(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 23  آبان  1391 - شماره 20356

يادم تو را فراموش!
بهانه اي براي ملاقات با يار مهربان در هفته اي كه «مردم» در آن حضوري ندارند
سفر به آينده را كي آغاز مي كنيم؟ (خشت اول)                                           نسخه PDF
خط خطي
بوي بارون
ساعت 25
اين...نت
ويتامينه


يادم تو را فراموش!

بهانه اي براي ملاقات با يار مهربان در هفته اي كه «مردم» در آن حضوري ندارند

داستان كتاب در كشور ما يك تراژدي بي پايان است و با توجه به اينكه فرهنگ زير سايه سياست در كشور ما نفس مي كشد و هيچ اعتباري براي خود به عنوان يك شاخه اصلي و مادر حركت مردم در كشور ندارد، نمي توان زياد از آن توقع داشت. با اين حال برگزاري هفته كتاب در كشور از آن دست فعاليت هاي بي بو و رنگي است كه تنها و تنها برگزار مي شود و هيچ كسي از خروجي آن براي مردم به عنوان مخاطب اصلي خبري ندارد به عبارت بهتر بايد گفت هفته كتاب يك دهم نمايشگاه كتاب هم مخاطب مردمي ندارد و شوق و شوري ميان مردم ايجاد نمي كند. همين الان اگر از خود اهالي رسانه بپرسيد در چه هفته اي قرار داريد هم شايد بيش از نيمي از آنها پاسخ را ندانند. نسل سوم امروز ضمن معرفي يك بسته پيشنهادي براي مطالعه - اگر اوضاع اقتصادي تان اجازه داد سمت كتاب برويد! - شلوغ بازي مديريتي در اين هفته به علاوه رفتار حرفه اي كشوري مثل ايالات متحده امريكا براي فرار از بحران كتاب نخواندن نسل هاي جديد را بررسي مي كند؛ ما معتقديم كه هفته كتاب تنها و تنها يك ماراتون هزينه بر براي ادارات دولتي و نهادهاي مختلف كشور است تا به يكديگر فخرفروشي كنند كه ما در حوزه كتاب اين كارها را انجام داديم؛ مي دانيد كه «كتاب» اگر هيچ جايي در زندگي مردم و مسئولان نداشته باشد اما كالاي لوكس و با كلاسي(!) است كه در دست گرفتن ش هم كلي اعتبار آور است؛ ضمن اينكه رهبر انقلاب هم تاكيد زيادي بر بحث كتاب و كتابخواني دارند؛ در نتيجه بيلان هاي كاري در موارد زيادي به درد رزومه سازي مي خورد!
تحريريه نسل سوم
فصل اول:
چرا هفته كتاب؟
ستاد برگزاري هفته كتاب همه ساله با حضور بيش از 70 نهاد متنوع تشكيل مي شود و سعي بر اين است با افزايش تعداد سازمان هاي مشاركت كننده، هم بستر مناسبي براي ترويج فرهنگ كتاب و كتابخواني در كشور ايجاد شود و هم آمار سازمان هاي شركت كننده بيشتر جلوه كند! اما نكته اصلي همين جاست؛ هركسي دوست دارد، خودي نشان بدهد و در اين ميان هم «كتاب» كاملا غريب است و غريبه و هم «كارشناس كتاب» و هم «مردم». در واقع يك عده دور هم جمع مي شوند، برنامه هاي تكراري و گاه كاملا بي خاصيتي را برگزار مي كنند و خودشان مي آيند و خودشان افتتاح مي كنند و خودشان برگزار مي كنند و خودشان از خودشان تقدير مي كنند و خودشان عكس و فيلم مي گيرند و خلاص! اگر بپذيريم هفته كتاب يعني هفته اي براي آشتي مردم با كتاب، اولا بايد اين هفته به صورت مردمي و يا با محوريت مردم برگزار شود و ثانيا از اين قبيله گرايي ها پرهيز شود. واقعا اگر اراده اي براي كار ريشه اي و هدفمند و كارآمد در اين حوزه وجود داشته باشد، بايد طرح هاي تك منظوره و بيلان هاي مديريت چاق كن تبديل شود به طرح هاي سراسري و ملي و مردمي. ضمن اينكه تا مسئول برگزاري هفته كتاب، اهل كتاب نباشد نمي تواند مردم را اهلي كند تا با كتاب انس بگيرند. اصلا يك پژوهش ميداني و آكادميك روشن مي كند كه مسئولان اين همه نهاد مدعي هفته كتاب، شايد زمان مطالعه آخرين كتابي كه دست گرفتند به سالها قبل و يا حتي دوران دانشجويي شان برسد! چنين مديري هنوز تعريف دهه 60 را از بازار كتاب دارد و نمي داند در دنيا چه خبر است و ما كجا ايستاده ايم! همين مي شود كه يك اتوبوس آدم مدير به فرانكفورت و بزرگ ترين نمايشگاه كتاب جهان مي روند و بدون هيچ دريافت تازه اي به كشور باز مي گردند و بعد تازه جلسه مي گذارند و در آن اعلام مي كنند:«بايد راه هاي حضور بهتر و گسترده تر كشورمان در اين رويداد فرهنگي بررسي شود!»
