(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 6  آبان  1391 - شماره 20342

تاثير شبكه هاي تلويزيوني و فيلم هاي غربي بر افزايش پرخاشگري
دريچه هايي براي ترويج خشونت
نگاهي به فيلم «همبازي» اثر غلامرضا رمضاني
تكرار همان اشتباه هميشگي
جدال بر پرده
تحليلي بر رسوخ فمينيسم در رسانه هاي آمريكايي (بخش دوم و پاياني)
انسانيت زن فداي جذابيت رسانه اي
درباره برنامه اي كه از ناهنجاري هاي اقتصادي مي گويد
زنگارهايي كه بايد از چهره اقتصاد پاك شود
فيلم هاي دانشجويي به شبكه هاي تلويزيوني راه مي يابند
ادامه انعكاس حماسه خراسان شمالي در راديو جوان
انتقاد رسانه هاي آمريكا به نبود امنيت جاني بازيگران در اين كشور
علت خودكشي كارگردان آمريكايي پس از دو ماه مشخص شد
رابرت دنيرو: هاليوود شبيه تيمارستان است


تاثير شبكه هاي تلويزيوني و فيلم هاي غربي بر افزايش پرخاشگري

دريچه هايي براي ترويج خشونت

آرش فهيم
خشونت يكي از شاخصه هاي اصلي آثار سينمايي و تلويزيوني غالب بر فضاي رسانه اي جهان امروز است. به اعتقاد بسياري از كارشناسان، اين رسانه ها مهم ترين عامل ترويج و آموزش خشونت نزد كودكان و نوجوانان هستند. به عنوان مثال روزنامه ميامي هرالد آمريكا چند سال پيش يافته هاي يك پژوهش را درباره تاثير تلويزيون بر افزايش خشونت منتشر كرد. اين تحقيق از سوي راول هيوزمن (استاد دانشگاه ميشيگان) انجام شده بود و او به اين نتيجه رسيده بود كه كودكاني كه برنامه هاي تلويزيوني خشونت آميز را تماشا مي كنند نسبت به ساير همسالان خود رفتار و حركات خشن تري را بروز مي دهند. همچنين اين روزنامه به نقل از جفري جانسون از اساتيد دانشگاه كلمبيا نيز نوشت كه تماشاي بيش از يك ساعت تلويزيون در روز باعث افزايش خشونت، درگيري، دزدي و پرخاشگري نزد جوانان مي شود.
اما سينما و تلويزيون در غرب چرا خشونت زا هستند؟
سرگرمي سازي، جذابيت، طرح غيرمستقيم مضامين، نفوذ و رسوخ در ضمير ناخودآگاه مخاطب و برخورداري از گستره وسيع مخاطبان، از ظرفيت هاي قابل توجه اين رسانه هاست.
تفاوت سينما و تلويزيون با ساير رسانه ها و قالب هاي هنري و فرهنگي در اين است كه بر روح و روان مخاطب نونهال خود سيطره و تاثير بيشتري دارند. بزرگسالان كمتر اما كودكان اغلب فراموش مي كنند كه آنچه در قاب تلويزيون يا بر پرده سينما مي بينند تنها يك فيلم است، نه واقعيت. به همين دليل هم تماشاي بسياري از فيلم ها و برنامه هاي تلويزيوني به بچه ها توصيه نمي شود.
اما علاوه بر اين مسائل، بخشي از پرخاشگري به ماهيت و ذات سينما و تلويزيون برمي گردد. كتاب و ادبيات و موسيقي و هنرهاي تجسمي درونگرايانه هستند. تئاتر هم با وجود نمايشي بودن اما به خاطر برخورداري از خصلت هاي انديشمندانه، چندان مولود پرخاشگري نيست. اين در رسانه هاي تصويري و به ويژه سينما، شاخصه هاي دراماتيك خشونت آميز جلوه بيشتري مي يابد. حتي از نظر بسياري از سينماگران و نظام هاي سينمايي جهان، خشونت يك اصل محسوب مي شود و اگر اين مولفه را از آن حذف كنيم، ديگر هيچ جذابيت و ارزشي براي آن باقي نمي ماند. هم از اين رو بسياري از فيلم هاي هاليوودي كه متاسفانه به راحتي در دسترس فرزندان ما قرار مي گيرند، متكي به سكانس هاي پر زد و خورد و مملو از خون و خونريزي هستند. اين وضعيت به گونه اي است كه گاهي خشونت از روايت آن ها خارج مي شود و مخاطب هاي فيلم را مبتلا مي سازد. تاريخ سينماي آمريكا بارها تجربه قتل و جرح را در آيين ها و جشنواره ها به خود ديده است. آخرين مورد هم اكتبر امسال در مراسم افتتاحيه اكران فيلم «شواليه تاريكي بر مي خيزد» در ايالت كلورادو رخ داد كه طي آن يكي از تماشاگران تحت تاثير قهرمان فيلم اسلحه را به روي تماشاگران گشوده و 12 نفر را كشت و 50 نفر را زخمي كرد.
البته ساده انگاري است كه خشونت زايي فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني را صرفا به آثار اكشن و ترسناك محدود كنيم. چه بسيار فيلم هاي ملودرام و روشنفكرانه اي كه به دليل ترويج افسردگي يا تحريك جنسي، مخاطب خود را به وادي جنون و پرخاشگري رهنمون مي سازند. به همين دليل نيز با وجود ممنوعيت نمايش بي پرواي خشونت در سينماي ايران اما باز هم برخي از آثار سينماي كشورمان به طور غيرمستقيم و با القاي مفاهيمي مانند نسبيت گرايي، پوچ انگاري، روابط نامتعارف انساني و... مخاطب خود را به پرخاشگري تشويق مي كنند. هر چند سينماي ايران در مقايسه با سينماي ساير كشورهاي جهان، از چنين مسائلي پاك تر است و همين ويژگي توجه بسياري از علاقه مندان به هنر در جهان كه از خشونت و آلودگي گريزان هستند را به سينماي ايران جلب مي كند.

