(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 17 شهريور 1388- شماره 19457
 

بحران در دانشگاه ها
كدام اصلاحات ؟!

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




بحران در دانشگاه ها

تسليمي، منوچهر - 1
تاريخ: 15 مي 1967 - 25/2/46
خيلي محرمانه
از: سفارت آمريكا، تهران 4516
به: وزارت امورخارجه
موضوع: اطلاعات بيوگرافيك - م. تسليمي
1- منوچهر تسليمي قبلاً استاد تاريخ صنعتي در دانشگاه تهران بود. در 1965، او همچنين مشاور وزير دارايي در رابطه با مؤسسأ جديدالتأسيس استانداردها و پژوهشهاي صنعتي ايران بود و در آنجا او در سطح بالايي مورد احترام و اعتماد وزير و رياست مؤسسه بود.
2- بدنبال آن وي به عنوان معاون وزير در اوت 1966 به وزارت اطلاعات رفت، شغلي كه توسط وزير جديداً منصوب شدأ اطلاعات، هوشنگ انصاري براي آن انتخاب شده بود. (انصاري اين هفته به عنوان سفير در واشنگتن منصوب گرديد). عقيده بر اين است كه او به علت قابليتش به عنوان مدير و مجري سالم براي اصلاحاتي كه توسط انصاري مطرح گرديده، انتخاب شده بود.
3- مقامات سفارت USAID (كمك هاي ايالات متحده) كه تسليمي را مي شناسند او در مراتب بالا به عنوان مرد عمل كه خوب فكر مي كند، قلمداد مي نمايند. او سابقه عالي براي كار در زمينه استانداردها دارد.
4- طبق بايگاني ويزاهاي ما، منوچهر تسليمي در 31 ژوئن 1923 در تهران متولد شده (احتمالاً همين شخص) و براي سالهاي متمادي نام خود را براي مهاجرت به ايالات متحده ثبت نموده است. به نامه دوره اي ارسال نشده جهت ثبت نام، در تاريخ 7 مارس 1969 پاسخ داده نشد و تسليمي در ژوئن 1969 از ليست انتظار حذف گرديد.
ماير
تسليمي، منوچهر - 2
زمان و مكان: 9 فوريه 1971 - 20/11/49، منزل كنسول، تبريز
خيلي محرمانه
شركت كنندگان: دكتر منوچهر تسليمي، رئيس دانشگاه تبريز والتر جي. رمزي. كنسول آمريكا
موضوع: ناآراميهاي دانشجويان در دانشگاه تبريز
بعد از ناهار و در حالي كه روبروي بخاري نشسته بوديم، رئيس دانشگاه مطالب زير را مطرح نمود:
تبريز آخرين دانشگاه استاني بود كه در دسامبر وارد اعتصابات شد و ممكن است اولين دانشگاهي باشد كه مجدداً باز خواهد شد. البته ناآراميها در محوطه دانشگاه چندان تداوم نيافت و دانشگاه در حال حاضر به طور معمولي به كار خود ادامه مي دهد و در واقع هيچ چيز تغيير نكرده است. او گفت كه دانشجويان هنوز ناراضي هستند و وي مطمئن نيست كه امسال را بدون اعتصابات پشت سر بگذارند.
مسئله اساسي او به عنوان رياست دانشگاه، فقدان برنامه مرتبط و منسجم در زمينه آموزش هاي عالي در ايران و عدم كامل وجود يك خطمشي دولتي براي مقابله با دانشجويان ناراضي است. زماني كه دانشگاه تهران بسته بود و او به دلايل متعدد اعتصاب دانشجويانش را پيش بيني مي كرد، نتوانست هيچ گونه توصيه قابل قبولي از تهران دريافت نمايد و تهران نپذيرفت كه او با روش خودش دانشجويان را اداره نمايد. او دستورات ضد و نقيضي از نخست وزير، وزير آموزش عالي و ديگران دريافت كرد. وقتي پرسيدم مگر نكتأ عمده در دستورات وي «سرپوش گذاشتن بر مشكلات» نبود، تسليمي با افزودن اين مطلب كه هيچ ايده اي براي يافتن راه حل جهت مشكلات دانشجويان ارائه نشده، موافقت كرد.
