(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 28 مهر 1388- شماره 19490
 

روش جهاد با نفس
همدردي با مردم
انتقادپذيري پيشوايان
به مناسبت اول ذيقعده سالروز ولادت حضرت معصومه(س) راه به دست آوردن شامهأ معنوي
محبت بي منت
قداست و بركات شهر قم



روش جهاد با نفس

قال النبي(ص): جاهدوا انفسكم بالجوع و العطش، فان الاجر في ذلك كاجر المجاهد في سبيل الله.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: به وسيله گرسنگي و تشنگي، با نفس خويش جهاد كنيد، چرا كه پاداش آن، مثل پاداش جهادكننده در راه خداست. 1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- المحجه البيضاء، ج 5، ص 146

 



همدردي با مردم

معتب كه عهده دار خدمات منزل امام صادق(ع) بود مي گويد: بر اثر كميابي موادغذايي در بازار مدينه قيمت اجناس بالا رفت. امام صادق(ع) به من فرمود: در منزل چه مقدار خواربار داريم؟ گفتم بقدر مصارف چندين ماه. فرمود: همه آنها را در بازار براي فروش عرضه كن. معتب از سخن امام به شگفت آمده، عرض كرد: اين چه دستوري است كه مي فرماييد؟ حضرت سخن خود را دوباره تكرار كرد و با تأكيد فرمود: تمام خواربار موجود منزل را ببر و در بازار به فروش برسان. معتب گفت: پس از آنكه امر حضرت را اجرا نمودم و خواربار موجود منزل را فروختم به من فرمود: اينك وظيفه داري احتياجات غذايي منزل مرا، مانند اكثريت متوسط مردم، روز به روز خريداري كني. به علاوه فرمود: قوت خانواده ام بايد از مخلوطي تهيه شود كه نيمش جو و نيمش گندم باشد. 1
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 11، ص 121

 



