(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 19 شهریور 1391 - شماره 20302

لزوم پرهيز از سه گروه (چراغ راه)
مراتب زهد حقيقي (حكايت خوبان)
ذكر خدا و دفع فقر (پرسش و پاسخ؟)
مصاديق هجرت در سلوك عارفان (سلوك عارفانه)
خشم آدمي، نشانه تسلط شيطانخشم آدمي، نشانه تسلط شيطان
آيت الله درچه اي و لقمه حرام
قابل توجه خوانندگان عزيز صفحات «معارف» و «انديشه»


لزوم پرهيز از سه گروه (چراغ راه)

قال الصادق(ع): احذر من الناس ثلاثه : الخائن و الظلوم و النمام.لان من خان لك خانك و من ظلم لك سيظلمك و من نم اليك سينم عليك
امام صادق(ع) فرمود: از سه كس برحذر باش: خائن، ستم پيشه و سخن چين.زيرا كه هركس به سود تو، بر ديگري خيانت كند، به تو خيانت خواهد كرد. و هركس به سود تو به ديگري ستم روا دارد، به تو هم ستم خواهد كرد. و كسي كه از ديگري نزد تو سخن چيني نمايد، از تو هم پيش ديگران سخن چيني خواهد كرد. (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تحف العقول، حكمت 11


مراتب زهد حقيقي (حكايت خوبان)

نقل شده است كه در زمان علي(ع) شخصي به نام «عاصم بن زياد» ترك جامه نرم كرده، پشمينه پوشي را شعار خود ساخته بود، برادرش ربيع بن زياد به آن حضرت شكايت برادر را نمود كه عاصم به سبب ترك دنيا و تلبس به لباس فقر و فنا، اهل و عيال خود را غمناك و آزرده خاطر ساخته است. حضرت علي(ع) امر به احضار عاصم فرمود. چون مشرف به خدمت حضرت شد، آن حضرت روي مبارك را در هم كشيده، عتاب فرمودند كه: ازاهل خود شرمنده نگشتي و به فرزندان خود رحم نكردي، آيا مي پنداري كه خداي تعالي با آنكه طيبات را حلال ساخته، استفاده از آن را مكروه خواهد داشت كه تو از آنها رو گرداني؟ خداي تعالي (در سوره الرحمن آيه 10) مي فرمايد: «زمين را براي زندگاني خلق مقرر فرمود كه در آن ميوه هاي گوناگون و نخلهاي پرشكوه است» خداوند تعالي در آيات مباركه تعداد آلاء و نعمتها را آيات خود نموده و اقسام نعمتهاي خود را از فواكه و نخيل كه خلايق از اكل آن متلذذ مي گردند و از لؤلؤ و مرجان كه خود را به آن مي آرايند، بر بندگان حلال شمرده است . با اين حال چطور مي شود كه بندگان را از تمتع آنها منع فرمايد. و ديگر آنكه اين مضمون را ادا فرمودند كه «اما بنعمه ربك فحدث» با استفاده از نعمت پروردگار شكر خدا را به جاي آور. (اضحي-11) و اظهار فعلي نعمتهاي الهي از خوردن و آشاميدن و پوشيدن و ساير اقسام تمتعات نزد خداوند جهان خوشتر و محبوب تر است از اظهار قولي. پس از آن عاصم بن زياد عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين! سبب چيست كه شما در مطعم خود به خورش غير لطيف و در تلبس به جامه درشت اكتفا فرموده ايد؟ آن حضرت فرمودند: واي بر تو! همانا خداي عزوجل بر پيشوايان عادل واجب كرده كه خود را در رديف مردم ضعيف و ناتوان قرار دهند تا فقر و تنگدستي، مردم فقير را از جا به در نبرد. عاصم از شنيدن مواعظ مذكوره متعظ و از خواب گران ناداني بيدار گرديد، ترك شال پوشي كرده و به طريقه نيك شريعت درآمد و ترك رهبانيت نمود. (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-اصول كافي، ج 2، ص 274


ذكر خدا و دفع فقر (پرسش و پاسخ؟)

