(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 4 خرداد 1391 - شماره 20217

چگونه اربابان قدرت اخلاق را فداي سياست مي كنند؟
شهرهاي مخوف در زير زمين آمريكا



چگونه اربابان قدرت اخلاق را فداي سياست مي كنند؟
شهرهاي مخوف در زير زمين آمريكا

مژگان نژند
اشاره:
قرن هاست كه افسانه ها پيرامون عالمي پر رمز و راز از غارها و تونل هاي زيرزميني كه ساكنان آنها را مردماني عجيب و غريب تشكيل مي دهند، نقل محافل علاقه مند به «تئوري هاي توطئه» است و اين داستان سرايي همچنان ادامه دارد. به عنوان نمونه، بسياري از «كارشناسان بشقاب پرنده ها» بر اين باورند كه اين پرندگان آهنين به احتمال قوي از پايگاه هايي زيرزميني كه توسط موجودات فضايي و در راستاي ماموريت هايي در ارتباط با زمين و زمينيان ساخته شده اند، به پرواز درمي آيند. بدين سان، افسانه ها و شايعات پيرامون اين جهان پنهان از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته و همچنان بر زبان ها جاري است. به هر شكل، همگان آزادند هر آنچه را كه مي خواهند در باور خود بگنجانند، اما آنچه مسلم مي نمايد اين است كه دولت آمريكا به دلايل گوناگون و گاه نامعلوم تونل ها و تأسيساتي گسترده در زير خاك خود و نيز در زيرزمين ديگر نقاط جهان بر پا ساخته است كه گاه ابعاد يك شهر را دارند. حال، اگرچه وجود پايگاه هايي مشابه در بسياري كشورها، از جمله چين، روسيه، فرانسه، نروژ، ويتنام و... نيز گزارش شده است، اما ظاهراً هيچ يك وسعت پايگاه هاي زيرزميني آمريكا و فجايعي كه در آنها رخ مي دهد را ندارد.
آمريكا كشوري است كه به دليل زرق و برق ظاهرش به سرزمين آرزوها و به واسطه بلندپروازي هاي بي پايان ارباباني كه در آن پا گرفته اند، به سرزميني پررمز و راز تبديل شده است. شايد بسياري براين باور باشند كه آنچه از نيمه پنهان آمريكا گفته مي شود صرفاً به داستاني تخيلي، سرشار از «تئوري توطئه»، تعلق دارد كه هيچ حقيقتي در آن نهفته نيست. اما، بايد گفت كه شواهد و اسناد بسيار است كه خلاف اين مي گويند. به عنوان نمونه، گزارشي رسمي از مقامات آمريكايي مورخ 7 اوت 1989 طرحي پنهان را فاش مي سازد كه با هدف «بقاي دولت در صورت بروز فاجعه» طراحي گرديده است. اين طرح كه «بقاي دولت» نام گرفته، پيوسته نقش «بيمه عمر» دولت آمريكا را ايفا كرده است.
در سال 1982، نهادي جديد تحت نظارت مستقيم رئيس جمهور آمريكا شكل گرفت و «آژانس مسئول روش هاي برنامه ريزي بسيج نيروها» نام نهاده شد. بدين سان، در صورت وقوع حمله اي هسته اي، تيم هاي ويژه مسئول طرح هاي جنگي، كدهاي نظامي و ديگر اطلاعات حساس، ماموريت مي يابند جانشين منتخب رئيس جمهور را به سمت پست هاي فرماندهي سري كه در سراسر آمريكا سازماندهي گرديده اند هدايت كنند. در طرح مزبور، تخليه 46 افسر منتخب «طرح كلي تخليه اضطراري» نيز پيش بيني شده است. در راستاي اجراي اين طرح همچنين 50 پناهگاه زيرزميني در 10 منطقه اين كشور احداث گرديده كه جملگي به وسيله ماهواره و يا شبكه هاي ارتباطي زيرزميني با يكديگر مرتبط اند. در واقع، بايد گفت كه، تامين بودجه تحقيقات پيرامون احداث پايگاه هاي زيرزميني را- كه گاه چندان گسترده اند كه به شهرهايي زيرزميني مي مانند- از سال 1958 نيروي هوايي آمريكا عهده دار بوده است. به عنوان مثال، شركت «رند» (RAND) از جمله شركت هايي است كه اين گونه تحقيقات را به انجام رسانده و گزارش هايي متعدد پيرامون روش هاي ساخت اين ساختارهاي زيرزميني، تاسيسات و تجهيزات آنها و نيز ايجاد حفره هاي عميق به كمك انفجارهاي هسته اي، ارائه داده است.