يك نفر نيست بپرسد آيا ما براي اولين بار در اين نمايشگاه حاضر شديم كه چنين نتيجه اي از حضور خود گرفته ايم يا اينكه بعد از 60 دوره برگزاري نمايشگاه و بيش از 15دوره حضور ما در آن، عبارت «بررسي شود» همخواني درستي با اين اعداد و ارقام دارد؟!
هدف هفته كتاب چه مديران ما قبول كنند و چه نكنند، ملاقات بي واسطه مردم با كتاب است؛ مردم هم شامل همه مردم در هر سن و سطحي از علاقه و علم هستند؛ از كودك دبستاني تا استاد دانشگاه، از بانوي خانه دار صاحب فرزند تا نجاري كه مي خواهد اوقات تنهايي اش را در مغازه با كتاب پر كند...و اين يعني بايد نقشه اي براي همه در دست داشت و نه جدولي براي پر كردن اعداد و ارقام و آمار بي مزه!
فصل دوم:
زحمت مي كشيم...
با نگاهي به برنامه هاي اعلام شده توسط نهادهاي مختلف، نكته ديگري به ذهن خطور مي كند آن عدم كارشناسي لازم در اعلام اين نوع برنامه ها از سوي نهادهاي شركت كننده است چرا كه اگر اندكي دقت در اين كار صورت گرفته بود (اقدامي نظير ارسال سخنان رهبري درباره كتاب و يا درج پيام هاي ايشان درباره كتاب در فيش حقوقي كارمندان) اصولا برنامه محسوب نمي شود كه بعدها بخواهد براي تاييد عملكرد مثبت حتي مورد استناد قرار بگيرد .
تيتر برخي اقدامات نهادهاي مختلف را با هم بخوانيم:
- عضويت رايگان هيئت هاي مذهبي در بيش از دو هزار كتابخانه تحت پوشش
- ايراد سخنراني درباره اهميت كتاب و كتابخواني از سوي ائمه جماعات تحت پوشش
- اجراي سرود همگاني «يار مهربان» در سطح مدارس كشور
- حمايت از تاليفات دانش آموزي
- دعوت از نويسندگان و مولفان در مدارس
- اختصاص ساعت «مطالعه مفيد» در برنامه درسي دانش آموزان
- تشويق والدين به خريد كتاب
- ارسال شعار «هفته كتاب» از طريق پيامك
- انعقاد جملات مقام معظم رهبري در فيش حقوقي كاركنان ارتش
- اجراي برنامه زنگ انشاء در مدارس با موضوع «كتاب و كتابخواني »
- سخنراني با موضوع كتاب و كتابخواني
- نصب بنرهاي تبليغاتي
- ارسال پيامك درباره كتاب و كتابخواني در شهرستان ها
- نصب بنرهاي تبليغاتي مزين به فرازهايي از فرمايشات مقام معظم رهبري در حوزه كتاب و كتابخواني
- طراحي پوستري با مضمون «گل زيباست، شكلات شيرين است ، اما كتاب چيز ديگري است»
- بازديد كاركنان سازمان از كتابخانه هاي بزرگ سطح تهران
- درج تبريك هفته كتاب در سربرگ نامه هاي اداري و فيش هاي حقوقي واحدهاي تابعه سازمان
- چاپ و نصب بنر به مناسبت هفته كتاب و توزيع بروشور
- درج پيام تبريك و انعكاس برنامه ها و نام هاي هفته كتاب بر روي سايت هاي تمامي واحدهاي تابعه
- انجام نظرسنجي با موضوع هفته كتاب توسط مركز افكارسنجي
- توليد اخبار هفته كتاب
- تجديد پيمان كتابداران مساجد به همراه غبارروبي اولين جمعه
- دراختيار گذاشتن 50% تابلوهاي شهري جهت تبليغات هفته كتاب
حالا شما تنها و تنها هزينه بيلبوردها و پوسترها و بنرهاي تبليغاتي همين نهادها را در نظر بگيريد كه اگر قرار بود با همين اعتبار، براي مردم كتاب خريداري شود و هديه داده شود، چه اتفاقي مي افتاد. البته كه طبق همان مثل قديمي كه دو پادشاه در يك اقليم نگنجند در كشور ما هم چند نهاد دور يك ميز نگنجند مگر اينكه تابلوي خود را داشته باشند در واقع «امضاي» كار براي دوستان خيلي مهم تر از خود «كار» است و بازهم غايب هميشگي «كتاب» است و «مردم»!
فصل سوم:
كتاب بازها و كتاب سازها
در كشور ما رسم شده كه كتاب سازي را تحويل بگيرند و اصولا كاري به توليد فكر و انديشه نداشته باشند، به همين جهت است كه دوستان نهادهاي مختلف -فرهنگي و غيرفرهنگي- خودشان دست به كار مي شوند و «كتاب» توليد مي كنند! بعد بايد از توليد خود دفاع كنند، در نتيحه يك جشنواره اي جايزه اي چيزي راه مي اندازند و آن را مورد تجليل قرار مي دهند و در ادامه هم در رودربايستي گير مي كنند و اين جايزه را ادامه مي دهند و دست برقضا همين رودربايستي باعث مي شود آن توليد(!) را هم ادامه دهند تا هر ساله برگزيده هم داشته باشند! اين بود داستان كتاب سازي در ادارات و نهادهاي مدعي فرهنگ كه اصولا فكر مي كنند خيلي زرنگ تشريف دارند؛ البته اين كتاب ها اصولا در بازار عرضه نمي شوند و خريداري هم نمي شوند، آن نهاد محترم كتاب را در تيراژ بالا منتشر و به صورت رايگان براي ديگران مي فرستد و كارمندان خود را هم تغذيه مي كند. چاپ هاي متعدد آن را هم با هماهنگي بروبچ(!) به ارشاد و نهاد كتابخانه ها و كتابخانه ملي و ...مي فروشد و در خبرسازي هايي اعلام مي كند كه اين كتاب خوب و تحسين شده ما در جايزه فلان، به چاپ پنجم رسيد! در اين ميان اگر از مسئول محترم آن نهاد يا دبير جشنواره مذكور بپرسيد اين كتاب را خوانده اند، پاسخ منفي است.
