تاريخ بر سر يك پيچ بزرگ
|
|
كنكاشي بر پايه هاي محوري سياست خارجي ايران ؛
آرمانگرايي و واقع گرايي در پرتو سه اصل عزت ، حكمت ، مصلحت
|
|
عضو سابق تيم مذاكره كننده هسته اي ايران:
20 دليلي كه عقلانيت حمله به ايران را زير سوال مي برد
|
|
|
تاريخ بر سر يك پيچ بزرگ
بيانات در ديدار جمعي از آزادگان
25/05/91
در دوران اختناق، در دوران طاغوت، فشارها زياد بود؛ كساني مي گفتند آقا، «مشت است و
درفش»، بي خود ايستادگي مي كنيد، بي خود مقاومت مي كنيد؛ يك عده اي هم ميگفتند نه،
«صدقوا ما عاهدوا اللّه عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر» خداي متعال حادثه
اي را پيش آورد كه در دنيا هيچ كس باور نمي كرد؛ نه اينكه در ايران كسي باور نمي
كرد، در دنيا هم كسي باور نمي كرد. كسي باور نمي كرد كه آنچه آمريكائي ها آن را
جزيره ي ثبات مي دانند، اينجور دستخوش طوفاني بشود كه در نهايت به انزواي آمريكا،
به انزواي استكبار، به انزواي انگليس و عمال و مزدورانشان منتهي شود. امروز هم همين
است. امروز هم شما دنيا را نگاه كنيد؛ نشانه هائي هم پيداست.
بيانات در ديدار شركت كنندگان در اجلاس جهاني »جوانان و بيداري اسلامي« 10/11/90
آنچه كه من به شما جوانان عزيز و فرزندان خودم عرض ميكنم، اين است كه بدانيد امروز
تاريخ جهان، تاريخ بشريت، بر سر يك پيچ بزرگ تاريخي است. دوران جديدي در همه ي عالم
دارد آغاز ميشود. نشانه ي بزرگ و واضح اين دوران عبارت است از توجه به خداي متعال و
استمداد از قدرت لايزال الهي و تكيه ي به وحي. بشريت از مكاتب و ايدئولوژي هاي مادي
عبور كرده است. امروز نه ماركسيسم جاذبه دارد، نه ليبرال دموكراسي غرب جاذبه دارد -
مي بينيد در مهد ليبرال دموكراسي غرب، در آمريكا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف
ميكنند به شكست - نه ناسيوناليستهاي سكولار جاذبه اي دارند. امروز در ميان امت
اسلامي، بيشترين جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مكتب وحي؛ كه خداي متعال
وعده داده است كه مكتب الهي و وحي الهي و اسلام عزيز ميتواند بشر را سعادتمند كند.
اين يك پديده ي بسيار مبارك و بسيار مهم و پرمعنائي است.
اين پيچ تاريخي اي كه گفتم، عبارت است از تحول از سيطره ي چنين ديكتاتوري اي به
آزادي ملتها و حاكميت ارزشهاي معنوي و الهي؛ اين پيش خواهد آمد؛ استبعاد نكنيد.
بيانات در ديدار اساتيد دانشگاه ها 22/05/91
وضعيتي كه امروز در دنيا هست، وضعيت تحول است. اوضاع جهان در حال تبديل به يك شكل
جديد و هندسه ي جديد است. اگر بخواهيم در گذشته هاي نزديك - مثلاً در حدود يكي دو
قرن - نظيري براي اين پيدا كنيم، تقريباً شبيه اوضاع بعد از جنگ بين الملل اول،
البته در جهت عكس آن است؛ آن روز هم هندسه ي سياسي و اقتصادي دنيا تغيير اساسي و
بنيادي كرد. يا قبل از آن، در دوراني كه اروپائي ها استعمار را شروع كردند؛ يك
وضعيت جديدي در دنيا به وجود آمد، شكل عمومي دنيا عوض شد. تحولاتي كه امروز مشاهده
ميشود، از اين جنس است؛ جنس تغيير شكل عمومي دنيا؛ البته در جهت عكس آن دو مثالي كه
زدم؛ در جهت تبادل قدرت و توانائي هاي عمومي بين شرق و غرب، يا بين بخشي از ملتهاي
دنيا با بخش ديگر. پيداست كه به سوي تحولات تازه اي داريم پيش مي رويم.
