(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 3 تیر 1391 - شماره 20238

خصوصيات كار فرهنگي درست
كانوني براي مخالفان امام !

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




خصوصيات كار فرهنگي درست

اينها را بايد از قرآن و احاديث دربياوريم. پس ابتكار را در اين چيزها بايد به كار ببريد. خلق مطالب جديد، يعني خلق به اين معناها. توليد به معناي مصطلح امروز، يعني استنباط كردن و مفاهيم قرآن را كشف كردن و بعد در لباس ها و به شيوه هاي گوناگون بيان كردن. به خصوص استفاده از هنر و به كار گرفتن انواع و اقسام ابتكار ها، كار عمده شماست.
به هرحال بدانيد كار فرهنگي هيچ وقت در اين كشور زياد نيست.
21/12/74خصوصيت ديگري كه كار فرهنگي دارد، اين است كه بايد هوشمندانه باشد. كار فرهنگي بايد هوشمندانه باشد؛ برف انبار نمي شود. انبوه كار فرهنگي مهم نيست؛ بلكه انتظام كار فرهنگي، چيده شدن، گزيده شدن و هر كاري در جاي خود قرار داشتن، مهم است كه بايد هوشمندانه باشد. بايد روشن باشد كه اصلاً كار فرهنگي را براي چه هدفي انجام مي دهيم. بعد هم توجه كنيم كه كار، واقعاً ناظر به آن هدف و متّجه34 به آن جهت باشد. اين نشانه كار فرهنگي درست است. اين شرط اول است كه كار، هوشمندانه انتخاب شود. اين خود يك عرض عريضي دارد؛ يك طيفي از توجهات و دقت ها و رعايت ها را مي طلبد. دوم -همان طور كه گفتيم- رعايت اتّ جاه35 صحيح است؛ يعني وقتي هدف را انتخاب كرديم، توجه كنيم كاري كه مي خواهيم انجام دهيم، از آن هدف منحرف نشود. آن را دقيقاً رعايت كند.9/7/75هدف فرهنگي بايد متوجه اصول، پايه ها، ارزش ها و چيز هايي باشد كه به اصطلاح روي پيشاني انقلاب نوشته شده است؛ يعني شعار هاي اصلي.21/12/74نكته سوم، كيفيت و عمق و تنوع و شيوايي و زيبايي و امثال آن است كه همه انواع كيفيت را شامل مي شود.9/7/75
ما اعتقادمان اين است كه بهترين راهي و برترين حربه اي كه مي تواند اين راه ها را باز كند و هدايت الهي را و هدايت انقلابي را در ذهن ها و جان ها بنشاند و به ميوه بياورد، مثم ر بكند؛ يك تشكيلات است. ما عقيده داريم كه اگر چنان چه كساني بخواهند براي انقلاب كار كنند و اينها متشكّل نباشند، متجمع نباشند، نخواهند توانست از لحاظ كيفيت و از لحاظ كميّت آن كاري را بكنند كه يك گروه متشكّل انجام خواهد داد.18/9/61تشكيلات يكي از فرائض هر گروه مردمي است كه يك هدفي را دنبال مي كنند. تشكيلات يعني نظم، يعني تقسيم وظائف، يعني ارتباط و اتصال، و زنجيره اي كاركردن؛ اين معناي تشكيلات است. اين چيزي است كه نه فقط بد نيست، بلكه يك چيز خوب و بلكه يك چيز ضروري است. هيچ كاري در دنيا بدون تشكيلات پيش نمي رود؛ انقلاب اسلامي ايران هم بدون تشكيلات پيش نرفت و پيروز نشد.27/11/60
