(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 17 تـیـر 1392 - شماره 20536

سريال هاي ماه رمضان تلويزيون
آيا انتظارات مردم برآورده مي شود؟
در استقبال از برنامه هاي ماه رمضان سيما
آزمون رسانه ملي
نگاهي به فيلم برف روي کاج ها
تلاشي شبه هاليوودي براي منزه کردن خيانت!
کند و کاو مدل رسانه اي از متون مقدس
به سوي الگويي براي رسانه اسلامي
   


با آغاز ماه مبارک رمضان، برنامه هاي تلويزيون هم حال و هواي متفاوتي پيدا مي کنند. يکي از اتفاقاتي که در اين روزها در سيما رخ مي دهد، نمايش سريال هاي جديد و مناسبتي است. مجموعه هايي که هم سرگرم کننده هستند و هم سعي دارند متناسب فضاي روزها و شب هاي عزيز رمضان باشند. يکي از انتظارات مردم از صداوسيما هم پخش سريال هايي با کيفيت خوب و محتواي آموزنده است. بايد ببينيم که رسانه ملي مي‌تواند انتظارات مخاطب هاي خودش را برآورده کند؟
در ماه مبارک امسال قرار است که سه سريال مناسبتي از سه شبکه تلويزيون پخش شود که به معرفي اين سريال هاي مي پردازيم:
مادرانه
دقيقا بعد از افطار، يعني ساعت 21 اولين سريال با عنوان «مادرانه» از شبکه سوم سيما مهمان منازل روزه دارها مي شود. اين سريال، موضوعي خانوادگي و داستاني ملودرام دارد. فيلمنامه آن را سعيد نعمت الله نوشته و کارگرداني اش را جواد افشار انجام داده است.
در خلاصه داستان اين سريال آمده که: اردلان تمجيد (با بازي سلطاني) ?? سال پيش، پس از رها کردن نامزد سابقش مريم (شقايق فراهاني)، با زني متمول به نام رعنا (زنگنه) ازدواج مي‌کند. حالا اين ازدواج به جدايي رسيده و زن، بچه‌هايش را مي‌خواهد اما مرد امتناع مي‌کند.
خروس
دومين سريال شب هاي ماه رمضان امسال سيما، يک سريال کمدي است. «خروس» نام مجموعه مناسبتي شبکه دو است که هر شب حدود ساعت 21 و 40 پخش مي شود. اين سريال طنز را سعيد آقاخاني کارگرداني کرده است.
"خروس" روايتي از زندگي پدري است که دچار مشکل غيرمنتظره‌اي مي‌شود. اين مشکل خانواده را به تکاپو مي‌اندازد و پسر خانواده با همفکري دوستانش تلاش مي‌کند تا چاره‌اي براي رفع اين مشکل بينديشند. در نقشه بچه‌ها، مغز متفکر يک خروس است.
دودکش
سومين و آخرين سريالي که در جدول پخش سريال‎هاي رمضاني قرار گرفته نيز يک مجموعه کمدي است. اين سريال که "دودکش" نام دارد، هر شب ساعت 22 و 30 از شبکه يک سيما به نمايش در مي آيد. اين مجموعه طنز به کارگرداني محمدحسين لطيفي درباره دو خانواده است که زندگي ساده‌اي دارند و يک قاليشويي را اداره مي‌کنند، اما هر بار ماجراها و مسايلي براي آنها اتفاق مي‌افتد که داستان اين سريال را تشکيل مي‌دهد.
سريال شب هاي قدر
همزمان با شب هاي مبارک قدر، پخش سريال هاي کمدي به طور موقت متوقف مي شود. اما ضمن ادامه نمايش سريال «مادرانه» از شبکه سه در اين ايام، شبکه دو هم يک سريال 6 قسمتي را براي شب هاي قدر توليد کرده است. اين سريال "بوي باران" نام دارد و به کارگرداني حسين تبريزي ساخته شده است. «بوي باران» يک سريال دفاع مقدسي است. داستان اين سريال درباره جواني است که 25 سال است حافظه خود را از دست داده، اما بعد از اين مدت به کمک دوستانش سعي مي‌کند تا گذشته خود را به ياد آورد.در اين سريال بازيگراني چون کامبيز ديرباز‌، فريبا کوثري‌، نيلوفر شهيدي،‌ مونا فرجاد، رحيم نوروزي‌،‌ ميرطاهر مظلومي‌، رابعه اسکويي، قاسم زارع‌، مينا جعفر زاده‌، لاله صبوري‌، پژمان بازغي و... ايفاي نقش مي کنند..