انتقادپذيري پيشوايان

پرسش:
آيا امامان معصوم، پيشوايان و اولياي خدا خود را از انتقاد بي نياز مي ديدند؟ اگر چنين نيست لطفاً شواهدي از انتقادپذيري آن بزرگواران را به نحو اجمال بيان كنيد؟
پاسخ:
از آنجا كه فرآيند انتقاد سازنده و نقد منصفانه و يا به تعبير روايات النصيحه لائمه المسلمين موجبات رشد، تعالي و تكامل فرد و جامعه اسلامي را فراهم مي آورد بنابراين شايسته نيست هر كس در هر سطح و مقامي كه باشد از اين موهبت خود را بي نياز بداند در اينجا شواهدي از انتقادپذيري در سيره پيشوايان را به نحو اجمال ارائه مي دهيم.
انتقادپذيري در سيره پيشوايان
امام علي(ع) با وجود برخورداري از عصمت، خود را از نقد بي نياز نمي دانست و مردم را به انتقاد از عملكرد خود فرا مي خواند و مي فرمود:
با خيرخواهي خالصانه و سالم، مرا از هرگونه شك و ترديد، ياري كنيد. (نهج ابلاغه، خطبه 117)
در جايي ديگر فرمود:
از گفتن حق يا رأي زدن در عدالت باز نايستيد، زيرا من برتر نيستم از اين كه خطا كنم و از آن در كار خويش ايمن نمي باشم، مگر آن كه خدا از نفس من كفايت كند.(همان، خطبه 207)
برخي به دليل عدم دقت در مضمون اين كلام، آن را حمل بر اعتراف آن حضرت به امكان وقوع خطا و اشتباه در روش خود كرده اند، (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج11، ص 107) در حالي كه مقصود امام نفي مقام فوق بشري است، نه نفي عصمت.
شايد بعضي تصور كنند كه امام در كلام خود شكسته نفسي كرده، در صورتي كه چنين نيست، اما با اين جمله، درصدد بيان يك اصل و حقيقت مهم است و آن اين كه: هيچ شخصي- گرچه معصوم باشد- نبايد خود را بي نياز از نقد بداند.
آن حضرت از كارگزاران خود نيز مي خواهد كه زمينه انتقاد را فراهم نمايند و جو رعب و وحشت را از ميان بردارند تا مردم بتوانند به راحتي مطالب خود را مطرح سازند. امام علي(ع) در نامه خود خطاب به مالك اشتر فرمود:
براي مراجعان، مجلس عمومي تشكيل ده و درهاي آن را بر روي هيچ كس نبند و در مقابل خداوندي كه تو را آفريده تواضع كن و لشكريان و محافظان را از اين مجلس دور ساز تا هر كس با صراحت و بدون ترس و لكنت، سخنان خود را با تو بگويد، زيرا بارها از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي فرمود؛ ملتي كه با صراحت حق ضعيفان را از زورمندان نگيرد، هرگز پاك و پاكيزه نمي شود و روي سعادت نمي بيند. (نهج البلاغه، نامه 53)
اين شيوه حكومت داري را با روش هاي حاكماني مقايسه كنيد كه فاقد پشتوانه حمايت هاي مردمي اند و ببينيد تفاوت از كجا تا كجاست. حكومت هاي بدون پشتوانه هميشه از نقد و انتقاد گريزان اند؛ چنان كه در تاريخ نوشته اند: عثمان، عبدالله بن مسعود را به دليل اعتراض به حيف و ميل اموال عمومي، به مدينه احضار كرد و با او چنان برخورد كرد كه استخوان پهلويش شكست و او را ممنوع الخروج نمود. يا عمار ياسر كه به دليل انتقاد از كارهاي نارواي حاكم، از سوي وي مورد ضرب و شتم قرار گرفت.(الغدير، ج9، ص 6-4-3)
ابوسعيد خدري مي گويد: مردي بيابان گرد كه از پيامبر(ص) طلب كار بود خدمت آن حضرت رسيد و از وي خواست بده كاري اش را بپردازد و بر خواسته اش بسيار اصرار كرد و با شدت گفت: رهايت نمي كنم تا پولم را بپردازي. اصحاب پيامبر(ص) او را از اين برخورد زشت نهي كرده و گفتند: واي بر تو! مي داني با چه كسي سخن مي گويي؟ مرد گفت: حق خود را مي خواهم. پيامبر(ص) به اصحاب فرمود: چرا صاحب حق را ياري نمي كنيد؟ سپس كسي را نزد خوله، دختر قيس، فرستاد و فرمود: به خوله بگو: اگر خرما داري به ما قرض ده تا فصل خرما برسد و خرماي تو را بازگردانيم. خوله پذيرفت و مقداري خرما به رسول اكرم(ص) داد. آن حضرت نيز آن را به مرد بيابان گرد داد و او را به غذا دعوت كرد. آن مرد گفت: حق مرا به طور كامل پرداختي، خداوند حقت را به طور كامل بپردازد.
پيامبر(ص) با ابراز خوشحالي از برخورد شجاعانه آن مرد براي دريافت طلب خويش فرمود؛ اينان برگزيدگان امت من هستند. امتي كه فرد ضعيف در آن نتواند حق خويش را بدون لكنت زبان باز پس گيرد، هرگز به پاكي نخواهد رسيد.
(حياه الصحابه، ج2، ص 158)

 



