(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 20 خرداد 1391 - شماره 20227

آثار اعمال در قرآن (3)
رابطه مال حرام و شقاوت ابدي
بررسي آثار و پيامدهاي مدگرايي منفي بر فرد و جامعه
مدگرايي افراطي، آفت جامعه اسلامي



آثار اعمال در قرآن (3)
رابطه مال حرام و شقاوت ابدي

علي كامران
طبيعت انسان سالم، طالب غذاي تميز، پاكيزه و بهداشتي و خوشمزه و سالم است.
فطرت بشر نيز خواهان غذاي حلال و پاك و دور از هرگونه آلودگي است.
سلول هاي بدن هر انسان از غذاهايي كه مي خورد ساخته مي شود و كيفيت غذا با كيفيت ساختمان و كاركرد بدن انسان تناسب مستقيم دارد.
درمطلب حاضر، نويسنده كوشيده است كه به اهميت لقمه پاك و تميز در آماده سازي بدن و انسان براي كارهاي خوب و نقش لقمه هاي حرام و ناپاك در گرايش انسان به كارهاي بد اشاره نمايد.
يا ايها الرسل كلوا من الطيبات و اعملوا صالحاً
اي پيامبران! از غذاهاي (حلال) و پاكيزه بخوريد و عمل صالح انجام دهيد.
(مومنون 15)
در اين آيه، خداوند متعال به پيامبران كه الگوها و نمونه هاي عيني انسانهاي كامل هستند دستور مي دهد كه غذاي حلال و پاكيزه بخورند و سپس عمل صالح انجام دهند.
از اين آيه مي توان فهميد كه خوردن مال حلال و پاكيزه، ارتباط مستقيم با انجام عمل صالح دارد.
«فرناندو گومز پيلينا» استاد جراحي اعصاب زيست شناسي و فيزيولوژي درباره تاثير نوع غذا بر نحوه تفكر انسان گفته است:طبق آخرين تحقيقات علمي ما، نتايج مطالعاتمان نشان مي دهد كه آنچه مي خوريم، روي نحوه فكر كردن ما تاثير مي گذارد...
از امام صادق (ع) روايت شده است كه درباره اين آيه فرموده اند: منظور از «طيب» حلال بودن است. (1)
در قرآن كريم، همراه با «كلوا» -دستورات ديگري هم مطرح شده است كه عبارتند از:
- كلوا... واشكروا. بخوريد و خدا را شكر كنيد. (سبأ 15)
-كلوا... و اطعموا بخوريد و به ديگران هم غذا بدهيد (حج 28)
-كلوا... ولاتسرفوا (بخوريد اما زياده روي و اسراف نكنيد. (اعراف 31)
مفسر تفسير نور درباره اين آيه نوشته است:
- در آنچه مي خوريد دو اصل مهم را فراموش نكنيد: الف: حلال بودن . ب: طيب و پاكيزه (و بهداشتي) بودن. توفيق عمل صالح، درسايه تغذيه حلال و پاكيزه است. تغذيه طيب و سالم و عمل صالح مورد توجه تمام اديان الهي است. اگر بخوريد و عمل صالح انجام ندهيد، خداوند حتي (دراين باره) به حساب انبياء هم مي رسد.
مفسر تفسير نمونه نيز درباره آيه مذكور نوشته است.
بسياري از بحث هاي قرآن پيرامون طيب و طيبات دور مي زند. خداوند متعال:
- به پيامبران دستور مي دهد فقط از غذاي طيب (حلال و پاكيزه و بهداشتي) تغذيه كنند.
