(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 28 مهر 1388- شماره 19490
 

ويژه نامه دانشجويي «انعكاس» با 7 پرونده انتخاباتي در دانشگاه هاي كشور توزيع مي شود
گلايه دانشجويان از سوء استفاده عوامل احزاب حامي موسوي از كلاس هاي درس
2 واحد درسي مبارزه با مواد مخدر در دانشگاه ها
علت اصلي كناره گيري دبير انجمن اسلامي دانشگاه تهران
نامه يك بي سواد به دكتر سروش
سوء استفاده از تشكل هاي دانشجويي براي براندازي نرم
استحاله ديني شاهراه استحاله فرهنگي
در بيانيه پژوهشگاه حوزه و دانشگاه مطرح شد ده راه كار پيشنهادي براي بازسازي علوم انساني



ويژه نامه دانشجويي «انعكاس» با 7 پرونده انتخاباتي در دانشگاه هاي كشور توزيع مي شود

سجاد اكبري عضو شوراي مركزي بسيج دانشجويي دانشگاه اميركبير در گفتگو با فارس با اعلام اين خبر اظهار داشت: اين نشريه 184 صفحه اي كه در 7 پرونده به بررسي و واكاوي انتخابات دهم رياست جمهوري و اتفاقات پس از آن پرداخته، عصر امروز با حضور مسئولان سازمان بسيج دانشجويي رونمايي خواهد شد.
وي با بيان اينكه اين برنامه ساعت 18:30 امروز شنبه در دفتر بسيج دانشجويي دانشگاه اميركبير برگزار مي شود، اظهار داشت: همچنين در كنار اين ويژه نامه يك DVD كامل پيرامون مستندات كودتاي مخملي و مستنداتي كه صدا و سيما در مورد دروغ سبز تهيه كرده بود، وجود دارد كه قرار است با تيراژ 40 هزار نسخه در تمام دانشگاه هاي كشور توزيع شود.

 



گلايه دانشجويان از سوء استفاده عوامل احزاب حامي موسوي از كلاس هاي درس

اعضاي ستاد تبليغاتي ميرحسين موسوي كه هنوز در شوك شكست مير حسين موسوي در انتخابات گذشته هستند از هر فضايي جهت به حاشيه بردن روند علمي كلاس هاي درس و نيز ايجاد التهاب وتنش استفاده مي كنند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجويان ايران»، چندين تن از اساتيد دانشگاه هاي سراسر كشور در حركتي كه به نظر هماهنگ شده از پيش مي آيد و سابقه فعاليت در ستادهاي تبليغاتي موسوي را داشته اند در حركتي جديد براي ايجاد فضاي التهاب در ميان دانشجويان به جاي ارائه درس سعي در كشاندن بحث كلاس به حاشيه و بازخواني پرونده انتخابات دارند.
بر همين اساس براي نمونه در دانشگاه علوم پزشكي يكي از دانشگاه هاي غرب كشور دكتر «ت» كه رئيس ستاد موسوي در آن شهر بوده است در اثناي كلاس بارها در صدد كشاندن بحث به حاشيه و نيز سياه نمايي عليه عملكرد و مواضع دولت بوده است. لازم به ذكر است اين استاد ضمن بحث با دانشجويان از مواضع مهندس موسوي مبني بر تقلب
عقب نشيني كرده و اين ادعا را واهي دانسته است.
اين نمونه چندين بار در كلاس هاي درس دانشگاه هاي مختلف صورت گرفته است، كه دانشجويان نيز در اعتراض به اين عمل اساتيد گلايه هاي خود را به اساتيد بابت بحث حاشيه اي كه سبب عقب افتادگي تحصيلي مي شود اعلام كرده اند.

 



2 واحد درسي مبارزه با مواد مخدر در دانشگاه ها

2 واحد درسي دانشگاهي درباره آشنائي و پيشگيري از مصرف مواد مخدر براي دانشجويان در نظر گرفته شده است.
به گزارش جهان ،وزارت علوم و ستاد مبارزه با مواد مخدر تصميم دارند جهت فرهنگ سازي در امر مبارزه با مواد مخدر، آموزش در اين بخش را به صورت رسمي در دانشگاه ها دنبال كنند.
در همين رابطه وزارت علوم با 2 واحد درس اختياري در اين بخش موافقت كرده است.اما ستاد مبارزه با قاچاق به دنبال اين است كه اين درس به صورت اجباري به همه دانشجويان ارائه شود.
لازم به ذكر است وزارت علوم مطابق مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي حق اضافه كردن دروس دانشگاهي به صورت اجباري را ندارد. گفتني است بر اساس پژوهش هاي رسمي در حالي كه نرم مصرف مواد مخدر در ميان دانشجويان نسبت به ديگر اقشار جامعه كمتر است اما افزايش مصرف آن در دانشگاهها به صورت چشمگيري در حال افزايش است.
در اين زمينه آمار هاي متفاوتي ارائه شده است.
اما وزارت علوم به عنوان متصدي اصلي بيش از 3 سال است كه گزارشي در رابطه با شيوع مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي در ميان دانشجويان ارائه نكرده است.

