(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 2 مهر 1388- شماره 19470
 

نگاهي به سريال هاي تلويزيون در رمضان تجربه هايي براي گذر از پاييز
نردبام آسمان؛ درامي تاريخي- علمي
پنجمين خورشيد ، در انتظار تيتراژ پاياني!
عبور از پاييز؛ گرگ ها بيدارند



نگاهي به سريال هاي تلويزيون در رمضان تجربه هايي براي گذر از پاييز

آرش فهيم
امسال هم صداوسيما در پخش برنامه هايي به مناسبت ماه مبارك رمضان به تجربياتي تازه دست يافت. هرچند ساختار كلي برنامه ها، فرق چنداني با سال هاي گذشته نداشت، اما در جزئيات و به خصوص در مورد سريال ها، تفاوت هايي وجود داشت. اگر عملكرد رسانه ملي در اين ماه مبارك مورد ارزيابي صادقانه و عالمانه قرار گيرد، بدون شك به شاخص هايي كار آمد براي سياستگذاري، برنامه ريزي و برنامه سازي، براي سال هاي آينده منتج خواهد شد.
يكي از اين تجربيات، كاهش سريال هاي عمده بود. چند سال بود كه در سيما 4سريال اصلي به مناسبت ماه رمضان به نمايش درمي آمد. امسال سه سريال را ديديم. اين كاهش اگر با اين هدف باشد كه تمركز بيشتري براي غني سازي ساير برنامه ها و سريال ها انجام شود، تصميم درستي است. يعني كميت به حد تعادل برسد تا كيفيت بالا برود. چون يكي از عوامل كاهش سطح كيفي در توليدات فرهنگي، توليد انبوه است. به اين ترتيب، تلويزيون مي تواند با كم كردن تعداد سريال هايش، مثلاً در ماه مبارك رمضان، سرمايه گذاري و نظارت بيشتري بر كارهاي باقي مانده كند.
تجربه ديگر، كاهش لحن سريال ها بود. ذائقه تماشاگران در ماه رمضان، به كارهاي متفاوت عادت كرده است. به ترسيم عوالم ماورايي و شيطان و برزخ و دوزخ، طنزهاي ساختارشكن و گاهي هنجار شكن و مواردي از اين دست عادت كرده ايم. در كل مجموعه هاي تلويزيوني مناسبتي امسال، فاقد حاشيه و حرف و حديث بودند. اين تجربه، گرچه از حرارت و شور و هيجان تلويزيوني، نسبت به سال هاي گذشته كاست، اما مي تواند سرآغازي براي تحول در كار سريال سازي براي مناسبت ها باشد به شرط آن كه در كنار حذف حواشي و هيجانات و جاذبه هاي كاذب، سريال ها مانع از خنثي شدن محتواي آن ها شد.
روزها و شب هاي مبارك ماه رمضان، به خصوص لحظات خاص پس از افطار، يك فرصت مناسب براي صداوسيماست. زيرا هم حال و هواي فردي و هم اجتماعي مردم، به گونه اي است كه آمادگي پذيرش مضامين متعالي را بيشتر از ساير زمان ها دارند. اين درحالي است كه سريال هاي امسال- فارغ از قوت و ضعف آن ها- فاقد اين تأثيرگذاري بودند. به عبارت بهتر، اين مجموعه ها، مثل سريال هاي عادي سيما ساخته و پرداخته شدند و تنها چيزي كه باعث شده، سريال مناسبتي ماه رمضان نام بگيرند، پخش آن ها در شب هاي اين ماه مبارك بود البته، يك اثر هنري و در اينجا فيلم تلويزيوني، براي تأثيرگذاري مذهبي و معنوي، الزامي ندارد كه به طور مستقيم به موضوعات ديني اشاره كند يا حتما از نمادهاي مذهبي استفاده كند. بلكه بايد از نظر ساختاري و محتوايي به گونه اي باشند كه درنهايت به اعتلاي روحي و فكري مخاطب بيانجامد. يا در ذهن بيننده، تلنگري متعالي ايجاد كنند و يا اين كه تماشاگر را به دركي مترقي تر و انساني تر از محيط پيرامونش برساند.
البته در هر سه مجموعه تلويزيوني ماه رمضان امسال، رگه هايي از اين رويه وجود داشت. مثلا «نردبام آسمان» مخاطب را با گوشه هايي از زندگي يكي از اهالي معرفت و مجاهدت هاي علمي او در «راستاي خدمت به اسلام» را ترسيم كرد. يا «عبور از پاييز» به افشاي جنايات سردمدار يك مافياي اقتصادي پرداخت؛ پرداختي كه مي تواند به تقويت روحيه و گفتمان عدالتخواهانه كمك كند. «پنجمين خورشيد» هم ضمن اشاراتي اجتماعي درباره فاصله طبقاتي و جنگ فقر و غنا، سعي داشت تجربه اي تازه درباره رقم خوردن سرنوشت انسان ها را ارائه كند. اما پرداخت محتوايي و گفتماني و همچنين ساختاري آن ها به گونه اي نبود كه بتوانند در راستاي موضوعات مورد نظرشان در جامعه، جريان سازي كنند. صدا و سيما بايد يك راهبرد منتظم و روشن براي سريال هاي مناسبتي و ساير بخش ها و برنامه هايش داشته باشد تا تكليف براي توليد و نمايش كارها مشخص باشد. همان طور كه ديديم، امسال هم ساخت سريال ها با فشردگي و شتاب انجام شد. مثلا در شبكه اول سيما ابتدا قرار بود سريال ديگري پخش شود، اما در لحظات آخر، برنامه تغيير كرد و مجموعه ديگري جايگزين شد. توليد سريال شبكه سه نيز، همزمان با پخش بود و جالب اين است كه پايان بندي داستان هم از ابتدا نامعلوم بود! يعني حتي داستان آن هم به صورت مشخص تدوين نشده بود. اين گونه مسائل، بر كيفيت و اثرگذاري آثار تأثير منفي مي گذارد و موجب سردرگمي سازندگان سريال ها و مخاطبان مي شود. مدون ساختن راهبردها، سياست ها و برنامه ها با پشتوانه اي علمي و نظري و با بهره گيري از تجربيات تمام سال هايي كه سريال هاي مناسبتي پخش شدند كه بتواند اهداف و شاخص هاي ساخت و نمايش فيلم و برنامه در زمينه هاي گوناگون از جمله ماه مبارك رمضان را تعيين كند، از مشكلات و كاستي ها كم خواهد كرد.

