(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 3 خرداد 1391 - شماره 20216

از اسطوره سازي قتل بن لادن در هاليوود تا سكوت در قبال آزادي خرمشهر در سينماي ما!
نگاهي به فيلم «اورشليم؛ شمارش معكوس»
پرونده هسته اي ايران به روايت هاليوود
به بهانه پخش برنامه «راز سنگ» از سيما
يادگاري بر آن گنبد عشق
ثبت حيات غرورآفرين «خرمشهر» در 11فيلم مستند
«ماجراي شيرين نماز يك دختر بچه» انيميشن شد



از اسطوره سازي قتل بن لادن در هاليوود تا سكوت در قبال آزادي خرمشهر در سينماي ما!

آرش فهيم
در كشورهاي صاحب صنعت سينما معمول است كه درباره وقايع مهم تاريخي و به خصوص پيروزي هاي نظامي خود فيلم هاي زيادي را مي سازند. اتفاقي كه يكي از روال هاي ثابت در هاليوود است. شايد يكي از نزديك ترين و ملموس ترين مثال ها، ماجراي كشته شدن بن لادن باشد كه آمريكايي آن را يك «فتح الفتوح» براي خود مي دانند. اما واكنش نظام سينمايي آمريكا به اين قضيه خيلي جالب است.
هنوز يك هفته هم از اين حادثه نگذشته بود كه در هاليوود توليد يك فيلم سينمايي با موضوع جست وجو و قتل بن لادن كليد خورد! البته جعل وقايع، يكي از رسوم ثابت و دائمي سينماي آمريكاست و آن ها حتي درباره وقيح ترين و ضدبشري ترين تحركات نظامي خود نيز اسطوره سازي كرده اند.
اين مسئله درباره سينماي ايران چندان صادق نيست. بزرگ ترين پيروزي ملي در ايران فتح خرمشهر است. باتوجه به اين كه ايران از معدود كشورهاي صاحب صنعت سينما در جهان است، قاعدتاً بايد به اين موضوع توجه ويژه اي نشان داده مي شد. اما مرور كارنامه سينماي ايران در زمينه پرداختن به موضوع خرمشهر نتيجه ديگري را نشان مي دهد. به طوري كه با مرور فيلم هاي ساخته شده در اين عرصه، به تعدادي فيلم با موضوع خرمشهر برخورد مي كنيم. اما موضوع تلخ و تكان دهنده اين است كه در اين ميان هنوز حتي يك فيلم هم درباره آزادسازي خرمشهر ساخته نشده است. اگر دو سه فيلم مستند و انتهاي يك سريال تلويزيوني را مستثني كنيم، ساير آثاري كه درباره خرمشهر ساخته شده اند يا بخشي از روايت آن ها به اين موضوع اشاره دارد و يا حوادث سقوط و اشغال خرمشهر را دستمايه درام قرار داده اند. از فيلم خوب مرحوم رسول ملاقلي پور «بلمي به سوي ساحل» كه به خاطر نگاه اسنادي اش به قضيه خيانت و وطن فروشي بني صدر هنوز هم يك فيلم مهم محسوب مي شود و نخستين فيلم سينمايي با موضوع خرمشهر است گرفته تا آثاري چون «سفر سرخ» و «عصر روز دهم». هر سه فيلم احمدرضا درويش يعني «كيميا»، «سرزمين خورشيد» و «دوئل» هم درباره اشغال خرمشهر هستند. «حريم مهرورزي» به كارگرداني ناصر غلامرضايي «روز سوم» محمدحسين لطيفي و «كودك و فرشته» ساخته مسعود نقاش زاده نيز همين طور هستند.
هرچند كه موضوع سقوط خرمشهر و مقاومت مردمي در اين شهر هم حائز اهميت است و هنوز هم ناگفته هاي بسيار زيادي درباره آن مكتوم مانده است، اما آزادسازي خرمشهر نه تنها در مقطع هشت سال پايداري كه در تمام طول تاريخ پر فراز و نشيب ايران زمين يك تافته جدا بافته است. سوم خرداد از سال1361 به بعد ديگر نه يك مناسبت تاريخي، بلكه خودش يك تاريخ شد. روزي كه همه شكست ها و تسليم هاي گذشته ايران را جبران كرد و نمادي شد براي ايستادگي يك ملت در برابر يك جبهه سلطه گر و ملت خوار جهاني.
همچنان كه اين موضوع، قابليت هاي دراماتيك بسياري دارد و مي تواند منبع تغذيه مناسبي براي تقويت سينماي ما شود. فتح خرمشهر، شايد تنها موضوعي باشد كه عشق، حماسه، شجاعت، كشمكش، تضاد و تخاصم، ماوراءالطبيعه، تعليق، قهرمان، درام، تراژدي و در نهايت شادي و شكوه را باهم دارد. و البته اين دفاع مقدس و فتح خرمشهر نيست كه به ما نياز دارد، ما به اين فرهنگ و اين تاريخ، حفظ آن و بزرگداشتش نيازمنديم. اين سينماست كه امروز بيش از هر زمان ديگري، براي يافتن دوباره هويت و راه حقيقي خودش و ترسيم افقي روشن و اميدواركننده، انسان ساز و بيداركننده نياز به توجه به چنين موضوعات و حقايقي دارد.

