(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 27 خرداد 1392 - شماره 20519

فرصت ها و ظرفيت هاي نشاط در رسانه ملي
زنگ نشاط در رسانه ديني نياز امروز جامعه
نقش رسانه ملي در تحقق حماسه اي ملي
حماسه سياسي با عبور‌از‌امواج رسانه اي
نگاهي به برنامه «حرف حساب» نمونه يک برنامه کاربردي
ارتباط برنامه هاي تلويزيوني ترکيه با ناآرامي هاي اين کشور
انديشه تجاري رسانه ها بلاي جان فرهنگ و سياست
نگاهي به فيلم «برف روي کاج ها» سينما در سرماي خيانت!
   


رضا فرخي
اين روزها بحث درباره چگونگي افزايش نشاط وشادابي در جامعه از طريق رسانه هاي فراگير و ملي از جمله دغدغه هاي کارشناسان است.به شکلي که بسياري اين مسئله را يکي از راهکاري مهم براي جلب بيشتر نظر مخاطبان رسانه ملي مي دانند.از سوي ديگر جامعه جوان ايران روز به روز به برنامه هاي با محتواي طنز و فضاي غير جدي بيش از گذشته احساس نياز مي‌کنند.به شکلي که حتي امروز نسل جوان مسائل جدي اجتماعي را در قالب طنز بيشتر مي‌پسندد.اين در حالي است که برخي از رسانه‌هاي خارجي با آگاهي ازاين مسئله سعي دارند تا با استفاده از اين گونه تمايلات جوان ايراني اين قشر از جامعه ايران را به سمت خود جلب کنند.نمونه بارز اين موضوع را مي‌توان در برنامه هاي نوروزي رسانه‌هاي غربي بعينه مشاهده کرد.به صورتي که بسياري از اين رسانه ها سعي کردند تا برنامه‌هاي نوروزي خود را با پس زمينه به تعبير خود شاد توليد کرده وپخش کنند.
دراين ميان برخي از کارشناسان تاکيد دارند که اين رسانه ها علي رغم استفاده از تمام امکانات خود براي ايجاد فضاي مطلوب موفقيتي کسب نکرده اند.بسياري از اين کارشناسان دراين باره عنوان مي کنند که با شناخت دليل اين ناکامي ها مي توان فضاي تازه اي پيش روي رسانه ملي به صورت علمي گشود که اين مسئله مي تواند در جلب نظر مخاطبان بسيار حائز اهميت باشد.
سهيل سماوات،استاد دانشگاه کارشناس رسانه، دراين باره مي گويد:تمام برنامه هاي اين رسانه ها برمبناي فرهنگ غربي وبه نوعي يک ليبراليسم فرهنگي توليد شده است.به شکلي که در تمام اين برنامه ها مخاطب ايراني نشانه هايي از فرهنگ بومي واصيل خود نمي بيند.دليل اين مسئله هم اين است که اين رسانه‌ها علاقه زيادي به ترويج فرهنگ خود دارند و حتي در برابر اين موضوع جلب نظر مخاطب را ناديده مي‌گيرند.ترديدي نيست که اهميت دادن به مسائل ديني يکي از ارکان زندگي ايرانيان است.همين مساله سبب شده تا مخاطبان ايراني اين مسئله را در انتخاب محصولات خود در نظر گيرند.
پاشنه آشيل غربي ها ،نقطه قوت رسانه ملي
سهيل سماوات،پژوهشگر ارتباطات در ادامه مي افزايد:اين موضوع يک نقطه ضعف جدي براي رسانه هاي غربي محسوب مي شود که آنها به دليل غرق شدن در فرهنگ غربي از حل آن عاجز هستند.همين مساله يک پتانسيل بالقوه را در اختيار رسانه ملي قرار مي دهد که بايد از آن استفاده کرد.اين نقطه دقيقا يکي از نقاطي است که با مانور قدرت مي توان درآن به جلب بيشتر مخاطبان پرداخت.
اين استاد دانشگاه عنوان مي کند:به عنوان نمونه بسياري از اين رسانه ها شاد بودن را تنها در رقص وآواز خلاصه مي کنند.تمام فضاي شادي که آنها سعي در فراهم کردن آن در عرصه رسانه دارند در همين مساله محدود مي‌شود.مثال بارز اين مسئله را مي توان در مورد شبکه‌هايي مانند من وتو مشاهده کرد.اين شبکه که از انگلستان پخش مي گردد در ايام عيد به شدت بر چند فاکتور خاص مانند رقص وآواز وموسيقي تاکيد مي کرد.ترديدي نيست که اين موضوع چندان مورد توجه مخاطب ايراني قرار نمي گيرد.چرا که اين موضوع با فرهنگ او در تضاد است.
