(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 - شماره 20488

آسيب شناسي تئاتر در گفت و گو با داور جشنواره تئاتر دانشجويي:
براي بومي کردن تئاتر تلاشي نشده است
   


عليرضا آل يمين
عليرضا دريابيگي عضو شوراي نظارت و ارزشيابي مرکز هنرهاي نمايشي ،عضو هيئت علمي گروه نمايش دانشکده هنر و معماري و استاد دانشکده‌هاي سوره و صدا و سيما است. وي به عنوان داور بخش نمايشنامه‌خواني در شانزدهمين جشنواره تئاتر دانشجويي حضور دارد. اين سوابق باعث شد براي بررسي اوضاع دانشکده‌هاي هنري و دانشجويان اين رشته، همزمان با برگزاري جشنواره تئاتر دانشجويي با او به گفت وگو بنشينيم.
با توجه به اينکه شما سال هاست که در محيط هاي دانشگاهي حضور داشتيد و از نزديک شاهد فعاليت هاي دانشجويي بوديد وضعيت تئاتر دانشجويي را در جشنواره شانزدهم نسبت به سال‌هاي گذشته چطور ارزيابي مي کنيد ؟
در شانزدهمين جشنواره تئاتر رويکرد دانشجويان به اجراي متون خودنگاشته بيشتر بود. ما متن هاي خوبي داشتيم که خود دانشجويان نوشته بودند. متن هاي خارجي هم با خوانش خود دانشجويان ارائه شده بود. اما نکته قابل تأمل اين است که ، برگزاري اين جشنواره و بخش اصلي حمايتي آن بر عهده معاونت فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم قرار دارد امامسئله اينجاست که جايگاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان متولي رسمي اتفاقات هنري در کشور چيست؟ چنان که مي دانيم بر اساس آخرين مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شوراي ارزشيابي و نظارت بر نمايش، در تعريف عملياتي خود امکان ورود و صدور مجوز براي جشنواره هاي دانشجويي و يا هرگونه جشنواره ديگر را ندارد. يعني جشنواره ها نياز به اخذ مجوز از شوراي نظارت ندارند، که اين خود جاي يک ان قلتي دارد که بايد بازتعريف شود. جشنواره هاي دانشجويي و يا اجراي نمايش در فضاي دانشگاهي طبق قانون نياز به اخذ مجوز از شوراي نظارت ندارد و بايد مجريان و متوليان جشنواره موارد ارزشي و نظارتي آنها را خود لحاظ کنند. از سوي ديگر شايد اين پرسش هم بوجود بيايد که بخش عظيمي از جامعه تئاتري نيازمند فضايي براي بروز انديشه‌هاي انتقادي و تفکرات خود هستند که اين نيز اگر بگونه اي سخيف و در لايه‌هاي رويين و با ادبيات و گفتمان محاوره اي و کوچه بازاري بيان نشود، قاعدتا مي تواند در جهت ارائه نقدي سازنده، کاربردي و راهبردي در راه اعتلا و پيشرفت اين هنر در کشور به اجرا درآيد.