 


نگاهي به فيلم «همبازي» اثر غلامرضا رمضاني

تكرار همان اشتباه هميشگي

محمد قمي
«همبازي» هم بالاخره اكران شد و روي پرده نقره اي را به خود ديد. فيلمي كه همه چيزش داد مي زند كه مال كودكان است و حرف و نگاه كودكان؛ اما واقعيت چيز ديگري است. فيلم نه از نگاه كودك است و نه براي كودك.
فيلم سينمايي «همبازي» را مي توان از دو منظر مختلف مورد نقد قرار داده و دو وجه خنثي و منفي اش را بررسي كرد. اينكه فيلم ايده خوب و حساس و مبتلابه اي را انتخاب كرده و يكي از مسايل جدي و گرفتاري هاي اساسي بسياري از خانواده ها را مطمح نظر قرار داده است، وجه قابل توجه و البته خنثي فيلم است. چرا كه در حد ايده است و تا به اجرا نرسد هيچ ارزشي ندارد.
اما اينكه همين ايده در اجرا دچار اشتباه و لغزش شده و در فرم از آب درنيامده و نتوانسته به يك اثر جذاب و ديدني بدل شود وجه منفي اصلي فيلم است.
«همبازي» دچار همان خطاي فاحشي شده كه در سينماي ايران بسيار متداول و مسري و اپيدمي است. خطايي كه سال هاي سال است در اين سينما رخ مي دهد و باز هم ادامه مي يابد. در اشكال و انواع مختلفش و در قالب ها و ژانرهاي گوناگونش. و فرقي هم نمي كند كه فيلم تاريخي باشد يا در ژانر كودك؛ مخاطبش بزرگسال باشد يا بچه ها. جدي باشد يا طنز.
خطا اين است كه دوستان فيلمساز ما و از جمله سازندگان «همبازي»، اول تم و مضمون و موضوع را انتخاب مي كنند و بعد برايش دنبال فرم مي گردند تا آن مضمون را در آن فرم جاسازي كرده و مثل ظرف و مظروف درهم بريزند. اين يك خطاي فاحش است در سينما و در نحوه فيلمسازي. نمي توان اول مضمون را انتخاب كرد و بعد برايش دنبال فرم گشت. بلكه فرم بايد از دل مضمون و موضوع فيلم و يا همان محتوايش بيرون بيايد تا اصيل باشد و بشود.
در فيلم «همبازي» اين خطا كاملا هويداست و علت اصلي اجراي بد، عدم جذابيت و بسياري از ايرادهاي فني و محتوايي و شكلي و قالبي فيلم هم كه كم نيستند، از همين جا آب مي خورد.
فيلم نه از نگاه كودك روايت مي شود تا جهان كودكانه بديعي را پي ريزي كند و نه كاملا مخاطبش را بزرگسال انتخاب كرده تا تكليفش حداقل از اين جهت معلوم باشد. و همين عامل هم باعث شده تا فيلم در اجرا كاملا لنگ بزند، زبان و لحنش الكن و زمخت باشد و از جذابيت هاي بصري و روايي كمترين حظ و بهره اي را نبرده باشد.
در حالي كه اگر ميزانسن و روايت و اجراي درست و دقيقي براي فيلم انتخاب مي شد، تم و داستان فيلم اين قابليت را داشت كه تبديل به يك اثر قابل دفاع شود.
داستان فيلم به اين شرح است كه امين پسركي است كه دلش خواهر يا برادر مي خواهد تا با او بازي كند و مادرش به دليل اينكه كارمند است مخالف اين قضيه است. به هر حال امين شرط دست برداشتن از خواسته اش را نگاهداري يك كره خر در آپارتمان عنوان مي كند و خانواده اش مي پذيرند و در نهايت در سكانس پاياني كه فلاش فوروارد است مي بينيم كه مادر و پدر امين يك خواهر براي او به دنيا آورده اند.
از منظر روانشناسي كودك، امين يك پسر لجباز است و دليل لجبازي هاي بي منطق او هم توجه مشروط والدين اوست. اين يعني والدين به او مي گويند: اگر فلان كار را كني آن وقت خيلي بچه خوبي هستي و با اين كار خوب بودن يا نبودن كودك را به انجام دادن يا ندادن فقط همان كار مشروط مي كنند. از سوي ديگر توجه بسيار زياد به اين كودك نيز مي تواند دليل لجبازي او باشد. و نبايد از اين موضوع غافل شد كه والديني كه خود ضد و نقيض صحبت مي كنند و خودشان لجباز هستند درواقع لجبازي را آموزش مي دهند و طبيعي است كه كودك هم همان طور بار مي آيد.
با تصويري كه فيلم از اين خانواده نشان مي دهد مثلا براي فرزندشان تئاتر بازي مي كنند يا رفتارهاي تهاجمي ندارند و تلاش دارند با گفت وگو مسئله را حل كنند، دور از ذهن نيست كه براي بيننده بزرگسال حداقل راه حلي براي برخورد با اين مشكل به تصوير كشيده شود و بيننده خردسال هم بداند كه لجبازي او چه ظاهر بدي دارد. اما فيلم نه تنها اين كار را نمي كند بلكه با روي آوردن به كليشه هاي دم دستي و ساده انگارانه و آن پايان نچسب دوستي مدير ساختمان با لاك پشت و بچه دار شدن خانواده، تمام پيش بيني ها را از بين مي برد.

