(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 14 مهر 1388- شماره 19480
 

راهبردها و راه كارهاي تحول در آموزش و پرورش



راهبردها و راه كارهاي تحول در آموزش و پرورش

دكتر حسن ملكي
به نظر مي رسد در شرايط كنوني كشور و مطابق ضرورتهاي اعتقادي و اجتماعي موجود، آموزش و پرورش براي تحقق چند هدف اساسي بايد برنامه ريزي و حركت كند. آنچه كه به شرح ذيل ارايه مي شود موضوعات و اهداف ناآشنا نيستند لكن تحقق آنها به تلاش هاي گسترده و طرحهاي عميق علمي نياز دارد. آنچه كه در اين برنامه مورد نظر اينجانب است راهبردهاي گوناگوني است كه جهت تحقق چنين اهدافي بايد به اجرا درآورد.
تربيت ديني
واژه تربيت ديني و ضرورت پرداختن به آن را متعددشنيده ايم ولي آيا در تربيت ديني كودكان و نوجوانان خود موفق بوده ايم؟
انصافاً سعي و كوشش فراوان توسط مسئولان دلسوز به عمل آمده است ولي به اندازه تلاشهاي صادقانه، نتايج مثبت حاصل نشده است. در حالي كه سرنوشت و بقاي نظام اسلامي به مقدار زيادي به تحقق اين هدف بستگي دارد. اگر ما در عرصه هاي گوناگون حيات خود موفقيت هاي مختلف به دست آوريم ولي در تربيت ديني كارنامه رضايت بخش نداشته باشيم به آرمانهاي خود نمي رسيم. براي شاهد مثال مي توان روحيه بلند و معنوي ملت مسلمان ايران و حزب الله لبنان را مثال زد. ملت مسلمان ايران داراي كدام سرمايه است كه اين طورشجاعانه و مقاوم در برابر استكبار جهاني ايستاده و پشت سر رهبران خود آرمانهاي خود را پيش رو دارد و براي رسيدن به آنها از هيچ قدرتي نمي هراسد؟ آيا اين روحيه حاصل فعاليتهاي سياسي است؟ قطعا اين گونه نيست زيرا كه خيلي از سياسيون و طرفداران آنها در داخل و خارج خود را باخته اند و موضع انفعالي گرفته اند. بنابراين آموزش و پرورش بايد براي تربيت ديني برنامه داشته باشد.
تربيت علمي
تربيت ديني جايگزين ندارد ولي به تنهايي نمي تواند جاي همه چيز را بگيرد. تربيت علمي كه در سالهاي اخير به يكي از تأكيدات مكرر رهبري معظم انقلاب تبديل شده است يكي از لوازم مهم توسعه كشور و عزت جامعه اسلامي است. بديهي است كه در اينجا منظور از تربيت علمي اين نيست كه دانش آموزان اطلاعات علمي وسيع در زمينه هاي مختلف به دست آورند و حافظ دانش باشند. بلكه منظور آن است كه دانش آموزان و دانشجويان مهارتهاي علمي و راهبردهاي يادگيري مؤثر را كسب كنند و خودشان به مولد دانش تبديل گردند. توليد علم از پايه هاي آغازين دوره ابتدايي شروع مي شود.
اگر در آموزش و پرورش يادگيري مهارتهاي علمي در برنامه هاي درسي مورد غفلت قرارگيرد، در سالهاي بعد و دانشگاه نمي توان كار مؤثري انجام داد. اينجانب در اين موضوع ترديد ندارم، تأكيدات مقام معظم رهبري و رئيس جمهور محترم در خصوص پيشرفت كشور و دست يابي به اهداف بلند چشم انداز بيست ساله از طريق رشد علمي دانش آموزان قابل تحقق است.
تربيت اجتماعي
تربيت اجتماعي و آماده كردن افراد براي زندگي بهتر با ديگران بايد يكي ديگر از هدفهاي اساسي مورد نظر آموزش و پرورش باشد. تربيت علمي- با همه تأثيري كه در رشد جامعه دارد- بدون تربيت اجتماعي ابتر و ناقص خواهد بود. فردي را در نظر بگيريد كه در اثر رشد علمي اختراع و يا كشفي انجام داده است ولي حس مسئوليت اجتماعي و تعهد در قبال ديگران در او رشد نكرده است.