مخاطب ايراني با نيم نگاهي به فرهنگ بومي
سوالي که دراين ميان مطرح مي شود اين است که رسانه ملي دراين ميان چه بايد انجام دهد؟سهيل سماوات درپاسخ به اين سوال مي افزايد:در ابتدا بايد تعريفي از سليقه امروز مخاطب تلويزيون داشت تا بتوان به مسائل ديگر پرداخت .به نظر مي رسد که مخاطب امروز تلويزيون خواستار برنامه هايي است که با حفظ سنت ها وفرهنگ اصيل ايراني – اسلامي فضاي شادي را براي او فراهم کند.به نوعي که با ديدن برنامه هاي اين سبکي بتواند از کشمکش‌ها ودرگيري هاي روزانه خارج شود.در کنار اين موضوع اگر از علاقه رسانه هاي خارجي به سليقه سازي براي مخاطب ايراني بگذريم متوجه خواهيم شد که مخاطب ايراني علاقه‌اي به فضاي رقص وآواز که اکثرا با شکستن فضاي اخلاقي ديني باشد ندارد.به نوعي مي توان گفت که مخاطب امروز ما به دنبا شادي پوچ وبي‌مايه نيست.همچنين انتظار هم ندارد در فضاي رسانه داخلي از رقص وآواز براي ايجاد شادي استفاده گردد.
با توجه به تمام اين مسائل راهکار اين مسئله چه خواهد بود؟سهيل سماوات،کارشناس ارتباطات وپژوهشگر رسانه در اين باره تاکيد دارد که طنزهاي هدف دار اجتماعي وسياسي که با حفظ حد ومرزهاي ديني توليد مي شوند بهترين راهکارهاي جلب بيشتر نظر مخاطبان وايجاد فضاي نشاط در رسانه ملي هستند.
پتانسيلهاي ديني وطنزهاي اجتماعي
اين استاد دانشگاه عنوان مي کند:بسياري از مسائل اجتماعي وسياسي که امروزه در جامعه ايران وجود دارد را مي توان در قالب مسائل طنز به گونه اي فراهم کرد که اولا سطح سواد مخاطب افزايش يابد وثانيا فضاي شادتري در تلويزيون حکمفرما باشد.اصلا قرار نيست که دراين باره براي رقابت با برخي رسانه‌هاي ليبرال خط قرمزها زيرپاگذاشته شوند وناهنجاريهاي اخلاقي شکسته شوند.از منظر ديني هم دست رسانه هاي يک جامعه مذهبي براي انتقاد اجتماعي وسياسي از مديران اجتماعي باز است.از سوي ديگر به طور قطع افزايش کمي وکيفي اين چنين برنامه هايي کاملا فضا را در اختيار رسانه ملي قرار مي دهد.به نوعي که حتي رسانه هاي خارجي ديگر حرفي براي گفتن نداشته باشند.
دراين بين بايد توجه کرد که برنامه‌هاي طنز نسبت به ديگر برنامه هاي توليدي هزينه‌هاي بالاتري دارند واين مسئله نياز به تامين بودجه‌هاي کلان تري دارد.سهيل سماوات دراين باره خاطرنشان مي کند:راهي جز اين مسئله وجود ندارد بايد هزينه ها و بودجه ها براي ساخت چنين برنامه هايي فراهم شود.در جامعه ايران قشر جوان بخش عمده اي از جمعيت را تشکيل مي دهند وهمين قشر خواستار بيشترين برنامه‌هاي تلويزيوني با پس‌زمينه طنز هستند.پتانسيل رسانه ملي در صورت ايجاد فضاي بيشتر بسيار بالامحسوب مي شود. به شکلي که به راحتي مي توان فرصت رقابت را از تمام رسانه‌هاي خارجي با اين رويکرد گرفت.
اين در حالي مطرح مي شود که برخي از جامعه شناسان از زاويه ديگري به اين موضوع توجه مي کنند.علي فرهادي ،جامعه شناس واستاد دانشگاه ،دراين باره خاطرنشان مي‌سازد:عقايد مذهبي در جامعه ايراني به خوبي نهادينه شده است.
