اما شما اگر جز شهر كتاب هاي تهران و برخي شهرستان ها فروشگاه زنجيره اي در كشور مشاهده كرديد، ما هم...شهر كتاب هم كه گزارش هاي اخير كيهان از عملكرد سياه آن پرده برداشت .
بحث تفاخر مسئولان نمايشگاه كه در 25سالگي همچنان بر تعداد بازديدكنندگان : كه معلوم نيست چگونه آمارگيري مي شود - پافشاري مي كنند يعني نگاه مديريتي به حوزه فرهنگ و به ويژه كتاب، تنها و تنها يك شاخص دارد و آن «آمار كمّي» است! حال آنكه در بازديد يكشنبه رهبر انقلاب از نمايشگاه كتاب دقيقا همين نكته به عنوان يك تذكر جدي به مسئولان برگزاري گوشزد شد كه «ارزيابي محتوايي هر ساله نمايشگاه كتاب بوسيله افرادي كارشناس و صاحب صلاحيت، نشان خواهد داد آيا هر دوره نمايشگاه كتاب از نظر محتوا، نسبت به دوره قبل، تغيير و رشد داشته است يا خير...»
از سوي ديگر، نگاه رهبري در خصوص كتاب خواني به هيچ وجه نگاه آماري نيست چنانكه هدف گذاري مطالعاتي و شناخت مخاطب هدف، همواره جزء تاكيدات ايشان از سالهاي ابتدايي آغاز به كار نمايشگاه كتاب تا امروز بوده و هست. در ديدار سال 89 نويسندگان و مسئولان انتشارات سوره مهر وقتي عنوان شد كه كتاب «دا» به چاپ 110 رسيده است، رهبري تذكر جالبي دادند: «البته خوب است كه 110 بار اين كتاب چاپ شده ولي سرجمع مي شود حدود 300هزار نسخه، اين علامت خيلي خوبي نيست. خوب بود كه تيراژ چاپ برود بالا؛ چند ميليون؛ با همين تعداد چاپ.»
همچنين دغدغه شان در خصوص جاده دوطرفه «ترجمه» معطوف به امروز و بازديد از نمايشگاه نيست، ايشان سالهاست به انحاء مختلف بر تشكيل هيئت هاي حرفه اي و تخصصي براي ترجمه آثار كشورهاي ديگر به فارسي و بالعكس تاكيد داشته اند، اين بدين معناست كه خطر افزايش وحشتناك آمار ترجمه در كشور را حس كرده اند. بد نيست بدانيد هر ساله نزديك به 30 درصد آمار نشر كشور مربوط به حوزه ترجمه است و اگر حوزه كتب ديني و كتب آموزشي و كتب كودك و نوجوان را نيز به آن اضافه كنيم كمتر از 20 درصد سهم آمار نشر كشور به امر »تاليف« اختصاص مي يابد. در اين حوزه هم جز سوره مهر كه يك نفر مترجم به نام پال اسپراكمن را پيدا كرده براي برخي آثارش، هيچ توجه علمي و حساب شده از سوي دولت و يا نهادهاي مرتبط با اين حركت مانند «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي» براي ترجمه آثار خوب كشورمان به ساير زبان ها وجود ندارد و همچنان گل سرسبد ترجمه رايزنان فرهنگي با 500 تا هزار نسخه ترجمه برخي آثار شهيد مطهري و حضرت امام(ره) به زبان هاي ماليايي و هائوسا و اردو...است.
تاكيد مجدد ايشان بر راه افتادن قطار ترجمه آثار خوب داخلي به زبان هاي زنده دنيا، يك پيام بي واسطه به مديران فرهنگي است كه شعار «صدور انقلاب و جنگ نرم» از زبانشان جدا نمي شود؛ گو اينكه فضاي كار عملي مهياست اما اراده اي براي انجام وجود ندارد! و صد البته كه شعار، رمز ماندگاري مسئولان فرهنگي است و از نان شب واجب تر.
يكشنبه گذشته همچنين بار ديگر بر تفاوت كارهاي ضربتي و سفارشي با فعاليت هاي ماندگار و مرجع تكرار شد؛ تقويت بازار داخلي عرضه كاغذ و تداوم اين عرضه به عنوان يكي از عوامل كاهش موانع نشر و توليد ارزان كتاب از تذكرات به اهالي نشر بود؛ اتفاقي كه دولت همواره به عنوان يك فعاليت ضربتي و دستوري براي آن آستين بالازده و نه يك اقدام ريشه اي و ماندگار!
اصولا كار فرهنگي با حكم و بخشنامه انجام نمي شود، با دستور نمي شود به ناشر گفت كتاب ارزان توليد كن! اين همان چيزي است كه مديران فرهنگي كشور بايد فهم و هضم كنند كه با دستور و حكم و بگير و ببند كه كاغذ ارزان نمي شود، اصلا مگر مي شود كاغذ گران خريد، كتاب ارزان توليد كرد؟ گاه برخي ناشران دولتي كه از همه نوع حمايت برخوردارند، قيمت كتاب هايشان خصوصي تر از ناشر خصوصي است و...
البته كه ماجراي كتاب در كشور ما با وجود توجه ويژه عالي ترين مسئول نظام، رمان بلندي است كه برگهاي زيادي از آن بارها خوانده شده اما تبديل به دركي براي «حركت» نشده است؛ نكته اي كه يكشنبه هم رهبري بر آن تاكيد داشتند؛ گسترش و «تعميق» مطالعه است نه تكرار مكررات بدون برداشتن گامي عملي! يا همان خجستگي از آمار مبتني بر توليد و ديگر هيچ! يك نفر لطفا بفرمايد بايد براي تيراژ 400 نسخه اي برخي كتاب ها دست بزنيم يا گريه كنيم؟
راستي بد نيست بدانيد تنها 2600ناشر در نمايشگاه كتاب حاضر شده اند و اين يعني باقي ناشران كشور كف توليد كتاب براي حضور در نمايشگاه را نداشته اند و به نوعي در «مرگ نامرئي» به سر مي برند اما بازي سودوكوي مسئولان با آمار وجودي آنها ادامه دارد؛ مثل بازي با آمار مطالعه قرآن و مفاتيح و...
محسن حدادي