 



نردبام آسمان؛ درامي تاريخي- علمي

رضاخراساني
به تصوير كشيده شدن زندگي دانشمندان و بزرگاني كه در گذشته هاي بسيار دور مي زيستند، از چند جنبه هم داراي اهميت است و هم جاذبه. به هر حال بخشي از هويت ما در گرو شناخت هرچه بيشتر افرادي چون «غياث الدين جمشيد كاشاني» است كه بخش هايي از زندگي و تلاش هاي او در سريال «نردبام آسمان» به نمايش درآمده است. اين شناخت، از بسياري از انحرافات، از جمله غربزدگي و سرخوردگي در مقابل پيشرفت هاي ساير جوامع و ملل مي كاهد و عشق و افتخار به كشورمان را در آحاد ملت نهادينه مي سازد. يكي از ابعاد مهم اين گونه سريال ها، توجه به تاريخ است. با توجه به عبارت «گذشته، چراغ راه آينده است» آثاري از اين دست، صرفا درام هايي تصويري درباره گذشته نيستند، بلكه عبرت هايي براي حال و آينده اند. بنابراين «نردبام آسمان» به كارگرداني محمدحسين لطيفي را بايد حاصل يك تصميم گيري درست و همت متعالي دانست. چون در اين سريال با تلاش هاي يك دانشمند بزرگ، اما گمنام آشنا شديم. غياث الدين جمشيد كاشاني، ستاره علمي ايران كه در قرون 7 و 8 هجري قمري زندگي مي كرد. او رياضيدان، منجم، كاشف عدد پي و فيلسوف بود. ضمن اين كه اصلي ترين مدار كره ماه به نام غياث الدين ثبت شده است. بسياري از مردم كشورمان، اين دانشمند را نمي شناسند، اما رساله رياضي او در دانشگاه هاي قاره هاي آمريكا و اروپا تدريس مي شود.
در سريال نردبام آسمان، سعي شده علاوه بر معرفي فعاليت هاي علمي اين دانشمند، ابعادي از زندگي خصوصي و پرفراز و نشيب او نيز ترسيم شود. البته اين ضرورت درام است و در هر كار تاريخ مي بايست، با تكيه بر واقعيت ها، به داستان اصلي شاخ و برگ داد. درام، با ضرباهنگي متناسب آغاز شد؛ غياث الدين در ميان تهاجم مرگ بار مغول ها متولد شد؛ نمادي از حيات دائمي ايران، با وجود تهاجم اقوام گوناگون. و مثالي از رويش در كنار مرگ و نيستي. مسئله اي كه امروز هم براي ما درحال رخ دادن است. جامعه امروز ما هم تحت حملات گوناگوني است. هشت سال جنگ نظامي بر ما تحميل شد و الآن در برابر شبيخون فرهنگي دشمنان اين آب و خاك قرار داريم. اما در كنار يورشي، رويشي وجود دارد كه آينده را خواهد ساخت.
سريال نردبام آسمان داراي داستاني سهل و ممتنع است. از اين نظر مخاطب با آن به خوبي ارتباط برقرار مي كند. داستان ساده و قابل فهم و فاقد پيچيدگي هاي غير ضروري، لازمه يك فيلم تاريخي است كه اين مجموعه به خوبي از پس آن برآمده است.
يكي از ابعاد شخصيتي غياث الدين، ويژگي هاي عرفاني و معرفت شناختي اوست كه در برخي قسمت ها اشاراتي به آن ها مي شود. اما جا داشت كه بيشتر به آن پرداخته شود تا غناي معنوي و محتوايي كار بالا برود.
يكي از نكات قابل توجه «نردبام آسمان» تنوع بازيگران و چهره هاي مختلف است. مثلاً داريوش كاردان و جمشيد جليلوند را معمولاً به عنوان مجري و گوينده در صداوسيما مي ديديم، اما اين بار هر دوي آن ها بازيگر نقش آدم هايي مربوط به صدها سال پيش هستند و نسبتاً از پس اين كار برآمده اند. در مجموع «نردبام آسمان» كاري ارزنده محسوب مي شود كه بخشي از تاريخ معرفت و علم و همت هايي كه بشر امروز از آن بهره مي برد را به تصوير كشيده است.