خطبه هاي نماز عيد فطر 29/05/91
روزگار تازه اي آغاز شده است، وضع جديدي در دنياي اسلام به وجود آمده است، و اين
وضع بر روي زندگي همه ي ملتهاي جهان ه بتدريج اثر خواهد گذاشت؛ «باش تا صبح دولتت
بدمد»؛ ان شاءاللّه.
|
|
|
كنكاشي بر پايه هاي محوري سياست خارجي ايران ؛
آرمانگرايي و واقع گرايي در پرتو سه اصل عزت ، حكمت ، مصلحت
«عزت، حكمت و مصلحت» سه اصل محوري و
ثابتي بوده است كه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر مبناي آنها شكل گرفته است.
رهبر معظم انقلاب اين سه اصل را «يك مثلث الزامي براي چارچوب ارتباطات بين المللي»
دانسته و همچنين تعامل ايران با جهان را در سند چشم انداز بيست ساله ي كشور بر
مبناي اين سه اصل پيش بيني كرده اند. اما اين تركيب مفاهيم چه كاركردي در سياست
خارجي ما دارد؟ نسبت آن با ديگر اصول مطرح در سياست خارجي چيست؟ و چه رابطه اي بين
آرمان گرايي توأم با واقعيت و اين سه اصل وجود دارد؟ دكتر منوچهر محمدي، پژوهشگر
انقلاب اسلامي و مؤلف كتاب «آينده نظام بين الملل و سياست خارجي جمهوري اسلامي
ايران» در گفت وگو با پايگاه حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب به تبيين اين سه اصل
در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران پرداخته است:
«عزت، حكمت و مصلحت» سه اصل محوري است كه رهبر معظم انقلاب در سال هاي گذشته به
عنوان پايه هاي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران مطرح كرده اند. اين اصول از لحاظ
ماهوي چه مفهومي دارد و به دنبال چيست؟
اين سه اصل در مقابل سه عنصر مطرح در غرب، مورد توجه قرار گرفته است. در مقابل عزت،
غرور سياسي قرار دارد. ايشان در بياناتشان در 14 خرداد امسال، مسئله ي عزت ملي را
مطرح كردند كه ما بايد در قبال غرور ملي كه يك مقوله ي مادي گرايانه است، مسئله ي
عزت ملي را مطرح كنيم. در حقيقت چون به هر حال ما رسولان انقلاب هستيم، به عنوان
مسلمانان و مؤمنين ضرورت دارد كه در جامعه ي جهاني عزت خود را حفظ كنيم. متأسفانه
مسلمانان در قرون گذشته به علت نوعي ازخودبيگانگي و نوعي مرعوبيت در مقابل غرب ذليل
شدند و اين جزء وظايف ما است كه هرگز ذليل و خوار نشويم. ايشان در عين حال عزت در
سياست خارجي را نيز تبيين كردند كه ما در سياست خارجي مان بايد بر اساس عزت عمل
كنيم. يعني هرگز در مقابل دشمنان و كفار ذليل نباشيم؛ حتي اگر به قيمت از دست دادن
جان خودمان تمام شود.
حكمت هم به معني تدبير، خردمندي و عقلانيت است. يك فرد حكيم و انديشمند با يك فرد
جاهل متفاوت است. حكيم در هر مقوله ي اجتماعي سياسي كه مي خواهد تصميم گيري كند،
تدبير و خردش را به كار مي گيرد. در واقع اين در مقابل رفتار مزورانه و دروغ
مدارانه ي غرب است، يعني بر اساس همان چيزي كه در سياست ماكياولي مطرح مي شود. در
غرب مي گويند سياست يعني دروغ و حقه بازي و كلك. اين همان چيزي است كه ماكياول در
قرن پانزدهم مطرح كرد. رهبر انقلاب در اين جا مفهوم حكمت را با تعريف خاص خودش به
كار مي برند. يعني سياست نه به معني دروغ، نه كلك و نه فريب، كه به معني تدبير و
خردمندي است. بر اين اساس وقتي ايشان مي فرمايند سلاح هسته اي خلاف شرع است و ما
هرگز طبق تعاليم اسلامي به طرفش نمي رويم، هدف ايشان فريب دادن دشمن نيست، بلكه بر
اساس معيارهاي اسلامي صادقانه اذعان مي كنند كه دنبال اين مسئله نيستيم. بنابراين
در اين جا هم حكمت با همين معني تعريف شده است.