 


آرش فهيم
ماه مبارک رمضان –همچنان که براي همه ما- براي صداوسيما يک آزمون ويژه و فرصتي در جهت پالايش در فضاي برنامه هايش است. چه، رسانه ملي در اين روزها و شب هاي معنوي و متعالي، مسئوليت اصلي پاسخگويي به نيازهاي رسانه اي ديني جامعه را بر عهده دارد. بخشي از اين نياز از طريق برنامه هاي مذهبي و پخش سخنراني و ... تأمين مي شود. اما عمدتا اين سريال ها هستند که توجه مردم را به خود جلب مي کنند؛ حتي سريال ها، ملاک اصلي ارزيابي موفقيت تلويزيون محسوب مي شوند.
اين ظرفيتي است که خود سيما آن را ايجاد کرده است. سابقه حدود 20 سال توليد ونمايش سريال به مناسبت ماه رمضان از يک طرف و جمع شدن اعضاي خانواده در موقع افطار و پس از آن در خانه و پاي گيرنده تلويزيون از طرف ديگر، از مهم ترين عوامل ايجاد اين فضا بوده است.
بسياري از مجموعه هاي نمايشي تلويزيون در ماه رمضان هاي سال هاي قبل، حالا به بخشي از خاطرات مردم تبديل شده اند. به خصوص سريال هايي چون «گمشده»، «او يك فرشته بود»، «اغما» و ... اما سه چهار سال اخير، روند سريال سازي سيما براي اين ماه عزيز دچار افت محسوسي شده و اغلب اين آثار در شأن فضاي جامعه نبوده اند.
بدون شك هدف از راه انداختن چنين جرياني در سريال هاي مناسبتي تلويزيون، ارتقاي فضاي معنوي در جامعه بوده است. نمايش دادن اين نوع فيلم ها هم يك راهكار فرهنگي براي يادآوري معاد و زندگي پس از مرگ و مكافات عمل هستند. اما هدف و انگيزه به تنهايي كافي نيست. چگونگي عملي ساختن آرمان ها هم مهم است.
نكته مهم اين است كه اين گروه از برنامه ها با طلايي ترين لحظات زندگي هموطنانمان آميخته مي‌شوند. لحظاتي كه با هيچ زمان ديگري از سال، غير از ماه مبارك رمضان قابل مقايسه نيستند. بي‌ترديد اگر مردم به جاي تماشاي تلويزيون در ساعات شبانگاه پس از افطار به مسجد بروند يا به هر نحو ديگر، عبادت و خودسازي كنند، خيلي مفيدتر و ارزشمندتر است. نامش را هرچه بگذاريم، همراهي، رقابت، تداخل يا تكامل، به هر حال صداوسيما هم شريك ماه مهماني خدا شده است و حداقل تاثيري كه اين برنامه ها مي‌توانند بگذارند، جلا دادن به اوقات نوراني ماه رمضان و همراهي با دين ورزي مردم است.
علاوه بر اين، موضوع اين دسته از سريال ها امور قدسي است كه به طور مستقيم با اعتقادات انسان‌ها در ارتباط اند. اگر درباره ساير موضوع ها بتوان آزمون و خطا و حتي اشتباه را پذيرفت، در اين حوزه هر انحراف و خلافي داراي تاثيرات منفي بوده و به سختي قابل جبران است.
در اين حال، برخي از برنامه هاي غيرنمايشي نيز به خاطر تدارک ديدن موضوع و ساختار بديع و ديدني، در جذابيت و غناي محتوايي گوي سبقت را از سريال ها مي ربايند.
نمونه چنين برنامه هايي ويژه برنامه سحرگاهي «ماه خدا» است که چند سال است در ماه مبارک رمضان از شبکه اول سيما به نمايش در مي آيد. برنامه‌اي که با آيتم هايي غني و پرجاذبه، سحرگاهاني زيبا و معنوي را براي بينندگان سيما به ارمغان مي آورد.
در ميان برنامه هاي زمان افطار نيز «ماه عسل» يک کار ويژه قابل تأمل و ديدني از آب درآمده است. اما ارزش اصلي اين برنامه به مهمانان آن بر مي گردد که عمدتا افرادي گمنام اما تأثيرگذار در جامعه بوده‌اند. همراهي بيننده سيما با اين شخصيت ها علاوه بر آشنايي با تجربيات متفاوت و متعالي زندگي داراي جذابيت فراواني هم هست.
