(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 17 شهريور 1388- شماره 19457
 

رونمايي از نخستين خودرو برقي دو سرنشين ايراني در دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي
سخنان قابل تامل يك مسئول دانشگاهي در مورد رژيم صهيونيستي
تهيه گزارش وضعيت فعلي علوم انساني توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي
تدارك طيف غيردانشجويي علامه براي نشست نمايشي در يك خانه تيمي
تئوري سازي براندازي نرم در متون درسي دانشگاه ها هشداري براي متوليان تدوين متون درسي علوم انساني
جنبش دانشجويي بدلي!
مروري بر فتنه اخيرافسران جوان دانشگاهي و مقابله با تهديد نرم -بخش پاياني



رونمايي از نخستين خودرو برقي دو سرنشين ايراني در دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي

نخستين خودرو برقي دو سرنشين پلاگ اين( plugin ) با نام قاصدك نصير كه توسط گروهي از نخبگان دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي ساخته شده، ديروز پنجشنبه 12 شهريور رونمايي شد.
به گزارش روابط عمومي دانشگاه خواجه نصير طوسي، نخستين خودرو برقي دو سرنشين پلاگ اين( plugin ) با نام »قاصدك نصير »كه توسط گروهي از نخبگان دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي ساخته شده، ديروز در دانشكده مهندسي مكانيك و صنايع دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي رونمايي شد. بنا به اين گزارش ،قاصدك نصير دستاورد تلاش 10 ماهه 14 تن از دانش جويان و دانش آموختگان دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي با بدنه اي تمام فلز داراي قابليت تردد در سطح شهر است. گفتني است،سامانه منحصر به فرد فرمان، گيريبكس و ديفرانسيل، همچنين شارژ باطري ها و سرعت مناسب اين خودروي دست ساز كه از ورق فولادي 7/0 ميليمتر ساخته شده است ،امكان استفاده از آن در سطح شهر را ممكن مي سازد.
مراسم رونمايي از اين خودرو منحصر به فرد پنجشنبه 12 شهريور سال جاري با حضور شماري از مسئولان كشوري و دست اندركاران صنعت خودرو و دانشگاهيان در دانشكده مهندسي مكانيك و صنايع دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي برگزار شد.

 



سخنان قابل تامل يك مسئول دانشگاهي در مورد رژيم صهيونيستي

در مراسمي كه صبح روز جمعه در دانشگاه... برگزار شد، مقايسه اي عجيب در مورد سطح علمي كشور ايران و «كشور اسرائيل» (؟!) از سوي مسئول تازه منصوب شده اي در دانشگاه هاي يك استان صورت گرفت كه موجب تذكر مسئولان حاضر در جلسه شد.
به گزارش مهر مسئول فوق با اشاره به برخي نقاط ضعف دانشگاه هاي كشور، عنوان كرد: كشور ايران در جدول سهم بندي علمي و فرهنگي جهان پايين تر از «كشور اسرائيل» قرار دارد!
وي سهم بندي علمي و فرهنگي را يكي از عوامل موفقيت در هر جامعه اي دانست و بيان داشت: تمام دنيا تلاش مي كنند خود را در رديف بالاتري از سهم بندي علمي و فرهنگي قرار دهند و براي رسيدن به اين مهم هزينه هاي كلاني مصرف مي كنند.
وي كه به تازگي به مسئوليتي در سطح يكي از دانشگاه هاي اين استان منصوب شده، با ارائه اطلاعات غلط به مقايسه رتبه ايران در جدول سهم بندي علمي و فرهنگي جهان با كشورهاي ديگر پرداخت و دراين قياس مجددا ضمن ياد كردن از رژيم جعلي اسرائيل با اطلاق نام «كشور» به اين رژيم غاصب، يادآور شد: «متاسفانه كشور آمريكا در اين سهم بندي رتبه اول را دارد، كشور چين رتبه ششم را دارد و كشور اسرائيل(!) با رتبه يازدهم بالاتر از كشور ايران كه در اين سهم بندي زير خط قرمز قرار دارد، قرار گرفته است.
سخنان و مقايسه غيرمنطقي مسئول فوق موجب تذكر نماينده شهر ياد شده در مجلس شوراي اسلامي شد.نماينده مذكور در اقدامي قابل تقدير پس از سخنان وي با رفتن به پشت تريبون نسبت به اطلاق نام «كشور» به رژيم صهيونيستي و به رسميت شناختن اين كشور از سوي اين مسئول بشدت انتقاد كرد و عنوان كرد: وي بايد در صحبتهاي خود فقط از عنوان رژيم غاصب صهيونيستي استفاده مي كرد.

 



تهيه گزارش وضعيت فعلي علوم انساني توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي

معاون ارتباطات شوراي عالي انقلاب فرهنگي از تهيه گزارش وضعيت فعلي علوم انساني توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي خبرداد و گفت: اين كميته مسئوليت دارد گزارش نهايي درباره وضعيت فعلي علوم انساني را به مقام معظم رهبري ارائه دهد.
بابك نگاهداري در گفتگو با مهر افزود: كميته تحول علوم انساني كه تقريبا از يك سال گذشته در دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي تشكيل شده است هم اكنون مشغول فعاليت بر روي ارائه راهكارهايي براي ارتقاي علوم انساني است.
وي اظهار داشت: درحال حاضر چيزي به عنوان برونداد نهايي از فعاليت هاي اين كميته استخراج نشده و نمي توان درباره آن مطلبي عنوان كرد.
معاون ارتباطات شوراي عالي انقلاب فرهنگي به مهر گفت: همچنين اين كميته مسئوليت دارد گزارش نهايي را درباره وضعيت فعلي علوم انساني به مقام معظم رهبري ارائه دهد.
محمدرضا مخبر دزفولي- دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي چندي پيش اعلام كرده بود: با توجه به بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع استادان دانشگاه ها توجه به علوم انساني در دستور كار شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار گرفت و قرار شد ضمن درنظر گرفتن تلاش هايي كه در دانشگاه ها انجام مي شود به صورت مجزا نيز تصميم گيري و ارزيابي علوم انساني در دستور كار شورا قرار گيرد.