 


جدال بر پرده

سينماهاي جهان عرب، عرصه جنگ فرهنگي «الفاروق عمر» با «مختارنامه»
در حالي كه تحليلگران عرصه رسانه، ساخت سريال هايي موهن نظير «الفاروق عمر» را برآيند تلاش براي مقابله با تفكر شيعي اي كه ايران مبلغ و نماينده اصلي آن توصيف مي شود، خوانده اند، روند ترويج اين حركت، در پرده اي جديد اكران مي شود.
پايگاه سوري «دي پي نيوز» نوشت نسخه سينمايي سريال «الفاروق عمر» نيز با دوبله مجدد توسط حاتم علي كارگردان اين سريال، آماده نمايش شده است. وي تمامي مراحل مربوط به اين كار را در چندماه گذشته و پس از پايان پخش اين سريال در ماه رمضان انجام داده است كه از جمله آنها دوبله مجدد آن بوده است و تنظيم سينمايي آن، اين بار به شكلي صورت گرفته كه تنها به زندگي عمربن خطاب مي پردازد و بسياري از ماجراها و ديگر شخصيت هايي كه در سريال وجود داشت، در نسخه سينمايي ديده نمي شوند.
به اين ترتيب گويا پخش گسترده تلويزيوني اين سريال در شبكه هاي ماهواره اي براي دستيابي به هدف نهايي سازندگان آن كافي نبوده و ماجرا با اكران سينمايي اين اثر استمرار مي يابد؛ حركتي كه آشكارا مقابله با موج سريال هاي ديني ايراني است كه از«امام علي (ع)» و تاثيرات شگفت آن در كشورهاي عربي و همسايه شروع شد، با «يوسف پيامبر(ع)» به اوج رسيد و با ساخت سريال «مختارنامه» با سويه هاي ايدئولوژيك قوي، متقن و جذاب در ساختاري زيبا و حرفه اي، هراس جبهه وهابيت را از نضج فرهنگ ايراني در منطقه، بيش از پيش كرد.
در حالي كه به گفته
دست اندركاران اين مجموعه، اين سريال پرهزينه ترين سريال تاريخ سينماي عرب بوده است، ابتداي ماه مبارك رمضان پخش سريال تاريخي «الفاروق عمر» با توافقنامه اي كه ميان شبكه تلويزيوني mbc كه متعلق به يك شاهزاده سعودي است و سازمان اطلاع رساني دولت قطر، امضا شد، رنگ آغاز گرفت و طبق اظهارات حاتم علي دولتي يا شبه دولتي بودن شبكه تلويزيوني قطر و شبكه « mbc» دست به دست هم دادند تا اين سريال به راحتي پخش شود.
البته اين حركت واكنش هاي بسياري راحتي از درون جوامع سني مذهب به دنبال خود آورد و با به تصوير كشيدن امام علي (ع) و تحريفاتي تاريخي متعدد در ماه رمضان گذشته از شبكه هاي عربي و تركي،موجي از اعتراضات را برانگيخت.
بنياد اسلامي الازهر، بالاترين پايگاه ديني اهل سنت، از جمله معترضان به پخش سريال تلويزيوني درباره زندگي عمر بن خطاب بود كه آن را غير شرعي دانست.
الأزهر كه پيش از اين مخالفت خود را با نمايش چهره عمر اعلام كرده بود دست به كار مكاتبه با چند نهاد دولتي، از جمله وزارت كشور مصر شد و مصرانه از آنها خواست پخش اين سريال را منع كنند.
«اخوان المسلمين» مصر نيز كه از جبهه اي نيرومند برخوردار است از حكم الأزهر پشتيباني كرد و توقف پخش سريال را خواستار شد، اما سازندگان سريال از پشتيباني فقيهان قطر برخوردار بودند، كه در اين امر موضعي جداگانه دارند.
در دنياي مجازي، از فيس بوك تا توييتر نيز، بحث زيادي درباره اين سريال به راه افتاده و عده اي خواهان توقف نمايش آن شدند.
به زودي عده اي از فعالان حقوقي در مصر و الجزاير و بحرين نيز عليه مديريت گروه تلويزيوني mbc شكايت كردند و در پارلمان كويت برخي از نمايندگان از دولت و وزارت فرهنگ خواستند كه از نمايش اين سريال جلوگيري كنند.
شركت mbc در مقابل اعلام كرد سريال عمر به كشورهاي زيادي از جمله اندونزي و تركيه فروخته شده و هيچ مانعي نمي تواند در مقابل پخش آن بايستد.