به طور کلي برنامه هاي ساخته شده در حوزه دين و مذهب همواره داراي رنگ و بوي خاصي هستند. اين برنامه ها به لحاظ دارا بودن جوي روحاني علاوه بر اينكه باعث آرامش روحي انسان مي شوند، مي توانند اطلاعات مفيدي را نيز در زمينه مسايل و دغدغه هاي ديني به مخاطب بدهند. برنامه ساز هوشيار مي تواند اين پيوند روحاني را به گونه اي با بيننده خود برقرار نمايد كه تاثير بسزايي بر روان فرد بگذارد و باعث رشد فكري وي شود. همچنين اين برنامه ها به دليل اعتمادي كه از سوي مخاطب به آنها وجود دارد همواره مخاطبان خاص خود را دارند و حتي مي توانند در تبليغ دين نيز موثر افتاده و از طريق نقش شناختي كه ايفا مي كنند در شكل گيري باور ديني نوجوانان و جوانان تاثير بسزايي داشته باشند و به بسياري از شبهات آنان در اين زمينه ها پاسخ گويند.
برنامه هاي گفت و گو محور ديني علاوه بر جذابيتي كه مي توانند براي بيننده داشته باشند اين قابليت را نيز دارند كه اطلاعات مفيد و يا به اصطلاح خوراك فرهنگي مناسبي را به مخاطب عرضه نمايند.
باتوجه به انواع رسانه هاي ديداري و اينترنت و... به سختي مي توان ذائقه مخاطب سخت پسند و البته تنوع طلب امروزي را برآورده ساخت.
برنامه اي با يك محتواي كاملا غني به دليل فضاي دكور نامناسبي كه دارد باعث كم توجهي بيننده به آن برنامه مي شود. البته اين تنوع ديداري نبايد باعث سردرگمي بيننده شود.
با اين كه برنامه هاي گفت و گو محور ، در مقايسه با برنامه هاي نمايشي جاذبه كمتري دارند ، اما گاهي برخي از اين برنامه ها، به لحاظ تأثيرگذاري و جذابيت و محتوا، گوي سبقت را از سريال ها مي ربايند. ازجمله برنامه هاي پر طرفدار سيما در ماه مبارک رمضان سال‌هاي گذشته «راز» بود. اين برنامه به خاطر در پيش گرفتن خصلتي راز گشايانه درباره بسياري از پديده ها و اتفاقات دنياي پيرامون ما ، مخاطبي را كه پاي تماشاي آن نشسته را سخت مجذوب مباحث عميق و گاه تكان دهنده خود قرار مي دهد.
برنامه «سمت خدا» نيز از اين دست برنامه هاست كه البته علاوه بر ماه رمضان در روزهاي عادي سال نيز از طريق قاب شيشه اي شبكه سوم سيما مهمان خانه هاي مردم ايران مي شود. برنامه اي كه به خاطر صراحت در بيان مسايل و مشكلات جوانان در بين قشر جوان جامعه نيز پذيرفته شده است.
اين برنامه همان طور كه از نامش برمي آيد قصد دارد با طرح مسايل معنوي، مخاطب را به سمت خدا رهنمون سازد و به نظر مي رسد تا حدي نيز موفق بوده است. با توجه به پشتوانه برنامه اي كه پيش از اين با نام «زلال احكام» روي آنتن مي رفت مي توان گفت عامل اصلي موفقيت اين برنامه فرم روايي آن است و اين كه به سؤالاتي پرداخته مي‌شود كه شايد در هيچ برنامه ديگري مجال پرداختن به آنها نباشد و يا دست كم تاكنون به اين شكل به آن توجه نشده باشد. لذا بايد با مداقه بيشتري به سؤالات بينندگان پرداخته شود چرا كه محور برنامه نيز حول همين سؤالات مي چرخد و بايد با جواب هاي قانع كننده به باورپذيري بيشتري در ميان مخاطبان دست يابد.
اما نکته مهمي که بايد به آن توجه کرد، استمرار اين گونه برنامه ها در تمام ايام سال است. گرچه مسئوليت و رسالت رسانه ملي در ماه رمضان و در قبال تأمين برنامه اي معنويت محور افزون تر از ساير اوقات مي شود، اما اين گونه برنامه ها در صورتي مي‌توانند تأثير بيشتري بگذارند که از اين محدوده زماني خارج شوند و تبديل به وجه غالب و دائمي برنامه هاي تلويزيون گردند. درواقع مي توان ماه مبارک رمضان را يک فرصت و تمرين پالايش رسانه ملي براي همه طول سال تعيين کرد.

 


سعيد کاشفي
فيلم سينمايي «برف روي کاج ها» پس از کش و قوس‌هاي فراوان اکران شد و جالب اينجاست که اکران آرام و بي‌حاشيه‌اي را هم تجربه کرد. نه از اعتراض هاي مسبوق به سابقه خبري بود و نه از عکس العمل هاي اين و آن در مخالفت يا موافقت با فيلم.
