(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 20  آبان  1391 - شماره 20353

آثار اعمال انسان در قرآن كريم- (13)
تملق و چاپلوسي
نشانه قبولي حج
محبت اهل بيت(ع) از زبان تا عمل


آثار اعمال انسان در قرآن كريم- (13)

تملق و چاپلوسي


¤علي كامران
در قسمت هاي گذشته سلسله مقالات «آثار اعمال انسان در قرآن كريم» مباحث آثار: گناه، غرور و خودپسندي، مكر و حيله، مال حرام، دورويي و نفاق، ظلم و ستم، قتل انسان بي گناه، انفاق، جهاد و مبارزه در راه خداوند سبحان، دروغ، غيبت و لهوالحديث مورد بررسي قرار گرفت.
در اين شماره از مطلب، مبحث: تملق دوستي و چاپلوسي پروري را از نظر مي گذرانيد و به آن اميد كه گامي هرچند كوچك در عرصه ترويج فرهنگ قرآن كريم و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام برداشته باشيم.
انسانهايي كه از لحاظ بنيه علمي و معنوي دروني خلأدارند و يا از جهت هايي در درون خويش احساس كمبود مي كنند، تملق دوست و چاپلوس پرورند. اينها تعريف از خود را در دستور كار خويش دارند و مستقيم و غيرمستقيم بوسيله خود و ديگران زمينه اي فراهم مي سازند كه مورد تعريف و ستايش ديگران قرارگيرند. اگر چنين افرادي صاحب زر و زور و تزوير شوند، وسايل كار خود را يافته اند و براي تحكيم شخصيت غيرواقعي كه از خود در نظر ديگران ساخته اند و حفظ زر و زور وتزويرو شهرت خويش، تملق دوستي و چاپلوس پروري را ترويج مي كنند و از اين رهگذر فرعون نفس اماره خويش را راضي نگه مي دارند.
حركت و روش چنين افرادي درست برعكس افراد مومن و متعهد است كه نوعا از طرح خويش پرهيز دارند و ازتعريف و تمجيد و ستايش ديگران بشدت دوري مي كنند!
اين گونه مومنان متعهد و مسئول، آيه 32سوره نجم را نصب العين خود قرار داده اند كه مي فرمايد:
... فلا تزكوا انفسكم هو اعلم بمن اتقي
... بنابراين، خودستايي نكنيد! او پرهيزكاران را بهتر مي شناسد! خودستايان خيلي دوست دارند ضمن اين كه خود از خويش تعريف مي كنند، تعريف و تمجيد خود را از زبان ديگران بشنوند!
همين امر، افراد سست عنصر، ابن الوقت، سطحي نگر، مادي گرا و در يك جمله همه كساني را كه با تملق دوستان سنخيت شخصيتي دارند براي اينكه بتوانند از اين راه به نام و نان و نوا و شهرتي برسند به سوي آنها جذب مي كند.
در چنين شرايطي رذيله دورويي و نفاق رشد مي كند و افراد دو رو و دو چهره در اطراف مراكز: قدرت، ثروت، شهرت و... جمع مي شوند و...
اين دغل دوستان كه مي بيني
مگسانند گرد شيريني!
مفسر تفسير نور ذيل اين آيه نوشته است:
امام باقر(ع) درباره اين آيه فرموده اند: به نماز، زكات و روزه و عبادات خود افتخار نكنيد كه خداوند اهل تقوا را بهتر مي شناسد.
پيامبر اكرم(ص) نيز فرموده اند: ناروا است كه انسان از خود ستايش و تعريف كند.
همچنين اين مفسر ذيل آيه 49سوره نساء نوشته است:
خودستايي و خويشتن را بي عيب دانستن و خود را برگزيده و ممتازديدن مورد نكوهش قرآن است.
حضرت علي(ع) در خطبه «همام» نهج البلاغه يكي از نشانه هاي پرهيزگاران را اين مي داند كه هرگاه ستايش شوند، مي هراسند!