در همين راستا مصلحت هم يك امر روشن است. در واقع در هر تصميم گيري مصلحت اسلام و
مسلمين را هر چه باشد، عمل مي كنيم. در واقع بر اساس آن چيزي كه مصلحت است، عمل مي
كنيم. يعني با توجه به اولويت ها و مصالح و منافع جهان اسلام تصميم مي گيريم و لذا
اين هم هدف ماست. هدف ما تصميم گيري و تبيين آن چيزي است كه بر اساس مصالح اسلامي
به آن عمل مي كنيم.
مثلاً مي گويند كه دولت سوريه يك دولت سكولار است و شما كه ادعا مي كنيد اسلامي
هستيد و براي اسلام عمل مي كنيد و مخالف سكولاريسم هستيد، چرا با يك دولت سكولار
همراهي مي كنيد؟ ما در جواب مي گوييم وقتي همه ي مستكبرين جهان بسيج شده اند كه
زنجيره ي مقاومت را در منطقه نابود كنند، طبيعتاً در تقابل با اين هجمه ، مصلحت
اسلام ايجاب مي كند كه از سوريه در شرايط فعلي دفاع كنيم و در عين حال بكوشيم آنها
هم جهت اسلامي پيدا كنند. صرف اين كه طرف مقابلش يك گروه افراطي است كه به نام
اسلام انواع جنايات را انجام مي دهد و در خدمت مستكبرين است، حتي اگر با الله اكبر
هم قيام كند، ما نبايد فريب اين مسئله را بخوريم و احساسي برخورد كنيم.
آيا اصل «عزت، حكمت، مصلحت» بر ديگر نظريه هاي روابط بين الملل هم تأثير داشته است؟
اين ها چهارچوب هاي نظري است كه پس از انقلاب اسلامي در سياست خارجي جمهوري اسلامي
و انديشه ي انقلاب اسلامي پياده شده و پيش رفته است. اين كه آيا ديگر انديشه ها و
مكاتب از انديشه ي انقلاب اسلامي اثر گرفته است يا نه، بايد بگوييم بله. همين
بيداري اسلامي به طور عمده ملهم از انقلاب اسلامي و انديشه هاي حضرت امام خميني
(رحمه الله) است. پيش از انقلاب به صرف اين كه مثلاً ماركسيست ها ملحد هستند، با آن
ها مخالفت مي شد و با آمريكا كه مسيحي هستند و به دين الهي مجهز هستند، رابطه ي
خوبي داشتند و آن خصومت و دشمني وجود نداشت. وقتي حضرت امام مسئله ي «نه شرقي نه
غربي» را مطرح كردند، درواقع همه ي مجموعه ي شوروي و آمريكا را در قالب يك استكبار
جهاني ديدند و اين حرف جديدي بود كه اثرات خودش را گذاشت.
خوب است با توجه به برگزاري كنفرانس غير متعهدها در كشورمان به اين نكته اشاره كنم
كه تعريف غير متعهدها تا كنون بارها تغيير كرده است. به اين معني كه وقتي غير
متعهدها را پايه گذاري كردند، صرفاً يك حركت سلبي و نظامي بود. در آن هنگام هم
شوروي و هم آمريكا تلاش داشتند با ايجاد اتحاديه هاي نظامي از كشورهاي مختلف -مانند
ناتو، سنتو، سيتو يا ورشو- در مقابل هم صف آرايي كنند. اصرار هم داشتند كه كشورهاي
جهان سوم به آنها ملحق شوند. در مقابل اين ديدگاه، بنيانگذاران غير متعدها در سال
1957 گفتند ما نه مي خواهيم به بلوك نظامي غرب بپيونديم و نه به بلوك نظامي شرق.
اين شعار غير متعهدها بود، ولي از لحاظ سياسي در ميان آنها وابستگان به غرب و به
شرق وجود داشتند كه هنوز هم هستند. البته انقلاب اسلامي كلمه ي غير متعهد واقعي را
با اين مفهوم مطرح كرد كه ما نه تنها بايد نسبت به مسائل و پيمان هاي نظامي غير
متعهد باشيم، بلكه راجع به سياست هاي اين دو بلوك كه مجموعاً استكبار جهاني هستند
نيز غيرمتعهد باشيم. انقلاب اسلامي اين را ثابت كرد كه مي شود با هر دو مقابله كرد
و مي شود در مقابل هر دو ايستاد.