بايد گفت كه، بسياري از اين «شهر»هاي زيرزميني در زير تأسيسات نظامي داير گرديده اند و هرگونه اطلاعات پيرامون آنها در شمار «محرمانه»ها رده بندي شده است. اما، به مرور زمان، كاركنان سابق اين مراكز- از جمله افسران بلندپايه ارتش آمريكا(نيروي هوايي، دريايي و زميني)، كاركنان سرويس هاي اطلاعاتي (سيا، امنيت ملي، سرويس هاي مخفي نيروي هوايي، و...) و يا دانشمندان و پژوهشگران رشته هاي مختلف علوم- مهر سكوت را شكسته و به تحقيقاتي مخفي در زمينه جنگ ميكروبي، سلاح هاي رواني- الكترونيك، يا مجتمع هاي عظيم زيرزميني اشاره كرده اند كه در مكان هايي چون «منطقه 51»، تأسيسات «نورتراپ آنتيلوپ والي» در كاليفرنيا (كه گفته مي شود در 42 سطح مختلف ساخته شده است) و يا ساختمان «لاكهيد» در نزديكي «ادواردز» (كاليفرنيا) واقعند. از جمله اين افراد، مي توان به سروان «اي تي كول كورسو» (رئيس سابق بخش تحقيقات و توسعه «ريورس تكنولوجي» پنتاگون)، «باب لازارد» (مهندس سابق كه در پايگاه «منطقه 51»، در 200 كيلومتري «لاس وگاس» فعاليت داشته است)، «ويليام كوپر»، «استيفن گرير»، «بيل هاميلتون»، «دان باريش»، «فيل اشنايدر» و بسياري ديگر كه در انواع پروژه هاي مخفي دولت آمريكا دخالت داشته اند، اشاره كرد. برخي از اين «پناهندگان»، از «مرداني كه زياد مي دانستند»، حتي انجمني با نام «پروژه افشاگري» تشكيل داده اند كه نوعي لابي با هدف كسب حمايت سناي آمريكا از اظهارات آنهاست، اظهاراتي كه در صورت عدم حمايت از اين افراد به پيگردهاي قضايي جدي و در نهايت، فشارهاي رواني و جسماني تا سرحد مرگ مي انجامد. اما، در اين ارتباط برخي كارشناسان از جمله «ژان پيرپتي»، فيزيكدان نجومي، معتقدند كه پروژه مزبور صرفاً دامي است كه سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا با هدف ترغيب نظاميان و يا دانشمندان به افشاگري، و در نتيجه كنترل بهتر آنها و حتي بستن دهان شان، گسترده اند. برخي نيز مي گويند اين شاهدان عاملان عمليات گسترده مسموم سازي افكارند و هدف آنها در واقع بي اعتبار جلوه دادن شاهدان واقعي است كه هنوز چيزي بروز نداده و عاملان فجايعي ناگفتني اند.
به هر شكل، «فيل اشنايدر» مهندس عمران كه در محرمانه ترين پروژه هاي «سيا» و پنتاگون شركت داشته، جان خود را نيز در اين راه گذارد، در ارتباط با پايگاه هاي زيرزميني آمريكا مي گويد، «بودجه محرمانه» يا «بودجه سياه» اين گونه تأسيسات معادل حدود 25 درصد توليد ناخالص ملي و سالانه حدود 25/1 تريليون دلار است. به گفته او، اين مبلغ به برنامه هاي محرمانه مانند برنامه هاي مرتبط با پايگاه هاي نظامي مستقر در اعماق زمين، اختصاص مي يابد. بايد گفت كه 129 پايگاه از اين دست در خاك آمريكا وجود دارد كه ساخت آنها عموما از سال هاي آغازين دهه 1940 شروع شده است. برخي از اين پايگاه ها حتي پيش از اين تاريخ احداث گرديده اند. پايگاه هاي مزبور عمدتا شهرهايي زيرزميني و بسيار قدرتمند و گسترده اند (بين 88/13 تا 74/18 كيلومتر مكعب) كه در عمق 4/2 تا 2/7 كيلومتري، در مناطقي غالبا به دور از مناطق «حساس» به لحاظ زمين شناسي، ساخته شده اند و به كمك قطارهاي سريع السير با يكديگر ارتباط مي يابند. عمق متوسط اين پايگاه ها از 1600متر متجاوز است. اين «شهر»هاي زيرزميني به دستگاه هايي ليزري مجهزند كه قادرند ظرف يك روز تونلي به طول 11كيلومتر حفر كنند. «فيل اشنايدر» كه خود در ساخت بيش از 13پايگاه نظامي زيرزميني، از جمله گسترش پايگاه «دالسي» (نيومكزيكو) شركت داشته است، در مورد اين پايگاه مي گويد كه در 7 سطح با بيش از 4كيلومتر عمق ساخته شده است.