در تفسير نمونه هم در اين خصوص آمده است: در نخستين آيه مورد بحث، به يكي از صفات نكوهيده انسان اشاره شده كه گريبانگير بسياري از افراد و ملت ها مي شود و آن خودستايي، خويشتن را پاك نشان دادن و فضيلت براي خود ساختن است، آيه مي گويد: «آيا نديدي كساني را كه خودستايي مي كنند»؟ (الم تر الي الذين يزكون انفسهم).
پس از آن مي فرمايد: «خداوند هر كه را بخواهد مي ستايد» (بل الله يزكي من يشاء).
و فقط او است كه از روي حكمت و مشيت بالغه بدون كم و زياد، افراد را طبق شايستگي هايي كه دارند، مدح و ستايش مي كند «و هرگز به هيچ كس، سر سوزني ستم نخواهد شد» (ولا يظلمون فتيلا).
فضيلت آن است كه خداوند آن را فضيلت بداند نه آنچه خودستايان براي خود از روي خودخواهي قائل مي شوند و به خويش و ديگران ستم مي كنند.
گرچه روي سخن به قوم يهود و نصاري است كه براي خود امتيازات بي دليل و نادرستي قائل بودند، و خود را برگزيده از بين ملت ها معرفي مي كردند.
گاهي مي گفتند: لن تمسنا النار الا اياما معدوده: «آتش دوزخ جز چند روزي ما را فرا نخواهد گرفت» (بقره 80 و آل عمران 24) و گاهي مي گفتند: نحن ابناء الله و احبائه: «ما فرزندان و دوستان خدائيم.» (مائده 18)
ولي مفهوم اين آيه اختصاصي به قوم و جمعيتي ندارد، بلكه تمام افراد و ملت هايي را كه به اين صفت نكوهيده گرفتارند، شامل مي شود!
قرآن در سوره «نجم» آيه 32 خطاب به همه مسلمانان مي فرمايد: فلا تزكوا انفسكم هو اعلم. بمن اتقي: «خودستايي مكنيد، خداوند پرهيزكاران را بهتر از هر كس ديگر مي شناسد».
سرچشمه خودستايي
سرچشمه اين كار، همان عجب، غرور و خودبيني است كه تدريجا به صورت خودستايي جلوه كرده و در مرحله نهايي سر از تكبر و برتري جويي در مي آورد.
اين عادت غلط كه با نهايت تاسف در ميان بسياري از ملل و طبقات و افراد وجود دارد، سرچشمه قسمت مهمي از نابساماني هاي اجتماعي، جنگ ها و استعمارگري ها و تفوق طلبي ها است.
تاريخ گذشته نشان مي دهد: بعضي از ملل دنيا بر اثر همين احساس كاذب، خود را برتر از ملل ديگر مي دانستند و به همين جهت به خود حق مي دادند آنها را بنده و برده خويش سازند.
عرب هاي جاهلي با تمام عقب افتادگي و فقر همه جانبه اي كه داشتند خود را نژاد برتر! مي شمردند، و در ميان قبايل آنها، هر يك خود را «قبيله برتر» مي دانست!
در عصر اخير، مساله تفوق طلبي نژاد آلمان و يا نژاد اسرائيل سرچشمه جنگ هاي جهاني و يا جنگ هاي منطقه اي شده است .
در صدر اسلام، نيز قوم يهود و نصاري نسبت به ديگران گرفتار چنين توهمي بودند، لذا به زحمت حاضر مي شدند در برابر حقايق اسلام تسليم گردند.
به همين جهت در آيه بعد، قرآن با شدت، اين گونه توهمات و برتري طلبي ها را مي كوبد و آن را يك نوع افترا و دروغ بستن به خدا و گناه بزرگ و آشكار معرفي مي كند و مي فرمايد: «ببين اين جمعيت چگونه با ساختن فضائل دروغين و نسبت دادن آنها به خدا، به پروردگار خويش دروغ مي بندند، آنها اگر گناهي جز همين گناه نداشته باشند، براي مجازات آنان كافي است» (انظر كيف يفترون علي الله الكذب و كفي به اثما مبينا).