چه ارتباطي ميان اين اصل و اصل «آرمانگرايي توأم با واقع بيني» وجود دارد كه چندي
پيش رهبر معظم انقلاب به آن اشاره كردند؟
در پاسخ به اين سؤال بايد به مقدمه اي اشاره كنم. در اين باره دو گروه وجود دارند؛
يك گروه كساني كه از منطق افلاطون پيروي مي كنند. آن ها معتقدند كه ما كاري نداريم
به اين كه واقعيت چيست و چه چيزي مي تواند واقع شود؛ ما دنبال آن چيزي هستيم كه در
عالم خيال فكر مي كنيم كه درست است. يك نقاش ممكن است آن قدر نقاشي زيبايي ترسيم
كند كه اصلاً در عالم واقع به وجود نيايد، ولي مي گويد كه من در جهت تحقق آن مدينه
ي فاضله حركت مي كنم. بنابراين ايده آليست ها كساني هستند كه بي توجه به واقعيت هاي
جامعه ي جهاني و زمان و مكان، يك ايده اي را ترسيم و دنبال مي كنند. اغلب
انديشمندان و تئوريسين هاي غربي مخصوصاً در دوران گذشته دنبال اين بودند.
گروه دوم به رئاليست ها معروف هستند. اين عده مي گويند ما كاري نداريم به آن چه كه
در عالم خيال است، ما آن چه را لحاظ مي كنيم كه واقع بشود و اتفاق بيفتد و با آن سر
و كار داريم. اصلاً هم مهم نيست كه حقيقت چيست؟ اين گروه به خصوص از زمان توماس
هابز در غرب مطرح شدند. تجسم عيني اين نظريات نيز در وضعيت موجود غرب بعد از جنگ
جهاني دوم ديده مي شود. اما بر اساس آن چيزي كه رهبري فرمودند و برگرفته از آموزه
هاي اسلام است، ما نه آرمانخواه صرف هستيم و نه واقع گراي صرف؛ ما آرمان هايي را
دنبال مي كنيم كه باور داريم عملاً قابليت تحقق آنها وجود دارد. لذا آن چيزي كه به
عنوان آرمان خواه واقع بين مطرح شده، به اين معني است كه ما معتقديم خداوند در قرآن
كريم چيزي را نياورده كه قابليت تحقق نداشته باشد و نيازي به اين كار نداشت.
بنابراين آن چه را كه ما «عزت حكمت و مصلحت»مي دانيم، در جامعه ي جهاني همان
آرمانخواهي توأم با واقع بيني است. در طول اين سي و چهار سال نيز ما موفق بوده ايم
كه يك حكومت ديني را با رعايت ارزش ها و موازين اسلامي ايجاد كنيم و هيچ كس اين را
باور نمي كرد. چنين حكومتي نه تنها دوام آورده، بلكه كارآمد هم هست و موفق شده همه
ي توطئه هاي رنگارنگ را خنثي كند و روزبه روز اقتدار بيشتري پيدا كند. ما ذره اي از
ارزش هاي خودمان عدول نكرده ايم، در حالي كه مكاتب مادي در بسياري موارد از
مواضعشان عدول كرده و مي كنند.
|
|
|
عضو سابق تيم مذاكره كننده هسته اي ايران:
20 دليلي كه عقلانيت حمله به ايران را زير سوال مي برد
«حسين موسويان»عضو سابق تيم مذاكره
كننده هسته اي ايران كه در حال حاضر به عنوان محقق مهمان در دانشگاه «پرينستون»
آمريكا مشغول فعاليت است، در مقاله اي كه خبرگزاري »رويترز« آن را منتشر كرده، ضمن
اشاره به اينكه معتقد است كه اقدام نظامي هر كشوري عليه ايران «ابلهانه»خواهد بود و
اعلام اينكه چنين احتمالي را نمي توان ناديده گرفت، به ارائه 20 دليلي پرداخته است
كه بر اساس آنها اقدام نظامي عليه ايران يك ايده نامطلوب خواهد بود.
