(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 21 مرداد 1391 - شماره 20279

نقد !
گفت وگو با داوود مراديان كارگردان مستند «تقابل» به بهانه پخش از سيما
مانور تحقير آمريكا در خليج فارس!
نگاهي به فيلم سينمايي «بدون اجازه» اثرمرتضي هرندي
مسئول حيف و ميل اين نگاتيوهاي بيچاره كيست؟!
به بهانه برگزاري دومين جشنواره جوانه
راديو و فرصت كشف استعدادها و قابليت ها
سريال «خداحافظ بچه» و چند سؤال اساسي
فرصتي براي تمرين رستگاري و دوري از گناه يا...؟!


نقد !

پژمان كريمي
سينماي ايران هنوز نتوانسته است به تمامي وجوه و جوانب حرفه اي گري دست پيدا كند.
درست به دليل «حرفه اي نبودن» است كه برخي از مناسبات و بداخلاقي ها در پيكره سينماي كشورمان سربرآورده است.
يكي از اين مناسبات و كژرفتاري ها را مي توان بر بستر روابط تهيه كننده و كارگردان و تهيه كننده و ساير عوامل يك فيلم مشاهده كرد.
به طور مشخص، اغلب تهيه كنندگان در مواجهه با كارگردان، بازيگر يا بازيگران هدف نظر خود را معرفي و تحميل مي كنند.
برخي تهيه كنندگان پا را از انتخاب و تحميل بازيگر فراتر مي گذارند و روند قصه و چيدمان صحنه ها را تعيين مي نمايند.
«تهيه كننده سالاري» پديده اي است كه پس از سال 57 شكل نگرفته و بلكه؛ به عنوان ارثي از سينماي پيش از انقلاب به دست ما رسيده است. در سينمايي كه تهيه كننده تنها بر پايه ميزان سرمايه در قالب «فعال سينمايي» عرض اندام مي كند و نه بر پايه سواد و بينش فرهنگي- سينمايي، حتماً و به شدت با پديده تهيه كننده سالاري روبه رو مي شويم!
از عوارض تهيه كننده سالاري مي توان به اين دو اشاره كرد: نخست اينكه؛ كارگردان دچار محدوديت و تعذب مي شود. راه خلاقيت اش مسدود مي گردد و با كنار گذاشتن يا تخفيف حس و نگاه و خلاقيت، تلاش مي كند به ديدگاه تهيه كننده نزديك شود. تهيه كننده اي كه اشاره شد؛ از سواد و بينش و نيز هنر بي بهره يا كم بهره است.
هنگامي كه تهيه كننده دچار محدوديت و سركوب شود، بي شك ساير عوامل نيز (همچون فيلم بردار و بازيگر) دچار جمود ذهني و انزواي نيروي خلاقيت مي شوند. نتيجه كار هم معلوم است: سقوط سطح كيفي اثر سينمايي و گسترش تظاهرات غيرهنري!
دومين عارضه اما، سيطره «سرمايه» و تبديل آن به عنوان «ارزش» است. از اين روست كه آثار در محتوا و ساختار، روي نگاه به گيشه دارند و گيشه است كه چيستي اثر را تعيين مي كند. سينمايي كه تنها وتنها سر و شكل خود را متناسب با گيشه طراحي و سامان دهد، نمي تواند سليقه ساز، انديشه پرور و فرهنگ مند نمود يابد.
پديده مسموم تهيه كننده سالاري وقتي شكل حادتري به خود مي گيرد كه تورم و آشفتگي گيشه، احتمال ريسك ورود به عالم سرمايه گذاري و نرخ ظهور چهره هاي جديد در عرصه تهيه كنندگي را كاهش دهد. در اين صورت تهيه كنندگان با تقاضاي سرمايه گذاري بيشتر و قدرت انتخاب بالاتري روبه رو مي گردند و ميدان يكه تازي را فراهم مي بينند!
هفته جاري، بنياد فارابي اعلام كرد كه كمكهاي مالي خود را به فيلمي كه داراي تهيه كننده و كارگردان مشتركي است، اعطا نمي كند. اين تصميم مخالفاني را در پي داشت. واقعيت اين است كه اين تصميم محدوديتي را به بدنه سينما تحميل مي كند كه بنا به گفته مخالفان، پديده تهيه كننده سالاري را دامن مي زند!

 


گفت وگو با داوود مراديان كارگردان مستند «تقابل» به بهانه پخش از سيما

مانور تحقير آمريكا در خليج فارس!