اين در حالي است که به اعتقاد برخي، اين فيلم يکي از تکان دهنده ترين و تابوشکن ترين آثار سينماي ايران در چند ساله اخير در جهت قبح شکني از خيانت و اباحه گري جنسي بوده و با حرکتي خزنده و تعجب برانگيز آن هم در سکوت مدعيان و مسئولين امر، جلوه اي ديگر از نوع مواجهه با خيانت را روي پرده سينماهاي ايران اسلامي برده است!
جلوه اي که هم زمينه ها و هم عقبه فکري ديگري دارد.زمينه ها و عقبه هايي که در ادامه اين نوشتار ضمن مرور ويژگي‌هاي فيلم با آنها بهتر آشنا خواهيم شد.
نقد فيلم «برف روي کاج ها» را از منظرهاي ديگر هم در مجال‌هاي بعدي ادامه خواهيم داد.
***
سالن بزرگ سينما فقط چهار نفر را در يک روز تعطيل در خود گنجانده بود؛ آن هم براي تماشاي فيلمي از يک بازيگر بنام پيمان معادي ، او که با فيلم هاي اصغر فرهادي به سينماي ايران معرفي شد و در کنار او پا روي استيج گلدن گلاب گذاشت و لبخند ژکوندش را تحويل آل پاچينو و مريل استريپ داد.
فيلمي سياه و نه سفيد که نوآوري کهنه اکسپرسيونيستي معادي هم کمکي به جلوه هاي بصري اش نکرده بود و فقط به پر رنگ تر شدن سياهي فيلمش قوت بخشيده بود؛ در برف روي کاج ها سينماي ما نه يک قدم بلکه کيلومتر ها به هاليوود نزديک تر شد؛ سال ها پيش سم مندس فيلمي با نام «زيباي آمريکايي» ساخت ، فيلمي که با فرهنگ و عرف آزادي هاي بي بند و بار جامعه آمريکايي و خيانت در حضور همسر و فرزند بيگانه نبود ، اما «برف روي کاج ها» اين بار در سير فيلم هاي سينماي خيانت دار، در اوج تکامل ايستاد و حتي «زيباي آمريکايي» را به گونه ايراني شده اش به تصوير کشيد ؛ مردي که ماه‌هاست به همسرش خيانت کرده و با دختري نوجوان ارتباط پنهاني دارد که اين پنهاني بودن فقط نسبت به همسر شرعي اوست و تمام دوستان و نزديکان مرد از اين روابط پنهاني با خبرند و به گونه اي نو خود را از نگفتن اين خبر به رويا، همسرعلي توجيه مي کنند. رويا پس از فهميدن واقعيت ميان انتخاب مجدد زندگي سابقش و حضور در کنار مرد جوان همسايه مانده؛ مردي که هيچ شناختي از او ندارد و به طور ناگهاني وارد زندگي رويا شده است.
«برف روي کاج ها» روايت زندگي مرفه نشينان بي دردي است که به اصطلاح از خوشيِ زيادي ، ارتباطات نامشروع و تجربه کردن طلاق، بازي اين روزهايشان شده است!
پزشکي که به راحتي 14 سال زندگي را فراموش مي کند و تن به ارتباطي ديگر مي دهد ، معلم زن پيانويي که بلافاصله پس از طلاقش مرد ديگري را پيدا مي کند و چقدر هم زود نسبت به او صميمي مي‌شود؛ ماشينش را هل مي دهد ، با او به پيامک هايش در ميان جمع مي خندد ، بليت کنسرت برايش رزرو مي کند و با صداي او دست و دلش همچون 14 سال پيش مي لرزد.
کمي آن طرف تر دو کاراکتر دوست نيز وجود دارند؛ انسان هايي که هيچ معياري دوستي و رفاقتي برايشان تعريف نشده و بازي هايشان در حد يک تيپ دوست باقي مي ماند که فقط نام دوست را به يدک مي کشند که در فيلم نماد کامل بي بند و باري اخلاقي هستند. زني که از شوهرش طلاق گرفته تا به کلاس هاي بازيگري اش برسد و مردي که به سادگي کليد منزلش را در اختيار نابودي يک زندگي مي‌گذارد ؛ اساسا پيمان معادي در فيلم هايش با دوستي بيگانه بوده او حتي کمي هم به «درباره الي...» و دوستي هايش رجوع نکرده است.
اساس مشکل «برف روي کاج ها» فيلمنامه اي است که در بيان شخصيت ها ناقص مانده. شخصيت هايي که تعريف نمي شوند تا يک فيلم ساخته و پرداخته شود ، شخصيت هاي متعدد بيجا و بدرد نخوري که خودشان هم دليل حضورشان را نمي دانند؛ پرهام کيست؟ شخصيتي که به شدت وصله ناجور فيلم معادي است و اصلا بويي از غيرت و مردانگي و ناموس پرستي و ... هر چيز ديگري نبرده است، خيانت نسيم را مي داند ولي همچنان بدون هيچ علتي به او علاقه دارد و دلبسته حرف هاي علي شده است که ماه هاست با نسيم ارتباط پنهاني دارد!