«اشنايدر» در ژانويه 1996 در شرايطي مرموز زندگي را وداع گفت. در واقع، بايد گفت كه همسرش جسد وي را در آپارتمان محل زندگي شان در حالي كشف كرد كه شكنجه و به وسيله طناب خفه شده بود. با اين حال، دولت آمريكا رسماً اعلام كرد كه وي خودكشي كرده است. «اشنايدر» 7ماه پيش تر از اين ماجرا، در مه 1995، در كنفرانسي كه در «ايداهو» برگزار گرديد، اعتراف كرده بود كه جانش در خطر است زيرا كه قصد دارد چيزهايي در مورد «ساختار كثيف و شيوه عمل دولت فدرال آمريكا» فاش سازد. وي در اين كنفرانس علاوه بر افشاگري هاي فوق، در مورد پدرش- «اتو اسكار اشنايدر»- نيز توضيح داد كه در يك زيردريايي آلماني كار مي كرده و سپس به اسارت آمريكا درمي آيد، به اجبار به اين كشور برده مي شود و در پروژه هاي مختلف مانند پروژه بمب اتمي، بمب هيدروژني، «تجربه فيلادلفيا» و غيره شركت مي يابد. او همچنين مخترع دوربين فيلمبرداري پرسرعت بوده كه نخستين تجارب هسته اي را در 12ژوئيه 1946 در «اتول» (منطقه «بيكيني») به ثبت رسانده است.
«فيل اشنايدر» در ادامه همچنين به خاطره آشنايي اش با شخصي اشاره مي كند كه در «پورتلند» (اورگون) زندگي و در كارخانه فولادسازي «گاندرسون استيل فابريكيشن» كه در ساخت قطار و واگن تخصص داشت، كار مي كرده است. اين شخص بعدها به «اشنايدر» اعتراف مي كند كه آنها در واقع در حال ساخت واگن هاي زندان هستند. به عبارت ديگر، «گاندرسون» قراردادي با دولت فدرال به امضا رسانده كه ساخت نزديك به 107200 واگن حمل زندانيان، مجهز به 143جفت دستبند، در آن پيش بيني شده بود.
در واقع، مجموعاً 11شركت در اين پروژه عظيم شركت داشتند و «گاندرسون» نيز به احتمال قوي مبلغ 2ميليارددلار بابت اين قرارداد دريافت كرده بود. شركت فولادسازي «بيت اللحم» نيز در اين پروژه شركت داشت. حال، چنانچه عدد 107200 را در 143 و سپس عدد 11ضرب كنيم، رقمي حدود 15ميليون به دست خواهيم آورد كه بي شك با تعداد افرادي كه اتهام مخالفت با دولت فدرال را بر دوش خواهند كشيد برابري مي كند.
«فيل اشنايدر» از ديگر سو دولت فدرال آمريكا را متهم مي كند كه به مردم خود دروغ گفته، سناتورها را دستاويز قرارمي دهد تا بر اقدامات محرمانه خود و فجايعي كه به بار مي آورد سرپوش گذارد. از ديدگاه وي، ساختار كنوني دولت آمريكا بر مبناي «تكنوكراسي» بنا گرديده، و نه دموكراسي! و «تكنوكراسي» نوعي فئوداليسم است كه هيچ ارتباطي با جمهوري آمريكا ندارد. «اشنايدر» معتقد بود كه دولت آمريكا استراتژي وسيعي را با هدف به بردگي كشاندن مردم اين كشور پي گرفته است، و مي گفت: «ما در واقع به دليل وجود اين افراد شر و مصيبت آفرين كه كشورمان را هدايت مي كنند- و تعدادشان نيز اندك نيست- مايه خنده جهانيانيم.»
«فيل اشنايدر» در خاتمه اظهارات خود، با اشاره به اين كه در طول سال هاي همكاري اش با دولت فدرال كه به ابتلاي وي به بيماري سرطان منجر گرديد، 11 تن از بهترين دوستانش به قتل رسيدند- كه قتل 8 تن از آنها رسماً «خودكشي» اعلام گرديد-، به برخي ديگر از اتهامات دولت فدرال اشاره مي كند كه در شمار آنها، اختراع تكنولوژي ايجاد زمين لرزه، به وجود آوردن ويروس «ايدز» به عنوان يك سلاح ميكروبي در آزمايشگاه ملي «شيكاگو» در سال 1972 و استفاده از آن عليه مردم آمريكا (وي در اين ارتباط اظهار مي دارد با چشمان خود اسناد «دفتر مطالعات استراتژيك» را كه امروز نيز وجود داشته، از سوي «مراكز كنترل و پيشگيري بيماري ها در آتلانتا» كنترل مي شود، مشاهده كرده است) و تخريب برج هاي دو قلوي «مركز تجارت جهاني نيويورك» به وسيله بمب هسته اي كوچك («اشنايدر» خود از جمله مأموران تحقيق بوده و در محل حضور داشته است) و بسياري فجايع ديگر قرار دارد. وي پيش از مرگ قصد داشت 140 هزار صفحه از اسناد مربوط به ساختار دولت فدرال و مجموع برنامه هاي اين دولت را در اينترنت منتشر سازد.