 



علت اصلي كناره گيري دبير انجمن اسلامي دانشگاه تهران

پس از ايجاد شبهاتي پيرامون عملكرد انجمن اسلامي دانشگاه تهران در خصوص برگزاري انتخابات سالم و بيلان مالي اين تشكل، دبير انجمن تهران از سمت خود كناره گيري كرد.
به گزارش «خبرنامه دانشجويان ايران» غلام محمدي كه نوع ارتباطش با احزاب بيرون دانشگاه در هاله اي از ابهام وجود دارد، بدون آنكه پاسخ روشني به عملكرد انجمن داشته باشد، اين تشكل را ترك كرد.
برخلاف رويه انجمن دانشگاه تهران مبني بر حضور كامل دبير آن در يك دوره يكساله، شوراي مركزي اين تشكل كه بنا بر برخي اخبار غيرقانوني تلقي مي شود را مجبور كرد بر خلاف رويه هميشگي دبير جديدي معرفي كند.
به نظر مي رسد عدم تغيير اساسنامه انجمن دانشگاه تهران كه نتيجه طبيعي آن عدم نظارت پذيري و ايجاد شبهات فراواني در خصوص عملكرد مالي محمدي و همچنين رد صلاحيت هاي غيرقانوني در انتخابات هاي اين تشكل مي باشد علت اصلي كناره گيري دبير انجمن تهران باشد.
گفتني است در حالي كه حدود 8 سال از مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه به رياست سيد محمد خاتمي رئيس جمهور وقت، در خصوص چهارچوب قانوني فعاليت تشكل هاي دانشجويي مي گذرد انجمن اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران كماكان با اصرار بر ادامه فعاليت هاي غيرقانوني خود تاكنون به اين قوانين تمكين نكرده است.
با اين وجود مسئولان دانشگاه تهران، به اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران تذكر داده اند كه اگر به زودي اساسنامه اين تشكل اصلاح نشود، انجمن اسلامي مذكور به حالت تعليق درخواهد آمد.

 



نامه يك بي سواد به دكتر سروش

اين يك نامه است از طرف يك هم روستايي ساده بي سواد به دكتر سروش.
سلام آقا فرج اميدوارم كه حال شما خوب باشد الآن كه اين نامه را
مي نويسم در روستا همه حالشان خوب است و ملالي نيست جز دوري شما، اينجا همه منتظر ديدن شما هستند تا بيايي و دوا و درمان سير تكاملي جامعه سنتي ما به مدرن و مريضي بز مش مراد را با خودت بياوري، آقا فرج اين چند وقتي كه شهر شلوغ بود از شما خبري نبود!! راستي كجا بودي؟! البته تساهل و تسامح بهتر است مخصوصاً در خارج زير باد كولر، ولي ما اينجا فكر كرديم خداي نكرده شما دچار حادثه اي شده باشي يا كهريزك باشي كه چند روز پيش فهميديم به حمدا... مثل سابق سالمي(!) و همانطور دوباره شعر و سرود مي خواني كه شهروندان اين جامعه نامدني را شاد مي كني، من اين نامه را به رسم احوالپرسي و به مجرد عقل متكثر خود براي شما نوشتم تا از خيل عظيم توجه مردم به جنابعالي جا نمانده باشم، يادت مي آيد در روستا ظهرها موقع چاشت و بعد از انقلاب فرهنگي با آن الاغ بي زين و ركاب چقدر مي تاختي شنيده ام هنوز هم همين كار را مي كني و به آن الاغ بيچاره بار درس و مشقت را هم افزوده اي، من نمي دانم رنگ زرد چگونه مطلقاً نسبي يا نسبتاً مطلق سبز مي شود؟! يا اينكه درجه تكثر شما الآن به چند رسيده؟؟ يا وقتي به نظر من، اينجا تهرانه اونجا كجاست، يا اگه من توام تو كي هستي؟؟ و خلاصه سواد ندارم و از وضع مملكت بي خبرم، ولي مي دانم كه در اين مملكت شما بيشتر از همه درد دين داريد و اين را همه مي دانند، همه مي دانند كه شما چقدر از سر همين درد دين آن را فداي آزادي و حقوق بشر نمي كنيد و نكرده ايد و طشت رسواييتان هم از آسمان بر زمين نيفتاده، چون جاذبه زمين امري دروني و فردي است، همه اينها را من به اهالي روستا گفته ام و همه مي دانند كه دموكراسي باارزش تر از گاوهايشان است و مي دانند كه اين شما و دوستانتان نيستيد كه اين روزها در حال انداختن آخرين تيرهايشان به اين سو و آن سو و عقده گشايي هستند و صداي داد و هوارشان به روستا هم مي رسد، چون اصولاً ببخشيد نسبتاً، حقيقت مطلقي وجود ندارد چه برسد به شما كه نمي دانم وجود داريد يا نه!!؟ در آخر همه اهالي سلام
مي رسانند و سلامتي همه مريضها و بز مش مراد را از خداوند متعال خواستارند.