عباس مهدوي
بررسي مستند و واقعگرايانه تهديدهاي نظامي آمريكا عليه ايران و توانمندي هاي كشورمان براي مسدود كردن تنگه هرمز، محور فيلمي بود كه يازدهم مرداد از شبكه اول سيما به نمايش درآمد.
افشاي شكست ها و ناكامي هاي آمريكا در برابر ايران درنبردهاي دريايي، موضوع تازه اي بود كه در فيلم مستند «تقابل» به كارگرداني داوود مراديان ترسيم شد، آن هم براساس مدارك و گزارش هايي كه خود غربي ها درمنابع مختلف منتشر كرده اند. اهميت موضوع اين مستند به يكي از اساسي ترين مسائل روز جهان يعني تهديدهاي نظامي آمريكا و رژيم صهيونيستي عليه ايران و همچنين توانايي ايران در مسدود كردن تنگه هرمز برمي گردد. به همين مناسبت با كارگردان فيلم مستند «تقابل» گفت و گو كرديم كه مي خوانيد:
- آمريكا طي سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در زمينه هاي مختلفي با ايران درگير شده است. فرهنگي، اقتصادي، امنيتي، سايبري و... چرا در اين ميان به درگيري هاي دريايي پرداختيد؟
بسم الله الرحمن الرحيم. اول اينكه اين مستند شانس پخش بهتري داشته وگرنه سال گذشته در زمينه درگيري هاي سايبري كار خوبي داشتيم و امسال هم اگر همه چيز بر وفق مراد باشد درجشنواره فجر با يك فيلم سينمايي در همين حوزه شركت خواهم كرد. اما در زمينه دريايي، چهارسالي است كه هر روز تهديد نظامي بيشتر و بيشتر مطرح مي شود. به طوري ك برخي از سايت هاي معاند هر روز مي نويسند تا يك هفته بعد به ايران حمله نظامي مي شود! بعد دوباره اين حمله عقب مي افتاد و باز حمله جدي مي شود و انواع دليل ها هم براي اين توهمات مطرح مي گردد. بي بي سي هم نقل مجلسش همين داستان است. يعني دائما از گزينه روي ميز صحبت مي كند و چون تهديد آمريكا يك تهديد دريا محور است و پيش از اين نيز دو سال اين جنگ بين ما و آنها جريان داشته موضوع نبرد دريايي يعني دقيقاً گزينه روي ميز! اگر اين موضوع از روي ميز آقايان برداشته شود، روحيه مردم هم براي مقابله با ديگر گزينه ها بالاتر مي رود.دراين صورت حركت رسانه اي دشمن هم بي معنا مي شود كه سعي مي كند بگويد آمريكا توان حمله به ايران را دارد. و خب اين ها عمليات رواني است. اين داستان بود تا وقتي كه شنيدم قايق هاي تندرو سپاه، در دوران جنگ، بالگرد نظامي آمريكايي را شكار كردند. ماجراي فوق العاده جالبي بود. پژوهش هاي من دراصل از همين جا شروع شد. اين مطلب براي تهيه كننده پروژه، جناب ساختمانيان هم موضوع جالبي بود و ايشان هم به علت اشراف فوق العاده شان به نيروي دريايي سپاه تصميم به تهيه اين مستند گرفتند.
درحين توليد مستند يا درمراحل تحقيق وپژوهش، به كشف چه موضوع يا موضوع هاي ناگفته و شگفت انگيزي برخورديد؟
وحشتناك ! همه چيز به هم پيچيده بود. واينبرگر (وزير دفاع سابق آمريكا) رسماً دركتاب خاطراتش دروغ مي گويد و تاريخ را جعل كرده و وقايع را سانسور شده دركتابش منعكس نموده است. اما چرا؟
اين سوال مثل خوره روحمان را به هم مي ريخت كه چه چيزي بايد وزير دفاع غول تسليحاتي دنيا را وادار به دروغگويي و سانسور وقايع كند؟ گزارش روزنامه ها هم كه ما دو سالش را روز به روز بررسي كرديم، به علت نبود مكانيزم خبر رساني موثر مشكل تاريخ داشت و خبرگزاري هاي غربي هم از آن زمان آرشيو درستي نداشتند. كتاب ها، يك تاريخ را مي گفتند و زنده ماندگان حوادث، روايتي ديگر. درخلال اين بررسي ها بود كه فهميديم وزير دفاع آمريكا، اين غول بزرگ تسليحاتي و ارباب آسمان و دريا و زمين (به قول بي بي سي) جرات نكرده بگويد چند تا قايق ساده كه هيچ مكانيزم راداري درستي ندارند درعين غافلگيري، بالگرد آمريكايي را زدند و اين اتفاق دوبار ديگر هم تكرار شده و حتي جرات نكرده بگويد 29فروردين كه ناوهاي ارتش را زده است ناوهاي خودش هم آسيب ديده اند، بالگردش سقوط كرده، سكوي نفتي اش با 14كشته آتش گرفته و... اما لحظه اي شگفت زده شديم كه شنيديم براي دستگيري مجروحان درگيري به اين طريق عمل كرده اند كه هر يك نفر را به رغم سوختگي شديد با يك ناوچه بردند! چرا آن قدراز يك پاسدار مجروح مي ترسيدند؟ چه چيزي درنيروهاي ايراني هست كه اين رعب را ايجاد كرده؟ موقع آناليز اطلاعات، شگفتي ديگري حادث شد. علت اصلي ترس و اينبرگر اين بود؛ ايران چه در ارتش و چه در سپاه از گرايش به ناوها و ناوچه هاي بزرگ دست ساخت غرب به سوي قدرت خرد متكثر با تخريب بالا رفته بود. مثلا هزينه 300 قايق تندرو چقدر مي شود؟ يك ناو هواپيمابر چه؟ چند قايق تندرو اگر مورد اصابت قرار بگيرد حيثيت ملي ايران مي رود؟ رسماً هيچ!چون قدرت خرد است. اما يك ناو هواپيمابر چه؟