او گفت كه نمي تواند اقليت كوچك دانشجويان را كه بسياري از آنها
تحت تأثير دكترين چين كمونيست هستند، كنترل نمايد و همانها خط و نشان كشيده بودند كه دانشگاه را منحل مي كنند. در مدت اعتصاب، پليس وارد دانشگاه شد و 17 دانشجو را دستگير نمود. اين كار با تشخيص و تحريك خود وي انجام شد، هر چند از قبل به وي گفته نشده بود كه چه كساني دستگير خواهند شد. پس از اقدام، او بسياري از دستگيريها را تأييد نمود. او گفت با نهايت تعجب، پس از سه روز، بسياري از دانشجويان دستگير شده در محوطه دانشگاه ديده شدند. او نمي توانست بفهمد چرا به آنها اجازه بازگشت داده شده بود و او نمي توانست آنها را بيرون كند. اگر وي نتواند حرف نهايي را در مورد اين كه چه كسي بايد در كلاس حاضر شود، بزند وي نمي تواند بفهمد كه چگونه مي توان انتظار داشت كه نظم را در دانشگاه حفظ نمايد.
تسليمي گفت كه وي علاقه اي به ادامه كار در دانشگاه تبريز ندارد و كار دانشگاهي ديگري را نمي خواهد. وي مي خواهد بازنشسته شود و به بخش صنايع خصوصي برود. وقتي از او سؤال كردم كسي را به عنوان كانديد شغل خود مي شناسد، پاسخ داد خيلي ها هستند، ولي فقط نام استاندار آذربايجان غربي، غلامرضا كيانپور، را به عنوان يك جايگزين مناسب ذكر نمود.
اظهارنظر: لحن اظهارات رياست دانشگاه و ظاهر فيزيكي وي، شايعات جاري اينجا مبني بر اين كه مشكلات داخل دانشگاه در امسال او را خسته كرده است و مي خواهد كنار برود را تأييد مي كند. او كاملاً خسته و مريض به نظر مي رسد.
نظرات وي در مورد دانشجوياني كه در دانشگاه دستگير شده بودند، نشان مي دهند كه اختلاف نظر چنداني در داخل شوراي امنيت تبريز، زماني كه اقدامات خشونت آميز در مقابل دانشجويان توصيه شده بودند، وجود نداشته است. تسليمي نمي توانست يا نمي خواست توضيح بدهد كه چرا دانشجويان مشخصي به زور از دانشگاه برده شدند، هر چند خطر مشخص ايجاد تشنج بيشتر در بين دانشجويان وجود داشت و فقط پس از چند روز به آنها اجازأ بازگشت داده شد. البته او به وضوح اين عمل را محكوم كرد و آن را مانع اصلي براي خود در آرام سازي دانشگاه قلمداد نمود.
تسليمي، منوچهر - 3
زمان و مكان: 9 دسامبر 1975 - 18/9/45، دفتر آقاي تسليمي
صورت مذاكرات شركت كنندگان: آقاي منوچهر تسليمي، رئيس سازمان گسترش و نوسازي صنايع (IDRO) آقاي راجرسي. بروين، رايزن اقتصادي، سفارت آمريكا، تهران خانم لانج شرمرهرن، كارمند بخش اقتصادي، سفارت آمريكا، تهران
موضوع: كميسيون مشترك آمريكا و ايران - نظرات منوچهر تسليمي رئيس IDRO در مورد همكاري انستيتوي آهن و فولاد آمريكا با IDRO
سوابق بيوگرافيك
منوچهر تسليمي كه اكنون 25 سال دارد، مردي لاغر اندام و كم مو است كه برخي اوقات روش غير جاذب وي، مهارتهاي اثبات شدأ او به عنوان يك مدير را زير سؤال مي برد. او ليسانس و فوق ليسانس در رشته مهندسي مكانيك و دكترا در متالورژي (از انگلستان) دارد. وي سالها رئيس دانشگاه تبريز بود. در دو سه سال اخير، وي رئيس (شغلي كه به طور رسمي در حد مديرعاملي است) سازمان گسترش و نوسازي صنايع (IDRO)، كه يك سازمان كاملاً دولتي درگير در فعاليت هاي ساخت و توليد ماشين هاي مختلف در ايران مي باشد، بوده است. به ويژه از زمان تشكيل كميسيون مشترك و ترقي فاحش تجارت در تهران، سفارت از نزديك با IDRO و رياست آن كار كرده است. تسليمي از شوخي و مزاح بدش مي آيد.

 



كدام اصلاحات ؟!

