(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 10  آبان  1391 - شماره 20346

ورود به ميدان قيام و اقدام
نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (45)
دام هژبر براي دربار شاه

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


ورود به ميدان قيام و اقدام

دكتر موسي نجفي
درست است كه تاريخ ما لبريز از جنايات غرب است و هر حادثه، عاملي است براي برانگيختن ادراك و احساس مردم، اما دامنه و شعاع تأثير كدام واقعه گسترده و نفوذ معنوي چه جرياني عميق تر و پايدارتر است؟ و چه انگيزه اي مناسب تر و فراگيرتر از نظر مرجع تقليد علي الاطلاق كه همه شيعيان ايران مقلد و پيرو او هستند، ممكن است زمينه رشد انديشه و عواطف مردم عليه دشمن خارجي باشد؟
البته پاسخ اين سؤالها روشن است؛ چرا كه فتواي مذكور و حركت روحانيت مسئول در ابلاغ آن به مردم، زمينه ظهور و استحكام احساس نفرتي است كه چنان در جان ايرانيان ريشه زد كه در طول يك قرن، هر گاه سياستمداري خواست با تكيه بر عواطف ملي مردم، آنان را عليه موضوعي بر انگيزد، درست از همين روحيه نفرت از اجنبي و اجنبي زدگي و به خصوص انگليس و انگليسي بهره جويي كرده است.
نكته ديگري كه ذكر آن ضرورت دارد، اين است كه حركت مقدس تحريم در مبارزه با وابستگي اقتصادي به اجنبي، سرآغاز و ريشه جريان ديگري از مبارزه با استعمار در ايران شد كه سالهاي سال، ادامه دهندگان خط ميرزاي مجدد، از نظر شرعي، در مصرف اجناس خارجي شك مي كردند و همين ترديد آميخته با پرهيز موجب شد تا با مساعي آن بزرگواران، حركتي چشمگير در جهت ايجاد و احداث صنايع ملي بخصوص در اصفهان به وجود آيد. جالب ترين سند زنده و جاودانه در اين خصوص، آداب اخلاقي ثبت شده و مشهور مرحوم آيت الله شهيد سيد حسن مدرس است. آن بزرگوار كه خود از علماي اصفهان است و دقيقاً درادامه خط فقاهتي ميرزاي شيرازي قرار دارد، هرگز غير از منسوجات و پارچه هاي وطني نمي پوشيد.
اكنون كه سخن به علماي اصفهان رسيد، يك بار ديگر مطلبي را كه در آغاز اين بحث مطرح شد، عنوان مي سازيم و آن اينكه حركت عميق، اصيل و عظيم آيت الله مجدد، با دو حلقه اتصال به روحانيت ايران پيوند يافته است: حلقه اول اين هماهنگي مقدس، آيت الله شيخ فضل الله نوري بود و حلقه دوم، آيت الله شيخ محمدتقي نجفي اصفهاني كه رونق بخش و عهده دار حوزه علميه اصفهان بود. روحانيت نيز عمدتاً از طريق اين دو مظهر قدرت ديني، در زمان ميرزاي شيرازي و نهضت تحريم تنباكو به صورت بدنه اي فعال، زنده و همبسته درآمده است؛ و دريغ و افسوس كه اگر شيخ شهيد را چندي بعد در مشروطه به خاطر پافشاري محق و مظلومانه اش بر شرع و احكام شريعت به دار كشيدند، براي مبارزه با آقانجفي اصفهاني، بازوي دوم ميرزاي شيرازي راه ديگري انتخاب كردند: ترور شخصيت و نفي اعتبار.
موضوع و مرحله سوم: ورود به ميدان قيام و اقدام
پژوهش در اسناد و مداركي كه نمودار پرهيز و اجتناب از اقتصاد وابسته به اجنبي است، روشن مي كند كه علما قبل از واقعه تنباكو، خود را براي شروع مبارزه اي بزرگ و حركتي عظيم در جبهه اقتصادي مجهز و آماده كرده بودند؛ تا اينكه ناصرالدين شاه قاجار در سال 1889 ميلادي، سفري به اروپا مي كند و در سال 1890 ميلادي، قراردادي را در 15 ماده با شركت انگليسي رژي منعقد مي سازد. به دنبال اين قرارداد كه تسلط هرچه بيشتر اجنبي را بر ايران تسريع كرد، روحانيت شيعه به تناسب مكان و موقعيت خويش، در شبكه اي هماهنگ و متصل به مركزيت سامرا وارد صحنه مي شوند و مبارزه را آغاز مي كنند. طبق آنچه در كتاب تحريم دخانيه نوشته مرحوم شيخ حسن كربلايي و كتاب تحريم تنباكو نوشته ابراهيم تيموري و اسناد و مدارك بسيار ديگر ذكر شده، اصفهان اولين شهري است كه در آن خريد و فروش تنباكو از طرف روحانيت حرام اعلان شد؛ و چنانچه قبلاً متذكر شديم، رهبري روحانيت را در شهر اصفهان كه در آن روز بزرگ ترين و فعال ترين حوزه علميه ايران بود، آيت الله شيخ محمد تقي نجفي اصفهاني (معروف به آقانجفي اصفهاني) برعهده داشت. به تلگراف زير كه گزارشي است كه از تلگرافخانه اصفهان به مركز تهران رسيده است، توجه كنيد:
ديروز شنبه را آقانجفي و شيخ محمد علي (برادر آقانجفي) اعلانات چندي درب مساجد و معابر چسبانيده، استعمال تنباكو را حرام و حمايت كنندگان فرنگي مرتد و عمله جات دخانيات را نجس خوانده و نوشته اند كسي از اين جماعت را كه دخانيات در كار فرنگي دارند، به حمام و مسجد و سقاخانه راه ندهند. در حمامها و قهوه خانه ها و مجالس علما و تجار و غيره، قليان موقوف است. طلبه ها در هر نقطه كه قليان ديده، شكسته و حتي در ميان خود مذاكره دارند كه بايد اجمالاً رفت قهوه خانه حضرت والا (منظور ظل السلطان) را هم چيده...14
حضرت والا توسط ملاباشي خودشان به آقانجفي پيغام داده بودند. شراب كه از تنباكو نجس تر است، همان قدر بگوييد اين اقدامات چه چيز است؟! كه ايشان جواب داده بودند: تكليف شرعي ما اين است. شما به تكليف عرفي خودتان اقدام كنيد.15
آنگاه در شيراز، مرحوم آيت الله سيد علي اكبر فال اسيري، نهضت را به اوج رسانيد. اين عالم مجاهد، پس از آماده ساختن مردم، بر منبر مي رود و در پايان نطق شورانگيز خود، شمشيري از زير عبا برمي آورد و اعلام مي كند: «موقع جهاد عمومي است اي مردم! بكوشيد تا جامه زنان نپوشيد. من يك شمشير و دو قطره خون دارم هر بيگانه اي كه براي انحصار دخانيات به شيراز بيايد، شكمش را با اين شمشير پاره خواهم كرد.16» در تبريز هم كه موقعيت خاصي دارد، مجتهد بزرگ شهر، مرحوم حاج ميرزا جوادآقا تبريزي، قيام مي كند. شيخ حسن كربلايي، مؤلف كتاب قرارداد رژي كه خود معاصر واقعه است، در اين باره مي نويسد:
بلي؛ خبر مملكت آذربايجان كه عموم مردم، خاصه علماي اعلام تبريز و مخصوصاً جناب مستطاب حاج ميرزا جواد آقا، مجتهد مسلم القول تبريز، الحق بر حسب وظيفه و منصب بزرگ خودشان، در مقام خيرخواهي ملت و دولت اسلام از هيچ رو خودداري نفرموده، از آغاز تا انجام در مقام امتناع از پذيرفتن اين گونه كه منافي قصد دين و دولت بود، به پاي مردانگي، مقاومت و ثبات ورزيده و هرچند كه دولت در اين خصوص اقدام و اهتمام نموده، ايشان زياده از آن بر اصرار و امتناع خود افزودند.17
مرحوم آيت الله حاج ميرزا جوادآقا در نامه اي به ناصرالدين شاه مي نويسد: «42سال است سلطنت مي كني. محض طمع، مملكت خودت ر ا قطعه قطعه به فرنگ فروخته اي؛ خود داني. اما ما اهالي آذربايجان خودمان را به فرنگي نمي فروشيم و تا جان داريم، مي كوشيم.18 »
به دنبال ظهور اين هماهنگي و وفاق مذهبي و ملي و قيام يكپارچه روحانيت كه عموماً خواستار لغو امتيازات گوناگون اقتصادي به خارج بخصوص لغو امتياز تنباكو شده بودند، دستگاه استبدادي متوحش و عصباني، اقدامات سركوبگرانه اي را آغاز مي كند و در ارعاب مردم و عقب راندن علما كه محور همه اقدامات بودند، مي كوشد. ناصرالدين شاه در نامه اي به فرزند ارشدش ظل السلطان، حاكم مستبد و جبار اصفهان، ضمن توهين به روحانيت، حد درك و فهم خود را از معناي وابستگي به خارج نشان مي دهد و شيوه همبستگي مستبدانه و شاهانه(!) خود را در مقابله با اين حركت عمومي كه از شهر اصفهان شروع شده است، اعلام مي كند. عين متن نامه مذكور چنين است:
چرا بايد علما و مردم حرفي بزنند كه اين قدر بي معني و سخيف باشد؟! مثلاً بانك را بد مي دانند. اين چه حرف سخيف و بي معني است! رعاياي دول خارجه از صد سال به اين طرف مأذون و مجاز هستند موافق عهد نامه آقا محمدخان و فتحعلي شاه و محمدشاه كه هر نوع معاملات را در ايران و هر نوع تجارت را بكنند. تنها اين است قبل از اين صرافخانه ها بوده و تك تك وجود داشت. حالا آنها را تحت قاعده درآورده، اسمش را بانك گذاشته اند (و چه ادراك روشني از معناي بانكهاي خارجي داشته اند!!). نمي دانم اين مزخرفات را كي مي گويد و به دهان خاص و عام مي اندازد و... البته يقين داشته باشيد اگر در اين نوع حرفهاي بي معني(!) امتدادي بدهند، تكليف از ما ساقط شده، آنچه لازمه سياست است، خواهيم فرمود! 19
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
14. ابراهيم صفايي، همان، ص 41.
15. همانجا.
16. شيخ حسن كربلايي. رساله تاريخ دخانيه، كتاب سده تحريم تنباكو، دفتر دوم.
17. همان.
18. همان.
19. ابراهيم صفائي، همان، ص 25.
پاورقي
 