پرسش:
براساس آموزه هاي وحياني، چگونه ياد خدا موجبات از بين رفتن فقر و تنگدستي را براي انسان فراهم مي آورد؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
ذكر و ياد خدا به اين معنا كه همواره خداي متعال را در تمامي عرصه ها و صحنه هاي حيات فردي و اجتماعي حاضر و ناظر ديدن و به او توجه و عنايت ويژه داشتن يكي از مهم ترين عوامل افزايش رزق و روزي و از بين بردن فقر و تنگدستي است. براساس قاعده كلي «فاذكروني اذكركم واشكرو لي و لا تكفرون» (بقره-152)
رابطه بين ذاكر و مذكور، رابطه اي متقابل و دو طرفه است و انسان ذاكر، مذكور خداوند نيز واقع مي شود. بر اين اساس كساني كه با ياد خداوند و به ياد او زندگي مي كنند، خداوند نيز به ياد آنان است به طور طبيعي آنان را از رزق مادي و معنوي خود بهره مند مي سازد. ذكر خداوند به زبان هاي متفاوت و در زمان هاي گوناگوني قابل انجام است، اما در اين ميان بعضي از اذكار و بعضي از زمان ها اثر بيشتري دارند.
از بين زمان ها، هنگام سحر و بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد، از مزيت و تاثير بيشتري در ازدياد رزق و روزي انسان برخوردار است.
بنابه فرموده پيامبر گرامي اسلام(ص): تاثير ذكر خداوند در كسب روزي از هنگام طلوع فجر تا طلوع خورشيد، از تاثير سفر تجاري بيشتر است. (الامامه و التبصره، ص 37)
در همين راستا حضرت علي(ع) مي فرمايد: «تعقيب نماز صبح و نماز عصر موجب افزايش رزق است. همچنان كه سي بار تسبيح در روز، هفتاد نوع بلا را كه كمترين آنها فقر و نداري است، از زندگي انسان دور مي كند. (معارج اليقين في اصول الدين، ص 343) براي همين منظور، خواندن سوره (ق) نيز توصيه شده است.(و من قرء سوره (ق) وسع الله عليه في رزقه.(اعلام الدين في صفات المومنين، ص 377)
اذان گويي نيز يكي از مصاديق ذكر خدا است. هنگامي كه فردي در نزد امام صادق(ع) از فقر و نداري خود شكايت كرد ، آن حضرت توصيه فرمود با شنيدن اذان، جملات آن را پس از موذن تكرار كند تا فقر از زندگي او رخت بربندد. (مكارم الاخلاق، ص 348)
 


مصاديق هجرت در سلوك عارفان (سلوك عارفانه)

(بدان اي سالك طريق حق!) اگر در جايي عده اي دارند شرب خمر مي كنند، آنجا نشستن حرام است.
... همين كه ديگري دارد در آنجا معصيت مي كند، تو نبايد آنجا بنشيني. همين برخاستن از مجلس معصيت، هجرت است. در فقه مصاديق زيادي داريم. مثلا «خلوت با اجنبيه» و مصاديق ديگري از اين قبيل كه همه اينها هجرت است... يك وقت خيال نكنيد كه هجرت يعني فرار را بر قرار ترجيح دادن! نخير، هجرت در آن مرحله اي است كه نتواني محيط را عوض كني، آنجا كه نتوانستي محيط آلوده را پاك كني بايد هجرت كني. گاهي اوقات هم بعضي افراد سكوت مي كنند. يعني عملا با سكوت خود، پاي منكر را امضا مي كنند. آنها هم در جهنم هستند. سكوت در مقابل گردن كشي و عصيان و منكري كه مي توان جلوي آن را گرفت، جايز نيست. روايتي از پيغمبر اكرم(ص) است. حضرت فرمود: اگر كسي براي حفظ دينش يعني براي حفظ آن حركت دروني و هجرت كبرايي كه انجام داده، هجرت صغري كند و از محلي به محلي ديگر منتقل شود، هرچند اين نقل مكان به اندازه يك وجب از زمين باشد، بهشت براي او واجب مي شود. (بحار الانوار، ج 19، ص 31)
سلوك عاشورايي، آيه ا... شيخ مجتبي تهراني
منزل سوم، ص 06