 



سوء استفاده از تشكل هاي دانشجويي براي براندازي نرم

فاطمه مرسلي
«بالاترين چيزي كه دشمنان كشورهاي مستضعف و كشور اسلامي انگشت رويش گذاشته اند، دانشگاه است. براي اينكه آنها خوب مي دانند كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، يعني همه كشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است كه امور كشور را اداره مي كند. دانشگاه است كه نسل آينده و حاضر را تربيت مي كند و اگر چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاي شرق و غرب باشد، كشور نيز در اختيار آنهاست.» اين كلمات گهربار بنيانگذار جمهوري اسلامي بود كه نقش بي بدليل دانشگاه را در پرورش نسل آينده كشور بيان مي دارد.
هم چنين مقام معظم رهبري مي فرمايند: «در آينده اي نه چندان دور، در بين اسناد محرمانه دستگاه هاي جاسوسي خواهيد يافت و خواهيد خواند كه عوامل دشمن روي دانشگاه هاي ما چگونه كار مي كنند. دشمن خيلي فعال است چون اهميت دانشگاه را مي داند.»
در اين مقاله سعي مي شود تا با ارائه مستندات موجود، به نقشي كه از سوي دستگاه استكبار جهاني و استحاله طلبان داخلي براي دانشجويان ايراني در جهت براندازي نرم نظام درنظر گرفته شده است، پرداخته و به مصداق هاي آن نيز اشاره گردد. ناگفته پيداست كه بدخواهان غوغازيست هستند و بروز تحركات چند ساله اين جريان ها نيز نشانگر حركت آنان بر مدار «راديكاليسم بي منطق» است.
دانشجويان در پژوهش بنگاه رند- وابسته به پنتاگون-
يكي از مؤسساتي كه در آمريكا عهده دار نظريه پردازي در زمينه مبارزه با اسلام است، مؤسسه رند مي باشد. پژوهشگران اين مؤسسه كه به عنوان مركز سياست عمومي خاورميانه RAND Center for Middle East Public Policy) معرفي شده است، درپي يافتن راه هايي براي ايجاد تغييرات اساسي در كشورهاي خاورميانه (و به خصوص مسلمان) از طريق براه انداختن تحولات اجتماعي و فرهنگي در سطح جامعه هستند كه نام «سياست عمومي» به همين هدف اشاره دارد. چهار نفر از اين محققان در سال 2007 كتابي را منتشر كردند به نام «ايجاد شبكه هايي از مسلمانان ميانه رو» (Building Moderate Muslim Networks). اين تحقيق 10فصلي، با بودجه بنياد اسميت ريچاردسون (Smith Richardson Foundation) انجام شده است. اين بنياد كه برژينسكي در رأس هيئت امناي آن است، مربوط به يكي از ثروتمندترين خانواده هاي آمريكاست كه پشتيباني مالي مؤسسات محافظه كاران را برعهده دارد؛ مؤسساتي همچون مركز مطالعات استراتژيك و بين الملل، مؤسسه اقدام آمريكايي، مؤسسه بروكينگز، شركت رند، خانه آزادي، و شوراي روابط خارجي. اين كتاب در حقيقت نقشه راه براندازي نرم در كشورهاي مسلمان خاورميانه است.
نگاه كلي نويسندگان آن است كه ايالات متحده براي مقابله با تهديد جوامع اسلامي بايد همچون داوران جنگ سرد به شبكه سازي از عناصر ميانه رو روي آورد.
اين پژوهش در ابتدا به بررسي تجربه آمريكا در دوران جنگ سرد پرداخته و آن را با وضعيت فعلي جهان اسلام مورد مقايسه قرار داده است.
در اين پژوهش آمده است كه يكي از گروه ها و نهادهاي مورد توجه آمريكا در شبكه سازي عليه كمونيسم بلوك شرق، سازمان ها و نهادهاي دانشجويي نيز بوده اند. در واقع اقدامات آمريكا در حمايت از گروه هاي جوان بويژه دانشجويان در مقابل تلاش هاي شوروي در سازماندهي و جذب جوانان در قالب سازمان هاي گوناگون انجام مي شد. آمريكا در تلاش بود تا با ايجاد نهادهايي همچون فدراسيون جهاني جوانان دموكراتيك و اتحاديه بين الملل دانشجويان- كه به ظاهر توسط سازمان ملل ايجاد شده بودند- جوانان را از آفريقا، آسيا و اروپا براي فعاليت هاي گوناگون خود جذب كند.
تمامي بودجه موردنظر براي چنين فعاليت هايي چه براي برگزاري كنفرانس هاي متعدد و چه براي سازماندهي گروه هاي دانشجويي توسط دولت آمريكا تأمين مي شد و مقام هاي آمريكايي بودند كه مشخص مي كردند بودجه موردنظر چگونه بايد صرف شود.
نويسندگان اين پروژه تأكيد مي كنند، درس هايي كه ايالات متحده از تجربه دوران جنگ سرد فراگرفته است مي تواند در ايجاد شبكه هاي دموكراسي طلب در جهان اسلام مؤثر باشد. برخي از مهم ترين اين تجارب عبارتند از:
1- تدافعي بودن اقدامات آمريكا در شبكه سازي؛
2- حفظ اعتبار گروه هاي مورد حمايت از خارج و محرمانه باقي ماندن ارتباط آنها با دولت آمريكا؛
3- چگونگي گسترش يك ائتلاف؛ به منظور گسترش شبكه هاي مورد حمايت آمريكا، سازمان ها و گروه هاي مورد حمايت اين شبكه ها به طيف گسترده اي از فعالان سياسي اجازه ورود مي دانند.
4- اجتناب از مداخله در موضوعات ايدئولوژيك داخلي.
در نهايت از ديدگاه نويسندگان اين نوشتار، فعاليت هاي شبكه سازي آمريكا و متحدان غربي اش بعنوان يكي از عوامل پيروزي بلوك غرب در جنگ سرد تلقي مي شود.
به نظر نويسندگان اين پژوهش، فعاليت هاي شبكه سازي گروه هاي ميانه رو در جوامع مسلمان بايد سه سطح را شامل شود:
1- تقويت شبكه هاي موجود؛
2- شناسايي شبكه هاي بالقوه و فراهم كردن زمينه رشد آنها؛
3- پرورش شرايط و فضاي تساهل موردنياز جهت رشد شبكه ها.
در اين پژوهش آمده است كه بخش مهمي از تلاش هاي آمريكا براي شبكه سازي در كنار ديپلماسي عمومي و سياست ارتباطات استراتژيك، شناسايي شركاء و مخاطبان اصلي در جوامع مورد نظر است.
براساس مباحث مطرح شده، يكي از شركاي عمده آمريكا در جهان اسلام، دانشگاهيان و روشنفكران مسلمان ليبرال و سكولار هستند. ليبرال ها به طور عمده به دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي گرايش دارند، زيرا در آنجا مي توانند افكار خود را بسط دهند. در صورتي كه در نظر بگيريم شبكه هاي ليبرال و روشنفكران ميانه رو در جهان اسلام وجود دارند، اين بخش مي تواند سنگ بناي اوليه شبكه اي بين المللي از مسلمانان ميانه رو باشد.
اين دسته كه يكي از پنج گروه مورد نظر ايالات متحده براي شبكه سازي در جهان اسلام هستند، بايد حول برنامه هاي آموزشي زير سازماندهي گردند:
1- ارزش هاي دموكراتيك؛
2- رسانه ها جهت پخش اطلاعات در سراسر جهان اسلام؛
3- برابري جنسيتي؛
4- هواداري سياسي.
دانشجويان در جلسات اپوزيسيون و كارگزاران براندازي نرم
متأسفانه هرچه از سال هاي 64 و 65 به بعد، به سمت سال هاي پس از پايان جنگ مي رويم، شاهد بسط و نفوذ يك جريان خطرناك انحرافي در دانشگاه ها و به تبع آن در جنبش دانشجويي هستيم. اين جريان كه در حقيقت يك جريان غربگراي نوين است، درصدد ترويج مفاهيم تمدن غرب همچون سكولاريزم، ليبراليزم و پلوراليزم در قالب و ظاهري اسلامي مي باشد. اين جريان در فاصله سال هاي 80-75، تحت تأثير عوامل سياسي خارج از جنبش دانشجويي و دانشگاه و با استفاده از شرايط سياسي-اجتماعي جديد كشور، رشد كرد و در وقوع حوادثي همچون جريانات كوي دانشگاه تهران و آشوب هاي خياباني آن سا ل ها، نقش فعالي داشت. از مشخصات اين جريان، ايجاد ترديد و شبهه افكني در ارزش ها و اصول انقلاب اسلامي و نفي موفقيت هاي انقلاب است كه قصد بازگشت و ارتجاع به جريان روشنفكري نسل اوليه را دارد.
جرج سوروس، طراح و حامي مالي كودتاهاي مخملي در كشورهاي مختلف جهان، طي سخناني در شامگاه 11 سپتامبر 2009 در سالن اجتماعات هتل بين المللي ترامپ نيويورك و در جمع مديران و فعالان تعدادي از سازمان هاي غيردولتي آمريكا ضمن بيان اهداف مؤسسه تحت رياستش اظهار داشت: «در ملاقاتي كه روز سه شنبه
14 سپتامبر 2006 با محمد خاتمي؛ رئيس جمهور سابق ايران داشتم، به او گفتم، آنان هنوز فاقد گروه هاي سازماندهي شده براي پشتيباني از يك انقلاب براندازي هستند.»
سوروس سپس به اظهارات خاتمي اشاره كرد و گفت: «خاتمي در اين جلسه به من گفت كه كليد قفل بسته شده سياست در ايران تنها و تنها فشارهاي اجتماعي و كمپين هاي وابسته به جنبش هاي دانشجويي، كارگري و زنان است كه بايد خواسته هاي گروهي و شعار تغيير را از درون دفاتر دربسته خود به سطح معابر عمومي منتقل كنند.»
اعترافات اپوزيسيون دانشجونما
استراتژيست هاي بحران زا و اغتشاش آفرين اين جبهه، استفاده از پتانسيل دانشگاه ها را بهترين مجال براي فتنه افروزي در فضاي امن اجتماعي دانسته و تنها راه براي امتيازگيري سياسي از نظام را همين فرصت مي دانند. اساساً بر همين مبنا جريان دوم خرداد تئوري فشار از پائين را از كانال دانشگاه تعريف نمود تا چانه زني با قدرت را با هوچي گري و فشار اجتماعي آسان تر دنبال كند.