راز «شهر»هاي زيرزميني
«ريچارد ساودر»، دكتر علوم سياسي كه پروژه هاي «گروه مهندسان ارتش آمريكا» يا به عبارت ديگر، واحدهاي عمران نيروي زميني را كه بودجه اي كلان د راختيار داشته و در سطح امنيتي خارق العاده قرار دارند، از نزديك بررسي كرده است، در دو كتاب خود- «پايگاه ها و تونل هاي زيرزميني: دولت سعي دارد چه چيز را پنهان كند؟» و «پايگاه هاي زيردريايي»- پيرامون پايگاه هاي زيرزميني و زيردريايي واقعي يا فرضي كارتل نظامي- صنعتي آمريكا كه در چارچوب «بودجه هاي سياه» نظامي احداث گرديده اند، تحقيقات بسيار به انجام رسانده است.
وي در آثار خود از جمله به اظهارات شاهداني (مانند «فيل اشنايدر») اشاره مي كند كه گفته اند: نيروي هوايي آمريكا و يا واحدهاي نظامي بيش و كم سري ساختارهاي زيرزميني عظيمي برپا ساخته و در واقع زيرزمين آمريكا را «تكه پاره» كرده اند. به گفته اين شاهدان، در اين «شهر»ها پناهگاه هايي عظيم وجود دارد كه به تكنولوژي هاي فوق سري غيرقابل باور، سلاح هاي فوق پيشرفته و يا ناوگاني از بشقاب پرندگان نظامي همه گونه مجهزند. شاهدان همچنين از آزمايشگاه هاي «كثيف» عظيمي سخن مي گويند كه در آنها خوكچه هاي «انساني» در «اسارت» به سر برده، تحت آزمايش هاي شيميايي و ژنتيك گوناگون و نيز انواع آزمايش «كنترل ذهن» قرار مي گيرند. در يك كلام، جهاني زيرزميني و اسرارآميز، نماد روح سياه و شيطاني قدرت پنهان كارتل نظامي- صنعتي كه خود تحت امر اربابان پول و قدرت قرار داشته، به افسانه «اندرون دوزخي» زمين و «هيولا»هاي ساكن آن بار ديگر زندگي بخشيده اند، هيولاهايي ساخته و پرداخته دست انسان، حاصل انواع آزمايش ژنتيك كه قرار است به خلق «نسل برتر» انسان ها بيانجامد.
«ريچارد ساودر» در تحقيقات خود كوشيده است دريابد آيا آمريكايي ها از امكانات مالي وتكنيك ساخت اين گونه ساختارهاي زيرزميني برخوردارند؟ و نتيجه گرفته است كه: بله، آمريكا امپراتوري زيرزميني و زير دريايي گسترده اي براي خود برپا ساخته است. به همان گونه كه، تحقيق گران ديگري فاش ساخته اند آمريكا ساختارهايي عظيم و آماده بهره گيري بنا كرده است،اردوگاه هايي كه در كوتاه مدت مي توانند ميليون ها تن از شهروندان را در خود جاي دهند.
«ريچارد ساودر» كه پيرامون تكنولوژي هاي نظامي بسيار دقيق و پيشرفته كه درراستاي كنترل رفتار، ادراك و احساسات افراد به كار مي روند بسيار تحقيق كرده است، در مصاحبه اي با سايت تحليلي «كارما پليس» اظهار مي دارد: شاهدان بسياري وجود دارند كه مي گويند توسط واحدهاي نظامي آمريكا و يا مأموران سرويس هاي اطلاعاتي ربوده شده، به «جهنم» تأسيسات و پايگاه هاي زيرزميني عجيب و غريب كه در زير پـايگاه هاي رسمي نيروي هوايي، آمريكا مانند «چايناليك» (دركاليفرنيا)، «گروم ليك» (در نوادا) و يا «دالسي» (درنيو مكزيكو) بنا گرديده اند، انتقال يافته اند و تحت آزمايش هايي «بسيار غيرعادي» قرارگرفته و بسياري اوقات نيز شاهد رويدادهايي وحشتناك بوده اند. به عبارت ديگر، تجاربي توصيف ناپذير را پشت سر گذارده اند.