آيا با چنين روحيه اي مفيد به حال خود و ديگران خواهد بود يا مضر؟ تجارب و نمونه هاي متعدد نشان مي دهد كه چنين افرادي كه يك بعدي رشد كرده اند به جامعه لطمه خواهند زد. چون توانايي دارد ولي تعهد اجتماعي ندارد. اين مثال و موارد متعدد ديگر نشانگر آن است كه دانش آموزان بايد تربيت اجتماعي شوند.
تربيت اجتماعي مورد نظر صرفاً سازگاري اجتماعي دانش آموزان نيست بلكه دارا بودن مهارت و نگرش هاي لازم و فعال براي مواجهه با مشكلات و معضلات اجتماعي نيز مورد نظر است. مشكلاتي از قبيل اعتياد، ايدز و غيره كه كودكان و نوجوانان را تهديد مي كند و آسيب هايي نيز وارد كرده است به هوشياري، بصيرت و مهارتهاي لازم نياز دارد. از جمله سئوالات اين است كه كدام صلاحيتها و مهارتها بايد در افراد ايجاد و تقويت شود تا بتوانند خود را در برابر اين نوع مشكلات اجتماعي و اخلاقي صيانت كنند؟
انتقادگري اجتماعي بعد ديگر تربيت اجتماعي است. انتقادگري اجتماعي معطوف به آن رفتارهاي اجتماعي است كه در برابر عملكردهاي غلط و انحراف از قبيل ظلم، تبعيض و تحقير اجتماعي حساس است. اگر در جامعه انتقاد صحيح و سالم وجود داشته باشد، زمينه هاي سوءاستفاده ها و رانت خواري هاي عده اي دنيا طلب شكل نمي گيرد.
تربيت سياسي
دانش، مهارت و ارزشهاي سياسي از طريق تعليم و تربيت در دانش آموزان دروني و تقويت مي شود. از آنجا كه انسان مسلمان بايد بينش سياسي نيز داشته باشد نظام آموزش و پرورش بايد رشد سياسي افراد را جزء برنامه هاي اصلي خود قرار دهد. در داخل كشور ملت مسلمان ايران از طريق اقدامات سياسي مانند انتخابات و حضور فعال در جامعه سرنوشت خود را تعيين
مي كنند . چنانچه در اين عرصه از آگاهي و مهارت لازم برخوردار نباشند قادر به انتخاب راه صحيح نخواهند بود . مسلما مقابله شجاعانه و آگاهانه با مواضع دشمن به آگاهي و عمل سياسي مردم بستگي دارد .
تربيت اقتصادي
اقتصاد و جنبه هاي مادي حيات را در زندگي انسانها بايد موضوعي بسيار جدي تلقي كرد و براي ساماندهي آن برنامه ريزي كرد. يكي از راه كارهاي ساماندهي اين موضوع نيز به آموزش و پرورش مربوط مي شود.
اگر اين واقعيت را بپذيريم كه رفتار اقتصادي اعضاي جامعه در توسعه و يا عقب ماندگي اقتصادي كشور موثر است به آساني مي توان پذيرفت كه آموزش و پرورش چه قدر در توسعه و عدالت اقتصادي ايفاي نقش مي كند. ازطريق آموزش مي توان رفتارهاي كودكان ونوجوانان را اصلاح و يا تغيير داد. به عنوان مثال، اصلاح ساختار الگوي مصرف كه ازسوي رهبر معظم انقلاب اسلامي اعلام شده است را به چه نحوي مي توان تحقق بخشيد؟ آيا جز اين است كه بايد رفتارهاي مربوط به مصرف را تغيير داد؟
هرچه كه به رفتارمربوط مي شود در آموزش و پرورش قابل بحث و اقدام است.
موضوعات اساسي ديگر از قبيل تقويت روحيه كار و توليد و ساير ارزشهاي اقتصادي نيز در بعد تربيت اقتصادي قابل پيگيري و تحقق است.