نشاط اجتماعي با رسانه ايراني-اسلامي
بسياري از اين شهروندان ملاک برنامه خوب وبد را در چهارچوب اين عقايد مشخص مي کنند.طبيعتا شهروندان در اين باره نسبت به رسانه ملي اعتماد گسترده اي دارند.جوانان ايراني هم به دليل پايبندي عميق به مذهب از هر چيزي که بتواند در چهارچوب هاي ديني فضاي غير جدي ونشاط آوري را فراهم کند استقبال مي کنند.
به باور علي فرهادي با توجه به همه اين مسائل مي توان به چند نکته اشاره داشت:
1-جامعه ايران با توجه به باورهاي خود به محصولات فرهنگي مي نگرد.به طور حتم مخاطب تلويزيون به دليل آگاهي از اينکه رسانه ملي منطبق با فرهنگ رفتاري مذهبي به توليد وپخش برنامه ها مي پردازد نسبت به آن اعتماد دارد.اين دو عنصر فرصت فوق العاده در اختيار تلويزيون قرار خواهد داد.
2-گفتمان اساسي رسانه هاي خارجي سليقه سازي براي جامعه ايران وتضعيف رسانه ملي است.اين رسانه ها اين مسئله را به طور همزمان پي مي گيرند. مورد هدف تغيير ذائقه مخاطب ايراني براي پذيرفتن شادي به سبک فرهنگ غربي است.در مورد بعدي ناکارآمد کردن رسانه ملي وبه نوعي گريزان کردن مخاطب داخلي از اين رسانه مورد هدف قرار دارد.
3-مطالعات پژوهشي نشان مي دهد که جامعه ايران معمولا از فضاي طنز هدفمند غير‌سخيف در جامعه لذت مي برد.طنز هدفمند غير سخيف را مي توان در رسانه ملي همان طنز انتقادي با محتوا تعبير کرد.
4-جوان ايراني به دليل اينکه هميشه در پي حل مشکلات است وبه نوعي اين مسئله را دائما جست وجو مي کند، نياز به تماشاي توليدات غير جدي با محتوا دارد.در واقع دراين باب بايد فضاي نشاط در رسانه ملي از طريق توليدات غير جدي فراهم شود که مشکلات جامعه وجوانان درآن مطرح مي گردد.
دراين ميان برخي از صاحب نظران هم خاطرنشان مي سازند که مي توان بنابر نياز جامعه وزن کمي وکيفي توليدات تلويزيوني را تغيير داد.
سهيل سماوات،پژوهشگر ارتباطات دراين باره خاطرنشان مي سازد:به طور مثال مي توان در شرايط فعلي وزن برنامه هاي طنز رسانه ملي را افزايش داد.هيچ اشکالي نخواهد داشت اگر سريالي مانند پايتخت ويا ديگر سريالها وبرنامه‌هاي روتين طنز به جز ايام ويژه در طول سال هم پخش شوند.اصلا بايد فضاي برنامه هاي طنز را از مناسبتي خارج کرد.نبايد مخاطبان رسانه ملي اين گونه فکر کنند که تنها در ايام هاي ويژه از رسانه ملي مي توانند برنامه طنز تماشا کنند.ترديدي نيست که سريالهايي مانند زمانه که در ژانر درام توليد شدند مورد استقبال قرار گرفته اند اما مباحث کارشناسي نشان مي دهد که الان بايد کفه تروازوي طنز سنگين تر شود.

 


آرش فهيم
بدون ترديد، يکي از بازيگران اصلي کارزار 24 خرداد، رسانه ملي بود. صدا و سيما طي ماه هاي اخير بدل به تنها سد دفاعي-رسانه‌اي ايران در برابر موج گسترده سيگنال هاي آلوده آن سوي آبي ها شده بود. امواجي که هدفي جز کاهش گرماي انتخابات نداشتند و در نهايت نيز شکست خوردند.
استراتژي اصلي رسانه هاي بيگانه و در صدر آن ها بي بي سي فارسي، ديوارسازي ميان ملت و نظام از طريق القاي تحريم انتخابات به مخاطب با تاکتيک تزريق يأس و نااميدي بود. اين رسانه ها از چند ماه قبل روي موضوع هايي چون عدم برگزاري انتخابات آزاد، يادآوري وقايع سال 88، بازي با کلمه «مهندسي انتخابات»، معرفي يکي از نامزدها به عنوان گزينه مدنظر نظام و رهبري(!) و ... مانور مي‌دادند. مقصد نهايي اين گونه فضاسازي ها ايجاد تفرقه در جامعه و پايين آوردن ميزان مشارکت ملت در انتخابات بود. آنچه در 24 خرداد رخ داد، معنايي جز ورشکستگي اين رسانه ها و فقدان نفوذ آن ها بر اذهان مردم ندارد.