علي(ع) در خطبه 193 نهج البلاغه كه معروف به خطبه «همام» است درباره صفات ممتاز پرهيزگاران چنين مي فرمايد:
لا يرضون من اعمالهم القليل و لا يستكثرون الكثير فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون.
اذا زكي احد منهم خاف مما يقال له فيقول:
انا اعلم بنفسي من غيري و ربي اعلم يي من نفسي.
اللهم لا تواخذني بما يقولون و اجعلني افضل مما يظنون و اغفرلي ما لايعلمون:
«آنها هرگز از اعمال كم خود راضي نيستند و هيچ گاه اعمال زياد خود را بزرگ نمي شمارند، آنها در همه حال خود را در برابر انجام وظايف متهم مي شمارند و از اعمال خويش بيمناكند.
هنگامي كه كسي يكي از آنان را بستايد، از آنچه در حق او گفته مي شود، وحشت مي كند و مي گويد: من به حال خود از ديگران آگاه ترم، و خدا نسبت به من از من آگاه تر است!
پروردگارا! به اين ستايشي كه ستايشگران در حق من مي كنند، مرا مواخذه مكن! و مرا از آنچه گمان مي برند، نيز برتر قرار بده! و آنچه را كه آنها از خطاهاي من نمي دانند، برمن ببخش»!
تملق دوستان عداب مي شوند
در آيه 188 آل عمران هم خداوند متعال افراد تملق دوست و چاپلوس پرور را مخاطب قرار داده و ضمن توبيخ و تشر به آنها، تصريح فرموده است كه چنين كساني گرفتار عذاب دردناك مي شوند.
براساس اين آيه، خداوند سبحان تصريح مي فرمايد كه: تملق دوستان افرادي هستند كه دوست دارند بخاطر فضائلي كه ندارند و كارهاي شايسته اي كه نكرده اند، مورد تشويق و تملق و ستايش و تشكر واقع شوند!
چنين كساني خيال نكنند به جهت اينكه اكنون بخاطر مقام يا ثروتي يا شهرتي كه دارند و عده اي گرد آنها جمع شده اند و براي آمال و آرزوهاي مادي خود تملق شان را مي گويند، هميشه محبوب خواهند ماند!
نه فقط محبوبيت ساختگي و الكي آنها گذرا و از بين رفتني است بلكه عذاب دردناك الهي نيز در انتظار آنها است!
بنابراين چنين حقه بازان خودخواهي، نزد خداوند متعال هيچ ارزش و آبرويي ندارند.
ابتدا آيه را از نظر بگذارنيد.
لا تحسبن الذين يفرحون بها اتوا و يحبون ان يحمدوا بمالم يفعلوا فلا تحسبهم بمفازه ولهم عذاب اليم
هرگز گمان نبر كساني كه براي آنچه انجام داده اند (از كارهاي بد) شادي مي كنند و دوست دارند كه براي آنچه (از كار خوب) انجام نداده اند، ستايش شوند، پس هرگز نپندار كه براي آنها نجاتي از عذاب است در حاليكه برايشان عذاب دردناك است.
همانطور كه گفتيم در اين آيه، خداوند متعال افراد تملق دوست و چاپلوس پرور را مورد توبيخ و نكوهش قرار داده است و عواقب وخيم چنين تفكري را براي آنها بيان فرموده است.
در هر زمان و عصري، عده اي از خود راضي و خود شيفته وجود دارند كه به قول معروف هميشه دوست دارند «مرد اول» در هر كاري باشند و حب رياست لحظه اي آنها را آرام نمي گذارد.
