گاليا توانگر يادش بخير روزهايي که دوچرخه جايزه بزرگي بود براي کارنامه پر
از بيستمان! آن روزها حياط مدارس پسرانه جايگاه دوچرخه داشتند و در کتابهاي درسي
صراحتا اشاره شده بود که براي دوچرخهسواري بايد گواهينامه راهنمايي و رانندگي گرفت
و حتي برخي مقررات دوچرخهسواري در کتابهاي درسي توضيح داده شده بودند. اما
حالا دوچرخه فقط اسباببازي بچهها به حساب ميآيد! به قول خودشان موتور بهتر است و
اگر در دبيرستان پدر بزرگوار مرحمت کند و يک پرايد دست چندم هم که شده برايشان بخرد
که نور علي نور است و از کلاس گذاشتن پيش همکلاسيها چيزي کم نمي آورند. اين
درحالي است که پايه هاي فرهنگ دوچرخهسواري بايد از محيطهاي آموزشي مثل مدارس و
دانشگاهها گذاشته شود. امروزه در ساير کشورها دوچرخهسواري به يک مدل اصلي حمل و
نقل تبديل شده و اولين مروجين اين مدل دانشجويان، اساتيد و نيز دانشآموزان مدارس
هستند. وقتي دوچرخهسواري مد شود، حتي کارمندان و کارکنان موسسات و ادارات را
ميتوان براي رفت و آمد هر روزهشان به اجراي اين مدل فراخواند. هيچ ميدانيد که
اگر دوچرخهسواري به يک مدل حمل و نقل در کلانشهري مثل تهران تبديل شود، روزانه چند
ليتر بنزين صرفهجويي ميشود و چه سهم بزرگي در احياي آسمان آبي شهرمان خواهيم
داشت؟ از آنجايي که استاندارد پايين خودرو و سوخت مهمترين عوامل آلودگي هوا
هستند، توجه به حمل و نقل پاک از ضروريات است. هر چقدر تلاش کنيم که سيستم حمل و
نقل شهر تهران را از خودرو محوري به سمت حمل و نقل انسان محور سوق دهيم، به خالي
شدن ريههاي شهر از آلايندهها و سرب بيشتر کمک کردهايم. هماکنون 172 کيلومتر
مسير دوچرخهسواري در تهران و 124 خانه دوچرخه داريم که اين تنها ميتواند نقطه
شروع باشد. نرخ دوچرخههايي که در دست شهروندان تهراني است 5 هزار دستگاه بوده و
بيش از 40 هزار نفر عضو خانههاي دوچرخه تهران هستند. هر چند که دائما توسط
مسئولين توسعه خطوط دوچرخهسواري عنوان شده که در تلاشند تا به مرور مسيرهاي
دوچرخهسواري شهر را تا حدود 600 کيلومتر گسترش دهند، اما حقيقت امر اين است که
هنوز هم با عزم و سرعت ضربالاجلي به اين مهم پرداخته نميشود. پيشتر عنوان شده بود
که خانههاي دوچرخه نيز به 750 مرکز افزايش خواهد يافت. وعده تزريق بودجه براي
توسعه دوچرخهسواري محقق ميشود؟ مسئولين امر قول داده بودند که تا پايان سال 91
تمامي مناطق شهر تهران به خطوط دوچرخهسواري تجهيز شوند، اما بنا به گفته ايشان به
دليل افزايش قيمتها و تورم موجود در جامعه با مشکل تأمين دوچرخه مواجه هستند. حالا
نيز جعفري تشکري هاشمي معاون حمل و نقل و ترافيک شهرداري تهران قول ايجاد هزار خانه
دوچرخه با صد هزار دوچرخه در پايتخت طي سال 92 را داده است. آيا در تحقق اين وعده
موفق خواهند بود؟ براي يافتن خانه دوچرخه در منطقه 12 شهر تهران اولين جايي که
به ذهنمان ميرسد، بازار است. وقتي از کسبه حوالي بازار جايگاه دوچرخههاي کرايهاي
را جويا ميشويم، برخي با سرتکان دادني نشان ميدهند يا نسبت به اين مسئله