بسياري از اين اظهارات نيز در ارتباط با كنترل ذهن اين خوكچه هاي انساني قراردارد. به عنوان نمونه، فردي به نام «كريستا تيلتون» درسال هاي دهه 1980 داستاني از ربوده شدن خود، مشاهده تكنولوژي هاي عجيب و برخورد با موجوداتي حيرت انگيز در پايگاه «دالسي»، و نيز تجارب عجيبي كه خود شخصاً پشت سرگذارده بود، براي رسانه ها فاش مي سازد كه سرو صداي بسيار به پا مي كند. از ديگر اشخاصي كه داستان ربوده شدن وتجارب شان در رسانه ها جنجال مي آفريند، «مليندا لسلي» است كه خود پس از آن فعالانه به تحقيقات و افشاگري دراين زمينه مي پردازد. و يا «لاري وارن» كه به يك پايگاه زيرزميني مخفي در اعماق زمين، در زيرپايگاه نظامي «بنت واترز» در جنوب انگليس برده شده بود. «ريچارد ساودر» در تحقيقات خود همچنين با «كارول راتز»، نويسنده كتاب «خيانت به يك ملت»، كه خود قرباني تجاربي وحشتناك در دوران كودكي و نوجواني بوده، ملاقات كرده است. و يا «كارلا ترنر» كه وي نيز در تحقيقات خود به موضوع پايگاه هاي زير زميني آمريكا پرداخته است.
اما، چه كساني مولد اين گونه وضعيت ها هستند، و به چه دليل؟ قدرمسلم آن كه، امروز انسان غربي درضد ارزش ها و ضد واقعيت ها، اطلاعات زدايي ها، دروغ ها، تبليغات، تقلب و ريا و پنهانكاري همه گونه غرق شده است. و به هرحال، فراموش نكنيم كه جوامع سري و مخفي طي قرون متمادي پيوسته در ارتباطي بسيار نزديك با قدرت سياسي و اقتصادي قرار داشته اند. صدها تن از اعضاي اين سازمان ها پست هاي مهم و حساس دولتي، نهادهاي مهم مالي و صنايع را در اختيار گرفته و نوعي فاشيسم را در جامعه آمريكا به اجرا گذارده اند. و فاشيسم به ناچار با ساديسم و اقدامات جنون آميز -مانند شكنجه، سركوب سياسي، حذف آزادي بيان وافكار، و غيره - در ارتباط است. گروهي كه رهبري اين فاشيسم را عهده دار است، نفوذي بسيار بر دولت، ارتش، صنايع،بانك ها، رسانه هاي جمعي، دانشگا ه ها و نهادهاي مذهبي جامعه آمريكا دارد. و اين نيروهاي تاريكي و فاشيست در راستاي نشاندن بهتر قدرت خود، در جست وجوي كنترل اذهان اند. براي اين كار نيز (به ويژه كنترل توده ها)، شيوه هايي متعدد به كارگرفته مي شود كه از جمله آنها، استفاده از موادشيميايي و دارويي است. به عنوان مثال، امروز در بيش از 60 درصد سيستم هاي شهري توزيع آب در آمريكا به نام بهداشت عمومي و درچارچوب سياستي رسمي، از مشتقات فلوئور استفاده مي شود، و اين درحالي است كه فلوئور برجسم و روان تأثير گذارده، انفعال ذهني و فيزيكي به همراه مي آورد و انسان را در برابر سياست كنترل اجتماعي و سياسي آسيب پذير مي سازد. نازي ها نيز در جريان جنگ جهاني دوم به منظور كنترل زندانيان خود در اردوگاه هاي اسرا، به همين شيوه عمل مي كردند. به طوركلي، آلوده كردن آب و موادغذايي به كمك مولكول هايي كه بر خلق وخو اثر مي گذارند، شيوه كار اربابان است.
در واقع، بايد گفت كه ملت آمريكا يكي از معتادترين ملت هاي روي زمين است. در مدارس، روان شناسان بسياري از كودكان را به اين بهانه كه دچار «اختلالات رفتاري» و يا «مشكل تمركز» اند «دارو خور» كرده اند. ميليون ها تن از شهروندان آمريكايي از جمله بسياري از كودكان اين كشور موادي بسيار قوي مانند «واليوم»، «پروزاك»، «تورازين» و بسياري از ديگر داروهاي مشابه مصرف مي كنند كه توانايي هاي احساسي و ذهني آنها را مختل مي سازد. در واقع، نرخ مصرف داروهاي رواني در آمريكا بسيار بالاست، به گونه اي كه جامعه اين كشور درحال تبديل شدن به نوعي «تيمارستان» است كه ساكنان آن بايد مدام دارو مصرف كنند تا بتوانند در جامعه خود همانند انسان هايي عادي رفتار كنند. در اتحاد شوروي، مخالفان به منظور «بازسازي ذهني» به واحدهاي زندان رواني اعزام مي گرديدند. در آمريكا، كودكان «مشكل دار» را- كه غالبا بين 8 تا 10 سال بيشتر ندارند- رديابي مي كنند و سپس، روان پزشكان دولت درمان هاي لازم براي «بازسازي» ذهن اين طفلان معصوم را كه اغلب هنوز دبستاني هستند، آغاز مي كنند.