- چرا مبنا و شروع اين مستند را يكي از گزارش هاي شبكه بي بي سي فارسي قرار داديد؟
بگذاريد صادقانه بگويم كه من اوايل تشكيل بي بي سي فارسي، جدا از حركت حرفه اي آنها تمجيد مي كردم، اگرچه دشمن ما هستند. واقعا حرفه اي شروع كردند، اما رفته رفته نفسانيت كثيفشان، بر ميزان حرفه اي گري شان تاثير گذاشت. بعد از انتخابات و خصوصا با قضيه گزارش از روي ناو آمريكا در خليج فارس (دي سال 90 از سوي بي بي سي فارسي)، دچار شوك عجيبي شدم. يعني شايد بپذيرم كسي به خاطر باورش بلند شود و برود شبكه استعمار پير، بوقچي ليبراليزم شود چون طرفدار ليبراليزم است، اما محال است كسي پيدا شود كه بگويد باورم مي شود يكي ايراني- ولو دشمن جمهوري اسلامي- تا اين حد خود فروخته و بي شرف يا حداقل بي شعور و احمق باشد كه رسما مردم خودش را تهديد نظامي كند! كسرا ناجي گزارشگر بي بي سي فارسي از روي ناو آمريكايي گزارش هاي هدفمندي را براي ملت ايران مي فرستاد و مفهوم همه آنها اين بود كه امپراطوري غرب، اين غول آهنين، چنين و چنان است و شما بايد از آن ها بترسيد، چون من براي همين پول مي گيرم و... مردم ايران بايد مي ديدند، جماعتي كه ادعاي بي طرفي رسانه اي مي كنند دارند ارابه جنگي دشمن را هل مي دهند. جالب تر آنكه اين برده رسانه اي براي اين ارابه خطرناك تر است تا براي مردم ايران. سال 65 هم اسلاف اين خبرنگار روي كشتي بريجتون در خليج فارس، ضرب شست سركشي را با مين سرگردان چشيده اند.
- البته برخي از مطالبي كه در مستند مطرح مي كنيد كمي اغراق آميز به نظر مي رسند. مثل آنجا كه مي گوييد «هنوز هم برق هراس از رزمايش شهادت سپاه در سال 67 در چهره فرماندهان نيروي دريايي آمريكا ديده مي شود» آيا اين هم مستند است يا يك ادعا؟
نه تنها يك ادعا هم در فيلم وجود ندارد كه يك اغراق هم در آن وجود ندارد. درباره ماجراي تاثير رزمايش شهادت و اتفاقات بعدش، شما به تلفات و اشتباهات آمريكايي ها قبل و بعد از اين رزمايش رجوع كنيد. ببينيد چقدر از وجود پديده قايق تندروي مجهز به سلاح زميني مي ترسيدند. تازه آن موقع ايران قايق تندرو به معناي واقعي كلمه در اختيار نداشت. بعد برويد ببينيد ترس از همين قايق ها چه بلايي سر قايق اماراتي آورد و هنوز جوهر خبرش خشك نشده. ببينيد وقتي يك قايق گلف سپاه بدون حتي يك سلاح از ناو عظيم دشمن، شماره اش را مي خواهد، دشمن با چه ترسي شماره مي دهد و بعد چه قشقرقي مي شود! اين ها را من نمي گويم، بدون استثنا سي ان ان و بي بي سي و خبرگزاري هايشان مي گويند. در گزارش ما هم گفتار متن نيست كه از ترس آنها مي گويد، بلكه گزارش رسانه هاي خودشان است كه گوياي اين ترس و هراس است. وحتما توجه كنيد، تمام متن و استندآپ خبرنگار درباره اين هراس، كلمه به كلمه اش توسط مسئولين عمليات رواني آمريكايي و همان جا روي ناو ديده و اديت شده. باور نكنيد كه حتي يك كلمه از متن آن تصاوير، بدون هماهنگي بوده و او در چنين شرايطي چنان اعترافي مي كند. اين بزرگنمايي براي توجيه حمله هم نيست، چون مخاطبش انگليسي نيست! بسيار مشتاقم هوشنگ حسنياري به عنوان كارشناس نظامي شبكه سلطنتي انگليس كه ادعا مي كند سپاه در مقابل آمريكا هيچ است، به اين سوال من پاسخ بدهد كه با توجه به عمق بسيار كم خليج فارس و عدم امكان مانور ناوها، كوچكي قايق ها، موشك هاي مهيب «يامهدي»، «خليج فارس» و... كه همه شان هم بالستيك و از نوع فايراند فورگتند، سواحل وسيع ايراني و جزاير آن و قابليت اختفا و ورود سريع به عرصه قايق هاي موشك انداز سپاه، اولا آيا نيازي به كار انتحاري هست يا نه و ثانيا اگر فقط 300 و فقط 300 قايق تندرو، 15 موشك خليج فارس، 10 حوت و پنج يا مهدي با هم شليك شوند و به عرصه بيايند، چيزي از ناوگان دفاعي آمريكا مي ماند؟ اين تعداد كه گفتم شايد بخش كوچكي از بسيار توان رزمايشي سپاه باشد كه خبرنگارها هم ديده اند. مطمئن باشيد ادعا نيست كه اگر بود آمريكايي ها آن قدر سعي نمي كردند به تكنولوژي شناسايي و انهدام آن دست يابند و تا الان 100بار هم حمله كرده بودند.
