(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 26 مهر 1388- شماره 19488
 

فيلم سينمايي «بي پولي» ساخته حميد نعمت الله
رهيافت هاي طنازانه يك تراژدي!
گفت وگو با محمد خزاعي دبير هفتمين جشنواره بين المللي تئاتر رضوي
مأمني براي هنرمندان دلباخته
انتقاد اكبرلو از مديريت جشنواره تئاتر كودك
نگاهي به فيلم «هري پاتر و شاهزاده دو رگه»
هري پاتر ؛ موعودي بر آستانه آرماگدون



فيلم سينمايي «بي پولي» ساخته حميد نعمت الله
رهيافت هاي طنازانه يك تراژدي!

محمدرضا محقق
تجربه «بي پولي» در سينماي ايران از آن جنس تجربه هاي بكر و دست نخورده و كميابي است كه مي تواند به روشني و درستي بر تارك اين عرصه نه چندان قدر ديده و بايسته بدرخشد.
«بي پولي» از چند شاخصه آشنا و يك ويژگي ملهم از خلاقيت ابتكار بهره مند است كه همان، جلوه گاه توانمنديهاي سازنده اش براي رونمايي داشته ها و باشندگي هاي اوست.
ايده «بي پولي» برمحوري شكل مي گيرد كه به تمامي و سختي، ريسك بالايي دارد.
فضايي ملهم از تراژدي و طنز كه بن مايه هايي از واقعيت و انتزاع هايي از شخصيت پردازي را به همراه دارد.
«بي پولي» برآمده از حسي ممزوج و لزج است كه ابعادش در دو خط، به موازات يكديگر پيش مي رود: درد معيشت و طنز موقعيت.
فيلم يك موج سواري جذاب و با نشاط است كه در امتزاج آن دو بعد ظاهرا بعيد به شاكله اي دست مي يابد كه موجبات استحكام اثر را فراهم مي آورد.
تراژدي سهمگين بي پولي و درماندگي در فراز و فرودهايي ملهم از واقعيت رندانه در يك نوع يكپارچگي طنزآميز موج مي خورد و فضايي يكدست و قشنگ را پديد مي آورد.
در سوي ديگر، مي توان تمام ابعاد فيلمنامه و وروايي و دراماتيك فيلم را در يكي از شخصيت هايش بازجست.
يك دختر جوان كه در آستانه زندگيش درفضايي نوآمد، با رويكردهايي كه از واقعيت زندگي زوج هاي جوان امروزي هم چندان دور نيست، در يك فضاي ساده دلانه و زنانه، درعين نشاط كودكانه و معصوميت هاي لطيف و ظريف بچه گانه اش، حس همسري و بارقه هاي مادري را نيز به دوش مي كشد و تمامي اينها نقشي مي سازد كه شخصيت پردازي درستش در «بي پولي» به بازي ليلا حاتمي، تصويري كمتر ديده شده و بسيار رندانه از يك زن جوان ايراني با تمام روحياتي كه از او سراغ داريم، شكل مي دهد. در واقع تلاقي اين ساده دلي معصومانه و آن بار زنانه و مادرانه در يك موقعيت تراژدي و البته طنازانه بازي سخت و دشواري رابراي حاتمي تدارك مي بيند كه البته او با درايت و فهم جانانه و معرفت آميزي به خوبي و راستي و بي هيچ حشو و زوايدي، از پس آن برمي آيد.
«بي پولي» در تدارك رندي و طنز و تراژدي، هم به عناصر مألوف و مأنوس كارگردان در آثار پيشين- مثل «بوتيك» عزيز و بزرگ- وفادار مي ماند و هم جلوه هايي تازه فراهم مي آورد تا با مهياشدن اين نرم افزار فيلمنامه اي، در تداركي سخت افزارانه، به قالب گيري روايي آن دست يازيده و فيلم را بر اين موج نه چندان رام، استوار كند.
خانه تيمي دوستان قديمي، فضاي كاري و كتاب نويسنده جوان، مسأله تغيير شغل و فضاي رانت و پارتي در اين موقعيت ها و... تا بدانجا كه «پول» پيدا شده و در مسير، به عنوان نشانه اي از خدا براي دختر جوان «يافته» و با انداختن درصندوق صدقه پاسخ اين اشاره الهي داده مي شود.
«بي پولي» فيلم خوش فرمي است. نوعي قلق زودياب در آن هست كه مجموعه مؤلفه هاي فيلم در يافتن و روان كردن آن موثر وهمدستند.
بازيها، روان و يكدست و خوب و فيلمنامه نسبتا كارا و بجا و دقيق و البته كارگرداني نعمت الله كه جا به جا، ميزانسن هاي يكپارچه و يكدستش، گوياي حضور او هست و نيست. فيلم، طنز روان و زيرپوستي دارد كه گاه به شمايل ترجيع بندهايي درمي آيد كه در امتداد فيلم، حضوري نحيف اما تاثيرگذار دارند. مثل آن تكيه كلام موسيقايي كه در سكانس هاي متعددي، بازتاب متنوعش را به عنوان حدفاصل تداعي هاي روايي و تلفيق هاي طنازانه، شاهد هستيم. «تو از قبيله ليلي، من از قبيله مجنون...»
«بي پولي» به خوبي نشان داد كه طنز و روايت طنازانه، چقدر مي تواند حاوي مختصات مبتكرانه و خلاقيت هاي خلاف آمد عادت باشد. آفرينش هايي كه مرزهاي مصنوعي تكرار و نمادشده را درهم شكسته و شمايل بديع و جديدي را حتي با درجه ريسك بالا بيافريند و محيط ها و فضاهاي جديد را تجربه كند و ديگران را دراين تجربه، شريك.
از نعمت الله، پيش از «بي پولي»، «بوتيك» را در خاطر داريم. فيلم بزرگ، ارزشمند و خاطره انگيزي كه با روايت صميمي، پرخون و صريحش، در تلاقي با بازيهاي گيرا و بجا و جذاب، نوعي از فضاي بومي را در مقياسي قابل تأمل و موقعيتي خطير فراهم آورد و تبديل به يكي از بهترين آثار تاريخ سينماي ايران شد.
