(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 11 مهر 1392 - شماره 20607

بررسی معرفی فیلم «گذشته» به اسکار در گفت وگو با سعید مستغاثی(رئیس سابق انجمن منتقدان)
گل به خودی با توهمات اسکاری!
نگاهی دیگر به فراز و نشیب های تاریخ سینمای ایران (بخش آخر)
سینمای اصیل در تنگنای فیلمفارسی و فیلم های جشنواره ای
   


معرفی فیلم فرانسوی «گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار، تازه ترین مسئله سینمای کشورمان است. اتفاقی که حدود یک هفته است فضای سینمای ایران را تحت تأثیر قرار داده است و انتقادات شدیدی را در میان اهالی سینما پدید آورده است. با این حال، مدیریت سینمایی دولت و همچنین گروهی که اقدام به انتخاب این فیلم نموده اند نیز بر موضع خود پابرجا بوده و از انتخاب خود دفاع می کنند. برای بررسی ابعاد مختلف این مسئله با سعید مستغاثی، رئیس سابق انجمن منتقدان سینمایی به گفت وگو پرداختیم. تصویر روز
مراسم اسکار چند سال است که با سینمای ما دست به گریبان شده و حاشیه ها و بحث های فراوانی را ایجاد کرده است. اما این بار و با معرفی فیلم «گذشته» به عنوان نماینده سینمای ایران این حاشیه ها و کشمکش ها پنج ماه قبل از برگزاری مراسم شروع شده است. مشکل از کجاست؟
مشکل از آنجاست که برخی از دوستان درباره اسکار دچار توهم هستند.من فکر می کنم درک واقعیت های اسکار به هوش سرشاری نیاز نداشته باشد. به غیر از فیلم های معرفی شده در این مراسم، خود آکادمی اسکار هم در بیانیه ها و مانیفست های خودش به صراحت و به طور آشکار، مواضع و اهدافش را اعلان کرده است. مثل بیانیه اول آن ها که در سال 1928 صادر و در آن تصریح شده که به فیلم هایی جایزه می دهند که صنعت سینمای آمریکا را حفظ کنند و ایدئولوژی و فرهنگ آمریکایی را بسط دهند. طی همه سال های برگزاری مراسم اسکار هم هیچ گاه از مانیفست خود تخطی نکرده اند. این واقعیت سال گذشته با انتخاب فیلم «آرگو» وضوح بیشتری پیدا کرد. ولی متأسفانه دوستان ما هنوز دچار توهم هستند و حتی برخی از آن ها می گویند آن دوره ای که اسکار به فیلم «جدایی نادر از سیمین» جایزه داد خوب بوده و منافع ما را در نظر گرفته و سال بعد که یک فیلم ضدایرانی را برگزیده بد بوده! درحالی که در هر دو دوره هر دو انتخاب -جدایی و آرگو- در راستای منافع آمریکا بوده است. چون کل تاریخ بیش از 80 ساله و بیانیه های مختلف اسکار این را به ما نشان می دهد. این مسئله به قدری روشن است که حتی بسیاری از آمریکایی ها اصلا برای اسکار رسمیتی قائل نیستند و مثلا «وودی آلن» با وجود کسب جایزه، در مراسم اسکار حضور پیدا نمی کند. ولی بسیاری از فیلمسازهای ما هنوز در توهم هستند.
- دوستان نظرشان این است که اسکار مثل رقابت های المپیک یا جام جهانی است و ما با کسب جایزه می توانیم برای کشورمان افتخار کسب کنیم.
بله، می توان اسکار را با رقابت های ورزشی مقایسه کرد، اما نه با المپیک و جام جهانی. اسکار را باید با لیگ راگبی یا مسابقات بیس بال آمریکا مقایسه کرد. یعنی مسابقاتی که آمریکایی هستند، فرهنگشان آمریکایی است، زمین بازی شان آمریکایی است، داورانشان آمریکایی هستند و تنها تیم ها و آثار و آدم هایی می توانند در آنها حضور پیدا کنند که آمریکایی باشند. در مراسم اسکار و حتی در آکادمی اسکار هم افرادی از سایر ملیت ها حضور دارند، اما همه آن ها زیرچتر فرهنگ و نگاه آمریکا فعالیت می کنند. مثلا «آنگ لی» (فیلمساز تایوانی تبار) هیچ گاه با فیلم های تایوانی خودش نمی تواند در اسکار بدرخشد و تنها با آثاری چون «هالک» که آمریکایی هستند چنین امکانی می یابد. و یا «آلخاندرو آمنابار» تنها زمانی می تواند به سینمای آمریکا راه یابد که راه و رسم کشور خودش را کنار بگذارد و به فرهنگ آمریکایی تن دهد.