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (45)

دام هژبر براي دربار شاه

E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
مريم صادقي
هژبر از سرمايه داراني بود كه به قول مادر فرح، گرد شمس پهلوي، خواهر شاه، جمع شده بودند و با استفاده از نفوذ او در رژيم پهلوي به سودجويي هاي كلان در عرصه ي اقتصاد مي پرداختند و سهمي هم به شمس مي دادند.685
فريده ديبا (مادر فرح)، همچنين ضمن اشاره به باج دادن سرمايه داران به شمس (و نيز اشرف) پهلوي براي وارد كردن كالاهاي خود (به عنوان محموله ي دربار شاهنشاهي، و بدون هرگونه بازرسي و ماليات به داخل كشور)، از صدور اشياء عتيقه غيرقابل ارزشگذاري و ميراث فرهنگي و ملي (در بسته بندي هاي منقوش با مهر دربار شاهنشاهي) بدون هيچ وارسي از كشور سخن
مي گويد و مي افزايد: «عده ي ديگري از اين سرمايه داران كه از پشتيباني خواهران محمدرضا مستحضر بودند با جسارت بيشتري عمل مي كردند. مثلاً سرمايه سالار بهائي به نام هژبر يزداني براي خريدن يك بانك دولتي مراجعه كرده بود و چون مدير عامل بانك با پيشنهاد وي مبني بر خريد بانك مخالفت كرده، او را مورد ضرب و شتم قرار داده و به شدت مجروح و مصدوم ساخته بود. هژبر يزداني در حلقه دوستان و نزديكان »شمس پهلوي« قرار داشت. من بارها هژبر را با آن صورت گوشت آلود و هيكل چنله و قد كوتاه در ميهماني هاي كاخ مهرشهر ديده بودم ... به انگشتان دستش انگشترهاي گرانبهايي داشت يك فقره آن انگشتر الماس به ارزش 5 ميليون دلار بود!.... هژبر از بهائيان سرشناس ايران بود. بهائيان ثروت و سرمايه خود را به دست او سپرده بودند و هژبر با اين سرمايه ها كار مي كرد. تجري او در امور و قانون شكني به اندازه اي بود كه وقتي تصميم به احداث يك مجتمع دامداري در سنگسر گرفت همه روستاييان و زمينداران مسلمان را با زور از آن منطقه اخراج و زمين هاي آنها را تصاحب كرد. هژبر علاوه بردامداري، بانكداري و اداره صنايع و كشاورزي، قاچاق جواهر و طلاي ايران را اداره مي كرد. بر هيچ كس پوشيده نبود كه هژبر نمي تواند بدون داشتن پشتوانه ي قوي به راحتي محموله هاي گران بهاي خود را از مبادي ورود و خروج عبور دهد. محمدرضا به خاطر آنكه متهم به حمايت از بهائيان نشود هرگز هژبر را به ميهماني ها و محافل و مجالس خود راه نمي داد. فرح هم از او انزجار داشت. به طوري كه وقتي به مناسبت سالروز تولد فرح يك سري جواهر عتيقه متعلق به كاترين دوم (امپراطور نامي روسيه) را به عنوان هديه فرستاد، فرح از قبول آن امتناع كرد. ما چند هفته بعد اين جواهر را برگردن و لباس شمس ديديم.686»
يزداني براي جلب توجه و رضايت خاندان پهلوي از هيچ كوششي فروگذار نمي كرد و به مناسبت هاي مختلف ارادت خود را با ارسال هدايا و اقداماتي نظير آن اعلام مي داشت براي نمونه در نامه اي كه از دفتر مخصوص فرح براي هژبر يزداني ارسال گرديده و در آن به خاطر ارسال و تقديم هدايا به عليا حضرت شهبانوي ايران، تقدير و تشكر شده، چنين آمده است: «جعبه سيگار طلا با تاج برليان زمرد تقديمي جنابعالي از لحاظ پيشگاه مبارك