در زمان پخش اين سريال در ماه رمضان، يك نويسنده پايگاه خبري مراكشي «هسپرس»، با اشاره به دشمني وهابيون سعودي با تفكر اسلامي ايران پخش سريال الفاروق عمر را جنگ سريال ها بين ايران و عربستان دانست و به ورود سريال سازي در مورد صحابه، از عرصه ديني به صحنه اي كاملا سياسي براي مقابله با فرهنگ ايراني اشاره كرد كه بنا به نوشته وي، اكنون به سريال سازي رسيده است.
نويسنده پايگاه خبري «هسپرس» مراكش در مقاله اي با عنوان «جنگ سريال ها بين ايران و عربستان» نوشت: جدال بر سر به تصوير كشيدن صحابه در برنامه هاي نمايشي، اين روزها با اقدام «mbc» در پخش سريال الفاروق عمر تداوم دارد اما گويا اين جدال از جدالي ديني تبديل به جدالي سياسي شده است.
وي معتقد بود كه انگيزه سياسي با همه رنگ ها و لباس هاي طائفه اي و مذهبي كه در منطقه وجود دارد به عرصه به تصوير كشيدن صحابه آمده است و رقابت گسترده اي را بين شبكه هاي ماهواره اي ايجاد كرده است.
مقاله اين نويسنده مراكشي به قدرت نمايي عيان سريال هاي ديني ايراني در منطقه، مهر تأييد زده و نشان دهنده حضور همه جانبه و با همه بضاعت مقابله گران با آن، در اين عرصه است كه تصريح به «پرخرج ترين» بودن اين سريال و حمايت هاي دولتي در پخش آن، تنها گوشه اي از مستندات قابل اشاره در اين زمينه محسوب مي شوند.
نويسنده اين مقاله با اشاره به نوشته هاي روزنامه هاي سعودي هدف از ساخت و پخش سريال «الفاروق عمر» را تلاش وهابيون براي غلبه بر فكر شيعي [و اسلامي] كه توسط ايران دنبال مي شود دانسته و اضافه كرده است: از نظر سعودي ها ايراني ها دشمن تاريخي آنها هستند كه در جنگ قادسيه به رهبري سعدابن ابي وقاص و عمر بن خطاب آنان را شكست دادند! و بايد از گذشته عبرت گرفت.
نويسنده پايگاه خبري «هسپرس» با تأكيد بر ضرورت استفاده از مشتركات ميراث اسلامي، اين تصريح را نيز داشته است كه سريال ها بايد براي معرفي بزرگان اسلامي و نقش مثبت آنها و ترغيب مسلمانان براي عبور از اختلافات و رسيدن به همبستگي براي بازگرداندن قدس و فلسطين به دامن اسلام باشد و براي تحقق وحدت اسلامي تلاش كنند.
وي در ادامه با اشاره به تاريخ روابط ايران و كشورهاي خليج فارس افزوده است: اسرائيل به دنبال ايجاد درگيري بين دو ساحل خليج فارس است.
به نوشته مقاله نويس اين پايگاه مراكشي، از جانب ديگر، عربستان به دنبال ايجاد جنگ رسانه اي با ايران است. وي نتيجه گرفته است كه پخش سريال الفاروق عمر؛ مقابله عربستان با خطر مفروضي كه اين مقاله نويس از آن به عنوان «ايراني گري» يا «فارسي گري» ياد كرده است، به شمار مي رود.
وي در ادامه با اشاره به اينكه اين جنگ مذهبي بين شيعه و سني توسط آمريكا و اسرائيل هدايت مي شود، تأكيد كرده است: تلاش براي برافروختن اين جنگ، تنها در عرصه سياسي، رسانه اي، تجاري و اطلاعاتي باقي نمانده و اكنون به سريال هاي تلويزيوني رسيده است...!
حال بايد ديد آيا تاريخ سازي و فراهم كردن هويت در چارچوب افسانه سرايي پيرامون چهره برخي صحابه، در حالي كه برجستگان مذهب تسنن را نيز به مخالفت با خود واداشته، در كفه اي برابر با آنچه در سريال هاي ديني ايراني، چشم و دل ميليون ها مخاطب را در جهان به خود مشغول كرده و نمونه كوچكي از آن در ابراز علاقه و تأثيرپذيري عميق مسيحيان لبنان از پخش سريال ماندگار «مريم مقدس(س)» در اذهان مانده است، قرار خواهد گرفت؟ يا اين حركت نيز به مثابه كفي بر روي آب به افول خواهد گراييد؟
شيدا اسلامي
 