 



تدارك طيف غيردانشجويي علامه براي نشست نمايشي در يك خانه تيمي

در آستانه سال تحصيلي جديد شوراي مركزي جعلي طيف غيردانشجويي علامه با ميانگين سني 30 سال(!) آماده برگزاري يك نشست نمايشي در خارج دانشگاه مي شوند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجويان ايران» اين طيف غيردانشجويي كه چند سالي است مانند حكومت هاي پادشاهي از بين 11 نفره خود شوراي 9 نفره جمعي از پا به سن گذاشته هاي دانشگاه را انتخاب مي كنند، امسال نيز قصد دارند در يك خانه تيمي مرتبط با گروه هاي سياسي اپوزيسيون نشست برگزار كنند.
سال پيش درحالي كه سال انتخابات رياست جمهوري بود و به طور طبيعي بسياري از دانشجويان به عرصه فعاليت هاي سياسي وارد شده بودند، اعضاي اين طيف به دليل مشغله زياد خانوادگي (!) بروز و ظهور اپوزيسيوني نيز نداشت.
گفتني است برگزاري نشست هاي اين طيف غيردانشجويي به اسم دانشجويان آنقدر در خفا و بي سرو صدا برگزار مي شود كه اخبار مربوط به آن قابليت رسانه اي شدن نداشت.
سايت اين طيف كه توسط برخي سر پل هاي منافقين در كشور اداره مي شود اما همچنان دوستانش را اعضاي فعال دانشجويي معرفي مي كند تا شايد كسي از مسئولين سايت سؤال نكنند اين نشست مذكور در كجاي كره زمين برگزار مي شود؟!
گفته مي شود آخرين تلاش هاي اين گروه براي طراحي اغتشاش در دانشگاه ها در اين نشست برنامه ريزي مي شود.

 



تئوري سازي براندازي نرم در متون درسي دانشگاه ها هشداري براي متوليان تدوين متون درسي علوم انساني

