(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه اول مهر 1388- شماره 19469
 

ترس آمريكا از حذف شاه زندگينامه جمعي از رجال پهلوي63
امام امت معيار تشخيص حق در زمان فتنه

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ترس آمريكا از حذف شاه زندگينامه جمعي از رجال پهلوي63

اميني با درخواست پاكروان مبني بر كنار كشيدن، مخالفت كرد و به «ليست كانديداهاي دولت» حمله نمود. پاكروان اذعان داشت كه آن ليست خيلي ضعيف بود و او شخصاً هيچ دخالتي در تهيه آن نداشته است، او با احساسات اظهار داشت كه او از كل اين ماجرا (انتخابات) ناراحت است و مي خواهد خود را از اين مسئله خلاص نمايد، ولي اجازه اين كار را ندارد. او گفت كه اميدوار است بعد از انتخابات براي معالجه به اروپا برود. اميني و درخشش تأكيد و تكرار كردند كه موضع آنها مخالفت با انتخابات خواهد بود، با هر روشي كه خودشان صلاح بدانند.
3- موضع درخشش در قبال اميني: موضع درخشش در قبال اميني براي من زماني روشن شد كه من از وي نظر او را نسبت به حملأ دولت به الموتي و همين طور اظهارات ديروز علم كه يك حملأ واضح به اميني بود، پرسيدم. درخشش پاسخ داد 1) حمله دولت به الموتي و اميني نشانگر «ناداني» و بي لياقتي دولت است و اين اظهارات فقط براي تبليغات در مقابل مخالفين است، ولي 2) حمله (توسط علم و غيره) به اميني در عدم انجام انتخابات در مدت نخست وزيري اميني صحيح است. او توضيح داد كه چندين بار به اميني فشار آورده است كه انتخابات را انجام دهد، ولي اميني از قبول لزوم آن يا مناسب بودن آن سرباز زد. او همچنين احساس مي كند كه اميني در پاره اي از اظهارات خود در مورد فساد و غيره، صادق نيست. او گفت كه حتي اخيراً به اميني گفته است كه وضعيت فعلي امور به طور اوليه ناشي از قصور وي بود، زيرا وي از اقدام قاطعانه و جدي در دنبال كردن يك برنامأ اصلاحي كوتاهي نموده بود و فرصت طلايي وي براي مشاهدأ پيشرفت كشورش از دست رفته بود. درخشش خود را از اميني دلخور نشان نداد. او گفت كه فقط با وحدت نيروهاي متمايل به دموكراسي، اين اميد وجود خواهد داشت كه شرايط بهتر شود.
4- او در كجا قرار دارد: درخشش گفت او از اين كه شانس مخالفت با رژيم از طريق روش هاي غير خشونت آميز وجود داشته باشد، بسيار مأيوس است و او در نظر دارد به هر طريقي كه بتواند به مخالفت خود ادامه دهد. او تأكيد كرد كه به همكاري خود با اميني ادامه خواهد داد، زيرا از قرار معلوم او ( اميني) درس خود را آموخته است و هنوز در حد بالايي مورد احترام بسياري از مردم است. او گفت كه توسط علم، وزارت فرهنگ و حتي يك پست سفارت به وي پيشنهاد شده، ولي او از پذيرفتن آن خودداري نموده است. او گفت كه هرگز يك كمونيست و حتي عضو جبهه ملي نبوده است، ولي رژيم با وي مخالف است. او براي چند لحظه متحير بود كه چرا، آنگاه وي به سؤال خود جواب داد، اگر انتخابات آزاد بود، او حداقل 100 كرسي مجلس را براي باشگاه مهرگان به دست مي آورد. اينها افراد شناخته شده اي هستند كه مردم براي آنها احترام قائلند. مردان تحصيلكرده و عاقلي كه براي منافع ملي كشور كار مي كنند نه براي بزرگنمايي خودشان. واضح است كه اعليحضرت از تشكيلات وي مي ترسد، زيرا تنها سازماني است كه اعتبار بالقوأ سياسي دارد و اعليحضرت همچنين مي داند كه نمي تواند او را «دست آموز» كند.