 



پنجمين خورشيد ، در انتظار تيتراژ پاياني!

محمدرضا محقق
اما سريال پنجمين خورشيد!
به نظر مي رسد اين سريال نمونه بسيار خوبي براي بازتابيدن خواست مديران سيما از مناسبت سازي سريالي در چنين مواقعي باشد. يك سريال بي خطر با موضوع و ايده و بازي و خلاصه همه مؤلفه هاي خاصي كه براي اين بي خطرسازي لازم است.
مصالح سريال عبارتند از يك داستان حتي المقدور ساده و عادي با پيرنگي بي رنگ و خنثي كه بشود در اثناي روايت و خلال درام، مقاديري خرده فرمايش اخلاقي را قاطي كار كرد و درنهايت معجوني متناسب با اين شاخصه ها را در پاستوريزه ترين شكلش تحويل آنتن داد.
البته شك نداريم بخشي از اين متد، نتيجه اجتناب ناپذير بازخوردهايي است كه بعضي محصولات سال هاي پيش براي رسانه به همراه داشته است.
فراموش نكرده ايم سريال بزنگاه را كه سال گذشته از شدت ابتذال و فحاشي در قالب ديالوگ ها و خشونت و هن به مخاطب در قالب ادا و اطوارها و لودگي هاي بازيگران، فرياد همه را برآورده بود.
سريال پنجمين خورشيد از ابتدايي ترين وجوه هنرورزانه تصويري و نيز از مقولات بي اهميتي مثل درام خوب، روايت جذاب ايده پردازي مناسب و چيزهايي از اين دست، بي بهره بود و نبايد هم از منتقد با وجدان و مخاطب حرفه اي توقع داشت كه از نداشته ها و نديده ها براي يك اثر، كرامات ببافد.
كدام مصلحت مهمتر از ذائقه و تربيت ذهني و تصويري مخاطبان رسانه فراگير كه به اين سادگي دستخوش ندانم كاري و ساده پسندي و خنثي سازي اين و آن مي شود و گويي كسي هم به فكر نيست و كان لم يكن شيئا مذكورا!
چرا بايد مخاطبان يك جامعه انقلابي در برابر رسانه «ملي» حسرت آثاري مثل «كليد اسرار» را بخورند كه محصول يك جامعه و حكومت لائيك است؟! خجالت آور نيست؟ منابع غني و گنجينه هاي معرفتي مان كم است يا هنرمند و فيلمساز مومن و انقلابي نداريم؟
بايد كار به جايي برسد كه رهبر فرزانه و داناي راز انقلاب سينه سپر كند و به ميدان بيايد و معصومانه و در مظلوميتي حيرت انگيز از مديران رسانه ملي بخواهد كه به هنرمندان مومن و متعهد و انقلابي ميدان بدهند و يا در سخنان اخيرش از موج سازي جومونگ اظهار تأثر و انتقاد نمايد و ضمن برشمردن ضعف هاي محتوايي و متني اين اثر مديران رسانه را به توجه نسبت به متن هاي فاخر و گنجينه هاي ارزشمند ملي و ديني مان فرا بخواند!
واقعيت اين است كه با تزريق مقاديري خرده فرمايش شبه اخلاقي و نمادسازي از ظواهر اسلامي و انقلابي آن هم در سطحي ترين شكلش، نمي توان توقع خروجي هاي كارآمد و تأثيرگذار فرهنگي و هنري داشت و تا هميشه هم نمي توان به اين سيكل معيوب ادامه داد.
به قول يكي از دوستان تا كي قرار است انقلاب و نظام و جمهوري اسلامي، در فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني در حد نشان دادن كلانتري ظهور و بروز داشته باشد؟! به نظر مي رسد رسانه ملي نيازمند يك خانه تكاني اساسي و حرفه اي به ويژه در حوزه تصميم گيري و سياست گذاري و البته بدنه برنامه سازي است. نبايد اجازه داد خواسته هاي واقعي و آرمان هاي معنوي مردم و منويات كارآمد و مدبرانه رهبر فرزانه انقلاب بيش از اين معطل ندانم كاري و محافظه كاري و مصلحت سنجي هاي شخصي عده اي از مديران نهادهاي فرهنگي و هنري شود. نبايد گذاشت اين بار بيش از اين بر زمين بماند. فردا دير است!!
با اين حال مي توان سريال پنجمين خورشيد را نيز به مدد همين تصاويري كه ديديم و با در نظر داشتن حداقل و كف توقعات ما و استعدادهاي رسانه و استانداردهاي تلويزيون خودمان به نقد بگذاريم.