علاوه بر مسائل اجتماعي، حتي درمسائل شرعي و فقهي نيز متشابه سازي و ايجاد شبهه وجود دارد و شيطانها يا به قول قرآن، مريض دلها، درصدد برمي آيند كه از اين ترفند بهره برداري نمايند.
«و به سبب شبهه هاي نادرست و خواهشهاي غافل كننده و براي آن كه حرام او را حلال گردانند، شراب را به آب انگور و خرما شبيه نموده، رشوه را به هديه و ارمغان، ربا را خريد و فروش، مي شمارند. گفتم اي رسول خدا در آن هنگام ايشان را به كدام مرتبه حساب كنم، آيا آنها را كافر و مرتد بدانم يا به فتنه افتاده؟ فرمود: در مرتبأ فتنه و آزمايش. »(54)
امام علي در وصف منافقين مي گويند:
يقولون فيشبهون و يص فون فيموهون(55)
مي گويند و مسائل را متشابه مي كنند و وصف مي كنند و آن را مي آرايند.
منافقين براي رسيدن به اهداف غيراسلامي خويش، با مشروعيت دادن به هر خط و گناهي، چنان سخن مي گويند كه امر را مشتبه سازند و آنچه مطابق اهداف خودشان است زينت مي دهند و ده چندان مي آرايند. اين روش آنان است. به خدا سوگند مي خورند و ادعاي اسلاميت و پيروي از امامت و رسالت مي كنند اما عملاً باروشهاي غيراسلامي و نافرماني، جامعه را در ترديد قرار مي دهند و با آشنايي كه به مذهب دارند اصول و احكام آن را تفسير و تأويل مي كنند و به اين صورت همگام با كافران جوّ تبليغاتي جامعه را آشفته مي سازند.
هنگامي كه علي(ع) كفر را و ستونهاي آن را تشريح مي كند، شبهه را يكي از پايه هاي اصلي كفر توصيف و مي فرمايند:
شبهه يكي از ستونهاي كفر است و خود آن داراي چهار ركن است:
1- خوش آمدن از آرايش: اعجاب بالزينه . سبب مي شود كه فرد عادت كند كه مسائل را آب و تاب بدهد، رنگ و بويش را نكو كند و اگر توجه كنيم كه مشتبه سازي احتياج به آراستن دارد پي به اهميت اين قسمت مي بريم، لذا علي(ع) مي فرمايد؛ اين كار، جلوگيري از كشف حقيقت مي كند.
2- تسويل النفس: خودآرايي و مي فرمايد كه مايأ در شهوت افتادن است.
3- تأول العوج: كج منشي كه مي فرمايد: صاحب خود را بسيار منحرف مي سازد.
4- لبس الحق بالباطل: آميختن حق ّ و باطل و مي فرمايد: امواج ظلمتي است كه بر همديگر برآمده است. (65)
مشاهده مي كنيم كه شبهه در طي چه مراحلي ايجاد مي شود. با رضايت و شادماني از آب و تابها و رنگها شروع شده به مرحلأ خودآرايي كه دقيقاً حركتي نفساني و خودخواهانه است مي رسد و آن گاه كه به اين دو درد گرفتار آمد و اين دو بيماري در او اوج گرفت، براي تسكين و ارضأ خود دست به گفتارهاي كج، مطابق ميل خود نه آنچه حق ّ است، مي زند و آن گاه ناگزير است كه حق ّ را با باطل در هم آميزد و باطل را حق ّ و حق ّ را باطل جلوه دهد.
ما امروز هم در انقلاب اسلامي خويش با اين مسائل رو به رو هستيم. در اوايل انقلاب شاهد بوديم كه هر كس كه به نوعي به بيماري خودخواهي، ضعف نفس، نفس پرستي مبتلا بود، براي توجيه خويش، ابتدا رهبري انقلاب را مي ستود و خويشتن را متصل به او معرفي مي كرد، خود را پيرو او مي خواند، فرزند او مي دانست، شاگرد او مي خواند، پدر خطابش مي كرد و آن گاه كه به مردم باوراند كه در خط امام است حركت بعد را آغاز مي كرد. اصل 011 قانون اساسي «ولايت فقيه» را تجزيه و تحليل مي كرد!! اختيارات و محدوديتهاي ولايت فقيه را رديف مي كرد!! خلاف مواضع امام(ره) موضع مي گرفت و آرام آرام راه خود را جدا مي كرد. امر بر مردم مشتبه مي شد، او را درخط امام مي شناسند، يا لااقل خود را معرفي كرده است و حالا، هم او، به نام خط امام، به جان خط امام افتاده و به جامعه شكها و ترديدهايي را در مورد ولايت فقيه القأ مي كند، خط امام را مطابق خواست خود توجيه مي كند و آن را از محتواي خود تهي مي كند!!