اينك اما «بي پولي» در فضايي كاملا متفاوت و البته با رگه هايي متشبه به برخي المانهاي نشانه گذاري شده در بوتيك، اما با رويكردي طنازانه- در نقطه مقابل بوتيك با آن تراژدي و تلخي صريح و گزنده اش- شكل گرفته است كه گوياي تلاش و خواست كارگردان براي تجربه فضاها و موقعيت هاي متنوع سينمايي است.

 



گفت وگو با محمد خزاعي دبير هفتمين جشنواره بين المللي تئاتر رضوي
مأمني براي هنرمندان دلباخته

آرش فهيم
اشاره: با نزديك شدن به زاد روز امام هشتم، كاروان فرهنگ و هنر كشورمان نيز در قالب جشنواره فرهنگي و هنري امام رضا(ع) بسيج مي شود تا در تمام نقاط وطن «مشهد» زنده شود. اما در ميان همه برنامه هاي جشنواره امام رضا، يكي از آن ها از بقيه سبقت گرفته و توانسته فراتر از يك برنامه جشنواره امام رضا، در قامت يك همايش و رويداد فرهنگي مستقل و فراگير خودنمايي كند. به گونه اي كه به اعتراف اهالي تئاتر، جشنواره تئاتر رضوي، امروز بزرگ ترين جشنواره ديني در حوزه هنرهاي نمايشي و مهم ترين جشنواره تئاتر، پس از جشنواره فجر است. اين در حالي است كه «محمد خزاعي» دبير هفتمين جشنواره تئاتر رضوي كه حالا «بين المللي» هم شده، معتقد است، اين جشنواره تنها 40درصد از راهي را كه او در ذهنش براي آن ترسيم كرده طي نموده است و هنوز 60درصد از اين مسير باقي مانده تا جشنواره تئاتر رضوي به تكامل برسد. باقي مسائل درباره اين رويداد را در گفت وگوي ما با خزاعي بخوانيد.
¤ جشنواره تئاتر رضوي در تقسيم بندي فعاليت هاي فرهنگي، يك «جشنواره موضوعي» محسوب مي شود. نام جشنواره موضوعي، رويدادي را به اذهان متبادر مي كند كه با صرف هزينه اي سنگين، به نمايش چند اثر و نهايتاً اهداي جايزه به تعدادي هنرمند محدود مي شود و ديگر هيچ! چرا در يك زمينه فرهنگي مثل تئاتر، گاهي تعداد جشنواره هايي كه در طول سال برگزار مي شود، از تعداد آثار قابل توجه بيشتر است؟ آيا تكثير جشنواره هاي موضوعي فايده اي هم به حال فرهنگ و هنر ما دارد؟
- جشنواره ها، هدفمند كردن و تأثيرگذاري فرهنگي آن ها مقوله اي است كه سال هاي سال است درباره اش بحث مي شود. در يك برهه اي از زمان هم به دليل رشد قارچ گونه جشنواره هاي موضوعي، همين مسئله مطرح شد كه بهتر است در شرايطي كه مثلاً در عرصه نمايش كشور توليد آثارمان اين قدر كم است، جشنواره ها محدود و تجميع شوند.
اما بحث من اين است كه اگر جشنواره ها داراي سازماندهي باشند و استراتژي و برنامه ريزي مدوني در برگزاري آن ها وجود داشته باشد، قطعاً هدفمند و تاثيرگذار خواهند بود. مثال مي آورم: در اولين دوره هاي جشنواره تئاتر رضوي، نمايش هايي كه با موضوع امام رضا(ع) در كشور اجرا مي شد، كمتر از تعداد انگشتان دست بود.
اما امروز به جايي رسيده ايم كه بيش از 900 اثر درباره اين موضوع داريم. امروز جشنواره تئاتر رضوي تبديل به مامني براي هنرمندان سراسر كشور و يكي از مهم ترين جشنواره هاي ديني در ايران شده است. در كمتر جشنواره موضوعي ديده مي شود چنين استقبال گسترده اي از سوي هنرمندان صورت گيرد. اگر اين جشنواره هدفمند نبود و استراتژي، برنامه ريزي و ايدئولوژي خاص خودش را نداشت، نمي توانست به چنين جايگاهي دست يابد. اما يك جشنواره اگر قرار است كه صرفاً يك نمايش تبليغاتي باشد و بدون برنامه ريزي برگزار شود، قطعاً بهتراست تعطيل شود.
¤ يكي از انتقاداتي هم كه به جشنواره هاي موضوعي مي شود اين است كه اين نوع از جشنواره ها بيش از آن كه با اهداف فرهنگي متعالي برگزار شوند، وسيله اي براي برداشت اقتصادي و مالي برگزاركنندگان هستند.
- نه، واقعاً آن طوري كه مي گويند، برگزاري جشنواره منافع اقتصادي ندارد. به عنوان مثال، بنده يك تهيه كننده سينما هم هستم و با توليد يك تله فيلم، دستمزدي 4 برابر برگزاري يك جشنواره مي گيرم. اين قضيه درباره جشنواره اي چون تئاتر رضوي بسيار متفاوت تر است. يك زماني به حرم امام رضا(ع) مي رفتم و خادمين آن حرم را مي ديدم، با خودم مي گفتم كه ممكن است روزي من هم يكي از اين خادمين باشم؟ وقتي كه برگزاري جشنواره تئاتر رضوي را به بنده سپردند ديدم كه ما هم در اصل نوعي خادم امام رضا(ع) هستيم؛ خادم فرهنگي. گروه هايي هم كه در اين جشنواره حضور مي يابند، زوار امام هشتم هستند. به همين دليل دبيري جشنواره تئاتر رضوي را خدمت به زوار آقا مي دانم. البته مسئوليت ما بسيار سنگين تر از ساير خادمين و زوار است. چون آن ها حاشيه ندارند و تحت تاثير خرافات قرار نمي گيرند، اما در عرصه فرهنگي اگر اشتباه كنيم، اگر در ترسيم انديشه و فرهنگ رضوي بد عمل كنيم، اگر شرايط اجتماعي را به خوبي نسنجيم و اگر استراتژي درستي نداشته باشيم تأثير منفي خواهيم داشت.