(زماني كه او اين اظهارات را مي نمود، از فرصت استفاده كردم و گفتم كه) شنيده بودم زماني او يك عضو حزب توده بوده است. او به آرامي آن را رد كرد و گفت كه رسول پرويزي، باهري (وزير دادگستري)، تفضّلي و بعضي ديگر كه كانديداهاي رسمي هستند، اعضاي توده بوده اند. همچنين گفتم من شايعاتي شنيده بودم كه او براي ساواك كار مي كند و اين كه وي اميني را در انتشار اعلاميأ مخالفت آميزش فريفته بود، بنحوي كه دولت توانست پس از آن برعليه اميني وارد عمل شود. درخشش ابتدا كمي جا خورد، ولي بعد لبخندي زد، مثل اينكه بگويد «شما واقعاً اين چرنديات را باور كرده ايد؟، ولي او آن را نفي نكرد. )
5 - تعجب از سياست ايالات متحده در پشتيباني از شاه: شايد با انعكاس ناخشنودي و عدم رضايت خود، درخشش تعجب و ناباوري خود را از اينكه چگونه دولت ايالات متحده به پشتيباني از شاه با چنين «رژيم مستبدي» ادامه مي دهد، اظهار داشت. (او هرگز از شاه بعنوان ديكتاتور ياد نمي كند و توضيح مي دهد كه ديكتاتور معمولاً قاطع و داراي يك نوع برنامه ريزي است به جاي اين كه صرفاً جهت حفظ خود در قدرت مردمش را فريب دهد. ) او آنچه را قبلاً بارها براي من گفته بود تكرار نمود: شاه از صميم قلب علاقه اي به پيشرفت كشور خود، بخصوص در توسعأ نهادهاي دمكراتيك ندارد، ولي به جاي آن محرك اصلي وي خودخواهي و وسوسأ باقي ماندن در قدرت است. شاه واقعاً نگران نيست كه پس از خروج وي از صحنه چه بر سر ايران خواهد آمد. وي سپس پرسيد، چگونه ايالات متحده از چنين رهبري پشتيباني مي كند كه سياست هايش جز بدبختي و نارضايتي بيشتر براي مردم ايران به بار نخواهد آورد. من بطور خلاصه خطوط كلي مواضع خود را نسبت به رژيم براي وي توضيح دادم و گفتم كه ما نمي توانيم در امور داخلي ايران مداخله نمائيم. درخشش با موضع ما از اين ديدگاه كه باور اصلي ما براين است كه شاه يك حاكم پيشرو و خوش نيت است و يك برنامه اصلاحاتي را آغاز نموده است، موافقت نمود. درخشش تأكيد نمود كه او قبول ندارد كه شاه پيشرو و يا خوش نيت است و يا طرح هاي دراز مدت او ايران را به سوي دمكراسي سوق مي دهد. درخشش متعجب است كه ما اين همه به شاه و تصميمات وي اعتماد داريم. او اصرار داشت كه مردم تحصيلكردأ ايران از شاه متنفر هستند و نارضايتي آنها از رژيم به ايالات متحده منتقل خواهد شد. او پرسيد چرا رژيمي كه اعلام مي دارد اين قدر مردمي است، از يك انتخابات آزاد مي ترسد؟ اگر از واكنش مالكين و كمونيست ها مي ترسند، چرا ليستي از افراد «بي صلاحيت» منتشر نمي كنند و سپس انتخابات را براي سايرين آزاد نمي گذارند؟ هيچ كس با به اصطلاح برنامه شش ماده اي اصلاحات مخالف نيست، جز اينكه خيلي از ماها معتقديم كه اين يك كابوس وحشتناك بخصوص براي دهقانان است و دولت نه تمايل و نه توان اجراي اين برنامه را دارد. حقيقت اين است كه رژيم مي خواهد خود را نگهدارد و نمي تواند هيچ گونه مخالفت مسئول و شجاعانه را تحمل نمايد. اين رژيم نه تمايل و نه شجاعت برقراري دمكراسي در اين كشور را دارد و اين مسئله به طور كامل از نقطه نظرات آن معلوم است. اگر رژيم واقعاً نهادهاي دمكراتيك را تشويق كند، قدرتش از بين مي رود شاه يا بايد به حكومتي مطابق قانون اساسي تن دهد يا سرنگون شود. با كنار رفتن شاه از صحنه (او به هر حال جاوداني نيست)، ايالات متحده در چه وضعيتي قرار خواهد گرفت؟ حتي اگر براي چند سال آينده او باقي بماند، در پيشبرد برنامأ اصلاحي خود، به ويژه اصلاحات ارضي، موفق نخواهد بود، زيرا او بيش از حد درآمدهاي ملي را صرف تشكيلات ارتش مي كند كه تنها دليل وجودي آن، حمايت از شاه و حفظ وي در قدرت است. هيچ كس نيروهاي نظامي ما را در مقابل حملات خارجي، به طور جدي بازدارنده تلقي نمي كند. نه، ارتش فقط براي كنترل ايرانيان است، همان گونه كه در ژوئن گذشته، وحشيانه آن را نشان داد. ايالات متحده بايد تشخيص دهد كه تنها كشوري نيست كه در آن مردم مي توانند آزادانه زندگي كنند و جامعه و فرهنگ خود را توسعه دهند. مشكلات جاري شما در ويتنام آنچه در اينجا دير يا زود با آن مواجه خواهيد شد، دور نيستند. اين واقعاً تأسف آور است كه ايالات متحده اين همه زمينه هاي خوب در ايران داشته و از بين رفته است.