يعني شوراي نظارت حضور ي در جشنواره دانشجويي وغيره ندارد؟
نه. هيچ حضوري در جشنواره دانشجويي از جانب شوراي نظارت وجود ندارد. مثلا ما در جشنواره تئاتر، کلاسي خلاق که برگزار کرديم، تصميم گرفتيم که با مجوز مرکز هنرهاي نمايشي فعاليت کنيم. در صورتي که بچه ها يک پروسه کلاسي را پيش برده بودند. آثار ايبسن و ميلر را کار مي کردند. در آن حوزه يک خوانش کلاسي بود. اما ما بچه ها را تربيت کرديم که چطور کار کنند، حرفشان را بزنند، خلاقيت هم داشته باشند. حتي متن خارجي کار کنند اما اجراي تميز و پاکي داشته باشند. ما نياز داريم به تربيت اين دانشجويان که تا چند سال ديگر اينها جاي دوستان قديمي تر و بزرگ تر را مي گيرند و بايد بياموزند زاويه نگاه خودشان را به سمت و سويي ببرند که بتوانند اجرا کنند، حرفشان را هم بزنند و رسالت تئاتري که بر دوش خودشان مي بينند انجام بدهند. اما نگاهشان نگاه پاک و اصول مدارتري باشد. نه اينکه ما بخواهيم هنجارها را زير پا بگذاريم و چيزي را بيان کنيم که هيچ بنياد پژوهشي و اصولي دقيقي هم ندارد، بلکه برخاسته از يک سري احساسات لحظه اي و جريان هايي است که موردي بوجود مي آيد. بعضي افراد بازيچه اين جريان ها و تفکرات موردي مي شوند و ديگر نمي توانند اين قضيه را جمع کنند. درگير آن مي شوند و بيرون آمدن از اين فضا دشوار مي شود، کم کم هضم مي شوند و از بين مي روند. من از تريبون شما درخواست دارم به اين موضوع پرداخته شود که ما بايد مي رسيديم به يک شيوه نامه اجرايي براي طرح هاي عملياتي و اجرايي تئاتر و نظارت در حوزه تئاتر. چيزي که آقاي قادر آشنا به عنوان مدير مرکز هنرهاي نمايشي بسيار پيگير بوده که اين شيوه نامه اجرايي تنظيم و تدوين شود و روي سايت گذاشته شود وعلاوه براين براي مرکز پژوهش هاي مجلس و شوراي انقلاب فرهنگي فرستاده و به عنوان يک سند بالا دستي تنظيم شود، مصوب شود تا به مرحله ابلاغ و اجراي قانوني برسد. آن وقت هنرمند هم تکليفش با اثر و ضوابط مشخص است و ديگر هر کسي با ظن خود همراه اثر نمي شود. البته خيلي هم نمي شود تفکيک کرد. کلياتي وجود دارد که در چند لايه زيرينش قابل خوانش است اما آن لايه ها آن اندازه تکثر ندارد که ممکن باشد به تکثر خوانشي منجر شود و از اين شرايطي که ممکن است خداي ناکرده سليقه اي با هنرمندي يا با اثري يا با اجرايي برخورد شود و هنرمندان هم ناراضي باشند. ما گوشه و کنار مي شنويم که اين نقدها و زمزمه ها وجود دارد. مطلب ديگر اين که ما همچنان که در معاونت سينمايي وزارت ارشاد که حالا تبديل شده است به سازمان، يک اداره کل نظارت و ارزشيابي بر سينماي حرفه اي داريم، امروز بيش از هر چيزي نياز اين امر ديده مي شود که اين شوراي نظارت و ارزشيابي آثار نمايشي هم با اين ساخت کوچک تبديل به يک اداره کل شود. يعني اگر ما اداره کل هنرهاي نمايشي کشور را داريم يک اداره کل ارزشيابي و نظارت بر نمايش کشور هم داشته باشيم که شوراهاي وابسته در سطح کشور و مسئولين آنها بتوانند بطور سيستماتيک با اين اداره کل ارتباط داشته باشند و برنامه هاي اجرايي خودشان را در حوزه ارزشيابي و نظارت بر نمايش يک دست کنند. اين امر هزينه چنداني هم ندارد يک تغيير درون سازماني است. اما نسبت هزينه به فايده اش يک به 10 است. اتفاق بعدي اين است که اين اداره مي تواند واحدهاي مشخصي داشته باشد. واحد تئاتر دانشجويي، واحد تئاتر مساجد، واحد تئاتر مدارس، تئاتر آزاد (که امروز رشد بسيار چشمگيري پيدا کرده است) و واحد تئاتر حرفه اي و اين واحدها به طور مستقل و با يک برنامه ريزي مدون در يک چارت مشخص فعاليت کنند. اين مديريت منسجم بخش عظيمي از مشکلات را حل مي کند.