«برف روي کاج ها» عرصه شکستن تابوهاي جامعه ايران اسلامي است. نگاه هاي هرزه نريمان ، پوشش هاي زجر آور رويا و مريم و هر زن ديگري در فيلم ، حرف هاي زشت و ناپسندي که به راحتي از دهان‌ها خارج مي شوند و دامن اين روزهاي سينماي ايران را گرفته اند...
نکته ديگر فيلم هم، تضاد هاي ساده لوحانه اي است که پيمان معادي به فيلمش تزريق کرده است. رويا و علي مستاجر خانه حاجي و حاج خانم متديني هستند که بعضي وقت ها ماکسيما سوار مي‌شوند و اجازه برگزاري کلاس پيانو در خانه يشان را داده اند و به صداي موسيقي همسايه اعتراض مي کنند و به درِ هميشه باز خانه يشان اعتراض نمي کنند وقتي که هر فردي بخواهد سرش را پايين مي‌اندازد و وارد خانه مي شود تا آغاز يک عشق باشد!
در کل همين شبه ساده انگاري هاي هاليوودي و حضور پياپي پيمان معادي در ميان هاليوودي هاست که نوع داستان و موضوع «برف روي کاج ها» را متمايز مي کند؛ متمايز به معنايي که به شدت در ورطه خيانت و خانواده گريزي غوطه ور شده است، همان گونه که در آثار هاليوود مشاهده مي شود که خانواده ديگر جايي در فيلم و سينما ندارد ...

 


شهرام شيركوند
فرهنگ به افراد هويت مي بخشد و باعث کنش متقابل ميان آنها مي شود . فرهنگ، به عنوان مجموعه باورها، نگرش‌ها و اعتقادهاي قلبي يک گروه و جامعه، تشکيل دهنده شيوه زندگي آنها است. زماني که شيوه زندگي جامعه بر مبناي فرهنگ قوي علمي وتوسعه يافته قرار گرفت، به راحتي مي‌توان بنيادهاي توسعه پايدار را بر آن استوار ساخت.
رابطه متقابل فرهنگ و رسانه ريشه در تاريخ حيات بشر دارد و مي‌توان گفت پيدايش رسانه همزاد جامعه بوده است. در طول تاريخ ، انسان براي انتقال پيام خود ، رسانه‌ها را به کار گرفته و فرهنگ خود را نيز با آن گسترش داده است. لذا بحث فرهنگ رسانه هم نوعي بحث تاريخي به شمار مي‌رود. انقلاب ارتباطات در دنياي جديد، مولد انقلاب فرهنگي هم بوده و رسانه به همراه خود، فرهنگ جديدي را توليد نموده که متعلق است به جوامعي که انقلاب ارتباطات را تجربه کرده‌اند. اين فرهنگ ؛ خاص ، پويا (Dynamic) ، تداومي(Continual) و کاملاً جديد بوده و باعث تولد همگرايي (Congruence) فرهنگي شده است. در واقع فرهنگ رسانه‌اي ناشي از انقلاب ارتباطات، نويد بخش فرهنگي جهاني است که تجميع ملت‌ها و انديشه‌ها را در برخواهد داشت.
رسانه
امروزه رسانه تعريف گسترده اي پيدا كرده اند؛ يعني رسانه مانند گذشته فقط به تلويزيون و راديو و روزنامه و مجله و كتاب منحصر نيست. رسانه هاي گروهي به سبب انبوه و فراوان بودنشان به رسانه هاي فردي تبديل شده اند و از طرفي به صورت يك جبهه عظيم فرهنگي درآمده اند. جبهه فرهنگي، به گستردگي همه كرات، كشورها، شهرها، كوچه ها و خيابانهاست. همه مغزها و انديشه ها جبهه فرهنگي شده اند و علمدار جبهه فرهنگي، رسانه ها هستند. مک لوهان نسبت به تحولات تکنولوژي رسانه ها ديد کاملا خوشبينانه اي دارد و اميدوار است با پيشرفت هاي فني بشر به يک جامعه آرماني دست يابد که در آن همگان همه چيز بدانند و به نظر مك لوهان تحقق اين امر با رسانه هاي جمعي ميسر خواهد شد. او مي گويد: اگر ارشميدس نقطه اتکايي مي‌خواست تا جهان را جابه جا کند ، من رسانه ها را مي خواهم تا جوامع را دگرگون کنم.