اينچنين افراد، نوعا نيز فاقد كارآيي لازم و اعمال حسنه مي باشند، زيرا كسي كه آراسته به زيور ايمان و عمل صالح باشد، دنبال رياست و مقام و شهرت و طلب دنيا به هر قيمتي نمي رود!
وقتي اين افراد با لابي هاي گناه آلود، باندبازي هاي گروهي و ساير روشهاي غيرايماني به مسئوليت و جايگاهي برسند، از يك سو عرضه انجام وظيفه به نحو احسن را ندارند و از سوي ديگر به دليل خلاءهاي فراوان شخصيتي، تملق دوست و چاپلوس پرورند!
چنين افرادي هميشه دوست دارند ديگران بجاو نابجا از آنها تعريف كنند و مدح و ستايش آنها را بگويند و براي انجام دستوراتشان سر از پا نشناسند! زمينه روي كارآمدن افراد ابن الوقت و ظاهرساز و دغل باز بي دين و حاشيه نشيني افراد كارآمد و شايسته و مومن در چنين شرايطي فراهم مي شود!
مفسر تفسير راهنما ذيل اين آيه نوشته است: انتظار ستايش (ديگران از انسان) بدون اينكه كسي عمل شايسته اي داشته باشد، امر مذموم و ناپسند است.
ترك عمل به وظيفه و ادعاي انجام آن و انتشار ستايش (و تملق) در برابر عملي كه انجام نشده، ناپسند (بوده) و موجب عذاب دنيا و آخرت است. عذاب دردناك الهي در انتظار خودپسندان و علاقه مندان به ستايش بيجا و چاپلوسي است.
در تفسير مهر هم در اين خصوص آمده است: مضمون اين آيه شامل همه افرادي مي شود كه از اعمال زشت خود دلشادند و يا مردم را تحريك مي كنند كه آنها را با قلم و زبان، در برابر اعمالي كه انجام نداده اند تقدير كنند، پس آيه اختصاص به عصر و افراد خاصي ندارد.
امام خميني در اين باره نوشته است: پسرم! براي ماها كه از قافله ابرار (نيكان) عقب هستيم، يك نكته دلپذير است و آن چيزي است كه به نظر من شايد در ساختن انسان، كه درصدد خود ساختن است، دخيل است.
بايد توجه كنيم كه منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شايعه افكني ها حب نفس است كه بزرگترين دام ابليس لعين است!
ماها ميل داريم كه ديگران ثناگوي ما باشند گرچه براي ما افعال ناشايسته و خوبي هاي خيالي را صدچندان جلوه دهند!(1)
تملق دوستي و چاپلوس پروري بلاي جان شخصيت انسانها
تملق گويي و چاپلوس پروري بلاي جان شخصيت انسانها و آفت مديريت و مسئوليت است.
تملق دوستي موجب مي شود كه چاپلوسان بي مقدار و تملق گويان بي هنر در اطراف مسئولان و مديران جمع شوند و وقتي چنين اتفاقي حادث شود مديران از انجام وظايفي كه در برابر خداوند سبحان و مردم دارند باز مي مانند!
پيامبر اكرم(ص) در اين خصوص فرموده اند:
- تملق و حسد بر مؤمن روا نيست و
تملق از اخلاق مؤمن نيست
- بريدن سر (شخصيت) مرد به آن» است كه در حضور او از وي تمجيد كني.
(نهج الفصاحه حرف ت)
در اين خصوص حضرت علي(ع) در حكمت 462 نهج البلاغه فرموده اند.
چه بسا افرادي كه با ستايش ديگران، فريب خوردند!
اميرالمؤمنين علي(ع) در نامه 35 نهج البلاغه خطاب به مالك اشتر فرماندار مصر نوشته است: آنها (مردم) را چنان پرورش بده كه تو را فراوان نستايند و تو را براي اعمال زشتي كه انجام نداده اي، تشويق نكنند، كه تشويق و تمجيد فراوان، خودپسندي مي آورد و انسان را به سركشي وا مي دارد.