فصل چهارم:
چه بايد كرد؟
هفته كتاب يعني كتاب به راحتي در اختيار علاقه مند آن قرار بگيرد؛ يعني در هرجايي اگر كسي اراده كرد، كتاب مورد علاقه اش را تهيه كند. برپايي نمايشگاه هاي كتاب كه اصلي ترين فعاليت نهادهاي برگزاري هفته كتاب است، بايد هدفمند شود، به عبارتي نمايشگاه كتاب كودك، نمايشگاه كتاب خانواده، كتاب علمي، كتاب هاي ادبي، مرجع و...هر كدام هم در محل خاص خودش يا به صورت تجميعي در محل هاي مورد وثوق و پر رفت و آمد مردم. همچنين بسته هاي رايگان پيشنهادي در كنار بولتن هاي محتوايي وضعيت نشر در كشور كه معرفي تازه ترين و بهترين آثار هر حوزه را به مردم ارائه دهد. در واقع مشكل كتاب خواني در كشور ما اول «توزيع» نامناسب و دوم ناآگاهي مردم از بازار كتاب است. آن طور كه مردم از تازه ترين گوشي تلفن همراه فلان شركت خارجي را با جزئيات تمام خبر دارند، از بهترين و پرفروش ترين كتاب هاي يك سال گذشته هيچ خبري ندارند؛ نهادهاي متولي اگر واقعا دلسوز وضعيت نشر و سرانه مطالعه هستند بايد و بايد تصميم بگيرند كه نمايش هاي تكراري و بي فايده را كنار بگذارند، كتاب معرفي كنند و كتاب به دست مردم برسانند. البته تبليغات بدون عرضه هيچ فايده اي ندارد؛ بايد كتاب در نقاط مختلف كشور باشد و تبليغش كرد. اينكه كتابي را به مردم معرفي كنيم و بعد كلا 1100 نسخه از آن كتاب در دسترس باشد كه تهران را هم به زور تامين مي كند چه برسد به كشور...
فصل پنجم:
آن سوي آب ها
پس از تحولاتي كه در عرصه ارتباطات و اطلاعات روي داد، تحولاتي كه نقطه آغاز آن را اختراع تلگراف در سده نوزدهم مي دانند، و سپس رواج يافتن رسانه هاي ارتباطي همگاني، به ويژه در سالهاي اخير با گسترش شبكه هاي ارتباطي و اطلاع رساني، موضوع انتقال اطلاعات از راه نشر كتاب با مسائل تازه اي روبه رو شد كه طبعا در سير تحول كتاب بي سابقه بوده است. در اين سير تحولات به طور حتم روشهاي سنتي مثل كتابهاي چاپي نيز دستخوش تغييرات اساسي شده اند كه پيدايش كتابهاي الكترونيك و به طبع ابزارها و دستگاههاي كتابخوان نقطه شروع آن محسوب مي شود. در نشر سنتي پديد آورندگان معمولاً با كوشش هاي فردي خود آثارشان را پديد مي آورند، دستنوشته ها را به ناشر مي سپردند، ناشر با سرمايه و تخصص خود دستنوشته را به اثر چاپي تبديل مي كرد، به بازار كتاب مي فرستاد و كتابخوانان آنها را مي خريدند يا از كتابخانه ها و ديگران امانت مي گرفتند و مي خواندند و به اين ترتيب گردونه نشر كتاب به حركت خود ادامه مي داد ولي در نشر جديد تمام روابط ميان ناشر و نويسنده تغيير كرده و خواهد كرد. ناشران براي برقرار ساختن رشته جديد پيوند ميان پديد آورنده جديد و خواننده جديد به تدابير و امكاناتي نيازمند هستند كه كليد آن به دست عصر اطلاعات است. بر اساس آمارها، اكنون حدود 40هزار ناشر در آمريكا سالانه بيش از 500هزار كتاب چاپ مي كنند كه هر سال به تعداد كتابهاي الكترونيك افزوده و از موارد سنتي كاسته مي شود. بر اساس گزارش سايت معروف آمار آمريكا موسوم به «استاتيستا» وضعيت كنوني نشر كتاب در آمريكا و ديگر كشورهاي جهان به سوي ديجيتالي شدن پيش مي رود و آن گونه كه اين سايت گزارش كرده در سال 2009 فروش كتاب الكترونيك حدود 551ميليون دلار بود در حالي كه اين رقم در سال جاري به 3371 ميليون دلار رسيده است و طبق تخمين كارشناسان تا سال 2015 به رقم 5571 ميليون دلار خواهد رسيد.
فصل ششم:
يك گزارش خواندني