راهبردها
آنچه كه بيان شد اهم هدفهاي كلي تربيتي است كه رسالت هاي اصلي آموزش و پرورش را تشكيل مي دهند.
اصولا نهاد آموزش و پرورش اگر در ابعاد گوناگون تربيت توفيق لازم را به دست نياورد گويي هيچ كاري انجام نداده است. براي دستيابي به اين هدفهاي كلي بايد هدفهاي راهبردي طراحي شود و براي تحقق آنها راهكارهاي عملي پيش بيني گردد.
برخي راهبردها به برنامه هاي درسي و مواد آموزشي ارتباط پيدا مي كند و برخي ديگر به مديريت و برنامه ريزي آموزشي مربوط مي شود. در شاخه نخست سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي آموزش و پرورش انجام وظيفه مي كند و شاخه دوم ازطريق بخش هاي گوناگون وزارتخانه اداره مي شود.
بنابراين هدفهاي راهبردي به شرح زير در اين برنامه ارائه مي گردد:
نيازسنجي علمي و دقيق
تشخيص نيازها درآموزش و پرورش به قدري ضروري و مهم است كه آن را بايد يك هدف راهبردي مهم تلقي كرد. تا زماني كه نيازهاي آموزشي با نيازسنجي هاي علمي معلوم نشود نمي توان قدم هاي موثر درتعليم و تربيت كودكان و نوجوانان برداشت.
هدفهاي تربيتي درسطوح مختلف به شرط ابتنا بر نيازها اعتبار دارند. نيازها در چند سطح بايد مشخص شوند. سطح نخست، نيازهاي كلان در سطح ملي است. اين نيازها برپايه باورها، اعتقادات و آرمانها كه در اسناد اصلي نظام انعكاس دارد مشخص مي شود.
سطح دوم نيازهاي منطقه اي و استاني است و سطح سوم به مناطق كوچك و شهرستانها ارتباط دارد و سطح چهارم به سطح مدارس مربوط مي شود. همه سطوح نيازسنجي بايد انجام پذيرد تا از بررسي و تحليل آنها نيازهاي واقعي دانش آموزان تعيين شود.
هر قدر از سطح نخست به سطح چهارم حركت كنيم از نيازهاي عقيدتي و ايدئولوژيكي به نيازهاي واقعي و عيني نزديك مي شويم. بدون شك اگر نيازهاي سطح اول را بشناسيم ولي از نيازهاي عيني غفلت كنيم در هماهنگ سازي برنامه ها با مخاطبان به مشكل برمي خوريم و اگر نيازهاي عيني و واقعي را بشناسيم ولي از نيازهاي كلان و اعتقادي غافل باشيم در
هم سو كردن برنامه ها و طرحها با آرمانها شكست مي خوريم. در نظام تعليم و تربيت هردو شكست در نيازسنجي مشكل آفرين است.
كاهش تمركز
براي استفاده از نيروها و استعدادهاي گوناگون درسطح كشور و براي هماهنگ كردن برنامه ها با نيازها و توسعه دادن به ارتباطات و فرصت هاي تعاون و همكاري در آموزش و پرورش بايد به سوي كاهش تمركز در نظام مديريتي حركت كنيم. بديهي است كه دراين جا مقصود عدم تمركز به طور مطلق نيست. اين سيستم با شرايط و معيارهاي تربيتي و فرهنگي ما سازگار نمي باشد. ولي تمركز مطلق نيز با معيارهاي ما سازگار نيست. ما براي اراده و اختيار انسانها و انتخاب آنان ارزش قائل هستيم و اصولا راه كمال را از طريق اختيار و انتخاب جستجو مي كنيم. ازطرف ديگر قابليت هاي گوناگون انسانها را بايد نعمت الهي دانسته و شكر عملي اين نعمت ها را بايد به جا آوريم. به عنوان مثال معلماني كه درسطح كشور پراكنده هستند در يك نظام متمركز فرصت انديشيدن و عمل كردن و ابداع و خلاقيت را پيدا نمي كنند.