خشم آدمي، نشانه تسلط شيطانخشم آدمي، نشانه تسلط شيطان

فرشته محيطي
خشم و غضب در انسان، هيجاني نفساني است كه به سبب علل و عوامل ظاهري پديد مي آيد و انتقام را در انسان برمي انگيزد. اما خشم در خداوند به معناي عقاب و انتقام الهي است.
نويسنده در اين مطلب با تحليل انواع و اقسام خشم در انسان براساس آموزه هاي وحياني اسلام، تاثير و نقش منفي خشم را در خشم گيرنده و نيز جامعه مورد بررسي قرار داده است.
ماهيت خشم و غضب
غضب كه در فارسي از آن به خشم تعبير مي شود، (لغت نامه، دهخدا، ذيل واژه غضب) يك حالت نفساني در انسان است كه مبدأ آن اراده انتقام است. (جامع السعادات، نراقي، ج1، ص 321-322)
آنچه كه در علم اخلاق به عنوان قوه غضب در انسان به آن اشاره مي شود، قوه اي تحريك كننده براي دفاع از خود و دفع ضرر و زيان از نفس، مال و عرض است. بنابراين، هر كسي متعرض جان و مال و آبروي آدمي شود، اين قوه، شخص را تحريك مي كند تا آن را دفع كند و درصدد انتقام برآيد.
انسان در حالت خشم، پرخاشگر و تندخو مي شود و خون در قلب به هيجان و غليان درمي آيد و شخص براي انتقام وارد عمل مي شود. حركت برخاسته از خشم پرخاشگرانه، تند و شديد و همراه با بازتاب هاي هيجاني در چهره و رفتار و كردار است و نفس خشمگين انسان به منظور غلبه و شكست دادن و خرد كردن كسي يا چيزي كه عامل خشم بوده وارد عمل مي شود.
غضب و خشم براي خداوند نيز به كار مي رود و در آيات و روايات از خشم خداوند بسيار سخن به ميان آمده و انسان را از آن پرهيز داده است؛ اما هيچ ترديدي نيست كه مراد از غضب در خداوند همان معناي گفته شده و مصطلح در انسان نيست؛ زيرا براي خداوند حالات هيجاني و نفساني نيست؛ بنابراين مراد از غضب در خداوند، همان انتقام (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 608، ذيل واژه «غضب») و يا عقاب الهي (لسان العرب، ج10، ص 78، «غضب») است. اين معناي دوم ازاحاديث اهل بيت(ع) براي خداوند وارد شده است.
اقسام و مراتب خشم
غضب و خشم اصطلاحي در انسان داراي اقسام و مراتب چندي است كه در علم اخلاق به آن توجه داده شده است. مرحوم نراقي غضب را با سه حالت افراط، تفريط و اعتدال همراه دانسته است.
1- مرتبه افراط: اين غضب نابجا و ناپسند و مذموم است؛ چرا كه آن حالتي است كه غضب بر انسان غلبه كرده و حاكم بر او شود، بگونه اي كه از حدود عقل و شرع بگذرد و از موازين آنها تجاوز نمايد.
در اين موارد، شخص هنگام برخورد با مسائل و مواجهه با بعضي برخوردها از حالت عادي خارج شده و هيجانات نفساني، او را بي اختيار مي سازد. خشم و انتقام به او هجوم آورده و آتش انتقام در درونش شعله ور مي شود و تمام وجودش را مي گيرد. در اين حالت شخص تحت سيطره هيجانات نفساني قرار دارد. اين مرتبه از افراط به دو گونه رخ مي نمايد:
الف- به مقتضاي برخي جهات و علل در باطن مي ماند و در عمل به ظهور نمي رسد.
ب- علاوه بر غلبه سخت بر باطن در عمل و گفتار نيز ظاهر گشته موجبات جنايات و گناهان بزرگ و تبعات ناشي از آنها مي شود. گاه چنان است كه شقاوت ابدي انسان را رقم مي زند؛ چرا كه در اين حالت عقل و فكر و تمام قواي روحي و جسمي شخص تحت تأثير غضب، مغلوب گشته و نوعي ديوانگي دفعي بر شخص غضب كننده عارض مي شود و در اين حالت فرمان عقل و حدود شرع تعطيل مي گردد و شخص بيرون از دايره عقل و شريعت عمل مي كند.
پس مي توان اين نوع از غضب را همان جنون و ديوانگي لحظه اي دانست؛ چنانكه اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: الحده ضرب من الجنون لان صاحبها يندم فان لم يندم مجنونه مستحكم؛ تندي و زود به خشم آمدن نوعي جنون است؛ زيرا صاحب آن از كار خود پشيمان مي شود و اگر پشيمان نشود جنون او بسيار ريشه دار و محكم است. (جامع السعادات ج1 ص 982)
2- مرتبه تفريط: در اين مرتبه شخص نه تنها فاقد غضب نابجا و مذموم است؛ بلكه فاقد غضب ممدوح و بجا هم هست، در جايي كه عقل و شرع حكم به غضب مي كنند شخص غضب نمي كند و بي تفاوت مي ماند؛ مانند غضب در برابر كفار، معاندين، مشركين، ستمگران، مفسدين، اهل طغيان و كساني كه حرمات الهي را هتك مي كنند. براي چنين شخصي جنگ بين ايمان و كفر، مؤمن و كافر، صالح و طالع و نظاير اين، معنا و مفهومي ندارد. اين مرتبه را بايد نوعي جبن، ترس و سستي دانست كه از رذائل اخلاق انساني است.