مجله مشهور فوربس در گزارشي درباره وضعيت كنوني و آينده كتاب و نشر كتاب به بروز پديده اپليكيشن يا برنامه هاي كاربردي كتابخوان ديجيتالي اشاره مي كند و مي نويسد هرچند چاپ كتابهاي سنتي در حال حاضر يكي از اولويت هاي انتشاراتي معروفي مثل دانشگاه هاروارد و آكسفورد محسوب مي شود ولي اين مسئله اجتناب ناپذير است كه گرايش نسل جديد به سمت كتابهاي ديجيتالي رفته است. بخش اول اين گزارش پنج قسمتي به قدرت گرفتن روزافزون سايت هاي فروش كتابهاي الكترونيك مثل آمازون مي پردازد كه توجه اصلي خود را روي فروش اينگونه كتاب ها متمركز كرده اند. دستگاه كيندل و برنامه هاي مربوط به آن يكي از محبوب ترين ابزارهاي قرن حاضر در ميان كتابدوستان است و به نظر مي رسد كسي در مقابل جريان كتابهاي الكترونيك مقاومت نخواهد كرد. در بخش دوم گزارش فوربس مي خوانيم كه ناشران سنتي هر روز يكي پس از ديگري ميدان را براي ناشران الكترونيك خالي مي كنند و هرچند هنوز هم چاپ و فروش كتابهاي كاغذي طرفداران خاص خود را دارد ولي به نظر مي رسد خريد و فروش اين كتابها نيز از طريق ابزارهاي ديجيتالي و شبكه هاي آنلاين صورت مي گيرد. در قسمت سوم گزارش مجله فوربس به همين روش ناشران سنتي اشاره شده كه چطور با اين مسئله كنار آمده اند. انتشارات معروفي مثل دانشگاه هاروارد روش چاپ كتابهاي مرجع خود روي كاغذ را كنار نگذاشته است ولي براي توزيع و فروش آنها سايت و وبلاگ هاي متعددي ايجاد كرده اند. انتشارات دانشگاه هاروارد در حال حاضر كتابهاي خود را از طريق وبلاگ و مجله هاي الكترونيك اختصاصي خود مي فروشد و در حقيقت هيچ مرجع و واسطه ديگري نمي تواند آنها را به دست مخاطب برساند. در نهايت اينكه در
بخش هاي چهارم و پنجم گزارش به آينده نشر كتاب در جهان اشاره دارد كه چگونه شركت هاي انتشاراتي بزرگ در جهان به شركت هايي دوزيستي تبديل شده اند كه مجبور هستند براي حيات خود در هر دو فضاي خارج و داخل شبكه هاي آنلاين زندگي و كار كنند.
شركت هاي بزرگ انتشاراتي امروزه مجبور هستند مدلي از نشر كتابهاي الكترونيك را به نويسندگان پيشنهاد كنند كه آنها هم از سير نشر اين كتابها عقب نمانند. شايد نشر كتاب الكترونيك به خودي خود كار ساده اي باشد ولي اين شركت از طريق تبليغات اين كتابها نويسنده را مجاب به همكاري و نشر كتابهاي الكترونيك با همكاري آن شركت ها مي كنند. به طور كلي بايد گفت آينده چاپ كتاب به سوي كلمات آنلاين و كوتاه مي رود و در آينده اي نزديك به نظر مي رسد تنها كتابهاي مرجع دانشگاهي روي كاغذ منتشر خواهند شد.
فصل آخر:
آغاز عصر طلايي
اين بازار داغ رقابت در دنياي كتابهاي الكترونيك تا آنجا پيش رفته است كه گوگل نيز به عنوان قدرتمندترين سايت جست وجوي اطلاعات در اينترنت وارد اين عرصه شده است. تا قبل از پايان سال جاري ميلادي، گوگل اعلام كرده كه بخش فروش كتابهاي ديجيتالي خود را
راه اندازي خواهد كرد. در حال حاضر آمازون يكي از بزرگ ترين وبسايت هاي فروش كتابهاي ديجيتالي است و ادعا مي كند كه بيش از 80 درصد بازار را در دست دارد. رقابت در بازار كتابهاي الكترونيك نيز توليدكننده هاي ابزارهاي اين كار را به تكاپو انداخته است و هر روز شاهد كاهش
قيمت هاي دستگاههاي ايي ريدر
( e-reader ) يا همان كتابخوان هاي الكترونيك هستيم كه تاثير بسزايي در افزايش گرايش به سوي اين كتابها داشته است.
در اين دنياي كتابهاي الكترونيك برخي ناشران تلاش كرده اند از اينترنت به نفع خود بهره ببرند. به عنوان مثال Tor.com وب سايت كاملي براي علاقه مندان به
كتاب هاي علمي-تخيلي و فانتزي است كه همه كتاب هاي اين ژانر را به اعضا معرفي مي كند و توسط يك ناشر راه اندازي شده است. ناشري ديگر يك گروه اينترنتي با تمركز بر شعر ايجاد كرده است و اشعاري از كتاب هاي چاپ خود را روي وب سايت قرار مي دهد. اين ناشر در 6 هفته اول بعد از اين اقدام با افزايش 50 درصدي فروش مواجه شد.
در واقع بسياري از فعالان عرصه نشر بر اين باورند كه تحولات تكنولوژيك در جريان، مي تواند منجر به آغاز يك عصر طلايي مطالعه شود كه در آن متون ديجيتال در دسترس افراد بسياري قرار خواهند گرفت.