بنابراين تملق گويي از حاكمان و مسئولان نيز به ضرر آنها است و آنها را از وظيفه اي كه در برابر خداوند متعال و مردم دارند باز مي دارد!
اميرالمؤمنين علي(ع) خطاب به مسلمانان در صحراي صفين در اين باره فرموده اند: ... من از شما مي خواهم كه مرا با سخنان زيباي (فريبنده) نستاييد! تا از عهده وظايفي كه نسبت به خدا و شما دارم برآيم، و حقوقي كه مانده است بپردازم و واجباتي كه برعهده من است و بايد انجام گيرد، ادا كنم.
بنابراين: با من چنانكه (باترس و لرز) با پادشاهان سركش سخن مي گوييد، حرف نزنيد! و آنطور كه از آدم هاي خشمگين و خطرناك كناره مي گيرند، دوري نكنيد! و با ظاهرسازي با من رفتار نكنيد.
آثار تملق دوستي و تملق گويي
1- تخريب شخصيت تملق گويان و تملق دوستان
2- ترويج دورويي در جامعه
3- گرفتاري تملق دوستان در زندان منيت و تملق گويان در حقارت شخصيت!
4- پرورش حب نفس افراد عوام جامعه
5- گرفتاري افراد جامعه مبتلا به تملق دوستي و تملق گويي در دام ابليس لعين
6- فاصله گرفتن تملق دوستان و تملق گويان از خودسازي و جهاداكبر
7- افتادن تملق دوستان و تملق گويان در وادي اوهام و خودپرستي
8- غيبت كردن از تملق دوستاني كه ادعاي مقام يا تخصصي را مي كنند كه ندارند، جايز است(2)
9- سوق داده شدن قلوب تملق دوستان و تملق گويان به سوي امور باطل و وابستگي به آن(3)
01- پرورش نفاق در عرصه شخصيت تملق دوستان و تملق گويان (4)
11- افزايش روحيه تنبلي، بي بند و باري و جمود در تملق دوستان(5)
21- ذلت و خواري تملق گويان
31- عذاب دردناك اخروي براي تملق دوستان
و...
آري:
مرد خودبين خودسر خود رأي
كه به خودخواهي افتخار كند
دركمند حوادثي افتد
كه نداند كجا فرار كند!!

1- نقطه عطف ص 03 و روح عرفاني روح الله ص 101
2- تفسير نور ج 2 ص 254-255
3- تفسير صافي ج 1 ص 407 و تفسير الميزان ج 4 ص 88
4- تفسير مجمع البيان ذيل آيه مذكور
5- اسباب النزول ص 140
 


نشانه قبولي حج

رضا شريفي
براي هر چيزي نشانه اي است، نشانه حج مقبول هم آرامش و سكونت است. اين روزها بسياري از حجاج پس از بازگشت از حج، از خود مي پرسند، سفري داشتيم و اعمال و مناسكي را گذاشتيم، پولي را هزينه كرديم و سياحت و زيارتي از مناطق مختلف عبادي دو شهر مكه و مدينه داشتيم، اما آيا واقعا حج مقبولي هم داشتيم؟
از كجا بفهميم كه واقعا حج گذاشته ايم و حاجي شده ايم و رضايت و خشودي خدا را از طريق اين عمل عبادي به دست آورده ايم؟ هر چند كه امروز رفتن به حج مشكلات پيشين و سفرهاي چند ماهه و گاه ساليانه را ندارد، اما همين واجباتي كه مي بايست به عنوان مناسك در مكه به جا آورده شود، سخت و دشوار است و افزون بر تحميل هزينه گزاف، نيازمند تحمل مشكلات چندي است. حالا اين حج ما چه ارزشي در نزد خدا دارد؟ از كجا بدانيم كه مقبول بوده است؟
پاسخ اين مطلب را مي توان از روايتي به دست آورد كه در برخي از كتب روايي آمده است. امام باقر(ع) در پاسخ به اين پرسش ما مي فرمايد: الصيام و الحج تسكين القلوب؛ روزه و حج آرام بخش دل هاست. (امالي طوسي، ص 296، ح582)
پس حج مايه آرامش دلهاست. بنابراين اگر بخواهيم بدانيم كه حج مقبولي داشته ايم به قلب خودمان مراجعه كنيم و ببينيم كه به سكونت و آرامشي خاص دست يافتيم كه پيش از آن بي بهره بوديم.