3- مرتبه اعتدال غضب: اين مرتبه عبارتست از غضب داشتن در جاي غضب و اجتناب نمودن و پاك بودن از غضب نابجا. به عبارتي ديگر در جايي كه شرعا و عقلا بايد غضب داشت، غضب مي كند و در جايي كه شرع و عقل از آن منع مي كند، خود را حفظ مي كند. اين نوع غضب نه تنها رذيله و پست از نظر اخلاق نيست؛ بلكه از فضائل، خصال كريم و از علائم ايمان و توحيد و نيز نشانه صدق و اخلاق در عبوديت و همچنين از لوازم حب خداوند متعال است؛ از مصاديق اين نوع غضب مي تواند به خشم و غضب حضرات معصومين عليهم السلام در جنگها و درمقابل ظالمين و مفسدين اشاره كرد.
خداوند درباره اين غضب معتدل عقلي و شرعي، مي فرمايد: «محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم تراهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله و رضوانا سيماهم في وجوههم من اثر السجود؛ محمد(ص) فرستاده خداست و كساني كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند. پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مي بيني درحالي كه همواره فضل خدا و رضاي او را مي طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است. (فتح، آيه 92)
پس در يك جمع بندي مي توان غضب انساني را به سه قسم تقسيم كرد كه هر كدام از آنها احكام خاصي را از خوب و بد و شايسته و ناشايست به دنبال خواهد داشت. پس درحالت افراط غضب، انسان از پيروي عقل و شرع خارج مي شود و غضب بد و ناشايست است؛ درحالت تفريط، شخص در موردي كه بايد شرعاً و عقلاً خشم كند، غضبي از خود نشان نمي دهد و اين نيز يك رذيله اخلاقي چون ترس و جبن است؛ و درحالت اعتدال، انسان هر جا سزاوار است خشم كرده، و نيز هرجا سزاوار نيست خشم نمي كند كه اين از خشم هاي پسنديده و اخلاقي است. (جامع السعادات، ج 1، ص 132-223)
قوه غضب، از صفات و لوازم انسانيت
با دقت و تحليل در آنچه مرحوم نراقي از اقسام و مراتب خشم و غضب بيان كرده روشن مي شود كه نمي تواند بيش از دو حالت داشته باشد؛ زيرا نوع تفريطي آن اصلا خشم و غضب نيست؛ چرا كه صاحب نفس در اين حالت، اصولاً از قوه غضبي بي بهره است و هيچ واكنش هيجاني نسبت به علل و عوامل خشم برانگيز از خود بروز نمي دهد؛ بلكه دچار نوعي فقدان قوه غضب و بيماري است و از حالت طبيعي خارج است؛ زيرا چنين شخصي قوه دافعه نداشته و نمي تواند از خود و مواضع وحقوق و اعتقادات خود دفاع كند.
پس بايد گفت كه دارنده قوه غضبي اجازه تسلط به هيجانات نفساني داده يا آن را كنترل و مديريت كرده است كه در اين صورت همان حالت هاي افراطي و اعتدالي خواهد بود و اما قسم تفريط به معناي فقدان قوه غضبي در شخص و بيانگر نوعي بيماري رواني در چنين شخصي است.
براساس آموزه هاي اسلامي، خشم معتدل امري مثبت و ارزشي است و اينكه انسان اصلا خشم نمي گيرد. يك امر منفي و ضد ارزشي تلقي مي شود؛ پس نمي توان گفت كه خشم مطلقا خوب يا بد است؛ زيرا با توجه به متعلق و نوع عملكرد صاحب خشم مي بايست درباره ارزش بودن و ضد ارزشي بودن آن قضاوت كرد.
پيامبر (ص) با توجه به نوع تسلط انسان بر غضب يا غضب بر انسان به داوري درباره خشم و جايگاه ارزشي ضد ارزشي آن مي پردازد و مي فرمايد:الا ان خير الرجال من كان بطي الغضب سريع الرضا؛ بدانيد كه بهترين انسان ها كساني هستند كه دير به خشم آيند و زود راضي شوند. (نهج الفصاحه، ح 964)
اين بدان معناست كه اصل خشم گرفتن يك امر طبيعي و از صفات ذاتي انسان و از لوازم انسانيت است؛ چنانكه داشتن قوه شهواني نيز از صفات و لوازم انسان است و هيچ كس نمي تواند آن را سركوب كند؛ زيرا سركوب قواي طبيعي انسان از جمله غضب و شهوت به معناي خروج از انسانيت و ماهيت انساني است و آثار و تبعات بسيار زيانباري متوجه شخص مي كند و اين افراد فاقد يا سركوب كننده را بايد بيمار دانست كه از سلامت و تعادل شخصيتي رنج مي برند.
از سويي ديگر، اصولا داشتن قوه غضبي براي انسان ضروري است و اگر انساني از اين قوه بي بهره باشد، دچار نوعي اختلال شخصيتي و بيماري روحي و رواني است كه بايد درمان شود.
خشم هاي شيطاني
با نگاهي به آنچه گذشت به روشني مي توان از دو قسم خشم و غضب ياد شده، فهميد كه كدام يك خشم شيطاني است كه به سبب تسلط هواهاي نفساني پديد آمده و انسان را از حالت اعتدال خارج كرده و به سمت اقدامات جنون آميز و خشونت بار مي كشاند.