تحليلي بر رسوخ فمينيسم در رسانه هاي آمريكايي (بخش دوم و پاياني)

انسانيت زن فداي جذابيت رسانه اي

با همه سر و صدا و انواع آثار هنري، ادبي و نظريه پردازي هاي گوناگون از ابتداي قرن بيستم تا دهه هاي آخر اين قرن، با اين حال فمينيسم يكي از پرابهام ترين و بي سرانجام ترين جنبش هاي قرن بيستم باقي ماند. همان طور كه- در قسمت نخست- به آن اشاره شد، نخست به دليل پيچيده شدن با ديگر گفتمان هاي سياسي- فرهنگي قرن بيستم و سپس به دليل خلاء نظري خود، كه نه تنها قادر به احقاق مباني اصولي خود يعني احياي حقوق انساني زن در دوران جديد حيات اجتماعي نشد كه حتي در تبيين اين مباني و سردرگمي ميان عدالت اجتماعي يا آزادي جنسي- براي زنان- باز ماند و سرانجام در فرهنگ پسامدرن امروزي، تنها بصورت سوژه اي جنسي در خدمت تمايلات عامه پسند و سود تجاري توليدات هاليوودي تحت عنوان آزادي زنان در نقش ابرقهرمانان و سوپراستارهاي غيراخلاقي نمايان گشت.
اگرچه تبيين حقوق اجتماعي زنان براساس توجه به جنسيت و تمايزات جنسي مورد اشاره ويرجينيا ولف، يا برعكس براساس برابري در اين حقوق برمبناي اگزيستانسياليسم متجلي در آراء و انديشه هاي سيمون دوبوار در جنس دوم، مبناي فكري و نظري فمينيست هاي نسل اول و دوم شد، اما در مجموع آنچه امروز از فمينيسم باقي مانده در ساختار متكثر ابزار رسانه اي و فرهنگ تجاري پسامدرن، همان سوژه مستهجن در هنرهاي عامه پسند، توليدات هاليوودي، پاپ شوهاي تلويزيوني و از اين دست توليدات رسانه اي، به زبان نمادين و عناصر نشانه اي فرهنگ غرب و ايالات متحده است، اما نه صرفا در خود غرب كه اتفاقا بيشتر در جهان سوم و ممالك در حال توسعه در آسيا و آفريقا مشهود و به طرز چشم گيري قابل ملاحظه است.
جدا از اخلاقيات و ارزش هاي اخلاقي، در نهايت آنچه از اين فرهنگ جديد آمريكايي، چه به عنوان فرهنگ جهاني پسامدرن و چه با هر نام و برچسب ديگر، با قهرمانان و سوپراستارهاي جديدش بر جاي مي ماند، همين دنيايي است كه چنان كه- در قسمت نخست- گفته شد، بنا بر مفاهيم اسطوره اي و روايت جهان شناختي غرب از زن، هر روز بيش از پيش زنانه مي شود. گسست و شكاف و تعارض و چندپارگي انسان امروز، پيش از هر كجا و بيش از هرمقوله، خود را در همين قهرمانان امروزي اش آشكار مي كند. قهرماناني كه با تمام قهرماني و قدرت هاي فيزيكي و متافيزيكي، در نهايت تنها تبديل به ابژه اي معين در حد و اندازه هاي استاندارد و تعيين شده، همچون لباس هاي مدروز، مانكن هاي نمايشي و كالاهاي لوكس تقليل مي يابند.
در ميان اين مدهاي فريبنده و كالاهاي لوكس، تنها چيزي كه اهميت ندارد، ارزش هاي عاطفي و انساني موجودي به نام زن است، كه آن هم اگر اهميت پيدا كند به شكلي متضاد و متناقض و به اصطلاح براي خالي نبودن عريضه، پس از رعايت استانداردهاي جسمي ، به عنوان يك گزينه اتفاقي نمود پيدا مي كند، كه مثلا اين خانم در فعاليت هاي خيريه و بشردوستانه هم شركت مي كند! چنان كه دنياي فريبنده اين مدها و كالاهاي لوكس تا حد زيادي مرهون همين فريب و تظاهر در زيبا بودن و خوب بودن هم هست. همان طور كه تابلوي بدون عنوان (1983) سيندي شرمن1، به طرزي گويا بيانگر دنياي ملات بار، عصيان زده و سرشار از فريب و ريا در عالم مد محسوب مي شود كه در وهله نخست، تضاد و تعارضش در خشونت و بي مهري نهفته در وجه روشن آن پيداست.
اين تضاد و تعارض، در دنياي زنانه پسامدرن و به ويژه در هنرهاي عامه پسند و هاليوودي، وقتي به شكلي تراژيك ابعاد انساني پيدا مي كند كه گسست و چندپارگي انسان امروز را در قالب قهرمانان درجه دو- يعني مردان- و ارتباطشان با قهرمانان جديد- يعني زنان- تعريف و تبيين مي كند.
قهرماناني رقت بار و ملال آور كه براي دستيابي به اين كالاي لوكس و مدهاي فريبنده هر ضعف (اخلاقي) و حقارتي را پذيرا مي شوند و در نهايت، تعارض و چندپارگي انسان امروز آنجا آشكار مي شود كه در اين دنياي جديد، عشق تنها به يك كالا، يك سرخوشي كاذب تقليل مي يابد، مادر به دستگاهي براي تكثير و باز توليد تبديل مي شود و در نهايت خانواده محو در كارخانه اي بزرگ و بي روح به نام جامعه مي شود كه مدام خود را در بي سرانجامي و سردرگمي انسان امروزي تجديد، تشديد و تكثير مي كند.
م. حميدي