فاطمه مرسلي
در شماره نخست اين گزارش سعي شد تا با طرح پرسشي اساسي پيرامون چرايي عدم سنخيت متون درسي علوم انساني علل تعلل مسئولين حوزه آموزشي در اين مقوله واكاوي شود. همچنين تلاش شد كه با توصيف مطالبات و انتظارات رهبر معظم انقلاب در اين مورد قياسي از وضع موجود و رويه مطلوب ارائه گردد. ادامه اين گزارش كه اكنون پيش روي شماست افق دقيقتري را از اين معضل حياتي ترسيم مي نمايد.
دكتر محمدجواد جاويد از اساتيد دانشگاه معتقد است: «امكان بازگشت به جايگاه اوليه علوم انساني و در نتيجه بسترسازي براي آرمان غايي جمهوري اسلامي ايران در اين حوزه از مطالعات را به دور از جنجال هاي تبليغاتي مي توان در آسيب شناسي امور ذيل جستجو كرد:
1-علوم انساني در طي دو قرن اخير با رونق رويكرد كمي و تجربي عملا از غايت كيفي و تحليلي خويش فاصله گرفته است. از اين رو علوم انساني به مثابه مادر ساير دانش هاي بشري، امروزه در عمل به تابعي از علوم عيني تبديل شده است. به همين ميزان انتظار از علوم انساني كاهش يافته و دانشمندان اين رشته از كرامت لازم برخوردار نيستند.
2-بازتاب ملموس اين نوع بي مهري در كشورهاي در حال توسعه همچون ايران منجر به مطالبه نسخه هاي فوري و پژوهش هاي زود بازده براي معالجه بحران هاي كلان اجتماعي شده است. حال آنكه شرط موفقيت پژوهش هاي بنيادين در اين حوزه، پرهيز از شتابزدگي و گريز از تعميم كپي هاي بيگانه به وضع خودي است.
3-اين انتظار كاركردگرايانه و مديريت تكنيكي و تاكتيكي حاكم بر علوم انساني، طبيعتاً باعث گرديده تا حمايت هاي مادي و معنوي از پژوهش هاي اين رشته نيز به شكل حداقلي صورت گرفته و لذا توقع نادرست عموماً آنست تا محققان اين حوزه نيز همچون ساير علوم به خوداتكايي و خودكفايي در تامين هزينه هاي خويش دست يابند. در حالي كه بسترهاي لازم حتي در راستاي تربيت و حمايت از نيروي انساني كارآمد و نخبه در اين رشته نيز فراهم نگرديده است.
4-آفت بزرگ چنين نگاهي به علوم انساني كشور موجب گرديده تا پديده فرار مغزها در بسياري از كشورهاي در حال توسعه از جمله جمهوري اسلامي ايران، بازاري پررونق از سرمايه انساني رايگان را روانه مراكز تحقيقاتي و دانشگاهي جهان معروف به توسعه يافته نمايد. سرمايه اي كه بدون هيچگونه ترديدي توسعه جامعه غربي معاصر مديون آن است.»
دكتر محمدصادق كوشكي؛ از اساتيد دانشگاه نيز در پاسخ به اين سؤال كه اگر قرار است در اين حوزه كار علمي كنيم واقعاً چه مشكلاتي داريم؟ اظهار مي دارد: «اولين نكته اي كه بين همه حوزه هاي علمي در بحث توليد علم مشترك مي باشد اين است كه هيچ تعريف درست و دقيقي از مقوله توليد علم در كشور ما وجود ندارد. اين مشكل در رشته ها مشترك است، كه در واقع ظلم بالسويه است. يك تعريف استاندارد، يك تعريف جامع، در عين حال عملياتي و كاربردي از توليد علم وجود ندارد. كسي مي گويد منظور بومي سازي علوم است. كسي ديگر مي گويد ما بايد ترجمه كنيم، بعد اين ترجمه را منطبق كنيم. و كسي ديگر نيز مي گويد منظور اين است كه خودمان از اول بنشنيم بر مبناي نگرش ديني و فلسفي مان دوره هاي معرفتي تهيه كنيم. در هر صورت هر كسي چيزي مي گويد و هنوز به يك مفهوم و تفكر مشترك در اين حوزه نرسيده ايم.
بحث بعدي اين است كه احساس نياز به اين مقوله هنوز وجود ندارد كه البته در حوزه علوم انساني اين فاجعه بدتر است چون در واقع مصرف كننده علوم انساني دولت مي باشد.
دوم اينكه؛ نتايج توليد علم در عرصه علوم انساني محسوس نيست؛ به همين خاطر استقبال و تشويق هم نمي شود. يعني نه مردم جدي اش مي گيرند، نه دانشجوهاي اين رشته. و نه اساتيدش و دولت جدي مي گيرند. در همين دو سه سال اخير مي بينيم چقدر سلول بنيادي تشويق شدند و چقدر تحقيقات علوم انساني تشويق شدند! چقدر در بحث هسته اي تشويق و حمايت شده است، چقدر تحقيقات حوزه مثلا علوم سياسي!
سوم: نگرش غيركاربردي به علوم انساني است. يعني دانشگاهها و مراكز آموزشي و پژوهشي كه در علوم انساني كار مي كنند خودشان اصلا باور و قبول ندارند كه قرار است اينجا كاري كنند كه مشكلات جامعه حل شود. يك چنين نگاهي ندارند. وقتي كه اين نگاه قالب شد، علوم حالت كاربردي و فايده زا بودنشان را از دست مي دهند. يكي از دلايل عقيم بودن عرصه هاي علوم انساني در جامعه ما همين نگرش غيركاربردي است.
چهارم؛ حاكميت تفكر ترجمه محور بر دانشگاهها و مراكز آموزش علوم انساني است. يعني اگر ترجمه از آنها گرفته شود، هيچ چيز ديگري باقي نمي ماند. حتي اكثر كتاب هاي تأليفي اساتيد علوم انساني ترجمه اي است. نه چيزي از خودشان مي گويند و نه جرأت مي كنند چنين كاري كنند. بعبارتي ديگر پذيرفته اند كه جامعه علوم انساني ما، اساتيد، دانشجويان، پژوهشگران و محققان در اين زمينه هيچ چيز براي گفتن ندارند. به تعبير آل احمد كه مي گويد:« و ما هنرمان اين است كه در عرصه علوم انساني خودمان را با دست خودمان بگذاريم زيرا ميكروسكوپ، بعد به يك مستشرق بگوييم بيا از بالاي ميكروسكوپ نگاه كن و ما را توصيف كن كه ما كي هستيم.»