به طوري كه به جاي ايجاد جاذبه در ارزش هاي ديني، دافعه ايجاد خواهيم كرد. از اين منظر كه نگاه كنيد مي بينيد كه جشنواره تئاتر رضوي چقدر وادي زيبا و قشنگي است. در اين وادي منفعت و برد و باخت وجود ندارد، وادي جوايز نيست، بلكه وادي آدم هاي عاشق و دل سپرده است كه به خاطر اين دل سپردگي كار هنري مي كنند. يكي از هنرمندان حرفه اي كشور برايم مي گفت كه وقتي اثر هنري اش را براي ساير جشنواره ها ارسال مي كند، اصلا نگران پذيرفته يا عدم پذيرش كارش نيست. اما در مورد جشنواره تئاتر رضوي نذر كرده است كه اگر كارش پذيرفته شود، به زيارت امام رضا(ع) برود. اين نوع رابطه و كار فرهنگي با رابطه و كار عادي خيلي فرق مي كند. من در بيش از 200 جشنواره، در عناوين مختلفي حضور يافته ام، اما در هيچ يك از آنها چنين عشق و ارادتي را نديده ام.
¤ يكي از مشكلات جشنواره هاي موضوعي اين است كه پس از چند دوره برگزاري دچار ركود و رخوت مي شوند. مثلا در همين عرصه تئاتر، جشنواره هايي هستند كه بيش از ده دوره از برگزاري آنها گذشته است و امروز نه تنها نسبت به دوره هاي ابتدايي خودشان پيشرفتي نداشته اند كه پس رفت هم كرده اند. شما چه كرديد تا دچار اين مسئله نشويد؟
- روزي كه برگزاري جشنواره تئاتر رضوي را به بنده سپردند، با خودم فكر مي كردم در مدت سه چهار سالي كه قرار است اين مسئوليت را به عهده داشته باشم، بايد از كجا به كجا برسم. يك برنامه اي براي آن داشتم. در آن موقع، اين جشنواره سه بخش داشت كه امروز به 12بخش گسترش يافته است كه اين بخش ها عبارتند از: «مسابقه ايران»، «تجربي»، «عكس و پوستر»، «نمايش هاي خياباني»، «نمايش هاي راديويي و تلويزيوني»، «پژوهش»، «كودك و نوجوان»، «عروسكي»، «گروههاي آئيني»، «مجالس تعزيه»، «نمايش هاي مهمان» و «نمايش هاي خارجي».
در آن دوره، حد اكثر آثاري كه براي جشنواره ارسال مي شد، 150اثر بوده اما امسال 900 اثر رسيده است. در جشنواره تئاتر رضوي در ابتدا فقط هنرمندان جوان و تجربي حضور مي يافتند، اما امروز هنرمندان حرفه اي و پيش كسوت نيز شركت مي كنند. تئاتر رضوي در اين مدت از يك جشنواره درجه دو به جشنواره اي معتبر تبديل شده است، تا آنجا كه به عقيده مسئولان و هنرمندان نمايش كشور، پس از جشنواره تئاتر فجر، مهم ترين جشنواره نمايشي ايران محسوب مي شود. يك اتفاق ديگري كه امسال براي نخستين بار در اين جشنواره روي داد، انتشار فراخوان بلافاصله پس از پايان جشنواره قبلي بود. اين كار باعث شد تا هنرمندان فرصت بيشتري براي شركت در آن پيدا كنند. امسال همچنين با هماهنگي مركز هنرهاي نمايش و مديران كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان ها، حداقل گروههاي شهرستاني اجراي عمومي خواهند داشت.
جشنواره تئاتر رضوي امسال در اولين قدم چند نمايش خارجي از كشورهاي تاجيكستان و آذربايجان را نيز پذيرفته است.
¤ برگزاري جشنواره اي مثل تئاتر رضوي، به جز هنرمندان تئاتر، براي ساير بخش هاي فرهنگ و به طور كلي جامعه چه اهميتي دارد؟
- ببينيد، ما وظيفه داريم كه براي ترويج فرهنگ ائمه فعاليت كنيم. مگر غير از اين است كه ما يك جامعه شيعه هستيم، پس هرچه براي تقويت و ترويج اين فرهنگ فعاليت كنيم، باز هم كم است. چرا كه در مقابل، دشمن در حال فعاليت است و روي مسائل مختلف ديني ما تمركز كرده و در تلاش است تا انحرافات و خرافات را وارد فعاليت هاي ديني ما كند. در شرايطي كه آنها در حال فعاليت هستند، آيا ما مي توانيم خاموش باشيم؟
¤ سؤال اصلي من هم همين است. جشنواره تئاتر رضوي چطور مي تواند تاثيرگذاري فرهنگي سلبي و ايجابي داشته باشد؟
- در اين حوزه بايد الگوسازي كرد. تلاش اصلي ما اين است كه به مسائل ديني، به طور خاص زندگي و شخصيت امام رضا(ع) عميق تر نگاه شود. به نظر مي رسد كه در پاره اي موارد، نخ تسبيح را گم كرده ايم. مسائلي كه در بطن يك اتفاق ديني، مثل شهادت امام حسين(ع) رخ مي دهد، بسيار مهمتر از سطح و ظاهر آن است. ما بايد سعي كنيم كه از نگاه سطحي، شعارزده و تك بعدي كه موجب از دست رفتن مخاطب مي شود پرهيز كنيم و به عمق و ژرفاي موضوعات و امور ديني در تئاتر توجه كنيم.