البته تنها حج عامل سكونت قلب نيست، بلكه در حديث بالا حضرت(ع) روزه را نيز عامل تسكين قلوب مي داند. از آيات قرآني به دست مي آيد كه مثلا ازدواج بايد داراي چنين خاصيتي باشد و موجبات سكونت قلب را براي همسران فراهم آورد. خداوند مي فرمايد: هوالذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها ليسكن اليها؛ اوست آن كس كه شما را از نفس واحدي آفريده و جفت وي را از آن پديد آورد تا به وسيله آن به سكونت و آرامش رسد. (اعراف، آيه 189)
البته همان طوري كه عوامل آرامش دلها متفاوت است، نوعي تفاوت در كيفيت سكونت و آرامش نيز وجود دارد كه با همه اشتراك در اصل آرامش دل ها، همين اختلاف در كيفيت موجب مي شود كه انسان بتواند بداند كه آرامشي كه از ازدواج به دست مي آيد غير از آرامشي است كه مثلا از عباداتي چون حج و روزه پديدار مي شود.
آرامش حاصل از گردش در مدار توحيد
انسان هايي كه حج مقبولي را انجام داده باشند، از اضطراب بيرون مي آيند و دل هايشان به اين سو و آن سو نمي رود؛ چرا كه مدتي را در مدار توحيد گشتند و همراه ديگران به انرژيي دست يافتند كه از تمركز انرژي حاجيان بر مدار كعبه به دست آمده است. هنگامي كه حاجيان به ويژه در هنگام طواف از حجرالاسود شروع به طواف هفتگانه مي كنند، با قرار دادن خانه خدا در سمت چپ خود، در يك مدار بسته از مقام تا بيت عتيق كعبه، گردش مداري را چنان مي پيمايند كه انرژي خاصي در آنان به سمت مركز توليد مي شود. در هفت شوط گردش، هفت عالم وجود را مي گذرند و به درون مركز پرتاب مي شوند. در اين تجميع انرژي هاي مثبت كه در مركز دايره ايجاد مي شود همه كساني كه از خود بريده و در مدار خداوند گشتند و به مركز متصل شدند، به نوعي آرامش دست مي يابند كه برخاسته از آرامش اتصال است. در اين حالت پرده هاي هفت گانه عوالم مادي و معنوي را بر مي دارند (اسراء، آيه 44، مومنون، آيه 68، بقره، آيه 92) و از آنها عبور مي كنند و از حجاب هاي مادي و ظلماني و همچنين معنوي و نوراني (هفت زمين و هفت آسمان) در يك هفت دور طواف مي گذرند و به درون مركز دايره مي روند و به معدن عظمت الهي مي رسند و ارواح ايشان در آن زمان در مدار حق مي گردد و اين حالت تعليق در حق، آنان را به آرامش خاصي مي رساند كه از اطميناني كه از طريق ذكر الله به دست مي آيد فراتر است، چرا كه اگر با ذكر الله اطمينان حاصل مي شود با گردش در مدار توحيد و بريدن از بيرون مركز و پرتاب به درون مركز به سكون و آرامشي مي رسند كه به سبب لقاءالله در مركز پديدار شده است. اين سكون و آرامش در هنگام طواف، آدمي را به همان جايي مي برد كه عارفان پس از كشف و شهود و لقاءالله به آن مي رسند. اينگونه است كه سكونت و آرامشي كه از طريق طواف و تمركز انرژي هاي مثبت به دست مي آيد غير از هر سكونت و آرامشي است كه از طريق ديگر بهي دست مي آيد هر چند كه در اصل آرامش و سكونت مشترك هستند.