پي نوشت:
1-اين اثر (عكس رنگي) مانكني را در يك لباس مد، با وضعيتي ناراحت و آشفته نشان مي دهد.

م. حميدي

 


درباره برنامه اي كه از ناهنجاري هاي اقتصادي مي گويد

زنگارهايي كه بايد از چهره اقتصاد پاك شود

تاكيدات سال هاي اخير مقام معظم رهبري بر موضوع اقتصاد و نيز شرايط امروز كشورمان حاكي از اهميت بيش از پيش براي توجه همه جانبه به مسائل اقتصادي است. در اين شرايط رسانه ملي مي تواند به عنوان يك اهرم بزرگ و بازوي توانمند نظام به منظور حل مشكلات اقتصادي و تحقق شعارها و مطالبات رهبر عزيز انقلاب وارد عمل شود.
توجه رسانه ملي در توليدات خود به موضوعاتي همچون بيكاري و كارآفريني، مديريت صحيح اقتصاد در خانواده، اشتغال زايي، حمايت از توليد ملي و... مي تواند از مصاديق اين امر باشد.
اما يكي از مسائل اقتصادي كه جايگاه بسيار مهمي در اوضاع اقتصادي كشور دارد و بعضا تاثيرات جدي و مخربي بر اقتصاد خانواده ها بر جاي مي گذارد وجود برخي ناهنجاري هاي اقتصادي و حواشي ناسالم اطراف اقتصاد سالم و پويا است.
مقوله هايي نظير پولشويي، كلاه برداري، دلالي، شركت هاي هرمي، مافيا و... همگي از جمله اين مسائل هستند. مسائلي كه از ديد رسانه ملي به عنوان يكي از اركان مهم تحقق جهاد اقتصادي و شكوفايي اقتصاد كشور مخفي نمانده است و در برنامه اي تحت عنوان «زنگار» كه از شبكه يك سيما جمهوري روي آنتن مي رود به آن ها پرداخته مي شود.
اين برنامه در قالبي مستند به كشمكش ها و آسيب هاي عرصه اقتصاد به شكلي گزارش وار و اسنادي مي پردازد. در اين برنامه از طريق مصاحبه و گفت وگو با آسيب ديدگان دام هاي مالي اطراف مردم بازشناسي مي شوند. چرا كه بسياري از افراد به خاطر ناآشنايي و بي اطلاعي دچار اين گونه دام ها مي شوند. لذا از اين حيث مي توان برنامه «زنگار» را نوعي تلنگر و بيدارباش به فعالين اقتصادي بخصوص جوانان و تازه كاران دانست كه از يك منظر مشاوره اقتصادي و امنيتي هم براي علاقه مندان به اين فعاليت ها محسوب مي شود. از سوي ديگر نوعي تلنگر به مسئولين انتظامي و قضايي هم درباره رواج تخلفات و ناامني هاي اقتصادي و سوءاستفاده ها و اخلال گري ها هم به حساب مي آيد كه در نوع خود جالب توجه است.
البته «زنگار» فقط در بعد اقتصادي به بررسي ناهنجاري ها نمي پردازد و موضوعات ديگري همچون ناهنجاري هاي اجتماعي را هم شامل مي شود.
يك مستند خوب بايد براي مخاطب، پيام ارزشمندي داشته باشد و تنها به نشان دادن يك مشكل محدود نشود، بلكه به ريشه يابي و واكاوي آن مشكل هم بپردازد. اتفاقي كه در برنامه «زنگار» نيز رخ داده است.
البته بد نيست دراين مستند به ابعاد ديگري از ناهنجاري هاي اقتصادي كه در واقع رنگ و بوي تخلف و فساد دارند هم توجه شود. مقوله گرانفروشي كه در قرآن كريم هم نسبت به آن هشدار هايي داده شده است يكي از اين موضوعات است. به هر حال گراني يكي از ريشه هاي برخي نارضايتي هاي اجتماعي و نيز مشكلات معيشتي و اقتصادي مردم است كه بعضا همه علت هاي آن متوجه مسئولين نيست و برخي با سوءاستفاده قصد آسيب زدن به نظام و يا سودجويي هاي شخصي را دارند. لذا توجه به اين موضوعات هم مي تواند در اين برنامه با استقبال مواجه شود.
مجيد رئيس زاده
 