20 دليلي كه از ديد عضو سابق تيم مذاكره كننده هسته اي ايران، نشان مي دهند كه
ايران نبايد هدف حمله قرار بگيرد، در ادامه ارائه مي گردد:
1- ايران به يك كشور پيشرو در جهان اسلام تبديل شده است كه از طريق اعلام تعهد
مذهبي خود عليه تسليحات كشتار جمعي، از پايان استفاده از تسليحات هسته اي حمايت مي
كند؛ رهبر عالي ايران نيز حكمي مذهبي به نام »فتوا« صادر كرده است كه توليد، ذخيره
سازي و استفاده از تمام تسليحات كشتار جمعي را ممنوع مي كند.
2- آژانس بين المللي انرژي اتمي در دهه گذشته و بدنبال بيش از 4 هزار ساعت بازرسي،
اغلب و همواره اعلام كرده است كه هيچ مدركي مبني بر انحراف فعاليت هسته اي ايران به
سوي توليد سلاح ديده نشده است.
3- برآورد اطلاعات ملي آمريكا نشان مي دهد كه ايران تسليحات هسته اي ندارد و تصميمي
براي ساخت اين تسليحات نيز نگرفته و در آستانه دستيابي به سلاح هسته اي نيز نيست؛
جامعه بين المللي نيز اين نتيجه گيري را پذيرفته است.
4- اگر قرار باشد آمريكا به ايران حمله كند، اين حمله تلاش هاي منع گسترش سلاح هسته
اي را در سراسر جهان معكوس مي كند و باعث تضعيف پيمان منع گسترش تسليحات هسته اي
موسوم به «ان پي تي» مي شود.
بر اساس اين دليل، از آنجاكه آمريكا عضو پيمان «ان پي تي» است و با داشتن بيش از 5
هزار كلاهك، كشوري با تسليحات هسته اي محسوب مي شود، بنابراين استفاده اين كشور از
تهديد هسته اي براي حمله به كشوري مانند ايران كه مجهز به تسليحات هسته اي نيست، بي
نهايت براي اعتبار پيمان «ان پي تي» مضر است.
5- اگر قرار باشد اسرائيل به صورت يك جانبه حمله كند، پيامدهاي چنين حمله اي براي
پيمان «ان پي تي» به مراتب فاجعه بار تر خواهد بود زيرا اسرائيل عضو اين پيمان نيست
و با وجود داشتن تسليحات هسته اي، يك كشور غير هسته اي عضو «ان پي تي» را تهديد مي
كند.
در نتيجه، هرگونه حمله اسرائيل منجر به بي اهميتي پيمان «ان پي تي» و بي اعتباري
هرگونه تلاش براي منع گسترش تسليحات هسته اي مي شود.
6- حمله احتمالا نه باعث تخريب كامل برنامه هسته اي ايران خواهد شد و نه تاخير مهمي
در پيشرفت اين برنامه خواهد داشت.
7- ايران از پيمان »ان پي تي« خارج خواهد شد و مذاكرات هسته اي با مذاكره كنندگان
بين المللي را به حالت تعليق در خواهد آورد و بازرسان را از تمام سايت هاي هسته اي
بيرون مي كند و برنامه هسته اي خود را پنهان خواهد كرد.
8- حمله اسرائيل و يا آمريكا به ايران، اميدهاي يك دهه مربوط به ايجاد روابط حسنه
ميان تهران و واشنگتن را نابود مي كند.
9- ترديدي نيست كه در صورت بروز هر حمله اي، ايراني ها از تمام خطوط سياسي در اين
كشور، با هدف دفاع از سرزمين، يكپارچگي، هويت، حقوق و مقاومت در برابر تهديدهاي
امنيتي، پيرامون پرچم اين كشور جمع خواهند شد.
10- تلاش هاي اوباما در راستاي بهبود روابط با جهان اسلام يكي از مهم ترين اهداف
سياست خارجي آمريكاست؛ اين هدف در سخنراني تاريخ 4 ژوئن سال 2009 ميلادي اوباما در
قاهره و درخواست وي براي يك «شروع دوباره» ميان آمريكا و مسلمانان برجسته شد.
هرگونه حمله به ايران از سوي آمريكا و يا اسرائيل منجر به احياي احساسات ضد
آمريكايي در جهان اسلام و حتي ساير بخش هاي جهان خواهد شد.
11- بودجه آمريكا تقريبا تحت فشار شديدي قرار گرفته است و دليل آن نيز جنگ هاي اين
كشور در عراق و افغانستان است؛ از آنجاكه آمريكا به كنار كشيدن خود از لبه فروپاشي
اقتصادي ادامه مي دهد، مفهوم راه اندازي جنگ سوم براي اين كشور كاملا غيرواقعي مي
شود.