- نه فقط به پيامبران، به همه مؤمنان خطاب مي كند: يا ايهاالذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم: «اي كساني كه ايمان آورده ايد، از طيباتي كه به شما روزي داده ايم بخوريد.»(بقره-172)
زيرا اعمال و سخناني به مقام قرب او راه مي يابند كه طيب و پاك باشند: اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه: «كلمات طيب به مقام قرب او صعود مي كند و عمل صالح را بالا مي برد.»(فاطر-10)
- و نيز يكي از افتخارات بزرگي كه خداوند به انسان داده و به عنوان يكي از نشانه هاي برتري او بر ساير موجودات مي شمرد، استفاده از طيبات است: و لقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا:
«ما فرزندان آدم را اكرام كرديم و بزرگ داشتيم، و آنها را در خشكي و دريا بر مركبهايي حمل نموديم، و از روزيهاي طيب و پاكيزه به آنها بخشيديم و بر بسياري از مخلوقات خود فضيلت داديم.»(اسراء70)
در تفسير قرطبي هم در اين خصوص آمده است:
در يك حديث كوتاه و پرمعني، از پيامبر گرامي اسلام(ص) نيز اين حقيقت (اهميت توجه به پاكي و پاكيزگي در هر امري چنين) بازگو شده است: يا ايها الناس! ان الله طيب لايقبل الا طيبا:
«اي مردم! خداوند پاك و پاكيزه است و جز عمل پاك و پاكيزه چيزي را قبول نمي كند.»(2)
حرمت لقمه حرام
در آيات متعدد قرآن كريم، خداوند متعال به مذمت از مال حرام و تحريم خوردن چيزهاي ناپاك و باطل اشاره فرموده است كه ما در اينجا به بعضي از آنها اشاره هاي مختصر داريم:
1- منع كسب مال از راه حرام و باطل (بقره 188) نساء 29 و 34 و 161 توبه آيه 32
2- منع كسب مال از راه قمار (بقره 219)
3- پرهيز از كسب مال با سرقت (مائده 38)
4- دوري از كم فروشي (اعراف 85) هود 85 و مطففين 1 تا 3
5- پرهيز از رباخواري بقره 279 و نساء 130
6- ممنوعيت كسب از راه فحشا و بي عفتي (نساء 34 و 33)
7- ممنوعيت خوردن سهم الارث زنان با زور (نساء 19)
8- اصحاب كهف به دنبال روزي حلال براي خود بودند (كهف 19)
9- تحريم خوردن اموال ايتام به ظلم (نساء11)
10- توصيه به حلال خوري و دوري از گامهاي شيطان (بقره 168)
در احاديث و روايات اسلامي نيز اشاره ها و تأكيدهاي فراواني در خصوص لزوم دوري از مال حرام و توجه به حلال و پاكيزه خوري لقمه وجود دارد كه به بعضي از آنها اشاره مي شود: -حضرت رسول اكرم(ص) درباره كسب حلال فرموده اند: كسي كه كسب حرام دارد خدا هيچ كار خيري را از او نمي پذيرد.(3)
-مردي خدمت رسول اكرم(ص) رسيد و عرض كرد: دوست دارم دعايم مستجاب شود چه كنم؟
پيامبر اسلام(ص) به او فرمود: غذايت را پاك (حلال و پاكيزه و بهداشتي) كن و از هر نوع غذاي حرام پرهيز كن! (4) همچنين آن حضرت فرموده اند: هر مقدار از بدن كه از لقمه حرام پرورش يافته باشد، سزاوار آتش و سوختن است.(5)
-امام علي(ع) خطاب به كميل فرموده اند:
اي كميل! اگر غذايي كه مي خوري حلال نباشد، خداوند متعال تسبيح و شكرت را نمي پذيرد.(6) در حديث قدسي هم آمده است كه خداوند متعال فرموده اند:
اي بنده من! تو دعا كن، من اجابت مي كنم و بدان كه همه دعاها در پيشگاه من به اجابت مي رسد، مگر دعاي كسي كه مال حرام مي خورد.(7)
امام صادق(ع) نيز درباره تأثير نامناسب مال حرام در نسل افراد حرامخور فرموده اند:
آثار كسب حرام (با انحراف و بدشدن فرزندان) در نسل انسان آشكار مي شود.(8)
پيامبر اكرم(ص) همچنين در خصوص نفرين فرشتگان به انسانهاي حرامخور فرموده اند:
هرگاه لقمه اي حرام در شكم بنده اي از بندگان خدا قرارگيرد، همه فرشتگان آسمان و زمين به او لعنت مي كنند!(9)
و...
فهم تأثير مثبت لقمه حلال و پاكيزه و نيز اثر نامناسب و مخرب مال حرام و ناپاك در جسم و روح انسان نيز كار مشكل و غيرقابل تصوري نمي باشد.
امروزه از ديدگاه علوم تغذيه روشن شده است كه غذاها از طريق تأثير بر غده ها و ايجاد هورمون هاي مختلف در بدن، در روحيات و اخلاق انسانها تأثيرات گوناگون مي گذارند.
در زمانهاي قديم نيز تأثير خوراكي هاي كثيف و حرام و نجس به روحيه انسان شناخته شده بوده است به طوري كه تأثير خونخواري در قساوت قلب و سنگدلي به تجربه رسيده و تبديل به ضرب المثل شده است!
براين اساس، چنانچه كسب انسان از راه حلال باشد و حقوق واجب آن نيز مانند: زكات، خمس، صدقات و كفارات و... نيز پرداخت شود، لقمه او پاك و پاكيزه مي شود و چنين لقمه اي وقتي به تشكيل سلول هاي بدن بپردازد، زمينه را براي حركت انسان به سوي كمال و خوشبختي و انجام انديشه ها، گفتارها و اعمال نيكو فراهم مي سازد.