پيامبر(ص) در تبيين اين معنا، اين نوع خروج قواي شهواني و عفتي از حالت اعتدال را به معناي ولايت شيطان مي داند؛ چرا كه هواهاي نفساني يعني خروج از اعتدال نفس و تسلط قوا بر بدن، همان خواسته ابليس است و انسان شهوتران و زود خشم كه كنترل بر نفس خود ندارد، تحت ولايت شيطان است. پيامبر مي فرمايد: خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مي شود، پس هرگاه يكي از شما به خشم آمد، وضو بگيرد. (نهج الفصاحه، ح 066)
خشم پاره اي از آتش است و چنانكه گفته شد ابليس نيز از آتش است و گرايش اين صفت در انسان به سمت شيطاني شدن بسيار است. پس بايد كاري كرد كه اين آتش در دل هاي ما راه نيابد و جان ما به آتش شيطاني نسوزد. پيامبر(ص) مي فرمايد: بدانيد كه خشم، پاره آتشي در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ هاي گردنش را [هنگام خشم] نديده ايد. هر كس چنين احساسي پيدا كرد، روي زمين بنشيند. (سنن الترمذي، ج 3، ص 823، ح 2286)
باز پيامبر(ص) فرموده: ما تجرع عبد جرعه افضل عندالله من جرعه غيظ كظمها ابتغاء وجه الله؛ انسان هيچ جرعه اي ننوشيد كه نزد خدا از جرعه خشمي كه براي رضاي خدا فرو خورد بهتر باشد. (نهج الفصاحه، ح 8262)
خشم، آدمي را از دايره اعتدال بيرون برده و خوبي هاي او را مي پوشاند و زشتي هايش را آشكار مي سازد؛ زيرا اين چنين خشمي ريشه در ولايت شيطان دارد. همانگونه كه شيطان بدترين همنشين براي آدمي است. (نساء، آيه 83) غضب شيطاني نيز اين گونه است؛ چنان كه امام علي(ع) مي فرمايد: بئس القرين الغضب: يبدي المعائب ويدني الشر و يباعد الخير؛ خشم، همنشين بسيار بدي است: عيب ها را آشكار، بدي ها را نزديك و خوبي ها را دور مي كند. (غررالحكم، ج3، ص725، ح7144)
ضرورت مديريت خشم
انسان بايد به تربيت خشم خود بپردازد؛ زيرا اگر كسي مي خواهد با ادب باشد نمي تواند با خشم، ادب داشته باشد، پس براي اينكه ادب داشته باشيم مي بايست غضب را از خود دور سازيم؛ چرا كه غضب موجب مي شود كه رفتارهاي غيرمتعادل و غيرعقلاني داشته باشيم.
غضب و شهوت كه از قواي انساني هستند به طور طبيعي بر انسان نوعي تسلط دارند، پس انسان نبايد كاري كند كه اين سلطه، تقويت و كامل شود و انسان به خشم دايمي و زودخشمي گرفتار شود و از مديريت آن توسط عقل و فطرت ناتوان شود. اميرمؤمنان امام علي(ع) به انسان ها در اين باره هشدار مي دهد و مي فرمايد: هرگز در خشم گرفتن شتاب مكن؛ چرا كه به صورت عادت بر تو مسلط مي شود. (غررالحكم، ح786)
كسي كه بر نفس خود تسلط نداشته و عقلش بر وجودش حاكم نيست، با همه صفات خوبي كه دارد، با زود خشمي خويش به همه آن صفات خوب و پسنديده اخلاقي اش آسيب وارد مي كند. از اين رو گام مهم تقوا، مديريت قواي نفساني از جمله قواي شهواني و غضبي و مانند آن است.
هر كس خردمندتر و در مراتب عقل بالاتر باشد، مديريت وجودش از سوي عقل كامل تر خواهد بود. پس كمال عقل را مي بايست در مديريت قواي نفساني اش جست وجو كرد. در تحليل قرآني تقوا مبناي سنجش و ارزيابي كرامت و بزرگي آدمي است. (حجرات، آيه31) همچنان كه تقوا چيزي جز مديريت و كنترل وجود انسان از سوي عقل نيست. پس هر كسي در مراتب عقلي به كمال نزديك تر باشد، باتقواتر و بزرگوارتر خواهد بود. بر اين اساس، در مراتب و مقامات انسان ها مي بايست به اين ميزان و ترازو سنجش توجه كرد. از اين رو از نظر قرآن، حتي پيامبران با همه ارج و قربي كه در پيشگاه خداوند دارند، نمي توانند بيرون از دايره عقل و تقوا رفتار كنند. هر چه عقل و تقواي فرد بالاتر و قوي تر باشد، در نزد خداوند كريم تر و بزرگوارتر است. از اين رو اهل بيت(ع) كه در كمال در هر چيزي به تماميت رسيده اند، مالك خشم خود هستند و هرگز خشم، ايشان را از دايره حق و حقيقت بيرون نمي برد و خارج از عقل و فطرت گام برنمي دارند. امام صادق(ع) درباره اهل بيت(ع) و شيعيان واقعي خود، اينگونه مي فرمايد: ليس منا من لم يملك نفسه عند غضبه؛ كسي كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نيست. (كافي، ج2، ص763، ح2)