در شرايطي که شبکه هاي خارجي براي سرد کردن حماسه سياسي ملت ايران از روش هاي تکراري استفاده مي کردند، اين صداوسيما بود که با استفاده از تجربيات گذشته و به کار گيري برخي تمهيدات تازه توانست گوي سبقت را از رقباي غربي‌اش بربايد. يکي از خلاقيت هاي سيما، شبيه سازي حضور نماينده بي بي سي و نمايش بي محلي مردم به وي بود. اتفاقي که واکنش آميخته با ناراحتي مدير اين رسانه ضدبشر را برانگيخت. نمايش پشت صحنه مناظره ها و همچنين حضور نامزدها در برنامه‌هاي تبليغاتي خود هم ابتکار جذابي بود.
اگرچه رسانه ملي طي يک ماه گذشته از وضعيت منفعل، به فعال تغيير حالت داد و ميدان‌دار اصلي فضاي رسانه اي کشور بود، با اين حال در برنامه هاي انتخاباتي صداوسيما و به طور خاص، تلويزيون، کاستي ها و ضعف هايي هم ديده مي شد.
در اين ميان باز هم همچون انتخابات سال 88 اين مناظره ها و فيلم هاي مستند نامزدها بودند که توجه عموم را به خود جلب مي کردند. به هر حال اين دو قالب، روش هاي بهتري براي شناخت نامزدها هستند. هرچند از سه نوبت، تنها نوبت آخر به معناي واقعي مناظره محسوب مي شود. چون تنها در مناظره سوم امکان تضارب آرا و چالش کانديداها پيش آمد. واقعيت اين است که سيما در مناظره‌هاي اول و دوم چنين فرصتي را نداد. اما دور سوم، فضايي ايجاد شد که در آن مردم با ديدگاه ها، روحيات و انگيزه هاي نامزدها بهتر آشنا شوند. اگر دو مناظره قبلي هم به اين صورت اتفاق مي افتاد، مردم مي‌توانستند بهتر قضاوت کنند.
اما فيلم هاي مستند از رقابت کانديداها فراتر رفت و سازندگان اين فيلم ها را نيز در بر گرفت. اين فيلم ها محکي براي صداقت فيلم سازها و نامزدها بود. با تحليل و بررسي اين آثار مي توان به خوبي به شخصيت افراد سوژه شده در آن ها پي برد. برخي از فيلم ها گوياي خودشيفتگي و خودبرتر بيني موضوع خود بودند. برخي از آن ها صداقت و نزديکي موضوع به مردم را نشان مي دادند. برخي، برملا کننده نگاهي تحقيرآميز به مردم بودند. بعضي از فيلم ها براي القاي موضوع خود از هر چيزي استفاده ابزاري مي کردند.
لازم است صداوسيما براي دوره هاي آينده ضوابط بيشتري را درباره فيلم هاي تبليغاتي کانديداها در نظر بگيرد. به عنوان مثال، استفاده نامزدها از تحسين ها و تأييدات بزرگان که مربوط به يک زمان و حيطه خاص مي شوند، در فيلم تبليغاتي، به نوعي سواستفاده محسوب مي‌شود. متأسفانه اين مسئله در تعدادي از فيلم هاي مستند اتفاق افتاد که بهتر است براي دوره هاي آينده از سوي سيما به عنوان يک تخلف انتخاباتي تعيين شود. نمايش چهره اي توهين آميز از مردم و استفاده ابزاري از سياه بختي برخي افراد توسط برخي نامزدها، مانند تلاش بعضي فيلم سازهاي ناتوان در سياه نمايي براي دست يابي به پاداش‌هاي جشنواره هاي غربي است.
با اين حال، حماسه سياسي تنها به يازدهمين انتخابات رياست جمهوري محدود نيست و صداوسيما همچنان بايد بر مدار فعال باقي بماند. همان طور که رسانه هاي ضدايراني، با شکست اخير از مردم کشورمان، باز هم بر فشارها و فعاليت هاي خود خواهند افزود.