¤ شما در پرسش هاي قبلي به پيش رفت و گسترش جشنواره اشاره كرديد. آيا اين پيش رفت، در موضوعات، محتوا و كيفيت نمايش ها هم رخ داده است؟
- اگر از هيئت هاي انتخاب و داوري جشنواره امسال تئاتر رضوي سؤال شود، آنها خواهند گفت كه اين نمايش ها از محدوده چند موضوع خارج شده اند. يكي از معضلات در حوزه تئاتر رضوي خلاصه شدن موضوع نمايش ها به دو موضوع نذر و شفا بود. البته اين موضوعات هم زيبا هستند، ولي فرهنگ رضوي فقط به اين مسائل محدود نمي شود كه خوشبختانه امروز به موضوعات متنوع تر و مهم تري هم توجه مي شود.
¤ با چه راهكاري توانستيد اين محدوديت را تخفيف دهيد؟
- يكي از كمبودهاي جدي در اين عرصه فقدان پژوهش و مطالعه بود. به همين دليل اقدام به فهرست نويسي آثار با موضوع رضوي كرديم و در اين فهرست نويسي، كل كتاب هايي كه مي توانستند منبع و مأخذ مناسبي براي هنرمندان باشند را معرفي كرديم. به اين ترتيب، 360اثر معرفي شدند تا هنرمندان به مطالعه آنها بپردازند و از روي آنها نمايشنامه توليد كنند. نكته مهم اين است كه در تئاتر ديني نمي توان صرفاً با تكيه بر تخيل اثري را خلق كرد و هنرمندان نياز شديدي به تحقيق و مطالعه دارند. امسال كه آثار مورد بررسي قرار گرفتند، ديديم كه تكاني خورده اند. آن تنوع موضوعي و نگاه هاي متفاوت، بالاخره وارد تئاتر رضوي شد كه اين جاي خوشحالي است.
اما هنوز هم كمبودهايي داريم. به همين دليل به اين نتيجه رسيديم كه بايد منابع و خوراك مطالعاتي بيشتري را در اختيار هنرمندان قرار دهيم. چون برخي از هنرمندان به دلايل مختلف مثل كاهلي، عدم دسترسي به منابع در شهرستان ها، يا گرفتاري هاي روزمره سراغ اين منابع پژوهشي نمي روند. طرح ما اين شد كه يك كتاب به نام «يك قمقمه از كوثر» را به آقاي نصرالله قادري سفارش داديم تا تهيه كند. اين كتاب شامل مجموعه اي از قصه هاي تاريخي و معاصر درباره امام رضا(ع) است كه دراماتيزه شده اند. يعني هنرمندان مي توانند با بهره گيري از آن ها، نمايشنامه بنويسند. به اين ترتيب، فكر مي كنم براي سال آينده، هنرمندان تئاتر ما مشكل موضوع و متون نمايشي براي اجرا نداشته باشند. همچنين يكي از برنامه هايي كه با جديت اجرا مي شود، سمينارهاي تخصصي است كه با موضوع تئاتر و دين برگزار مي شوند و در آن ها يك آسيب شناسي جدي در اين عرصه صورت مي گيرد. همچنين امسال 7 كتاب پژوهشي همزمان با برگزاري جشنواره منتشر خواهيم كرد.
¤ يكي از مسائل موجود در تئاتر كشور ما، محدوديت اجرا براي هنرمندان است. يعني برخي از هنرمندان معمولاً فرصت بيشتري براي اجراي آثارشان مي يابند، اما اكثريت فرصت كمتري دارند. جشنواره تئاتر رضوي براي شكستن محدوديت اجرا چه برنامه اي دارد؟
- در جشنواره تئاتر رضوي براي هنرمندان با تجربه، هنرمندان جوان و هنرمنداني كه مدتي است نتوانسته اند كار كنند به يك اندازه فرصت وجود دارد. قدم هنرمندان با تجربه روي چشم ماست، اما مبناي پذيرش آثار ،حرفه اي يا غيرحرفه اي بودن خالقان آثار نيست. هم امسال و هم سال گذشته، بسياري از گروه ها و هنرمندان حرفه اي آثارشان در جدول اجراي نمايش ها ديده نمي شد. دليل اين اتفاق اين نبوده كه آثارشان ضعيف است، بلكه ظرفيت پذيرش آثار، به ما اجازه نمي داده كه آن ها را بپذيريم. جشنواره تئاتر رضوي مرعوب نام ها نيست، بلكه مرعوب آثار است. به همين دليل ممكن است كار يك هنرمند معروف و حرفه اي پذيرفته نشود، اما اثر يك هنرمند ناشناخته از يك شهرستان دور افتاده پذيرفته شود. ضمن اين كه بهتر است جشنواره تئاتر رضوي تبديل به محلي براي تبادل نظر بين گروه هاي حرفه اي و با تجربه و هنرمندان كم تجربه و جوان شود.
¤ اما يكي از انتقاداتي كه بر اين جشنواره و ساير جشنواره هاي ديني وارد مي كنند، عدم حضور برخي از هنرمندان مدعي و صاحب نام است.
- برخي از دوستان كه نگاه روشنفكرانه و مغرضانه دارند، در جشنواره مذهبي شركت نمي كنند، اما به نظر من جايگاه يك جشنواره بايد آنقدر بالا برود كه اين دسته از هنرمندان هم افتخار كنند كه در جشنواره شركت كنند. برخي هم مي گويند كه بايد بر فرض 300 ميليون تومان پول بدهيم به فلان هنرمند تا اثري را براي جشنواره توليد كنند. اما اگر ما اين كار را كنيم، اين هزينه را تنها براي چند روز برگزاري جشنواره حيف كرده ايم، آن هم براي فردي كه اصلاً اعتقادي ندارد. ما اعتقاد داريم كه بايد از هنرمنداني حمايت شود كه به اين جريان اعتقاد دارند. ما الآن در شرايطي قرار داريم كه بايد يك عده جوان را وارد كار كنيم. وقتي هنرمندان جوان با علاقه، عشق و اعتقاد عميق وارد اين عرصه مي شوند، چه اشكالي دارد كه از آن ها حمايت شود؟ پيش كسوتان و با تجربه ها هم قدمشان روي چشم. اما آن ها هم بايد در كنار هنرمندان جوان قرار بگيرند و دست آن ها را بگيرند و بالا بكشند. بايد در اين عرصه يك مقدار منيت ها، عناوين و القاب كنار برود تا تبادل بين هنرمندان صورت بگيرد.