خشم شيعه نيز مي بايست مانند خشم اهل بيت(ع) مديريت شده و بر مدار حق باشد. امام علي(ع) درباره صفات شيعيان مي فرمايد: شيعتنا المتباذلون في ولابتنا، المتحابون في مودتنا المتز اورون في احياء امرنا الذين ان غضبوا لم يظلموا و ان رضوا لم يسرفوا، بركه علي من جاوروا سلم لمن خالطوا؛ شيعيان ما كساني اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مي كنند، در راه دوستي ما به يكديگر محبت مي نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مي روند. چون خشمگين شوند، ظلم نمي كنند و چون راضي شوند، زياده روي نمي كنند، براي همسايگانشان مايه بركتند و نسبت به همنشينان خود در صلح و آرامش هستند. (كافي، ج2، ص623، ح42)
خداوند به پيامبران خويش هشدار مي دهد كه اجازه ندهند حتي براي امر خير و الهي، مديريت عقل تزلزل يابد و انسان از دايره تقوا بيرون رود. به سخن ديگر، هدف، وسيله را توجيه نمي كند؛ و شخص نمي تواند به صرف اينكه براي خدا و خير است، اجازه تسلط قوا بر عقل را بدهد كه نشانه هاي آن زود خشم گيري و عجله بر اساس خشم زودهنگام است. از اين رو، خداوند به پيامبر(ص) از شتاب درغضب نسبت به مردم، همچون يونس (ع) هشدار مي دهد (قلم، آيات 48 و 94؛ روح المعالي، ج61، جز29، ص26) چرا كه غضب زودهنگام و شتاب آلوده حضرت يونس(ع) موجب شد تا از سوي خداوند تنبيه و مجازات شود و در شكم نهنگي عظيم چهل شبانه روز زنداني و اسير شود تا به ذكر معروف يونسيه و توسل نجات يابد. (انبياء، آيه78)
براي اينكه انسان به تقوا دست يابد و نفس او پاكيزه گردد مي بايست بر قواي نفساني خويش از جمله غضب چيره شود و آن را با عقل مديريت كند. از اين رو اميرمؤمنان علي(ع) خواهان مديريت شهوت و غضب از طريق عقل مي شود كه نشانه كمال عقل انساني نيز است؛ جاهد شهوتك و غالب غضبك و خالف سوءعادتك، تزك نفسك و يكمل عقلك و تستكمل ثواب ربك؛ با هوا و هوس خود جهادكن؛ برخشمت مسلط شو و با عادتهاي بد خود مخالفت كن تا نفست پاكيزه شود، عقلت به كمال برسد و از پاداش پروردگارت بهره كامل ببري. (غررالحكم، ج3، ص536، ح0674)
حليم كسي است كه عقل او به كمال باشد و انسان هاي عاقل داراي صفت كمالي حلم و بردباري هستند. از اين رو نشانه هاي كمال عقل را در حلم و شناخت افراد بردبار را درمديريت خشم و هنگام خشم بروز آن مي دانند. امام صادق(ع) مي فرمايند: ثلاثه لاتعرف الا في ثلاث مواطن: لايعرف الحليم الا عندالغضب ولا الشجاع الا عند الحرب ولا اخ الا عند الحاجه ؛ سه كس اند كه جز در سه جا شناخته نمي شوند؛ بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و دوست و برادر جز در هنگام نيازمندي. (بحارالانوار، ج78، ص 229، ح9)
از اين آيات و روايات به دست مي آيد كه انسان خشمگين تسلطي بر انديشه و رفتار و كردار خود ندارد؛ از اين جهت است كه اميرمؤمنان علي(ع) به مردمان هشدار مي دهد كه از زودخشمي پرهيز كنند؛ چرا كه افكار و رفتار آدمي را تحت تأثير شديد خود قرار مي دهد و مديريت انسان بر پندار و گفتار و كردارش را از دست مي دهد، چرا كه انسان خشمگين، ناتوان در تصميم گيري درست است. اما كسي كه برخشم خويش مسلط است، همواره تصميم هاي درست و رفتارهاي مناسب خواهد داشت. امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد: اقدرالناس علي الصواب من لم يغضب؛ تواناترين مردم در تشخيص درست، كسي است كه خشمگين نشود. (غررالحكم، ج2، ص 840، ح 7403)
آثار و درمان خشم
حسادت از صفات شيطاني است. از اين رو حسود زود خشم مي گيرد. پس مي بايست ريشه خشم و حسادت را سوزاند و بدانيم كه اين صفات شيطاني مانع از رشد و اعتدال انسان است. امام علي(ع) در بيان صفات شيطاني حسادت و خشم مي فرمايد: «الحسود سريع الوثبه، بطي العطفه؛ حسود زود خشمگين مي شود و دير كينه از دلش مي رود. (بحارالانوار، ج 73، ص625، ح 92)
از آثار خشم شيطاني، سلطه شيطان بر خروج از ولايت الهي است. كسي كه خشم برادر مؤمن خود را برمي انگيزد بداند كه تبعات و آثار زيانباري دارد كه از جمله آن جدايي از دوست مؤمن و برادر ايماني است.
از نظر اسلام شجاع ترين مردم كسي است كه بر خشم خويش مسلط باشد و همچنين بهترين مردم از نظر اسلام كسي است كه هنگام خشم مقاومت كند و اجازه ندهد كه خشم بر او مسلط شود. اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: خيرالناس من ان اغضب حلم و ان ظلم غفر و ان اسيء اليه احسن؛ بهترين مردم كسي است كه اگر او را به خشم آورند، بردباري نمايد و چنانچه به او ظلم شود؛ ببخشايد و چون به او بدي شود، خوبي كند. (غررالحكم، ج3، ص430، ح0005)