ضروري است با كاهش تمركز فرصت مناسب براي همكاري و مشاركت همه اقشار مخصوصاً معلمان در برنامه ريزيهاي درسي و آموزشي به وجود آيد.
دركشور حقيقتي به نام تنوع نيازها وجود دارد. ضمن اينكه خروجي آموزش و پرورش بايد انسان مسلمان، آگاه و متفكر باشد ولي براي رسيدن به اين مقصود بايد از معبر متكثر عبور كرد. كثرتي به نام تنوع «خرده فرهنگ ها» را داريم و بايد به سوي حقيقتي به نام «وحدت فرهنگ اسلامي و ملي» حركت كنيم. از واقعيتها نبايد غفلت كنيم زيرا كه به حقيقت نمي رسيم. هرگز مقصود مقدسي به نام «وحدت بخشي ديني و ملي» را مورد كم توجهي قرار نخواهيم داد ولي هرگز از واقعيت تفاوتها درسطح ملي نيز نبايد به سهل عبور كنيم. بنابر اين كاهش تمركز و تشكيل يك نظام مديريتي نيمه متمركز در آموزش و پرورش مورد تأكيد اينجانب است.
چگونگي كاهش تمركز
براي كاهش تمركز يك نظام مديريتي سه سطح مي توان درنظر گرفت. هركدام از اين سطوح ساختار و وظايف خاص دارند.
ستاد مركزي
برنامه ريزي درسي و طراحي چگونگي توليد مواد آموزشي اعم از تعيين هدف، انتخاب محتوا و اصول كلي آموزش و ارزشيابي و ساير انتخاب هاي بنيادي و مهم در سطح ستاد انجام مي گيرد. با توجه به ويژگي فكري و فرهنگي جامعه اسلامي كه همه دانش آموزان درجهت اهداف غايي و آرمانهاي نظام بايد تربيت شوند. نمي توان اين كار را به گروه ديگري واگذار كرد.
درستاد مركزي براي طراحي برنامه ها و مواد آموزشي از متخصصان گوناگون و مربوط از قبيل برنامه ريز درسي، فلسفه تعليم و تربيت و صاحب نظران مسايل اعتقادي، تكنولوژيست هاي آموزشي، روان شناسان و
جامعه شناسان بايد استفاده كرد. اين متخصصان همراه با چند نفر از مسئولان اصلي درشورايي به نام« شوراي عالي برنامه ريزي درسي و توليد مواد آموزشي» وظيفه مهم برنامه ريزي درسي درسطح كلان را انجام مي دهند. شوراهاي برنامه ريزي درسي گروههاي مختلف درسي شاخه هاي فرعي اين شوراي عالي را تشكيل خواهند داد.
سطح استانها
استانهاي مختلف تفاوتهاي اساسي با يكديگر دارند و نيازهاي گوناگون درهر يك از آنها مطرح است. براي هماهنگ سازي نيازها با برنامه ها، مركز نياز سنجي و برنامه ريزي در هر استان تشكيل مي شود. در شرايط فعلي درهريك از استانها تعداد قابل توجهي فارغ التحصيلان رشته هاي برنامه ريزي درسي تكنولوژي آموزشي، فلسفه تعليم و تربيت و روانشناسي يادگيري وجود دارد كه به كارهاي غير مرتبط اشتغال دارند. با تشكيل اين مركز در استانها ضمن استفاده از اين افراد، فرصت و شرايط مناسب براي هماهنگ كردن برنامه ها با نيازها فراهم مي گردد. اين مركز چند وظيفه مهم را مي تواند در دستوركار خود قراردهد:
1-گردآوري اطلاعات و تشخيص نيازها
2- تشكيل بانك اطلاعاتي لازم و نظام دهي به اقلام اطلاعاتي گوناگون در آن
3-تاليف كتاب درسي و ارسال آن به مركز براي بررسي و تأييد
4-نظارت و ارزشيابي برنامه هاي درسي
همانطور كه درمطالب پيشين گفته شد ساختار و وظايف دقيق هريك از سطوح برنامه ريزي متعاقباً مشخص خواهد شد.
