پايان تاريخ يا پايان سلطه
احمدرضا هدايتي قطعا هنگامي كه ساموئل هانتينگتون نظريه پرداز معروف آمريكايي فراگير شدن نظام سرمايه داري را پايان تحولات بين المللي و به عبارت ديگر پايان تاريخ جهان اعلام كرد، هرگز تصور نمي كرد برخلاف پيش بيني هاي او، دنيا آبستن رخدادهايي است كه خيلي زود، بي اساس بودن نظريه وي را اثبات خواهد كرد، زيرا مدت زيادي طول نكشيد تا ملتها بفهمند، تاريخ دنياي كوچك او محدود به چند كشور سلطه گري مي شود كه تلاش دارند تا در اوج اضمحلال و درماندگي، همچنان تفكر سرمايه داري را معادل تاريخ تمام دنيا معرفي نمايند. اكنون دنياي آقاي هانتينگتون در معادله اي قرار گرفته كه يك سوي آن چند كشور استكباري شامل: آمريكا، انگليس، آلمان، فرانسه و چند كشور غربي و شرقي ديگر قرار دارد و در طرف ديگر كشورهايي وجود دارند كه سالها خويشتنداري آنها به پايان رسيده و ديگر حاضر نيستند، مجري سياستهاي ظالمانه و يك جانبه نظام سلطه باشند. اگرچه تمام اين كشورها الزاما در پي ايجاد يك حكومت اسلامي نيستند، اما اينك در سايه نداي حق طلبانه جمهوري اسلامي ايران، وضعيت در شرايطي قرار گرفته كه نه تنها شرق، مقابله با نظم تك قطبي به رهبري آمريكا را در دستور كار خود قرار داده، بلكه مقابله با سلطه گري به يك فرهنگ جهاني تبديل شده است، به گونه اي كه در راستاي اين حركت فراگير ضد استكباري، از مجموع 196 كشور موجود در جهان، بيش از 62% آنها يعني حداقل 120 كشور، تحت عنوان غير متعهدها، در تقابل صريح با خواسته هاي نامشروع غرب به سردمداري آمريكا برخاسته اند. سرانجام با گذشت بيش از سه دهه از حيات انقلاب شكوهمند اسلامي ايران، نهضت بيداري اسلامي به نهضتي جهاني تبديل شده و با پيدايش ديگر قدرتهاي نوظهور، نظريه نظام تك قطبي رنگ باخته است، اينك بسياري از كشورهاي جهان به حدي از آگاهي، شجاعت و بلوغ سياسي دست يافته اند، كه آنها را قادر ساخته تا حتي قطعنامه هايي مغاير با نظر آمريكا صادر نمايند. اكنون بسياري از كشورها جسارت آن را پيدا كرده اند كه بي هيچ واهمه اي، رفتارهاي خصمانه و ضد انساني رژيم اشغالگر قدس را مورد اعتراض قرار داده و عليه آن بيانيه صادر كنند، حال صدور قطعنامه هاي پي درپي غير متعهدها در حمايت از فعاليتهاي صلح آميز هسته اي ايران به يك روال جاري تبديل شده است و حمايت از قيام ملتها و مقابله با استبداد و ديكتاتوري، كمترين مطالبه بين المللي به شمار مي رود. با اين حال سوال اين است كه چرا برخي از اعضاي گروه 5+1 به سردمداري آمريكا، همچنان با طرح موضوعات واهي و صدور قطعنامه هاي كاملا يكجانبه در مقابل تمام دنيا ايستاده و بر خواسته هاي نامعقول و غير منطقي خود در مورد فعاليتهاي هسته اي ايران اصرار مي ورزد؟ چرا از نگاه آنها فعاليتهاي صلح آميز هسته اي در كشوري مانند ايران، تهديد جلوه مي كند اما در اختيار داشتن انبوه سلاح هسته اي، ميكروبي و بيولوژيك براي اولين و تنها استفاده كننده از بمب اتمي يعني آمريكا و يا رژيم غاصب و جنگ طلب اسرائيل بي خطر تلقي مي شود؟ چرا هيچ گاه مراكز و تاسيسات هسته اي 9 كشوري كه ترديدي در توليد و انباشت سلاح هسته اي توسط آنها وجود ندارد، مورد بازرسي قرار نمي گيرند، اما انتظار دارند، هرگاه اراده كردند، هر نقطه اي از ايران را كه خواستند مورد بازرسي قرار دهند؟ چرا دموكراسي در كشوري مانند سوريه اين همه اهميت پيدا مي كند، در حالي كه كشورهايي وجود دارند كه برخلاف اصول دموكراسي ادعايي آنها، در طول حيات نه چندان طولاني خود حاضر نشده اند حتي يك بار از طريق مراجعه به آراي عمومي، مردم را در اداره حكومت هايشان مشاركت دهند؟ چرا برخلاف واقعيت، از چماق حقوق بشر بر عليه نظام مردمي ايران اسلامي استفاده مي شود، اما اين همه ظلم و تعدي به حقوق انسانها در بحرين و عربستان و بسياري از ديگر كشورها ناديده انگاشته مي شود؟ چه چيزي حكام خود فروخته، غرب زده و مرعوب عرب را نگران ساخته كه به بهانه دموكراسي، دست در دست دشمنان قسم خورده اسلام، تمام توان مادي و غير مادي خود را براي سرنگوني حكومت سوريه بكار مي برند، در حالي كه خود با اصول دموكراسي ادعايي، هزاران فرسنگ فاصله دارند و چرا و چرا و چرا؟ كليد پاسخ به اين سوالات تنها در يك جمله نهفته است و آن چيزي نيست جز دشمني با اسلام ناب محمدي كه در تضاد با منافع نظام سرمايه داري و استكباري قرار داشته و به بيداري وجدانهاي خفته و سركوب شده ي ملتهاي آزاده و تحت ستم منجر شده است. با اين حال شرايط گوياي آن است كه با اوج گرفتن اعتراضات بين المللي نسبت به عملكرد آمريكا و چند كشوري كه با اعمال نفوذ يا اتخاذ تصميمات فراتر از مصوبات سازمان ملل، همواره تلاش دارند تا خود را معادل دنيا معرفي نمايند، من بعد نه تنها اقدامات غرب بر عليه فعاليتهاي هسته اي ايران موثر واقع نخواهد شد، بلكه به تدريج ترفندهاي فريبكارانه آنها در ساير عرصه ها نيز رنگ خواهد باخت. به اين ترتيب و به بركت ايستادگي و مقاومت ملتها، در آينده نه چندان دور، ملل جهان ديگر اجراي هيچ يك از سياستهاي ظالمانه و يكجانبه آمريكا و همپالگي هاي او را در هيچ موضوعي برنخواهند تابيد و لذا قطعا تداوم اقدامات مذبوحانه غرب در عرصه سياست بين المللي، فرآيند كوبيدن آخرين ميخها بر تابوت نظام سلطه و سرمايه داري را تسريع خواهد نمود.
|