- پس این طوری باید تفسیر کرد که برخلاف مسابقات ورزشی در اسکار تنها زمانی به تیم ما جایزه می دهند که گل به خودی بزنند!
بله، دقیقا! این گل به خودی که می گویید دقیقا همین کنار گذاشتن فرهنگ و هویت خویشتن و پذیرفتن فرهنگ دیگری است...
- و انتخاب فیلم «گذشته» به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار یک «گل به خودی» است؟
دقیقا همین طوری است! دوستان می گویند چون کارگردان و برخی از عوامل تولید آن ایرانی هستند، پس یک فیلم ایرانی محسوب می شود و نباید به سرمایه گذار فیلم نگاه کرد. خُب سرمایه گذار فیلم که اتحادیه اروپاست و اتحادیه اروپا هم پولش را بی خودی جایی خرج نمی کند. یعنی این سرمایه گذاری براساس یک سیاست هایی است. قطعا اتحادیه اروپا تا این حد ابله نیست که روی فیلمی علیه سیاست های خودش سرمایه گذاری کند. کما اینکه می بینیم اتفاقا همه سیاست‌های آن‌ها در فیلم «گذشته» لحاظ شده است؛ دولت های غربی دو سه دهه است که درباره مهاجرین و به ویژه مهاجرین شرقی و مسلمان هشدار می دهند و این دقیقا همان نگاهی است که در این فیلم لحاظ شده است. داستان این فیلم هم به مستند موهن «فتنه» به کارگردانی خیرْت ویلدِرس (که اتفاقا او نیز عضو پارلمان اروپاست) شباهت دارد. در آن فیلم هم درباره گسترش اسلام و ازجمله خطر مهاجرین مسلمان هشدار داده شده بود. فیلم «گذشته» هم ترجمان داستانی همان فیلم است. یعنی این هشدار را می دهد که مهاجرین و مسلمانان درحال نابود کردن زندگی غربی ها هستند. خُب این فیلم کاملا در جهت سیاست های اروپاست. اتفاقا در سینمای ما یک فیلم دیگر هم با عنوان «یک روز دیگر»(به کارگردانی حسن فتحی) درباره مهاجرین ساخته شده است. اما آن فیلم به بحران غرب و ظلم و ستم هایی که غربی ها به مهاجرین روا می دارند می پردازد. آیا جشنواره های غربی به چنین فیلمی جایزه می دهند؟ آیا اگر آقای فرهادی می خواست فیلمی درباره ظلم هایی که در کشورهای اروپایی به مردم می‌شود فیلم بسازد، باز هم در غرب از او حمایت می شد؟
- دوستان می گویند آقای اصغر فرهادی تهیه کننده مشترک این فیلم است، بنابراین «گذشته» یک فیلم ایرانی محسوب می شود!
اصلا این گونه نیست. اولا اگر به شناسنامه فیلم «گذشته» نگاه کنید، دو نام به عنوان تهیه کنندگان این فیلم درج شده است؛ آلکسور ریوروی ریگروی و الکساندر مالت گای اینکه کمپانی سرمایه گذار فیلم، ممنتو است. از میان ده ها نفر عوامل فیلم، تنها سه چهار نفر ایرانی هستند. در سینمای امروز جهان، مالکیت یک فیلم برعهده تهیه کننده است و حتی شناسنامه یک فیلم را به نام تهیه کنندگانش می شناسند، نه سایر عوامل. مثلا وقتی فیلم «زندگی پی» در اسکار جایزه می گیرد، نمی گویند یک فیلم تایوانی برنده شده -چون کارگردانش تایوانی است- بلکه چون تهیه کننده فیلم آمریکایی است، این فیلم را هم آمریکایی می دانند.
- توجیه دیگر دوستانی که این فیلم را به عنوان نماینده ایران به اسکار معرفی کرده اند این است که باید فیلمی معرفی شود که امکان و احتمال بیشتری برای کسب جایزه داشته باشد!