- ساخت چنين مستندهايي چه ضرورتي دارد؟
ما امروز در اوج عمليات رواني هستيم و بايد بهترين ها را براي اين مقابله برگزينيم. اين مستندها بايد در شمار بسيار زياد پخش شود. وقتي يك مستند علمي درباره سقوط ايرباس ساخته نمي شود شبكه بهائي «من و تو» مستندي پخش مي كند كه ناو وينسنت را تطهير مي كند. اميدوارم سازمان به اين مهم توجه كند و خصوصا معاونت سياسي سازمان با ساختار جديد كه تشكيل گروه مستند سياسي است مي تواند قدمهاي جديي در اين زمينه بردارد. از مشكلات صدا و سيما گفتم از حسنش هم بگويم.
- چرا ساخت چنين آثاري از سوي گروه تلويزيوني سپاه اندك است؟ آيا ضروري نيست كه سپاه بيش از اين به توليد چنين مستندهايي بپردازد؟
- من هم مثل هر فيلمساز ديگري كه با چند گروه تلويزيوني ممكن است كار كند با گروه سپاه هم چندين كار داشته ام. بنابراين پاسخ شما را براساس تجربه شخصي مي توانم بدهم، نه آمار و ارقام. از دوستان شنيده ام كه مي روند گروه تلويزيوني سپاه طرح مي دهند، همان طور كه ما رفتيم و داديم، اما براي طرحي كه 5ميليون مي ارزد 20 ميليون برآورد مي دهند! گروه تلويزيوني سپاه فكر مي كنيد چقدر بودجه دارد؟ اندازه گروه حماسه و دفاع تلويزيون؟ يك سوم؟ يك چهارم؟ حقيقتاً بايد يك سر نترس و يك عشق بالايي داشته باشيد تا بتوانيد مثل آنها24 ساعته كار كنيد! اين گروه طبق خروجي سه سال اخيرش در خصوص مسايل وسيع سپاه عملا دارد به اندازه مجموع گروه هاي داخل سازمان خروجي مؤثر تحويل مي دهد. اما بايد پخش مناسب داشته باشد. يادم هست در قضيه پژاك نيروي زميني سپاه زير شديدترين حملات رسانه اي دشمن بود و رسانه هاي داخل هم كار چنداني نمي كردند، در حالي كه از نظر نظامي كار بزرگي شده بود. اين بود كه دوربين برداشتيم و زديم به دل درگيري و حاصل مستندي كه ساختيم شد «گروهك» كه الان روي اينترنت هم هست. خب همين كه اسير كاغذ بازي نمي شويد و مواقع بحران مي توانيد ايده تان را به رخ بكشيد خيلي مهم است. اين در حالي بود كه هزينه اين مستند حتي اندازه پول سفر يك خبرنگار از لندن تا اربيل بود! تأثير را ببينيد. حالا يك عده مي گويند كيفيت تصويرش چندان بالا نيست. خب اين ها نمي فهمند زير تير مستقيم قناسه، وسط درگيري رخ به رخ فقط ثبت لحظات است كه مهم است. ما با چنين كم لطفي هاي داخلي هم طرفيم و كسي نمي گويد اگر گروه تلويزيوني سپاه، پشت همين فيلم «تقابل» نمي آمد، يا اگر از مستند «مزدور خاموش» كه همه بخش هاي صدا و سيما ردش كردند و بعد از ساختش شد سندي جدي در پاكسازي ميادين مين كشور، حمايت نمي كردند چه كسي پشتيباني مي كرد؟ از آن روز تا الان به اين ها بگوييد يك فيلم ديگر درباره كارهاي عجيب نيروي زميني در ماجراي پژاك و شرق كشور و محروميت زدايي و رزمايش هاي متفاوت خاص و ارتقاء و توليد تانك و طراحي سلاح بومي و خاص و... به شما نشان بدهند. كدام گروه در سازمان كاري كرده است؟ بودجه ندارند؟ موضوع ندارند؟ يا علاقه و تعهد نيست؟ خب من ديدم گروه سپاه اندازه وسعش درباره همه اينها كار كرده و اما عده اي مي گويند رسماً مي گويند بودجه كلان بگيريد كار بهتر كنيد. بودجه كلان نبود بايد كار انقلاب زمين بماند؟ ما اين مستند را زير يك ميليون تومان ساختيم و اين ها فقط كارهايي است كه من كارگردان بودم. مثل اين بسيار است. خليج عدن و آن تصاوير عجيب از فصل مونسون باب المندب، مرزباني و جنوب شرق و حتي كمك رساندن به در برف ماندگان و ساخت زايشگاه و بيمارستان و... در مقايسه با حجم و بودجه اش به نظر حقير گروه تلويزيوني سپاه اندازه دو تا سه گروه توليدات داشته. آنهم توليدات مؤثر. اين رسانه ملي است كه بايد چشم هايش را بشويد.
-حرف آخر؟
دو سال است آرزو مي كنم داستان شهيد نادر مهدوي را به صورت مستند بازسازي و از ديد و زبان وزير دفاع آمريكا بسازم. بعد از «تقابل» هنوز دنبال ارگاني هستم كه 20ميليون براي تهيه مستند شهداي خليج فارس به صورت بازسازي به ما بدهد، تا براي 17مهر، شب شهادت اين بزرگواران كاري در خور بسازيم و مي دانيد كه اين رقم، مبلغ متوسطي است براي چنين مستندي. اما هنوز موفق نشدم. پژوهش كامل است. فيلمنامه آماده نگارش است، اما دارد دير مي شود. يكي پا پيش بگذارد.
 