و برعكس چنانچه كسب انسان از راه حرام باشد و حقوق واجب آن نيز پرداخت نگردد و لقمه ناپاك و حرام وارد بدن انسان گردد، چنين لقمه اي جز بدبختي و ذلت دنيوي و عذاب و آتش اخروي براي انسان تدارك نمي بيند!
حرامخواران امام حسين(ع) را به شهادت رساندند!
در روز عاشورا، امام حسين(ع) در مقابل سپاه عمر سعد قرارگرفت و در چندين نوبت به موعظه آنها پرداخت.
اما با اينكه سخنان حضرت از محتوا و شكل كاملا بجا و قابل فهم برخوردار بود، در دل هاي سياه سپاه عمرسعد تأثير چنداني بر جا نگذاشت! امام حسين(ع) وقتي مشاهده فرمودند كه سخن هاي منطقي و حق طلبانه ايشان در دل سنگ و بدتر از سنگ سپاه عمرسعد تأثير نمي گذارد جمله اي فرمودند كه از اين جمله امام، تأثير شگرف و هلاك كننده مال حرام در زندگي و سرنوشت افراد حرامخوار به خوبي شناخته مي شود.
امام حسين(ع) خطاب به سپاهيان ظالم و جنايتكار عمرسعد فرمودند: ... و كلكم عص لامري غيرمستمع قولي فقد ملئت بطونكم من الحرام و طبع علي قلوبكم...
شما از دستورهاي من سر باز مي زنيد و سخنم را گوش نمي دهيد زيرا كه شكم هاي شما از مال حرام پر شده است و (به همين جهت) بر دلهايتان مهر شقاوت و بدبختي زده شده است.(10)
آداب غذاخوردن نمي داني !
معروف است كه روزي هارون الرشيد غافل از كنار بهلول عاقل مي گذشت. به او گفت: به من نصيحتي كن!
بهلول گفت:چه بگويم به خليفه اي كه آداب غذاخوردن خود را نمي داند!
هارون گفت: اشتباه مي كني، من آداب غذاخوردن را بخوبي مي دانم و رعايت مي كنم!
بهلول گفت: نمي داني، نمي داني، نمي داني!
هارون گفت: مي دانم اي مجنون! اول دستها را مي شويم، سرسفره مي نشينم، بسم الله مي گويم، لقمه كوچك برمي دارم، به لقمه هاي ديگران نگاه نمي كنم، غذاي داغ نمي خورم و...
سپس رو به بهلول كرد و گفت: فهميدي كه مي دانم؟!
بهلول نگاه عاقل اندرسفيهي به او كرد و گفت: فهميدم كه نمي داني!
هارون تعجب كرد و گفت: تو بگو تا بدانم!
بهلول گفت: اي مرد! بدان كه اولين و مهم ترين ادب غذاخوردن، كسب لقمه حلال و پاكيزه است!
اگر لقمه حرام در سفره بگذاري و هزار بار هم آدابي را كه گفتي تكرار كني جز ضرر و زيان براي دنيا و آخرت خود ذخيره نكرده اي!!
هارون به اطرافيانش نگاه كرد و گفت:
عجب ديوانه عاقلي است اين مرد!
بهلول هم سوار اسب چوبي خود شد و درحالي كه مي رفت گفت: ديدي نمي دانستي!!
آثار لقمه حرام
بنابراين از آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت كه خوردن لقمه حرام اين آثار و عواقب را براي انسان دارد:
1- انسان را از انجام كارهاي خير و مفيد براي دنيا و آخرت محروم مي سازد.
2- انسان حرام خوار را به كفران نعمت مي كشاند.
3- بازخواست اخروي را در پي دارد.
4- نافرماني از دستور خداست!
5-موجب مي شود اعمال انسان صعود نكند و مقبول درگاه الهي نشود.
6-ظلم در حق خود و نسل خويش است.
7- موجب تسلط شيطان بر وجود انسان مي شود.
8- باعث مي شود دعاي انسان مستجاب نشود.
9- موجب مي شود شكر و تسبيح انسان پذيرفته نشود.
10-انسان را درمعرض نفرين فرشتگان قرارمي دهد.
11-باعث مي شود كه انسان حرامخوار حرف حق را نشنود!
12-موجب بدبختي انسان در دنيا و آخرت مي شود و....