 



برداشت دوم

اين كتاب ها نمونه هاي كوچكي از پيشنهادات متعدد و متنوع رهبر انقلاب در طول سال هاي گذشته براي مطالعه است، اگر در بازار موجود بودند، از دست ندهيد:
1. «زنده باد كميل» خاطراتي خودنوشت كه محسن مطلق از روزهاي آغازين اعزام به جبهه هاي جنگ و فعاليت در گردان كميل نوشته است.
2. «مهاتما گاندي» نوشته «رومن رولان» با ترجمه محمد قاضي.
3. «لذات فلسفه» ويل دورانت كه دكتر عباس زرياب خوئي آن را ترجمه كرده است.
4. رمان سه جلدي «گذر از رنج ها» نوشته الكسي تولستوي كه تجربه هاي گرانبها و تاريخي مردم روسيه است.
5. «همپاي صاعقه»، كارنامه عملياتي لشكر 27 محمد رسول الله(ص) در زمان سردار حاج احمد متوسليان به قلم حسين بهزاد و گلعلي بابايي.
6. «دن آرام» يكي از بهترين رمان هاي تاريخي سياسي به قلم ميخائيل شولوخف.
7. «جشن حنا بندان» شامل دو گزارش از خاطرات دو عمليات كربلاي 5 و بيت المقدس 4 به قلم محمدحسين قدمي
رهبر انقلاب همچنين مطالعه آثار شهيد مطهري و فرهنگ جبهه را نيز در پيشنهاداتشان مدنظر داشته اند.

 