¤ آيا نگران نيستيد كه تأكيد بر جوانگرايي و حمايت از هنرمندان معتقد، كيفيت جشنواره را كاهش دهد؟
- توليد اثر هنري بايد با عمق وجود هنرمند ارتباط داشته باشد، اين خيلي مهم است و در جشنواره تئاتر رضوي هم اتفاق مي افتد. در نتيجه شاهديم كه تئاتر حرفه اي مبتني بر انديشه و اخلاق در اين جشنواره تجلي مي يابد. اين به مضامين ديني و جوهره اعتقادات ما برمي گردد و توجه به اين مسائل نه تنها بر كيفيت جشنواره اثر منفي نمي گذارد كه تا به حال با رشد سعودي چه از نظر كمي و چه كيفي روبرو بوده است.
¤ در زمينه جذب مخاطب و تقويت بخش خصوصي در تئاتر چطور؟
- معتقديم كه اگر بخواهيم تئاتر خصوصي داشته باشيم، بايد از طريق تئاتر ديني شكل بگيرد. چون هرگاه نمايشي ديني در كشور ما اجرا شده با استقبال خوب مردم مواجه شده است. مردم با تئاتر ديني خوب ارتباط برقرار مي كنند و همين ارتباط باعث خواهد شد كه تئاتر خصوصي شكل بگيرد و ما هم نگران سالن و مشكلات مالي نباشيم.

 



انتقاد اكبرلو از مديريت جشنواره تئاتر كودك

منوچهر اكبرلو درباره جشنواره تئاتر كودك و نوجوان در اصفهان گفت: متاسفانه مسئولان اجرايي جشنواره بيش از آن كه نگاه فرهنگي با هنرمندان و مهمانان داشته باشند، نگاه انتظامي داشتند.
«منوچهر اكبرلو» نويسنده و منتقد تئاتر در گفت وگو با فارس درباره چگونگي برگزاري جشنواره بين المللي تئاتر كودك و نوجوان در اصفهان اظهار داشت: جشنواره تئاتر كودك از نظر برنامه ريزي و اجرا تفاوتي با سال گذشته نداشته و بايد در نظم سالن هاي نمايش كنترل بيشتري صورت مي گرفت.
وي افزود: مسئولان اجرايي جشنواره بيش از آنكه نگاه فرهنگي داشته باشند با نگاه انتظامي به مسائلي كه در زمان برگزاري جشنواره پيش مي آمد، برخورد مي كردند و برخوردشان با هنرمندان نيز فرهنگي نبود. اكبرلو با اشاره به ناهماهنگي ها در اداره جشنواره تصريح كرد: به طور مثال از ورود خبرنگاران مهمان كه از تهران به جشنواره آمدند عليرغم داشتن كارت جلوگيري به عمل مي آمد.
وي گفت: سطح كيفي كارها تفاوت چشمگيري با سال گذشته نداشت. البته معتقدم كيفيت تئاترهاي كودك و نوجوان ربطي به كيفيت جشنواره ندارد، بلكه به اقدامات و برنامه ريزي مسئولان تئاتر در طول سال بستگي دارد.
اين نويسنده اضافه كرد: به عنوان مثال تعطيلي يك ساله تالار هنر تعداد زيادي از كارگردان هايي كه در زمينه تئاتر كودك كار مي كردند به اجبار به تعطيلي يك ساله موقت فرستاد. در جشنواره تئاتر كه در شهرستان ها برگزار مي شود شاهد سوءمديريت ها هستيم و بسياري از استان ها در اين زمينه نمره قابل نگرفتند.

 



نگاهي به فيلم «هري پاتر و شاهزاده دو رگه»
هري پاتر ؛ موعودي بر آستانه آرماگدون

سعيد مستغاثي
ترديدي نيست كه محورهاي اصلي كتاب «هري پاتر و شاهزاده دو رگه» 3 موضوع تشريح سرگذشت تام ريدل يا همان ولد مورت ، راز بقا و جاودانه شدنش از طريق هوركراكس ها و همچنين اقدامات اسنيپ به عنوان جاسوسي دو جانبه است كه در اوج فعاليت هايش دامبلدور را به قتل
مي رساند.
اما در فيلمنامه ، اين 3 محور مهم در سايه تعقيب و گريزهاي هري پاتر و اسنيپ ، عشق مثلثي رون ويزلي و لاوندربراون و هرماين گرينجر يا سطحي شدن عشق هري و جيني ويزلي همچنين پررنگ شدن مزاحمت هاي مداوم هري براي پرفسور اسلاگهورن ( جهت كشف اصل آن خاطره خراب شده توسط تام ريدل) و ...قرار گرفته و چندان براي مخاطب باز نمي شوند. حتي قضيه شاهزاده دورگه كه بخشي از عنوان كتاب و فيلم است (و پيش از خواندن كتاب يا ديدن فيلم ، مورد حدس و گمان هاي متعدد قرار مي گرفت كه آيا مصداقش ، هري پاتر است يا ولد مورت و يا...؟) تنها در يكي از سكانس هاي پاياني فيلم مورد اشاره قرار مي گيرد.
اما در كتاب و در فصل آخر به نام «گور سفيد» ، هرماين كه در طول داستان نيز به دنبال كشف راز شاهزاده دورگه بود ، همه ماجراي آن را براي هري توضيح مي دهد كه مادر اسنيپ ، نام «شاهزاده» برخود داشته و از آنجا كه اسنيپ بسيار به مادر خود افتخار مي كرده ، لقب «شاهزاده» را براي خود برمي گزيند. از طرف ديگر پدر اسنيپ نيز مشنگ زاده بوده و از اين لحاظ اسنيپ ، يك دورگه محسوب مي شده است. گو اينكه هم هري پاتر و هم ولدمورت هم دورگه به حساب آمده اما لقب شاهزاده تنها براي اسنيپ وجود داشته است.
