(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 22 مرداد 1391 - شماره 20280

شعر
نقد كتاب «آنك آن يتيم نظر كرده» روايتي از يك ترجمه
روايتي ديگر از ديدار شاعران با رهبر انقلاب
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي ...
مروري بر مضمون ماه مبارك در شعر سه شاعر بزرگ
گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت


شعر

شرم
درد و دلي با مولا اميرالمؤمنين امام علي (ع)
حسن خسروي وقار
بي پناهم؟
نه!
به درگاهت پناه آورده ام
دست خالي نيستم، بار گناه آورده ام
پينه ي پيشاني و موي سپيدم را مبين!
سينه ي آلوده و روي سياه آورده ام
بعد عمري سر به زيري راه را گم كرده ام
گرچه با خود كارواني سر به راه آورده ام
ناله هاي بي شمار خويش را حنّانه وار 1
بر غم بي انتهاي خود گواه آورده ام
تا كه راز غصّه ام را مو به مو فشا كنم
استخوان در گلو با بغض چاه آورده ام
آسمان دنبال خورشيد هدايت بود و من
چشم هايي بي نصيب از نور ماه آورده ام
«شرم» بايد مي شكست آيينه ام را...بگذريم
از غم اين داغ، دل را محو «آه» آورده ام
خوب مي دانم كه بايد زودتر مي آمدم
گرچه دير...امّا به درگاهت پناه آورده ام
1) «حنّانه» نام مسجدي ست در بين راه نجف و كوفه، سمت شمال آن، واقع است. وقتي كه امام علي (ع) شهيد مي شوند، جنازه ي مطهّر ايشان را مدّتي در آن مسجد مي گذارند و نيز به هنگام حمل سرهاي مبارك شهيدان كربلا به كوفه، سر مقدس اباعبدالله را بر زمين اين مسجد گذاشتند. و گفته اند در آن دو هنگام صدايي شبيه به ناله بچه شتري(حنانه) كه مادرش را گم كرده باشد همراه با حزن و اندوه از زمين آن مسجد بلند شد.
 


نقد كتاب «آنك آن يتيم نظر كرده» روايتي از يك ترجمه

جلسه نقد و بررسي «آنك آن يتيم نظر كرده» با حضور نويسنده كتاب محمدرضا سرشار، سعيد روح افزا و بتول مشكين فام مترجم اين كتاب به زبان عربي در بنياد ادبيات داستاني برگزار شد.
بيش از نويسنده اين كتاب را خوانده ام
در اين مراسم، بتول مشكين فام مترجم كتاب به زبان عربي كه دكتراي زبان و ادبيات عرب دارد و رئيس گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه الزهرا است گفت: من اين كتاب را بيشتر از نويسنده كتاب خوانده ام و براي هر صفحه حداقل بين 8 تا10 ساعت وقت گذاشته ام. بعد از يك سال و نيم كه ترجمه تمام شد با وجود اينكه ديگران از آن اظهار رضايت مي كردند همه را پاره كردم و دور ريختم چون متن استاد خيلي قوي است و بايد خواننده عرب ، بزرگي كار نويسنده آن را درك كند. از سوي ديگر اين يك داستان متفاوت درباره مقدس ترين شخصيت ديني ما است و بايد در ترجمه آن دقت مي كردم.
وي ادامه داد: نكته مهم ديگر قلم ايشان بود كه همراه با ريتم و موسيقي است و من بايد اين ريتم را همراه با سبك قديم آن به خواننده معاصر عرب منتقل مي كردم ضمن اينكه جزئياتي كه در تشبيه ها آمده است بايد با همان دقت منتقل مي شد.
وي افزود: من بسيار با نوشته هاي ايشان گريه كردم و اين وظيفه من را براي انتقال احساسات نويسنده را سنگين تر مي كرد.
براي ترجمه كتاب به 70 كتاب سيره مراجعه كردم
مشكين فام گفت: من براي ترجمه اين كتاب تمام وقتم را در كتابخانه ها مي گذراندم چون براي ترجمه آن به دست كم 70 كتاب سيره پيامبر مراجعه كردم چون عباراتي كه استاد استفاده كرده است ترجمه اشعار يا نقل قول ها يا احاديث از زبان عربي به فارسي است و من بايد عينا همه اشعار و احاديث و نقل قول ها را در سيره ها پيدا مي كردم و از عربي آن استفاده مي كردم.
وي افزود: ما در جهان عرب مشابه اين كتاب را نداريم كه كل زندگي پيامبر در يك قصه آمده باشد متأسفانه بعضي از شخصيت هاي بزرگ ما مثل شخصيت حضرت عبدالله (ع) يا حضرت ابوطالب يا حضرت امام علي ( ع) در داستان هاي عربي بسيار كمرنگ و همراه با اسرائيليات فراوان است و من سعي كردم لايه هاي فني كار را به خوبي ببينم و در ترجمه آن را لحاظ كنم و كمك هاي اهل بيت (ع) هم در اين راه بهترين كمك كار من بود .