بيخيالند و يا اصلا يک بار هم به اين مسئله توجه نشان نداده و نميدانند جايگاه آن
کجاست؟ بالاخره جايگاه دوچرخههاي کرايهاي بازار را مييابيم، اما دوچرخهها در
شلوغترين ساعات رفت و آمد، پهلو به پهلوي هم داخل اتاق شيشهاي زير آفتاب داغ
نيمروز بدنه فلزيشان جوش آورده و کسي هم سراغشان را نميگيرد! يکي از کسبه
بازار ميگويد: «مردم معمولا از باب همايون يا فياض بخش دوچرخه کرايه ميکنند و به
سمت بازار ميآيند. با همان دوچرخه چند ساعتي چرخ ميزنند و کارهايشان را انجام
ميدهند. سپس به سمت ايستگاهي که از آن دوچرخه را کرايه کردهاند، برميگردند. چون
از وقتي که اين مسير سنگفرش شده و ماشينرو هم نيست، برخي ترجيح ميدهند از همان
ابتداي سنگفرشها و در حوالي بازار دوچرخه کرايه کنند و رکابزنان وارد بازار
شوند.» به همراه عکاس روزنامه آقاي محمدعلي شيخزاده رهسپار ايستگاه دوچرخه
فياضبخش ميشويم. مسئول اين ايستگاه ظرف نهار فلزي محقرش را بيرون آورده تا در
کانکس داغ ايستگاه کرايه دوچرخه ناهار بخورد. راضي به گرفتن عکس و دادن اطلاعات
زيادي نميشود. ميگويد: «ميخواهيد مرا از نان خوردن بيندازيد!» 5 دستگاه دوچرخه
در اين ايستگاه نزد او امانت هستند که امروز هر 5 دستگاه خراب است و نياز به تعمير
دارند. وي ميگويد: «به زودي ايستگاه فياضبخش تعطيل ميشود و دوچرخهها بعد از
تعمير به ايستگاه باب همايون فرستاده ميشوند.» فياضبخش را به قصد باب همايون
ترک ميکنيم. در ايستگاه دوچرخه باب همايون مسئول ايستگاه خيلي تحويلمان ميگيرد
و با حوصله بسيار سؤالاتمان را پاسخگوست. وي ميگويد: «در حال حاضر 5 ايستگاه کرايه
دوچرخه در سطح منطقه 12 وجود دارد: بازار، باب همايون، فياضبخش، خيام، 15 خرداد.
مسئولان ميخواهند ايستگاههاي ديگري هم در حول و حوش ايستگاههاي منطقه 12 نظير
ايستگاه دوچرخه ميدان بهارستان را نيز افتتاح کنند. همه اينها در برنامههايشان
مطرح شده، حالا به چه صورت و چه زماني محقق شود، مشخص نيست.» وي در مورد نحوه
کرايه دوچرخهها برايمان توضيح ميدهد: «ما فقط در ازاي کارت ملي اصل دوچرخه را
کرايه ميدهيم، حتي شناسنامه يا گواهينامه هم ملاکمان نيست. يک دوچرخه را ساعتي
200 تومن کرايه ميدهيم. متقاضي با 1000 تومن ميتواند براي انجام کارهايش در منطقه
5 ساعت هم از اين وسيله استفاده کند. ميدانيد در کاهش هزينه اياب و ذهاب چقدر به
نفع مردم ميشود؟ ما فقط تا ساعت 5 بعدازظهر هستيم. به متقاضي تأکيد داريم که وسيله
را تا ساعت 5 بعدازظهر به ايستگاه برگرداند.» از مسئول ايستگاه کرايه دوچرخه باب
همايون سؤال ميکنم: اگر بازگشت دوچرخه به ايستگاه را متقاضي به فردا موکول کند، چه
خواهد شد؟ آيا کارت ملياش را به او برميگردانيد؟ وي پاسخ ميدهد: «تاکنون چنين
موردي پيش نيامده من هميشه همان ابتدا بر ساعت بازگشت دوچرخه تا ساعت5 بعدازظهر
تأکيد فراوان دارم.» وي ميگويد: «يک سري از عضويتها هم سالانه است. ميتوان
ده هزار تومان پرداخت کردو به عضويت سالانه خانههاي دوچرخه سطح شهر تهران درآمد.