اما مهمترين تغيير فيلمنامه نسبت به كتاب در صحنه آخر و يورش مرگ خواران ولد مورت به هاگوارتز اتفاق مي افتد. در كتاب ، دامبلدور با توجه به آگاهي از اين حمله ، اعضاي محفل ققنوس و بعضي از اهالي هاگوراتز را آماده مقابله و مقاومت كرده و سرانجام بر مرگ خواران پيروز مي شوند.
اما در فيلم شاهد تخريب هاگوارتز و حتي به آتش كشيدن پناهگاه خانه ويزلي ها) توسط دار و دسته ولد مورت هستيم درحالي كه كوچكترين مقاومتي در برابرشان رويت نشده و اساسا فردي از اعضاي محفل ققنوس حضور ندارد! معلوم نيست چرا كارگردان و فيلمنامه نويس اين بخش مهم را از فيلم حذف كرده يا از آن بسيار سرسري گذشته اند. شايد قصد
داشته اند همه هيجان و تعليق رويارويي ارتش ولدمورت با محفل ققنوس را براي نبرد آخرين و قسمت هفتم يعني «هري پاتر و يادگاران مرگ» نگاه دارند. به هر حال در اين بخش ، در واقع فيلمنامه نويس و كارگردان ، تغيير مهم و تاثير گذاري را نسبت به كتاب اعمال مي كنند و با كم رنگ كردن يا در حقيقت حذف مقاومت محفل ققنوس و پيروزي شان در برابر مرگ خواران ولد مورت ، حفره بزرگي در روند قصه بوجود آورده و جبهه خير را دچار نقصان اساسي تصوير مي نمايند! اگرچه اين يك تمهيد هاليوودي دستمالي و نخ نما شده است كه نيروي خير را تا سر حد مرگ و اضمحلال ضعيف كرده و ناگهان در كمال نااميدي و ياس وي را بر دشمن قدر پيروز گردانند ولي چنين كليشه اي به هيچ وجه در اين بخش از داستان هري پاتر جواب نمي دهد.
و بالاخره سكانس پاياني فيلم در سوگ مرگ دامبلدور است كه عليرغم تلاش هاي فيلمنامه نويس و كارگردان براي تاثير گذار بودن آن ،
به هيچ وجه بار تراژيك دو فصل آخر كتاب را دارا نيست.
اما موضوع مهم ديگري كه در كتاب «هري پاتر و شاهزاده دورگه» مورد تاكيد قرار گرفته ، ولي در فيلم حذف شده ، اشاره به نبرد آخرين و «آرماگدون» است. در بخش آخر كتاب ششم يعني «گور سفيد» وقتي همه ياران دامبلدور گرد جسد او جمع شده اند و سانتورها ( اهالي جنگل ممنوع) هم مي آيند و در حاشيه همان جنگل مي ايستند ، هري به ياد نخستين سفركابوس وارش به اين جنگل مي افتد و نخستين ملاقاتش با ولد مورت و در اينجا جمله دامبلدور را به خاطر مي آورد كه گفته بود : «جنگ نهايي نيك و بد ، آرماگدون بزرگ چندان دير نيست...»
به اين ترتيب نويسنده و طراحان قصه هري پاتر كه تا اينجا و گذشت شش كتاب ، تنها به زبان به اصطلاح فانتزي سخن گفته و همه نيات خود براي به قول پرفسور لنگدون حفظ راز جام مقدس و خانقاه صهيون و ظهور موعودي از نسل عيسي مسيح و مريم مجدليه براي آخرالزمان را در لواي داستاني كودكانه و جادو و جنبلي پنهان ساخته بودند ، سرانجام پرده هاي هنر و فانتزي و افسانه و سرگرمي را كنار زده و به صراحت از آرمان هاي ايدئولوژيك گروهي سخن مي گويند كه در اين روزگار تحت عنوان «اوانجليست ها » از پس گذشت قرون و اعصار اهداف ديرين حكومت جهاني صهيون را دنبال كرده و در فرهنگ سياسي امروز به«صهيونيست هاي مسيحي»مشهور شده اند. «آرماگدون» همان آرمان نهايي اين گروه است كه از زمان مهاجرتشان به آمريكا
(با نام پيوريتن ها) جزو لاينفك زندگي و كار و فعاليتشان قرار گرفته و به جد باور داشته و دارند كه براي بازگشت همان حضرت مسيح (ع) به عنوان منجي آخرالزمان ، جمع كردن قوم يهود در سرزمين فلسطين و برپايي كشور اسراييل ضروري است و اين اساس تشكيل و ماموريت حكومت آمريكا به شمار مي آيد كه از سوي خداوند تعيين شده است! و «آرماگدون» همان نبرد نهايي است كه در محلي با همين عنوان در فلسطين مابين نيروهاي خير به رهبري عيسي مسيح(كه منظور غرب صليبي به رياست آمريكاست و از همين رو بوش پسر ، لشكر كشي به خاورميانه پس از 11 سپتامبر 2001 را آغاز جنگ صليبي نوين خواند !) و ارتش شر به سركردگي ضد مسيح كه از شرق مي آيد(و در ادبيات امروز آرماگدوني ، به طور مشخص مسلمانان و ايراني ها معرفي مي شوند!!) ، در گرفته و در نهايت به نابودي ضد مسيح و پيروزي مسيح و هزار سال حاكميت پيروان او بر دنيا خواهد انجاميد. به اين ترتيب با اين اعلان صريح سازندگان هري پاتر ، اين مجموعه فيلم ها هم به دور از هر گونه به اصطلاح توهم توطئه و ترديد ، در زمره آثار سينماي آخرالزماني قرار مي گيرند.( كه اين روزها در غرب به صورت يك ژانر مهم در آمده و حتي اخيرا تيم برتون به عنوان
تهيه كننده انيميشن آخرالزماني «9» ، در گفت و گويي ، تعداد فيلم هاي در اين باب را از فرط ازدياد توليد به كنايه ، ميليون ها عدد ناميد!!)