به مناسبت اول ذيقعده سالروز ولادت حضرت معصومه(س) راه به دست آوردن شامهأ معنوي

آيت الله جوادي آملي
فرا رسيدن سالروز ميلاد مسعود كريمه
اهل بيت ، حضرت فاطمه معصومه (س) و آغاز دهه كرامت از يك سو ؛ و حلول ماه شريف ذي القعده ، آغاز ضيافت أربعين گونه حضرت موساي كليم (ع) بر خوان رحمت الهي از سوي ديگر ؛ ما را بر آن داشت تا ضمن كنكاش در معرفت دخت گرامي حضرت موسي بن جعفر (ع)، تحليلي بر فيوضات أربعين گيري روزهاي پيش رو را در كلام دلنشين و شهد گواراي بيان عارف روشن ضمير و حكيم اخلاقي ، « حضرت آيت الله جوادي آملي
( دامت بركاته) » نظاره گر باشيم و شعاعي از علم و فرزانگي معظّم له را بر جان تشنه مشتاقان بتابانيم .باهم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤
امكان نيل به مقامات بالاي معنوي ، علي رغم امام و پيغمبر نبودن
حضرت فاطمه معصومه گرچه دختر امام و خواهر امام و عمّه امام (ع) است ، ولي بالأخره هم خانم است و هم امام يا پيغمبر نيست ؛ لكن به مقام عظيمي رسيده است كه ما در زيارت آن حضرت از ذات أقدس له مسألت مي كنيم كه شفاعت اين بي بي را درباره ما مؤثر و مقبول قرار بدهد ، به خود بي بي هم عرض مي كنيم : ا شفع ي لنا ف ي الجنّه فنّ لك ع ند الله شأأ م ن الشّأن (1). از اينجا معلوم مي شود كه كسي كه امام نيست و پيغمبر نيست ، مي تواند به مقامي برسد كه پيش خدا منزلتي داشته باشد ؛ اين مطلب اوّل .
امكان كسب معارف به صورت مساوي توسط زن و مرد
مطلب دوّم آن است كه : منزلت براي انسان از آن جهت كه يك روح ملكوتي دارد ، و آن روح ملكوتي نه زن است ، نه مرد ؛ قابل تقدير است . چون بدن انسان يا به صورت زن ، يا به صورت مرد ساخته شده است ؛ و گرنه جان و روح انسان كه امر ملكوتي است ، مثل فرشته ها ؛ نه مرد اند ، نه زن . روح نه مذكّر است ، نه مؤنث ؛ چون بدن از جسم ساخته است . از آن جهت كه روح نه مذكّر است ، نه مؤنث ؛ لذا كمال ها و معارف را، هم زن ها مي توانند فراهم بكنند ، هم مردها .
مكلّف بودن زنان و مردان به شناخت و رعايت حقوق و تكاليف مخصوص خود
مطلب بعدي آن است كه : هر كدام از زن و مرد، برابر آن ساختار بدني شان يك سلسله تكاليف ، حقوق ووظائفي دارند كه ديگري آن تكاليف و حقوق را ندارد ؛ ولي چه زن ، چه مرد ، هر كسي كار را خود عالمانه و مخلصانه انجام داد ، در قيامت موفّق تر است .
اساس خانواده ، مادر شدن ، تربيت فرزند ، حفظ نسل آينده ،از مهم ترين و شريف ترين كارهاي نظام خلقت است كه ذات أقدس له اين عطيه را به خانم ها عطا كرده است . مبادا يك خانمي در اسلوب خانه داري در پرورش فرزند ، حفظ و صيانت و حراست اسلوب خانواده غفلت كند !اگر خانواده همچنان مستحكم باشد ، جامعه كمتر آسيب مي بيند .
لزوم رهبري عواطف و لطافت هاي روحي زن در راه مناجات و عبوديّت حق
به سبب آن كه لطافت روحي را كه ذات أقدس له به زن ها داد ؛ آنها در مناجات ، در ندبه ، در ناله موفّق تر از مردند، اين عاطفه را بايد رهبري كرد ، هدايت كرد ؛ اين عاطفه و اين ر قّت را اگر اينها در مناجات ها به كار بگيرند ، در نماز شب ها به كار بگيرند ؛ اينها در مسائل عادي و امور جزئي سرمايه را به جا به كار برده اند . زن ها زودتر از مردها متعطّف مي شوند و اشك مي ريزند .
اين گريه، سلاح خوبي است و اگر انسان ،اهل تحقيق و استدلال و علم بود ، اين سرمايه را به جا مصرف مي كند . اين كه در دعاي كميل آمده : و س لاحه البكاء(2)، يعني در جنگ با دشمن بيرون ( آهن ) لازم است ؛ در جنگ با دشمن درون ، ( آه ) لازم است . اگر كسي اهل آه و ناله بود ، ديگر متكبّر و مغرور و خود خواه و خود پسند و دنيا طلب نمي شود . اين سرمايه و س لاحه البكاء در زن ها بيش از مردها است . آنوقت حيف است كه زن اين سرمايه را براي چيزهاي عادي گذارد ! او مي تواند به جائي برسد كه با اينكه امام نيست ، پيغمبر نيست ؛ بشود فاطمه معصومه (س) كه اين همه مراجع ، علماء ، فقهاء ، حكماء ، بزرگان مانند افراد عادي در كنار روضه ملكوتي اين بانوي دنيا و آخرت ،سلام عرض بكنند و بگويند : يا