اصلا اگر كسي بخواهد در اين زمينه اين حاكميت را نقض كند دستش انداخته، تحويلش نمي گيرند و مسخره اش مي كنند. و اين چون بر ذهن اساتيد هم مسلط است، صف شكني در اين قضيه براي دانشجويان يك مقداري خرج دارد. يعني يك دانشجويي كه حاضر باشد در اين زمينه خط شكني كند، تفكر در واقع چند ده ساله را به چالش بكشد، بايد پي هم چيز را به تنش بمالد.
پنجمين مشكل در بحث توليد علم در عرصه هاي علوم انساني، مشكل دروني است، حقيقتش ترس و نداشتن خودباوري است. دانشجويان علوم انساني به دلايل متفاوتي شجاع نيستند، اهل صف شكني و خط شكني در اين عرصه نيستند، اهل شكستن باورهاي پوسيده و غلط اما مقتدري كه دارند بر دانشكده هاي علوم انساني ما حكومت مي كنند نيستند. در واقع حوصله اين خط شكني را ندارند. بعبارت ديگر دانشجويان علوم انساني زود كوتاه آمده و اهل پافشاري مصرانه نيستند.
ششمين مانع در اين زمينه تنهايي دانشجوي علوم انساني در عرصه هاي تحقيقاتش است. يعني فراوان داريم دانشجويان علوم انساني را كه خواسته اند در يك عرصه اي تحقيقي كنند. دستشان به هيچ جا بند نشده است و همكاري نمي كنند. دستگاه هاي دولتي اطلاعات را دودستي چسبيده و به هيچ كس نمي دهند. پس دانشجوي علوم انساني تنهاست...
مشكل هفتم اين است كه دانشگاهها و اساتيد علوم انساني به دانشجويان اين رشته ها تحقيقات و پژوهشگري نمي آموزند. يعني دانشجويان علوم انساني محقق و پژوهشگر بار نمي آيند.»
راه هاي نجات علوم انساني
مقام معظم رهبري در بند9 ابلاغ سياست هاي كلي برنامه پنجم توسعه به رؤساي قواي سه گانه، نحوه تحول و ارتقاء علوم انساني را چنين برشمردند: «تقويت جايگاه و منزلت اين علوم، جذب افراد مستعد و با انگيزه، اصلاح و بازنگري در متون و برنامه ها و روش هاي آموزشي، ارتقاء كمي و كيفي مراكز و فعاليتهاي پژوهشي و ترويج نظريه پردازي، نقد و آزادانديشي.»
هم چنين در قسمتي از بند ج راهبردهاي اختصاصي نقشه جامع علمي كشور در حوزه علوم انساني نيز چنين آمده است:
«1. توسعه مأموريت گراي علوم انساني از طريق:
1-1- نظريه پردازي و كاربردي نمودن دستورات قرآن و سنت پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) و نظريه مهدويت و ترويج و اشاعه مرجعيت علمي اهل بيت(ع) در علوم ارزشي و معرفتي
1-2- توسعه علوم اجتماعي و انساني هويت ساز و تمدن گرا
2- تعريف پروژه هاي جامع و بين رشته اي براي نزديك سازي علوم اجتماعي با مشكلات و واقعيت هاي جامعه
3- ايجاد ساختارهاي خاص حمايت از توسعه علوم ارزشي و معرفتي از طريق:
3-1- ايجاد شبكه جامع علوم اجتماعي و انساني به منظور سياست گذاري واحد و هم افزايي
3-2- اصلاح روند هدايت تحصيلي و استعداديابي و تغيير گرايش عمومي نخبگان به سوي تحصيل در علوم ارزشي و معرفتي
3-3- تقويت تعامل حوزه و دانشگاه با رويكرد مرجعيت هر يك در حيطه هاي تخصصي مربوط
4- ايجاد رشته هاي ميان رشته اي جديد بين علوم ارزشي و معرفتي با ساير حوزه هاي علمي به منظور توسعه كاربرد اين علوم
5- توسعه علوم ارزشي و معرفتي از طريق:
5-1- حمايت از توليد علم، نظريه پردازي، نقد و مناظره با تأكيد بر تضارب آرا و افكار در اين حوزه
5-2- كاربردي نمودن علوم اين حوزه براساس نيازها، ضرورت ها و مديريت هاي آينده.»
دكتر جاويد با طرح اين پرسش كه جايگاه علوم انساني كشور در ايران 1404 چگونه خواهد بود؟ چند پيشنهاد جهت آنكه بتوان آينده علوم انساني ايران را از مظلوميت مضاعف نجات داد، به شرح ذيل ارائه مي دهند:
1. بايد اعتراف كرد كه همت وزارت علوم در برگزاري هرچند ديرهنگام جشنواره بين المللي فارابي نشان از اراده اي سترگ در تقويت علوم انساني كشور مي باشد. اما فراتر از صرف معرفي نخبگان علوم انساني و اسلامي، حداقل به مشورت گرفتن اين اشخاص در مراكز تصميم گيري كشوري به ويژه در تدوين اسناد علمي كشور و طراحي قوانين توسعه ملي مي تواند از غربت اين دانش تمدن ساز بكاهد.
2- همچنين در سال هاي اخير وزارت علوم با هدف كاربردي كردن علوم انساني گامي بلند در جهت توسعه علوم ميان رشته اي برداشته است. اما اين اقدام شايسته، محتاج مراقبت است تا مبادا علوم انساني با غلطيدن در وادي روزمر گي از اصالت و رسالت اوليه خويش بازمانده، به ابزار توسعه اقتصادي و نه توسعه انساني بدل گردد.