1- بحارالانوار، ج11، ص58
2- تفسير قرطبي، ج7 ص4519
3-ثواب الاعمال ص282
4-وسايل الشيعه، ج7، ص145
5-بحارالانوار، ج63 ص314
6-بحارالانوار، ج77، ص275
7 - عده الداعي و نجاح الساعي ص139
8-فروع كافي، ج1، ص363
9- الدعوات، ص52
01- تحف العقول، ج4ص174 و الاحتجاج ج2 ص99 و مقتل الحسين خوارزمي ج2ص6

 



بررسي آثار و پيامدهاي مدگرايي منفي بر فرد و جامعه
مدگرايي افراطي، آفت جامعه اسلامي

فرشته محيطي
طبيعت انساني گرايش به كمال دارد. زيبايي به عنوان مصداقي از كمال، مطلوب انسان است و مي كوشد تا خود و محيط زيست و زندگي اش را زيبا نمايد. يكي از علت هاي آباداني و عمران زمين و تغيير و تصرف در آن كه ماموريت الهي انسان نيز است، بهره مندي از زيبايي هاي آن و تبديل زشتي ها به زيبايي هايي است كه مطلوب و مناسب انسان است.
اما انسان موجودي زياده خواه، ظلوم و جهول است و به سبب همين خصوصيات و مانند آن، در همه چيز افراط و تفريط مي كند و گرايش طبيعي و فطري، به بلا و آفتي براي او و جامعه اش تبديل مي شود. از جمله اين افراط گرايي را مي بايست در سبك زندگي دانست كه در آن مدگرايي چيره است و شخص و يا جامعه اي گرفتار آن مي شود و رويه اسراف و تبذير و افراط را درپيش مي گيرد.
نويسنده دراين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني اسلام بر آن است تا به آسيب شناسي اين پديده اجتماعي پرداخته و آفات و آثار دنيوي و اخروي و نيز فردي و اجتماعي آن را تبيين كند.
كمال گرايي انسان، خاستگاه ابتدايي مدگرايي
انسان موجودي كمال گراست؛ لذا از هر چيزي كه نقص است گريزان بوده و بيزاري مي جويد و مي كوشد تا هر كمبودي را جبران و با تلاش و كوشش به كمال برسد. كمال گرايي انسان، عامل آن چيزي است كه از آن به حركت جوهري ياد مي شود؛ زيرا حركت هاي انساني نه تنها محدود به حركت هاي عرضي نيست، بلكه درجوهر ذات خود كه ماهيت وي را تشكيل مي دهد، حركت به سوي كمال جريان دارد و من وجودي او سير كمالي را مي پيمايد و هرگز از ثبات مطلق برخوردار نمي باشد. خداوند در آيه 6 سوره انشقاق خود را به عنوان كمال مطلق، غايت سير وجودي و حركت ها و تلاش هاي انسان معرفي مي كند. پس انسان ها به طور فطري و ذاتي و طبيعي در تلاش و حركت هستند تا به كمال مطلق دست يابند؛ زيرا در خود كمبودها و نواقصي مي يابند كه با اين وصول و وصال و لقاء پايان مي يابد و به كمال مطلق مي رسند؛ هرچند كه در همه انسان ها استعداد اين صيرورت و شدن هاي كمالي و وصول وجود دارد ولي اين بدان معنا نيست كه اين ها در انسان فعليت يافته بلكه به شكل قوه در ذات هرانساني موجود است و فرآيند زندگي در دنيا، بستر سير و رسيدن به فعليت است.
همين كمال گرايي انسان موجب مي شود تا از علم، خلاقيت و نوآوري، ابتكار و اختراع بهره گيرد تا هر آنچه را كمالي مي شناسد يا مي داند به دست آورد و با تغيير و تصرف در زمين و منابع و موجودات آن، فرصت هاي كمالي را براي خود ايجاد كند.
كمال گرايي انسان، در اشكال گوناگون تحقق مي يابد. از جمله علل گرايش انسان به زيبايي در خود و پيرامون را مي بايست درهمين كمال گرايي او جست وجو كرد؛ زيرا زيبايي را كمال مي داند و بدان سو گرايش مي يابد. زيبايي به معناي نظم و هماهنگي اي است كه همراه عظمت و پاكي، در چيزي باشد و عقل و تخيل و تمايلات عالي انسان را تحريك كند و لذت و انبساط در او پديد آورد. هرچند كه درك زيبايي، نسبي است، ولي مي توان يك سطح مشتركي را در همه انسان ها شناسايي كرد. از اين رو اكثريتي به چيزي متمايل مي شوند كه آن را زيبا مي دانند، هر چند كه در تحقق زيبايي در آن چيز با هم اختلاف دارند. (فرهنگ فارسي، ج 2، ص 1768، «زيبايي»)
انسان در جست و جوي كمال و زيبايي كامل، حركت و تلاش هاي خود را سامان مي دهد؛ زيرا اگر انسان خواهان كمال است، تماميت آن كمال را نيز مي جويد؛ چرا كه عدم تماميت كمالي را نيز نقصان مي داند و از آن مي گريزد. بر اين اساس تمام اهتمام و تلاش خود را مصروف آن مي دارد كه پس از شناسايي كمالي، تماميت آن را به دست آورد و از علم و دانش و نيز عنصر خلاقيت در وجود خود بهره مي گيرد تا با نوآوري و ابتكار، آن كمال از جمله كمال زيبايي را به دست آورد.