 


سفر به آينده را كي آغاز مي كنيم؟ (خشت اول)

يكي از اصلي ترين اصول موفقيت يك مدير يا رهبر سازماني، هوشمندي براي تماشاي آينده يا قدم زدن در هواي روزگار پيش رو است چرا كه گذر از امروز و نگاه به گذشته يك امر عادي براي مديريت است اما هوشمندي براي درك شرايط پيش رو و همچنين تخمين زدن براي روزهاي سخت و سهل آينده، نيازمند بررسي و دقت در اوضاع است و دقيقا يك كار كارشناسي محسوب مي شود. شايد طراحي سند چشم انداز براي كشور از همين دريچه مورد توجه بود چرا كه گذراندن روزمره و سركردن سال ها با ورق خوردن تقويم، كار خاصي نيست، نگاه با آينده آن هم با نقشه؛ هم موتور محرك است و نوعي نشانه گذاري و هم نوعي ريل گذاري براي فرار از بازي هاي سياسي است. اينكه مسير مشخص باشد، ديگر با جابه جايي احزاب و افراد، در طي كردن مسير، خللي ايجاد نمي شود بلكه حركت با تندي و كندي، بالاخره در مسير ترسيم شده با توجه به نقشه پيش خواهد رفت.
مساله گراني و تحريم هاي شديدي كه امروز بر نظام عزيز ما تحميل شده، با ترسيم همين نقشه، قابل پيش بيني و حتي گذر بدون تلفات از گردنه ها بوده است. براي نمونه اگر دولت بر اساس مصوبات مجلس و يا نقشه كار هيئت وزيران، پيش بيني هاي خوبي از آينده مدنظر داشت، شايد امروز وضعيت بدين گونه نمي شد كه اكثر اهالي نشر، در حالتي تعليق وار، منتظر باشند تا شرايط بهتر شود و آنگاه حيات خود را ادامه دهند و بازار نشر اين گونه به خاطر «كاغذ» فلج نمي شد.
در واقع اگر آينده نگري در ميان مديران فرهنگي ما همراه با دغدغه مطالعه وجود داشت، امروز ما بايد جشن خودكفايي ديجيتالي شدن و مطالعه آنلاين و يا رونمايي از نسل جديد كتاب خوان هاي ملي با قيمت مناسب در كنار عرضه بهترين كتاب هاي روز به صورت الكترونيكي را برگزار مي كرديم.
وقتي در سال 2011 ميلادي، 43 درصد افراد بالاي 16سال در امريكا از كتابخوان ديجيتالي استفاده كرده اند و تعداد اين دستگاه ها از 12ميليون در سال 2010به 7.14 ميليون دستگاه در سال 2011 رسيده است، زياد خوب نيست كه ما هنوز كلا با اين مقوله، بيگانه ايم و تقريبا هم اراده اي براي درك آن و ايجاد زيرساخت هاي استفاده از آن در كشور ديده نمي شود. طوري كه گويي ما قرار است تا صدسال ديگر به روال امروز، ناشر سنتي داشته باشيم و كتاب كاغذي به بازار بفرستيم. اگر علاقه وحشتناك جوانان به فضاي ديجيتال را قبول داشته باشيم بايد ناگزير براي استفاده از اين پتانسيل آستين بالا بزنيم. در معابر عمومي، يك نگاه سطحي كافي است تا مشخص شود كه نسل ما چقدر سرگرم اين دستگاه هاي جديد ارتباطي است، البته بيشتر به هواي اينترنت، پيامك بازي، گوش كردن موسيقي و بازي هاي رايانه اي نه به عنوان مطالعه كتاب. در حالي كه به راحتي مي توان از اين فضاي مطلوب نسل ما، براي ارائه محصول مناسب استفاده كرد. كمي همت مي خواهد، كمي وقت و تعدادي كارشناس و قدري اعتبار ( از محل برگزاري جشنواره هاي متعدد بي فايده بيلان پركن) به علاوه يك كمي همت و اراده.
اين البته تنها مختص جوانان نيست؛ بر اساس راي گيري صورت گرفته در فوريه سال 2012 ، 21درصد از بزرگسالان امريكايي اعلام كرده اند كه در سال 2011 حداقل يك كتاب ديجيتالي مطالعه كرده اند. يعني فناوري جديد فقط مطلوب جوان ها نيست !اين يعني نسل مادران و پدران ما هم وقتي مثلا قرآن و مفاتيح را برايشان در يك دستگاه نصب كنيد و همزمان هم كوشي تلفن همراه داشته باشند هم قرآن، به طور حتم، از آن استفاده مي كنند و لذت مي برند كما اينكه اين موضوع در كشور ما تا حد زيادي وجود دارد.
اينكه چرا كسي به فكر آينده نيست، شايد برگرد به مظلوميت فرهنگ و شخص شخيص كتاب. وقتي كسي كتاب نخواند، اطلاعات و دريافت هايش نيز در سطح باقي مي ماند، مي شود مدير بولتني و مسئول خبرنامه اي و پيامكي. عمق حرف هايش هم بر همين اساس است و تاثير رفتار و برنامه هايش هم مثل يك پيامك، لحظه اي است! هفته كتاب، يعني تلاش براي پركردن همين جاي خالي ها، وگرنه برگزاري جشنواره ها و اهداي جايزه در هر زماني ميسر است، تقويم خاطرما، معطل يك حركت ماندگار در حوزه كتاب است؛ حركتي كه فراي شعارها و شعربافي هاي رايج باشد.
ما محكوم به پيشرفت هستيم و نسل ما اهل تاسف و درجازدن نيست، خودش حركت خواهد كرد حتي اگر كسي به فكر نباشد؛ درباره كتاب هم اين داستان تكرار خواهد شد. اين چند سطر فقط محض تذكر بود .
محسن حدادي
 