كاكتوس

روزي بهلول، پيش هارون الرشيد نشسته بود. جمع زيادي از بزرگان خدمت شاه بودند. طبق معمول، او هوس كرد سر به سر بهلول بگذارد. در اين هنگام صداي شيهه اسبي از اصطبل بلند شد . خليفه با استهزاء به بهلول گفت : «برو ببين اين حيوان چه مي گويد، گويا با تو كار دارد.
بهلول رفت و بر گشت و گفت : «اين حيوان مي گويد:مرد حسابي حيف از تو نيست با اين «خر ها» نشسته اي. زودتر از اين مجلس بيرون برو، ممكن است كه «خريت» آنها در تو اثر كند .
¤
بهلول روزي پاي بر جاده اي مي گذاشت.كاروان خليفه هارون الرشيد با جلال و شكوه آشكار شد. خليفه خواست با او شوخي كند.
گفت: موجب حيرت است كه تو را پياده مي بينيم! پس «الاغت» كو ؟
بهلول گفت: همين امروز عمرش را داد به شما!
¤
روزي هارون الرشيد به اتفاق بهلول به حمام رفت.خليفه از بهلول پرسيد: اگر من غلام بودم چقدر ارزش داشتم؟
بهلول گفت: پنجاه دينار .
هارون بر آشفته گفت: ديوانه، لنگي كه به خود بسته ام فقط پنجاه دينار است .
بهلول گفت: منهم فقط لنگ را حساب كردم .

 



كلاسور

اين ستون فقط محض گل روي دانشجويان و نشريات عزيزشان راه اندازي شده، نشريات و مطالب اصلي شماره هاي جديد نشريات تان را بفرستيد تا به جاي همكلاسي ها و دانشجويان يك دانشكده و دانشگاه، جوانان سراسر كشور آن را بخوانند....ايميل ميرزا شبانه روزي در خدمت نشريات دانشجويي و دانشجويان است. آنچه مي خوانيد بخشي از تيتر يك نشريه «مهاجر» دانشگاه صنعتي شريف است كه براي ما ارسال شده: « اخلاقيات سودگرايانه، روح انتخاب گزينه مهاجرت »...سود انگاري از پيامدهاي نگاه مدرن به جهان است و همانند بسياري پديده هاي مدرن ديگر متولد غرب است. البته سودانگاري در بدو تولد اين گونه نبود و نهضتي در برابر رهبانيت مسيحي در حمايت از منافع عمومي و زندگي اجتماعي بود، اما او نيز همانند بسياري پديده هاي مدرن ديگر از جهت اوليه خود منحرف شد و به سمت سود شخصي و مادي تغيير مسير داد و امروز بر غالب افراد بشر غلبه پيدا كرده است؛ آنچنان كه ميزان در انجام كارها مقدار سود و منفعت مادي آنهاست و نه امور ديگري همچون اخلاق، خدمت، تكليف، خدا و... .
سودگرايي البته امر مذمومي نيست، بلكه لازمه پيشرفت و رونق فرد و جامعه، توجه به سود است، اما نه به هر قيمتي و نه سود شخصي و نه سود صرفا مادي.
در دنياي امروز به ما آموخته مي شود كه ارزش همان پول و اعتبار اجتماعي است و انسان موفق و سازمان موفق آنست كه ارزش افزوده ي بيشتري توليد كند و براي حصول اين مقصد دانشگاههاي ما به خصوص رشته هاي اقتصاد و مديريت تمام توان خود را صرف مي كنند تا اين ارزش افزوده را براي «من» و يا «شركت من» بيشينه كنند. در اين راه اگر بتوان رقبا را نيز از صحنه حذف كرد البته موفقيت افزون خواهد شد و « Game theory » به شما خواهد گفت چگونه اين كار را انجام دهيد.