12- (در صورت حمله به ايران) عبور ايمن انرژي از تنگه استراتژيك هرمز در معرض خطر
قرار خواهد گرفت و بهاي نفت احتمالا به 200 تا 300 دلار در هر بشكه خواهد رسيد.
13- جايگاه آمريكا در خاورميانه در شرايط فعلي در چندين جبهه تحت آسيب فزاينده است؛
نظم سياسي در تعدادي از كشورهاي عربي حامي آمريكا مانند مصر، تونس، يمن و لبنان در
حال منحرف شدن از آمريكا است.
بر اساس اين دليل، در صورت حمله به ايران، اين روند انحرافي تسريع خواهد شد و
احتمالا منجر به تغيير تعادل نفوذي و افزايش قدرت بيشتر تهران مي شود.
14- ايران داراي دسترسي، نفوذ و سرمايه گسترده اي در سراسر خاورميانه است كه مي
توانند در صورت هرگونه اقدام نظامي عليه ايران مورد بهره برداري قرار گيرند.
در ادامه اين دليل اينطور نوشته شده است كه ارتش ايران هم از منابع خودي و هم از
سرمايه هاي خود براي گسترش سريع درگيري در تمام منطقه و فراتر از آن استفاده خواهد
كرد.
15- ايران، شرايط در عراق و افغانستان را دشوارتر و سخت تر خواهد كرد آن هم در
شرايطي كه ارتش آمريكا در حال كوچك شدن و در تلاش براي پايان حضور خود در اين دو
كشور است.
16- امنيت اسرائيل يكي از منافع حياتي آمريكاست؛ در صورت هرگونه حمله اسرائيل،
عواقب جدي و فشارهاي داخلي براي آمريكا و اسرائيل به وجود خواهد آمد كه دليل آن نيز
درگيري در جنگي است كه روابط ميان تل آويو و واشنگتن را به مخاطره مي اندازد.
چنين ناسازگاري و اختلاف نظري ميان آمريكا و اسرائيل منجر مي شود كه وحدتي دو حزبي
كه از اسرائيل حمايت مي كند، متلاشي شود و علاوه بر اين، منجر به پيچيده شدن بيشتر
صحنه سياست داخلي آمريكا و تضعيف امنيت اسرائيل خواهد شد.
17- اسرائيل در حال حاضر منزوي شده است؛ جنگ اين رژيم با ايران شرايط را وخيم تر مي
كند و به روابط آمريكا و اسرائيل با كشورهاي منطقه آسيب خواهد رساند.
18- حتي اگر اسرائيل اقدام نظامي يك جانبه اي عليه ايران داشته باشد، آمريكا در اين
حمله همدست ديده خواهد شد و سرمايه ها، پايگاه ها و ارتش اين كشور هدف اقدام تلافي
جويانه ايران قرار خواهند گرفت.
19- اقدام نظامي آمريكا و يا اسرائيل عليه ايران احتمالا به طور چشمگيري منجر به
گسترش شكاف ديپلماتيك ميان آمريكا با روسيه، چين و كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد خواهد
شد و احتمالا حتي به اختلاف عقيده آمريكا با متحدان اروپايي و منطقه اي اين كشور مي
انجامد كه اين امر يادآور تنش هاي پيرامون جنگ عراق است.
20- فرصت ديپلماسي همچنان وجود داد اما نيازمند اين است كه آمريكا و اسرائيل يك
موضع واقع بينانه در قبال ايران اتخاذ كنند.
ايران آمادگي همكاري با عناصر مهم در راستاي رسيدن به يك توافق منصفانه را دارد كه
نشان مي دهد كه ايران درصدد رسيدن به بمب هسته اي نيست.
ايران نيز در عوض خواستار حذف تدريجي تحريم ها و همچنين به رسميت شناخته شدن حقوق
مشروع خود در زمينه غني سازي تحت پيمان »ان پي تي«، هم رديف با حقوقي است كه براي
ساير كشورهاي عضو »ان پي تي« در نظر گرفته شده است.
در ادامه اين گزارش آمده است كه رسيدن به يك توافق آبرومند دوجانبه و محدود كردن
تلاش هاي جنگ طلبانه اسرائيل و ساير جنگ طلبان براي خارج شدن از اين روند، براي
آمريكا و ساير قدرت هاي مهم جهاني كافي خواهد بود.
|
|