نگاهي به فيلم سينمايي «بدون اجازه» اثرمرتضي هرندي

مسئول حيف و ميل اين نگاتيوهاي بيچاره كيست؟!

سعيد رضايي
قضيه به طرز وحشتناكي تكراري است و اين تكرار به شكل فجيعي درآمده و عصبي كننده و افسردگي آور و اميدكش. قصه باسمه اي اين فيلم فارسي نه چندان جديد جعلي موسوم به «بدون اجازه» از اين قرار است كه دختر مرفه و ثروتمندي كه داراي يك رابطه خوب دوستانه با جوان هم سن و سال خودش است درجريان يك تماس تلفني از سوي مردي ناشناس متوجه اين نكته مي شود كه مرد غريبه اي به عكس هاي خصوصي او دسترسي پيدا كرده است و براي بازپس دادن اين عكس ها مبلغ 50 ميليون تومان را دختر از قصه تقاضا كرده است.
داستان فيلم فارسي مد روز شده فيلم «بدون اجازه» با همين ترتيب روايت مي شود و با ارائه اين فيلم، موفق مي گردد يكي از نازل ترين ورسيون هاي جديد فيلم فارسي هاي زمانه ما را پديد آورد.
البته با تمهيد چند تفاوت:
به جاي جوان لات كلاه مخملي كفش قيصري كت و شلوار مشكي دستمال ابريشمي به سبك فيلم فارسي هاي زمان شاه، جوان ژيگول شبه روشنفكر عكاس را قرارداده كه تاريخ هنر ارنست گامبريج را مي خواند!
به جاي چاقو و قمه هم دوربين به دستش داده.
به جاي عربده كشي و مردونگي و سيبل تا بناگوش در رفته هم سانتي مانتاليسم زوركي و رمانتيسم آرتروز گردني و ماليخولياي عشق هاي خياباني را جايگزين كرده.
البته با رعايت مدل هزاربار تكرار شده و نخ نما شده عشق پسر فقير جنوب شهري به دختر پولدار شمال شهري!
اين ها مجموعا همه آن چيزهايي است كه با تماشاي فيلم «بدون اجازه» نصيبتان خواهد شد. به علاوه يك جمله شاهكار اديبانه كه شعار فيلم است:
«بدون اجازه را ببينيد تا نبينند تو را بدون اجازه»!
دقت كنيد خواهش مي كنم و دوباره بخوانيد:
«بدون اجازه را ببينيد تا نبينند تو را بدون اجازه!»
فكرش را بكنيد كه فاجعه از همين جمله تبليغاتي كوچك كه چند ايراد دستوري و ويرايشي بزرگ دارد شروع مي شود و به همه الياف فيلم رسوخ مي كند.
فيلم «بدون اجازه» يك فيلم نامه تله فيلمي مختصر، دم دستي، بي جذابيت و فاقد عناصر ساختاري محكم و سنجيده را دستمايه يك تجربه باسمه اي و عجولانه قرارداده و مشخصا يك فيلم «سفارشي» و «باري به هرجهت» به معناي اتم مذموم و فاجعه بارش است.
فيلم، ما قبل فكر، ايده، سوژه، ميزانسن، بازيگري، روايت، قصه و البته شخصيت پردازي و تيپ سازي است.
همه چيز به سردستي ترين و معلق بارترين حالت ممكن به وقوع مي رسد و رها مي شود به امان خدا!
فيلم اجتماعي نيست. دقيقا و مطلقا برخلاف ادعايي كه دارد. فيلم اجتماعي بايد دغدغه طرح يك مسئله اجتماعي را مماس با آدم ها و روزگار خودش داشته باشد و اين با رويكرد «مسئله مندي» قابل فهم و حل است و الا با طرح ناقص و ابتر و زمخت يك «بيماري» رواني كه فيلم اجتماعي نمي شود.
در بدون اجازه، مخاطب با يك مسئله اجتماعي روبه رو نيست بلكه با يك بيمار رواني روبه روست كه البته معلوم نيست چرا بيمار است و چرا چنين مي كند مگر بقيه چيزهاي فيلم معلوم است؟!
و گذشته از اين، حتي همين عوامل و شخصيت هايي كه بايد به رونمايي و توضيح درست اين بيماري هم بينجامند درست طرح نمي شوند و همه ابتر و مهمل باقي مي مانند.
پدر، جوان، عكاسي، عشق، باج گيري، بيماري رواني، پز روشنفكري و... و همه چيزهاي ديگري كه در فيلم ولو شده اند و هيچ ربط و حسي را برنمي انگيزند مجموعا ملغمه اي ساخته اند كه فيلم را به يك آش شله قلمكار بي فرجام تبديل كرده است .
ارتباط هيچ كدام از آدم ها مشخص نيست. منطق قصه، فضاي فيلم و شخصيت پردازي كاراكترها هيچ كدام درنيامده و انگار كارگردان هيچ دغدغه اي جز ارائه يك مدل جديد از فيلم فارسي هاي زمان شاه را در مخيله نداشته يا نتوانسته چيزي جز اين بيافريند.
به راستي چه كسي مسئول حيف و ميل اين نگاتيوهاي بيچاره و مظلوم است؟!
 