در اين جلسه محمدرضا سرشار با قرائت شعري از خاقاني درباره داستان سرايي درباره پيامبر اكرم (ص) گفت: من سالهاست كه اين شعر را با تمام وجود باور كرده ام، نوشتن كاري بسيار سخت است كه نويسنده از جانش خودش مي كاهد تا اثري را بيافريند و چقدر زيان كار است كسي كه از جان خود بكاهد و در ثناي محمد و آل محمد چيزي ننويسد.
سرشار در ادامه پس از سخنان مترجم كتاب به زبان عربي با تقدير از ترجمه بسيار قوي مشكين فام گفت: از خوش اقبالي بزرگ من است كه ترجمه عربي كتاب سال گذشته برنده جايزه كتاب سال شد و اين اقبال را هر كسي ندارد. جالب تر اينكه تأليف اين كتاب برگزيده جايزه كتاب سال نشد اما ترجمه اش اين جايزه را برد و نشان مي دهد كه در جايزه كتاب سال افراد اديب تري وجود دارند.
وي ادامه داد : ترجمه انگليسي كتاب خيلي زود انجام شد و من باور نمي كردم كه ترجمه به اين زودي انجام شود ضمن اينكه ترجمه به زبان عربي بسيار دشوار است چون مدعي بسياري دارد و زبان جزء بسيار مهمي از زندگي عرب ها است و آنها به آساني از يك خطا هم نمي گذرند. اينكه عرب زبان ها و اساتيد زبان عربي اين ترجمه را تأييد كردند موفقيت بسيار بزرگي است.
سرشار در ادامه به تشريح محتواي كتاب پرداخت و گفت: اين كتاب 180 صفحه اي تا پايان هجرت به حبشه است و طبعا تمام نشده، اگر خدا توفيق دهد مي خواهم آن را تا زمان رحلت رسول اكرم (ص) ادامه دهم و در آن صورت كامل مي شود.
وي در ادامه با بيان تفاوت هايي ميان رمان، داستان و داستان بلند نتيجه گرفت با توجه به اينكه زندگي هاي متعددي در كنار زندگي پيامبر اكرم در كتاب «آنك آن يتيم نظر كرده» روايت مي شود پس كتاب يك رمان است اما چون به آخر نرسيده اين شبهه پيش مي آيد كه چطور آن را رمان به حساب مي آورند.
وي افزود: اين فعلا گسترش بازي شطرنج من است و من در آينده مي دانم كه بقيه قصه ام را چگونه بچينم. در رمان برآيند كل مهم است و وقتي كتاب خوانده مي شود بايد اتفاقي درون خواننده روي دهد كه قبل از خواندن كتاب وجود ندارد.
رهبر انقلاب گفتند متن كتاب دشوار است
نويسنده كتاب درباره نثر دشوار رمان هم اظهار داشت: اين نثر متعلق به برنامه راديويي « سرزمين نور » است منتهي 10 درصد آسان تر شده و اگر آن را با 14 جلدي كه كانون منتشر كرده مقايسه كنيد به تفاوت آن پي مي بريد. زمان انتشار كتاب رهبر معظم انقلاب به من گفتند كه متن سخت است و من آن را آسان تر كردم، البته يكي از دوستان شاعر باز هم متن مرا در كتاب ديگري آسان تر كرده است.
وي همچنين در بيان خاطرات نوشتن و اجراي آن برنامه راديويي گفت: من جمله اي از رهبر انقلاب دارم كه درباره اين برنامه گفتند خودم تاريخ اسلام را بارها خوانده ام اما با گوش دادن به برنامه از سرزمين نور تازه آن فضا را احساس مي كردم، خود من هم به عنوان نويسنده كتاب اگر براي وفات حضرت آمنه و يتيمي حضرت پيغمبر ( ص ) را صد بار بخوانم هر صد بار آن به گريه مي افتم. ما روضه حضرت آمنه يا حضرت خديجه نداريم، درباره پيامبر (ص) كاري انجام نداده ايم و سريالي درست نكرده ايم.
 


روايتي ديگر از ديدار شاعران با رهبر انقلاب

چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي ...

چه مبارك سحري بود ...
1
امروز شنبه 14 مرداد ماه ، مصادف با 15 ماه مبارك رمضان ، روز ميلاد كريم اهل بيت ، امام حسن مجتبي ( ع ) است : روز با شكوه ديدار شاعران با مقام معظم رهبري .
محل قرار و تجمع شاعران «حوزه هنري » است. پايگاه شعر و ادبيات انقلاب اسلامي و محل باروري و بالندگي شاعراني چون : سلمان هراتي ، نصرالله مرداني ، سيد حسن حسيني ، قيصر امين پور ، محمد رضا آقاسي و ... لحظات خاطره انگيزي است .شاعران با اشتياقي وصف ناپذير يكي يكي از راه مي رسند و به روبوسي و احوالپرسي مي نشينند . ديدار دوستان شاعري كه گاهي سال ها از ديدن آنها محروم بوده اي ، يكي از بركات اين برنامه سالانه است.