 


بي شک يکي از مهم ترين مسائلي که طي سال هاي اخير خانواده هاي ايراني را به خود درگير کرده و بخش زيادي از مشغله هاي ذهني و کاري را معطوف به خود ساخته است، مشکلات اقتصادي است. نوسانات اقتصادي سال هاي اخير و البته افزايش هزينه هاي زندگي، همراه با برخي آسيب هاي فرهنگي همچون چشم و هم چشمي و ... دست به دست هم داده تا يکي از چالش هاي اصلي خانواده هاي امروزي، معضلات اقتصادي باشد.
شبکه يک سيما با درک صحيح از اهميت مديريت صحيح اقتصادي خانواده و ضرورت آموزش هاي همگاني براي ارتقاء آگاهي و بينش عمومي خانواده ها نسبت به برخورد منطقي و اصولي با اين چالش ها، برنامه اي تحت عنوان حرف حساب به صورت زنده پخش مي کند که موضوعات مهمي همچون مديريت اقتصاد خانواده، راهکارهاي کسب درآمد، مديريت درآمد هاي خانواده، راهکار هاي ايجاد شغل، افزايش رفاه در زندگي و برخي ديگر از فنون مهارت هاي اقتصادي خانواده ها را بررسي مي کند.
مخاطبين اين برنامه اقتصادي با توجه به زمان پخش آن که حدودا ساعت 9:30 صبح هست، عموما زنان خانه دار هستند که به نظر مي رسد نسبت به ساير خانواده هايي که از دو شاغل و دو منبع درآمد برخوردارند، نياز بيشتري به اين برنامه داشته باشند. هر چند طيف مخاطب فراتر از اين قشر است.
اين برنامه که در زمره معدود برنامه هاي تلويزيوني است که همچون يک کارگاه و يک کلاس آموزش راهکارها و مهارت هاي مالي و اقتصادي عمل مي کند و به صورت شفاف و روشن الگوهاي عملياتي و قابل اجرا در اختيار مخاطبين خود قرار مي دهد، در روز‌هاي منتهي به انتخابات رياست جمهوري با توجه به حساسيت و اهميت فوق العاده بالاي انتخابات پيش رو ، رنگ و بوي انتخاباتي به خود گرفته بود.
از آنجايي که برخي اقدامات خانواده ها و فاميل هاي ايراني مي تواند در حمايت و پشتيباني خانواده هاي کم بضاعت يک فاميل موثر واقع شود و به نوعي آن دستور اسلام مبني بر اولويت خويشاوندان براي انفاق و کمک را عملي سازد، تشکيل صندوق هاي قرض الحسنه ي فاميلي است، معرفي و الگوسازي از اين نهادهاي موفق در رسانه ملي مي تواند يک عزم ملي و همگاني و يک حرکت موثر اجتماعي در راستاي حل مشکلات اقتصادي خانواده ها بشمار آيد که در برنامه حرف حساب به نحو احسن اين الگو سازي انجام مي شود.
لذا به همين منظور در اين برنامه فراخواني مبني بر معرفي مردمي که عضو تشکل‌هاي عمومي همچون صندوق قرض الحسنه خانوادگي، انجمن زنانه براي کمک به سالمندان و جهيزيه دختران هستند منتشر شود.
در اين برنامه قرار است در سري جديد خود به مفاهيم مختلفي بپردازد که به صورت غير مستقيم و تلويحي تداعي کننده مسائل کليدي مربوط به انتخابات باشد. از جمله اين مسائل مي توان به تبيين لزوم مشارکت اجتماعي در عرصه هاي سياسي، همکاري و مشارکت و تعاون اجتماعي و سياسي، دغدغه عمومي داشتن و ... برخي موضوعات ديگر اشاره کرد .
ضمن آنکه در سري جديد برنامه حرف حساب تشکل هاي مردمي نيز هدف توجه قرار گرفته و از اين زاويه هم به مقوله هاي فوق پرداخته خواهد شد.
«حرف حساب» بر اساس ارزيابي از يک زندگي معمولي شهروندان در طي يک روز کاري است و بر اساس همين رويکرد برنامه هايي که ارائه مي شود جنبه عيني و ملموس تري دارد.
در اين برنامه، از زندگي روزانه مردم مستندي تهيه مي‌شود كه با توجه به واقعي بودن بحث و ملموس ‌بودن آن مي‌توان مخاطب را جذب کرد. در مورد آيتم‌هايي هم كه در اين برنامه گفت‌وگو محور استفاده مي‌شود، بايد گفت، نيمي از زمان پخش را به مستند و نيمي به گفت ‌و گو اختصاص داده شده و كارشناس برنامه بر اساس آن مستند پخش شده و حول آن صحبت مي‌كند.كارشناساني هم كه در برنامه دعوت مي‌شوند بر مبناي مستندي است كه در آن روز پخش مي‌شود.