 



نگاهي به فيلم «اورشليم؛ شمارش معكوس»
پرونده هسته اي ايران به روايت هاليوود

رضا طريقت
ماجراي اسلام ستيزي در غرب كه امروز در دومين دهه از قرن بيست و يكم به ايران ستيزي منجر شده، يكي از سناريوهاي از پيش نوشته شده هاليوود است.
اين موضوع ريشه در نطفه هاليوود دارد. جالب اينجاست گام نخست اسلام ستيزي در سينما را «توماس اديسون» مخترع آمريكايي با فيلم «فاطيما مي رقصد» برداشت و اين جريان در سال هاي متمادي در هاليوود ادامه پيدا كرد.
فيلم اديسون به دوره اول اسلام ستيزي مربوط مي شود. هاليوود در دوره دوم پروژه اسلام ستيزي به صورت جدي در فيلم «ال سيد» چهره ضداسلامي خود را نشان داد. ماجراي اين فيلم كه دوران حكمراني مسلمانان را بر اسپانيا نشان مي دهد برخلاف واقعيت هاي تاريخي، مسلمانان را ملتي متوحش و ستمگر نشان داده كه به فكر چپاول ساير ملت ها بوده و به دشمنان آنها كمك مي كنند. نظير فيلم «ال سيد» و ساير فيلم هاي ضداسلامي مانند يك رشته زنجيروار همچنان ادامه پيدا مي كنند و اغلب به گونه اي ساخته مي شوند كه در افكار عمومي جهاني تصويري تحريف آميز از اسلام و مسلمانان ارائه مي دهند.
سير «اسلام هراسي» تقريباً از اوايل تابستان 2006 بدل به پروژه «ايران هراسي» شد. با خودكفايي ايران در غني سازي اورانيوم براي دست يابي به فن آوري صلح آميز هسته اي اين هجمه افزايش بيشتري يافت و موج ايران ستيزي در محصولات هاليوودي به شكل گسترده اي ادامه پيدا كرد.
ورود پرونده هسته اي ايران به هاليوود
هاليوود كه در برابر ساختن سناريوهاي پنتاگون در جهت پيش بيني ماجراجويي ها گام هاي اساسي برداشته است، هر رويداد ميليتاري را از چند سال قبل از حادث شدن توجيه رسانه اي مي كند. مثلا آنچه در توطئه آمريكايي 11 سپتامبر روي داد را در فيلم هايي مانند «دروغ هاي حقيقي» به كارگرداني جيمز كامرون پيش بيني كرده بود. بسياري از تحليل گران بعد از اين رويداد فيلم «دروغ هاي حقيقي» را يك پيش بيني پنتاگوني به سبك و سياق هاليوودي تشريح كردند. درباره مسئله اتمي ايران نيز فيلم هاي متعددي ساخته مي شود و موضوع ايران هراسي در يك تقارن زماني با دست يابي ايران به فناوري هسته اي موضوعي است كه مورد علاقه پنتاگون است. اين ماجراي دنباله دار درباره موضوع اتمي ايران نخستين بار در فيلم «صلح جو» (The Peacemaker) نمايش داده شد. داستان اين فيلم به دوران پسافروپاشي اتحاد جماهير شوروي باز مي گردد. زماني كه چند سارق ميليتاري يك كلاهك هسته اي را از كشوري تازه استقلال يافته ربوده اند و قرار است اين كلاهك اتمي را به ايران برسانند. در واقع اين نخستين فيلمي است كه عليه برنامه صلح آميز هسته اي ايران سناريوسازي مي كند. اين فيلم در سال 1997 ساخته شده است، زماني كه كلينتون مهم ترين كرسي كاخ سفيد را از آن خود كرده بود و هنوز هيچ هياهوي ديپلماتيكي عليه برنامه صلح آميز هسته اي ايران به راه نيفتاده بود، اما پنتاگون و كساني كه بودجه اين فيلم را تأمين نمودند رسماً اين سناريوسازي را از پيش آغاز كردند.
البته غير از پروژه توهم سازي درباره برنامه صلح آميز هسته اي، دامنه ايران هراسي همچنان ادامه يافت. نمونه بارز اين جريان در قسمت هفتم سريال «آشوب» (CHAOS) با پخش يك مكالمه ضبط شده و بردن نام امام خميني (رحمت الله عليه) و القاي حضور مأمور حزب الله در كشور فرانسه شروع مي شود. اين چنين المان هايي كه در فيلم هاي متعددي قابل رديابي هستند اين حس را به مخاطب غربي القا مي كنند كه انقلاب اسلامي ايران، منبع آشوبي جهاني است. موج ايران هراسي در چند سال اخير در هاليوود توسط پنتاگون همچنان حمايت مي شود، نمونه متأخر ديگر پروژه ايران هراسي فيلم «غيرقابل تصور» (Unthinkable) است كه داستان آن به يك