(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 20  آبان  1391 - شماره 20353

مباني و سير تكوين انديشه تحريم
جهانگير بهروز ؛ جاسوس بدون مرز (1)
كارنامه يك روزنامه نگار

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


مباني و سير تكوين انديشه تحريم

دكتر موسي نجفي
تأكيد براهميت انقلاب تحريم دخانيه از باب تكرار مكررات و توضيح واضحات خواهد بود. ناگفته معلوم است كه كل جريان تحريم، نقطه عطف مهمي در تاريخ سياسي ـ اجتماعي ايران بوده است هرچند كه محتوا و روح و هويت اين فراز مهم، نه تنها در كل دنياي اسلام و مناطق مسلمان نشين تا دهه اول قرن چهاردهم هجري بي نظير بوده است بلكه حادثه اي بي مانند در مبارزات اسلامي چند قرن اخير مسلمانان تلقي مي شود. در اين بخش سعي خواهد شد تا ابعاد و جوانب فكري، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و تاريخي تحريم را بررسي نموده و پرده اي كوچك از اسرار بلند اين نمايش و جلوه ملي و اسلامي را ترسيم نمائيم.
بررسي تحريم و محتواي آن و اثرات اجتماعي و سياسي اش را مي توان از بخشهاي مختلف جامعه و يا در مقولات گوناگون تحقيق نمود. ولي بعد از اين بررسي و در كنار هم قرار دادن اين اجزاء كلي به دست خواهد آمد كه هر يك از اين اجزاء دوباره مفهوم و عمقي تازه خواهند يافت. در هر يك از ابعاد و جوانب و آثار اجتماعي تحريم، رشته مشتركي وجود دارد كه با تعميم آن به قانوني كلي مي توان قسمتي از علل و عوامل تحول جامعه سياسي ايران را درك نمود. روح و مفهوم تحريم مختص به دوره انقلاب تحريم تنباكو نيست بلكه در ازمنه قبل از آن و همچنين در دهه هاي بعدي نيز در مواقع بحراني و استقلال شكن مانند واقعه اولتيماتوم روس ها در سنه 1329 قمري ــ 1289 شمسي و يا جنگ اول بين المللي نيز از اين قانون و اثرات آن استفاده مي شده است. البته ابعاد و انعكاس سياسي تحريم در نيم قرن بعد از واقعه تحريم دخانيه در قالب سياست موازنه منفي خود را نشان مي دهد. دراين بخش به گوشه هايي از قانون كلي تحريم نگاه مي كنيم.
تحريم و نفي مشروعيت مذهبي سلطنت (تقابل امامت با سلطنت )
اينكه مجدد مذهب در قرن چهاردهم جناب ميرزاي بزرگ شيرازي در حكم تحريم جمله تاريخي «در حكم محاربه با امام زمان عجل الله تعالي فرجه» را آورده، مؤيد دقت و موشكافي ويژه اي خواهد بود. چه به كرات و بر طبق سنت تحريف آميزي، سلاطين قاجار به مقام ظل اللهي خود مباهات مي نمودند و براي خود نوعي مشيت و حقانيت معنوي و خدايي قائل بوده اند. به عنوان مثال مي خوانيم كه فتحعليشاه قاجار در طي فرمان صدراعظمي مرحوم محمدحسين خان صدرا مي نويسد:
.... جاعل اشياء و فاعل ماشاء و يشاء به حكم قد جعل الله لكل شيي ء قدراً نخست وجود مسعود ما را به مطاوعت كل ما اراده و امر در حدود طبايع و مقادير جلوه گر، پس از قبول قوت نشو و زياده قابل قدرت احساس و اراده ازآن پس به شرفي پيشرو شرفات فلكي حاوي متمم نطق و تقرير و با كمال ملكات ملكي، مالك ملوك تصرف و تدبير ساخت مقياس اختيار ما را در مشكوهً شوكت پادشاهي از مصباح قدرت نامتناهي قبساً بعد قبس مقتبس انوار اقتدار داشت و آسايش انام و آرامش امصار و بلاد و مناظم دستگاه عالم و مصالح رفاه بني آدم را در سايه آفتاب معدلت ما كه كاشف ظلام ظلم و كالف غمام جور است طوراً بعد طور ممهد و موبد گذاشت و ذات ميمون ما را بضراعت اطاعت و زيارت عبادت كه امارت تكميل سعادت است با امارت ملك خسروي بشارت قرب معنوي فرستاد و مفاتيح نظم و ربط مداين ظاهره و مقاليد
قبض و بسط خزاين ضماير كه رتق و فتق سلطنت صورت و معني بدان منوط و مبني است در قبضه بسط همت همايوني پادشاهي نهاد ما نيز به اقتضاي نهاد ظل الهي با حفظ منازل مرتبه و پايه تطبيق آثار آفتاب و سايه را...49
اين منطق و استدلال فتحعليشاه قاجار تا قبل از تنباكو به اخلاف او نيز رسيده بود ولي در جريان مبارزات تنباكو و درپايان ماجرا اين نحوه تفكر رنگ مي بازد و حكم ميرزاي شيرازي با وارد كردن محتوي امامت شيعه به عنوان جهت مبارزه در اولين گام در مقابل سلطنت جبهه مي گيرد و با اين عمل كل جامعه و اعتقادات مردم را در انقلاب شركت داده و مبارزه را از بطن اخلاقي ـ اعتقادي جامعه شروع مي كند و زمينه را براي شركت تمام مردم فراهم مي نمايد تا جائي كه اقشاري را در قيام تنباكو حاضر در مبارزه و مقاومت منفي مي بينيم كه تا آن روز ديده يا شنيده نشده بوده است در حرم شاهي مي خوانيم كه:
شاه به اندرون انيس الدوله كه در واقع ملكه و بي اندازه مورد توجه و علاقه ناصرالدين شاه بود وارد شد در حالي كه كلفتهاي انيس الدوله مشغول پياده كردن قليانهاي نقره و طلاي مرصع بودند و خود انيس الدوله ناظر به عمل خدمتكاران بود.شاه از انيس الدوله پرسيد: خانم چرا قليانها را از هم جدا و جمع
مي كنند؟ جواب داد، براي آنكه قليان حرام شده، ناصرالدين شاه روي درهم كشيده با تغيّر گفت، كه حرام كرده؟ انيس الدوله هم با همان حال گفت: همان كس كه مرابه تو حلال كرده است . شاه هيچ نگفت و برگشت براي آن كه مبادا به احترامش لطمه اي وارد آيد، بعد از آن به هيچ يك از نوكران خود دستور قليان نمي داد.50
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
49. مجله يادگار، سال دوم، شماره هشتم، ص 45.
50. رساله تاريخ دخانيه، شيخ حسن كربلايي، (از اين پس تاريخ دخانيه).
پاورقي
 


جهانگير بهروز ؛ جاسوس بدون مرز (1)

كارنامه يك روزنامه نگار

سيد علي ابراهيمي
E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
اشاره:
پاورقي «نيمه پنهان» در طول 15 سال گذشته حوزه هاي پژوهشي متنوعي در موضوع «تاريخ سياسي» را كاويده كه رجال شناسي و سرگذشت نامه ها يكي از اولويت هاي آن بوده است. هرچند در سال هاي گذشته رويكرد «جريان شناسي» بر مجموعه كتاب ها و پاورقي هاي «نيمه پنهان» غلبه كرد، اما همچنان انتشار زندگي نامه هاي رجال سياسي و چهره هاي فرهنگي- خصوصا رجال عصر پهلوي- يكي از نيازهاي عمده مخاطبان به شمار مي رود.
«دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان» پيش از اين آثاري مانند «روزنامه نگاران جاسوس» (جلد 18 نيمه پنهان، 1383) را منتشر كرده و در ديگر مجلدات اين مجموعه كتاب هاي تاريخي به تبارشناسي چهره هايي مانند اميرعباس هويدا، شاهپور بختيار، علي اميني، عليرضا نوري زاده، مسعود بهنود، سيدضياءالدين طباطبايي، رامين جهانبگلو و... پرداخته است. روش شناسي نيمه پنهان در بيوگرافي نويسي و سرگذشت نگاري بنا به نوع سوژه و طيف مخاطبان متفاوت بوده و اغلب سعي شده است تا با نثري ساده و البته اسلوبي حرفه اي به حوزه «رجال شناسي» پرداخته شود.
رويكرد مجموعه «نيمه پنهان» همچنان بر استانداردهاي حرفه اي پژوهش و تحليل تاريخ سياسي استوار است، اما در عين حال كوشيده است تا به پرورش نويسندگان جوان نيز در اين حوزه پژوهشي بپردازد كه پاورقي «جاسوس بدون مرز» يكي از نمونه هاي آن مي باشد. اين نويسندگان كه اغلب تجربه مقاله نويسي را در كارنامه خود دارند، با استفاده از آراء مشورتي و راهنمايي هاي پژوهشگران كيهان وارد عرصه تحقيق مي شوند و ضمن استفاده از ظرفيت و تجارب همكاران موسسه كيهان، از آرشيو اسناد و مدارك «دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان» براي مستندسازي پروژه خود نيز بهره مي گيرند. بدين ترتيب، دفتر پژوهش ها با حمايت و پرورش چنين نويسندگاني زمينه هاي توليد آثار جديدي را براي مخاطبان خود فراهم مي نمايند.
«دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان» اعتقاد دارد كه ورود نويسندگان جوان به عرصه توليد و نشر پژوهش هاي تاريخي مي تواند خلأهاي حوزه هاي مطالعاتي را مرتفع سازد و همچنين به پويايي اين عرصه علمي در آينده مدد رساند؛ از اين رو ضمن استقبال از همكاري با دانشجويان و نويسندگان و پژوهشگران آماده انتشار آثار محققانه آنان در حوزه هاي مختلف پژوهشي در پاورقي روزنامه و مجموعه كتاب هاي «نيمه پنهان» مي باشد.
پاورقي «جاسوس بدون مرز» روايت «نيمه پنهان» زندگي و حرفه «جهانگير بهروز» يكي از كارگزاران مطبوعاتي عصر پهلوي دوم است كه خاطرات وي با عنوان «ما روزنامه نويسان عصر پهلوي» از خرداد امسال هر روز در «روزنامه اطلاعات» به چاپ رسيد. انتشار خاطرات «جهانگير بهروز» آميخته با ناگفته ها و بعضا تحريفات و جعليات تاريخي خصوصاً در عرصه تاريخ مطبوعات بود و «روزنامه كيهان» نيز پيش از اين به نقد مجمل و گزيده آن پرداخت، اما دامنه اين تحريفات چنان بود كه نياز جدي به يك بازخواني تاريخي پيرامون ادعاهاي بهروز در «روزنامه اطلاعات» احساس مي شود. پاورقي «جاسوس بدون مرز» كوششي براي پاسخ به اين نياز مطالعاتي است.
دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان
جهانگير بهروز را مي توان يكي از ناشناخته ترين و در عين حال مرموزترين چهره هاي سياسي- مطبوعاتي تاريخ معاصر ايران ناميد. او كه در اسناد ساواك به عنوان يكي از اعضاء شبكه جاسوسي «فراماسونري» در ايران معرفي شده است، سال 1326در سن 21 سالگي وارد عرصه مطبوعات شد. بهروز در ابتداي فعاليت خود ژست چپ گرايي كمونيستي مي گرفت، اما روند فعاليت هاي وي نشان داد كه داراي گرايش «چپ آمريكايي» و به اصطلاح «توده اي- نفتي» است. فعاليت هاي مطبوعاتي وي همواره توأم با حاشيه هاي امنيتي متعددي بوده، چنانكه در طول 16 سال، 6 بار توسط «ضداطلاعات و جاسوسي» ساواك دستگير و زنداني شد.