فاط مه اشفع ي لنا ف ي الجنّه فنّ لك ع ند الله شأأ م ن الشّأن ؛ چه اينكه فضّه خادمه هم به اين مقام رسيد .
عدم دستيابي به معرفت حقيقي حضرت زهرا (س) ، حتّي براي بسياري از بزرگان و اولياي خدا
حالا جريان حضرت زهرا (س) ، آن را خيلي از بزرگان اصلاً دسترسي ندارند ؛ چه رسد به امثال ما ! خيلي از اولياء به او دسترسي ندارند ، چه رسد به ما. او را با علي بن أبيطالب بايد سنجيد ، فهميدن آن مقام ، علم غيب آن مقام ، نازل شدن جبرائيل (ع) بر او ؛ آن براي اولياي عادي هم قابل فهم نيست .
اگر يك خانمي نتواند راه فضّه را ادامه بدهد ، ضرر كرده است . اساس خانواده ، فرزند پروري ، رعايت اخلاق و آداب ، پاك بودن چشم و گوش ، پاك بودن غذا است.
لزوم « چله گيري » براي انسان
هر كسي در عمراگر يك چله اي بگيرد ، خيلي از مسائل براي او حل مي شود . وجود مبارك موساي كليم (ع) از اوّل ذي قعده تا دهم ذي حجّه ، اين
40 شبانه روز را مهمان خدا بود ؛ آنوقت تورات نصيبش شد ، و واعدنا موسي ثلاث ين ل يلهً و اتممناها ب عشر(3). چله گرفتن ، معنايش اين نيست كه انسان دست از زندگي و كار بكشد ! معناي چله گرفتن اين نيست كه انسان بيكار باشد ، يك جا بنشيند !! معناي چهله گرفتن اين است كه 40 شبانه روز خلاف نكند ، مواظب باشد . غذاي حلال ، نگاه حلال ، گوش حلال ، چشم حلال داشته باشد . اگر كسي واقعاً 40 شبانه روز مواظب خودش باشد ، خيلي از مسائل برايش حل است .
باز بودن شامه ملكوتي ، اوّلين نعمت معنوي براي انسان
اوّلين نتيجه اش اين است كه شامّه اش باز مي شود ، بو مي كشد .چراانسان به مردار رغبت ندارد ، براي اينكه بوي بد دارد ! رشوه ، باند بازي ، دروغ گفتن ؛ سياست بازي ، نه سياستمداري ! اينها مردار است ، بويش در مي آيد . اينكه مي بينيد هر چند وقت بوي يك كسي در مي آيد، يك كسي رسوا مي شود ، همين است!اوّلين نعمتي كه نصيب انسان مي شود اين است كه شامّه ملكوتي اش باز مي شود ؛ بوي بد گناه را مي فهمد . بو مي كشد ، مي گويد : اين كار ، كار انسان نيست ! اين بازي پايانش رسوائي است .
لزوم استشمام بوي بد گناه به واسطه باز نمودن « شامّه معنوي »
پس اين راه باز است . اين راه با درس خواندن و بحث كردن و اينها حاصل نمي شود ، اين را مطمئن باشيد ! اين فقط با حلال خوري ، مواظب چشم بودن مواظب گوش بودن ؛ به دست مي آيد .اينطور نيست كه انسان درس بخواند ، بتواند بوي بد رشوه را بشنود رشوه بد بو است ، باند بازي بد بو است ، خيانت به مملكت بد بو است ، خيانت به رهبري و ولايت و امام و خط امام ، همه بد بو است ؛ امّا اين را آدم بويش را از كجا بفمهد ؟
وقتي برادرها پيراهن حضرت يوسف را از مصر گرفتند ؛ فلمّا فصلت الع ير ، وجود مبارك يعقوب (ع) از 80 فرسخي گفت : نّي لأج د ر يح يوسف لولا ان تفنّ دون (4)؛ بوي يوسف مي آيد . حالا آن مصر ، اين هم كنعان ؛ گفت : بوي پسرم را مي شنوم ؛ اين شامّه هست ! البتّه ما توقّع نداريم كه مثل حضرت يعقوب (ع) باشيم . نه ، همين مرداري كه دم دست ماست ؛ اين باند بازي ، اين رشوه خوري ، اين اختلاس ، اين نگاه به نامحرم ، اين مردار، دم دست است . آدم بايد لاأقل اين را بشنود ! اين راه دارد . اگر كسي به اينجا نرسيد كه مرداري كه دم دست اوست ، بويش را استشمام بكند ؛ بدا به حال او ! حالا از ما نخواستند كه از 80 فرسخي چيزي را بشنويم . راه باز است ؛ اگر رفتيم ، چه بهتر ! نرفتيم هم كسي ما را جهنّم نمي برد .
معرفت و محبّت برخي از اجرام و اشياء ، درس عبرتي براي انسان