آمريكايي به نام استيون آرتوريانگر برمي گردد كه مدتي در ايران زندگي كرده، اسلام آورده و با زني مسلمان ازدواج كرده است. حال با تغيير مذهبش سه بمب هسته اي را در سه نقطه مختلف خاك ايالات متحده فعال كرده است كه تا ساعاتي ديگر اين بمب منفجر مي شود. مأموران پس از دستگيري آرتور او را به بازجويي مي سپارند تا محل اختفاي بمب ها را اعتراف كند. در نهايت پس از اين كه مأموران همسر آرتور را به قتل مي رسانند، مي توانند آرتور را به حرف آورده و محل دو بمب را كشف كنند، اما سومين بمب اتمي منفجر شده و آرتور به مقاصد تروريستي خود مي رسد. اين فيلم ادعا مي كند كه اسلام، ديني تروريستي است و منشأ و مبدا آن هم جمهوري اسلامي ايران است. بدين ترتيب اين ذهنيت به تماشاگر آمريكايي القا مي شود كه اگر روزي ايران به فن آوري هسته اي دست پيدا كند، قطعا ايالات متحده با يك تهاجم تروريستي مواجه خواهد شد. آنچه دردآور و قلب را مي آزارد اين است كه كشوري همچون ايران، به لحاظ تاريخي به اثبات رسانده كه هيچ گاه روحيه تهاجمي نداشته و ندارد و در 300سال گذشته به هيچ كشوري حمله نكرده است.
ادامه اين روند ذهنيت سازي به سريال «جريكو» بازمي گردد كه يك فيلم آخرالزماني هسته اي است و نابودي ايالات متحده را به نظام مقدس منتسب مي كند. اين قبيل ذهنيت سازي درباره پرونده اتمي ايران به صورت فيلم و سريال همچنان ادامه دارد. نكته مهم تر اين است كه فيلم هاي فراواني عليه برنامه صلح آميز هسته اي ايران ساخته شده و ساخته خواهد شد.
اورشليم؛ شمارش معكوس
با اين مقدمه طولاني بايد از فيلم «اورشليم؛ شمارش معكوس» به كارگرداني «هارلرد كرانك» ياد كنيم. اين فيلم براساس كتابي تحت همين عنوان به قلم «جان هگي» به تصوير درآمده كه با حمايت لابي آي پك چاپ و در سراسر آمريكاي شمالي منتشر شده است. اين لابي صهيونيستي به فاصله كوتاهي از انتشار اين كتاب، برگرداني سينمايي از آن ساخته است. نكته جالب اين است كه اين فيلم با وجود اكراني مهجور به جاي آنكه در شبكه نمايش خانگي ساخته شود، كمپاني سازنده بدون دريافت حق كپي رايت آن را به تمام شبكه هاي تلويزيوني اروپايي و آمريكايي جهان واگذار كرده است.
كليت داستان فيلم- كتاب «اورشليم؛ شمارش معكوس» درباره گروهي از مسلمانان ايراني موسوم به گروه «هفت شگفت انگيز» است كه مي خواهند با بمب گذاري در خاك آمريكا، اين كشور را نابود كنند. اين گروه در جاي جاي آمريكا خانه هاي تيمي تشكيل داده اند و از قضا همسايه كناري خانه تيمي مركزي اين گروه يك فعال حقوق بشر و دموكراسي و در عين حال بسيار معتقد به مسيحيت و پيش بيني نوسترادموس است كه اغلب اوقات خود را به خواندن انجيل مي گذراند.
به موازات اين ماجرا، سازمان هاي جاسوسي آمريكا كشف كرده اند كه ايران و روسيه تصميم دارند تا با بمب هاي اتمي خود، آمريكا و به تبع آن اسرائيل را نابود كنند. در همين حين در آمريكا بمب گذاري هايي درحال اتفاق است. در اين اوضاع، سازمان اف بي آي نمي تواند سرنخي از اين ماجرا به دست آورد، اما فعال حقوق بشر كه در همسايگي تروريست ها زندگي مي كند با كنجكاوي تمام سعي مي كند كه وارد خانه تيمي شود و پليس را از اين رويداد مطلع سازد. طبق همين توهمات رسانه اي در اين فيلم، همين گروه تروريست كه منتسب به ايران نمايش داده مي شود، موفق شده نماينده اسرائيل را در خاك آمريكا از ميان برد، از طرفي ديگر فعال حقوق بشر با پليس تماس مي گيرد و موفق به متوقف كردن تروريست ها مي شود.
مذاكرات ايران و گروه1+5