حال، ديگر بماند كه به چه ميزان افزودني شيميايي در موادغذايي و نوشيدني هايي كه در اختيار مردم قرار مي گيرد، به كار مي رود! انسان عصر جديد به لطف صنايع غذايي و شيميايي به واقع به آزمايشگاهي سيار مبدل گرديده است كه در آن تجارب بسياري انجام مي پذيرد. موادغذايي كه در آمريكا توزيع مي گردد حاوي عوامل شيميايي فعالند (مانند تركيبات آلومينيوم و يا ديگر مواد مانند «گلوتامات سديم» كه يك افزودني غذايي بسيار رايج است كه در صورت استفاده از آن در دوزهاي بالا مي تواند آسيب هاي جدي به مغز وارد آورد).
كنترل ذهن انسان ها به كمك موادشيميايي و خرفت كردن ذهن در آمريكا امري بسيار متداول است. شهروندان موادغذايي، آب و نوشيدني هايي مصرف مي كنند كه از چندين تن عامل شيميايي اشباع گرديده اند. اما، نه فقط اين! بايد گفت كه، در راستاي «رام كردن» شهروندان، تكنولوژي هاي الكترونيك نيز بسيار به كار مي رود كه برپايه انتشار امواج الكترو مغناطيسي عمل مي كنند. بسيارند افرادي كه خطرات ناشي از به كارگيري تكنولوژي هايي كه لايه هاي اتمسفر و يونوسفر را به «تپش» مي آورند، به شدت محكوم مي كنند، اما شايد بهتر باشد نگران خطراتي نزديك تر نيز باشند كه جسم و روان انسان ها را تهديد مي كنند.
به هر شكل، وجه اسرارآميز آنچه در پايگاه هاي زيرزميني رخ مي دهد بيش تر در تكنولوژي هايي چون تكنولوژي هاي دستكاري ژنتيك و يا تكنولوژي هاي «سايكوترونيك» (روان شناسي- الكترونيك) نهفته است كه در هدف گرفتن مستقيم ژن ها در تجاربي به منظور پديدآوردن «انسان برتر» و يا مغز انسان، در راستاي ايجاد توهمات ديداري و شنيداري و يا خلق و خوي افراطي، تغييرات احساسي مانند ترس بسيار و يا خوف و وحشت توصيف ناپذير، مورد استفاده قرار مي گيرند. حال، تحقيقات متعدد نشان مي دهد كه اين تكنولوژي ها امروز نظامي شده و در ميدان جنگ و نيز به منظور كنترل اجتماعي و سياسي جامعه مدني استفاده مي گردند.
در واقع، اربابان جهان ازطريق نوچه هاي آمريكايي و اروپايي خود به توسعه بازاري جديد مي انديشند كه آن نيز بازار فروش انسان هاي «توليدشده» است، انسان هايي «جهش يافته» و نوين كه به لطف بيوتكنولوژي، متناسب با «وظيفه»اي كه به آنها محول مي گردد، كاملا مطيع و فرمانبردار بوده، ذره اي مخالفت در برابر آنچه از آنها خواسته مي شود از خود بروز نمي دهند. در يك كلام، «انسان برتر!» روبات هايي كامل كه به راحتي در هر نقشي- از جمله جاسوسي و حتي خودفروشي- فرورفته، به گونه اي برنامه ريزي مي شوند كه پاسخگوي هر خواسته اي باشند! «رونالد ريگان» (كه خود يكي از اين «روبات»هاي «همه كاره» را در اختيار داشت)، «ريچارد نيكسون» و «هنري كيسينجر» از جمله طرفداران توليد اين گونه انسان هاي «ابزار»ي بوده اند. اما، «موجودات» حاصل از آزمايش هاي ژنتيك چه؟ با آنها چه بايد كرد؟ موجوداتي كه نه انسان و نه حيوان، بلكه «هيولاهايي» با اشكال مختلف اند!
درارتباط با تكنولوژي هاي كنترل ذهن، «ريچارد ساودر» بازهم مي گويد، نظاميان آمريكايي از اين گونه روش ها براي «انعطاف» بيش تر اهداف خود بهره مي گيرند. او مي گويد: «شايد فكر كنيد كه اين موضوع هيچ ارتباطي با شما ندارد، زيرا كه در بلژيك، فرانسه، سوئيس، ايتاليا و يا هر نقطه ديگري از كره زمين به غير آمريكا زندگي مي كنيد. اما، هركه هستيد و هركجا كه هستيد، بايد بدانيد كه هيولاهاي تكنولوژيك همه جا رها گرديده اند! پس، مادامي كه هنوز آزاديد، اقدام كنيد؛ وگرنه تحت يوغ يك ديكتاتوري شيميايي، دارويي، الكترونيك، سياسي، اقتصادي و اجتماعي قرار خواهيدگرفت. به همين سادگي! چه بخواهيم، چه نخواهيم، اين واقعيتي است كه بي توجهي ما بدان، سبب از بين رفتنش نخواهدشد.»