فيلم هاي دانشجويي به شبكه هاي تلويزيوني راه مي يابند

پنجمين دوره از جشنواره ملي فيلم هاي دانشجويي در تاريخ هفتم تا دهم آبان در پرديس سينمايي ملت و دانشكده صدا و سيما برگزار خواهد شد.
در اين دوره از جشنواره علاوه بر دانشجويان سراسر كشور، دانشجوياني از چهار كشور عراق، فلسطين (غزه)، لبنان، تونس نيز مشاركت داشته و آثار خود را در بخش بين الملل با موضوع بيداري اسلامي و مقاومت به دفتر جشنواره ارسال كرده اند. علاوه بر بخش بين الملل، بخش داخلي شامل بخش هايي از جمله داستاني، مستند، داستاني، فيلمنامه، عكاسي و انيميشن مي شود. برگزاري كارگاه هاي آموزشي با حضور اساتيد مجرب در حوزه هاي تخصصي نيز از فعاليت هاي جانبي جشنواره پنجم فيلم دانشجويي به شمار مي آيد.
محمود اربابي دبير پنجمين جشنواره ملي فيلم هاي دانشجويي گفت: باتوجه به شرايط كنوني كشور و براساس ديدگاه هاي مقام معظم رهبري مبني بر لزوم توجه به اقتصاد مقاومتي، در جشنواره امسال تصميم گرفتيم تا موضوع بيداري و مقاومت اسلامي را به بخش بين الملل جشنواره اضافه كنيم.
وي با اشاره به برگزاري همزمان اين جشنواره در چهار كشور لبنان، فلسطين (غزه)، تونس، عراق درباره بخش هاي مختلف جشنواره ادامه داد: اين جشنواره داراي دو بخش داخلي و بين الملل است كه در هر يك از بخش هاي موردنظر قالب هايي مشخص براي برنامه سازي درنظر گرفته شده است. از جمله اين بخش ها مي توان به بخش هاي داستاني، مستند، پويانمايي و برنامه هاي تلويزيوني اشاره كرد.
اربابي همچنين ادامه داد: بخشي از آثار توليد شده در جشنواره امسال به منظور برقراري ارتباط هرچه بيشتر با جامعه مخاطبان و عامه مردم از شبكه هاي مختلف تلويزيوني به نمايش درمي آيد. همچنين در طول برگزاري جشنواره نيز از طريق انعكاس رويدادهاي جشنواره به صورت اخبار روزانه با شبكه هاي مختلف تلويزيوني در تعامل هستيم.
 