يك كار تشكيلاتي، يك كار جمعي خصوصيتش اين است كه فرد بايد خودش را در جمع حل كند، گم كند؛ كه اين گم كردن عين باز يافتن به نحو درست است. چيزي كم نمي شود از آدم، چيزها افزوده مي شود. من مثال مي زنم به اين ليوان آبي كه توي آن يك حبّه قند را شما مي اندازيد. اين يك حبّه قند يك چيز مشخصي است، به قدر خودش شيريني دارد، به قدر خودش همه چيزهاي خوبي كه توي قند هست، در اين است. وقتي در ليوان آب انداختي، تمام است، يعني يك دانه از اين ذرّات ريزي كه زير دندان مي آمد و صدا مي كرد و خودش را نشان مي داد كه هان! منم؛ يك دانه از اينها باقي نمي ماند، تمام حل مي شود در آب. در آن جايي كه قبل از آن، يا بعد از آن، ده حبّه قند ديگر هم حل شده. اما به نظر شما از اين حبّه قند يك ذرّه اش، يك سر سوزنش از بين رفت؟ هيچ چيز از آن از بين نرفت. اين قند يك ذره كم نشد، بلكه يك خرده به آن زياد شد. زيرا آن مقدار شيريني اي كه در اين قند بود آميخته شد با شيريني هاي ديگري كه در قندهاي ديگر بود و در تمام اجزاي اين آب حل شد، سرايت پيدا كرد، چيزي هم از آن كم نشده، اما آن تشخّص خودش را از دست داده، آن فرديّت خودش را از دست داده؛ يك تشكيلات بايد اين جور باشد. شكل كامل يك تشكيلات درست، اين جوري است كه بايد فرد در جمع حل بشود. اين شكل درست تشكيلات است. البته كاري است در اصل آسان، اصلاً انسان اين جوري است، اما در تجربه و عمل ما كه پنجاه سال در اختناق رضاخاني و محمدرضا خاني گذرانديم و اگر خود ما هم اين پنجاه سال را با وجودمان لمس نكرديم، اما فرهنگش براي ما به ارث مانده است. ما بر اثر اين تجربه طولاني حكومت مطلقه در ايران، در اين پنجاه سال اخير و البته در قبل از آن در 2500 سال اخير، محكوم به نوعي فردگرايي شديم. البته شرقي ها كلاً فردگرايند، از قديم تاريخ شرق، يك تاريخ فردگرايي است. هنر شرق، موسيقي شرق، آهنگ شرق، ورزش شرق. آهنگ دسته جمعي آن طرف ها هست، اينجا نيست، ورزش دسته جمعي آن جاها هست، اين جا ورزشش كشتي است، مثلاً آنجا ورزشش واليبال است، فوتبال است مثلاً هنرهاي گذشته، موسيقي، آن آهنگ دسته جمعي و يك اركستر مثلاً با همه انواع و اقسام و يك آواز برآمده از چندين حنجره يا چندين دست، اين در هنر شرق نيست. اينها اگر هست خيلي كمياب است. به هرحال شرقي ها يك نوع فردگرايي در تاريخشان هست. اسلام البته درست، نقطه مقابل اين عمل كرده است. اسلام همه چيز را جمعي دارد، حتي عبادت. مي دانيد عبادت يعني شخصي ترين كار آدم، كار آدم با خدا كه هيچ ارتباط به كارهاي معمولي و دنيوي و همكاري و تعاون ندارد ديگر، رابطه اي ست بين انسان؛ آن عبادت نوع نيايش و تقديس را مي گويم، نه مفهوم عامّ عبادت، همين عبادتي كه در ذهن مردم هم بيشتر هست؛ اين يك رابطه انسان است با خدا. همين را اسلام مي گويد دسته جمعي انجام بدهيد؛ نماز جماعت، حج و... به هرحال ما از اين روح جمعي اسلام دور مانديم.2/3/59
يك تشكيلات واحد، اولين و واضح ترين معنايش اين است كه افرادي كه در اين تشكيلات كار مي كنند، اينها به دنبال يك جهت واحدي، به دنبال گمشده واحدي مي گردند، آن هم با همكاري و همراهي و همگامي با يكديگر. پس اخلاق تشكيلاتي يعني اخلاق اسلامي؛ اخلاق تشكيلاتي يعني اخلاق اسلامي منظّم، يعني چگونگي برخورد دو برادر، دو همفكر، دو هم آهنگ، دو هم جهت. اگر دو نفر از دو طرف كه با هم صدوهشتاد درجه اختلاف جهت دارند، مي آيند به طرف هم، اين يك جور برخورد است، اين برخورد اصطكاك است. اگر كساني با هم به يك جهت حركت مي كنند، اين نوع ديگر اين برخورد است؛ برخورد همكاري، همگامي، و همراهي است.
پاورقي