آري ، اندك اندك جمع مستان مي رسند ... شاعران بعد از دريافت كارت هاي مخصوص ديدار ، آماده سوار شدن به اتوبوس ها مي شوند ، و ناگهان مي بيني كه در محفلي صميمي و خودماني ، رو در روي آقا نشسته اي و داري شعر مي خواني !
2
بركات ديدارهاي سالانه شاعران با مقام معظم رهبري فراوان است. از جمله :
1 - درك حضور آقا در محفلي صميمي و خودماني و بهره مندي از رهنمودهاي ارزنده مقام معظم رهبري در پيرامون شعر و شاعري .
2 - تشويق شاعران جوان در حضور پيشكسوتان شعر معاصر كه درك اين دقيقه در تقويت انگيزه شاعران جوان براي ارتقاي سطح آثار ادبي خود بسيار سودمند و راهگشاست .
3 - ايجاد فرصتي مغتنم براي تعامل شاعران با يكديگر و آگاهي از رخدادهاي ادبي ساير استان ها .
4 - فراهم شدن فرصتي ارزنده براي ارزيابي جايگاه ادبيات انقلاب و بررسي نقاط قوت و ضعف آن در حضور مقام معظم رهبري .
5 - توصيه به مسئولان فرهنگي كشور براي حمايت هاي مادي و معنوي از شعر و ادبيات و سرمايه گذاري بيشتر در اين حوزه .
6 - تبيين رسالت هاي اجتماعي و اعتقادي شاعران براي حركت تاثير گذار در اين مسير .
3
بدون شك ، ديدارهاي سالانه شاعران با رهبر معظم انقلاب ، جاني دوباره در كالبد شعر انقلاب مي دمد و دستاوردهاي فراواني براي جامعه ادبي ما به همراه دارد كه شايسته است توسط مسئولان و سياست گذاران فرهنگي مورد توجه قرار گيرد.
رهبر فرزانه انقلاب در اين ديدارها - هم براي مسئولان و هم براي شاعران - رهنمودهاي راهگشا و قابل تاملي ارائه مي دهند كه اگر به آنها توجه شود ، راه پويايي و بالندگي شعر در جامعه هموار مي گردد. واقعيت امر اين است كه شعر در زمانه ما - علي رغم كاركردهاي فراواني كه دارد - يكي از مظلوم ترين هنرهاست. مظلوميت شعر را ازاين نكته مي توان دريافت كه هنوز بعد از گذشت 33 سال از پيروزي انقلاب ، شعر به جايگاه شايسته اي در رسانه ملي ما دست نيافته است و همواره از شاعران در اين رسانه به عنوان سياهي لشگر و« برنامه پر كن »استفاده مي شود ! به نظر من امروز زمان آن رسيده است كه از شعر اعاده حيثيت شود و مسئولان براي تحقق اين مهم با توجه به رهنمودهاي دلسوزانه رهبر فرزانه انقلاب ، به دنبال يافتن راهكارهاي مناسب باشند.
جان كلام رهبري معظم انقلاب با مسئولان فرهنگي نظام در ديدارهاي سالانه شاعران با ايشان اين است كه :
اي ز فرصت بي خبر ! در هرچه هستي ، زود باش ...
شاخص هايي براي انتخاب اشعار استفاده شود ...
به محض ورود به حياط، چشمم به سيد محسن خاتمي و ميلاد عرفان پور افتاد. كنارشان نشستم. طولي نكشيد كه متوجه شدم حرارت از لاي كرك هاي زيلويي كه روي آن نشسته بوديم ، بالا آمد و سرو صورتمان خيس عرق شد. آقاي گرمارودي هم رسيد و در صف جلويمان نشست. محمدحسين انصاري نژاد (به قول آقاي قزوه ؛شيخ انصاري) از بندر عباس خودش را رسانده بود. آمد و كنارم نشست. فرصت را غنيمت شمرديم و كلي حرف زديم.
دوستان ديگر هم از راه رسيدند احد ده بزرگي، سعيد بيابانكي، غلامرضا كافي و عباس باقري كه از زابل با اشتياق خودش را رسانده بود و دوستان ديگر... ده دقيقه مانده به اذان مغرب مقام معظم رهبري هم آمدند. به رسم هر سال شاعران يك نسخه از تازه ترين آثارشان را تقديم رهبري كردند ؛ البته تعدادي هم مثل من كه كتاب « خورشيد در مشت » را برايشان آورده بودم، فرصت اين كار بهشان دست نداد. چون وقت اذان شد و مي بايستي به نماز قامت بست.