فيلم با چند حادثه سطحي مثل به هم ريختگي شهر با مدل آخرالزماني آغاز مي شود. داستان به رويدادهاي كنوني بازمي گردد كه گروه «پنج به علاوه يك» بر سر فناوري هسته اي صلح آميز ايران به مذاكره نشسته اند، در فيلم نشان داده مي شود كه اسرائيل و آمريكا خواهان صلح هستند و درحين همين مذاكرات، زماني كه نماينده اسرائيل به آمريكا آمده است، نيروهاي مشترك روسي و ايراني هفت بمب اتمي را براي انفجار به ايالات متحده آورده اند تا در نقاط مختلف آمريكا آنها را منفجر كنند تا هنگامي كه آمريكا درگير اين موضوع است، روسيه و ايران اقدام به حذف اسرائيل از روي كره زمين كنند؛ «نابودي اسرائيل» در واقع به نوعي، دغدغه اصلي اين فيلم به شمار مي رود.
درام فيلم دقيقاً از جايي آغاز مي شود كه «آرلين راكول» قاچاقچي آمريكايي، هفت شگفت انگيز (هفت بمب اتمي) را به آمريكا آورده است و مي خواهد اين موضوع را با مأموران اف بي آي در ميان بگذارد، اما در ابتداي اين ملاقات توسط يكي از اعضاي گروه عمليات هفت شگفت انگيز- دين تانر- كشته مي شود. اما دافتري (مأمور اف بي آي) كه درحال مذاكره با راكول است موفق مي شود «دين تانر» را دستگير كند. در بخش بعدي «جك» نماينده سيا و ايو نماينده اف بي آي درباره نيك و دين تانر با فرد هدف رابطه شان كه از نيروهاي سابق سيا است ديدار مي كنند. پدر «ايو» يكي از سران سيا به شمار مي رود و در واقع يكي از افرادي است كه جهت جدال براي برهم زدن معادله هاي آخرالزماني در قالب جنگ دولت ها تلاش مي كند. از طرفي ديگر داده هاي خود فيلم به مخاطب غربي مي خواهد القا كند كه اگر مذاكرات به نتيجه نرسد اسرائيل نابود خواهد شد.
بخش بعدي اين درام مغشوش به بازجويي از نيك ترنر مرتبط مي شود. او خواهري دارد كه در ويرجينا زندگي مي كند و اف بي آي مي خواهد از طريق خواهرش اطلاعاتي درباره وي به دست آورد، اما برادر ترنر براي اينكه اطلاعاتي نصيب اف بي آي نشود خواهرش را به قتل مي رساند. در اين بخش با همين اشاره به قتل خواهر، فيلم مي خواهد نشان دهد تروريست ها براي رسيدن به مقصود حتي به بستگان و اطرافيان خود نيز رحم نمي كنند و تأثير اسلام را به صورتي انحرافي و به عنوان خطر تروريسم نمايش مي دهد. فيلمي كه با تصوير سازي مغشوش درنظر مردم آمريكا سعي مي كند خطر ايران هراسي و اسلام هراسي را تركيب كند و اغلب حاميان اسلام را افرادي تروريست نشان دهد و حتي سران بلندپايه سيا را تحت تأثير آرماگدونيسم ايراني نمايش مي دهد.
در بخشي از فيلم، دافتري و ايو دو مامور اف بي آي براي بازگشايي اين پرونده به سراغ دوست راكول مي روند و متوجه ورود هفت بمب اتمي به داخل خاك آمريكا مي شوند. سخنان نماينده اسرائيل در بخش هايي از فيلم گنجانده شده است.
اين نماينده از طريق رسانه هاي گروهي با مردم آمريكا دغدغه هايش را در ميان مي گذارد، اشارات حاشيه اي اما پررنگ در سخنان نماينده اسرائيل در نوع خود نياز به تامل بيشتري دارد. او در اين سخنان حاشيه اي به بخشي از تاريخ اشغال فلسطين مي پردازد و مي گويد اسرائيل هر زمان از مواضع خود عقب نشيني كرده است دچار مشكل شده و به موضوع صلح 1948 اشاره مي كند. اشاره «نماينده خيالي دراين فيلم به عقب نشيني اشغالگران در برابر مصر بر مي گردد كه عامل تضعيف اسراييل شده است. وي دراين سخنان مي گويد، زماني كه در زمان ريگان از لبنان عقب نشيني كرده اند، حزب الله تشكل شد و زماني كه نيروهاي اسرائيلي غزه را ترك كردند حماس به وجود آمد. درحاشيه اين سخنان كه به صورت برجسته اي تصوير مي شود، وي عقيده اي كفرآميز را بر زبان مي آورد و مي گويد «اسرائيل 3500 سال است كه با مديريت و نظارت خداوند اداره مي شود» و ماجراي اشغالگري در قالب شرك آميزش به خداوند نسبت داده مي شود.
آنچه در اين فيلم، تحت عنوان مذاكره با ايران مطرح مي شود به شكل خاصي با طعنه و كاملا دو پهلو است. ضمن اينكه از داده هاي فيلم مي توان دريافت رسما راجع به مواضع اسرائيل درباره مذاكرات اتمي ايران صحبت مي شود. اين فيلم با اين ذهنيت سازي غلط در نهايت به يك جمع بندي ايدئولوژيك مي رسد كه فوق العاده مضحك است.