 



امام امت معيار تشخيص حق در زمان فتنه

امام خميني(ره) هم براي سران كشورهاي اسلامي و برخي شخصيتهاي داخلي كه نشسته و تماشاگر جنگ اسلام با كفر بودند و آن شخصيّتهاي مذهبي فريب خوردأ مصري از همين استدلال استفاده كردند كه اگر شك داريد لااقل به دستور قرآن عمل كنيد و تجاوزگر را كه تجاوزش از روز روشنتر است وادار به بازگشت به حق ّ بكنيد!
آري، تاريخ نشان مي دهد كه اين گونه كناره گيريها و اين نوع توجيهات، تنها به سود باطل تمام شده است و آرزوي باطل اين است كه مي تواند با شعاع شخصيّت خود گروه بزرگي از مردم را جمع و به ياري حق ّ بسيج كنند، خود را كنار بكشند و حق ّ را از چنين نيرويي محروم كنند.
بنابراين بايستي با فتنه گران شديداً مبارزه كرد و «پيشواي امّت» در اين ميان معيار تشخيص حق ّ در هنگام فتنه هاست. اگر دو گروه مسلمان با هم درگير شوند، اين امام است كه با حضور خود روشن مي سازد، كدام طرف ادعاي باطل دارد و اسلام پوششي براي منافع آنهاست.
اين است كه علي(ع) با اندوه و نگراني و مظلوميت، فرياد برمي آورد:
أي دارا بعد دار كم تم-نعون، و مع أي اًماما بعد ي تقات لون؟(121)
اگر امروز از خانه هايتان دفاع نكنيد بعداً از كدام خانه ها دفاع خواهيد كرد؟ و با كدام امام بعد از من به جهاد مي رويد؟
امام جبهأ حق ّ است و جبهه اي كه در مقابل امام است جبهه باطل و اگر در لباس اسلام باشد فتنه گرند بدون شك و بايد با آنان به جهاد برخاست.
ما ابتدا قسمتي از خطبه 151 نهج البلاغه را كه دستورات بسيار قابل توجهي را براي مبارزه با فتنه و خصوصاً براي عقيم كردن زمينه هاي فتنه يعني پيشگيري از مرضهاي دروني فرموده اند، ذكر مي كنيم و آنها را بررسي مي كنيم سپس به نتيجه گيري اين بخش و ارتباط آن با انقلاب اسلامي مي پردازيم:
1- فاتقوا سكرات النّعمه
پس بپرهيزيد از فساد در نعمتها و مست شدن از آنچه داريد
سكرات = شراب و آنچه مست گرداند،
سكر = شراب، پري شكم
از مغرور شدن به مال و منال و مقام و حتي سلامتي و غرق شدن در آنها بايد پرهيز كرد كه هر قدر انسان در خوشيها فرو رود و به عوامل دنيايي وابسته شود به همان ميزان امكان لغزش و فريبش بيشتر خواهد بود، شهيد آيت الله مدرس، آن روحاني مبارز كه طاغوت قلدر پهلوي، رضاخان را به لرزه انداخته بود مي گفت: چيزي ندارم كه از دست دادنش هراسي به دلم بياندازد و چيزي نمي خواهم كه براي به دست آوردنش ناچار به كرنش شوم و اين راز قدرتمندي و مقاومت شگرف انبيأ و اوليأ خدا در برابر تمامي قدرتهاي شيطاني است. اگر علي(ع) مي تواند در مقابل همه قدرتمندان عرب و دشمنان بايستد و بگويد اگر همه عالم بر عليه من حركت كنند من به آنها پشت نمي كنم، براي اين است كه علي(ع) بارها دنيا را طلاق گفته است و كفش پاره خود را بر حكومت ترجيح مي دهد مگر در سايأ آن، حقّي را باز ستاند نه مقامي را به دست آورد و شهرتي و چرب و شيرين دنيا را براي خود دست و پا كند. در انقلاب اسلامي نيز هر كس با زي طلبگي و سادگي و دور از تشريفات و تجملات ساخت و مغرور مقام نشد عاقبت خوبي پيدا كرد كه شهيد رجايي مصداق بارز اينان است.