اينگونه شهروندان ميتوانند با پيمايش حداکثر 5 کيلومتر دوچرخه را به مرکز بعدي
تحويل دهند و براي طي مسافت بعدي دوچرخه ديگري تحويل بگيرند. اينگونه لازم نيست
الزاما دوچرخه به ايستگاه مبدأ بازگردانده شود. فراگير شدن اين طرح نيز منوط به
افزايش خانههاي دوچرخههاي کرايهاي در سطح شهر تهران است.» در همين حين اين
سؤال به ذهنم خطور ميکند که آيا 5 ميليارد تومان بودجه توسعه دوچرخهسواري به موقع
براي ايجاد زيرساختها و تقويت فرهنگ دوچرخهسواري واريز خواهد شد؟ اين مبلغ توسط
مسئولين امر وعده داده شده است. مسئول ايستگاه دوچرخه باب همايون نيز 5 دستگاه
دوچرخهسالم و روبه راه در اختيار دارد که از صبح سه دستگاه آن کرايه داده شده است
و خارج از ايستگاه شايد با بيرمقي و نفسنفس زنان حوالي بازار چرخ ميزنند.
نهادينه شدن فرهنگ دوچرخه سواري از محيطهاي آموزشي سينا صانعيان 25 ساله
دانشجو، جواني است که رکابزنان به راسته دوچرخهفروشيهاي منطقه گمرک تهران آمده
تا دوچرخه ايراني خود را مجهز به قطعات جديد کند. وي به ما اين خبر مسرتبخش را
ميدهد که اندک اندک فرهنگ دوچرخهسواري در محيط دانشگاهها و خوابگاههاي دانشجويي
نهادينه ميشود. وي صراحتا ميگويد: «متأسفانه تکسرنشين سوار خودرو شخصي شدن به
يک مدل تشخص و کلاس گذاشتن در بين شهروندان تهراني تبديل شده است. اما در دانشگاه
کاملا برعکس است. الان بيشتر دانشجويان دانشگاههاي معتبر کشور با دوچرخه رفت و آمد
ميکنند. به ويژه آن قشري که در خوابگاهها سکونت دارند. چندي پيش به حياط دانشگاه
شريف سري زدم و جاي پارک دوچرخهها را ديدم. انبوهي از دوچرخهها در اين مکان کيپ
هم پارک شده بودند. حتي در دانشگاه خودمان خيلي از اساتيد با دوچرخه رفتوآمد
ميکنند. اين خيلي خوب است که فرهنگ دوچرخهسواري در محيطهاي آموزشي کشورمان تقويت
شود و به بدنه جامعهمان انتقال پيدا کند.» وي که از دوچرخهايرانياش بسيار
راضي است، در ادامه ميگويد: «من فکر ميکنم حتي همين الآن هم مدلهاي دوچرخه
ايراني خيلي بادوامتر از مدلهاي دوچرخه چيني هستند. سه سال پيش من و برادرم هر دو
دوچرخهخريديم. من دوچرخه ايراني برداشتم و برادرم دوچرخه چيني خريد. با اين که من
در اين مدت با دوچرخهام خيلي بيشتر از او رکاب زدهام، اما هيچ ايراد و اشکالي
پيدا نکرده، اما دوچرخه برادرم دچار مشکلات دندهاي و فني بسياري شده است. اگر مردم
دوچرخه ايراني بخرند، هم به توليد داخل کمک شده و هم قطعات آن راحتتر پيدا
ميشود.» ورزش دوچرخه هديه سلامتي به جوانان مصطفي خوشنويس فعال محيط زيست را
در دامنه کوهپايهها يافتيم که هنوز هم در ميانسالي پا به پاي جوانان براي احياي
گونههاي درختان جنگلي ايران تلاش ميکند. وي به دو بحث اصلي در توسعه فرهنگ
دوچرخهسواري اشاره کرده و ميگويد: «براي توسعه فرهنگ دوچرخهسواري ابتدا بايد بحث
آموزش درمدارس را جدي بگيريم. الآن متأسفانه جايگاه دوچرخه در ذهنيت کودکان و
نوجوانان ما صرفا جايگاه يک اسباببازي و وسيله تفريحي است. درحالي که بايد به آنها
آموزش دهيم دوچرخهسواري يک مدل حمل و نقل انسان محور است. در دهه 40 که من به
همراه خانوادهام ساکن آبادان بوديم و دوران نوجوانيام را سپري ميکردم، به ياد
دارم که مرا ملزم کرده بودند براي دوچرخهام پلاک بگيرم. راهنمايي و رانندگي هم
براي دادن پلاک امتحان ميگرفت. هم توانايي مرا با عبور از چند مارپيچ و يک پل
باريک سنجيدند و هم آيين مقررات دوچرخهسواري را از روي کتابچه راهنمايي و رانندگي
از من امتحان گرفتند. بنابراين بايد آموزشها را ديده باشيم، وگرنه نبودن آموزشها
ايجاد خطر ميکند و احتمال خطر و ممانعت خانواده، ما را از دوچرخهسواري دور
ميسازد.» مصطفي خوشنويس در مورد ضرورت توسعه خطوط ويژه دوچرخهسواري به ويژه در
کلانشهري چون تهران و تأثير بسزاي اين حرکت درتوسعه فرهنگ دوچرخهسواري توضيح
ميدهد: «يک دهه پيش يادم ميآيد که در بلوار کشاورز يک راه عبور دوچرخهسوارها در
نظر گرفته بودند. از آن تاريخ انتظار ميرفت که اين خطوط هر روز بيشتر توسعه پيدا
کنند. اما امروز همان خط ويژه عبور دوچرخهسوارها را در بلوار کشاورز نديدهام.