كسي كه دوست دارد محل رحمت الهي قرارگيرد و در قيامت به او خشم گرفته نشود، مي بايست در دنيا خودش را از خشم نسبت به ديگران نگه دارد تا پاداش بازداشتن از خشم خود را در قيامت، اينگونه به دست آورد. امام باقر (ع) دراين باره مي فرمايد: من كف غضبه عن الناس كف الله عنه عذاب يوم القيامه ؛ كسي كه خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نيز در روز قيامت عذابش را از او باز مي دارد. (جهاد النفس، ح 235)
انسان نواقص و عيوب بسياري دارد كه مي توان آن را با خوش خويي نهان داشت، اما اگر اجازه بدهيم كه خشم و غضب بر ما مسلط شود همه نواقص نهان آشكار مي شود و آدمي رسوا مي گردد. حالت هيجاني در نفس به سبب خروج از اعتدال و تعادل، آدمي را در فضاي آسيب زا قرار مي دهد و پوشش هاي طبيعي را برمي دارد و نواقص را آشكار مي سازد. از اين رو سفارش مي شود كه با كاهش خشم، نواقص را بپوشانيم و خود را رسوا نسازيم. امام صادق (ع) دراين باره مي فرمايد: من كف غضبه ستر الله عورته؛ كسي كه جلوي خشمش را بگيرد خداوند نقص ها و كاستي هاي او را مي پوشاند. (جهاد النفس، ح 825)
كسي كه جاهل است و خواهان علم حصولي و شهودي است، مي بايست شهوات خود را مديريت كند و تقوا پيشه گيرد كه تقواپيشگي درهاي علم شهود را به روي آدمي گشايد. (بقره، آيه 282) از اين رو درپندهاي پيامبر (ص) آمده كساني كه خواهان تعليم الهي هستند، بايد به مديريت قواي نفساني مانند خشم مبادرت ورزند. امام صادق (ع) از پيامبر(ص) نقل مي كند كه:مردي به پيامبر (ص) عرض كرد: اي رسول خدا چيزي به من بياموز، حضرت فرمود: برو و خشمگين مشو. (جهاد النفس، ح 425)، اين چيزي كه حضرت (ص) به ايشان آموخته است خود نه تنها گره هاي كور درزندگي او را مي گشايد بلكه درهاي علم و دانش شهودي را براي اين شخص مي گشايد.
خداوند از كساني كه خشم خويش را مهاركنند، به محسن ياد مي كند. درحقيقت مهار خشم و عفو از ديگران و رفتارهاي آنان،نوعي احسان است و آدمي را به مقام احسان مي رساند.(آل عمران، آيه 431).
مديريت خشم در اسلام بسيار مهم و ارزشمند دانسته شده است؛ چرا كه خشم عامل بسياري از مشكلات براي فرد و جامعه است. از اين رو يكي از معيارهاي انتخاب دوست در اسلام، اعتدال در خشم دانسته شده است؛ به اين معنا كه شخص بتواند خشم خود را مديريت كند و مغلوب خشم نشود. براي رسيدن به اين معنا مي بايست چند بار فرد را آزمود تا دانست كه در مديريت خشم چگونه است تا او را به عنوان دوست برگزيد؛ زيرا چنان كه آيات و روايات بيان كرده اند، خشم و شيطان دوستان يكديگرند و كسي كه با انسان زود خشم رفاقت مي كند، قرين بدي از جنس شيطان براي خود برگزيده است. امام صادق(ع) مي فرمايد: من غضب عليك ثلاث مرات و لم يقل فيك سوءاً افاتخذ لنفسك خليلا؛ هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولي به تو بد نگفت، او را براي خود به دوستي انتخاب كن. (معدن الجواهر، ص43)
اين مديريت مي بايست نسبت به همگان باشد، ولي نسبت به نزديكان و دوستان و خويشان و زيردستان مهم تر است. از اين رو اگر اصل زودخشمي ناپسند است، نسبت به اين گروه ها بدتر و زشت تر و در اين ميان نسبت به زيردستان بدترين است.
راه هاي بسياري براي مديريت و مهار نفس بيان شده است كه يكي از اين راه ها، مصافحه و دست دادن است كه مانع خشم مي شود. امام رضا(ع) مي فرمايد: تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لاتحاشموا؛ به ديدن يكديگر رويد تا يكديگر را دوست داشته باشيد و دست يكديگر را بفشاريد و به هم خشم نگيريد. (بحارالانوار، ج78، ص743)
امام علي(ع) نيز داروي خشم را بردباري و حلم عقلاني مي داند و مي فرمايد: الحلم يطفي نار الغضب والحده توجج احراقه؛ بردباري، آتش خشم را فرو مي نشاند و تندي آن را شعله ورتر مي كند. (غررالحكم، ج2، ص123، ح3602)
از جمله راهكارهاي مديريت خشم، وضو گرفتن و آب زدن است. پيامبر(ص) در تعليل اين عمل و تأثير آن مي فرمايد: خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مي شود، پس هرگاه يكي از شما به خشم آمد، وضو بگيرد. (نهج الفصاحه، ح066)