ادامه انعكاس حماسه خراسان شمالي در راديو جوان

در پي سفر مقام معظم رهبري به خراسان شمالي برنامه ها و ويژه برنامه هاي زيادي تدارك ديده شد تا پوشش رسانه اي مطلوبي از اين سفر پر خير و بركت صورت گيرد.
حضور پررنگ جوانان و نسل سومي هاي انقلاب در بين مردم بسيار چشمگير بود. در اين ميان راديو جوان به عنوان تنها رسانه رسمي جوانان برنامه اي روزانه را به اين منظور تدارك ديد كه با استقبال بسيار خوبي مواجه شد و همين باعث شد پخش اين برنامه با اتمام سفر رهبري هم ادامه پيدا كند.
شما كه غريبه نيستيد» عنوان ويژه برنامه اي است كه به مناسبت سفر مقام معظم رهبري به خراسان شمالي از شبكه جوان پخش شد. پخش اين برنامه با اتمام سفر رهبري هم ادامه خواهد يافت. شما كه غريبه نيستيد به طور روزانه مابين برنامه هاي مختلف اين شبكه راديويي پخش خواهد شد.
از جمله آيتم هايي كه در اين برنامه بسيار مورد استقبال قرار گرفت، نامه ها، داستان ها، دلنوشته ها و سخنان جوانان سرتاسر كشور است كه با صداي گويندگان مختلف شبكه به همراه قسمت هايي از سخنان رهبر معظم انقلاب پخش مي شود.
مجتبي حسني سردبير برنامه «شما كه غريبه نيستيد» در رابطه با اين برنامه گفت: در مدت زمان 9روزي كه در خراسان شمالي حضور داشتيم 10مستند از سفر رهبري و چند مستند مناسبتي ساختيم.

 


انتقاد رسانه هاي آمريكا به نبود امنيت جاني بازيگران در اين كشور

زخمي شدن ليام همسورث يكي از بازيگران اصلي قسمت دوم اكشن ماجراجويانه «بازي هاي هانگر»، بار ديگر توجه رسانه هاي گروهي را به موضوع امنيت جاني بازيگران جلب كرد.
به گزارش فارس، اين بازيگر استراليايي تبار سر صحنه «بازي هاي هانگر: گرفتن آتش»، از ناحيه زانو زخمي و راهي بيمارستان شد. پزشكان زخم او را عميق اعلام نكردند، ولي به دليل جراحت بازيگر كار فيلم برداري براي دو روز متوقف و تعطيل شد.
بسياري از منتقدان و نويسندگان سينمايي در رسانه هاي آمريكا، به اين نكته اشاره مي كنند كه سيستم امنيتي و محافظتي در محصولات اكشن سينما، بسيار سطحي و پيش پا افتاده است. آن ها براين نكته تاكيد مي كنند كه در سال هاي اخير، اتفاقات ناگوار زيادي براي بازيگران، بدل كاران و حتي خود مسئولان جلوه هاي ويژه در سر صحنه فيلم برداري فيلم ها رخ داده است.
 


علت خودكشي كارگردان آمريكايي پس از دو ماه مشخص شد

پس از گذشت دو ماه، علت خودكشي يك فيلم ساز آمريكايي مشخص شد.
رئيس پزشكي قانوني لس آنجلس دلايل اصلي خودكشي «توني اسكات» را پس از انجام معاينات كالبدشكافي اعلام كرد.
نتايج اوليه كالبدشكافي، وجود داروهاي ضدافسردگي و خواب آور در خون اسكات را تأييد كرد.
توني اسكات، كارگردان و تهيه كننده انگليسي در ماه آگوست خود را از روي پل معلق لس آنجلس به پايين انداخت.
به گزارش ايسنا، رئيس پزشكي قانوني لس آنجلس پس از اعلام نتايج معاينات كالبدشكافي خودكشي «توني اسكات» 68ساله را براثر ابتلا به ضايعه روحي و استفاده پيش از حد از داروهاي ضدافسردگي و خواب آور تأييد كرد.
 


رابرت دنيرو: هاليوود شبيه تيمارستان است

يك بازيگر سينماي آمريكا با تشبيه هاليوود به تيمارستان مي گويد: دوست ندارم فيلم هايم را تماشا كنم. نمي دانم چرا، ولي اين كار را نمي كنم. وقت تماشاي فيلم هاي خودم، خوابم مي گيرد!
رابرت دنيرو به تازگي در گفت وگويي عنوان كرده: هاليوود بيشتر شبيه يك تيمارستان است. به كليت اين مركز و ساختار آن نگاه كنيد، آدم هاي با نفوذي وجود دارند كه سرنوشت يك فيلم را تعيين مي كنند. آنها قدرت آن را دارند كه امكان توليد يا توقف توليد فيلم ها را فراهم كنند. آن ها خودشان را پدر و مادر ما مي دانند و مي گويند «ما پول داريم و مي توانيم هر كاري انجام دهيم.» در همان حال، ادعا مي كنند بازيگران را دوست دارند و تو هميشه اين جمله را از آن ها مي شنوي كه «ما بدون شما بازيگران نمي توانيم هيچ كاري انجام دهيم.»
 




(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14