3- تلاش در راستاي جهاني كردن آرمان هاي انساني انقلاب اسلامي بدون ارائه الگوهايي از دانش انساني اين مرز و بوم، ناتمام خواهد بود. در كنار توليد ادبيات بومي در حوزه هاي مختلف علوم انساني بايد توجهي خاص به زبان دوم جهان اسلام يعني زبان و ادبيات فارسي مبذول شود. شاخه اي از علوم انساني كه با هويت ملي- ديني ما آميخته است.
4- قانونمندي و معضلات فرهنگي در ذهن و زبان ايراني و به عبارتي از بين بردن فاصله قانون و اجرا از يك طرف، و علم و جامعه از طرف ديگر، دغدغه ديرين جامعه ايراني است. تقويت بهينه سرمايه اجتماعي تنها از طريق آموزش و پژوهش صحيح در علوم انساني ميسر خواهدبود.
5- صادرات دانش انساني در كنار قابليت بخشي به توان جذب نخبگان، محققان و دانشجويان خارجي كشور، و در يك كلام، تربيت و توسعه سرمايه انساني در اين حوزه مي تواند دوام و قوامي به مراتب بيشتر از ساير روش ها در نهادينه كردن سرمايه هاي اقتصادي- اجتماعي ايران عزيز داشته باشد.»
و بالاخره تأسيس خانه هاي حكمت و انديشكده هاي علوم انساني نيز مي تواند يكي ديگر از راهكارها باشد.
حضرت امام خميني(رض) در وصيت نامه سياسي- الهي خويش با اشاره به سرمايه گذاري دشمنان در مراكز تعليم و تربيت به ملت بزرگ ايران چنين فرموده اند:
«از توطئه هاي بزرگ آنان چنانچه اشاره شد و كراراً تذكر داده ام، به دست گرفتن مراكز تعليم و تربيت خصوصاً دانشگاه ها است كه مقدرات كشورها در دست محصولات آنها است. در دانشگاه، نقشه آن است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهاي خودي منحرف كنند و به سوي شرق يا غرب بكشانند و دولتمردان را از بين اينان انتخاب و بر سرنوشت كشورها حكومت دهند تا بدست آنها هرچه مي خواهند انجام دهند و كشور را به غارت زدگي و غرب زدگي بكشانند.»
بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي ايران با بيان نكته مهم ضرورت تكيه بر متخصصين داخلي مي فرمايند: «من وصيت دلسوزانه و خادمانه به ملت عزيز مي كنم، اكنون كه تا حدود بسيار چشمگيري از بسياري از اين دام ها نجات يافته و نسل محروم حاضر به فعاليت و ابتكار برخاسته و ثابت كردند كه اگر بخواهيم مي توانيم، بايد با اراده مصمم و فعاليت و پشتكار خود به رفع وابستگي ها قيام كنيد و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و آمريكا و شوروي كم ندارد و اگر خودي خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشم داشت به غير خود نداشته باشد، در دراز مدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد و آنچه انسان هاي شبيه به اينان به آن رسيده اند شما هم خواهيد رسيد؛ به شرط اتكال به خداوند تعالي و اتكا، به نفس و قطع وابستگي به ديگران و تحمل سختي ها براي رسيدن به زندگي شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب. و بر دولت ها و دست اندركاران است چه در نسل حاضر و چه در نسل هاي آينده، كه از متخصصين خود قدرداني كنند و آنان را با كمك هاي مادي و معنوي تشويق به كار نمايند.»
رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران با ذكر بركات استقلال تصريح كرده اند كه: «مغزهاي متفكر بومي به كار افتاده و به سوي خودكفايي پيشروي مي كند و آنچه كارشناسان خائن غربي و شرقي براي ملت ما محال جلوه مي دادند امروز به طور چشمگيري با دست و فكر ملت انجام گرفته و انشاءالله تعالي در درازمدت انجام خواهد گرفت.»
همچنين مقام معظم رهبري نيز درخصوص ضرورت و چگونگي تحول در علوم انساني مي فرمايند:«بايد مغزهاي متفكر استاد و دانشجوي ما بسياري از مفاهيم حقوقي، اجتماعي و سياسي را كه شكل و قالب غربي آنها درنظر بعضي مثل وحي منزل است، در كارگاه هاي تحقيقاتي عظيم علوم مختلف حلاجي كنند؛ روي آنها سؤال بگذارند؛ اين جزميت ها را بشكنند و راه هاي تازه اي را بيابند. امروز كشور ما از دانشگاه اين را مي خواهد.»9
و در پايان اميدواريم شاهد دستاوردهاي عظيم علوم انساني همپاي ديگر علوم براي اعتلاي نام ايران و ايراني باشيم.
آري ما مي توانيم...
پي نوشت ها:
1-بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار جمعي از اساتيد دانشگاه هاي كشور، 8/8/1382
2-پيشين، همان
3-بيانات در ديدار با دانشجويان دانشگاه هاي استان فارس، 14/2/1387
4-بيانات در ديدار مسئولان دفاتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه هاي كشور، 8/2/1373
5-بيانات در ديدار با رؤساي دانشگاه هاي سراسر كشور، 6/12/1376
6-پيشين، همان
7-بيانات در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاه هاي استان همدان، 17/4/1383
8-پيشين، همان
9-بيانات و پرسش و پاسخ در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتي اميركبير، 9/12/1379