آيت الله درچه اي و لقمه حرام

آيت الله سيدمحمدباقر درچه اي فقيه و اصولي شيعي در سال 1227 در درچه از شهرهاي نزديك اصفهان از توابع لنجان به دنيا آمد. او فرزند سيدمرتضي و از نوادگان ميرلوحي سبزواري عصر صفوي اصفهاني است. نسبش با 31 واسطه به امام موسي بن جعفر مي رسد و از اولاد «موسي الثاني» محسوب مي شود، به اين ترتيب او را «موسوي» لقب دادند.
مرحوم استاد جلال الدين همايي درباره استادش، آيت الله سيدمحمدباقر درچه اي مي گفت: «آن بزرگوار در علم و ورع و تقوا آيتي عظيم و به حقيقت جانشين پيغمبراكرم و ائمه معصومين(ع) بود، در صفاي روح و بي اعتنايي به امور دنيوي، گويي فرشته اي بود كه از عرش به فرش فرودآمده و براي تربيت خلايق با ايشان همنشين شده است، بارها ديدم كه سهم امام هاي كلان براي او آوردند و ديناري نپذيرفت، با اينكه مي دانستم كه بيش از چهارپنج شاهي پول سياه نداشت.
وقتي سبب مي پرسيدم، مي فرمود: من فعلا بحمدالله مقروض نيستم و خرجي فرداي خود را هم دارم و معلوم نيست كه فردا و پس فردا چه پيش بيايد، «و ماتدري نفس ماذا تكسب غدا» بنابراين اگر سهم امام را بپذيرم، ممكن است حقوق فقرا تضييع شود.
گاهي ديدم، چهارصد، پانصدتومان، برايش سهم امام آوردند و بيش از چندريال كه مقروض بود، قبول نكرد، اگر احيانا لقمه اي شبهه ناك خورده بود، فورا انگشت در گلو مي كرد و همه را برمي آورد و اين حالت را يك بار مخصوصا به چشم ديدم.
ماجرا از اين قرار بود كه يكي بازرگانان ثروتمند، آن بزرگوار را با چند تن از علما و طلاب دعوت كرد، سفره اي گسترده بود، از غذاهاي متنوع و با انواع تكلف آن مرحوم به عادت هميشگي مقدار كمي غذا تناول كرد. پس از آنكه دست و دهانش شسته شد، ميزبان قباله اي را مشتمل بر مسئله اي كه به فتواي سيد حرام بود، براي امضا حضور آن مرد روحاني آورد. سيد دانست كه آن ميهماني، مقدمه اي براي امضاي آن سند بود و شبه رشوه داشته است.
رنگش تغيير كرد و تنش به لرزه افتاد و فرمود: من با تو چه بدي كرده ام كه اين زقوم را به حلق من كردي؟ چرا اين نوشته را پيش از ناهار نياوردي تا دست به اين غذاي آلوده نكنم»، پس آشفته حال برخاست و دوان دوان به مدرسه آمد و كنار باغچه مدرسه مقابل حجره اش نشست و با انگشت به حلق فرو كرد و همه را استفراغ كرد و پس از آن نفس راحتي كشيد.
به نقل از فارس


قابل توجه خوانندگان عزيز صفحات «معارف» و «انديشه»

¤صفحات معارف و انديشه روزنامه كيهان، رسالت خود را در نشر مطالب مفيد، نو و كاربردي در حوزه فرهنگ ديني و آموزه هاي قرآن و اهل بيت(ع) مي داند و از عموم علاقه مندان دعوت مي كند آثار ارزشمند و مكتوب خود را براي چاپ در اين صفحات ارسال كنند.
¤مطالب مربوط به مناسبت هاي ديني لازم است حداقل يك ماه قبل از مناسبت مربوطه ارسال شود.
¤مقالات حتي الامكان كوتاه و در حد 4 تا 6 صفحه 4A تايپي باشد.
¤خوانندگان عزيز مي توانند هرگونه پيشنهاد، انتقاد و نظرات سازنده خود را در مورد مطالب منتشره در صفحات معارف و انديشه و نيز مقالات خود را به آدرس روزنامه و يا ايميل درج شده در بالاي صفحه معارف ارسال كنند.
¤صفحه معارف، روزهاي فرد و صفحه انديشه روزهاي دوشنبه هر هفته منتشر مي شود.
¤تلفن مستقيم سرويس معارف 33941991-021


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14