بي گمان، مدگرايي با تعريفي كه از آن ارائه مي شود، تلاش انسان كمال گرا براي رسيدن به تماميت كمال زيبايي است؛ با اين همه در فهم درست مفهومي يا مصداقي آن، گاه به خطا و اشتباه مي رود و در اين ميان از مسير تعادل بيرون رفته و راه افراط و اسراف و ظلم را مي پيمايد.
خداوند انسان را براي تلاش هاي بي پايانش براي رسيدن به هر كمالي (به درستي يا اشتباه) موجودي جهول و ظلوم معرفي مي كند؛ (احزاب، آيه 72) چرا كه با آنكه در ذات و فطرت انسان همه دانش ها و علوم كمالي سرشته شده (بقره، آيه 31) ولي بي آنكه علوم و دانش هاي كمالي خود را فعليت بخشد، از روي جهل و بي خردي و عدم به كارگيري عقل، گام برمي دارد و تلاش نمي كند كه نخست با تعقل و خردورزي درباره چيزي، علم درست و مناسبي به دست آورد و سپس حركت كند، بلكه بي توجه به تعقل عمل مي كند. همين جهل به معناي فقدان علم عقلاني، موجب مي شود تا گرفتار ظلم شود و از دايره عدالت بيرون رود و كارهايي را انجام دهد كه به خود و هستي و ديگران آسيب مي رساند.
البته جهول و ظلوم بودن انسان از جهاتي براي انسان مفيد و سازنده است؛ زيرا انسان را خطرپذير و موجودي سيري ناپذير مي كند؛ چرا كه از هيچ چيز اشباع و سير نمي شود و فرياد زياده خواهي او گوش فلك را كر كرده است. از اين رو پاياني براي خواسته ها و حركت ها و سير وجودي اش متصور نيست؛ يعني همان گونه كه خداوند ازلي و ابدي است و غايتي براي هيچ چيز در خداوند نيست؛ انسان مي خواهد ابدي شود و خدايي و متاله گردد، براي همين به هيچ چيزي قانع نمي شود و واژه بس را براي كمال خواهي و كمال جويي خود به كار نمي برد.
شايد همين ظلوم و جهول بودن انسان، عامل بسياري از خلاقيت ها و ابتكارات انساني باشد كه گاه به سبب همين دو عنصر جهول و ظلوم بودن، آسيب هاي جدي به خود و محيط زيست يعني زمين مي زند. خداوند در آيه 41 سوره روم مي فرمايد كه به خاطر فعاليت هاي انساني، در دريا و خشكي فساد پديدار شده است؛ زيرا اين انسان تلاش مي كند تا كمالي را به دست آورد و به سبب همان جهول و ظلوم و نيز عجول بودن (اسراء، آيه 11) اختراعات و ابتكارات و نيز تصرفات و تغييرات در زمين انجام مي دهد كه آسيب جدي به فرايند طبيعي زمين مي زند و آن را دچار فساد و تباهي مي كند.
به هر حال، خاستگاه ابتدايي مدگرايي را مي بايست در كمال گرايي انسان و صفاتي چون خلاقيت، جهول، ظلوم و عجول بودن انسان جست وجو كرد؛ چرا كه مي كوشد تا تماميت كمال زيبايي را با علم و خلاقيت خود به دست آورد و عجولانه و بي خردانه دست به تغيير و تصرف در هستي مي زند و از حد مي گذراند و به خود و ديگران آسيب مي رساند.
مدگرايي، تلاش براي تماميت در زيبايي كمالي
مد (mode) از ريشه لاتين Modus واژه اي فرانسوي است. اين واژه در زبان فرانسه به معناي طرز، اسلوب، عادت، شيوه، سليقه، روش، رسم و باب آمده است. واژه مد، پس از جنگ جهاني اول، به دنبال نفوذ تمدن غرب، وارد زبان فارسي شد. فرهنگ دهخدا مد را اين گونه تعريف مي كند: لغتي فرانسوي به معني روش و طريقه موقت كه طبق ذوق و سليقه اهل زمان، طرز زندگي و لباس پوشيدن و غيره... را تنظيم مي كند. شيوه متداول و باب زمان در شئون زندگي اجتماعي را مدگويند.