منظور از سود در سودگرايي صرفا پول نيست اگرچه پول نقش عمده اي را دارد؛ بلكه لذت، اعتبار علمي و اجتماعي نيز منافع مهمي به شمار مي آيند. هنگامي كه نگاه سود گرايي وارد دانشگاه هاي ما مي شود نتيجه آن است كه هر فعاليتي كه بتواند سودي را براي «من» دانشجو يا استاد تامين كند در اولويت خواهد بود و هرچه ميزان فايده ي آن فعاليت براي «من» كمتر باشد، آن فعاليت از اهميت كمتري برخوردار خواهد بود؛ اگرچه آن فعاليت يك امر اخلاقي، انساني و يا ملي باشد.
دانشجوي شريفي هنگامي كه وارد دانشگاه مي شود، مي آموزد كه آنچه بايد براي او اهميت داشته باشد، رتبه و نمره اوست؛ پس از دو سه سال كه كمي از فضاي نمره و رتبه فاصله مي گيرد و سراغ انجام پروژه هايي كه قرار است از دانش خود در آنها بهره گيرد مي رود، مي آموزد كه پروژه هايي مفيدند كه ساده تر، با كلاس تر و مقاله ده تر باشند و هنگامي كه درس به پايان مي رسد و قرار است وارد بازار صنعت شود، مي بيند كه صنعت كشور جاي او نيست؛ چرا كه در اين مدت او اصلا براي ورود به صنعت آماده نشده و ثانيا آنجا نه از اعتبار، خبر خاصي هست و نه از راحتي و نه از پول. حال طبق قواعد اخلاقي سودگرايي و با استفاده از ماشين حساب محاسبه ارزش اخلاقي معروف به « Bentham calculator » نتيجه مي گيرد كه اخلاقي ترين كار « Apply » است، زيرا در اين صورت هم از اعتبار هم از راحتي و هم از پول خبرهايي است و هم بسياري خبرهاي ديگر. البته در كنار تمام اين امور خدمت به بشريت به خصوص بشر مظلوم امريكا، كانادا و اروپا را هم بايد در نظر داشت.
اما در دانشگا ه هاي آن طرف اتفاق جالبي مي افتد، آن طور كه از تمامي ظرفيت هاي عمل به تكليف اخلاقي (بخوانيد سودگرايي) دانشجو استفاده اي در جهت منافع آن دانشگاه و با نگاه كلان تر آن كشور مي شود، چنان كه دانشجو هرچه بيشتر براي كسب اعتبار علمي، راحتي و يا پول تلاش كند در جهت رفع مشكلات و مسائل آن دانشگاه و آن كشور تلاش كرده است و برعكس. و اين چنين دانشجوي نخبه شريفي با تمام توان خود در جهت حل مسائل و مشكلات دانشگاه و كشور مقصد به تكاليف اخلاقي خود عمل مي كند. هوشمندي نظام دانشگاهي غرب اين است كه منافع دانشجو را هم راستا با نيازهاي خود كرده؛ فلذا هرچقدر دانشجو بيشتر به منافع «خود» از قبيل اعتبار، پول و راحتي فكر كند و در جهت آنها تلاش كند؛ به ناچار گره هاي بيشتري از مسائل و مشكلات روز آن دانشگاه و كشور را حل كرده است، البته ناگفته نماند كه اين افتخاري بزرگ براي دانشگاه ما خواهد بود!»