چندي پس از انتشار نشريات موهن چهارگانه دانشگاه اميركبير در سال 85، بابك زمانيان مسئول روابط عمومي انجمن منحل شده اميركبير به مسائلي اعتراف كرد كه خود مؤيد ارتباط تنگاتنگ برخي داعيان روشنفكري و سردمداران جنبش دانشجويي با بيگانگان بود. به گزارش كيهان، وي در اعترافات خود در بازداشتگاه نيروي انتظامي اعلام كرد كه با عوامل سازمان منافقين در ارتباط بوده است. وي هم چنين از مأموريت خود و اعضاي طيف تحكيم وحدت براي انجام يك عمليات انتحاري در كشور و سپس انداختن مسئوليت آن به گردن نيروهاي حزب اللهي خبر داد و اعلام كرد كه اين نقشه مؤسسه هيفوس هلند- سازمان اروپايي وابسته به دولت آمريكا بامديريت فرزند ديگ چني- با هدف ايجاد تشنج و برهم زدن فضاي دانشگاه هاي ايران اجرا مي شود.
عبداله مؤمني؛ دبير سابق تشكيلات غيرقانوني دفتر تحكيم وحدت در جلسه چهارم دادگاه متهمان اغتشاشات پس از انتخابات دهم رياست جمهوري، ضمن پذيرش اتهامات و غيرقابل دفاع دانستن كارنامه خود، در خصوص روند استحاله دفتر تحكيم و تغيير رويكرد اين مجموعه از حركت درون نظام به تقابل و خروج از نظام گفت: «عدول از اصول و فقدان مرزبندي شفاف و اصولي ميان دفتر تحكيم وحدت با گروه هاي التقاطي و تأثيرپذيري از گروهك هايي چون منافقين و ماركسيست ها و جريانات اپوزيسيون داخلي موجب استحاله دفتر تحكيم وحدت شد.»
اين متهم به براندازي ادامه داد: «نقش آفريني گروه هاي اصلاح طلب در فعاليت هاي دفتر تحكيم وحدت، استقلال اين دفتر را مورد خدشه قرار داد و اين تشكيلات به مناسب ترين محمل براي مخالفين و معاندين با نظام تبديل شد و تغيير آرم دفتر كه مزين به تصوير بنيانگذار جمهوري اسلامي بود آغازي براي انحراف مجموعه و رفتن به سوي مقابله با نظام شد.»
وي از ديگر موارد استحاله دفتر تحكيم وحدت را استفاده ابزاري جريانات سياسي داخل كشور از اين تشكل غيرقانوني دانشجويي عنوان كرد و گفت: «نه تنها جريان ضدانقلاب بلكه اپوزيسيون داخل كشور نيز با هدف امتيازگيري از نظام براي رسيدن به قدرت اعمال فشار بر حاكميت تلاش داشت از ظرفيت دانشجويي بهره ببرد كه اين مسئله را از طريق دفتر تحكيم وحدت پيگيري مي كردند.»
اين چهره شاخص تشكل غيرقانوني دفتر تحكيم وحدت با بيان اينكه اصلاح طلبان زمينه راديكاليزه شدن تشكل متبوعش را فراهم كرده بودند، اظهار داشت: «تمركز اصلاح طلبان روي دفتر تحكيم وحدت براي پيشبرد ايده فشار از پايين براي امكان چانه زني و امتيازگيري در بالا صورت مي گرفت كه در جريان تحصن مجلس ششمي ها، اصلاح طلبان خواستار تحركات دانشگاه ها براي فضاسازي عليه شوراي نگهبان بودند.»
(ع.م.ر) در خصوص سفر خود به آلمان براي آموزش براندازي نرم همراه با سه فعال دانشجويي ديگر توضيح داد: «با تعدادي از اعضاي شوراي مركزي ادوار تحكيم با هدف شركت در كلاس هاي آموزشي به مدت يك هفته به آلمان رفتيم كه همه هزينه آن توسط آمريكا و تحت پوشش يك نهاد حقوق بشري تأمين شده بود.»
دانشجويان در محافل داخلي تجديدنظرطلبان افراطي
در دوره حاكميت اصلاح طلبان، اين پروژه در جمهوري اسلامي ايران به صورت جدي كليد خورد تا گروهي از عناصر خودفروخته و وابسته، اقدام به سربازگيري از دانشگاه هاي كشور نمايند. در پروژه اي كه حلقه كيان طراحي نموده بود، مأموريت عبور از ميدان مين و خطوط قرمز به عهده جنبش به اصطلاح دانشجويي گذاشته شد تا جنبشي كه خاستگاه و فلسفه وجودي آن با عدالتخواهي، استكبارستيزي و استقلال محوري تعريف شده است، به ابزاري در جهت تحقق و اجراي سناريوي دشمن تبديل گردد. ثمره اين سرمايه گذاري در آشوب هاي شبه دانشجويي 18تير 1378 خود را بخوبي نشان داد و عناصر فريب خورده اي چون علي افشاري، اكبر عطري، احمد باطبي، عبدالله مؤمني، اميرعباس فخرآور، سعيد رضوي فقيه و... بعنوان پيشقراولان جنبش دانشجويي معرفي گرديدند.
اخيراً جلسه اي با حضور چندتن از اعضاي اصلي حزب مشاركت، سازمان مجاهدين، حزب كارگزاران و اعتماد ملي استان كهكيلويه و بويراحمد در منزل «ضياءالدين ر.ت» دبير سازمان مجاهدين اين استان در شهر ياسوج برگزار شد.