نظاميان و روان كاوان براي پنهان نگاهداشتن اهداف خوف آور خود، اين باور را به وجود آورده اند كه «موجودات فضايي» عامل آدم ربايي ها هستند! اما، حقيقت اين است كه «سيا» و ديگر سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا، برنامه هاي جدي براي كنترل ذهن پي گرفته اند كه «ام كي اولترا» (مونارك) يكي از آنها و صرفا نوك كوه يخ به شمار مي آيد، «ساودر» تأكيد مي كند، برنامه هاي «كنترل ذهن» در واقع از هنگام جنگ جهاني دوم همزمان با انتشار شايعات مربوط به بشقاب پرنده ها به شدت افزايش يافته است. اما، قدرمسلم آن كه نظاميان و آژانس هاي اطلاعاتي به طور پنهان در اين دو پديده دست دارند.
پروژه هاي «سياه» آمريكا: ام كي اولترا
بايد گفت كه در پس اين واژه هاي مبهم و عجيب در واقع شيطاني ترين جنايات تاريخ بشريت نهفته است. نوعي كنترل سازمان يافته ذهن كه، طبق اسناد از رده بندي خارج شده دولت آمريكا، اظهارات مأموران سابق جامعه اطلاعاتي اين كشور، نوشتارهاي مورخان، گزارش هاي پژوهشگران متخصص كنترل ذهن، مقالات روان پزشكان و نيز اظهارات شاهدان و قربانيان اين برنامه هاي «سياه» - شكلي پيچيده از شوك هاي جسماني و رواني بسيار دردآور بر پايه كنترل ذهن- كه با نام «برنامه ريزي مونارك» شناخته شده است.- نزديك به 50 سال بر تمامي بخش هاي جامعه آمريكا تأثيرگذارده است.
در واقع، نخستين مجموعه از برنامه هاي سري شست و شوي مغزي در پاييز 1947توسط نيروي دريايي آمريكا انجام پذيرفت. اين «پروژه پوششي» كه «چاتر» نام داشت، در حقيقت در پاسخ به موفقيت هاي شوروي در زمينه به كارگيري «سرم حقيقت» برنامه ريزي شده بود.استراتژي فوق بر شناسايي و آزمايش «سرم» هايي استوار بود كه در بازجويي ها و به هنگام استخدام مأموران مورد استفاده قرار مي گرفت. پروژه مزبور رسماً در سال 1953 پايان يافت، اما «سيا» تصميم گرفت در چارچوب پروژه اي ديگر با نام «بلوبرد» (1950)، بر تلاش هاي خود در زمينه «تغيير رفتار» بيفزايد. از جمله اهداف اين پروژه، يافتن راهي براي «شرطي كردن» مأموران به منظور جلوگيري از افشاي اطلاعات غيرمجاز در صورت شكنجه آنها، بررسي امكان كنترل افراد از طريق به كارگيري تكنيك هاي بازجويي ويژه، تحقيق در زمينه بهبود حافظه و ايجاد امكانات دفاعي در راستاي جلوگيري از كنترل پرسنل آژانس از سوي دشمن بوده است. در سال 1951، «پروژه بلوبرد»، «پروژه آرتي شوك»» نام گرفت كه در آن تكنيك هاي استفاده از مواد مخدر و هيپنوتيسم فراوان به كار مي رفت. اين پروژه نيز در سال 1956 پايان يافت، در حالي كه پروژه «ام كي اولترا» در آوريل 1953 شكل گرفته بود. «ام كي اولترا» كه بر «كنترل رفتار» متمركز بود، تكنيك هاي متعددي را به كار مي گرفت كه از جمله آنها، قراردادن فرد در معرض تشعشعات، استفاده از شوك هاي الكتريكي و يا مواد شيميايي (از جمله «ال اس دي»)، و نيز بهره گيري از علوم روان پزشكي، روان كاوي، جامعه شناسي و يا آزار جسمي و رواني، بود. «امي كي اولترا» 150 پروژه را شامل مي شد كه «مونارك» يكي از آنها بود و خود چندين زيرمجموعه داشت. در شمار اين زيرمجموعه ها، مي توان به پروژه ربودن كودكان با هدف شرطي كردن آنها به روش هاي گوناگون و تبديل شان به جاسوسان، قاتلان، اسباب بازي ها» و...اشاره كرد. و يا «پروژه اسپيل بيندر» كه هدف آن پديد آوردن قاتلان «در خواب» بود.