خط خطي

ضمن تبريك هفته كتاب، بازگشت ميرزا قلمدون به عرصه مطبوعات را تهنيت مي گوييم و اميدواريم اين بازگشت تداوم زيادي داشته باشد اگر بدخواهان ميرزا بگذارند.
- بليت هواپيما 60 تا 70 درصد گران شد .
انصاف داشته باشيد، وقتي «ميوه» به خاطر گراني پلاستيك و «ماست» به خاطر گراني دبه(!)، گران شده، بليت هواپيما نبايد به خاطر گراني كاغذ، گران شود؟ آخر چرا برخي رسانه هاي عليه دولت، اين همه جنجال مي كنند، تازه ظرف هاي مواد غذايي داخل هواپيما كه سرجمع، 2هزار تومان هم نمي شود، از پلاستيك است كه خيلي گران شده. خب حق بدهيد ديگر ... تازه يك مقام مسئول گفته اين گراني تاثيري بر مسافرت هاي هوايي مردم نخواهد داشت!. حتما وقتي اين مقام مسئول اين طور مي فرمايند، همين طور است، ما كه با اسب هنوز رفت و آمد مي كنيم خبر از هواپيماسوار ها نداريم!
- يك چهره سياسي: صحبت درباره كانديداتوري رياست جمهوري هنوز زود است .
صحبت كردن، زود است، راه اندازي ستادهاي انتخاباتي كه زود نيست؟ افتتاح همزمان چند سايت و تغذيه چند مجله و...كه دير هم هست. بالاخره تا بچه ها گرم شوند، به صحبت كردن هم نزديك مي شويم. والا!
- يك نويسنده محترم گفته وزارت ارشاد به نويسندگان وام تاليف بدهد تا ايده هاي نويسنده ها به خاطر بي پولي، حيف نشود و در طول مدت نگارش، زندگي شان بچرخد .
خيلي طرح خوبي است و ما كلا با بچه هاي تحريريه ثبت نام مي كنيم. البته با توجه به اينكه براي دولت، اصولا خط و ربط هنرمندان، زياد مهم نيست، پيش بيني ما از پرداخت وام به نويسندگان، تساوي براي همه و تساوي تر براي بعضي هاست!
- رييس جمهور: به محض اين كه دولت تصميم مي گيرد مقداري پول در جيب مردم بگذارد، برخي سروصدا مي كنند و نمي گذارند
ما غلط خورديم! ما كوچيك شما هم هستيم؛ فقط اين مقدار ما را بدهيد، تو جيب هم نشد به حساب مان واريز كنيد، باقي اش حل است، باور كنيد اصلا در مورد گراني همه چيز هيچ حرفي نمي زنيم فقط خدايي بگين كي اين مقدار واريز مي شود ما روش حساب كنيم! ضمنا اسامي آنها كه نمي گذارند را هم به ما بدهيد تا خودمان چپق شان را چاق كنيم.
- سربازان كاشف مواد مخدردر زندان ها، پاداش مي گيرند
واقعا بايد از مسئولان كه اين قدر به فكر سربازان هستند، تشكر كرد. اما اولا پاداش چي هست؟ ثانيا فقط كشف، پاداش دارد يا تحويل دادنش هم پاداش دارد؟ سرباز جماعت، اصلا مواد را از كجا شناسايي كند، يك وقت بچه را با گرد نخود و آرد برنج سركار نگذارند، اضافه خدمت بخورد. راستي اصولا اگر سرباز جماعت كمك نكند يا شيتيل بگيرد و كشف نكند، زندان با خاك سفيد چه فرقي دارد؟! يك نفر ما را روشن كند...
- رويانيان : ميليون هزينه كردند تا دوباره براي پرسپوليس توطئه كنند
با تشكر از ارائه آمار دقيق از سوي سردار، خواهش مي كنيم اعلام كنند كه ايشان چه مقدار هزينه كردند براي خنثي كردن توطئه هاي دشمنان. به هر حال پرسپوليس نه كه تيم دولتي محسوب مي شود و دولت هم اعتبارات همه را در نطفه خفه كرده، ايشان هم اصلا پولي ندارد كه هزينه كند، براي ما جالب خواهد بود بدانيم كه ماجرا چند چند است!
- حدادعادل: گراني كاغذ دست اندركاران نشر را دچار مشكل كرده است
آقا واقعا ما را شرمنده كردين. خدايي بعد از شش ماه اين نكته شما، مرام كش كرد ما را! ما درمانده بوديم كه چرا كسي كاري نمي كند كه حالا شما قبول زحمت فرمودين و كشف كردين كه بچه ها دچار مشكل شدند. البته با تشكر فراوان از اين حضور به موقع در صحنه، خواهشمنديم براي حل مشكل هم يك نطقي بفرماييد. واقعا ما غريبيم!
با احترام ؛ميرزا
 