در اين جلسه مقرر مي شود، اعضاء جهت خنثي سازي تأثيرات منفي اظهارات متهمين اغتشاشات اخير بر افكار عمومي، تلاش ويژه اي را در مراكز علمي و دانشگاهي آغاز نمايند.
يكي ديگر از مصوبات اين جلسه، حضور در جلسات عمومي و خصوصي دانشگاه ها و مراكز آموزشي و دانشگاهي جهت تخريب دولت دهم و كابينه جديد وتأكيد دوباره بر عدم صحت و سلامت انتخابات است.
اين در حالي است كه چندي پيش ميرحسين موسوي در جمعي كه با حضور برخي از سران اصلاحات برگزار شده بود، با اعلام آمادگي براي حضور در دانشگاه ها، از ديگر دوستان خود نيز خواسته است تا با حضور در دانشگاه ها زمينه احياي اين جريان را در جامعه فراهم آورند تا اصلاح طلبان بيش از اين دانشگاه ها را از دست ندهند.
لذا اين بار نيز دانشگاه نقطه كانوني هجمه رسانه ها قرار گرفته و ماحصل اتاق فكر آشوب طلبان سوار شدن دوباره بر دوش دانشگاهيان شده است.شاهد اين مدعا بيانيه شاخه دانشجويي حزب در آستانه انحلال مشاركت است كه در هفته اخير منتشر شده و به صراحت بر ايجاد آشوب و اعتراض در دانشگاه ها تأكيد و براي آن دستورالعمل صادر كرده است.
به گزارش فارس، اخبار موثقي نيز وجود دارد كه پروژه التهاب آفريني در دانشگاه ها با هدايت مستقيم گروهگ خونريز رجوي كه موضوع ارتباط سرپل هاي آنان با گروهك غيرقانوني علامه اخيراً افشا شده و در اعترافات متهمين نيز به آن تصريح گرديد، توسط سرويس هاي اطلاعاتي كشورهاي غربي دنبال مي شود، در بخش هايي از طراحي صورت گرفته براي التهاب آفريني بر تجمع پتانسيل اعتراضي گروهك هاي معارض بدون اعتنا به اختلاف هاي ايدئولوژيك آنان تأكيد شده است. اين همان تئوري است كه بر پايه تئوري شبكه سازي مؤسسه اطلاعات عمومي خاورميانه- ارگان مطالعاتي سازمان سيا در خاورميانه- در بيانيه يازدهم ميرحسين موسوي تصريح شده بود.
تمركز بر اعتراضات صنفي نيز در صدر فهرست موضوعاتي است كه قرار است با هدف همراه سازي عمومي دانشجويان و از سوي گروه هاي تابلودار فوق الذكر در دانشگاه ها دنبال شود. بخش برجسته مدل طراحي شده براي ناامن سازي دانشگاه ها در سال جديد همراه سازي اساتيد دانشگاه در اعتراضات است. اين موضوع كه در خرداد ماه نيز با فشارهاي سياسي و اغواگري گروه هايي نظير انجمن اسلامي اساتيد به سركردگي افرادي نظير نجفقلي حبيبي دنبال شد قرار است در قالبي مشخص تر در سال جديد تداوم يابد، اگر چه اطلاعات پنهان نشان دهنده آن است كه عموم اساتيد دانشگاه ها به شدت از اين تحركات ناراضي بوده و خواهان برخورد با طراحان آن هستند.
به گزارش فارس، گروهك غيرقانوني علامه دفتر تحكيم وحدت متولي سازماندهي اساتيد مخالف براي راه اندازي اين موج در دانشگاه هاست. اعتراض به وضعيت خوابگاه ها، كيفيت غذا، امور آموزشي در دانشگاه ها و تلاش براي گسترش دايره اعتراضات به ساير شهرستان ها نيز موضوعاتي است كه در فرمول بهانه سازي هاي اعتراض آميز و ناامن سازي دانشگاه ها قرار گرفته است.
در پايان مي توان چنين جمع بندي نمود كه تعامل برخي از دسته هاي دانشجويي با تجديدنظرطلبان هواخواه ليبراليسم و تئوريزه كردن مفاهيم و مباحث سكولاريستي و اومانيستي در دانشگاه ها، عملا اين تشكل ها را وادار به فاصله گرفتن از مؤلفه هاي شناخته شده جنبش اصيل دانشجويي- مانند آرمانگرايي، استكبارستيزي، عدالت طلبي، ظلم ستيزي و عدم دنباله روي از احزاب و جريانات سياسي- مي كند. از ديگر سو، با تحميل كاركرد احساس گرايي و عمل گرايي افراطي به محيط هاي دانشجويي و وابسته ساختن برخي از آنها به احزاب تندرو، سعي مي كنند تا اين تشكل ها در نقش اهرم فشار از پايين استحاله طلبان ظاهر شوند، اين فرآيند در كنار تلاش جريان هاي منحرف و مخالف نظام از جمله نهضت آزادي براي نفوذ در محيط هاي دانشجويي، بسط تفكر ليبرالي، يارگيري از درون دانشگاه ها و تحميل اراده به برخي از دسته هاي دانشجويي، عملا فضاي سياسي دانشگاه ها را به سوي راديكاليزم سياسي سوق مي دهد. عناصر معاند داخلي با آگاهي از روند مذكور و براي بهره گيري از عوامل نفوذي خود برآنند تا راديكاليسم ايجاد كرده در مراكز دانشگاهي را به سوي اجراي نافرماني مدني و عبور از حاكميت سوق دهند.