بعد از نماز براي صرف افطار به زير زمين آن ساختمان رفتيم. روبه روي عبدالله حسيني نشستم. از آفريقاي جنوبي آمده بود. دو سالي بود نديده بودمش. افطار خورش فسنجان بود در كنار نان و پنير و سبزي و گردو. كمي هم حلواي تزيين شده روي سفره بود. همان جا يادي كرديم از احمد عزيزي و ميرشكاك كه وقتي مي بودند افطارشان را با سيگار باز مي كردند و دود شديدي ته زيرزمين راه مي افتاد.
بر سفره رهبري نشستن و در حضورشان افطار كردن آن چنان صفايي دارد كه با هيچ جاي ديگري قابل مقايسه نيست. خود ايشان مثل بزرگ خانواده طوري در جمع مي نشينند كه كسي احساس غريبي نمي كند....
شانه به شانه مصطفي محدثي خراساني وارد سالن شعر خواني شديم. چهره هاي جديد زيادي آمده بودند. از هندوستان و تاجيكستان و افغانستان هم تعدادي آمده بودند. پيران جلسه در صف اول نشستند و كساني كه از قبل قرار بود شعر بخوانند در كنارشان.
شعرها در مجموع بهتر از سال قبل نبودند. به جز يكي دو قطعه شعر بقيه خيلي چنگي به دل نزد. امسال آقاي معلم و خانم وحيدي بزرگوارانه نوبت شعرشان را به جوانها دادند. دو سال است كه آقاي سبزواري و مشفق كاشاني نمي آيند گفته شد كه اين دو عزيز كسالت داشتند.
آقاي قزوه آقاي سيد محسن رضوان را براي شعرخواني دعوت كرد. ايشان گفت من سيد نيستم و رضواني هستم نه رضوان. رهبري رو به آقاي قزوه كرد و گفت اين دو غلط !... همه خنديدند. محسن رضواني شعري به حضرت ام البنين تقديم كرد كه جزو همان يك يا دو شعر خوب بود كه عرض كردم. مطلع شعرش اين بود:
رباعي گفتي وتقديم سلطان غزل كردي
معماي ادب را با همين ابيات حل كردي
رباعي گفتي و مصراعي از آن را تو اي بانو
ميان اهل عالم در وفا ضرب المثل كردي
سه نفر هم شعر طنز خواندند كه فضاي جلسه را تلطيف كردند. اما با اين حال طنزهاي سال قبل و قبل تر زيباتر بودند. اولي اميد مهدي نژاد بود با اين شعر:
وقتي كه زاهدان خداجو، دنبال مال و جاه مي افتند
مردم به خنده هاي نهاني،رندان به قاه قاه مي افتند
رهبري هم از اين بيت خوششان آمد و چيزي به تحسين شان فرمود.
دومين شعر طنز را محمد نظري ندوشن خواند و اولش گفت اين شعر را در دوران مجردي سرودم و حال و هواي آن موقع است. شعرش ترجيع بند بود و اين بيت تكرار مي شد:
همه را شكل يار مي بينم
پيرزن را نگار مي بينم
خود شعر خوب بود اما موضوعش خيلي دم دستي و به قول جوان ترها چيپ بود و به مذاق خيلي ها خوش نيامد.
نفر سومي كه طنز خواند ناصر فيض بود كه البته طعم شيريني ساير طنزهايش را نداشت. ابياتي از حافظ را مشترك شده بود. مثل:
به آب روشن مي عارفي طهارت كرد
و رفته رفته به اين كار زشت عادت كرد
رهبري از اين بيت هم خوششان آمد. آقاي قزوه گفت از ليست 22 نفري كه قرار شد شعر بخوانند 27 نفر شعر خواندند. در پايان جلسه هم طبق معمول رهبري توصيه هايشان را به شاعران فرمودند. اصلي ترين نكته در فرمايشات ايشان اين بود كه در سالهاي قبل هم به اشاره در مورد آن حرف زده بود ند كه شاعران به موضوعات اجتماعي پيرامون خود توجه بيشتري داشته باشند.
خيلي ها دوست دارند كه اين مراسم دو نوبت در سال برگزار شود حتي يك بار به رهبري هم اين نكته را گفتند؛ اما ايشان فرمودند كه امكان پذير نيست. تعداد مشتاقان شعرخواني آن قدر زياد است كه اگر روي نوبت باشد هر 10 سال يك بار نوبت به كسي نمي رسد. اي كاش براي اين جلسه كه معرف شعر كشور و به نمونه اي از كل شعر كشور مبدل شده است ، فكري شود و از شاخص هايي براي انتخاب اشعار استفاده شود كه اين گونه اشعار معمولي خوانده نشود.