بوي بارون

دنيا به دور شهر تو ديوار، بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
كي عيد مي رسد كه تكاني دهم به خويش؟
هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است
شب ها به دور شمع كسي چرخ مي خورد
پروانه اي كه دل به دل يار بسته است
از تو هميشه حرف زدن كار مشكلي است
در مي زنيم و خانه گفتار بسته است
بايد به دست شعر نمي دادم عشق را
حتي زبان ساده اشعار بسته است
وقتي غروب جمعه رسد، بي تو، آفتاب
انگار بر گلوي خودش دار بسته است
مي ترسم آخرش تو نيايي و پر كنند
در شهر شاعري ز جهان، بار بسته است
زنده ياد نجمه زارع
 


ساعت 25

به نظر مي آيد دانستن با فهميدن تفاوت دارد. همان طور كه ديدن با نگريستن تفاوت دارد يا همان طور كه شنيدن با گوش سپردن فرق دارد. شايد درست بر عكس هم باشد. شايد آنها كه كم مي دانند ولي دانسته هايشان تاثير واقعي بر مشي و مشرب و راه و رفتار روزمره و ملموس زندگيشان گذاشته، بيشتر سزاوار عنوان فرزانه و دانا باشند. شايد آنها كه زياد كتاب خوب مي خوانند، عقب تر از آنهايي باشند كه يك كتاب خوب را زياد مي خوانند .
در زندگي داستايفسكي براي او موقعيتي پيش آمد كه هشت سال فقط اجازه داشت يك كتاب را بخواند و آن كتابي نبود جز انجيل. او طي هشت سال حبس با اعمال شاقه در سيبري فقط انجيل خواند و اين اجبار توفيقي براي او بود. شايد امروز از نظر تحقيق در مسائل الهيات مسيحي، جست وجوي رنج در عمق روان بشر و پيچيدگي هاي انعكاس آن در زندگي و اجتماع هيچ نويسنده اي در جهان، قابل مقايسه با داستايفسكي نباشد و اين به خاطر همان بود كه او يك كتاب را زياد خواند .
 


اين...نت

ارباب صداي قدم ات مي آيد...هنگامه اوج ماتم ات مي آيد...
ما در تب داغ و غم تو مي سوزيم، باز بوي محرم ات مي آيد...
¤
دو كار در اين دنيا خيلي سخت است؛ اول اينكه موضوعي را كه در ذهن توست، وارد ذهن ديگري كني، دوم پولي را كه در جيب ديگري است، وارد جيب خود كني . اگر كار اول را خوب انجام دهي معلم هستي، اگر دومي را خوب انجام دهي تاجر هستي . اگر هر دو را بخوبي انجام دهي زن هستي! و اگر هيچ يك را نتواني انجام دهي مي شوي شوهر !
¤
دوست داشتن هميشه گفتن نيست، گاه سكوت است،
گاه نگاه است و گاه انتظار...
¤
اي باور روزگار افسانه، بيا!/ دلخوش به توام، تا به در خانه بيا!
افتاده اي يك هفته عقب، مي ترسم/ اي همره ماهانه، يارانه، بيا!
¤
در شهري كه خورشيد را به قيمت شمع هم نمي خرند،
پروانه شدن تباهي است.
¤
عطرهاي خوب، شيشه خالي شان هم بوي خوب مي دهد...
درست مثل جاي خالي تو!
¤
پاييز را دوست دارم، اگر بارانش تنها براي شستن غم هاي تو باشد!
 