در بخش هاي ديگري از فيلم، «ايو» به عنوان نماينده اف بي اي در «لانگ لي» ويرجينا «جك» را ملاقات مي كند و از تهديدهاي جاسوسي اخير دين و نيك مي گويد، اما جك منطق و استدلال هاي او را زير سوال مي برد. دو مامور اف بي آي به دوست آرلين رجوع مي كنند و او به آن ها مي گويد كه ايران و روسيه تمدن بشري و نظم نوين جهاني را تهديد مي كنند؛ روسيه چندين بمب اتمي ساخته است كه اين بمب ها بايد درخاك ايالات متحده منفجر شوند، دانشمندان روس با همكاري ايران دست به چنين اقدامي زده اند و آرلين راكول كلاهك هاي اتمي را به آمريكا قاچاق مي كند، اما همان طور كه پيش از اين توضيح داده شد توسط «تانر»، يكي از اعضاي گروه عمليات «هفت شگفت انگيز» به قتل مي رسد.
اشاره اي به بحران اقتصادي غرب
آنچه در متن فحوايي فيلم غالب شده، دروغ بزرگ براي ذهنيت سازي عليه برنامه اتمي ايران است. دوست راكول به دو مامور اف بي آي مي گويد هدف از انفجار اتمي توسط روسيه و ايران تصوير افزايش بي ثباتي اقتصادي است، در صورتي كه جهانيان بدين امر آگاه هستند كه ايالات متحده از تابستان 2008 غوطه ور در اقيانوسي از ورشكستگي اقتصادي است.
اما مهمترين اتهامي كه اين فيلم به «نظام مقدس» مي زند، اتهام گسترش هرج و مرج تروريستي است. آنچه دائما در اين فيلم به مخاطب القا مي شود اين است كه تنها كشور دوست آمريكا يعني اسرائيل هم نمي تواند از اين هجمه تروريستي كه از جانب ايران و روسيه عليه آمريكا صورت مي پذيرد بگريزد. فيلم مدعي مي شود كه اين به دليل سياست هاي متعادلي كه ايالات متحده در پيش گرفته قدرت حمايتي اسرائيل كاسته شده است. دراين فيلم اسرائيل دائما تنها كشور حامي و دوست آمريكا معرفي مي شود و پيش بيني مي كند كه آرماگدونيسم مطروحه در اين فيلم قرار است ميان دو قطب روسيه- ايران و آمريكا- اسرائيل اتفاق افتد.
مسدود شدن تنگه هرمز
حتي در فيلم اين موضوع مطرح مي شود كه قرار است دو ناو روسي مستقر در خليج فارس تنگه هرمز را مسدود كنند. در بخشي از ديالوگ هاي فيلم دوست قاچاقچي، «آرلين راكول» كه خود نيز به اين شغل دچار است مثل يك راهبر سياسي به دو مأمور اف بي آي مي گويد كه نظم نوين جهاني در خطر است و ايران و روسيه اين نظم را بر هم خواهند زد؛ اين موضوع به طور مكرر در قالب ديالوگ هايي كه ميان دو كاراكتر رد و بدل مي گردد تأكيد مي شود.
پندارهاي آرماگدوني فيلم
در ادامه پروژه ايران هراسي اين فيلم به گمانه سازي جعلي ديگري پي مي بريم؛ برخي عوامل سيا بروي مكاشفات يوحنا و پيش بيني هاي انجيل تحقيق كرده اند و به نتايج عجيب و غريبي رسيده اند كه آرماگدون به زودي محقق خواهد شد. از طرفي ديگر، تئوري پيچيده ديگري را به تركيب آرماگدوني فيلم مي افزايند. البته در اين فيلم خبري از مكاشفات يوحنا و يا به ثمر نشستن پيشگويي هاي نوسترداموس نيست، سناريوي تازه اي كه اين فيلم مطرح مي كند «سناريوي جنگ ايزيكيل» است. اين سناريوي جديد درباره پيشگويي هاي منتسب به حزقيل پيامبر (در زبان فارسي يزقل تلفظ مي شود) است. در واقع تئوري دروغيني كه به اين پيامبر قوم يهود منتسب مي شود دروغ بزرگ اين فيلم برشمرده مي شود. بر اساس پيش بيني هاي دروغيني كه به اين پيامبر نسبت مي دهند، «حزقيل» پيامبر، اتفاقات اخير جهان را قرن ها قبل و به درستي پيش بيني كرده است.
براساس آنچه در اصل اقتباسي اين كتاب طرح مي شود، حزقيل پيامبر پيشگويي كرده است كه دو قوم پارس (ايرانيان) و قوم گاگ يا راش (روسيه فعلي) با يكديگر متحد مي شوند تا اسرائيل را نابود كنند.