در زبان انگليسي اصطلاح fashion براي مد به كار مي رود و تقريباً همان تعاريفي كه براي مد در زبان فارسي و فرانسه آورده شد در ذيل واژه fashion نيز به كار مي رود. پس مد در زندگي به معناي روشي براي لباس پوشيدن، رفتار كردن، دكوراسيون يا علاقه به چيزي است كه مورد نظر قرار مي گيرد. دايره المعارف تطبيقي علوم اجتماعي هم مد را اين گونه تعريف مي كند: شيوه هاي نسبتاً زودگذر كنش در آرايش شخصي يا طرز گفتار و بسياري ديگر از رفتارها.
تفاوت مد با رسم در آن است كه مد بر خلاف رسم كه دوام و ديرپايي، ويژگي آن است، تازه تر محسوب مي شود و تبعيت از آن بيشتر به خاطر همين تازگي آن است.
اصولا نوگرايي، ويژگي طبيعي انسان است؛ چرا كه انسان به هر تازگي و جديدي گرايش دارد و حتي در ضرب المثل هاي عربي آمده است: لكل جديد لذه، براي هر تازه و نويي لذتي است. همين لذت طلبي و نوگرايي انسان است كه او را به سمت مد مي برد و مي خواهد هر تازه اي را تجربه كند.
انسان از آن جايي كه مي خواهد به كمال برسد، هر تازه و جديدي را تجربه مي كند تا دريابد كه مي تواند كمالي براي او باشد و او را از نقص و كمبودي برهاند يا نه؟ از اين رو گرايش به خلاقيت و نوآوري و ابتكار دارد تا به كمالي زيبايي و تماميت در زيبايي برسد كه آن را كمال مي داند.
به هر حال، حس زيبايي، يكي از ويژگي هاي مخصوص انسان است كه ريشه در فطرت او دارد. خودآرايي و زينت، به عنوان بخشي از حس زيبايي، نه تنها آثار مطلوب بسياري در روح و روان فرد دارد، بلكه موجب تعالي و رشد او نيز مي شود. انسان به گونه اي آفريده شده كه همواره از حالت يكنواختي گريزان بوده و در مقابل، از تحول و نوآوري در زندگي استقبال مي كند. اين تمايل، در حالت عادي و در صورتي كه پذيرش تحول و نوآوري از روي آگاهي و به تدريج صورت پذيرد، ظاهر زندگي آدمي را خوشايند ودلپذير مي سازد. حس زيباگرايي و زيبادوستي موجب مي شود تا در پيرامون خود تغييراتي را ايجاد كند و به بهره گيري از رنگ ها بهجت و سرور و شادي را در زندگي خود وارد كند. جهان نيز در خدمت اين حس انساني است و خداوند در آياتي اشاره مي كند كه جهان را به گونه اي آفريده است كه بهجت را به آدمي هديه كند. (ق، آيات7و 8) طبيعتي كه خداوند براي آدمي آفريده سرشار از علل و عوامل زيبايي و سرور هستند. (آل عمران، آيه41؛ نحل، آيات5و 8؛ نمل، آيات44و 06 و آيات ديگر)
مدگرايي افراطي، امري ضدارزشي
مد و مدگرايي، نه ارزش است و نه ضدارزش و گرايش به مد نيز هم مي تواند مثبت و اخلاقي باشد و هم منفي و غيراخلاقي. از آنجا كه در فرهنگ ديني ما هرگونه پديده جديد، با معيارها و ارزش هاي ديني مبين اسلام سنجيده و پذيرفته مي شود، اگر گونه اي از مد، با هنجارها و ارزش هاي ديني جامعه مغاير باشد، ضدارزش به شمار مي رود.
چه بسا مدگرايي با بينش و خط مشي هاي جديد، عاملي براي ايجاد تفكر نو در انسان و رشد و توسعه جوامع بشري باشد و حتي تغييرات سريع مدها نشاط و شادماني را در جوامع موجب شود. گرايش جوانان به امروزي بودن باعث مي شود كه به سراغ هنر زمان خود بروند و از محصولات و توليدات جديد استفاده كنند و همين مسئله عاملي براي نوآوري و رشد و توليد مي شود؛ چنان كه لذت و شعف را نيز در ايشان برمي انگيزد.
اما آنچه درجامعه ايراني شاهد آن هستيم پيروي و تقليد كوركورانه از ظواهر غربي گاه درحد افراطي آن است. كارشناسان معتقدند كه مدگرايي افراطي مي تواند باعث از بين بردن قدرت تعقل، خلاقيت، ابتكار و تصميم گيري در افراد شده آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي را در جامعه موجب شود و از رشد و توسعه اقتصادي و علمي بكاهد و حركت رو به رشد جوامع را با مشكل مواجه كند.
به هرحال، از آن جايي كه مدگرايي تقليدي و كوركورانه مانع جدي در برابر تعقل و ابتكار و خلاقيت جوامع است، به عنوان يك امر ضدارزشي و ضدهنجاري شمرده مي شود.