اين را بزرگان علماي شيعه و سنّي نقل كردند ؛ مرحوم شيخ طوسي (رض) در كتاب شريف تبيان ، در تفسير، نقل كردند كه وجود مبارك پيغمبر (ص) مي فرمود : قبل از اينكه من پيغمبر بشوم ، سنگي وجود داشت كه هر وقت من را مي ديد سلام مي كرد ؛ و نّي لاعر فه الآن (5)، الآن من آن رامي شناسم . حالا سنگ ها اينجورند !.
اين كه ذات أقدس له در قرآن كريم مي فرمايد: بعضي از دلها از سنگ سخت ترند ، همين است ! فنّ م نها كالح جاره أو ه ي اشدّ قسوهً ] براي اينكه برخي از سنگ ها [ ؛ لما يتفجّر م نه الأنهار ، لما يشّقّق فيخرج م نه الماء(6)؛ اگر خدا مي فرمايد : بعضي از سنگ ها از ترس خدا جا به جا مي شوند ؛ اگر در قلبي ترس خدا نباشد ، بدتر از سنگ است .
مصونيّت از سوختن در آتش عذاب الهي ، كاري آسان و مورد توقّع از همگان
فرمود : اين كار سخت نيست ! از ما نخواستند از غيب با خبر بشويم ، از ما نخواستند به مراحل اولياء برسيم ؛ از ما خواستند اين بدن را نسوزانيم و اين خيلي آسان است . از نسوختن كاري آسان ترپيدا مي شود !! اگريك كار خير بكنيم ، او 10 تا پاداش خواهد داد . انبياء و اولياء و اهل بيت آمدند و گفتند : اين بد است ، و ما هم مي توانيم تشخيص بدهيم . كاملاً مي توانيم تشخيص بدهيم ، مثل كف دست ! كه اين كار واجب است ، آن كار واجب نيست ؛ اين را كاملاً مي توانيم تشخيص بدهيم .
آبروي انسان مؤمن ؛ حقّ خدا و امانتي غير ارادي
و اين راهم بدانيم كه آبروي ما مثل مال نيست ؛ مال را مي توانيم به هر كه مي خواهيم ، بدهيم وانفاق بكنيم . امّا آبرو مال ما نيست ! آبرو را ذات أقدس له در اختيار ما قرار نداد . مرحوم كليني (رض) در كتاب شريف اصول كافي نقل مي كند: نّ الله سبحانه و تعالي فوّض لي المؤم ن اموره كلّها و لم يفوّ ض ليه ان يذ لّ نفسه (7). خدا مؤمن را آزاد آفريده ؛ امّا آبروي مؤمن را در اختيار او قرار نداده كه هر وقت خواست آبرويش را بريزد !
اگر كسي بي آبروئي كرد و به زندان افتاد ، اينطور نيست كه خدا در قيامت عذابش نكند !! اين شخص نمي تواند بگويد : من آبروي خودم را خودم ريختم! آبروي مؤمن ، ( حقّ الله ) است ؛ به دست ما نيست و من خواستم آبرويم را ببرم ، نه ! تو اگر مسلماني ، آبروي تو حقّ خداست . يعني اگر كسي خداي ناكرده بيراهه رفته ، در دنيا به زندان افتاده ، آبروي خودش را برده؛ خدا در قيامت حقّ خودش را مي خواهد ، كه چرا آبرويت را بردي ؟!
بي اهميّت بودن گذشت از مردار گناه ؛ در برابر هنر أربعين گيري معنوي
حالا اگر كسي از كنار مردار رد شد ، دست به مردار نزد ، تكّه گوشتش را نگرفت ؛ بگويد : من آنم كه از مردار گذشتم ؛ اين كه هنر نيست . آدم چيز مهم را در كمالات ديگر دارد . پس چله گيري معنايش اين نيست كه انسان از كار دست بكشد ! بلكه بايد مادري اش را بكند ، فرزندي اش را بكند ، شوهر داري اش را بكند ، خانواده اش هست ؛ امّا با روزي حلال ! غيبت نمي كند ، تهمت نمي زند ، دروغ نمي گويد ؛ زندگي عاقلانه دارد .پس چشمش پاك است ، گوشش پاك است ، غذايش هم پاك است . چنين آدمي كم كم به جائي مي رسد كه بوي بد گناه به شامّه اش مي رسد ، مثل مردار . آنوقت به آساني از حرام صرف نظر مي كند ؛ نه اينكه برايش سخت باشد !
ممكن است كسي كه گرسنه است ، از يك غذائي صرف نظر بكند ، روزه بگيرد واين براي او سخت باشد ؛ امّا از مردار گذشتن ، اين كه هنر نيست . اگر واقعاً اين شامّه باز شد ، آدم راحت است . از آن طرف ، بوهاي خوب را استشمام مي كند ؛ آن نافه آهو و عنبر را استشمام مي كند ، آن بوي بهشت را استشمام مي كند .
سخنراني معظم له به مناسبت سالروز ميلاد حضرت فاطمه معصومه (س) در ديدار با جمعي از بانوان و اقشار مختلف مردم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) مفاتيح الجنان / زيارت حضرت فاطمه معصومه (س)
(2) مفاتيح الجنان / دعاي كميل
(3) اعراف / 142
(4) يوسف / 94
(5) الأمالي ل لطوسي / 341
(6) بقره / 74 ـ با تلخيص
(7) الكافي / 5 / 63