واقعيت آن است كه رسانه ملي نشان داده است كه در مواقعي چند توانسته است با بهره گيري از پتانسيل بالاي هنرمندان عرصه تصوير در خلق مجموعه هاي ماندگار آن هم در قالب ها و ساحت هاي گوناگون به موفقيت هاي قابل توجهي دست يابد. اين تلاش ها و توفيق هاي ناشي از آن چه در حوزه آثار فاخر و چه حتي در بخش طنز كه برخلاف تصور عمومي از جمله سخت ترين حوزه هاي تصويري است جلوه هاي ماندگاري را آفريده است.
اما چرا اين دستاوردهاي قابل تحسين در عموم كارهاي سيما يا حداقل در بخش قابل توجهي از آن رخ نمي دهد؟ در همين سريال پنجمين خورشيد ما شاهد نوعي سطحي سازي و ساده انگاري مفرط چه با لحاظ مضمون و روايت و داستان پردازي و چه از جهت فرم و مختصات سخت افزاري كار هستيم.
مثلا گره سازي ها و گره گشايي هاي داستاني خيلي دم دستي و سنبل شده اتفاق مي افتند يا بازي بازيگران عموما باري به هر جهت و بدفرم است.
اين رنجوري كه كاملا معلوم است بخشي از آن نتيجه سرعت بالاي ساخت فيلم و محدوديت زماني است گاه خود را در نحوه ديالوگ پردازي ها و حتي كات خوردن هاي سريال هم نشان مي دهد.
ما مي توانيم بپذيريم و كاملا هم گردن نهيم كه نبايد توقعي را كه مثلا از مجموعه اي مثل در چشم باد داريم از سريال پنجمين خورشيد داشته باشيم، اما نمي توان پذيرفت كه يك سريال با در نظر گرفتن همه جوانب كار و محدوديت هاي اجتناب پذير و ناپذير، در نهايت تبديل به عاملي براي نقض غرض متوليان امر و خلاف مدعاي آنان شود. اين نقض غرض چيست؟
همان امري كه اساس و شالوده حركت كلي رسانه را در ابعاد و قالب هاي متنوعش تحت الشعاع قرار مي دهد: خلل و فقدان يك جريان برنامه ريزي شده براي تربيت ذهني و ارتقاي معرفت بصري مخاطب. اين نكته بسيار حياتي و غيرقابل چشم پوشي را در ابعاد مختلفي مي توان سنجيد و با عيار رسانه ملي و توقع مخاطبان و بايسته هاي فرهنگي و هنري سيما محك زد.
از جمله ايرادهايي كه در برخي نقدها به سريال پنجمين خورشيد و ساير اقرانش مي گرفتند اين نكته بود كه در آنها رنگ و بوي ماه رمضان و نشانه گذاري هاي اين ماه و حال و هواي خاص آن مثل لحظات افطار و سحر وجود نداشت.
نگارنده معقتد است وجود اين موضوع الزاماً به معنا- يا تصمين كننده- بهتر بودن يك اثر يا نزديك تر شدنش به اهداف مورد اشاره ما ندارد.
چه بسا يك سريال پر از ظواهر ديني، ولي در باطن تهي از مغز معارف بلند ايماني بي بهره باشد و بالعكس اثر ديگري گرچه از نمادها و مظاهر ديني و مذهبي كمتر نشانه اي داشته باشد اما در متن و بطنش داراي مفاهيم عميق و سرشار و تأثيرگذاري باشد كه جان و دل مخاطب را دريافته و روزنامه هايي از نور و حضور براي او بگشايد.
انتقادي كه بر پنجمين خورشيد وارد است تهي بودن آن از هر دوي اين موقعيت هاست!
واقعيت آنست كه با گنجاندن چند ديالوگ شبه اخلاقي و خلق غيرحرفه اي چند موقعيت باسمه اي نمي توان راهي به درون مخاطب باز كرد و در نهايت همه چيز در سطح مي ماند و در همانجا نيز به پايان ميرسد.
سيكل معيوب به فكر افتادن براي ساخت سريال هاي مناسبتي در آخرين لحظات و سپردن كار به دست كساني كه پيش از اين هم قابليت هاي خود را نشان داده و چندان كارنامه درخشاني نداشته اند در كنار ساخت و عرضه با عجله و بي رمق اين آثار نهايتاً منجر به تبادر و تداعي تصوير و خاطره اي نه چندان دوست داشتني از سريال هاي مناسبتي در ذهن مخاطبان رسانه ملي مي شود.
حقيقت و واقعيت آن است كه ما در انبان خاطراتمان از سريال هاي مناسبتي آثاري همچون شب دهم را داريم كه هنوز بر تارك اين قالب برنامه سازي سيما در طول اين سالها مي درخشد. به راستي چرا تجربه شب دهم به ندرت و رقت و اندكي ترحم برانگيزي مبتلا و عرصه از چنين توليدات با آبرو و فاخر و ارجمندي ميان تهي گشت؟
به اميد آنكه در آينده نه چندان دور و با يك بازنگري و تجديد انديشه و قواي معرفت محور شاهد سريال هاي مناسبتي باشيم كه به راستي مناسب اين روزها و شبهاي پر قدر و عزيز باشند!