ازجمله وظايف رسانه ها عبارت است از ياددهي و يادگيري، انديشه پروري، هدايت و راهنمايي، افزايش آگاهي هاي اجتماعي و رشد اجتماعي در ابعاد مختلف . تمام سعي و تلاش رسانه هاي جمعي، رسيدن به اهداف و مقاصدي است كه در عين حال، هر كدام به نحوي داراي رنگ و صبغه تربيتي اند.
فرهنگ رسانه
در عصر ارتباطات، کشورهاي بسيار دوردست همسايه نزديک هم شده‌اند و براي اولين بار در تاريخ بشر، جامعه‌اي فرازمان و فرامکان در حال شکوفائي است. انسان در دوران حيات خود، همواره اسير زمان و مکان بوده و دنياي رسانه‌اي او را از اين قيد و بند رها کرده و حال مي‌تواند در کمترين زمان ممکن پيام خود را به دورترين نقاط جهان برساند. فرهنگ رسانه‌اي ، نويد بخش رهايي انسان از مکان و زمان است.محتواي فرهنگ  رسانه اي فعلي اغلب در زمينه هاي قبلي آموزشي، اقتصادي و فرهنگي يک فرد جوان پنهان است. مفهوم فرهنگ رسانه اي به دليل تنوع ، درجه و اهميت نشانه ها و پيام هاي انتقالي و تأثير متقابل و در هم پيچيده معاني، متحول شده است. در دنياي جوانان، اقتصاد، زمان فراغت و تحصيل اشباع شده است. در حال حاضر، فرهنگ جهاني رسانه ها تبديل به نيروي آموزشي شده است که توانايي پيشي گرفتن از دستاوردهاي آموزشي صنعتي را دارد.
مفهوم فرهنگ رسانه اي تنها دربرگيرنده ترکيب بي اهميت نشانه ها و يا امور روزمره ناپايدار معاني جديد و قديم نيست بلکه يک روش کامل زندگي است که در آن تصاوير، نشانه ها، متون و ساير برنامه هاي شنوايي- ديداري با ساختار واقعي مواد ، اطلاعات، نمادها و توليدات مصنوعي در اتصال هستند.
فرهنگ رسانه اي فراگير است و پيام هاي آن يک قسمت مهم از زندگي روزانه است و عمده فعاليت هاي روزانه بر پايه استفاده از رسانه ها شکل گرفته است. داستان‌ها و تصاوير موجود در رسانه ها ابزارهاي مهم براي ساختن هويت هستند. تحت شرايط فعلي مکان هاي اندکي در دنيا باقي مانده اند که فرد مي تواند از پيام ها و معاني جا گرفته در فرهنگ رسانه اي تلويزيوني شده فرار نمايد.
در يک فرهنگ رسانه اي ، براي افراد جوان مشکل است که تشخيص دهند کدام برنامه بيشتر به واقعيت نزديک است. کدام برنامه را مي توان باور کرد و کدام تصاوير اهميت دارند. اين امر تا حدي به دليل ظهور ارتباطات ديجيتالي شده و کالايي شدن فرهنگ است که به طور معناداري شرايطي را که تحت آن زندگي و فرهنگ تجربه مي شوند را دگرگون نموده است.
فرهنگ رسانه اي به وسيله منابع متنوع تکنولوژي هاي ارتباطي و اطلاعاتي (ICT) توليد و بازتوليد مي گردد.
رسانه فرهنگي
رسانه فرهنگي به‌عنوان مهم‌ترين وسيله ارتباطي فرهنگي، نظير ساير نهادهاي فعال در بخش فرهنگ و حتي همه نهادها و ابزارهاي غيرفرهنگي مؤثر در بخش فرهنگ ملزم به رعايت منطق و اهداف برآمده از مباني نظري انقلاب و متن سياست‌هاي فرهنگي هستند.
آن دسته از مواد و برنامه‌هاي رسانه‌ها که مشخصا" ديني هستند يا به دين مي‌پردازند مي‌توانند با تاکيد بر وجوه معنوي و اخلاقي دين فضاهاي آرامش آوري براي مخاطبان ايجاد کنند، ولي اگر در اين مواد و برنامه‌ها بيش از حد بر وجه تنذيري اديان تاکيد و از وجه تبشيري غفلت شود از کارکرد فرهنگي رسانه‌ها در دراز مدت کاسته مي‌شود.
با نگاهي اجمالي درمي يابيم که رسانه‌هاي ايران از لحاظ ارزشي، فرهنگي ، انساني و عقيدتي نسبت به رسانه‌هاي ساير کشورها برتري دارند، ولي با اين وجود جاي اين سؤال باقي است که آيا رسانه‌هاي ايران توقعات را برآورده مي کنند؟چرا با اين همه تلاش و تکاپو و خطابه، هنوز فرهنگ و اخلاق رسانه اي جاي خود را به معناي واقعي کلمه در رسانه‌هاي ما نيافته اند.