همچنين مدگرايي افراطي، آدمي را به سوي اسراف و تبذير مي برد كه امري ضداخلاقي و خلاف احكام و قوانين عقلاني و شرعي است. خداوند در آياتي، خشم خود را نسبت به مسرفان و تبذيركنندگان بيان مي كند. (انعام، آيه 141؛ اعراف، آيه 13؛ يونس، آيه 38؛ اسراء، آيه 72)
ديده شده كه برخي در نوروز هرسال كل اسباب و وسايل خانه خود را به عنوان مدگرايي و امروزي شدن تغيير مي دهند و نه تنها دكوراسيون آن بلكه اسباب و اثاثيه را بيرون مي اندازند و اسباب و اثاثيه نو مي خرند. البته اين اسراف و تبذير را به عناويني چون نوگرايي و رهايي از دلزدگي و افسردگي توجيه مي كنند. اين گونه رفتارهاي اسرافي و تبذيري مي تواند عامل عقب افتادگي خانواده و جامعه شود و جلوه اي از مصرف گرايي زيانبار تلقي گردد.
جوزدگي، عامل مدگرايي افراطي
يكي از علل و عوامل مدگرايي، تنوع طلبي افراد است. برخي از افراد از يك نوع پوشش يا محيط يا رفتار و تكرار آن خسته مي شوند؛ هرچند كه طبيعت بر اساس تكرار است و بسياري از رفتارهاي ما ريشه در تكرار دارد، ولي تكرار در طبيعت همواره با تنوع و زيبايي هاي شگفت انگيزي روبه روست؛ ما هرساله چهار فصل را تجربه مي كنيم ولي تكرار آن هرگز ملال آور و خسته كننده نيست؛ زيرا اين تكرار با نوعي تنوع همراه است و فصول سال خود يك تجربه و تازگي و نوآوري جديدي را به همراه دارد.
از آنجا كه انسان تنوع طلب است، گرايش به تنوع طلبي، او را به مدگرايي نيز سوق مي دهد. اما غير از عوامل پيش گفته مي بايست به عامل جوزدگي بويژه در نوجوانان و جوانان و حتي بزرگسالان توجه كرد. نوجوانان گرايش به گروه هاي همسالان دارند و مي كوشند تا خود را در گروه تعريف كنند و جايگاهي براي خود در گروه بيابند. از اين رو به محيط پيراموني مي نگرند تا با گروه همراهي كنند. همين مسئله آنها را به مدگرايي سوق مي دهد.
در جوامع بشري، هر جامعه اي در هر زماني، سبك خاصي از زندگي را انتخاب مي كند؛ هر چند كه در اصول و بنيادهاي آن، سبك زندگي يكسان است ولي باتوجه به متغيرات زماني و مكاني، تغييراتي در ظاهر سبك هاي زندگي رخ مي دهد. افراد جامعه مي كوشند تا خود را با سبك زندگي زمانه خودشان هماهنگ كنند و از اكثريت جامعه باز نمانند. اينكه در روايات اسلامي آمده است كه فرزند زمان خود باش، به معناي اين است كه از نظر سبك زندگي به زمان خود تأسي كن و از آن جدا و دور نباش. در زماني كه ندانستن رايانه، بي سوادي و استفاده از اينترنت و كار با رايانه دانش تلقي مي شود، داشتن رايانه، كار با آن و استفاده از تلفن همراه مثلا، مدگرايي منفي و غيرسازنده تلقي نمي شود.
مدگرايي افراطي تنها در پوشش و لباس و استفاده از محصولات و توليدات جديد خلاصه نمي شود؛ بلكه دامنه آن به تغييرات در رفتار و بدن نيز كشيده مي شود. به اين معنا كه برخي براي اينكه از قافله مد عقب نمانند به جراحي در اندام نيز دست مي زنند. جراحي زيبايي چون بيني، لب و گونه، عامل بسياري از هزينه هاي پزشكي است كه جامعه ايراني به تبعيت از مدگرايي افراطي انجام مي دهد.
از نظر فرهنگي معمولا علي رغم اشتراكات زياد در دو جنس مرد و زن، زنان به لحاظ احساسي بودن، واكنش هايي نسبت به محيط، عاطفي تر است و بيشتر تحت تأثير قرار مي گيرند، بنابراين تقليد و گرايش به الگوهاي برتر با طبيعت بيولوژيكي زنان تناسب بيشتر دارد. در حالي كه مردان در برخورد و قبول اين مسئله منطقي تر عمل مي كنند. همچنين در زنان زمينه هاي شناخت شهودي، بيشتر است. آنها بيشتر به روابط و ظاهر اشخاص توجه مي كنند و حس زيبادوستي و زيبايي پرستي در آنها در حد اعلاست به همين علت است كه گرايش به مد و تقليد از طرز لباس پوشيدن تا نحوه آرايش و نوع صحبت كردن در زنان بهتر و زودتر به منصه ظهور مي رسد و گرايش به مد در زنان عيني است. از اين رو جامعه نيز به دختران ياد مي دهد كه بيشتر از پسران پيرو مد باشند.