خُب اگر این طور است فیلمی بسازیم درباره تروریست بودن ایرانی ها، این طوری خیلی بهتر و بیشتر جایزه می گیرد! آیا همه حرف و سقف آرمان ما این است که فیلمی به کارگردانی یک ایرانی ساخته شود و در آن سوی مرزها جایزه بگیرد؟
- الان در مواجهه با مراسم اسکار باید چه کرد؟
این توهمات باید برای همیشه برطرف شود. ما می توانیم در جشنواره‌ها و مجامع جهانی شرکت کنیم، اما بهتر است در رویدادهایی حضور پیدا کنیم که حداقل کمی دموکرات تر باشند. چون رویکرد اسکار کاملا مشخص است. آن ها اصلا فیلمی که گرایش ضدایرانی و ضداسلامی نداشته باشد را راه نمی دهند. به دوستان توصیه می کنم که درباره این گونه موضوعات بیشتر مطالعه کنند. حداقل قوانین اسکار را بخوانند. در این قوانین آمده که تنها فیلمی می تواند در اسکار شرکت کند که از اول ژانویه یا نیمه شب سی ام دسامبر همان سال در یکی از سینماهای لس آنجلس و توسط یکی از کمپانی های اصلی آمریکایی به نمایش درآمده باشد. این کمپانی ها همه تحت سلطه سرمایه داران یا همان یک درصد حاکم بر آمریکا هستند و آن ها هیچ گاه منافع ایران را درنظر نمی گیرند. در مانیفست اسکار به صراحت آمده است که تنها فیلمی می تواند در آن جایزه بگیرد که فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی را بسط دهد. این ها همه نوشته شده اند و ای کاش دوستان این مطالب را بخوانند و کمی فکر خود را باز کنند و تعصب و احساسات را کنار بگذارند تا ببینند در دنیا چه می گذرد. لااقل یک کمی فرهنگی تر به این گونه مسائل بنگرند و این همه خودباخته نباشند!

 


محمدرضا محقق
در بررسی وضعیت کنونی سینمای کشور به نقاط بسیار ابهام برانگیزی می رسیم که جای تامل و دقت فراوان دارد.
به نظر می رسد علی رغم تفاوت‌های ظاهری و جنگ زرگری حاکم میان دسته اول و دومی که برای سینمای اصیل انقلاب ایجاد چالش کرده و می کنند، یعنی فیلمفارسی و فیلم های جشنواره ای در پشت صحنه و هماهنگی خواه و ناخواهی که میان آنها پدیدار گشته، تلاش هم مقصدی، برای نابودی سینمای اصیل و مظلوم و نحیف انقلاب اسلامی و مردمی ملت ایران در جریان است.
با درنظر گرفتن تمامی این واقعیت ها و فراز و فرودها به این حقیقت سترگ نائل می آییم که امام خميني(ره) رهبر فقيد انقلاب اسلامي به راستي نقش بزرگي بر گردن هنر و بويژه سينماي ايران دارد.
اين جملات امام نیز که آن را در گفت وگوي با گاردين به تاريخ 10/5/57 اعلام كردند:«‌مخالفت با برنامه هاي فاسد كننده اخلاق جوان و مخرب فرهنگي اسلامي نبايد مخالفت با سينما به حساب آيد؛ ما با برنامه‌هايی كه تربيت كننده و به نفع رشد سالم اخلاقي و علمي جامعه باشد موافق هستيم.» مویدی دیگر بر این حقیقت است.
امام در گفت و گوي ديگري با اشپيگل همين مضمون را به بيان ديگري بازگويي مي كنند:«شما يك سينماي اخلاقي و علمي بياوريد، ببينيد كسي با آن مخالفت مي كند!» تمام اين بيانات با اين وضوح و روشني و با‌ آن قاطعيت و جديت وقتي از جانب شخصيتي همچون امام خميني بيان مي شود مي تواند نقش موثري در پيشبرد وارتقاء سينماي يك جامعه ايفا كند و كمك شاياني باشد براي اصحاب سينما براي تلاش و تكاپوي زنده و پويا.