افق فراروي شعرانقلاب
رستگاري شعر
شعر جزو پيشروترين هنرها و داراي مستمر ترين حضور عرصه اي در طول 30 سال اخير بوده و در ترويج ارزش ها و آرمان ها و همچنين نهادينه كردن و فرهنگ سازي، نقش مستقيم و موثري داشته است. و در بين رشته مختلف هنري و ادبي باليده وبرآمده از انقلاب اسلامي نيز به تعريف رسيده ترين آنها شعر است. اما امروزه با توجه به وضعيت خاص ايران از لحاظ داخلي، بين المللي و جهان اسلام انتظار مي رود كه شعر همپاي اين تحولات و نياز ،حضور پررنگ تري داشته باشد،اين ضرورت موجب شد دو محور كلي درسخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار با شاعران در سال جاري مطرح شود كه يك محور در حوزه محتوي مورد بحث ايشان بود و محور ديگر در حوزه لفظ و قالب در بعد محتوا تذكر ايشان، بازنگري در محتواي شعر ها بود تا ذهن شاعران ما بيش از گذشته به مسائل ارزشي و آنچه انقلاب از آنها مي خواهد و ضرورت هاي انقلاب و مسائل كشور معطوف شود. شعر در سال هاي اخير ، ظاهرا آن طور كه بايد و شايد در بزنگاه ها حضور پررنگ و تاثير گذاري آن طور كه انقلاب مي طلبد ندارد، مخصوصا در وضعيت و موقعيت كنوني كشورمان چه به لحاظ داخلي و چه به لحاظ بين المللي و چه جايگاهي كه در جهان اسلام دارد، ايشان حس كرده اند كه حضور شعردر اين مقولات پاسخگوي نياز روز افزون آن نيست و لازم دانستند تذكر بدهند و ذهن شاعران را به آن معطوف كنند،طرح اين بحث در ادامه صحبت دوسال گذشته ايشان با محور بصيرت بود كه شما بايد بصيرت لازم را براي شناخت موقعيت خود و شناخت جريان هاي دوست و دشمن و راه از بيراه كسب كنيد ، تا هم خود از خطا مصون بمانيد و هم اين مصونيت را از طريق شعر به مخاطبان خويش نيزارزاني داريد،توجه داشتن به اين ضرورت موجب مي شود كه شاعر در شعرهايي هم كه در يك نگاه كلي و به ظاهر به مقوله هاي ديگر مي پردازد، در پي رنگ خود اين توجه و دغدغه ارزشي و انقلابي را داشته باشد .
تذكر محوري ديگر ايشان درحوزه قالب و لفظ بود،كه در واقع چكيده اي از آموزه هاي نقد ادبي مبتني برتجربه قرن ها شعر شكوهمند فارسي بود، اينكه شعر خوب، شعري است كه در آن، سه عنصر »لفظ مناسب«، »مضمون سازي و مضمون يابي« و »احساسات لطيف شاعرانه«، پا به پاي هم به شكل هنرمندانه در هم تنيده شوند تا پيكره قابل قبولي از شعر ارائه شود.
اين تذكر و در كنار آن صحبت ديگر ايشان كه تاكيد بر قالب غزل به عنوان كارآمد ترين و تاثيرگذارترين قالب شعر فارسي بود، نيازمند تامل بيشتر است ، چون غزل، فراتر از اينكه يكي از قالب هاي شعر فارسي است ، در صحبت ايشان نماد شعر ريشه دار و اصيل فارسي است و در واقع توجه دادن ايشان به قالب غزل، ارجاع به شعر شكوهمند فارسي است، شعري كه در دهه هاي اخير تجربه ها وآزمون و خطا هاي بسياري را از سر گذرانده ،كه لازم است مروري هرچند گذرا برآن داشته باشيم، پيشنهاد هاي نيما در شعر از آنجا كه مبتني برپايه هاي شعرو حاصل شناخت سنت ها و ميراث فرهنگي و ادبي اين مرز و بوم بود ، توانست علي رغم معارضان سرسختي كه داشت بالا خره برادريش را ثابت كند و در ادامه جريان اصيل شعر فارسي ، به تعريف برسد ، اما شتاب شاعران پس از جريان نيما براي نوآوري و متفاوت بودن و شيفتگي رسيدن به نام و چهره شدن، جريان نوآوري را از سير طبيعي خود خارج كرد و فضايي به وجود آمد كه عطشمندان عرصه نوآوري البته با نيت ها و مباني و با سطح و عمق و اشراف متفاوت وارد عرصه شوند ، التهابات چند دهه اخير كه اوج آن را شايد دهه 70 بتوان قلمداد كرد حاصل اين فرايند بود. بحران هويت، بحران مخاطب، شعر پست مدرن، شعر آوانگارد، شعر فرم، هنجارشكني و هنجارگريزي و ... .اين هااز اصطلاحات ادبياتي بود كه همراه با اين التهابات در جريان نقد ادبي معاصر متداول شد، از نقاط مثبت اين جريان ها بوجود آمدن فضاي طراوت و تازگي و خلاقيت در جامعه ادبي بود و فرصتي مغتنم براي خانه تكاني در كليشه ها و روزمرگي هايي كه همواره از آسيب هاي اساسي جريان هاي فرهنگي و هنري در طول تاريخ بوده و هست، از نقاط منفي و آسيب زاي اين جريان هاي التهاب آفرين برخاستن غباري بود كه تشخيص راه را از بيراهه با مشكل مواجه مي كرد و خصوصا جريان اصيل و ريشه دار و تاريخي شعر معاصر در اين مه، گاه پيدا و گاه پنهان مي شد و برخي كم مايگان در اين آشفته بازار مجال يافتند كه با جنجال آفريني و هوچي گري دوران شعر شكوهمند و مفهوم مدار شعر فارسي را به سر آمده تلقي كنند و برخي تجربه هاي عليل و متاثر از تئوري هاي ناقص ترجمه شده را راه برون شد شعر فارسي از بن بستي كه براي آن در ذهن خويش تراشيده بودند تبليغ كنند و البته كمرنگ بودن حضور منتقدان دلسوز و با دانش و بينش در اين سال ها را بايد از عوامل مهم بوجود امدن اين آسيب ها دانست.