 



استحاله ديني شاهراه استحاله فرهنگي

عاطفه سمايي
بوي آشناي مهر و حال و هواي درس و مدرسه را در ايامي استنشاق مي كنيم كه در 6ماه گذشته ملت و دولت ايران تجربه ها و امتحانات سختي را پشت سر گذارده است. از محك زدن هاي نظري در عرصه هاي تئوريك چرايي و چگونگي حكومتي داري اسلامي تا آزمون هاي علمي و عملي چالش اقتدار كارآمدي نظام در مديريت بحران عرصه اي كه غرب در برابر پرسش بودن يا نبودن به پاسخ استحاله و تغيير از درون رهنمون ساخت.
بعد از 22خرداد و در پي يافتن سر نخ اغتشاشات و گذر از فريب خوردگان بيچاره داخلي و ناراضيان عدل علي آنچه ديديم، چهره هاي امپيرياليسم جهاني بود كه اين بار نيز مغموم از شكست در پي يافتن راهي جديد براي براندازي حاكميت ديني در ايران بود.
براندازي، واژه اي تكراري است كه طي اين سي سال با عناوين سخت و نرم بارها با شكست هايي سنگين مواجه شده است و امروز بعد از سي سال، در برابر چرايي اين تجارب تلخ شكست، از كودتا تا تهاجم فرهنگي جوابي كه در برابر غرب قرار مي گيرد اين است كه اساتيد سكولار و فضاي ليبرالي دانشگاه ها حتي در صورت يك صدايي، نهايتاً پياده نظامي جوان و ناتوان، بيش نخواهند بود كه توان تحولي در خور را نخواهند داشت چرا كه آبشخور تفكرات جامعه ايراني اساتيد از جامعه بريده علوم انساني نيستند بلكه نگاه و مرجعيت ديني است كه تحت لواي حاكميت ولايت هر نوع حركت و از خودگذشتگي را قابل توجيه مي كند و براي آن اجري اخروي محاسبه مي نمايد.
در وقايع اخير و با اعترافات عده اي از جمله حجاريان، عطريانفر، ابطحي و... آنچه روي ميزبراندازان خارجي و تئوريسين هاي به بن بست رسيده بومي قرار گرفت، علوم انساني و ماهيت نگرش بومي اسلامي انقلابي و ايراني به اين علم بود كه با ترجمان ناقص و ضدارزشي تفكرات ماترياليستي غرب دانشگاه ها را به تريبوني براي ادعاهاي واهي و التقاطي جريان بيگانه مبدل ساخته بود. جريان منحرفي كه فقط توان فحاشي در قالب نقادي و گزافه گويي به جاي گفتمان عقلاني را يافته بود.
و اين نتوانستن به نقطه ضعفي بزرگ و نهايتاً چالشي اساسي براي شكست گفتمان اصلاحات مبدل شد كه با اعترافات رهبران تئوريك خود آخرين پايگاه هاي مردمي خويش را هم از دست داد و هزينه كردن هاي بي حساب غرب به جيب گشاد منفعت طلبان داخلي نيز نتوانست جمع اضداد را پشت پرچم سبز اصلاحات بسيج كند و تلاش براي حفظ تكه هاي جبهه مشاركت به تلاشي مذبوحانه و بي سرانجام مبدل شد. اما غرب از پا ننشسته است و با گرفتن سرنخ هايي كه رهبران ديروز و سرخوردگان امروز از پشت ميله هاي ندامت از آغاز راهي جديد به دستشان داده اند اولين حركت خود را در اواخر شهريور ماه كليد زدند. زيرا غرب امروز بعد از زمين خوردن هاي پياپي ناگزير از جستاري در تاريخ اين ملت غيرقابل پيش بيني است كه عليرغم همه اين پراكندگي ها در طول تاريخ فقط يك نقطه ثقل داشته است كه به اشاره اي با سر مي دود تا بدانجا كه حتي قليان هاي دربار نيز به سرانگشت ظريف ضعيفه هاي ديروز حرمسرا شكسته مي شود و آخرين مقاومت سلاطين و حكام را در برابر اراده ملي منبعث از حكام وحياني روحانيت با شكستي ناگزير مواجه مي سازد. حلقه مفقوده داستان شكست هاي مكرر براندازي نرم در اين نهفته است. يعني... دين براي جنگ با دين. زيرا شاهراه استحاله فرهنگي در جامعه ايراني استحاله ديني است. كه آن نيز ناگزير از التقاط و انحراف در اصول نظام ديني، شيعي- انقلابي و اسلامي ايران يعني ولايت است كه با تربيت عمامه به سراني ناقض ولايت به ظاهر روحانيوني بر منابر وعظ و خطابه تكيه زنند كه اين بار نه پياده نظام كه... فرماندهان استحاله فرهنگي غرب بشوند.
جبهه بعدي، حوزه هاي علميه اند آيا وحدت عملي و نظري لازم براي اين مبارزه را داشته ايم؟

 



در بيانيه پژوهشگاه حوزه و دانشگاه مطرح شد ده راه كار پيشنهادي براي بازسازي علوم انساني