2- واحذروا بوائ ق النق مه
و دوري كنيد از بلاي كينه و كارهاي ناپسند
بوائق = سختي و بلا
نقمت = كار ناپسند كردن، نقمه، نقمه و نقمات (جمع)
كينه كشي، پاداش به عقوبت. كارهاي ناپسند و كينه به دل گرفتن و پاسخ عملها را با عكس العملهاي تند و سرزنش گونه و عتاب وار دادن. بايستي از هر واكنش و هر عملي كه اسباب كدورت و كينه مي شود خودداري كرد، چرا كه وحدت مسلمين، كه ضامن پيروزي بر كفر و شيطان است، با ايجاد الفت و محبت و صميميت امكان دارد، همه خصلتهايي كه در اخلاق اسلامي مذموم دانسته شده اند مثل فحاشي، ظن و گمان، غيبت، تهمت زدن و
افترأ بستن، درشت خويي و بدزباني و بداخلاقي با خوديها و دوستان، همه زمينه سازهاي اختلاف و تفرقه اند و بايستي شديداً از آنها پرهيز كرد، هم از آنها كه در مقياس كوچك مثلاً درون خانواده ها روي مي دهد و هم از خصلتهاي زشتي كه در سطح وسيعتر جامعه انجام مي گيرد.
3- وتثبتوا في قتام الع شوه و اعو جاج الف تنه
پس ثابت باشيد در تاريكيهاي غبار فتنه و در كجيهاي فتنه
عوج = كجي، انحراف
قتمه = گرد و خاك سياه
قتم = گرد و خاك
عشوه = امر را مشتبه كردن، كار ناپيدا نمودن، تاريكي، شب كوري.
زماني كه گرد و غبار تبليغات سرسام آور فتنه گران برمي خيزد و امر بر شما مشتبه مي شود، تاريكي مسلط مي شود تا حق ّ معلوم نشود، همچون شب كور از ديدن مي مانيد، در چنين شرايطي ثابت قدم و استوار بر مباني اعتقادي خويش پايدار باشيد.
نه اين كه با ديدن كمترين حركت مخالفي و فتنه اي بر پاشنه ها بچرخيم و به سوي فتنه گرايش يابيم يا كه استواري خويش را از دست بدهيم چرا كه تنها كساني كه مي گويند:
قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل عليه م الملائ كه الاّ تخافوا ولاتحزنوا(221)، آنانكه مي گويند خدا پروردگار ماست و استقامت مي كنند ملائكه بر آنها نازل مي شوند كه نترسيد و اندوهگين مباشيد.
عقيدأ به خدا و حركت به سوي او استقامت مي خواهد، بايد بر اعتقاد ثابت قدم بود و اين جا اطاعت و پي روي از رهبريت كه تجسّم هدايت الهي و افشاگر فتنه ها و فتنه گران است بسيار در ثبات قدم مؤثر است، كه انسان وقتي درگير با فتنه ها شد با پيروي از رهبري ثابت قدم مي شود و آن گاه ابرهاي تيره از جلو چشم او كنار مي رود و او راه را فروزان مي بيند. و من يتق الله يجعل له مخرجاً و يرزقه م ن حيث لايحتس ب(321) هر كه تقوي پيشه كند خدا راه را بر او مي گشايد و از جايي او را روزي مي دهد و هدايت مي نمايد كه در گمانش نمي گنجد.
4- فلاتكونوا انصاب الف تن و أعلام الب دع
پس نشانه ها و پرچم فتنه نباشيد و درفش بدعت نگرديد.
انصاب = نشان و علم
اعلام = نشان و درفش
بدع = بدعت، پديدآوردن چيز نو در مذهب
فتنه براي رشد و توانايي خود نياز به انسانهايي دارد كه وسيله هاي رشدش بشوند، دستها و دهانشان را در خدمت رواج فتنه و توانمند شدن فتنه گران قرار دهند، و بدعت گذاران نياز دارند به بدعت پذير. و شما اي مردم مؤمن، در زمانهايي كه ابرهاي فتنه در آسمان اسلامند و مردان فتنه گر در صحنه هاي اجتماع مشغول فتنه گري هستند نيروهاي خود را در اختيار آنان قرار ندهيد، در صف «ياران فتنه» قرار نگيريد، براي فتنه «بازو» نشويد، براي بدعت «پذيرنده و اشاعه دهنده» نباشيد.