اگرچه اشاره هاي صريح نويسنده و تهيه كنندگان كتاب و فيلم «هري پاتر و شاهزاده دورگه» به منجي موعود و آرماگدون ، همه ادعاهاي هنر
سرگرمي ساز و فيلم فانتزي را زير علامت سوال جدي برده و بارديگر حاكميت هنر ايدئولوژيك غرب امروز را به منصه ظهور مي رساند اما از قسمت هاي پيشين هري پاتر نيز مي توانستيم اين درونمايه را مستفاد نماييم.
درونمايه جادوييستي كتاب و مجموعه فيلم هاي هري پاتر بيش از هر مقوله به تفكر رازآميز كاباليسم(قبالائيسم) نزديك بوده و از بسياري نشانه ها و سمبل هاي اين فرقه صهيونيستي بهره گرفته است. فرقه اي كه در هاليوود امروز بسيار ريشه دار است . چنانچه در سال 2004 پال اسكات در نشريه معتبر «ديلي ميل» درمورد رهبر آن يعني فيووال كروبرگر يا فيليپ برگ نوشت كه وي عملا بر هاليوود حكومت مي كند.
فيليپ برگ براي اوّلين بار در سال 1969 دفتر فرقه خود را در اورشليم (بيت المقدس) گشود و سپس كار خود را در لس آنجلس ادامه داد. دفتر مركزي فرقه كابالا در بلوار رابرتسون، واقع در جنوب شهر بورلي هيلز (در حومه لس آنجلس و در نزديكي هاليوود)، واقع است. اين رهبر «خودخوانده» فرقه كابالا فعاليت خود را بر هاليوود متمركز كرد، در طي دو سه ساله از طريق جلب هنرپيشگان و ستاره هاي هاليوود و مشاهير هنر غرب به شهرت و ثروت و قدرت فراوان دست يافت، خانه هاي اعياني در لس آنجلس و منهاتان خريد و شيوه زندگي پرخرجي را در پيش گرفت. امروزه، شبكه فرقه برگ از توكيو تا لندن و بوئنوس آيرس گسترده است و اين سازمان داراي چهل دفتر در سراسر جهان است. در سال 2002 دارايي فرقه برگ حدود 23 ميليون دلار تخمين زده مي شد ولي در سال 2004 تنها در لس آنجلس 26 ميليون دلار ثروت داشت. فرقه كابالا ادعا مي كند كه داراي سه ميليون عضو است.
سازمان برگ خود را «فرا ديني» مي خواند و مدعي است كه كابالا «فراتر از دين، نژاد، جغرافيا، و زبان است» و با اين تعبير ، درهاي خود را به روي همگان گشوده است. اعضاي فرقه، فيليپ برگ را «راو» مي خوانند. «راو» همان«رب»يا «رباي» يا «ربي» است كه به خاخام هاي بزرگ يهودي اطلاق مي شود.
فعاليت فرقه كابالاي برگ در سال 2004 به ناگاه اوج گرفت و با اعلام پيوستن مدونا ( خواننده مشهور آمريكايي)به اين فرقه در رسانه ها بازتابي جنجالي داشت. بسياري از خام خام هاي سنت گراي يهودي ، عقايد فيليپ برگ و فرقه اش را منشأ گرفته از جادوگران و ساحران مصر باستان و حتي شيطان پرستي يا پاگانيسم دانستند.
واقعيات نشان مي دهد كه برگ تنها نيست. كانون ها و رسانه هاي مقتدري در پي ترويج فرقه او هستند و مقالات جذاب و جانبدارانه درباره اش مي نويسند. «كابالا هاليوود را فرا گرفته است» عنواني است كه مدتهاست به چشم مي خورد.
تايمز لندن در سال 2004 گزارش مفصلي درباره پيوستن مدونا به فرقه كابالا منتشر كرد. گزارش تايمز همدلانه بود و تبليغ به سود فرقه برگ به شمار مي رفت. به نوشته تايمز، در جشن يهودي پوريم، كه در دفتر مركزي فرقه كابالا برگزار شد، صدها تن از مشاهير لس آنجلس و هاليوود حضور داشتند. يكي از مهم ترين اين افراد مدونا بود كه از هفت سال پيش در مركز فوق در حال فراگيري كابالا بود و اكنون رسماً كاباليست شده بود. نه تنها او بلكه بسياري ديگر از مشاهير سينما و موسيقي جديد غرب، از پير و جوان، به عضويت فرقه كابالا درآمدند: از اليزابت تايلور 72 ساله و باربارا استريسند 62 ساله تا ديان كيتون، دمي مور،استلا مك كارتني، بريتني اسپيرز،اشتون كوشر، ويونا رايدر، روزين بار، ميك جاگر،پاريس هيلتون (وارث خانواده هيلتون، بنيانگذاران هتل هاي زنجيره اي هيلتون) و ديگران. اين موج ورزشكاران را نيز فرا گرفت: ديويد بكهام (فوتباليست انگليسي) و همسرش، ويكتوريا، آخرين مشاهيري بودند كه در ماه مه 2004 ، به عضويت فرقه كابالا درآمدند.