 



جنبش دانشجويي بدلي!

حميد گلي- دانشجوي دانشگاه سمنان
بدون ترديد جايگاه دانشجويان به عنوان قشري فرهيخته در ديدگاه افكار عمومي جامعه جايگاهي رفيع است و ديدگاه هاي اين قشر اين اجتماع تاثير غيرقابل انكاري در ميان مردم داشته است كه اين امر ناشي از نقشي است كه دانشگاه در رفع نيازهاي اجتماع برعهده دارد. شجاعت اقدام يكي از ويژگي هاي بارز جوانان است كه اين قشر را از ساير اجتماع متمايز مي كند و قرار گرفتن در محيطي همچون دانشگاه كه زمينه فراگيري راه هاي علمي براي تدارك فضايي بهتر براي زندگي را فراهم مي كند و افق ديد جوانان را توسعه مي دهد باعث تحرك بيشتر دانشجويان در عرصه فعاليت هاي اجتماعي مي شود.
جوانان عموما نسبت به جايگاه و طبقه اجتماعي خود داراي روحيه آرمان خواهي نيز هستند و از اين حيث تقريبا تمامي جوانان از وضعيت موجود ابراز نارضايتي مي كنند. همين خصيصه باعث شده است كه جوانان براي ساختن جامعه اي بهتر تلاش كرده و در جهت تغيير آن به سمت جامعه اي مطلوب حركت كنند. آگاهي از راه هاي دست يافتن به توسعه جامعه كه در محيط دانشگاهي سهل الوصول تر است دانشجويان را پيشتاز اين حركت كرده است.
حقيقت اين است كه تفاوت واقعيت ها با اصول و آرمان هاي جامعه بيش از هر قشري توسط جوانان احساس مي شود و جوانان تحصيل كرده تمايل بيشتري به حركت به سوي آرمان ها و حمايت از جنبش هاي آرمان خواهانه دارند. اراده فوق العاده و اطميناني كه جوانان به امكان دگرگون سازي دارند و همچنين عطش آنان در مشاركت در بازسازي، نوسازي و اصلاح جامعه محرك آنان در حركت هاي دانشجويي بوده و عموما به اين تحرك ها وجهه اي انقلابي بخشيده است و تفكر انتقادآميز اين محرك انقلابي يكي از عوامل پيشرفت جامعه بوده است.
اما اطلاق «جنبش دانشجويي» به تمامي تحركاتي كه در دانشگاه و توسط دانشجويان صورت مي پذيرد به اين صورت كه اكنون در ادبيات سياسي كشور رايج است صحيح نيست. جنبش عموما به حركت و رفتار گروهي نسبتا منظم و منسجم و متمركز و بادوامي اطلاق مي شود كه داراي هدفي مشخص و مشترك در ميان اعضا است و به آن جنبشي كه اعمال سياسي و اجتماعي در آن بوسيله دانشجويان صورت پذيرد جنبش دانشجويي اطلاق مي گردد. ناگفته پيداست كه تمام تحركات دانشجويان از ابتداي تاسيس دانشگاه در ايران مؤلفه هاي جنبش آنهم از نوع دانشجويي اش را دارا نبوده اند و در اين ميان تنها جنبش دانشجويي مسلمان بوده كه از آغاز پيدايش تا اكنون حقيقتا خصوصيات يك جنبش را حفظ نموده است.
يكي از خواص جنبش هاي اصيل همانا قدرت همراه كردن و به حركت درآوردن بخش قابل توجهي از نيروهاي اجتماعي با خود و به عبارت بهتر جريان سازي در اجتماع است. هر حركتي براي اينكه بتواند لقب جنبش به خود بگيرد جداي از خصوصياتي كه در تعريف جنبش از آنها ياد شد مي بايست قدرت جريان سازي داشته باشد. تطابق ارزش ها و آرمان هاي حركت هاي اجتماعي با ارزش هاي مورد قبول اجتماع شرط تحقق اين امر است و اين تطابق زمينه ساز عقبه اجتماعي جنبش ها خواهد بود.
با اين تفاسير مشخص است كه حركت هايي كه نتوانند خود را در چهارچوب ارزش هاي مورد قبول اجتماع معرفي نموده و در آن راستا حركت كنند بدون شك عقبه اجتماعي براي تبديل شدن به يك جنبش را بدست نخواهند آورد و در معادلات جامعه نقشي پيدا نخواهند كرد. اين امر در تاريخ معاصر ايران به خوبي نمايان است و گروه ها و گروهك هايي كه اهدافي جز آنچه ملت مسلمان ايران داشتند را دنبال مي كردند به صورت طبيعي كنار زده شدند و طبيعتا نقشي در معادلات اجتماعي بدست نياوردند.