 



روايت سوم

اين روستاي هسته اي قبل تر در آسمان ها شهره شده
چه كسي باور مي كرد روستاي كوچكي در دل طبيعت استاني كوچك وسعت خبري عالمتاب پيدا كند. جايي كه شهرت و افتخارش فقط به يك نام گذاري نيست. اگر از قم 50 كيلومتر به سمت جنوب غربي حركت كنيم به روستايي خواهيم رسيد كه امروز كمتر كسي نه تنها در ايران بلكه در جهان وجود دارد كه اسم آن به گوشش نرسيده و اين شهرت را بايد به خاطر شهيدانش دانست و نه راه اندازي سايت اتمي.
روستاي «فردو» منطقه اي ييلاقي و در محدوده كوهستاني جنوب شرقي بخش كهك از توابع استان قم قرار دارد و اقليمي معتدل و كوهستاني دارد كه آب و هواي اين روستا در بهار و تابستان خنك و مطبوع و در زمستان سرد و خشك است .
چند سالي است كه به دليل احداث يك سايت هسته اي در اطراف قم و انتخاب اسم فردو براي آن، اين اسم شهرت جهاني يافته كه رسانه هاي بيگانه نيز گزارش هايي از اين منطقه تهيه و پخش كرده اند. اين گزارش ها آماري را ناديده گرفته اند كه شايد به جرات بتوان گفت اگر نامي در اعصار تاريخ قرار است از فردو بماند بيشتر به آن برمي گردد..
بيشترين شهيد در بين روستاهاي ايران
انتخاب سايت هسته اي جديد ايران در فردو، به دليل قرابت جغرافيايي نيست بلكه حركتي نمادين به منظور تجليل از مقام شهداي جنگ تحميلي است، زيرا روستاي فردو در بين روستاهاي ايران بيشتر شهيد در طول هشت سال دفاع مقدس را تقديم انقلاب كرده است .
روستاي فردو از اولين روستاهايي بود كه اهالي آن در همان سال هاي ابتداي انقلاب كه امام راحل دستور ايجاد پايگاه هاي بسيج داده بودند، نسبت به راه اندازي پايگاه بسيج اقدام كرد و در اعزام نيرو به جبهه ها بسيار فعال بود. حضور 200 نفر از رزمندگان اين روستاي كوچك در منطقه عملياتي تپه چشمه دزفول و نيز شركت در عمليات هايي همچون آزاد سازي بستان، شكست حصر آبادان و نيز عمليات فتح المبين و آزاد سازي خرمشهر بخشي از دلاوري هاي رزمندگان اين خطه است .
به گفته اهالي اين روستاي شهيد پرور، 500 نفر از اين روستا به عنوان رزمنده در جبهه هاي حق عليه باطل و مناطق عملياتي حضور داشتند كه 250 نفر از آن ها جانباز و پنج نفر نيز سال ها در زندان بعثي ها اسير بودند. اين روستاي كوچك 108 نفر از بهترين هاي خود را در لبيك به نداي هل من ناصر خميني كبير تقديم اسلام كرده كه شش نفر از آنها از سرداران لشكر 17
علي بن ابي طالب(ع) قم بودند كه اين تعداد شهيد، آن هم در يك روستاي دور افتاده و كوچك در كشور بي سابقه بوده و روستاي فردو در اين زمينه همچنان ركورد دار است.
بد نيست بدانيد از ميان خانواده هاي معظم شهداي اين روستا، يك خانواده سه شهيد و 16 خانواده نيز دو شهيد را به انقلاب و اسلام تقديم كرده اند .
يك سند افتخار ديگر
مردم اين ديار افتخار آن را داشته اند كه در سال 1365 ميزبان رهبر معظم انقلاب در زمان رياست جمهوري ايشان باشند كه رهبر انقلاب در اين سفر در يكي از مزارع به صورت نمادين به دروي گندم پرداختند كه عكس معظم له در كنار مرحوم جابري پدر سه شهيد اين خطه، سند افتخاري براي اهالي فردو است . هر ساله در فصل بهار به ياد شهداي اين روستا مراسمي با شكوه برگزار مي شود كه سابقه برگزاري اين يادواره به بازگشت پيكر اولين شهيد روستا يعني شهيد محمد حيدريان بر مي گردد . جمعه اي كه گذشت در سكوت رسانه هاي كشور، كنگره شهداي فردو برگزار شد و بازهم عطر شهدا بر خاك زرين فردو پيچيد و سايت هسته اي فردو به بركت اين ياد و خاطره شهداي عزيز، بيمه شد. مهدي بخشي

 



بوي بارون

و عمر شيشه عطر است، پس نمي ماند
پرنده تا به ابد در قفس نمي ماند
مگو كه خاطرت از حرف من مكدر شد
كه روي آينه جاي نفس نمي ماند
طلاي اصل و بدل آنچنان يكي شده اند
كه عشق جز به هواي هوس نمي ماند
مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
كه اين طبيب به فريادرس نمي ماند
من و تو در سفر عشق دير فهميديم
قطار منتظر هيچ كس نمي ماند
فاضل نظري

 



اين...نت

معاني متعدد فعل «مردن» در كشورمان:
برو بمير: برو رد كارت!
بميرم برات: خيلي دلم برات مي سوزه!
مي ميرم برات: عاشقتم!
مي مردي اگه ...؟: چرا كار را انجام ندادي؟
مردي؟: چرا جواب نمي دي؟
نمرديم و ...: بالاخره جور شد
مردني: تركه اي و لاغر
مردم: خسته شدم
من بميرم؟!: راست مي گي؟!
¤
برهنه ات مي كنند تا بهتر شكسته شوي...نترس گردوي كوچك، آنچه سياه مي شودروي تو نيست و دست آنهاست.
¤
فدايت اي گل زيباي هستي/نمي دانم كجا بي من نشستي/
قشنگي هاي فردايم تو هستي/يگانه گنج دنيايم تو هستي
(قسمتي از نامه چوپان دروغگو به همسرش)
¤
از اين مي ترسم كه دوست داشتن را هم مثل مسواك زدن بچه ها
به ما يادآوري كنند...

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14