دهها سؤال در ذهنها ايجاد مي شود و مي بينيم كه اوّلاً مردم گروه گروه مي شوند، ثانياً گروهي بي تفاوت مي شوند و نظاره گر، ثالثاً به حرمت و قداست ولايت و خط رهبري لطمه وارد مي شود، اينها عيناً شبهه هايي است كه براي ايجاد فتنه و فضاي ناسالم و نامشخص به وجود مي آيد.
ابوموسي اشعري طبع صلح طلب داشت، برداشتش به گونه اي بود كه براحتي مي توانست به علي(ع) ضربه بزند، او را ديديم كه هنگامي كه علي(ع) از او جنگاور براي نبرد با اصحاب جمل خواست، به منبر رفت و شمشير در غلاف كرد و گفت: من اين جنگ را فتنه مي دانم! شمشيرها را غلاف كنيد!
و درقضيه حكميت نيز مي بينيم كه چگونه براحتي علي(ع) را از امامت خلع مي كند!!! زيرا او جنگ صفين را به سبب وجود علي(ع) و معاويه مي داند نه حق ّ و باطل، او توجهي به ماهيّت معاويه ندارد و ماهيّت امامت را نيز در ستيز با استكبار نمي شناسد، لذا اين قدر آسان خيانت مي كند و منحرف مي شود!
نهضت آزادي كه يك جمعيت متديّن از ملّي گراها هستند، در طول بعد از پيروزي انقلاب اسلامي همواره با شبهه آفريني، چوب لاي چرخ انقلاب بوده اند. در ماههاي اوّليه پيروزي در مقابل پيشنهاد حضرت امام(ره) مبني بر انتخاب «جمهوري اسلامي» به عنوان نظام اسلامي از سوي مردم، پيشنهاد «جمهوري دمكراتيك اسلامي» را مي كردند!. در برابر شعار «جنگ، جنگ تا پيروزي» موضع مي گرفتند و شعار صلح طلبي صدام را تكرار مي كردند! در برابر حضور علمأ و روحانيون در مسؤوليتهاي نظام، جدايي دين از سياست و كنار رفتن آنان را عنوان مي نمودند! در مقابل اصل «ولايت فقيه» در مجلس خبرگان قانون اساسي موضع گرفته تا مرحلأ انحلال مجلس خبرگان پيش مي روند كه با تودهني خوردن از امام(ره) به جاي خود مي نشينند! هنوز هم شبهه آفريني آنان به عنوان يك جريان غريبه و نفوذي ادامه دارد. منادي ارتباط و مذاكره با آمريكا مي شوند در حالي كه سردمداران آمريكا، صريحاً به دشمني با اسلام و انقلاب اسلامي و ولايت فقيه اعتراف مي كنند! روزنامأ «ميزان» وابسته به آن جمعيت در زمان حيات حضرت امام(ره) - موقعي كه حزب توده هم ادعاي خط امام را مي نمود - مي نويسد: خدا حزب توده را پشتيبان روحانيت كرده است!! و به اين وسيله هم روحانيت را مورد تهمت وافترا قرار مي دهد و هم ادعاي حزب توده را جدّي مي گيرد!
بني صدر، اوّلين رئيس جمهوري اسلامي كه مخلوع و معزول و متواري شد، همين رويّه را داشت! تلاش مي كرد تا با همراهي منافقين و گروههاي چپ و ملّي گرايان و نهضت آزادي، هر آنچه امام(ره) مي فرمود و ياران با وفايش به اجراي آن همّت مي گماشتند، زير سؤال ببرد و در مقابل آنها، مفاهيم مشتبهي را به كار مي برد. كار از اين حد هم فراتر رفت و اتهاماتي چون شكنجأ زندانيان! توطئه عليه رياست جمهوري! و هر روز از اين مقوله درفضاي ذهني مردم پرتاب مي شد.
مشتبه سازي، ايجاد زمينأ نفوذ فكري و فرهنگي است كه منتهي به استحالأ فكري جامعه شده و در مرحلأ بعد، استحالأ سياسي نظام را به وجود مي آورد. اين امر در اصطلاح شبيه سازان، «براندازي خاموش» لقب گرفته است!!