 



كانوني براي مخالفان امام !

حضرت امام در نامه اي كه به آقاي محتشمي در زمان وزارت كشورش نوشتند، صريحاً راجع به نهضت آزادي حرف آخر را زدند. يكي از نكاتي كه در آن نامه آمده، عجيب است. گاهي در ضمن مباحث، صحبت ها و پيام هاي امام نكات ظريف و مهمي است كه با گذشت زمان آشكار مي شود. امام در آنجا تصريح
مي كنند كه آنها با تفسير قرآن گفتنشان مردم را منحرف مي كنند. جالب است آن آقايي كه همچنان مدعي پيروي از خط حضرت امام است در حالي كه خودش روحاني و معمم است، يك عضو ارشد نهضت آزادي كه امام آن جور توصيفشان
مي كند و حتي روي مسئله تفسير قرآن كردنشان انگشت
مي گذارد كه عامل انحراف مردم است ، در جلسه ماهانه منزل ايشان مي آيد و تفسير قرآن مي گويد! بعد بعضي از آقايان، با عنوان عضو دفتر امام مي روند مي نشينند در آن جلسه و زانو مي زنند و تفسير قرآن آقاي كذا را گوش مي كنند!
روحاني: نتيجه اش اين مي شود كه مركز و مؤسسه اي كه براي دفاع از خط امام بنا شده، كانوني مي شود براي مخالفين امام و عواملي از نهضت آزادي، طرفداران مهدي هاشمي و منتظري و جريان هاي انحرافي ديگر. جالب اينجاست كه حتي عبدالله نوري كه در دفاعياتش رسماً مرحوم آسيد احمد آقاي خميني «رحمه الله عليه» را دروغگو مي خواند، مرتبط با آنجاست. مؤسسه نشر آثار امام به وضعي دچار شده كه مي بينيم گاهي خودش تيشه به ريشه امام مي زند.
اختري: اين مطلب خود به خود يادآور اين نكته است كه تاريخ مرتباً تكرار مي شود و ما اين حوادث را در طول تاريخ مشاهده كرده ايم. كساني كه با حضرت رسول(ص) از زمان حياتش بودند، حالا با هر نيت و عقيده اي، مي بينيم بعد از حضرت رسول(ص) خطوط مختلفي را ايجاد كردند و مهم تر از آن در دوران خلافت حضرت علي(ع)، كساني كه 25 سال كنار حضرت ايستادند، وقتي مسئله قدرت طلبي و حكومت و مسائل ظاهري مطرح شد، منحرف شدند، مثل زبيري كه حضرت علي(ع) او را از اهل بيت خودش مي نامد، مي فرمايد: «زبير تا وقتي كه فرزند شوم او، عبدالله بزرگ نشده بود، با ما بود». زبير جزو كساني بود كه در آن جلسه اول مسجد، بعد از رحلت حضرت رسول(ص)، اولين كسي بود يا جزو كساني بود كه بلند شد و اعتراض كرد كه چرا حق حضرت علي(ع) را غصب كردند؟ اما بعد مي بينيم خلاف رويه قبل موضع گيري مي كند.
وقتي به اين نكاتي كه در اينجا اشاره شد، نگاه مي كنيم،
مي بينيم حقيقتاً ايمان به خداوند متعال در كار نبوده، براي اعتقاد به خدا و دلسوزي نسبت به اسلام نبوده. وقتي به همه كساني كه امروز در خط انحراف و جزو مخالفين ولايت فقيه و رهبري و نظام جمهوري اسلامي هستند، نگاه مي كنيم؛
مي بينيم آنچه كه آنها را به بدبختي كشانده، قدرت طلبي و جاه طلبي است، براي اين كه اينها احساس مي كنند جايگاه ندارند و يا چون نتوانستند قدرت را به دست بگيرند، اين طور
موضع گيري مي كنند و كارشان به جايي رسيد كه نظام جمهوري اسلامي و طرفداران امام را متهم به خشونت كردند و بعدها در روزنامه هايشان امام حسين(ع) و اميرالمؤمنين(ع) را هم متهم به خشونت كردند و گفتند: «خشونت هاي حضرت علي باعث شد كه امام حسين به شهادت رسيد». به همين نحو هم امام را متهم به خشونت كردند. ولي آقايان حاضر نشدند حتي يك اطلاعيه بدهند و اينها را محكوم و از امام دفاع كنند. امروز هم مي بينيم اينها نه تنها از امام و از اهداف امام دفاع نكردند، بلكه حاضر شدند عملا با آمريكا و تمام گروه هاي ضد انقلاب و حتي با گروه هايي مثل سلطنت طلب ها، رضا پهلوي و امثال اينها همصدا شوند.