محمد مهدي ميري

 


وضعيت امروز ترکيه يک نمونه بارز از تأثير فرايندهاي خاص رسانه اي و به ويژه تلويزيوني بر کالبد سياسي و اجتماعي است.
وقتي اعتراضات زيست محيطي در تبديل يک پارک در حوالي ميدان "تقسيم" استانبول به يک مرکز تجاري با ناآرامي هاي گسترده سياسي عليه دولت اردوغان و حزب عدالت و توسعه در سراسر آن کشور تبديل شد، کمتر کسي متوجه عمق اين ناآرامي ها و ريشه هاي واقعي آن بود. در اين ميان رسانه هاي ترکيه که تا ديروز- خيلي آرام و محافظه کارانه- به تجزيه و تحليل تغيير و تحولات منطقه اي و ارائه نسخه براي آنچه به پيروي از غرب، بهار عربي مي ناميدند بودند، ناگهان سراسيمه و دست از پا نشناخته شروع به فرافکني و نظريه پردازي و حتي اتهام به اين و آن براي کتمان معضل داخلي خود و يافتن پاسخي قانع کننده براي چرايي آن شدند.
اما براستي چرا کشوري که تا ديروز خود را بعنوان يک الگوي کامل از يک کشور دموکراتيک و يک نمونه قابل اشاعه براي ثبات و پايداري سياسي و اجتماعي-دست کم براي کشورهاي همسايه- بر مي شمرد، ناگهان امروز خود را مواجه با همان معضلاتي مي بيند که تا ديروز مدعاي حل آن را براي ديگران داشت؟
پاسخ به اين پرسش، اگر چه براي فضاي سياسي - رسانه اي ترکيه و حزب حاکم بر آن به همين سادگي باشد، که معترضان را خرابکار و وابسته به جريانات خارج از ترکيه معرفي نمايد، براي بسياري از تحليل گران و منتقدان سياسي- رسانه اي پيچيده تر و قابل تأمل تر است. مسئله در اينجاست که عمق و قدمت معضلات سياسي براي ترکيه، هرگز آن چيزي نبوده و نيست که به همين سادگي، با پاشيدن آب و رنگ موفقيت هاي تجاري و زير پوشش بلوف هاي رسانه اي و به اصطلاح با سر در برف فرو کردن و چشم بستن به روي واقعيت هاي فرهنگي- تاريخي آن کشور قابل حل و فصل باشد.
درست است که رسانه ها در ترکيه با توليد و تکثير انواع فيلم و سريال و چه و چه سعي در تأثيرگذاري هر چه بيشتر بر اذهان عمومي چه در داخل و چه در ميان کشورهاي همسايه و... داشته اند، با اين همه تنها اندکي پس از آن، استقرار موشک هاي پاتريوت و پذيرش سامانه دفاع موشکي ناتو از سوي دولت اردوغان و سپس دخالت هاي بي مورد منطقه اي و موضع گيري هاي ناشيانه-به پيروي ازايالات متحده و رژيم صهيونيستي- در امور داخلي کشورهاي همسايه به ويژه در سوريه و عراق، تمام موفقيت هاي آقاي اردوغان و حزب متبوعش را زير سؤال برد و نشان داد که تمام اين موفقيت هاي تجاري و رونق اقتصادي، جز وابستگي بيشتر ترکيه و حزب حاکم بر آن به غرب و ايالات متحده دستآورد ديگري براي آن کشور نداشته و ندارد.
اما جدا از اين سهل انگاري و ساده انديشي ها در زمينه سياست خارجي که خود دليلي براي خشم مردم ترکيه و فرصتي براي غرب بود تا مزد خوش خدمتي هاي آقاي اردوغان را يکجا پرداخت نمايند، در زمينه سياست داخلي نيز و جود مشکلات دامن گير و عديده اي از جمله بي عدالتي هاي حزب حاکم در رفتار با ديگر اقليت ها-خصوصاٌ در استان هاي جنوبي اين کشور- باعث خشم عمومي و تشبيه آقاي اردوغان به ديکتاتوري بي تدبير همچون هيتلر، چه در محافل دانشگاهي و روشنفکري و چه کوچه و خيابان هاي ترکيه شده است.