به بهانه برگزاري دومين جشنواره جوانه

راديو و فرصت كشف استعدادها و قابليت ها

هاجر ياراحمدي
صدا، مديومي سهل و ممتنع است و اين گونه به نظر مي رسد كه كار كردن در راديو راحت باشد. اما وقتي وارد كار مي شوي دشواري ها و پيچيدگي هاي فراواني به استقبالت مي آيد. در راديو به راحتي مي توان با خيال مخاطب بازي كرد، به گونه اي كه اگر اين كار با خلاقيت همراه باشد، مي توان با چند افكت و كلمه خوب مخاطب را به دنياي ديگري برد و اين كار در رسانه هاي مكتوب يا حتي تلويزيون كار بسيار سختي است.
اين نظر يكي از افراد با سابقه در حوزه كار راديويي است كه مديوم تصوير را نيز تجربه كرده است. در واقع راديو اين امكان را ايجاد مي كند كه روي قوه خيال انگيزي مخاطب كار كند در صورتي كه در هيچ رسانه ديگري اين توانايي وجود ندارد. شايد اين تصور وجود داشته باشد كه با روي كار آمدن رسانه هاي ديداري و پرزرق و برق امروزي، رسانه هاي قديمي تري مانند راديو كه فقط شنيداري هستند كاركرد چنداني نداشته باشند. از طرفي الگوي مصرف رسانه اي مردم دائما در حال تغيير است و اين كار را براي رسانه هاي مختلف دشوارتر مي كند و باعث رقابت بين رسانه هاي مختلف مي شود.
نسل جوان به واسطه حس كنجكاوي و ميل به كسب تجربه هاي گوناگون رابطه نزديك تري با انواع رسانه ها دارد و وجود رسانه اي كه بيانگر دغدغه هاي آنان باشد و بتواند رابطه خوبي با اين نسل پرفراز و نشيب برقرار نمايد، بسيار ضروري است. يكي از اقداماتي كه شبكه جوان براي جذب مخاطب خود انجام داد برگزاري جشنواره اي با عنوان جشنواره جوان و راديو است. سال گذشته جشنواره جوانه براي اولين بار برگزار شد و مخاطبان آماتور راديو جوان توانستند عرصه اي براي بروز خلاقيت هاي خود و نيز رقابت با ديگر هم سطحان خود بيابند. استقبال بسيار خوب از اين جشنواره نشان داد كه اين رسانه صوتي همچنان پركاربرد است و در ميان هياهوي رسانه هاي ديداري مختلف كه هر كدام به نوعي سعي در جذب مخاطب خود را دارند اين شبكه با شناخت درست مخاطب خود قادر است رضايت آنان را تا حد زيادي كسب كند. اين جشنواره اي كه اكنون دومين دوره آن در حال برگزاري است، جشنواره جوانه به عنوان اولين عرصه اي كه آماتورها مجال حضور در آن را دارند قابل بررسي است و نياز به تحليل هاي درست و موشكافانه دارد.
بطور كلي برگزاري جشنواره ها از دو منظر قابل بررسي است. نخست آنكه در ميان هياهوي رسانه هاي تصويري و مدرن امروزي برگزاري اين جشنواره ها چقدر مي تواند به مخاطب پذيري راديو به عنوان يك رسانه شنيداري كمك كند؟ و دوم هم آنكه جشنواره اي كه صرفاً براي مخاطبان غيرحرفه اي راه اندازي شده است تا چه اندازه به بالا رفتن سطح كيفي برنامه ها كمك مي كند؟
از ديدگاه نخست مي توان به اين موارد اشاره نمود، ابتدا اينكه تعامل با مخاطب نكته اي بسيار ظريف و قابل تأمل است كه بايد به آن توجه ويژه اي داشت. با توجه به اختصاص سال90 در راديو به مخاطب، برگزاري برنامه هايي كه باعث تعامل و ارتباط بيشتر مخاطب با راديو مي شود جزو خلاقيت ها و ابتكارات اين رسانه تلقي مي گردند و اين برنامه ها مي توانند در مؤلفه هايي چون جذب، حفظ و تأمين نيازمندي هاي شنوندگان مثمرثمر باشند. حضور مخاطبان مختلف در جشنواره جوانه باعث تسريع در نزديك تر شدن راديو به شعار سال90 آن مي شود. اساساً رسانه ها با مخاطبان زنده هستند و يكي از راه هاي زنده بودن رسانه ها تعامل با مخاطبان خود است و اين تعامل مي تواند در دو شيوه سنتي و نوين