اما براستي در طول 30 سال گذشته سينماگران ما تا چه حد توانسته اند و اساسا خواستند نسبت به انديشه ها و آرمان هاي امام از خود تلاشي و سعي و كوششي نشان دهند و به راستي تجلي منويات والاي رهبر عالي قدر انقلاب در سينماي ايران چگونه بوده است و تا چه اندازه و چرا.حقيقت تلخ آن است كه امروز با نگاهي به گذشته به اين نتيجه مي‌رسيم كه فقدان تاثيرات جدي و خلأ تجليات موثر از منويات و آرمان هاي امام بيش و پيش از هرچيز ديگري و هر زمان ديگري در سينماي ايران احساس مي شود.
حقيقت آن است كه انديشه ها و آرمان هاي امام در هياهوي كر كننده ابتذال، غرب زدگی و سفارشی سازی مدعیان تجارت پيشه سينماي ايران گم شده است و امام و انديشه هايش در سينماي ايران تنها در عكس هاي روي ديوار و ظواهر كوچك ديگري خلاصه شده كه حالا ديگر به چشم هم نمي آيند در حالي كه قرار بر اين بود كه امام و انديشه هاي ژرف و شگرفش نه فقط در ظواهر بلكه در مضامين و مفاهيم و كاركردهاي سينماورزانه نيز حضور جدي و معتبر و موثر داشته باشد.
آرمان هاي امام همچون عدالت، مبارزه با سرمايه داري زالو صفت، كمك به مظلومان عالم و توجه به محرومين و پابرهنه ها چه نماد و نمودي در سينماي امروز ما دارد؟ سينمايی كه پس از سه دهه وقتي از مردم و انقلاب و آرمان هاي والاي امام دور شد يا به دام ابتذال و فيلم فارسي افتاد يا به دره جشنواره زدگي روشن فكرمابي سقوط كرد.سينمايی كه اين روزها بيش از هر زمان و زمانه اي ديگري دچار خلأ انديشه و فقدان تلاش هاي ناب بر سر ايده ها و سوژه هاي بكر و جذاب شده است.
امروز و در مصاف ارزش ها و آرمانهاي امام و امت با عمله تفكرات بيگانه از دين و آيين اين مردم بيش و پيش از هر چيز جاي خالي هنرمندان خودساخته و دلباخته اي احساس مي‌شود كه به تجلي آرمان هاي سترگي دست يازند كه سالها است غبار غفلت و انكار و اغفال و روي و ريا به خود گرفته است.
به راستي پس از گذشته سه دهه از انقلاب آيا سينماگران ما خواستند و توانستند ذره اي از بزرگي ها و رشادت‌هاي مردم و امام را در روزهاي انقلاب يا روزهاي جنگ به نمايش بگذارند؟
سينما گراني كه حتي حاضر نيستند نگاهي به تابلو سبز و سرخ روزهاي رنج اين ملت بيندازند و تورقي بر كتاب خونين جنگ و جهاد بكنند و اين همه در حالي است كه ميدان هنر انقلاب بيش از هرزمان ديگري نيازمند نفس حق و مرشدي حق مدار و خدا محور است تا دلبستگان اين هنر، گرد شمع وجود او جمع آيند و از نور حقيقت و اصالت او براي نگارگري آرمان هاي امام و امت بهره گيرند.کسی همچون سید مرتضی آوینی؛ سید شهیدان اهل قلم که براستی اهلیت چنین کاری را داشت و مصداق تام و تمام مرشد و صاحب نفس حق بود.سهم اين ارزش ها از بيش از يكصد فيلمي كه بطور متوسط هر سال توليد مي شود چيست؟ چقدر است؟ و چرا؟
حکایت آنچه در سه دهه گذشته در سینمای گذشته با در نظر داشتن تمام افت و خیزها و فراز و فرودهایش و با توجه به تمام بارقه ها و کورسوهای مجاهدت آمیز و فرصت سوزی های رقت انگیزش حکایتی دردآور و آزاردهنده است و آنچه در این نوشتار آمد به مثابه درد دلی است و شقشقه ای از زبان دردمندان این عرصه.
امید آنکه روزی را شاهد باشیم که با همت مجاهدان عرصه فرهنگ و هنر انقلاب، نهال امام و امت اسطوره ای اش یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی و آرمان های ناب بنیانگذار فقیدش به منصه ظهوری و بروزی درخور برسد.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10