جهانگير بهروز از سال 1343 با سرويس جهاني BBC همكاري مي كرد. در سال هاي دهه 1340 نامش در زمره مؤسسان روزنامه آمريكايي- صهيونيستي آيندگان قرار گرفت و مدتي مديريت تحريريه اين روزنامه را عهده دار گشت. همزمان با انقلاب اسلامي ايران نام جهانگير بهروز از متن حوادث سياسي و مطبوعاتي به حاشيه رفت، اما با افشاي اسناد لانه جاسوسي آمريكا هويتش به عنوان يكي از «رابطين خوب آمريكا» تأييد شد، هرچند برخي از مورخان و پژوهشگران تاريخ سياسي وي را از عوامل جاسوسي انگلستان در ايران مي دانند.
تولد مطبوعاتي يك جاسوس
چنگيز بهروز معروف به جهانگير بهروز يك سال بعد از سقوط سلسله قاجار، در سال 1305 در همدان به دنيا آمد. پدرش كارمند بانك ملي و دانش آموخته مدرسه ميسيونرهاي مسيحي بود كه علاقه وافري به رضاشاه و غرب گرايي او داشت. برخي از صاحبنظران، بهروز را از يهودي تباران شيراز مي دانند.1 او در خانواده اي رشد كرد كه ديواركوب اتاقش قاب عكس آدلف هيتلر بود و اشتراك مجله هاي جهان نو و شيپور را داشت؛ اولي مروّج نظرات ناسيوناليستي آلمان نازي بود و دومي، ناشر عكس ها و پوسترهاي هنرپيشه هاي هاليوود و بازتابي از فرهنگ آمريكايي.2
سال 1320 با اشغال ايران توسط قواي انگليس و روس، طرح بركناري رضاخان و جانشيني محمدرضا به اجرا گذاشته شد. در اين دوره، جهانگير بهروز از ميان دهها گروه كوچك و بزرگ سياسي با حزب توده و شعارهاي ماركسيستي پيوند خورد. وي در روزگاري كه روزنامه نگاري كودك نوپاي اين ديار بود، قدم به عرصه مطبوعات گذاشت و در سال 1327، زماني كه فقط يك سال از ورودش به مطبوعات مي گذشت، سردبير روزنامه قيام ايران شد؛ هرچند گمانه زني هاي بسياري درباره دلايل رشد ناگهاني بهروز در مطبوعات عصر پهلوي وجود دارد. بهروز ورودش به مطبوعات را چنين روايت مي كند:
ورود من به حرفه روزنامه نگاري، پس از بازگشت از رشت آغاز شد. در پايان مأموريت دوساله پدرم، ما رشت را زماني ترك كرديم كه نيروهاي شوروي در حال خروج از گيلان بودند و بعضي از رشتي ها با دسته گل آنها را بدرقه مي كردند!3
قيام ايران نخستين فعاليت مطبوعاتي بهروز بود. او با همكاري چهره هايي چون شاهرخ مسكوب4 و محمدجعفر محجوب5 مأموريت داشت زمينه نفوذ حزب توده را در آنجا فراهم سازد،6 اما فعاليت وي دوام چنداني نيافت و پس از ترور شاه در 15 بهمن 1327 دوره سردبيري بهروز به پايان رسيد.