صورت گيرد كه در شيوه سنتي با پخش تلفن، گزارش، حضور گزارشگر در جاهاي مختلف و در شيوه نوين با خواندن پيامك وي، برگزاري مسابقه و جشنواره، حضور او در برنامه ها، مسابقات و استفاده از نظرات و ديدگاه هاي وي صورت مي پذيرد. برگزاري مسابقه و جشنواره شكل تكامل يافته اي از برقراري تعامل رسانه با مخاطب است. برگزاري اين جشنواره توسط شبكه راديويي جوان مي تواند جزو اين تعامل رسانه اي دانست و مي توان گفت اين جشنواره لزوماً براي شبكه راديويي جوان نيست و نبايد به صورت نقطه اي و در يك مقطع و به اين شبكه محدود شود و بايد جشنواره هاي بعدي تكميل كننده اين مسير باشند.از منظر دوم نيز مي توان اين نكته را مد نظر داشت كه جشنواره در واقع جايگاه جوانه زدن و رويش استعدادهاي جديد و پربارتر شدن كارهاي پيشكسوتان است. در واقع مي توان اين مجال را فضايي براي استعداديابي، ايده پردازي و نوآوري در عرصه رسانه بويژه در راديو برشمرد. نقاط كور برنامه سازي از بين نظرات شنوندگان قابل دريافت خواهد بود.
راديو همواره به دنبال ايده پردازي هاي جديد و پديده هاي نو، ابتكارات و نوآوري ها در تمام عرصه هاي برنامه سازي از قبيل گويندگي، نويسندگي و... است و جشنواره جوانه مي تواند در دستيابي به اين هدف تاثيرگذار باشد.
طرازهايي را كه بايد به شركت كنندگان درجشنواره و همچنين برنامه سازان راديو ارائه شود. توان طراز در امور فني و هنري ومحتوايي برشمرد. درطراز امور فني بخشي از آن مربوط به صدابرداري و صداگذاري است اما بخش بيشتر آن ناشي از خلاقيت و ابتكار است مثل استفاده مناسب و بجا از موسيقي و افكت ها و در طراز هنري مسئوليت به تدوين و سردبيري واگذار شده است. در واقع ايده هاي نو و تازه اي كه توسط مخاطبان به دست سردبيران و مسئولين اين شبكه مير سد از چند ديدگاه قابل توجه است. نخست آنكه اين ايده ها زاييده ذهن هاي خلاقي هستند كه فارغ از هر نوع چارچوب و ساختارهاي ذهني دست و پا گيري كه طي ساليان دراز در ذهن افراد كهنه كار ثبت گرديده است بوجود آمده اند. همين طور استفاده از تفكر شنوندگان باعث پربار شدن كارهاي افراد با تجربه و پيشكسوتاني مي شود كه سالهاي سال با اين رسانه شنيداري عجين شده اند و در واقع مي توان گفت به نوعي دراين مجال كه به دست آمده است به نوعي نياز سنجي و آسيب شناسي مخاطب صورت مي پذيرد. بخش نقد راديويي كه براي اولين بار درجشنواره هاي راديويي مورد مسابقه قرار مي گيرد به نوعي نشان دهنده اين است كه راديو به عنوان رسانه اي با قدمت هنوز هم درصدد آن است كه به طور دقيق توسط مخاطبانش نقد شود. مدير اين شبكه راديويي پيش از اين اعلام كرده بود كه نقد راديويي براي اولين بار در جشنواره هاي راديويي وجود دارد و فرصت بزرگي براي راديو جوان است و برنامه سازان مي توانند برنامه هايشان را در معرض ارزيابي و بررسي صاحب نظران و شنوندگان قرار دهند.
رها نكردن استعدادها نكته ديگري است كه بايد به آن توجه كرد چرا كه در جشنواره ها و همايش ها و... همواره افرادي را به عنوان فرد برتر معرفي مي كنند ولي پس از برگزاري اين استعدادها به حال خود رها مي شوند ولي برگزاري كلاس هاي آموزشي براي افراد برگزيده در اين جشنواره اقدام سنجيده اي است كه در اين راستا انجام گرفته است.اين جشنواره بايد 3نتيجه را درپي داشته باشد يكي بحث تعامل بيشتر با مخاطب ديگري كشف استعداد هاي جديد و جوان و سومين نتيجه ارائه محصولات جذاب، با كيفيت، با محتوا و مخاطب پسند كه بتوانند پاسخگوي شنوندگان باشند.
 