يكي از اين عناوين مشتبه، «اصلاحات» است كه كساني از آن دم مي زنند كه با توجه به سابقأ آنان، انسان نمي تواند به ادّعاي آنان اعتماد نمايد. اصلاحات نزد مردم مؤمن و راه امام(ره) يك معنا دارد، در حالي كه مدعيان اصلاحات چيز ديگري را از اين مفهوم، اراده مي كنند.
يوسفي اشكوري روحاني نماي وابسته به ملّي گراها در مصاحبه با روزنامه الشرق الاوسط مي گويد:
«ما بايد برنامه اصلاحات را به گونه اي گسترش دهيم كه شامل نظام حاكم شود. پيش از اين نيز من آشكارا موضعم را در برابر ملّت آلمان! گفته ام. من طرفدار جدايي دين از سياست و خواهان ريشه كن كردن نظام ولايت فقيه هستم».
اكبر گنجي، يكي از مسافرين كنفرانس رسواي برلين مي گويد:
«حركت اصلاح طلبانه عاقبت به جدايي دين از سياست خواهد انجاميد. در يك جامعه مدرن، جدايي دين از سياست يك امر بديهي است. »(75)
اصلاح از ديدگاه رهبر معظّم انقلاب، ملّت و دلسوزان جامعه، رفع فقر، فساد و تبعيض از جامعه است، گسترش عدالت اجتماعي است، از بين بردن منكرات در سطح جامعه و مديريت آن است. رفع موانع و سدهاي شكوفايي استعدادهاست. امّا همين اصطلاح از ديدگاه معاندين و فتنه گران، درست درمقابل نظام اسلامي و براندازي آن به كارگيري مي شود. اين مي شود مشتبه سازي.
از ديگر مواردي كه مورد استفادأ فتنه گران قرار مي گيرد و گرفته است، بحث توانايي دين در ادارأ جامعأ بشري يعني حكومت ديني است. فتنه گران حكومت ديني را در برابر حكومت عقل قرار مي دهند! و از اين راه تلاش مي كنند اذهان را به اين سوي معطوف سازند كه عقل، قدرت ادارأ جامعه بشري را دارد و حكومت مردم بر مردم فقط از اين راه حاصل مي شود و دين، كه مقابل عقل قلمداد مي شود، ناتوان از ادارأ جامعه است و مردم سالاري در آن راه ندارد. «مردم سالاري» از همين جا به عنوان يك اصطلاح متشابه، نشر داده مي شود و حضور دين در حكومت را «دين دولتي» مي نامند!!
«حكومت ديني قدرت ادارأ دنياي مردم را ندارد و ناگزيربه دين دولتي خواهد انجاميد و اين بوضوح در ديدگاهاي امام(ره) در قبل و بعد از انقلاب يافت مي شود و دين دولتي هم به حكومت سكولار منجر خواهد شد يعني به قوانين عقل زاييده بشري و اين همان حاكميت مردم بر مردم است. »(85)
ابراهيم يزدي، دبيركل ّ جديد جمعيت نهضت آزادي مي گويد:
«چون دين و سياست از هم جدايند، حكومت ديني هم غلط است». (95)
سروش، نظريه پرداز جريان «برانداز خاموش» و عضو «حلقأ كيان» و به صحنه آورندأ مجدد انديشه هاي قرون 18 و 19 اروپا، مي گويد:
«در تعارض تكليف ديني و حقوق بشر، حقوق بشر مقدّم است. متأسفانه فقهاي ما اطلاعات برون ديني ندارند و متوجّه اين نكات نيستند!»(06)
هم او مي گويد:
«كار تمدن اسلامي به سامان نمي رسد، مگر اين كه عقلانيت مستقل، غيرنقلي و غيرولايتي، در اين تمدن تزريق شود. فقط با يك نوع عقلانيت مستقل از دين است كه مي توانيم ضعفهاي اين تمدن را، اگر چاره پذير باشد، چاره كنيم». (16)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
45 -نهج البلاغه، خطبه 551.
55- نهج البلاغه، خطبه 581.
56- اصول كافي، باب دعائم و شعبه هاي آن، ج 4.
75- هفته نامه سياست، شماره 88.
85- اكبر گنجي، روزنامه خرداد.
95- هفته نامه پيام هاجر.
06- روزنامه صبح امروز.
16- نشريه كيان، شماره 94.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14