رسانه‌هاي ما در مواجهه با فرهنگ رسانه اي و رعايت ارزش‌ها دست کم دو مشکل عمده دارند که هر کدام به نوعي مسير را براي ورود فرهنگ و اخلاق در رسانه‌ها دشوار مي کند:
?- مشکلات تئوريک و نظري رسانه فرهنگي
2-ضرورت‌هاي حرفه‌اي رسانه فرهنگي
مشکلات تئوريک و نظري رسانه هاي فرهنگي
اصولا" جامعه ما همواره خود را از طرح مباحث نظري دور نگاه داشته و اين قبيل مباحث را در سطح و ساده مي‌خواهد ، اما دنياي ژرف امروز به بشر آموخته که انديشه‌ها را بايد تا آخرين لايه‌هاي آن پيمود و تمام آنها را بادقت و وسواس وارسي کرد.
اگر معتقديم نظام و جامعه ما نه شرقي و نه غربي است، پس لازم است از رسانه‌ها و ابزارهاي ارتباطي و مفاهيم ارتباطي تعريفي روشن و درخور جامعه اسلامي خود ارائه دهيم و آن را به‌عنوان اصل بپذيريم تا دچار بحران هويت در فرهنگ و انديشه نشويم.
مخلص کلام اينکه فرهنگ و اخلاق اسلامي هنگامي در رسانه‌ها ارج و قدر مي‌يابد که کارکرد هنجارها در نظام ارتباطي به‌طور اصولي شناخته شود و براي اين مهم، در گام نخست بايد به حل معضلات نظري و تبيين مباني و اصول ارتباطي حاکم بر جامعه بشري پرداخت.
ضرورت‌هاي حرفه‌اي رسانه فرهنگي
در فرهنگ رسانه‌ها شهرت حرفه‌اي رمز و راز موفقيت است. تازگي، منفي گرايي و جنجال آفريني امروز رسما" از ارزش‌هاي خبري به حساب مي‌آيد و هر رسانه‌اي که به بزرگ نمايي و جنجال در جامعه بپردازد طرفداران بيشتري در ميان عوام دارد ؛ يک سازمان ارتباطي از نظر اقتصادي و اجتماعي بايد پايدار و پويا بماند و اين پويايي از يک طرف به استقبال مخاطب و از طرفي به وضعيت اقتصادي آن سازمان بستگي دارد. بنابراين مخاطب را بايد مجذوب کرد و او را خرسند ساخت و همين بحث رسانه‌ها و مطبوعات را به سوژه ‌سازي ‌، حادثه پروري و عوام گرايي سوق مي‌دهد و در اينجاست که رسانه بايد در جهت فرهنگي شدن ، اخلاق حرفه اي و رسالت اصلي خود را به داوري بخواند.
رسانه فرهنگي از منظر اسلام
درحل مشکلات و معضلات مربوط به رسانه مي بايست به فرمايشات اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام توجه کنيم ؛پژوهش درباره خبر و رسانه در مواضع اميرالمؤمنين علي عليه السلام داراي دو منبع است :
الف) سيره گفتاري امام علي عليه السلام.
ب) سيره رفتاري امام علي عليه السلام.
در مرحله تهيه خبر نيز حق گرايي اهميت خاصي دارد؛ چه بسيار اخباري که براساس گزارش‌هاي شفاهي منابع غيرموثق تهيه مي‌شود؛ حال آنکه با آنچه رخ داده مخالف است؛ « بدانيد ميان حق و باطل جز تا چهار انگشت نيست. از امام علي عليه السلام پرسيدند معني اين سخن چيست ؟ انگشتان خود را فراهم آورد و برداشت و ميان دو گوش و ديده گذاشت، پس گفت: باطل آن است که بگويي شنيدم و حق آن است که بگويي ديدم.»
از سخنان ياد شده به خوبي اهميت و جايگاه حق گرايي در ديدگاه امام علي عليه‌السلام به‌عنوان معياري عام در ساخت خبر نيز جاري است. ممکن است بعضا اين سؤال از سوي افراد مطرح شود که حق و باطل چنان در هم مي‌آميزند که تشخيص آنها از يکديگر بسيار دشوار است و چه بسيار اختلافاتي که طرفين خود را محق مي‌دانند و طرف مقابل را به پيروي از باطل متهم مي‌سازند. در پاسخ به اين سؤال بر اين نکته تاکيد مي‌کنيم که هرچند حق و باطل همواره در کنار هم هستند ولي هيچ گاه با يکديگر نمي‌آميزند و دست آشتي به يکديگر نمي‌دهند و به سخن اميرالمؤمنين علي‌عليه السلام «حق و باطل (هيچ گاه) با يکديگر اجتماعي نمي‌کنند.»