اما كاباليسم داستان مفصلي دارد. اسناد تاريخي موجود ، ريشه هاي آن را به آيين هاي جادويي و مشركانه كاهنان و ساحران مصر باستان مربوط
مي داند كه پيرامون فراعنه گرد آمده بودند. بعدها در جنگ هاي صليبي، فرقه شواليه هاي معبد، اين مضامين ساحرانه را از خاخامهاي كاباليست فراگرفتند و در اروپا پخش كردند. گفته مي شود كه شواليه هايي كه خودشان مسيحي بودند، در محل ادعايي معبد سليمان در بيت المقدس، انزوا گزيده و به آموزه هاي جديدي رسيدند. آنها (چنانچه در «رمز داوينچي»هم آمده) براثر دستيابي به اسرار و رموزاتي ، مدت ها از كليساي كاتوليك حق السكوت گرفتند و از اين راه ثروت هنگفتي انباشتند تا بالاخره بر اثر قدرت گرفتن كليساي كاتوليك، مرتد اعلام شده و فرمان قتل عامشان صادر گرديد . از رهبرانشان افرادي همچون ژاك دموله اعدام شدند اما عده اي از آنها به اسكاتلند گريخته و اولين لژ هاي فراماسوني را به وجود آوردند، يعني در واقع فراماسونري منشاء كاباليستي دارد.
در هاليوود امروز سازندگان بسياري از فيلم ها ، به 9 شواليه اوليه معبد به انحاء گوناگون اداي احترام مي كنند. از جمله 9 نفر ياران حلقه در
«ارباب حلقه ها» يا جنگجويان جداي در «جنگ هاي ستاره اي» كه معبدشان و اعتقاد و آرمان هايشان برگرفته از اسطوره هاي جوزف كمپل، بسيار به باورهاي كاباليستي شواليه هاي معبد شباهت دارد.( خصوصا مقوله سوي مثبت و منفي نيرو) و همچنين محفل ققنوس در همين هري پاتر و اعضاي اصلي اش كه 9 نفر هستند.
وقتي مكتب كابالا كاركرد احياء و ترويج آرمان هاي مسيحايي را به دست گرفت ، اين آرمان ها در بنياد تحريكات جنگ افروزانه صليبي سده سيزدهم و تكاپوهاي ش به صليبي و نو صليبي سده هاي پسين جاي گرفت. در سده چهاردهم ميلادي، هسته هاي فرقه كابالا در جوامع يهودي سراسر جهان، به ويژه در بنادر ايتاليا، گسترده شد. از طريق ايتاليا، كه قلب جهان مسيحيت به شمار مي رفت، پيشگويي هاي اسرارآميز درباره ظهور قريب الوقوع مسيح و استقرار سلطنت جهاني او، به مركزيت بيت المقدس، رواج يافت و دربار پاپ در رم و ساير كانون هاي فكري و سياسي دنياي مسيحي را به شدت متأثر ساخت. در تمامي اين دوران منجمين بانفوذ يهودي، يكي پس از ديگري، درباره ظهور قريب الوقوع «ماشي يح» (مسيح) پيشگويي مي كردند و حتي ظهور مسيح بن داوود را در سال 1358م. پيش بيني نمودند كه با بازگشت حضرت مسيح(ع) در باورهاي مسيحي اشتراكات فراوان داشت. از اين زمان بود كه اعتقادات منجي گرايي ، موعود گرايي و آخرالزماني در مسيحيت جدي تر گرديد.
از نيمه دوّم سده پانزدهم ميلادي ، كاباليست هاي يهودي به تدوين برخي رساله هاي كابالي منطبق با زبان و فرهنگ مسيحيان دست زدند. اين رساله ها در ايتاليا و به ويژه در كانون فرهنگي خاندان مديچي در فلورانس بسيار مؤثر بود. به نوشته دائره المعارف يهود، محافل فرهنگي رنسانس عميقاً باور كردند كه در رساله هاي كابالي به منابع اصيل و دست اوّل رازهاي كهن هستي دست يافته اند؛ رساله هاي گمشده اي كه اينك پديدار شده و به كمك آن نه تنها مي توان به اسرار نوشته هاي پيشينيان در مصر و يونان باستان پي برد، بلكه رازهاي مسيحيت را نيز مي توان شناخت. در سده هاي شانزدهم و هفدهم ميلادي فرقه كابالا در تمامي مراكز مهم قاره اروپا گسترده شد. بدينسان، مكتب كابالا به نيروي متنفذ سياسي در ميان مسيحيان بدل شد كه بر آرمان هاي مسيحايي و صليبي جديد دامن مي زد و طلوع
قريب الوقوع دولت جهاني اروپاييان را نويد مي داد. به تأثير از اين موج، بسياري از متفكران اروپايي به اين نتيجه رسيدند كه بايد آرمان ظهور مسيح را با مفاهيم رازآميز شناخت و تنها منبع معتبر براي اين شناخت رساله هاي كابالي است. در نتيجه، رويكردي گسترده به فراگيري زبان عبري، به ويژه در ايتاليا، آغاز شد.
كاباليسم يكي از آيين هايي معرفي گرديده است كه جادوئيسم و جادوگري را نشر مي دهد و حل و فصل بسياري از مشكلات بشري را به واسطه آن مي داند. عناصر اصلي كاباليسم، موعودگرايي ، اعتقاد به آخرالزمان و آرماگدون ، شيطان شناسي و قدرت شر و همچنين روش هاي مرموز صوفيانه و پنهان كاري و جادوگرايي هستند. همه اين عناصر در اثري چون هري پاتر به روشني هويدا هستند. البته آثار فراوان ديگري هم به كاباليسم اشاره هاي پيدا و پنهاني دارند.
به هر حال «هري پاتر و شاهزاده دورگه» يكي از غم انگيزترين و سياه ترين قصه هاي هري پاتر به نظر مي آيد. فضاي حاكم كه به نوعي در اختيار ولد مورت و مرگ خوارها قرار دارد ، خيانت اسنيپ ، مسئله هوركراكس ها كه ولد مورت را داراي هفت جان كرده و بالاخره مرگ دامبلدور به عنوان پشتوانه هميشگي هري پاتر ، ششمين هري پاتر را همچون ابرهاي سياه و خاكستري كه همراه علامت شوم هر از گاهي ، آسمان قصه را مي پوشاند به داستاني نفرين زده بدل ساخته است.
تلخيص شده از وبلاگ نويسنده

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14