برگرديم به فضاي تئاتر دانشجويي. سيستم آموزشي دانشگاه‌هاي هنر چه تأثيري گذاشته روي سطح کيفي آثار دانشجويان تئاتر؟ آيا توانسته در بحث آموزش آن قدر قوي باشد که مثلا در همين جشنواره دانشجويي تمايز ميان آثار دانشجويان رشته نمايش را با رشته هاي ديگر حس کرد؟
من در ابتدا بر شيوه ورود افراد به رشته نمايش در گرايش هاي مختلف نقد دارم. بر چگونگي اين انتخاب و آزمون عملي که بعضا وجود ندارد. يکي از معضلات اصلي ما اين است که صرف علاقه فرد و ... باعث مي شود که فرد به اين رشته ورود کند. مورد ديگر اينکه دانشجويان ما در رشته نمايش پيش از آنکه با مباني نظري تئاتر که بسيار گسترده است به درستي آشنا بشوند جذب جذابيت هاي کاذب فضاي اجرايي تئاتر مي‌شوند و بالطبع گروه هاي تئاتري قديمي تر چه در حوزه دانشجويي و چه در حوزه حرفه اي به دليل دسترسي به نيروي بدون هزينه و آسان به دست آمده از ورود اين ها به فضاي اجرا استقبال مي کنند. اما ورود اين افراد به اين گروه ها و جريان ها بدون آن بنيان نظري و دانشي تبديل مي شود به افرادي که سوابق اجرايي دارند، کار کرده اند اما با يک فردي که بدون بنيان دانشگاهي و به صورت پراتيک و تجربي تئاتر را لمس کرده فرقي نمي کنند. يعني فرقي نمي کند اين دانشجوي تئاتر باشد يا دانشجوي يک رشته ديگر در يک دانشگاه غير تخصصي تئاتر. چرا که ما در بخش تئوريک دانشگاهي و آموزش بخش نظري و پژوهشي آنچنان که بايسته و شايسته است خروجي تعريف نکرديم و جذابيت نيافريديم. وقتي خروجي تعريف نکنيم، دانشجوي جوان علاقه اي نشان نمي دهد براي مطالعه کردن، براي مقاله نوشتن، براي پژوهش کردن، براي ياد گرفتن و ناخودآگاه افراد کشيده مي شوند به فضاي اجرايي. امروز يک دانشجويي اجرايي انجام مي دهد که در مناسبات درون گفتماني خودش دلالت هاي بکار برده به گونه اي درست عمل مي کنند که نمي توان به اين اجرا گفت درست يا غلط. چون با يک شيوه ديگري کار شده است. شايد استادان بزرگ ما هنوز محکم بر جايگاه خودشان ايستاده باشند و اين ميزان درست يا غلط بودن را در دست گرفته اند اما بازتاب بيرونيش را در تئاتر هاي دانشجويي مي بينيم که چنين مقوله اي را بر نمي تابند، شايد بخشي از اين فراشد به امر خلاقه بينجامد، اما مطمئنا بخش عظيم ديگر آن دچار آسيب خواهد شد. چون ما اگر بخواهيم تکثر و کثرت گرايي در نوع نگاه و شيوه هاي متفاوت را بپذيريم سويه ديگر آن پذيرش شارلاتانيزمي است که در حوزه اجراي هنر به وجود مي آيد و اين پرسش بنيادين "اما آيا اين هنر است" در ذهن مخاطب شکل مي گيرد. در واقع ما در دانشگاه‌ها و به طور کلي فضاي تئاتري بزرگ ترين معضلي که داريم اين است که جذاب ترين مسئله براي تئاتري ها اجرا کردن و نمايش دادن است. ببينيد چند درصد از فارغ التحصيلان دانشگاهي جذب فضاي تئاتر حرفه اي به عنوان شغل در کشور مي شوند. ما هنوز موفق نشده ايم يک برنامه مدون آموزشي غير از آنچه 30 سال پيش وزارت فرهنگ و آموزش عالي مصوب کرده و شرح درس داده تنظيم کنيم. ما حتي شرح درس هايمان را به روز نکرده ايم.وقتي شرح درسي را مي دهيم که بر اساس منابع 30 سال پيش طراحي شده از دانشجوي امروز با اين دسترسي گسترده اي که به منابع جديد دارد چه توقعي براي علاقه مندي به بخش تئوريک آموزشي مي رود؟