¤يكي از مسائلي كه در طول سال ها گاهي در معرض نفي يا اثبات قرار مي گيرد، پيام ها و مكتوبات حضرت امام است كه نمونه اش نامه حضرت امام در مورد نهضت آزادي و آقاي منتظري و يا موارد مشابه است كه در اين قضيه تشكيك شده كه آيا دست خط امام هست يا نيست؟ آيا امام خودشان اينها را نوشته اند يا كس ديگري نوشته است؟ گاهي مرحوم حاج احمد آقا را متهم مي كردند. آيا اصلاً امكان داشت كه مطلبي يا نامه اي با امضاي امام يا مهر امام منتشر شود و نامه امام نباشد و كسي جرئت جعل نامه هاي امام را داشت؟
ناصري: آقايان تفصيلش را بهتر مي دانند، اما آنچه كه ما ديديم و مي دانيم، در مورد نامه ها و نوشته ها و اعلاميه ها و نظرات، امام قبل از اين كه حكمي يا اعلاميه اي را صادر كنند هيچ وقت بدون فكر يا بدون تأمل كاري را نمي كردند. هميشه بخصوص در تصميم گيري هاي مهم، مدت ها طول مي كشيد كه اطلاعات را جمع آوري مي كردند و بعد نظر مي دادند.
¤آيا امكان داشت اطلاعات غلط به ايشان داده شود؟
ناصري: ايشان به يكي دو مورد كه اكتفا نمي كردند. بيشتر وقت ها از افراد موثق سؤالاتي مي كردند. مجموعاً به خبرها دقت و آنها را پيگيري و كسب اطلاع مي كردند. بعد از انقلاب هم از طريق مسئولين مختلف، اخبار را پيگيري و كسب اطلاع مي كردند. قبل از انقلاب هم يادم هست، اوايلي كه گروه مؤتلفه تشكيل شده بود، ما كوچك تر بوديم...
¤ مگر شما جزو مؤتلفه هم بوديد؟
ناصري: بله.
¤ در چه سني؟
ناصري: آن موقع مدرسه آقاي مجتهدي مي رفتم. فكر
مي كنم 14، 15 ساله بودم. آن موقع وارد تشكيلات مؤتلفه شديم و مسئول هيئتي كه در آن بوديم، مرحوم آقاي صادق اسلامي بود. در آنجا جلسات حلقه اي وجود داشت و خيلي هم حساب شده بود و افراد اين حلقه، افراد آن حلقه را درست
نمي شناختند و از طريق رابط با هم ارتباط داشتند، اما در قتل منصور، دوستان اشتباه كردند. ساواك شنود گذاشته بود و يك سرنخ پيدا كرد و آقايان لو رفتند. بعد آمديم قم و تا سال 45 كه در قم بوديم و ساواك هنوز پيگيري مي كرد. وقتي امام آمدند نجف، شب بعدي كه با دوستان رفتيم نجف، به حجره ما در قم ريختند تا ما را دستگير كنند. تازه آن موقع فهميدم كه
ساواكي ها مترصد بودند بيايند و ما را دستگير كنند.
خداخواهي بود كه ما شب قبل فرار كرده و به آبادان رفته بوديم و بعد هم از طريق خرمشهر به بصره و نجف رفتيم.
گاهي وقت ها كه خودمان يا دوستان مي رفتيم قم، اگر اعلاميه اي از امام چاپ مي شد و يك جمله يا يك خط يا يك نقطه كم و زياد مي شد، امام فوري مي گفتند عوضش كنيد، ولو چند هزار تا بود. يادم هست شب ششم بهمن و قبل از رفراندوم شاه بود و امام اعلاميه تندي داده بودند. 60 هزار تا از آن اعلاميه را دوستان چاپ كردند.
مرحوم آسيد محمدتقي خاموشي و دو سه تا از دوستان ديگرشان شبانه به زيرزمين ها اطراف تهران رفته و
چاپخانه هايي را پيدا كرده بودند كه دور از نظر ساواك باشد. خدا رحمت كند آقاي صادق اماني دست اندركار چاپ اين اعلاميه ها بود و مي خواست به نحوي اين اعلاميه ها را توزيع كند. 60 هزار اعلاميه بدون اطلاع ساواك چاپ شده و خيلي مخفيانه به دست دوستان داده شده بود كه فردا پخش كنند اما يك كلمه عربي آن اشتباه نوشته شده بود، امام فرمودند: «يا اين را اصلاح كنيد يا پخش نكنيد». شبانه خودم و دو سه تا از دوستان در مدرسه آقاي مجتهدي تقسيم شديم و هر كدام ده هزار تا پنج هزار تا از اين اعلاميه ها را شبانه تا صبح تصحيح كرديم كه فردايش پخش شد.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14