 



عبور از پاييز؛ گرگ ها بيدارند

حسين كارگر
سريال «عبور از پاييز» كه به كارگرداني مسعود شاه محمدي و توسط شبكه دوم سيما ساخته و پخش شده موضوعي قابل توجه و مهم دارد، اما متأسفانه پرداخت آن، به ويژه در زمينه فيلمنامه ايرادات فراواني دارد.
اهميت موضوع اين سريال، ارتباط وسيع آن با شرايط روز اجتماعي و سياسي ماست. سريال درباره يك كلان سرمايه دار به نام فرخ كامياب و تبه كاري ها و جنايات اوست. كامياب كه از سوي اطرافيانش «امپراطور» خطاب مي شود، نماد جرياني سياسي- اقتصادي است كه توانستند از بهار ملت ايران- انقلاب اسلامي- و رأفت اسلامي آن جان به در برند و امروز درپي برپايي پاييز و نابودي بهار برآيند. اما در نهايت، با درايت و آگاهي يك قاضي عادل، از پاييز، عبور «خواهيم كرد.»
به اعتقاد سريال «عبور از پاييز» امثال كامياب بايد به زباله دان تاريخ انداخته شوند. در آخرين سكانس سريال، درحالي كه ماشين هاي جمع آوري زباله شهرداري درحال تخليه سطل هاي آشغال هستند، همزمان، پليس هم به سراغ كامياب مي آيد و او را دستگير مي كند.
اين مجموعه با اين كه به موضوع قابل توجهي پرداخته است اما ازنظر ساختاري ضعيف است.
از جمله اين كه در قسمت هاي ابتدايي، داستان بسيار دير وارد مرحله كشمكش مي شود و به همين دليل، برخي از مخاطبان، با ديدن همان يكي دو قسمت اول، قيد تماشاي آن را زدند. همچنين فيلم نامه كار، داراي ضعف هاي بسياري است! مثلاً در يكي از قسمت ها كه دو تن از خلافكاران، كامياب و لعيا را اسير كرده بودند، لعيا به سادگي توانست به بهانه رفتن به دستشويي و برداشتن قرص، به اسلحه دست پيدا كند و خودشان را نجات دهد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14