يعني مشکل اصلي را در نوع سيستم آموزشي مي بينيد؟
بخشي از مشکل، سيستم آموزشي است. اما بخشي هم مربوط به کم‌کاري اساتيد است يا مهم تر از آن اين که زحمات اساتيد ديده نمي‌شود. فرقي نمي کند استادي کتاب نوشته باشد يا نه، مقاله ترجمه کرده باشد يا نه، و ميان آن استادي که براي پيشرفت دانشجو زحمت مضاعفي مي‌کشد با ديگراني که به مقدمات بسنده مي کنند فرقي قائل نشده است و اين باعث استاد کارمند شدن و روزمرگي اساتيد مي شود و ديگر نمي‌تواند خروجي مطلوبي داشته باشد. همه اين ها دست به دست هم مي دهند که آن مي شود سيستم آموزشي، مي شود استاد و مي شود دانشجو. دانشجويي که ترم اول دانشگاه را سپري مي کند به خودش اجازه مي‌دهد به راحتي بگويد اجراي استادي که 30 سال است در تئاتر زحمت مي کشد به درد مي خورد يا به در نمي خورد! ادب و احترامي که بايد به پيشکسوت ها گذاشته شود در فضاي دانشگاهي کمتر ديده مي شود.
با توجه به ارتباط گسترده شما با گروه هاي تئاتر دانشجويي به نظرتان دانشجويان ما در چه فضايي تنفس مي کنند و دوست دارند در محتوا و در فرم در چه فضايي کار کنند؟
شايد به واسطه اينکه جامعه تئاتري به دنبال نو شدن است و يک سري اساتيد سعي مي کنند آموزه هاي جديد را به دانشجويان ياد بدهند، دانشجويان به سمتي مي روند که شيوه هاي جديدتري در اجرا که کمترين وابستگي را به طراحي ها و دکورهاي آنچناني و تجهيزات داشته باشد تجربه کنند. من در سال گذشته 738 تئاتر، چه دانشجويي و چه در بخش حرفه اي ديده ام. چيزي که احساس مي کنم اين است که دانشجويان در حوزه اجراي تئاتر به سمت و سوي اين رفتند که شکل‌هاي جديد را در اجرا به وجود بياورند. حالا اينکه اين اجراي جديد بر چه بنيان تئوريکي شکل گرفته مشخص نيست. اين موضوع را نه کسي از آنها مي پرسد، نه کسي دغدغه اين را دارد، نه جايي براي سؤال کردن وجود دارد. يا خوب از آب در مي آيد که خوب است و يا نه. خوب و بد آن تعريف دقيقي نشده است. خوب، به قول «بارت» نظام همخواني از نشانه ها است که باعث مي شود اثر معتبر شود يا غير معتبر. آموزش دادن اين شيوه ها در دانشکده ها امکانش نيست. به ندرت پيش مي‌آيد کارگاهي برگزارشود. ما مي توانيم محتوا را ببريم به سوي محتواي ارزشي و محتواي آرماني خودمان در حوزه تأثراتي که انقلاب اسلامي در اين حوزه گذاشته است.اما مي توانيم با يک فرم محتوايي و با يک شکل جديد اجرايي محتوا را نه در لايه دوم و سوم اثر بلکه در جايي در پس پشت محتواي اثر قرار دهيم. کاري که در حوزه جنگ نرم با خود ما مي کنند. شبکه هاي ماهواره اي چه مي‌کنند؟ آنها در ظاهر حرفشان را نمي زنند؛ به مخاطب يک سرگرمي مي بخشند و در پس پشت آن سرگرمي چيزي را ارائه مي‌کنند که مخاطب فکر مي کند خودش انتخاب کرده است در صورتي که اين انتخاب، در يک طرح از پيش طراحي شده، گام پنجم تاثيرگذاري اثر بر مخاطب است.