تئوري تراشي در اين فيلم بدين گونه است كه يك تقابل سياسي را به پيامبري از قوم يهود منتسب مي كند و به اين توهم «ايران هراسي» صهيونيست ها تقدسي الهي مي بخشد. در صورتي كه قوم يهود- نه جريان صهيون- توسط يك پادشاه ايراني حمايت هاي فراواني شده است و خودشان نيز به اين مسئله اذعان دارند، حال چطور شده كه پيامبري الهي كه ثمره حضورش در تاريخ قوم يهود به دليل حمايت هاي قوم پارس بوده، يك دعواي آخرالزماني را بتواند پيش بيني كند؟ البته در تئوري اين فيلم سعي شده كه جعليات شبه نوستراداموسي را به يك پيامبر الهي منتسب كنند.
اين فيلم يك خط داستاني دارد كه به توهم تروريسم سازي به شيوه آمريكايي دامن مي زند. از طرفي ديگر دو سيره منتسب به اديان الهي به صورت جعلي، منطبق با آموزه هاي مسيحي- يهودي در درام اين فيلم لحاظ شده است و از تركيب اين جعليات شبه ديني كه به مسيحيت و يهوديت منتسب مي شود واژه اي بكار مي رود كه اغلب از آن با نام «سناريوي ايزيكيل» و يا «انقلاب خدا» ياد مي شود.
در دنباله درام اين فيلم پي خواهيم برد كه «اف بي آي» هيچ اطلاعات موثقي در دست ندارد كه سلاح هسته اي به آمريكا وارد شده است. ايو و همكارش دافتري به دنبال اين پرونده هستند و حين اين تحقيقات و در بخش هاي مهم فيلم از زبان پدر ايو (كه يك مقام بلند پايه سيا است) مي شنويم تئوري «انقلاب خدا» (نعوذبالله) استخراج شده از انجيل، در حال اتفاق است. در اين فيلم، انقلاب خدا، سناريوي ايزيكيل و پيشگويي هاي حزقيل همه به صورت تئوري وار در كنار هم مطرح مي شود.
آنچه در قالب ديالوگ هاي اين فيلم و كتاب طرح مي شود، واژه به واژه عليه ايران سناريوسازي مي كند. به عنوان مثال در فيلم مي بينيم كه سازمان سيا در مهر تروريست هاي مدعايي فيلم منفعل عمل مي كند، اما يك گروه از داخل اين سازمان تلاش مي كنند تا از طريق پيشگويي هاي انجيل يوحنا، وقايع خاورميانه را تحليل كنند، و به مخاطب ديكته نمايند. حيات اورشليم وابستگي عميقي با امنيت و پايداري آمريكايي دارد. در سناريوي «انقلاب خدا» قرار است ميليون ها نفر كشته شوند، آخرالزماني با نابودي آمريكا و اسرائيل رقم مي خورد در صورتي كه در گره گشايي انتهايي دقيقاً مثل سريال «جريكو» متوجه مي شويم ورود سلاح هاي هسته اي و برنامه ريزي اين عمليات توسط سيا انجام شده، اما ادبيات ايران هراسي اين تلقي را در مخاطب ايجاد مي كند كه نظام مقدس محور تمام توطئه هاست.
اين فيلم براساس كتابي از جان هگي ساخته شده است. هگي و ديويد مايكل فيليپس نگارش فيلمنامه اين اثر را برعهده داشته اند. هگي به عنوان يكي از چهره هاي سرشناس «آي پك» شناخته مي شود كه درباره آخرالزمان و تقابل اسرائيل و ايران چندين كتاب منتشر كرده است و جزو افرادي به شمار مي رود كه از حاميان جنگ اسرائيل و آمريكا عليه ايران است. اگر به عكس هاي هگي در اين صفحه و جلد تمام كتاب هايش دقت كنيم پي به هويت افراطي و ضدايراني وي خواهيم برد.
او با ديدگاه «آمريكا: پاسدار صلح جهاني» مجموعه كتاب هايش را به نگارش درآورده است. آمريكايي ها در مجموعه كتاب هاي او افراد شسته و رفته و خوش تيپي هستند كه آمادگي انجام هر كاري براي برقراري صلح در كره زمين را دارند. توليد چنين فيلم هايي در راستاي دامن زدن به احساسات ضدايراني است.
اين همان هدفي است كه سازندگان فيلم در پي آن هستند تا نگرش جهانيان را نسبت به نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و برنامه هسته اي صلح آميزش تخريب كنند. اگر تا ديروز تروريست هاي اغلب آثار هاليوودي عرب زبان بودند، امروز با توليد فيلم هايي چون «اورشليم؛ شمارش معكوس» تروريست ها فارسي صحبت مي كنند و عكس محمود احمدي نژاد رئيس جمهور ايران بر در و ديوار خانه آنها در كنار نام مقدس الله ديده مي شود. آيا اين يك توهين نهادينه شده و فرهنگي در مجموعه هاليوود نيست؟