در همين هنگام، جهانگير بهروز به اتهام سرقت اسناد «پيمان نظامي ايران و آمريكا»دستگير و به زندان افتاد. ساواك در گزارشي با طبقه بندي خيلي محرمانه ضمن متهم كردن او به جاسوسي براي روس ها، درخصوص ارتباطات نزديك بهروز و همسرش با سفارت شوروي مي نويسد:
«جهانگير بهروز» در واقعه 15 بهمن 1327 به اتهام جاسوسي- نه مخالفت با سلطنت- دستگير و به جرم سرقت اسناد قرارداد نظامي ايران و آمريكا، در دادرسي ارتش محاكمه و زنداني شد. همسرش«سارا خسروي» از خانواده هاي مهاجر قفقازي است كه در شب هاي جشن انقلاب اكتبر در سفارت شوروي رقص قفقازي كرده و يك بار عكس او در كيهان چاپ و منتشر شد.7
بهروز نيز در خاطراتش ماجراي سرقت «پيمان نظامي ايران و آمريكا» را چنين توجيه مي كند:
حضور من در مراسم كنفرانس مطبوعاتي مسئولان نظام در سال 1326 موجب تحولي در زندگي روزنامه نگاري من شد، به اين شرح كه در اين اجتماع سپهبد يزدان پناه ـ وزير جنگ دولت ابراهيم حكيمي ـ در پاسخ اعتراض سفارت شوروي در مورد قرارداد همكاري نظامي ايران و آمريكا، با صراحت اعلام كرد كه هيچ گونه قرارداد همكاري نظامي ميان ايران و آمريكا امضا نشده است.(10 اسفند 1326) كنجكاو شدم كه رمز اين تناقض را در ادعاي دو طرف كشف كنم. فرداي آن روز به بخش مطبوعاتي سفارت آمريكا در تهران رفتم. مسئول آنجا يك آمريكايي جوان به نام مستر«بارتن» (Burton) بود كه با خوشرويي از من استقبال كرد. از او پرسيدم آيا ميان ايران و آمريكا قرارداد همكاري نظامي امضا شده است؟ او كه تازه كار بود و چيزي نمي دانست، گفت: بايد به آرشيو رجوع كنم. رفت و پس از ساعتي بازگشت و كپي قراردادي را جلوي من گذاشت كه همكاري نظامي ميان ايران و آمريكا را آشكار مي كرد. باور نمي كردم كه به اين آساني به چنان سند مهمي كه تهران و مسكو بر سرش دعوا داشتند، دست يافته باشم؛ اما براي مستر «بارتن» كه در محيطي ديگر پرورش يافته بود و آزادي مطبوعات و حقوق آنها را محترم مي داشت، كمك به من در پيشبرد كارم امري عادي به نظر مي آمد. بي درنگ از او درخواست كردم كه به من اجازه دهد آن كپي قرارداد اصلي را با خودم ببرم و فردا برگردانم. پذيرفت و به نگاه حيرت زده مترجمش «سيمونيان» كه پس از آن از دوستان من شد، توجهي نكرد. تازه به دفتر روزنامه رسيده بودم كه «سيمونيان» با يك جيپ نظامي ظاهر شد و از من خواست كه كپي قرارداد را پس بدهم؛ چون مستر «بارتن» دريافته بود كه اشتباه كرده است. بي گفتگو آن را پس دادم و او بازگشت. خوشحال از اينكه جلو يك رسوايي سياسي را گرفته است، اما اشتباه مي كرد. چون فردا صفحه اول و آخر قرارداد با امضاي «جم» وزير جنگ ايران و «جرج آلن» سفير آمريكا در تهران، در قيام ايران منتشر شد و غوغايي به پا كرد.8
روايت جهانگير بهروز از سرقت پيمان نظامي ايران وآمريكا چنان حيرت انگيز و مضحك است كه با هيچ منطقي نمي توان آن را پذيرفت. ممكن نيست قراردادي امنيتي كه در سكوت رسانه اي منعقد شده و هردو طرف وقوع آن را انكار مي كنند، به اين سهولت نسخه اي از آن در اختيار روزنامه نگاري 21 ساله و تازه كار قرار گرفته باشد كه در ميان اهالي مطبوعات، يك چهره ناشناخته است. اين اتفاق، يكي از رويدادهاي امنيتي جنجالي آن دوران به شمار مي رفت كه هيچگاه ابعاد آن به طور كامل فاش نشد، اما آنچه بديهي است، ارتباط بهروز با سرويس جاسوسي روسيه و سفارت شوروي در تهران مي باشد كه رد پاي آن در اين پرونده به روشني باقي مانده است.