اكنون نه تنها پيروان اين بازي هاي زباني كه حتي طراحان آگاه و ناآگاه آن و سردمداران به نام و نان رسيده آن نيز از تب و تاب افتاده و به سرخوردگي رسيده اند و بي رنگ بودن حنايشان به روشني آشكار شده است.
در دهه اي كه اكنون به سال هاي پاياني آن نزديك مي شويم و خصوصا در دو سه سال اخير و همزمان با فروكش كردن غبار برخاسته از جريان هاي التهاب آفرين، گرايش روز افزون به جريان اصيل و شكوهمند شعر فارسي و مدار مقدر آن كه همانا مدار تعادل است را در سطوح مختلف جامعه مي توان مشاهده كرد.
گرايش به شعربا پشتوانه ، ريشه دار و مفهومي كه مهم ترين ويژگي آن حركت بر مدار تعادل است در شعر شاعران جوان به روشني جلوه گر است و انعكاس آن را مي توان در كتاب هاي شعري كه منتشر مي شود ،جشنواره ها و شب شعرها ديد، استقبال از اين جريان در فروش مجموعه هاي شعر و تجديد چاپ آنها هم قابل مشاهده است.
اكنون وقت آن رسيده است كه با گذر از آسيب ها و ضايعاتي كه اين جريان ها به شعر و خصوصا شاعران جوان در اين سال ها رسانده اند و با به وجود آمدن زمينه درخشش و به جلوه رسيدن جريان اصيل شعر فارسي، بركات هر چند مختصر به جاي مانده از اين سال هاي پرتنش و تپش را در خدمت اين جريان اصيل و ريشه دار قرار دهيم و با قدر داني از حضور مغتنم استادان و بينشمندان عرصه نقد و تحليل زبان و شعر فارسي، پاسدار چراغ هدايتي باشيم كه در فضاي زلال و شفاف به وجود آمده در اين روزها راه را از بيراهه ،خصوصا به نسل جوان نشان مي دهد. سال ها و دهه هاي پيش رو بدون ترديد سال هاي زلالي و شفافيت در جريان شعر معاصر خواهد بود و تمامي زمينه ها بري به كرسي نشستن جريان اصيل و ريشه دار شعر فارسي با ذهن و زباني امروزي فراهم است، افق فرارو افقي روشن و اميدوار كننده است، افقي كه نويد پيوند ديروز، امروز و فردا را در هيات شكوهمند شعر فارسي پاي كوبان و دست افشان به همراه دارد اين نقاط قوت و افق اميدواركننده در حالي فرا روي ما قرار دارد كه هنوز از ظرفيت هاي موجود در كشور و امكانات واهرم هايي كه در اختيار داريم به تمامي استفاده نكرده ايم كه به برخي از آنها اشاره مي شود كه در صورت سامان دهي مي تواند اين حركت رو به رشد در زمينه شعر را شتاب بيشتري ببخشد.
1-بااينكه سازمان ها و نهادهاي دولتي و مردمي بسياري به نحوي در حوزه شعر فعاليت هاي مستمر و يا مقطعي دارند، اما هيچ وزارتخانه يا ارگاني متولي شناخته شده و فراگير و مسئول و پاسخگو در زمينه شعر نيست.
2-شعر جايگاه شايسته خود را در صدا وسيما پيدا نكرده است، ظرفيت بالاي شعر در برنامه سازي ها كاربردي نشده و تقريبا هيچ برنامه اي متناسب با اين شان و ظرفيت در صدا و سيما توليد نمي شود، تهيه كنندگان برنامه هاي شعري كه معمولا به مناسبت ها توليد مي شوند از شناخت و تخصص كافي برخوردار نيستند و حتي در دعوت از شاعران هم اين شناخت را ندارند و گاه افراد مبتدي و فاقد اهليت لازم را بعنوان شاعر معاصر به برنامه هايشان دعوت مي كنند.