 



به بهانه پخش برنامه «راز سنگ» از سيما
يادگاري بر آن گنبد عشق

حسين هوشيار
وقتي به صورت اتفاقي شبكه تلويزيون را تعويض كردم، صداي دلنشين گوينده اي آشنا و تصاوير زيباي عتبات عاليات و حرم ائمه معصومين(ع) مرا مشتاق نمود تا اين برنامه را تا آخر دنبال كنم. عنوان برنامه «راز سنگ» بود. تصاوير هم مربوط بود به سنگ، اما نه سنگ هاي معمولي! سنگ هايي كه از ديار عاشقان اهل بيت و كشور عزيزمان ايران مسافر سرزمين هاي پاك و مقدس كربلا و سامرا و نجف اشرف و كاظمين شده بودند. اما «راز سنگ» نام زيبايي بود كه براي اين برنامه برگزيده شده بود و ايهامي از سنگ هاي ديگر تاريخ هم داشت. چه سوزناك و عجيب بود جمله گوينده برنامه كه با لحني دلنشين حين جابه جايي سنگ ها توسط مرمت كاران و سازندگان عتبات عاليات گفت: «اين ننگ بر پيشاني تمام سنگ هاي تاريخ باقي خواهد ماند...» و آن همان سنگي بود كه پيشاني سيد جوانان اهل بهشت را شكافت.
راز سنگ برنامه اي و در واقع مستندي بود كه به بازسازي عتبات عاليات توسط ايرانيان پرداخت و به شكلي تأثيرگذار و با استفاده از آرايه هاي ادبي و معنوي از بازسازي عتبات گزارش مي داد و هم گذري مي زد به تاريخ و حوادث آن و مصيبت هايي كه اهل بيت(ع) دچار بودند.
در جايي ديگر راجع به سنگ گفته شد (سنگم، نه آرزوي آدم شدن دارم و نه... دلخوشم به همجواري با حسين، به خود مي بالم كه فرش پاي زائران حضرت اويم) و اين گونه زيبا و با هيجان با حالات معنوي و عرفاني شرح حال سنگ هايي كه در حال نصب و مرمت حرم حضرت اباعبدالله الحسين(ع) هستند بازگو شد و به معناي واقعي بينندگان را به وجد آورد. اين برنامه به سير بازسازي عتبات عاليات از ابتدايي كه اين رمز آغاز مي شود تا پايان آن اختصاص داشت. در واقع از دريچه اي كاملا معنوي و فرامادي اين روند به تصوير كشيده شد و در آن حالات مرمت كاران كه با چه عشقي و با چه ارادت و اخلاصي ذره ذره آن مكان مقدس را به بهترين شكل ممكن زينت مي دادند تا مايه فخر و مباهات هر ايراني و البته قدرشناس هر چه بيشتر آنان باشد.
امكاناتي كه در باب اين برنامه مي بايستي اشاره شود اول از همه جلوه هاي معنوي و روحاني برنامه بود كه در مسير حركت سيما در عرصه گرايش به سمت معنويت در برنامه ها و محتوا مي توان آن را ستود.
همچنين جلوه هاي هنري و ادبي برنامه بسيار برجسته و سطح بالا بود و هر مخاطبي كه حتي به صورت اتفاقي دقايقي از برنامه را مشاهده كرد علاقه مند به ادامه مشاهده و تماشاي آن مي شد. همچنين از بعد آشنايي مردم كشورمان نسبت به زحماتي كه براي بازسازي و ترميم بارگاه ملكوتي ائمه اطهار در عتبات عاليات كشيده مي شود و نيز اخلاص و معنويت خاصي كه در روند اجراي اين پروژه ها صورت مي گيرد همگي از نكات مثبت اين برنامه محسوب مي شوند.
از سوي ديگر اين قبيل برنامه ها، شوق و علاقه مردم را به كمك براي بازسازي بيشتر مي نمايد و نوعي ايجاد انگيزه عمومي مي شود كه خود همين امر هم بسيار مهم است و تحقق يك هدف والا محسوب مي گردد. همچنين نوعي پاداش معنوي براي كساني است كه در امور خير و اين قبيل كمك هاي معنوي و مادي براي بازسازي حرم ائمه معصومين(ع) در كشور عراق و به ويژه كربلاي معلي به نوعي دخيل بوده اند كه با مشاهده اين تصاوير علاوه بر احساس آرامش و احساس خوبي كه نسبت به اقدام خود داشته اند احساس ارج نهادن و نوعي تقدير معنوي هم ايجاد مي شود.