در سال 1330 و بعد از جنگ جهاني دوم، بيش از هر زمان شوروي نيازمند به صلح بود تا طرح هاي استعماري اش را به مرحله اجرا درآورد. شوروي پس از چند پيروزي چشمگير، آرمانشهر بسياري از روشنفكران جهان شد و تصميم گيري ها و شعارهايش براي عده اي وحي منزل محسوب گشت. سياست هاي ايدئولوژيك روس ها، به طور گسترده اي بر محافل فكري ايران اثر گذاشت و آن ها نيز با اهداف و نيات گوناگون مبلّغ چپ گرايي كمونيستي و طرفدار هنر و ادبيات رئاليستي- سوسياليستي شدند كه به هيچ وجه با وضع اجتماعي- اقتصادي ايران سنخيتي نداشت. جهانگير بهروز با پيروي از همين سياست، مجله به ظاهر ادبي- هنري كبوتر صلح را با همكاري عناصري چون سياوش كسرايي(شاعر توده اي)، نجف دريابندري9 و محمدجعفر محجوب، از طرف بنگاه سپهر منتشر كرد كه يك سال بعد در 15 مرداد 1331 به دلايل نامعلومي تعطيل شد . 10
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 .اين اطلاعات را «محمود دژكام»، مدير مجله «رگبار امروز» در دهه 1330 در اختيار «دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان» قرار داده است كه در 30 آذر 1377 در صفحه 8 روزنامه كيهان(صفحه پاورقي نيمه پنهان) با نام «حسينعلي علي پور» به چاپ رسيده است. [ دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان]
2 . بهروز، جهانگير. «ما روزنامه نويسان عصر پهلوي»( قسمت 9)، روزنامه اطلاعات، 23 خرداد 1391. شماره 25334، ص6.
3 . بهروز، جهانگير.«ما روزنامه نويسان عصر پهلوي» ( قسمت 17)، روزنامه اطلاعات، 5 تير 1391. شماره 25344، ص6.
4 . سلطنت طلب و توده اي سابق كه پس از انقلاب به عضويت «بنياد مطالعات ايران» وابسته به اشرف پهلوي درآمد.
5 . فراماسونر و عضو سابق بنياد كيان.
6 . مسكوب، شاهرخ. فصل نامه ايران نامه (ويژه نامه محمدجعفر محجوب) انتشارات بنياد مطالعات ايران. سال چهاردهم، بهار 1375.
7 . رجال عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك(داريوش همايون). تهران: مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، صفحه 112.
8 . بهروز، جهانگير. «ما روزنامه نويسان عصر پهلوي» ( قسمت 19)، روزنامه اطلاعات، 7 تير 1391. شماره 25364، ص6.
9 . «نجف دريابندري» در آبادان مسئول حزب توده بود كه از طرف ساواك دستگير و در دادرسي ارتش محكوم به اعدام شد؛ ولي همسرش با توسل به سپهبد تيمور بختيار(رييس وقت ساواك) او را از زندان آزاد كرد و بلافاصله در مؤسسه فرانكلين استخدام شد. به نقل از: رجال عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك(داريوش همايون). تهران: مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات ، 1378، صفحه 113.
10 . جواهري گيلاني، محمد تقي(شمس لنگرودي) . تاريخ تحليلي شعر نو، جلد اول: تهران : نشر مركز، 1377.
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14