وجود چنين گروهك هايي در كشور كه بدون عقبه اجتماعي و مشاركت سياسي در درون جامعه به زيست خود ادامه مي دهند بدون عوارض نبوده است. اين دست حلقه ها براي اينكه بتوانند درون كشور ادامه حيات دهند عموما راه نفوذ به جنبش هاي اصيل و منحرف كردن آنها از مسير خود را در پيش گرفته اند و سعي كرده اند ظرفيت و پشتوانه اجتماعي اين جنبش ها را در مسير اهداف خود به خدمت بگيرند.
مصداق بارز اين مورد جنبش دانشجويي در دهه هفتاد است كه به منظور استفاده از ظرفيت عظيم اجتماعي اين جنبش با همين شيوه توسط گروه هايي كه به حاشيه رانده شده بودند مورد هجوم قرار گرفت. نفوذ افرادي كه تحت القائات سياسي، مرعوب گفتمان هاي بيگانه شده بودند توسط گروه هاي معارض نظام كه جايگاهي در افكار عمومي نداشتند توسط گروه ها و جمع هاي محفلي خارج از دانشگاه به اين جنبش صورت گرفت. در اين طرح جنبش دانشجويي در صحنه سياسي كشور و در كسوت عوامل پايين دستي و ميداني براي آماده كردن زمينه اجتماعي براي به قدرت رسيدن سياسيون به بازي گرفته شد.نقشي كه براي اين جنبش در اين منفعت طلبي در نظر گرفته شده بود ايجاد بي ثباتي در اجتماع بود. به اين معني كه هرگاه سياسيون در عرصه سياسي و در برابر قانون به بن بست رسيدند و در پيگيري اهداف خود با مقاومت حقوقي روبرو شدند با ايجاد تشنج و آشوب در دانشگاه به وسيله جنبش و تسري آن به ساير بخش هاي اجتماع نظام را تحت فشار قرار دهند و زمينه عقب نشيني آنرا فراهم نمايند.
اين روش هر چند نتيجه اي درخور براي آنها به ارمغان نياورد ولي باعث آسيب هايي جدي به جنبش دانشجويي گرديد كه از حوصله اين بحث خارج است. اما آنچه اهميت دارد اين مسئله است كه گروه هاي سياسي در آن زمان به وسيله اين روش و بدون اينكه اهداف خود را نمايان كنند توانستند خود را داراي عقبه اجتماعي گسترده اي نشان دهند اما در مقطع كنوني و با توجه به شناختي كه جنبش دانشجويي مسلمان از اينگونه تحركات بدست آورده امكان چنين سوءاستفاده اي وجود ندارد و گروه هاي مزبور نيز كه همچنان از فقدان نيروي موثر اجتماعي و سازمان يافته كه بتوان آنرا جنبشي فراگير ناميد رنج مي برند. از سوي ديگر در شرايط فعلي به شدت به چنين وانمودن هايي براي دستيابي اهداف حداقلي خود كه همانا استمرار حيات سياسي خود مي باشند نيازمندند و ناچار مي بايست حركت هايي هر چند در حد نمايش هاي تبليغاتي ولي پرسروصدا به راه بياندازند و خود را داراي عقبه اي اجتماعي كه گوش به فرمان اوامر است نشان دهد.
از اين رو و با توجه به اينكه اين جريان انتخابات اخير و با وجود تبليغات فراوان نتوانست خود را در حد جنبشي حقيقي و داراي پشتوانه اي درخور توجه نشان دهد و جامعه را با خود همراه كند به شدت نيازمند است بار ديگر اميد به دانشگاه و تحركات ايضايي عوامل خود در آن ببندد و زمين بازي را به دانشگا بكشاند تا خود را حركتي مستمر نشان دهد. شروع سال تحصيلي جديد دانشگاه ها فرصت مناسبي است كه اين ورشكستگان سياسي تدارك آشوب در دانشگاه ها را ببينند. تحركاتي كه اين بار و برخلاف ساليان نه چندان دور ديگر ظرفيت و پتانسيل عظيم جنبش دانشجويي در اختيار آنها نيست و تنها اميد به آشوبگراني است كه مطمئنا بي خبر از همه جا به بازي گرفته مي شوند تا با ماسك هياهو و شارلاتان بازي هاي سياسي چهره اي پويا و قدرتمند به نمايش بگذارند.
¤ منبع : خبرنامه دانشجويان ايراني