عليا حضرت شهبانوي ايران گذشت. حسب الامر، چون قوطي سيگار قديمي مربوط به دوره پهلوي است، عيناً به وزارت فرهنگ و هنر فرستاد. كه با ذكر نام اهداكننده در موزه ي پهلوي واقع در كاخ مرمر حفظ و نگهداري كنند.687»
هژبر با پهن كردن دام احسان و ريخت و پاش براي درباريان و افراد ذي نفوذ در صحنه هاي سياسي، نظامي و اقتصاد رژيم پهلوي سعي در گسترش هرچه بيشتر نفوذ خود و در واقع قوت گرفتن روز افزون بهائيت در اين زمينه داشت. او كه با حمايت مستقيم و علني و بي چون و چراي سپهبد ايادي كار خريد و توسعه شركت هاي زراعي، دامپروري و صنعتي را به پيش مي برد، كم كم وارد صحنه بانكداري كشور نيز گرديد و با در اختيار داشتن سرمايه عظيم و بي مانند به خريد و اضافه نمودن اين كارخانه ها و واحدهاي صنعتي اقدام مي نمود.688
يزداني در عرصه بانكداري، بانك هاي ترانه و نونهالان را تاسيس كرد كه بانك نونهالان، مأمور پرداخت وام به بهائيان و انجام معاملات غيرقانوني بود.689
هژبر از سال 1350ش، به بعد به خريد سهام شركت هاي مختلف پرداخت و از قبل آن اعتبارات كلاني از شعب مختلف بانك ملي ايران و بانك صادرات دريافت نمود و با همكاري غيرقانوني بانك ملي ايران و برخي بانك هاي ديگر، وام هاي هنگفتي دريافت نمود و از اين طريق شركت هايي به نام خود و خانواده اش تاسيس نمود از جمله شركت كفش اطمينان، شركت كشاورزي مكانيزه و دامداري كيخسرو، شركت سهامي قند قزوين، شركت پوست آريا زمين، شركت سهامي قند شاه زند و شركت سهامي قند شيروان690 ، نمونه هاي بارزشگردهاي يزداني بود.
هژبر در خريد كارخانه ها و شركت هاي مختلف از اعتبارات كلاني كه از شعب مختلف بانك ملي ايران و ساير بانك ها دريافت مي نمود، بهره مي جست. با اين عمل شركت هاي وابسته به هژبر به بانك ها مبالغ هنگفتي بدهكار مي شدند. ولي در هيچ يك از موارد، بانك ها پيگيري جدي براي وصول مطالبات نمي كردند و اين بدهي ها طي مدت طولاني باقي مي ماند و هيچ مرجع قانوني هم مسئله را دنبال نمي كرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
685 - فريده ديبا، دخترم فرح، ترجمه ي دكتر الهه رئيس فيروز،
صص 258-257.
686 - فريده ديبا، دخترم فرح، ترجمه ي دكتر الهه رئيس فيروز،
صص 262-261.
687 - مركز اسناد انقلاب اسلامي، فرازهايي از تاريخ انقلاب به روايت اسناد ساواك و آمريكا، ص 16.
688 - مركز اسناد انقلاب اسلامي، رجال عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك، هژبر يزداني، ص 15.
689 - اسماعيل رائين، انشعاب در بهائيت، ص 361.
690 - علي اكبر خدري زاده، گوشه هايي از زندگي هژبر يزداني، فصلنامه مطالعات تاريخ معاصر ايران، س پنجم، ش17، بهار1380، ص 94.
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14