سطح مناطق
درمناطق مختلف هر استان مي توان كميته فرعي مركز برنامه ريزي را تشكيل داد ولي درمرحله نخست و درسالهاي آغازين تاسيس مركز نيازسنجي و برنامه ريزي در استان، تاسيس كميته در شهرستانها ضروري به نظر نمي رسد. چنانچه مركز استان به وظايف خود به درستي عمل كند مناطق را نيز تحت پوشش اطلاعاتي و برنامه ريزي خود قرار مي دهد.
تلفيق آموزش وپرورش
موضوع تلفيق به نظر نگارنده درآموزش و پرورش هم چنان معطل باقي مانده است. آنچه كه به عنوان «پرورش» تاكيد مي شود از طريق پيوند ساختاري با آموزش قابل تحقق است. نمي توان اين دو را مجزا ديد و مجزا عمل كرد ولي در انتظار خروجي مطلوب بود. هر يك از مولفه هاي آموزش و پرورش ازقبيل معلم، برنامه درسي، محيط يادگيري، فضاهاي آموزشي و غيره در برگيرنده جنبه هاي آموزشي و پرورشي خواهند بود. البته تحقق اين مهم در بعضي مولفه هاي به آساني قابل انجام نيست ولي برنامه ريزي لازم بايد انجام گيرد تا در يك زمان بندي تعريف شده به انجام برسد. لازم به ذكر است تأكيد بر تلفيق به معناي حذف معاونت پرورشي از ساختار تشكيلاتي آموزش وپرورش نيست. اين معاونت مي تواند وظايف تعريف شده اي را انجام دهد ولي تلفيق خيلي گسترده تر از حيطه كار معاون پرورشي است.
مرتبط سازي فعاليتهاي آموزشي و پرورشي به سياستهاي كلان
آنچه كه اينجانب در طول مسئوليت خود در آموزش و پرورش دريافته ام عدم هم سويي برنامه ها با سياستها و راهبردهاي كلان است. اين سياستها و راهبردها معمولا در اسناد بالادستي مانند سند چشم انداز، برنامه توسعه، فرمايشات رهبري و رياست محترم جمهوري منعكس است. چنانچه بين برنامه هاي درسي و آموزشي با انتظارات كلان هم سويي نباشد، نظام تربيتي و اجتماعي گسسته مي شود. بدين معنا كه دانش آموزان در جهتي پرورش مي يابند كه با سياستهاي كلان هم آهنگي ندارد.
به عنوان نمونه موضوع «عدالت» و «پيشرفت» كه در دهه چهارم عمر انقلاب اسلامي از سوي رهبري معظم و رياست جمهوري به عنوان راهبرد اصلي فعاليتهاي كشور اعلام شده است. بين آموزش و پرورش و اين راهبرد كلي چه نسبتي بايد برقرار شود؟ آيا جز اين است كه در برنامه هاي درسي، كتابهاي درسي، آموزش معلمان و ساير مؤلفه ها بايد مفاهيم، ارزشها، نگرشها و مهارتهاي بنيادين مربوط به عدالت و پيشرفت آموزش داده شود؟ اگر چنين پيوندي برقرار نشود مي توان اميدي براي دستيابي به اين هدف مهم داشت؟ سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي وزارت آموزش و پرورش در اين خصوص نقش اساسي و مهم خواهد داشت.
نظام جامع بهم پيوسته اطلاعاتي (نبا)
بدون ترديد معلمان ركن اصلي آموزش و پرورش را تشكيل مي دهند. هر قدر در مديريت و آسان سازي امور مربوط به اين قشر دقيق تر و علمي تر عمل شود در بهره گيري از قابليتهاي آنان موفق تر خواهيم شد. معمولا مجموعه اي از اطلاعات معلمان را برنامه ريزان و مديران احتياج دارند و به طور مرسوم معلمان در موقعيتهاي مختلف و براي انجام كارهاي گوناگون فرم هاي مختلف تكميل مي كنند و ارايه مي دهند چنانچه با استقرار نظام بهم پيوسته اطلاعاتي (نبا)، بانك اطلاعاتي جامع و به هنگامي كه از وضع معلمان كشور داشته باشيم و دسترسي به آنها نيز آسان باشد شبكه ارتباطي قوي تر بين معلمان با يكديگر و بين آنان با مسئولان و مراكز برنامه ريز شكل مي گيرد. در همين ارتباط مي توان براي هر معلم كارت هوشمندي صادر كرد كه همه اطلاعات مورد نياز (استخدامي، پرسنلي، حقوقي و عملكردي) در آن مضبوط باشد و در مواقع لزوم از آن استفاده كند. اهميت اين كار زماني معلوم مي شود كه به مقدار زمان و انرژي كه در شرايط كنوني صرف تبادل اطلاعات مي شود توجه عميق تري به عمل آوريم.