در ميان رسانه هاي ترکيه و در فرهنگ جديد رقابتي حاکم بر فضاي رسانه اي اين کشور همسايه، اصلي نانوشته اما مشهود مطرح است که مي گويد؛ رونق اقتصادي و کسب بيشترين سود تجاري، اولويت نخست رسانه اي در ترکيه است و قرباني کردن هر چه و ناديده انگاشتن هر ارزش- حتي هويت فرهنگي و آداب اخلاقي- براي رسيدن به اين اولويت جايز است. کما اينکه تبيين اين اصل رادر توليدات تلويزيوني نظير انبوه فيلم ها و سريال هاي عامه پسند اين کشور مي توان به راحتي ملاحظه کرد؛ به نظر مي رسد عواقب وخيم چنين طرز فکر و نگرشي در زمينه سياسي نيز، اينک بسيار زودتر از عرصه فرهنگي[که معمولاً در برهه اي طولاني، اما به همان ميزان عميق تر آثار خود را نشان مي دهد]خود را باز مي نمايد.
در واقع ماجراي ميدان "تقسيم" و ناآرامي هاي متعاقب آن نيز نتيجه همين خطاي بزرگ در نگرش تجاري دولتمردان ترکيه به مقوله فرهنگ و سياست است.به عبارت ديگر؛ ثبات سياسي- اجتماعي در ترکيه نيز هم اينک به نوعي قرباني همين نگرش تجارت مآبانه در عرصه سياست شده است. يعني چشم بستن بر واقعيت هاي تاريخي و ناديده انگاشتن هر چيز به بهاي کسب سود اقتصادي و منافع سياسي کوتاه مدت، و از دست دادن محبوبيت و دوستي هاي پايدار چه در داخل و چه در ميان همسايگان در ازاي پيروي از سياست هاي منفعت طلبانه و سلطه جويانه قدرت هاي غربي به اميد واهي الگو (همان جزيره ثبات معروف و مطلوب غرب) بودن در خاورميانه... و براي منطقه اي است که هم اکنون به دليل همان سياست هاي ديرينه غرب، آغشته به خون و غرق در ناآرامي است.
م.حميدي

 


خيانت زن و شوهر، يكي از موضوعات جنجال برانگيز سينماي ايران در سال هاي اخير بوده است. تبديل شدن فيلم هايي با چنين مضموني به يك موج و توليد و نمايش انبوه آثاري با محوريت خيانت در يك مقطع زماني محدود: به ويژه در سي امين دوره جشنواره فيلم فجر- بر حساسيت جامعه نسبت به اين نوع فيلم ها افزود و اعتراضاتي را نيز برانگيخت.
فيلم «برف روي كاج ها» به كارگرداني «پيمان معادي» نيز يكي از همين فيلم ها و از جمله نازل‌ترين آثار با درون مايه خيانت است؛ اثري كه شايد به عنوان يك فيلم، ارزش چنداني براي نقد و بررسي ندارد، اما به عنوان بخشي از يك جريان هدفمند سينمايي قابل بررسي است. ساده انگارانه است اگر توليد ناگهاني و همزمان چند فيلم با مضمون خيانت در يك دوره خاص را يك اتفاق و حادثه بدانيم. به ويژه كه مي دانيم، پيش از اينكه سينماي ما به اين موضوع بپردازد، شبكه‌هاي ماهواره‌اي فارسي زبان با هدف تضعيف نهاد خانواده در ايران، اقدام به پخش فله اي سريال هايي با درون مايه خيانت زن و شوهر كردند. از اين رو، به كنايه، ظهور اين موج در سينماي ايران را «فارسي وانيسم» مي نامند.