پس حاجي واقعي در همان حضور خويش در مركز دايره طواف و درك بريدن از غير و اتصال به خدا (ذاريات، آيه 05) مي تواند آرامش و سكونت خاصي را تجربه كند كه از هرگونه اضطراب برخاسته از غيرالله پاك و منزه است، چرا كه ريشه اضطراب در اصل در غير الله نهفته است. از همين رو توجه به وجه الله خود موجب آرامش است چه رسد كه انسان از همه غير ببرد و تنها وجه الله و مركز حقيقت هستي را به لقايي تجربه كند. چنين سكون و آرامشي را تنها حاجي درك مي كند.
پس اگر مي خواهيم بدانيم كه آيا حج مقبولي داشته ايم، بايد بدانيم كه تا چه اندازه توانسته ايم اين آرامش و سكونت دلها را تجربه كرده و پس از پايان حج در خود همراه داشته باشيم.
 


محبت اهل بيت(ع) از زبان تا عمل


¤ محمدرضا رشيدي
در آيات قرآني بر اين نكته تاكيد شده كه راه رسيدن به محبوبيت الهي و حبيب الله شدن آن است كه انسان نخست محبوب پيامبر(ص) شود. كسب محبت پيامبر(ص) نيز جز به پيروي سنت و سيره آن حضرت(ص) شدني نيست. (آل عمران، آيه31) پس مي توان گفت انساني كه دم از دوستي و محبت كسي مي زند بايد كاري كند كه محبوب را خوش آيد و در اين ميان همانندسازي افكار و رفتار، مهمترين جلوه اين محبت است. برهمين اساس كساني كه ديگري مهم يا ديگراني مهم براي خود برمي گزينند و آنان را سرمشق و الگوي خويش قرار مي دهند، بر آن هستند كه در افكار و رفتار، همانندسازي كنند و اين همانندسازي را حتي در پوشش و آرايش نيز مراعات مي كنند. (احزاب، آيه21)
كساني كه مدعي محبت اهل بيت(ع) هستند، حال چه رسد كه بسياري از ايشان مدعي تشيع بوده و خود را شيعه آن بزرگواران مي دانند كه ادعائي بس بزرگ و عظيم است و هر كسي را نسزد كه چنين ادعائي كند، مي بايست محبت خويش را به تعبير قرآن با اتباع نشان دهند تا هم محبوب اهل بيت(ع) شده و هم محبت خداوند را براي خود به ارمغان آورند. (آل عمران، آيه31) اين اتباع با اطاعت و پيروي از ايشان شدني و ممكن است، به طوري كه هرجا احتمال شك و ترديد داشتند به ايشان رجوع كرده و بخواهند هر آنچه را كه آنان مي پسندند پسنديده و به اجرا درآورند. (نساء، آيه59)
اما مشكل ما اين است كه محبت را تنها در تكريم نام اهل بيت دانسته و از عمل به اطاعت گريزان هستيم. با اين حال مي خواهيم كه نام ما در جريده محبان بلكه شيعيان ايشان ثبت شده و از بركات اين تحزب بهره مند گشته و خود را جزو حزب الله بدانيم؛ درحالي كه امام رضا(ع) درباره شرط محبت اهل بيت(ع) مي فرمايد: مبادا اعمال نيك را به اتكاي دوستي آل محمد(ص) رها كنيد، مبادا دوستي آل محمد(ص) را به اتكاي اعمال صالح از دست بدهيد، زيرا هيچ كدام از اين دو، به تنهايي پذيرفته نمي شود.؛بحارالانوار، ج78، ص348)
محبت عملي به
اهل بيت(ع)
آن حضرت(ع) به شيعيان خويش بارها سفارش مي كند كه محبت را در چهره واقعي آن بجوييد و به نمايش بگذاريد. اگر واقعا اهل محبت به اهل بيت(ع) هستيد كه وظيفه الهي و شرعي هر مسلمان و مومني است (شوري، آيه23) مي بايست آن را در عمل خويش به نمايش گذاريد. از اين رو آن حضرت(ع) خواهان آموزش علوم اهل بيت(ع) مي شود و از همگان مي خواهد تا بياموزند و بياموزانند تا مردم بدانند كه خواسته آن حضرات(ع) چيست و چگونه بايد محبت ايشان را با پيروي از آموزه هاي آنان به ظهور رسانند.