تربيت نيروي انساني
در اهميت و تأثير نيروي انساني كارآمد و ماهر در پيشبرد برنامه ها هيچ ترديدي نمي توان داشت. اگر همه طرحها و برنامه ها به خوبي تهيه شود ولي نيروي انساني قابل و توانا در اختيار نباشد به درستي اجرا نمي شود. به علاوه اين كه اصولا در مقام طراحي و برنامه ريزي نيز به نيروي انساني تربيت شده احتياج داريم. وضع كنوني نيروي انساني را نمي توان وضع مطلوب تلقي كرد. به نظر مي رسد در آماده سازي و تربيت معلم به يك حركت قوي و همه جانبه در كشور نياز داريم. مخصوصاً اين كه ما در نظام اعتقادي خود به معلم و تأثيرگذاري او در شخصيت دانش آموزان جايگاه بسيار بالايي قايل هستيم.
براي تربيت نيروي انساني از دو جهت بايد به طور موازي برنامه ريزي و اقدام كرد. يكي اين كه ضروري است نظام تربيت معلم با يك بازانديشي و استفاده از تجارب ساير كشورها و عبرت گيري از نواقص و اشتباهات گذشته احيا شود. شايسته نيست در نظامي كه در آن تربيت و فرهنگ مقام نخست را دارد منبع تربيت مربي و معلم ضعيف شود و مورد بي مهري قرار گيرد.
علاوه بر اين مي توان نيروهاي مناسب و باصلاحيت را در استانها و مناطق شناسايي كرد و از طريق گذراندن برخي دوره هاي كوتاه مدت و تداوم آن در ضمن خدمت آنان را براي ورود به كلاس هاي درس آماده نمود. لازم به ذكر است كه براي اين مقصود بايد راه كارهاي دقيق و مطمئن براي شناسايي افراد باصلاحيت درنظر گرفت. طريق ديگر براي آماده سازي نيروي انساني، انجام بهتر و علمي تر دوره هاي آموزش ضمن خدمت است. اين آموزشها زماني دقيق و علمي انجام مي گيرد كه بر پايه ضرورتها و نيازهاي آموزشي آنان باشد و ثانياً با روشهاي مؤثر و اثربخش اجرا گردد.
نظر به اين كه معلمان و مربيان در زمره بزرگسالان قرار دارند در آموزش آنان از روانشناسي و اصول برنامه ريزي آموزش بزرگسالان بايد استفاده كرد.
اين آموزشها علاوه بر كلاسهاي حضوري به طور مجازي و آموزش از راه دور نيز قابل انجام است. به دليل تنوع و كثرت معلمان در سطح كشور بايد از فناوري مناسب براي گسترش آموزشها كمك گرفت. آموزش معلمان از طريق راديو و تلويزيون موضوع مهمي است كه از طريق هماهنگي با صدا و سيما مي توان دنبال كرد.
بنابراين براي تربيت نيروي انساني به چند طريق مي توان عمل كرد:
الف. احياي مراكز تربيت معلم با رويكرد برنامه محور
ب. شناسايي نيروهايي با صلاحيت و جذب تدريجي آنها
ج. تداوم آموزشهاي ضمن خدمت بر پايه نيازها و ضرورتها
د. استفاده از صدا و سيما جهت گسترش آموزشها در سراسر كشور.
¤ عضو هيئت علمي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي
دانشگاه علامه طباطبايي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14