دانشکده ها مي توانند تأثيري در رشد و ارتقا اعتقادات و تفکر دانشجو داشته باشند آيا در اين زمينه تلاشي شده است؟ يا اينکه از دانشگاه فقط بايد توقع آموزش تکنيکي داشته باشيم؟
بايد بررسي کنيم اينکه ما چند درصد از جامعه مان را به عنوان مخاطب حوزه تئاتري ارتزاق فرهنگي مي کنيم. اين جمله من شايد به مذاق برخي خوش نيايد. اگر تئاتر روشنفکري، خودش مخاطب تئاتر خودش است. يعني خودش توليد مي کند خودش مي بيند و خودش قضاوت مي کند و خودش درباره خودش حرف مي زند که هيچ. اما اگر رسالتي را براي هنر تئاتر در نظر مي گيريم که بيايد ترويج فرهنگي در سطح جامعه کند آن وقت بايد بياييم اين جامعه را بررسي کنيم، مطالعه کنيم، نياز شناسي و مخاطب شناسي کنيم. بعد اصلا ببينيم ما چگونه سليقه مخاطب را تأمين مي کنيم. مخاطب سليقه اش شکل مي گيرد و وقتي شکل گرفت آن وقت بر اساس آن معيار خوب و بد را پيدا مي کنيد.پژوهش صرفا براي چاپ کردن و در قفسه گذاشتن نيست.اينکه در يک دانشکده با يک چنين پيشينه اي و چنين نگاهي چگونه مي توان مباحث اعتقادي مطرح کرد. يک بخش آن بحث آماري است که اگر قرار باشد مسئولان آمار بدهند، بله، داريم. جشنواره برگزار کرديم وکارهايي شده است.اما واقعيت اين است که با احترام به دوستاني که زحمت مي کشند کار جدي صورت نگرفته است.براي بومي کردن تئاتر تلاشي صورت نگرفته است. ما در بخش نمايش در ايران و ساختارها و ريختارهاي نمايش در کشورمان کم نداريم نمايش هايي که مي شود کار کرد يا همان نمايش شبيه و تعزيه خودمان را که هميشه به عنوان يک ويترين استفاده کرديم اما تعزيه خودش را در درون مردم بدون اينکه ما به عنوان مسئولين تئاتري در آن دخل و تصرف و نقشي داشته باشيم پيدا کرده است.تأثيرگذاري خودش را به عنوان يک هنر بومي در کنار مردم دارد. اما زماني قوت مي يابد که روي آن سرمايه گذاري شود که الان سال هاست فشار مي‌آورند به مجلس که بودجه تئاتر کشور به اندازه تعداد نفراتي که در کشور هستند و کار مي کنند در تئاتر و از اين مسير ارتزاق مي کنند ارتقا يابد.بودجه يک سال تئاتر کشور به اندازه ساخت يک سريال تلويزيوني و يا دو فيلم سينمايي نيست.انتظار اين است بودجه تئاتر کشور به صورت منطقي بسته شود که بخش کمي هم از بودجه مورد نياز کشورمان است و اين بودجه مستقل و جداگانه در اختيار تئاتر قرار بگيرد. اگر تئاترمان را با بودجه مشخص تقويت کنيم و اعضا تئاتري را کنار هم جمع کنيم و به آنها تشخص ببخشيم، آن وقت مي توانيم بگوييم که يک گروه بنشيند روي بومي سازي هنر تئاتر در کشور کار مطالعاتي انجام دهد. يک گروه شکل هاي فراموش شده نمايش در جاي جاي مختلف کشورمان را اجرا و بازسازي کند. گروه هايي که بازمانده شيوه هاي آئيني سنتي هستند احيا شوند. فيلم و کتاب تهيه شود. با يک مقدار نگاه محبت آميز بيشتر مجلس و دولت به حوزه تئاترمان همه اين ها مي تواند اتفاق بيفتد تا در محيط بيرون از دانشگاه و فضاي عمومي تئاتر خروجي درستي تعريف نشود در دانشکده ها هم اتفاقي نخواهد افتاد.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10