«پروژه ام كي اولترا» در سال 1988 خاتمه يافت، اما در سال 1974 افشا شد. هدف از اجراي اين پروژه سري «غيرقانوني»، دستكاري ذهن برخي «خوكچه ها» از طريق تزريق مواد روان گردان به ويژه «ال اس دي» به آنها و سپس استفاده از اين افراد براي اهداف غيرنظامي، نظامي، جاسوسي و يا بازجويي بود. در سال 1974، انتشار مقاله اي در «نيويورك تايمز» پرده از راز برنامه هاي «سياه» برداشت. سناتور «كندي» در 3 اوت 1977 به نقل از معاون «سيا» فاش كرد، بيش از 30 دانشگاه و موسسه آموزشي در «پروژه ام كي اولترا» و آزمايش انواع دارو بر روي افراد «غيرداوطلب» از هر قشر اجتماعي، آمريكايي و خارجي، شركت داشته اند.
«سيا» به رغم اظهارات شاهدان، قربانيان و گزارشات برخي روان كاوان و روان پزشكان كه به درمان كودكان و بزرگسالان قرباني اين گونه تجارب پرداخته بودند، هرگز حاضر به اعتراف نشد. از جمله اين قربانيان، «فرانك اولسون»، متخصص بيوشيمي در ارتش آمريكا و پژوهشگر در زمينه سلاح هاي ميكروبي، بود كه بدون رضايت خود به مصرف «ال اس دي» وادار گرديد و يك هفته بعد خودكشي كرد. ظاهرا، پزشك تحت امر «سيا» كه مأمور مراقبت از وي بود به هنگامي كه او خود را از پنجره به بيرون پرتاب مي كرد، خواب بوده است. اما، پسر «اولسون» بعدها براي خبرنگاران فاش كرد كه پدرش به دليل اطلاعات خود پيرامون تكنيك هاي بازجويي «سيا» به قتل رسيد. در سال 1994، جسد «اولسون» پس از نبش قبر وي نشان داد كه پيش از سقوط ضربه اي مهلك نيز به جمجمه اش وارد شده بود.
شايان ذكر است كه در سال هاي دهه 60-1950، «سيا» و ارتش آمريكا در پروژه هايي سرمايه گذاري كردند كه طي آنها با كاشتن الكترودها در مغز برخي افراد و ارسال پيام به آنها به وسيله امواج كوتاه، مي توانستند اين افراد را در كنترل كامل خود بگيرند. طبق اظهارات شاهدان، كشور نروژ نيز از جمله كشورهايي است كه تجاربي اينچنين به دست آورده است.
به طور كلي، «سيا» تاكنون ميليون ها دلار به آزمايش دست كم 12 روش كنترل ذهن اختصاص داده است كه بخشي از اين پروژه ها به كودكان مربوط گرديده و همدستي «مركز بين المللي تعطيلات كودكان» را نيز به همراه داشته است. «هنري كيسينجر»، وزير خارجه اسبق آمريكا، معتقد بود كودكان بهترين خوكچه هاي آزمايشگاهي اند و آزمايش بر روي آنها بيشترين نتيجه را عايد مي سازد. بنابراين، مي توان بر روي آنها سرمايه گذاري كرد و نسل هايي پديد آورد كه كاملا تابع اوامر اربابان خواهند بود.
پايگاه هاي زيرزميني آمريكا
بايد گفت كه، رقم اين پايگاه ها بسيار است. آنچه در اين پايگاه ها مي گذرد كاملا سري و بر مردم آمريكا پوشيده است. همانقدر مي دانيم كه بعضي از آنها به آزمايش هاي هسته اي اختصاص يافته اند، اما در مابقي فجايعي رخ مي دهد كه دست يافتن به عمق آنها ناممكن به نظر مي رسد. در ذيل به اسامي تعدادي از اين پايگاه ها اشاره شده كه فعاليت شان تقريبا نامشخص است: «البوكرك» (نيومكزيكو)، «منطقه 51» (نوادا)، «بنيسيا» (كاليفرنيا)، «بلودايموند» (نوادا)، «بروكز رنج» (آلاسكا)، «چاينا ليك» (كاليفرنيا)، «كاتالينا ايلند (كاليفرنيا)، «كارلزبد» (نيومكزيكو)، «كلرادو اسپرينگز» (كاليفرنيا)، «كالورت» (تگزاس)، «دنور» (كلرادو)، «دلتا» (كلرادو)، «كريد» (كلرادو)، «دالسي» (نيومكزيكو)، «فورت ايروين» (كاليفرنيا)، «كانزاس سيتي» (كانزاس)، «گروم ليك» (نوادا)، «فورت هواچاچي» (آريزونا)، «مانت پاني» (ويرجينيا)، «مركوري» (نوادا)، «نيويورك» (نيويورك)، «ريورتون» (وايومينگ)، «وايمر» (اورگون)، «كريتر ليك» (اورگون)، و...
منابع: سايت هاي كارماپليس، ويكيپديا، سيتي نت، رپ باتل، بلاگز وژتاريسم، ميستر تي وي، نكسوس، ترانزيسيون 888، كنسپيراسيون، پلانت رولاسيون، سوسيته پريلوس، موندياليزاسيون، آلترانفو، و...

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14