امام علي عليه السلام در فراز‌هاي گوناگوني از سخنان خويش به لزوم اهتمام به منبع خبر و پرهيز از نشر اخبار غيرموثق اشاره مي‌کند. گاه به کساني که از سر جهالت امور ناشايستي را به اهل‌بيت پيامبر نسبت مي‌دادند نهيب زده ، آنان را از اين عمل باز مي‌دارد؛ « پس آنچه را بدان علم نداريد بر زبان نياوريد.»
امام علي عليه السلام در وصيتنامه خويش به فرزندش امام حسن عليه السلام او را به پرهيز از ذکر اموري که به درستي آن واقف نيست فرا مي‌خواند: «مگو آنچه را نداني، هر چند اندک بود آنچه نمي‌داني.»
حضرت امام علي عليه السلام نيز به‌صورت آشکارتري بر لزوم موثق بودن منبع خبر تاکيد مي‌نمايند: «خبري را نقل مکن مگر از شخص موثق، چرا که درغير اين‌صورت به دروغگويي بسيار دچارمي شوي.»
فرهنگ اسلامي و رسانه اسلامي
امروزه در پي سيطره کميت بر بسياري از شئون حيات آدمي، شماري از رسانه‌ها عمومي بويژه تلويزيون، سينما، مطبوعات و... نيز به آفت کميت ‌گرايي دچار شده‌اند. گاهي سردبير يک نشريه‌ يا يک برنامه تلويزيوني براي آنکه بخش مربوط به اخبار و گزارش‌هاي خبري خود را پرکند، يا يک خبرنگار به قصد بالا بردن آمار گزارش‌هاي خبري خود دست به انتشار و نقل اخباري مي‌زند که ممکن است در شرايط عادي راضي به انتشار و نقل آنها نشود.
در اينجا به ذکر يک مورد از سخنان گهربارحضرت امير المؤمنين علي(ع) اشاره و اکتفا مي‌کنيم:«برتوباد دوري از زياده گويي ، زيرا که هرکه کلامش فزوني يابدخطاهايش زياد مي‌گردد.»
ارزش هاي فرهنگي از موضوعات فلسفي گسترده تري گرفته شده اند كه بخشي از فرهنگ نيز به شمار مي رود. اين ارزش ها عمدتا" از طريق منابع مختلف بويژه رسانه هاي عمومي ، وسائل ارتباط جمعي ، خانواده و . . . انتقال يافته و تمايل نسبي به استوار بودن دارند. همانند باورهاي فرهنگي مهم ترين ارزش هاي فرهنگي باعث هدايت ادراك و ارتباطات مي شوند يعني ارزش هاي ما به صورت عمل در مي آيند.
مي توان گفت رسانه ها در الگوسازي فرهنگي و معرفي ارزش هاي فرهنگي نقش مهمي را ايفا مي كنند كه اين امر در خانواده نيز مهم شمرده مي شود البته رسانه ها نمي توانند معلم اخلاق باشند ولي در جامعه اسلامي انتظار مي رود رسانه‌ها در راستاي فرهنگي شدن ، اصول اخلاقي را رعايت كنند.
بنابراين شايسته است رسانه هاي خبري ازجمله مطبوعات و راديو تلويزيون كه نه تنها آينه فرهنگ يك جامعه، بلكه پيام آوران آگاهي و ارشاد و هدايت هستند بيش از ديگر رسانه ها اخلاق قرآني را نصب العين خود قرار دهند و به عزت و آبروي ديگران خدشه وارد نسازند .
رعايت اصول اخلاقي در رسانه فرهنگي
بي ترديد رسانه ها نقش مهمي در تربيت کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان ايفا مي کنند، چرا که بخش زيادي از زندگي افراد جامعه، در کنار اين وسايل سرشار از اطلاعات و داده ها سپري مي شود. وسايل ارتباط جمعي تمام جهات و ابعاد زندگي انسان ها اعم از بي سواد و با سواد را پوشش مي دهد. همه جا و به همه صورت پيام وسايل ارتباط جمعي شنيده مي شود و امواج اين وسايل به همه روزنه ها و آنچه در تمامي تاريخ انسان حريم امن او تلقي مي شد، رسوخ کرده است. اين وسايل اعم از رسانه هاي ديداري ، رسانه هاي شنيداري و رسانه هاي ديداري _ شنيداري بزرگ‌ترين سهم را در راه انتقال ميراث فرهنگي و فکري و تربيت افراد جامعه به عهده دارند که تعالي فرهنگ و تربيت انساني را موجب مي شوند و انسان ها مي توانند از رسانه هاي فرهنگي در راه رسيدن به تعالي و تربيت صحيح استفاده کنند.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10