روايت «برف روي كاج ها» تكراري و كليشه اي است و براساس يك ايده دم دستي و بيهوده شكل گرفته؛ ايده فيلم، خيانت متقابل زن و شوهر است. زن جواني كه مربي پيانو است، زماني كه شوهرش در مسافرت خارج از كشور به سر مي برد، به رابطه او با زن ديگري پي مي برد. افسردگي ناشي از اين مسئله و نوعي تلاش براي جبران، زن را به رابطه با مرد جواني سوق مي دهد. شايد اگر اين خلاصه داستان به يك سريال درجه سه تلويزيون تركيه مربو‌ط مي شد، چندان جاي شگفتي نداشت، اما متأسفانه، اين روايت مبتذل و ضداخلاقي كه با حداقل خلاقيت و نوآوري به آن پرداخته شده، درباره فيلم روي پرده اين روزهاي سينماي ايران است سينمايي كه قرار بود با فحشا مخالف باشد، اما حالا با «برف روي كاج ها»يش و برخي نمونه هاي مشابه، به طور غيرمستقيم در حال ترويج فحشاست. فيلمي است كه سازندگان آن خود را پيشروترين جريان در عرصه هنر هفتم كشورمان مي دانند و سطح خود را بالاتر از سينماي ايران مي پندارند اما حاصل كار ايشان فيلمي است كه از نظر ساختاري از سطح متوسط سينماي ما نيز پايين تر است؛ از فيلمنامه بي منطق و سطحي كار بگيريد كه در آن مملو از حفره هاي عجيب و غريب است - مثل انتشار آگهي برگزاري كلاسي كه مدت هاست در حال برگزاري است - تا بازي هاي بي رمق و بي حس بازيگران تا ناتواني در ايجاد تعليق و هيجان و... و از همه بدتر، رويكرد فيلم در شيرين نمايي تجربه روابط نامتعارف. ضمن اينكه فضاي كلي و حال و هواي فيلم و نوع پرداختن به خيانت، شباهت غيرقابل انكاري به آثار اصغر فرهادي دارد. به احتمال خيلي زياد، نبود هيچ گونه تازگي و ابداع در فيلم و همچنين ضعف حاد ساختار فيلم، سازندگانش را واداشته تا رنگ فيلم را سياه و سفيد كنند، بلكه از اين طريق ثمره كارشان تاحدودي متفاوت بنمايد.
انتخاب رنگ سياه و سفيد در «برف روي كاج‌ها» كاركرد ديگري هم دارد؛ به طور معمول در هر فيلمي، انتخاب رنگ تيره براي ترسيم فضا، استعاره‌اي از يك موقعيت تلخ، سياه و مأيوس كننده است. آميختن اين فيلم با رنگ سياه و سفيد نيز علاوه بر اينكه تمهيدي براي گريز از كليشه اي بودن فيلم است، القاگر حس نااميدي و شكست براي شخصيت هاي درون فيلم است. البته اين وضعيت فقط به آدم هاي فيلم و زندگي شخصي آن ها محدود نمي شود، بلكه همه جامعه را نيز - بنابر آنچه در فيلم مي بينيم - در بر مي گيرد.
از همين نكته مي توان به هدف اصلي موج فيلم‌هاي خيانت نما دست يافت. به ويژه اينكه مي دانيم، آثار سينمايي، تصويرگر اوضاع و احوال يك جامعه در مقطعي خاص هستند. به اين معني كه همان طوري كه ما امروز براي شناخت جوامع تاريخي و ماقبل تاريخي به آثار باستاني يا محصولات فكري و فرهنگي باقي مانده آن دوره ها رجوع مي‌كنيم، آيندگان نيز براي شناخت جامعه امروز ما به محصولات فرهنگي و به خصوص فيلم هايي كه در اين زمان ساخته شده اند، مراجعه خواهند كرد. نه تنها نسل هاي بعدي كه مردم ساير كشورها نيز در زمان حال، ايران را بيشتر در قاب تلويزيون يا به وسيله سينما مي شناسند. موج فيلم هاي داراي موضوع خيانت نيز در حال ثبت تاريخ و وقايع امروز كشور ايران به عنوان جامعه اي گرفتار در بحران خانوادگي و مشكلات اخلاقي هستند.
تهيه كننده، كارگردان و بازيگران فيلم «برف روي كاج ها» در مصاحبه هاي خود، اين فيلم را اخلاقي و مدافع نهاد خانواده دانسته و استدلال شان هم اين است كه با چنين فيلمي به زوج ها هشدار مي دهند كه اگر به يكديگر وفادار نباشند، سرنوشتي همچون زوج اين فيلم پيدا خواهند كرد البته اگر يك فيلم با رويكرد هشداردهنده و اخلاقي به موضوع خيانت بپردازد قابل پذيرش است. همچنان كه فيلم «زندگي خصوصي آقا و خانم ميم» به كارگرداني «روح الله حجازي» اين گونه بود. اما در فيلم «برف روي كاج ها» نه تنها هيچ هشدار و افق پليدي براي خيانت ترسيم نشده، كه آنچه پديدار شده، تصويري نوستالوژيك و عاطفي از اين مسئله است.
مهدي اميدي

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10