 



محبت بي منت

محمدامين صلواتي
در مطلب كوتاه زير نويسنده با اشاره به محبت بي منت و بي چشم داشت پيامبر خدا، تأكيد مي كند كه ما انسانها در زندگي خود دچار نوعي تجارت محبت هستيم و در قبال محبتي كه به ديگران مي كنيم انتظار محبت نيز داريم درحالي كه سيره پيامبر(ص) و روش قرآن خلاف اين را نشان مي دهد. با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
محبت پيامبر به خلق
قرآن سرشار از زمزمه خوش آهنگ محبت بي منت است. بسياري از آيات قرآني از محبت بي منت خداوند به خلق سخن گفته و به پيامبرش آموخته است كه همواره به مردمانش گوشزد كند كه اين محبتي كه مي كند بي منت است و هيچ انتظاري از ايشان ندارد.
به پيامبرش مي آموزد كه آن چنان به مردمانش عشق و محبت بورزد كه غير قابل توصيف باشد و واژگان را بيان معاني برنتابد. اين گونه است كه پيامبرش بي منت محبت مي ورزد تا به رنجي جانكاه مي افتد.
پيامبر كه رحمه للعالمين است، بر همگان از باب رحمت رحماني و عام خويش توجه دارد و در نقش خلافت الهي در خدمت همگان از بشر و غير اوست و از باب رحمت رحيمي و خاص خويش به نيكوكاران چنان محبت بي دريغ مي ورزد كه كسي را ياراي رسيدن به آن در مقام تصور و تصوير نيست، چه رسد كه گام در مقام عمل وادي عشق و محبت بي دريغ رحيمي به دوستان گذارد.
آن چه آن پيامبر(ص) رحمه اللعالمين از مردم به فرمان الهي مي خواهد، محبت در برابر محبت است ولي اين درخواست و تجارت براي خودش نيست؛ زيرا محبتي كه براي ذوالقربي و اهل بيت خويش مي خواهد آن نيز براي كمك و ياري به ديگران است. آنان از خود نيز مي گذرند تا مردم تجربه عشق بي دريغ و محبت بي منت را داشته باشند و از آن نيز برتر، محبت را دريابند كه قابل توصيف و تصور نيست.
شگفت كه چنين پيامبري با چنين محبت بي منت و چنين خدايي با رحمت بي منت و محبت بي نهايت خويش، مردمي سفله را در پيرامون خويش مي يابند كه حتي بر ايمان خويش به خدا و پيامبر رحمتش، منت مي نهند و نكوهش و سرزنش خدا را به جان مي خرند.
قرآن گزارش مي كند كه برخي از مؤمنان را گمان بر آن واداشته تا به خاطر ايمان خويش، بر خدا و پيامبرش منت گذارند؛ درحالي كه اگر كسي مي بايست بر كسي منت گذارد اين خدا و پيامبرش هستند كه اين همه رحمت و محبت بي دريغ در حق مردمان روا داشته اند.
به نظر مي رسد كه جامعه اسلامي در بسياري از امور از فرهنگ اخلاقي و هنجاري قرآن دور شده است كه اين گونه با حقايق و مسايل برخورد مي كنند. از اين رو در جامعه با چيزي به نام محبت بي منت آشنا نيستيم و رفتارهاي اجتماعي ما هميشه پر از ادعا و تبختر و توقع و چشم داشت و منت گذاري است.
محبت بي توقع پدر و مادر
همه ما در زندگي در يك مورد، محبت بي منت را تجربه كرده ايم. بنابراين نمي توانيم بگوييم كه اگر به گذشته نگاه كنيم، آشكارا مي بينيم كه تقريباً هيچ وقت، محبت بي منت را تجربه نكرده ايم؛ زيرا همه ما محبت بي منت پدر و مادر را داشته ايم كه بي هيچ دريغي و انتظاري از جان خويش مي گذرند و از مايه جان و وجود خويش به وجودمان مي ريزند، بي آن كه حتي كم ترين انتظار و توقعي از ما داشته باشند.