 



مروري بر فتنه اخيرافسران جوان دانشگاهي و مقابله با تهديد نرم -بخش پاياني

مهدي عرفاتي
در اين مرحله، نوبت به نقش آفريني بنگاه هاي خبري غربي مي رسد تا نقش خود را در تحريك افكار عمومي به خوبي ايفا كنند. گفت وگو با خانواده قربانيان با هدف برانگيختن احساسات و عواطف مردم در دستور كار قرار مي گيرد.
CNNVOABBC و ساير رسانه هايي كه توسط صهيونيست ها اداره مي شوند، با اختصاص ويژه برنامه هايي درباره وقايع ايران، نقش خود را در خط مقدم جبهه غرب عليه ايران ايفا مي كنند.
سناريونويسان، حتي از خدعه هاي 0150 سال پيش عمروعاص هم درس مي گيرند؛ اكنون وقت آن است كه قرآن ها بر نيزه شوند! فرياد «الله اكبر» شبانه از روي بام ها به سفارش BBC فارسي آغاز مي شود. عده اي هم كه دلشان همچنان هواي تاج و تخت و سلطنت را دارد، مشتري پروپاقرص الله اكبرهاي شبانه هستند!
همه چيز به خوبي پيش مي رود، اما يك نگراني ذهن بازيگردانان را به خود مشغول كرده است؛ گسترش خشونت ها، افزايش دستگيري ها و برخورد با عوامل آشوب و افشا شدن بخشي از سناريوي مخملي توسط رسانه ها و هشدارهاي جدي نهادهاي امنيتي، باعث شده روز به روز از حجم و گستره راهپيمايي ها كاسته شود.
برپايي زودهنگام دادگاه مخملي ها و اعترافات تكان دهنده حاميان اصلي ميرحسين موسوي هم كار را بيش از بيش خراب مي كند. بنگاه هاي خبري غربي و دنباله هاي وطني آنها نيز عليرغم تلاش براي زير سؤال بردن اعترافات، كاري از پيش نمي برند و موج ياس و نااميدي بيش از بيش بر بدنه اجتماعي مورد نظر سناريونويسان مستولي مي شود.
عليرغم سنگ تمام گذاشتن رسانه هاي غربي در پوشش ناآرامي ها، روند كاهش اعتراضات خيلي سريع تر از حد انتظار است و بايد چاره اي انديشيده شود، دامن زدن به شايعات مطرح درباره وضعيت زندانيان، تمركز بر روي شايعه شكنجه و آزار دستگيرشدگان با توسل به اقدامات و اظهارنظرهاي برخي شخصيت هاي سياسي و شكست خوردگان انتخابات، در دستور كار قرار مي گيرد.
پروتكل دوازدهم يهود را در نظر بگيريد؛ بايد حجم شايعات آنچنان با بعضي واقعيت ها آميخته شود كه تفكيك راست و دروغ براي افكار عمومي امكان پذير نباشد.
در اين ميان نقش غضنفرهاي داخلي و سيلي خوردگان از ملت، پررنگ مي شود، شيخ مهدي كروبي، كانديداي مغلوب و مغبون انتخابات، گزينه مناسبي براي دامن زدن به شايعات است. شيخ ساده لوح اصلاحات، كه اقدامات و مواضع پس از انتخاباتش كاملا به مذاق سناريونويسان خوش آمده، دست به كار شده و براساس شنيده ها- فقط شنيده ها- نامه اي خطاب به هاشمي رفسنجاني مي نويسد و از شكنجه و آزار جنسي بازداشت شدگان توسط بازجوها خبر مي دهد. گل از گل طراحان سناريو و رسانه هاي غربي مي شكفد. بنگاه هاي خبرپراكني انگليسي و آمريكايي با انبوهي از اخبار و گزارش ها بدون ارائه سند و مدركي از ادعاهاي شيخ، بر روي موضوع آزار جنسي دستگيرشدگان مانور مي دهند.
در همين اثنا، برخي رسانه ها و سايت هاي وطني هم به سفارش اربابان غربي خود، موضوع جديدي را مطرح مي كنند؛ گورهاي دسته جمعي قربانيان سبز در بهشت زهرا!
اين ادعاها درحالي يكي پس از ديگري روي خروجي رسانه هاي غربي و دنباله هاي وطني آنها منتشر مي شود كه افكار عمومي همچنان منتظر ارائه اسناد و مدارك اين ادعاهاست. چرا كروبي و امثال كروبي كه در انتشار اخبار غيرموثق و موهوم هيچ ابايي ندارند و ذره اي نگراني نسبت به در خطر افتادن امنيت ملي و تشويش اذهان عمومي به خود راه نمي دهند، براي ارائه اسناد و مدارك دست دست مي كنند. هيچ كسي به اين مسأله پاسخ نمي دهد كه اگر دستگاه هاي امنيتي قصد داشته اند قربانيان خيالي را در گورهاي دسته جمعي دفن كنند، چرا اين كار را در بهشت زهرا و در مقابل چشم تيزبين و فضول رسانه ها و جاسوسان همه جا حاضر انجام دهند؟!
سيل «اتهامات بي مدرك»، «اخبار غيرموثق» و «شنيده هاي بي منبع»، به سفارش طراحان سناريوي براندازي، روزبه روز درحال گسترش است؛ اتهاماتي كه آغاز آن در پروژه اخير، با ادعاي «تقلب گسترده» آغاز شد و درحالي كه هنوز افكار عمومي منتظر ارائه اسناد و مدارك اين «اتهام بزرگ» از سوي مدعيان، بويژه ميرحسين موسوي است، هر روز اتهامي جديدتر به اقتضاي شرايط سياسي اجتماعي كشور، توسط «عمله هاي مخملي» مطرح مي شود.
اكنون سناريوي سناريونويسان، به نقطه حساسي رسيده است؛ با ناكامي پروژه «لشگركشي خياباني» كه عليرغم هزينه هايي كه براي نظام در پي داشت، با هوشياري مردم، درايت رهبري و اقدامات تأميني مسئولان، به نتايج مطلوب غرب منتهي نشد، طراحان اين پروژه روش هاي كم هزينه و البته پرفايده تري را در دستور كار قرار داده اند.
همانگونه كه در ابتدا اشاره شد، امروز سلاح جنگ رواني، تبليغات و شايعه، اصلي ترين، مخرب ترين و كارگشاترين سلاح سرويس هاي جاسوسي غرب در مبارزه عليه كشورها و دولت هاي ضدهژمون است؛ سلاحي كه به مراتب اثرات تخريبي عميق تري را درپي دارد.
آنگونه كه از شواهد و قراين برمي آيد، سناريونويسان قصد دارند تا با استفاده از موج وسيعي از اتهامات و ادعاهايي كه از قبل شرايط سياسي اجتماعي كشور را براي قبول آنها آماده كرده اند، نظام را آنچنان سرگرم پاسخگويي و رفع شبهه از اين اتهامات كنند، كه عملاً دولت و مجموعه حاكميت، بويژه مراكز امنيتي، رسانه ملي و رسانه هاي طرفدار نظام در موضع انفعال قرار گرفته، و از اين طريق آنها به طرح ريزي و عملياتي كردن فازهاي بعدي پروژه مشغول شوند. در اين ميان استفاده از ظرفيت ابزارهاي نوين تبليغي و اطلاع رساني، مشخصاً گروه هاي ايميلي، وبلاگ، فرندفيد، تويتر با پشتيباني بالقوه تلويزيون هاي ماهواره هاي در دستور كار قرار گرفته است.
البته نقطه حياتي و رمز موفقيت اين مرحله از پروژه، به اذعان كارشناسان عمليات رواني، اينست كه پس از پروسه «خياباني كردن» و «عوامانه كردن» سياست، ميزان عقلانيت و منطق نزد افكار عمومي جامعه به پائين ترين حد سوق داده شود و «احساسات» و «تعصب» جاي عقلانيت و تدبير سياسي را بگيرد.
اينجاست كه نقش سربازان هميشه خط مقدم نظام و «افسران جوان جبهه مبارزه با تهديد نرم» يعني دانشجويان و نيروهاي جوان، خوش فكر و اهل قلم مدافع انقلاب، در روشنگري و افشاي سناريوهاي مختلف دشمنان برجسته مي شود. همان ها كه هم اكنون با دست هاي خالي اما دلي مالامال از ايمان و اميد، در جبهه هاي مختلف مشغول روشنگري و مبارزه با دشمنان ايران هستند.
روشنگري، شبهه زدايي و افشاي چهره پليد دشمن و سناريوهاي آن، همچنين معرفي و شناساندن «دشمنان دوست نما» و تلاش براي ارشاد و هدايت دوستان غافلي كه ناخواسته در پازل دشمن بازي مي كنند، يكي از اولويت هاي فضاي فعلي كشور است كه «افسران جوان جبهه مبارزه با تهديد نرم» بايد آن را مدنظر قرار دهند. انشاء الله.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14