3-وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال هاي اخير قدم هاي خوبي براي شعر برداشته است، راه اندازي جشنواره شعر فجر كه پنج دروره آن برگزار شده ، چاپ قريب به 200 مجموعه شعر از شاعران معاصر، ايجاد پست قائم مقام وزير در امور شعر و ادب ، بخشي از اين فعاليت ها بوده ، اما هنوز در اين وزارتخانه هم شعر هنوز جايگاه و برنامه هاي هدفمند دراز مدت ندارد.
4-مطبوعات و خصوصا روزنامه ها از ظرفيت و جايگاه شعر در فرهنگ سازي و انتقال فرهنگ غافلند و سياست زدگي افراطي آنها را از توجه به مقوله فرهنگ و هنر و ادبيات بازداشته است، در روزنامه ها هيچ صفحه معتبر شعري و جود ندارد، و متاسفانه هيچ نشريه ادبي معتبر و اختصاصي پيرامون شعر هم وجود ندارد و تنها نشريه شعر هم كه منتشر مي شد بيش از يك سال است كه منتشر نمي شود.
5-ترجمه شعر كماكان يكسويه است، يعني بيشتر شعر به فارسي ترجمه مي شود تا اينكه از فارسي و اين موجب شده كه حتي كشور هايي كه قرابت زباني و فرهنگي با ما دارند نيز ، تصوير روشني از شعر امروز و انقلاب اسلامي نداشته باشند
6در يك دهه، بين سال هاي 68 تا 78 معاونت پرورشي وزارت آموزش با تشكل كانونهاي شاعران و نويسندگان كه در سراسر كشور راه اندازي كرد و بهره اي كه توانست از شاعران خوب كشور ببرد، توفيق چشمگيري در كشف و پرورش و هدايت شعر جوان كشوركسب كرد به گونه اي كه مي شود گفت،جريان سازي وهدايت شعر جوان متاثر از اين كانون ها بود كه متاسفانه با كمرنگ شدن فعاليت معاونت پرورشي اين تشكل ها ازبين رفتند.
7-از ظرفيت ميانسالان شعر انقلاب كه صاحب دانش و تجربه ارزشمندي هستند و مي توانند نقش موثري در آموزش و نقد و هدايت شعر داشته باشند به طور برنامه ريزي شده و هدفمند استفاده نمي شود.
8-دربين نهاد هاي فرهنگي كشور به تنها جايي كه مي توان براي كار هدفمند و دراز مدت در رابطه باشعر اميدوار بود همانا حوزه هنري است كه خاستگاه شعر انقلاب بوده و به تمامي جريان سازان و به كمال رسانندگان شعر انقلاب ازآنجا برخاسته اند،حوزه هنري كماكان جايگاه آرماني خود را در نزد تمامي شاعران انقلاب با گرايش هاي مختلف حفظ كرده است و مي تواند دوباره قرارگاه شعر انقلاب و معاصر شود.
9-كمك به تشكيل بنياد هاي شعر توسط خود شاعران و رونق انجمن هاي ادبي از كار آمد ترين ابزارها براي پيشرفت و توسعه شعر در كشور است
 


مروري بر مضمون ماه مبارك در شعر سه شاعر بزرگ

گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت

ميلاد محمدي
ماه مبارك رمضان از موسم هايي است كه تاثير بسزايي در ابعاد مختلف فرهنگ ايران زمين به جا گذاشته است.يكي از اين تاثيرات بر ادبيات و شعر فارسي بوده است. آنچه در پي مي آيد مروري بر اين موضوع در اشعار سه شاعر بزرگ پارسي گو يعني سعدي ، مولوي و حافظ است .
حافظ شيرازي
كلمات روزه و رمضان در شش غزل حافظ آمده است و اين واژگان با موسيقي كلام، پيچيدگي و تناقض ظاهري شعر لسان غيب، جذبه اي براي خواننده پديد مي آورد .