دوچرخهسواري در خيابان که خطرات بيشماري دارد. دوچرخهسواري در پيادهرو هم
ممنوع است، پس ناگزيريم اگر خواهان توسعه فرهنگ دوچرخهسواري بويژه در بين ساکنين
کلانشهرها هستيم، خطوط ويژه دوچرخهسواري را افزايش دهيم.» وي به اين اميد است
که اگر دوچرخهسواري بين جوانان کشورمان باب شود، ديگر به جاي اين که برخي جوانان
با ماشين در خيابانهاي شهر رالي بگذارند، با دوچرخه به يک ورزش سالم روي ميآورند
و تناسب اندام خود را هم بدون صرف هزينه براي اجراي رژيمهاي فشرده غذايي حفظ کنند.
فدراسيون در گيرودار حرکتهاي نمادين! اصغر خالقي، دبير فدراسيون دوچرخهسواري
کشورمان نيز سينهاش پر از درد محروميتهاست. وي در گفتوگو با گزارشگر کيهان
صراحتا ميگويد: «قيمت يک دوچرخهمعمولي 2 تا 3 ميليون، يک دوچرخه نيمهحرفهاي ده
ميليون تومان است. با اين اوصاف ورزش دوچرخه هم رفته رفته مثل ورزشهايي چون تنيس،
اسبسواري و اسکي به يک ورزش اشرافي تبديل ميشود. در کل کشور از سال 51 تا چند
سال پيش به مدت 20 سال تنها يک پيست دوچرخهسواري داشتيم. هماکنون هشت پيست در حال
ساختوساز است که هنوز به بهرهبرداري نرسيدهاند. يک پيست 333 متري سيماني شهيد
آويني را نيز داريم که بايد بنا به استانداردهاي جهاني به يک پيست چوبي 250 متري
تبديل شود.» از وي در مورد ايجاد زيرساختها براي همگاني کردن ورزش دوچرخهسواري
سؤال ميکنم. خالقي پاسخ ميدهد: «در حال حاضر چارهاي جز بهرهبرداري از جرقهها،
حرکتهاي خودجوش مردمي نداريم. در زمينه آموزش ورزش دوچرخهسواري هم نتوانستهايم
کار چنداني انجام دهيم. تنها اخيرا توانستهايم با رايزنيهايي که با آموزش و پرورش
داشتهايم، مسابقات دوچرخهسواري را در سطح مدارس راهنمايي و دبيرستان کشور بار
ديگر زنده کنيم. اين مسابقات عملا تعطيل شده بودند. با کميته ورزش همگاني هم هماهنگ
کردهايم که هرگاه در روزهاي ويژه سال مثل روز جهاني کودک و يا اگر برنامهاي توسط
سازماني نظير بهزيستي، صليب سرخ و... برگزار شد، ما نيز براي برپايي مسابقات
دوچرخهسواري به آنها ياري رسانيم.» وي از کارهاي ديگري که فدراسيون به منظور
توسعه فرهنگ دوچرخهسواري در دست اجرا دارد، به اعطاي 1000 دستگاه دوچرخه براي
نمايندگان مجلس شوراي اسلامي اشاره کرده و ميگويد: «شايد اگر مردم ببينند
نمايندگانشان نيز با دوچرخه تردد ميکنند، لااقل به فکر سلامتي خود بيفتند و
دوچرخهسواري را بر ماشينسواري ترجيح دهند.» البته اگر نمايندگان تمايل به رکاب
زني داشته باشند ! گزارش روز
|