ويتامينه


اين 4 كتاب، شايد بهترين هاي نشر امسال در حوزه هاي مختلف باشد كه به شدت طرفدار پيدا كرده است. بد نيست در خانه هر يك از ما يك نسخه از آن وجود داشته باشد.
مفاتيح الحيات
شاهكار آيت الله جوادي آملي «كليدهايي براي زندگي بهتر در دنيا بر اساس آيات و روايات» بر اساس نياز به دانايي در حوزه سبك زندگي در دنيا و بر اساس آيات و روايات وارده در ريزترين شئون زندگي انسان نوشته شده و يكي از معبرهاي راهگشا در بحث سبك زندگي محسوب مي شود. دائره المعارفي كه بدون عنايت رسانه ملي، نخبگان و اساتيد حوزه و دانشگاه از نيمه ارديبهشت امسال تا كنون بيش از 60 بار تجديد چاپ شده و بالغ بر 300هزار نسخه فروش داشته است. «مفاتيح الحيات» را جلد دوم مفاتيح يا همان آداب زندگي بر اساس آيات قرآن و روايات معصومان(ع) مي دانند كه بي ترديد بخش قابل ملاحظه اي از مطالبه رهبر انقلاب در خصوص سبك زندگي را برطرف مي كند . كتابي كه در 4 بخش تدوين شده: «ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با ديگران، ارتباط انسان با طبيعت و ارتباط انسان با حيوانات». بيش از يك صد عنوان كتاب حديثي و 6 هزار حديث براي اين كتاب ارزشمند مورد استفاده قرار گرفته و حدود 14 هزار عنوان تهيه شده است تا بتوان از تمام اين احاديث، احاديث مرتبط را استخراج كرد.
كمي ديرتر
جديدترين رمان شجاعي نگاهي ادبي - انتقادي به مدعيان انتظار به ويژه در محافل مذهبي دارد. رمان از چهار فصل زمستان، پاييز، تابستان و بهار تشكيل شده و با يك اتفاق شگفت و غريب آغاز مي شود، جشن نيمه شعبان و مجلسي پرشور و بسياري كه فرياد «آقا بيا» سرداده اند... در اين ميان جواني و فريادي كه: «آقا نيا...» اين شروع جذاب ما را با شخصيت هايي آشنا مي كند كه همه مدعي انتظارند اما وقتي هنگام عمل مي رسد و هنگامه عمل به شعارها مي رسد، آن نمي كنند كه مي گفتند. رمان در فضايي مكاشفه گونه و بي زمان پيش مي رود و مواجهه همه آدم ها با قصه ظهور تصوير مي شود و كشف چرايي«آقا نيا»ي جوان. شجاعي در اين رمان به شكلي ظريف همه اقشار جامعه را با بهانه هايشان براي نخواستن امر ظهور، معرفي مي كند. تا آنجاكه حتي به راوي هم رحم نمي كند و در فضايي بديع، خودش را هم در معرض اين امتحان مي گذارد. نيستان اين رمان پرطرفدار را منتشر كرده است.
حسن باقري
خواندن و دانستن از زندگي يكي از جوان اول هاي جنگ تحميلي بدون ترديد فوق العاده است. «روايت زندگي شهيد حسن باقري» به كوشش سعيد علاميان از سوي موسسه فرهنگي شهيد باقري منتشر شد.اين كتاب، نخستين مجلد از مجموعه روايتي سه جلدي درباره زندگي شهيد باقري از بدو تولد تا زمان شهادت اوست كه بر مبناي گفت وگو با بيش از 150 راوي شكل گرفته و از ميان آنها مي توان به مصاحبه هايي با شهيد محمدابراهيم همت، شهيد مهدي زين الدين، شهيدمهدي باكري و شهيد حميد معينيان در سال 1362 و گفتگو با شهيد صياد شيرازي در سال 1375 و مصاحبه با شهيد داوود كريمي در سال 1383 اشاره كرد . علاوه بر اين برخي از مصاحبه هاي موجود در اين كتاب كه به تناوب در بخش هاي مختلفي از آن به كار گرفته شده است، مصاحبه هايي به صورت مكتوب با برخي سرداران دفاع مقدس هم به چشم مي خورد. اغلب گفتگوها با شاهدان حاضر در اين كتاب كه در قيد حيات هستند نيز از سال 1386 به بعد كه نگارنده تاليف اين كتاب را آغاز كرده است، به انجام رسيده است . اين مصاحبه ها به صورت كامل و بدون هيچ دخل و تصرفي بر اساس متن گفتار راويان در كتاب درج شده است و حتي لحن و زبان آنها نيز در روايت مورد توجه و اعتنا قرار گرفته است.
365 روز با قرآن
دكتر الهي قمشه اي را همه مي شناسند؛ بياني شيرين و اطلاعاتي عميق از حوزه هاي مختلف علوم انساني دارد و يافته هايش گنجينه اي است كه بيشتر ادبي - عرفاني است. 365 روز در صحبت قرآن، چهارمين جلد از مجموعه «جوانان و فرهنگ جهاني» است. در اين كتاب 365قطعه كوتاه و بلند از كتاب وحي براي آشنايي جوانان با تعليمات جهاني قرآن برگزيده شده است و كوشش شده كه، اين گزيده تصويري از اطوار گوناگون كلام آسماني را براي مخاطب ترسيم كند. اين كتاب، تفسير در معني اصطلاحي كلمه كه به تفاسيري چون كشاف و مجمع البيان و امثال آن اطلاق مي شود نيست، بلكه بيشتر انعكاسي از كتاب وحي در ادب عرفاني پارسي و اسلامي است و نگاهي است به قرآن از ديدگاه ادبي، زيباشناسي و اخلاقي، اجتماعي و عرفاني بدين مقصود كه دعوت رسول اكرم و انبياي پيشين در جهت بيدار كردن فطرت انسانها و يادآوري پيوند عاشقي و معشوقي ميان انسان و پروردگار در دلهاي جوانان بنشيند. انتشارات سخن اين كتاب را منتشر كرده است.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14