حافظ در غزل معروف خود با مطلع «نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد» مي گويد:
اي دل ار عشرت امروز به فردا فكني
مايه نقد بقا را كه ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح كاين خورشيد
از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت
كه به باغ آمد از اين راه و از آن خواهد شد
حافظ در غزلي با مطلع «زان مي عشق كز او پخته شود هر خامي» مي گويد :
زان مي عشق كز او پخته شود هر خامي
گر چه ماه رمضان است بياور جامي
روزها رفت كه دست من مسكين نگرفت
زلف شمشادقدي ساعد سيم اندامي
روزه هر چند كه مهمان عزيز است اي دل
صحبتش موهبتي دان و شدن انعامي
يا در غزلي ديگر با مطلع «عيد است و آخر گل و ياران در انتظار» مي گويد :
عيد است و آخر گل و ياران در انتظار
ساقي به روي شاه ببين ماه و مي بيار
دل برگرفته بودم از ايام گل ولي
كاري بكرد همت پاكان روزه دار
در همين غزل نيز مي گويد :
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از مي كنند روزه گشا طالبان يار
در بيت آخر همين غزل مي گويد :
حافظ چو رفت روزه و گل نيز مي رود
ناچار باده نوش كه از دست رفت كار
لسان غيب در غزل ديگري با مطلع«بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد» مي گويد :
بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد
هلال عيد به دور قدح اشارت كرد
ثواب روزه و حج قبول آن كس برد
كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد
اين شاعر در غزلي با مطلع «روزه يك سو شد و عيد آمد و دل ها برخاست» مي گويد :
روزه يك سو شد و عيد آمد و دل ها برخاست
مي زخمخانه به جوش آمد و مي بايد خواست
در غزلي با مطلع «بازآي و دل تنگ مرا مونس جان باش» نيز مي گويد :
بازآي و دل تنگ مرا مونس جان باش
وين سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده كه در ميكده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
سعدي
در آثار سعدي ، توجه به روزه و شرايط آن ديده مي شود. در يك مورد شاعر، توجه كامل به خدا را مطرح كرده و روزه و عبادتي را كه ريا و سمعه اي در آن طرح شود، مطرود مي داند .
و در موردي ديگر تهمت و غيبت را از مبطلات روزه دانسته، مي گويد :
نه مسواك در روزه گفتي خطاست
بني آدم مرده خوردن رواست
دهن گو ز ناگفتني ها نخست
بشوي، آنكه از خور دنيا بهشت
و در قصيده اي از توديع ماه رمضان، بار بر دل دارد و مي گويد :
برگ تحويل مي كند رمضان
بار توديع بر دل اخوان
يار ناديده سير زود برفت
دير ننشست نازنين مهمان
در شعر غنايي نيز سعدي از مضمون روزه و ماه نو بي بهره نبوده و هلال ابروي دوست را هلال عيد خود يافته است :
هر كه را خاطر به روي دوست رغبت مي كند
بس پريشاني ببايد بردنش چون موي دوست
ديگران را عيد اگر فرداست ما را از اين دهست
روزه داران ماه نو ببينند و ما ابروي دوست
مولوي
از جمله مهم ترين ويژگي هاي شعر مولوي اين است كه در استفاده از مضامين شرعي و احكام عبادي حرمت آنها را داشته است.
در اشعار مولوي آمده كه در ماه مبارك رمضان مهمان خدا هستيم، درهاي دوزخ بسته و درهاي بهشت به رويمان باز خواهد شد :
دلا در روزه مهمان خدايي
طعام آسماني را سرايي
درين مه چون در دوزخ ببندي
هزاران در ز جنت برگشايي
اين شاعر با حلول ماه رمضان را آغاز معراج آدمي، بريدن از نان و رسيدن به ملكوت مي داند :
ماه رمضان آمد اي يار قمر سيما
بر بند سر سفره بگشاي ره بالا
گر تو به زيان كردي آخر چه زيان كردي
كو سفره نان افزا كو دلبر جان افزا
از درد به صاف آييم و زصاف به قاف آييم
كز قاف صيام اي جان، عصفور شود عنقا
صفراي صيام ار چه، سوداي سفر افزايد
تا سفره و نان بيني كي جان و جهان بيني
رو جان و جهان را جو، اي جان و جهان من
اينها همه رفت اي جان بنگر سوي محتاجان
بي برگ شديم آخر چون گل ز دي و بهمن
در غزلي ديگر ماه رمضان را موجب قلب ضلالت و رسيدن به لشكر ايمان، ماه حيات جان، ماه صبر، ماه نزول قرآن، عروج روح و ماه دريده شدن پرده هاي ظلمت و پيوستن به ملائكه و مقربين مي خواند :
آمد شهر صيام، سنجق سلطان رسيد
دست بدار از طعام مايده جان رسيد
جان ز قطعيت برست، دست طبيعت ببست
قلب ضلالت شكست لشكر ايمان رسيد
مرده از و زنده شد چونك به قربان رسيد
روزه چون قربان ماست زندگي جان ماست
تن همه قربان كنيم جان چون به مهمان رسيد
در غزلي با رديف «صيام » به تاثير روزه در دل و جان مي پردازد كه آن از زبان خود مولانا خوش تر است :
مي بسازد جان و دل را بس عجايب كان صيام
گر تو خواهي تا عجب گردي، عجايب دان صيام
گر تو را سوداي معراجست بر چرخ حيات
دانك اسب تازي تو هست در ميدان صيام
هيچ طاعت در حبان آن روشني ندهد تو را
چونك بهر ديده دل كوري ابدان صيام
چونك هست اين صوم نقصان حيات هر ستور
خاص شد بهر كمال معني انسان صيام
چون حيات عاشقان از مطبخ تن تيره بود
پس مهيا كرد بهر مطبخ ايشان صيام
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14