اگر به نقش علم و درفش توجه شود كه هميشه در جنگها، برپايي پرچم نشانأ وجود مقاومت است و سقوط درفش و پرچم نشانأ شكست، و به همين جهت كشورها اين قدر به پرچم اهميت مي دهند، متوجه مي شويم كه در اين جا بسيار ظريف اشاره شده است كه شماها، همين شما افراد، پرچمهاي فتنه هستيد، يعني عوامل برپايي و استقامت و وجود فتنه شما هستيد، اگر شما نباشيد و تن به فتنه گران ندهيد و دين خود را به بدعت گذاران نفروشيد، فتنه گر و بدعت گذار سقوط خواهد كرد و توانمند نخواهد شد.
اين جا باز به جمله معروف علي(ع) اشاره مي كنيم كه در فتنه ها، چون بچه شتر دوساله باشيد كه نه پشت دارد كه سوارش شوند و نه پستاني تا شيرش را بدوشند، و چنين بايد كرد تا فتنه گران بي ياور شوند و مضمحل گردند.
5- والزموا ما عق د عليه حبل الجماعه
و ملزم باشيد به آنچه پيوند جماعت با آن استوار مي شود.
عقد = گره، عهد و پيمان
حبل = ريسمان، وصل، پيوستگي
اجتماع براي وحدت پيدا كردن، زمينه هاي مشترك را مي يابد و بر آن پيمان مي بندد و استوار مي شود تا تفرقه اندازان موفق به ايجاد شكاف نشوند. آنچه سبب به هم پيوستگي و وصل جماعت مي شود و ايجاد وحدت مي نمايد، بايد محترم شمرده شده و رعايت شود تا فتنه گران موفق به ايجاد فتنه نشوند. شيطان و رهروان او، كه فتنه گرند، تلاش مي كنند تا در ميان اجتماعات مردم ايجاد كينه و نفاق بكنند و زمينه را براي تسلط خود فراهم كنند، و اين جا علي(ع) دستور مي دهد كه براي حفظ وحدت و يكپارچگي و مقاومت در برابر نفوذ شيطان گونه ها، به عقدها و پيمانها و آنچه زمينه ساز وصل و پيوستگي مردم است عمل كنيد.
وحدت در حرف حاصل نمي شود بلكه در عمل ايجاد مي شود و اين جا علي(ع) مي فرمايد: الزموا يعني عمل كنيد، لازم بشماريد، مقيد بشويد به آنچه وحدت مسلمين را ايجاد مي كند، وگرنه خيلي از افراد هستند كه دم از وحدت مي زنند و آن را سلاحي كرده اند براي سلاّ خي! آنرا شعاري كرده اند در جهت تفرقه افكني! كلمه حقّي را مي گويند و هدف باطلي را در آن جستجو مي كنند!
و امروز، آنچه موجب پيروزي ما شد سه چيز بود، اسلام، وحدت كلمه و رهبري. «ولايت فقيه» و قطب و محور وحدت، رهبري است كه مظهر اسلام است وگرنه هر كس اسلام را به گونه اي بيان مي كند و عمل مي كند ولي رهبري با عملش و گفتارش اسلام واقعي را عرضه مي كند. پس بايستي اين رهبريت را كه براساس مكتب اسلام محور وحدت است حفظ كنيم و چه كساني امروز به اين محور وحدت مي تازند؟ آيا اينان هر چند كه دهانشان وحدت را نشخوار كند معتقد به وحدت هستند؟ اگر هستند چرا مقيد و ملزم به امامت كه رمز وحدت و انسجام مردم است نيستند؟ اينها مگر پيرو علي(ع) نيستند و اين سخن علي(ع) را نشنيده اند؟ حضرت امام(ره) در مقاطع مختلف در مورد وحدت و التزام عملي به آن گوشزد فرموده و جملات عجيبي در اين زمينه دارند: «اسلام است كه اين قشرهاي مختلف را با هم مجتمع كرده است، اسلام است كه قطره ها را به صورت يك سيل خروشان درآورده است. »(421)
و مي فرمايند:
«اگر مي خواهيد بر همه قدرتها مسلط بشويد و نتواند هيچ قدرتي شما را برگرداند به آن حال اوّلي كه حال ذلّت، حال مسكنت، حال غارت زدگي بود، بايد همه با هم باشيد. »(521)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
121 نهج البلاغه، خطبه 92.
221 سوره فصّلت، آيه 03.
321 سوره طلاق، آيه 2 و 3.
421 صحيفأ نور، ج 31، تاريخ 22 آذر 9531.
521 پيشين، ص 302.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14