 



ثبت حيات غرورآفرين «خرمشهر» در 11فيلم مستند

مدير امور فرهنگي و توليد سازمان توسعه سينمايي سوره از آماده شدن 11فيلم مستند با موضوع خرمشهر تا پايان خرداد امسال خبرداد.
فريد فرخنده كيش افزود: مستندهاي «روايت سه خانواده»، «روايت مقاومت»، «درس»، «روزي كه خرمشهر خونين شهر شد»، يك شهر، رود راوي»، «نخل هاي بي سر»، «زمين زندگي»، «ممد نبودي»، «بازار خرمشهر»، «پلاك» و «حبيب يعني دوست خدا» 11فيلمي است كه از اين مجموعه در دست توليد است.
وي درباره زمان اكران اين فيلم ها گفت: جشنواره هاي مختلف از جمله جشنواره هاي حوزه هنري مكان مناسبي براي اكران اين آثار هستند، اميدوارم با توجه به جذابيت هايي كه اين آثار دارند شرايط براي اكران مناسب آنها به وجود آيد. مسلما نخستين نمايش در جشنواره «رويش» خواهد بود، مگر آن كه بنا بر صلاحديد مديريت سازمان در مناسبت هاي موضوعي قبل از جشنواره «رويش» فيلم ها نمايش داده شوند.

 



«ماجراي شيرين نماز يك دختر بچه» انيميشن شد

«ماجراي شيرين نماز يك دختر بچه» عنوان انيميشن 60دقيقه اي است كه به تهيه كنندگي و كارگرداني علي اصغر شامي توليد شد.
به گزارش مهر، در اين انيميشن بلند كه از توليدات سينماي مركز زنجان است، دختري در اتوبوس از پدرش مي خواهد تا از راننده بخواهد براي اداي نماز اول وقت در جايي توقف كنند، اما پدر دختر سعي مي كند به دختر كوچكش بفهماند كه اين امر تقريبا غيرممكن است، اما دختر تصميم مي گيرد داخل اتوبوس وضو گرفته و بر روي صندلي اتوبوس نماز بگذارد. راننده متوجه مسئله شده و براي اداي نماز جماعت درمحلي با صفا و زيبا توقف مي كند.
اين انيميشن با هدف اهميت برپايي نماز اول وقت و ايجاد علاقه و شوق براي اداي اين فريضه الهي در اول وقت تهيه شده است. استفاده از جلوه هاي ويژه براي زيبا نشان دادن نماز و نمازگزار، از جمله مواردي است كه به جذابيت اين انيميشن افزوده است. انيماتورهاي اين برنامه منصور خليفه لو و مسعود قارداشخاني هستند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14