با اين همه، هر يك از ما اين تجربه گرانبها را هرگز از محدوده اجتماع كوچك خانواده بيرون نبرده ايم؛ زيرا اين محبت بي منت تنها از سوي پدر و مادر نسبت به فرزند است؛ اما كمتر ديده و شنيده ايم كه فرزندي در حق پدر و مادر خويش چنين محبت بي منت و بي توقع را داشته باشد.
تجارت محبت
بنابراين مي توان به يقين گفت كه هرگز رفتارها و محبت هايمان در جامعه حتي نسبت به پدر و مادر و يا همسر از قبيل محبت بي منت نبوده است، چه رسد كه چنين محبتي را نسبت به ديگران داشته باشيم و مردم از ما به عنوان مومنان و انسان هاي با ايمان، محبت بي توقع و بي منتي را تجربه كرده باشند و يا فرزندان اجتماع از ما چيزي از اين قبيل رفتارها و آداب اجتماعي آموخته باشند؛ زيرا محبتي كه ما با آن آشنايي داريم تنها يك نوع تجارت محبت و داد و ستد است.
شايد تجارت، واژه مناسبي نباشد ولي مي توان گفت كه در آن حساب و كتاب، نقش اساسي دارد. بنابراين، انسان ها بيش تر در جامعه و زندگي خويش محبت را معامله مي كنند تا آن كه آن را ايثار كنند و به ديگري هديه نمايند. پس بهتر است كه به جاي محبت و عشق بي منت، از داد و ستد و معامله محبت و عشق در دنياي امروزي و جامعه خود سخن بگوييم.
اين محبت هاي تجاري از آن گونه محبت هايي است كه شرمنده ات مي كند و در بسياري از موارد حتي منزجر از بودنت. همه ما اين گونه هستيم و شايد به جز نسبت به فرزند و آن هم خردسالان و شيرخواران خويش با ديگري محبت بي توقع و بي منت نداشته باشيم و حتي براي رسيدن به آن تلاش نكرده بلكه حتي به آن نينديشيده باشيم.
به خودمان مراجعه كنيم و ببينيم كه آيا تاكنون درباره محبت بي منت انديشه اي داشته ايم و يا خواسته ايم خودمان را از فضايي كه در آن قرار داريم رهايي بخشيم و از آن فاصله بگيريم.
به نظر مي رسد كه اين گونه نيست و ما نيز همانند ديگران در فرهنگي رشد كرده ايم كه اهل تجارت محبت هستند. شايد به همين خاطر باشد كه تقريبا هميشه گوش به زنگيم كه اگر كسي لطف و محبتي در حقمان كرد، بلافاصله جبران كنيم تا توازن و تعادل معامله به هم نخورد.
محبت بي توقع را از پيامبر بياموزيم
بي خود نيست كه پيامبر رحمه للعالمين براي ما آن اندازه دور از دسترس شده است؛ زيرا در فرهنگ پيامبري كه خلق و خوي وي قرآن است و خداوند آنرا به خلق عظيم مي ستايد، رشد و نمو نكرده ايم كه اگر درباره كسي سخن از محبت بي منت بشنويم گويي از فرشتگان و آرزوهاي دور از دسترس سخني شنيده ايم. در چنين شرايطي آدم ها در نظرمان بزرگ مي شوند. آن قدر محبت بي منت از ذهن ما و فرهنگ و جامعه ما دور است كه حس مي كنيم، طرف قطعا از دايره انسان و انسانيت بيرون بوده و در جرگه فرشتگان است. حق هم داريم زيرا كه با معيارهاي جامعه امروز ما، اگر كسي اين گونه است نمي توان بشرش ناميد. اما به نظر مي رسد كه پيامبر(ص) بشري همانند ما بوده است كه آيات بسياري از قرآن بر آن دلالت دارد؛ زيرا او اسوه كامل بشر و سرمشق زندگي است. پس مي بايست قابل دسترسي باشد و فرهنگ و رفتارش قابل تقليد.
واقعا چه اندازه از فرهنگ پيامبر(ص) دوريم كه اصلا دركي از محبت بي منت نداريم چه رسد كه آن را لمس كرده باشيم.