در حديثي راوي مي گويد كه از امام رضا(ع) شنيدم كه فرمود: رحم الله عبدا احيي امرنا. فقلت له: و كيف يحيي امركم؟ قال: يتعلم علومنا و يعلمها الناس. فان الناس لو علموا محاسن كلامنا لا تبعونا؛ راوي گويد از امام رضا(ع) شنيدم كه مي فرمود: خدا بيامرزد كسي را كه امر ما را زنده كند. گفتم: چگونه امر شما را زنده كند؟ فرمود: علوم ما را مي آموزد و به مردمان تعليم مي دهد. همانا اگر مردم زيبايي تعاليم ما را دريابند، حتما از ما پيروي مي كنند. (عيون اخبار الرضا(ع) ج1 ص275)
در حقيقت شناخت مردم نسبت به اهل بيت(ع) هرچه افزايش يابد و علوم و معارف ايشان را بشناسند خودشان علاقه مند به اهل بيت(ع) شده و محبت ايشان در دلهاي مردم نفوذ مي كند و به دليل همين نفوذ محبت مي كوشند تا معارف ايشان را عملياتي كرده و آن را در خود و جامعه تحقق بخشند. اينگونه است كه معارف اهل بيت(ع) و محبت ايشان در سرتاسر جهان فراگير خواهد شد. پس بهترين شيوه بلكه تنها شيوه محبت كردن، علم و عمل است. به اين معنا كه اهل بيت و علوم آنان را بشناسيم و بدان عمل كنيم تا محبوب ايشان و پيامبر(ص) و خداوند شويم.
معيار شناخت نزديكي به اهل بيت
اگر كسي مي خواهد بفهمد تا چه اندازه به اهل بيت(ع) نزديك است و در حقيقت اهل بيتي و شيعه است، بايد به افكار و رفتار خودش نگاه كند كه تا چه اندازه نسبت به اهل بيت(ع) و علوم ايشان كه از طريق سنت و سيره منتقل شده آگاهي و علم دارد و تا چه اندازه به آن علوم عمل مي كند.
امام صادق(ع) در ارزيابي محبت مردم نسبت به اهل بيت(ع) به اين نكته توجه مي دهد كه ميزان آگاهي ايشان از روايات اهل بيت(ع) مي تواند نشان دهد كه اين شخص تا چه اندازه اهل بيت(ع) را دوست مي دارد و براساس همين دوستي است كه براي شناخت آموزه ها و علوم ايشان تلاش مي كند و به روايت ايشان مراجعه مي نمايد. امام صادق(ع) مي فرمايد: اعرفوا منازل الناس منا علي قدر روايتهم عنا؛ منزلت مردم را در نزد ما، از اندازه روايتشان از ما بشناسيد. ؛بحارالانوار- ج2- ص150 ميزان الحكمه ج2- ص517- ح3503)
پس محبت و تشيع تنها به زبان و گفتار نيست بلكه به علم و عمل است و در حقيقت محبت اهل بيت(ع) و بهره مند شدن از مواهب و بركات و آثار آن در گرو علم و عمل به آموزه هاي اهل بيت(ع) و علوم و معارف ايشان است.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14