«مد» تنها محدود به لباس، آرايش مو و صورت يا استفاده از انواع زيورآلات عجيب و غريب نمي شود، بلكه طرز نشستن، صحبت كردن، راه رفتن، استفاده از وسايل زندگي و غيره نيز هر روز با مد تغيير مي كند و افراد بدون اطلاع از فلسفه و ماهيت آنها، از اين گونه رفتارها پيروي مي كنند. اما در سنين بعد از بلوغ، افراد به ويژه بانوان تلاش مي كنند تا دريابند چه نوع پوشاك و زيورآلات و نحوه آرايش در اجتماع، مورد پذيرش همگان بوده و جديد مي باشد و اين درست برابر با مفهوم نوگرايي است.
تفاوت مدگرايي و نوگرايي
برخي بر اين باورند كه مد يك چيز است و نوگرايي چيز ديگر. «مد»ها الگوهاي فرهنگي هستند كه توسط بخشي از جامعه پذيرفته مي شوند و داراي يك دوره زماني نسبتاً كوتاهند و سپس فراموش مي شود. در حالي كه نوگرايي در خلاقيت و ابتكار افراد، پديده اي مثبت و در «مد»، پديده اي منفي است؛ چون انسان موجودي انديشه مند و خلاق است و گرايش به مد به اين معنا، از شئونات و اخلاق انساني به دور است.
بشر با نوگرايي در مسير زندگي خود، همواره به دنبال بهتر زيستن، بهتر پوشيدن و نيكو گشتن است و براي ارضاي اين غريزه، همواره علاقه دارد تا با ديگران تفاوت داشته باشد. گستره مد به اندازه گستره زندگي انسان است و تمام شئونات او را در بر مي گيرد. تغييرات مدگونه در علوم و فنون، نظريه ها، گرايش به جنبه هاي مختلف علمي، الگوهاي تربيتي، سبك منش و رفتار، پوشش، آرايش، محيط آرايي و غيره قابل تسري است.
افراد گرفتار مدگرايي منفي و مقلدان كوركورانه مد، لباسي مي پوشند كه به آن مباهات كنند، ماشيني سوار مي شوند كه آنها را برتر نشان دهد و خانه اي مي خرند كه به ديگران فخر بفروشند. حال آنكه اسلام، انسان را از هرگونه تلاش براي جلوه گري و انگشت نما شدن نهي مي كند، چنان كه رسول خدا(ص)، پيروي از هوا و هوس و كبر و فخرفروشي را از دام هاي شيطان مي داند و مي فرمايد: از جمله دام هاي شيطان اين است كه به بخشش هاي خداوند تفاخر كنند و بر بندگان تكبر ورزند و پيرو هوس شوند.
باز از آن حضرت نقل است: «هر كه جامه اي بپوشد كه بدان مباهات كند و مردم بدو نگرند، خدا به او ننگرد تا آن لباس را بر كند».
امام صادق(ع) نيز مي فرمايد: «در ذلت و خواري انسان، همين بس كه لباسي به تن كند يا مركبي سوار شود كه او را مشهود و انگشت نما سازد».
شگفتا كه گاه اين جلوه گران مدپرست حتي نمادهاي جنسيتي خود را فراموش مي كنند، مردان، لباس زنان و زنان لباس مردان را براي جلوه گري بيشتر بر تن مي كنند و با اين اقدام، خود را شامل لعن خدا و رسول خدا(ص) مي سازند. رسول خدا(ص) در نكوهش اين كار مي فرمايد: «خدا مردي كه چون زن لباس بپوشد و زني را كه چون مرد لباس بپوشد، لعنت كند».
مدگرايي گاه موجب بي حيايي مي شود و بي عفتي را در جامعه فراگير مي كند. گاه شخص با لباسي ناپسند كه مد شده اين كار را مي كند و گاه با تغيير در سبك خانه سازي، بي عفتي و بي حيايي را گسترش مي دهد. آشپزخانه هاي باز و به اصطلاح اوپن كه با هال و سرسراي آن يكي است، زمينه را براي بي حيايي و ارتباط باز در خانه با ورود هر كس و ناكسي فراهم مي آورد كه اين امر از عوارض مدگرايي افراطي و تقليد كوركورانه و بدون تعقل از غربيها به شمار مي رود و فعلا به عنوان يكي از آفتهاي بزرگ خانواده هاي ايراني، گريبان هر ايراني را گرفته است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14