سريال «خداحافظ بچه» و چند سؤال اساسي

فرصتي براي تمرين رستگاري و دوري از گناه يا...؟!

محمد قمي
يكي از پربيننده ترين بخش هاي برنامه هاي رسانه ملي در طي سال هاي اخير، سريال هاي مناسبتي ماه رمضان است؛ خاصه آنها كه در اولين لحظات پس از افطار به نمايش درمي آيد و قاعدتاً بيننده زيادي هم دارد. مخاطبي چند ده ميليوني كه در نوع خود قابل توجه و در عين حال فرصت مغتنمي براي استفاده بهينه از اين پتانسيل ارزشمند است. به ويژه براي انتقال مفاهيم معرفتي و آموزه هاي اخلاقي و تربيتي.
امسال سريال «خداحافظ بچه» كار منوچهر هادي از اين موقعيت بهره مند شده است. اين سريال در عين تعجيل و برخي معايب ناشي از آن، از جمله سردستي بودن پايان بندي قسمت ها و نوع موقعيت سازي ها، كه در نقد تفصيلي اش در پايان سريال به اين وجوه هم خواهيم پرداخت دچار برخي لغزش هاي حيرت آور به لحاظ مضمون و مفهوم هاي اصلي منتشر و مستتر در سريال است كه در اين نوشتار به دو نمونه از مهم ترين آنها اشاره مي نماييم.
داستان اصلي سريال كه موضوع نوع مواجهه زن و مرد جوان در قبال بچه دار نشدن است خود تداعي كننده يك صفت رذيله اخلاقي است به نام خودخواهي و زيرپا گذاشتن حق ديگران.
قضيه از اين قرار است كه زن و مردي به هر قيمتي مي خواهند صاحب بچه شوند و اين حس، آنچنان قوي و عجيب است كه آنها را كر و كور كرده و به قول معصوم(ع): «حب الشيء يعمي ويصم.» و همين موقعيت تا بدانجا پيش مي رود كه آنها حاضر مي شوند براي رسيدن به بچه حق ديگران را هم زير پا بگذارند و جگر گوشه آنها را بربايند!
اين ديگر چه جور يادآوري حس عشق و محبت است كه به چنين گناه كبيره اي منجر و منتهي مي شود؟ به نظر شما بيش از اندازه بدآموزي و بداخلاقي در آن نيست؟!
نكته ديگري كه به لحاظ مضموني در اين سريال نماد و نمود زيادي دارد و تاكيد فراواني هم روي آن صورت مي گيرد موضوع گناه كردن هاي پي درپي و ضربدر زدن در دفتر و اعتراف مكتوب به آن است براي آينده اي موهوم و احتمالي كه زمان بگذرد و بچه بزرگ شود و بعد به خطا اعتراف كنند و مجازاتش را هم تحمل نمايند!
انصافاً بايد گفت روش خطرناك و آموزه فاجعه باري است! كجاي آموزه هاي معرفتي و اخلاقي دين مبين اسلام چنين چيزي داريم؟ گيريم كه در برخي نمادهاي رفتاري مسيحيت چنين چيزي يا شبيه به آن، باشد يا نباشد؛ به چه مجوزي چنين روش و منشي را در يك سريال پربيننده تلويزيوني در ماه ميهماني خدا و بر سر سفره هاي افطار مومنين ترويج و تبليغ مي كنيد و آموزش مي دهيد؟
هيچ به نتايج و محصولات فكري و رفتاري اين منش و سيره غلط و اباحه گرانه انديشيده ايد؟ مخاطب اين سؤال مسئولان تلويزيون و سازندگان سريال «خداحافظ بچه» هستند.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14