توسعه بر محور دانايي مستلزم بهره گيري از دانش بومي است. بدون دانش بومي توسعه پايدار ناممكن است. بومي سازي دانش در قلمروهاي گوناگون علم مفهوم يكساني ندارد، و اين ناشي از اختلاف ميزان تاثير عناصر فرهنگي در توليد شاخه هاي مختلف دانش است. هستي شناسي، معرفت شناسي و انسان شناسي اصلي ترين مولفه هاي سازنده مكاتب، فرهنگ ها و تمدن ها هستند، علوم طبيعي در عين رنگ پذيري از اين عرصه ها وجهه فرا اجتماعي قوي تري از علوم انساني دارند. علوم انساني آن گونه كه در موطن اصلي خويش روييده اند مشحون از عناصر فرهنگي هستند. آرمان ها و آرزو هاي انسان مدرن غربي كه در سايه نگرش خاص او به جهان و انسان پديد آمده اند زمام علوم انساني را در دست گرفته اند و مجال را بر اهداف بلندتري كه انسان مسلمان پاسدار آن است تنگ نموده اند. هويت جامعه اسلامي بيش از هر چيز مرهون نگرش ويژه اسلام نسبت به عالم و آدم است. اين نگرش خاص بستر زاينده اي است كه مي تواند رهبري دانش هاي نويني را در دست گرفته و علوم انساني ويژه اي را تكون بخشد كه آرمان هاي انسان و اجتماع مسلمان را در چشم انداز خود داشته باشد، و راه را بر حيات طيبه انسان الهي بگشايد.
مقام معظم رهبري بدرستي ضمن بيان آسيب هايي كه جامعه ايراني- اسلامي ما از آموزش علوم انساني مبتني بر فلسفه هايي كه مباني آن ها مادي گري و بي اعتقادي به تعاليم الهي و اسلامي است؛ آموزش اين علوم را موجب بي اعتقادي به تعاليم الهي و اسلامي دانستند و تاكيد ويژه اي بر لزوم بازسازي علوم انساني توسط مراكز تصميم گيري اعم از دولت، مجلس شوراي عالي انقلاب فرهنگي داشتند.
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نيز به اعتبار رسالت تاريخي و ماموريت اصلي خويش كه پژوهش در علوم انساني و نظريه پردازي در جهت پي ريزي علوم انساني بومي با تكيه بر انديشه اسلامي است، راهكارها و پيشنهادهاي علمي خود را كه از رهگذر بيش از دو دهه فعاليت، در قالب انتشار بيش از 140عنوان اثر علمي، برگزاري تعداد زيادي كنفرانس و نشست تخصصي، انتشار چندين نشريه علمي، پژوهشي و مقالات بي شمار متبلور شده است را به اطلاع مسئولان و جامعه علمي كشور مي رساند:
1-نگرش ملي و فرابخشي به موضوع علوم انساني در كشور براي تهيه زيرساخت هاي تمدن اسلامي (نه صرفا آموزش و پژوهش و محدود به وزارتخانه هاي علوم، تحقيقات و فناوري و آموزش و پرورش)
2- بازرسي و بررسي نهادها و موسسات آموزشي، پژوهشي و فرهنگي مسئول و متولي امور علوم انساني از جهت ميزان توفيق عملي و رفع كاستي ها و تقويت امكانات لازم و حتي الامكان پرهيز از تشكيل نهادهاي جديد و موازي براي صرفه جوئي در سرمايه هاي انساني و مالي.
3- توجه به كاستي هاي موجود حوزه علوم انساني در محورهاي سياستگذاري، رشته ها و سرفصل ها، متون و منابع و تربيت استاد و محقق جهت اهتمام به حل مشكلات آن.
4- تقدم بحث بومي كردن علوم انساني بر اسلامي كردن علوم با توجه به دسترس پذيرتر بودن، فراگير بودن و وفاق بيشتر بر موضوع اول.
5- فراهم نمودن همه زمينه هاي لازم براي نظريه پردازي در علوم انساني، به عنوان بستر طبيعي و تدريجي بومي سازي علوم انساني و پرهيز از شتابزدگي در مباحث علمي و توليد علم.
6- توجه و اهتمام بيشتر به تدريس فلسفه علوم انساني در مقاطع تحصيلات تكميلي، جهت آشنائي دانشجويان با مباني نظري علوم انساني.
7-مقابله جدي با حاكميت انحصاري پارادايم پوزيتيويستي و كمي گرايانه علوم در همه اركان آموزشي، پژوهشي و فرهنگي كشور و گشودن مجال بيشتر براي تحقيقات كيفي و پارادايم هاي تفسيري، انتقادي و غيره.
8- جدي گرفتن نقش و جايگاه علوم انساني در تصميم سازي ها، تصميم گيري ها و مديريت فرهنگي كشور؛ (نهادينه كردن نقش و جايگاه علوم انساني در فرهنگ جامعه)
9-تخصيص سهم مناسب انساني، بودجه اي و امكانات براي علوم انساني در ابعاد آموزشي، پژوهشي و فرهنگي.
10-اهتمام جدي تر براي طراحي مسير راه بازسازي علوم انساني در نقشه جامع علمي كشور، با استفاده از همه ظرفيت هاي صاحب نظران و دانشمندان برجسته حوزوي و دانشگاهي.
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه معتقد است اكنون كه نهضت توليد علم به حركتي راهبردي فراروي جامعه اسلامي ما بدل شده است و همت مسئولان عالي كشور را به خود جلب نموده است، مديريت دانش در كشور رسالتي بزرگ را بر دوش مي كشد كه مستلزم بهره گيري از تجارب گذشته است. مديران ارشد دانش در ايران امروز به خوبي مي دانند بدون باليدن علوم انساني بومي از دامان حوزه و دانشگاه دانايي لازم براي تحقق توسعه دانايي محور فراهم نمي آيد بنابراين لازم است توجه جدي به دستاوردهاي دو حوزه ياد شده داشته باشند و آگاه باشند كه بدون علوم انساني بومي هيچ يك از بخش هاي جامعه سامان در خور جامعه اسلامي را نخواهد يافت.
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه آماده است جهت روشن شدن ابعاد موضوع بازسازي علوم انساني نشست هاي مشتركي با ساير سازمان ها و نهادهاي مرتبط داشته باشد. ضمنا از علاقه مندان به موضوع بازسازي علوم انساني دعوت مي كند جهت دريافت اطلاعات بيشتر در خصوص فعاليت هايي كه اين پژوهشگاه تاكنون داشته است، به پايگاه اطلاع رساني پژوهشگاه به نشاني wwwrihuacir مراجعه نمايند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14