 



قداست و بركات شهر قم

محمدرضا عليخاني
آنچه در پي مي آيد، گفتاري است كوتاه پيرامون ارزش و قداست شهر پربركت قم كه از زبان ائمه(ع) بيان شده است. و وجود مرقد مطهر و نوراني حضرت معصومه(س) در اين شهر نيز بر قداست آن افزوده است. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم:
¤¤¤
قم، حرم امامان(ع)
در روايات شيعي براي شهر مقدس قم بركات و آثاري بيان شده كه گاه اختصاصي آن مي باشد. اگر شماري چند از شهرها و حتي كشورها در آيات و روايات، مقدس و پاك شمرده شده اند كه از آن جمله مي توان به كشور فلسطين و يا شهر بيت المقدس و مكه و مدينه و كوفه و قم، اشاره كرد ولي شهر قم داراي اختصاصاتي چون آشيانه آل محمد(ص) بوده است.
اگر مكه، شهر خدا و مدينه، شهر پيامبر خدا(ص) و كوفه، شهر اميرمؤمنان علي(ع) و ولي عصر(عج) مي باشد، شهر قم شهر همه امامان معصوم(ع) است.
خدمات برجسته و مساعي ارزنده دانشمندان قم در راه احياي آيين تشيع و نشر معالم دين و فرهنگ اسلام به حدي بود كه تاج كرامت ابدي بر تارك شريف آنان نهاده شده، تا آنجا كه از امامان معصوم(ع) نقل شده است: لولا القميون لضاع الدين؛ اگر اهل قم نبودند دين ضايع مي گشت (سفينه البحار، شيخ عباس قمي، 7/359)
اما اينكه چرا اين شهر را قم نام نهاده اند، از وجود مقدس امام جعفر صادق(ع) رسيده كه فرمودند: انما سمي قم لان اهلها يجتمعون مع قائم آل محمد(عج) (و يقومون معه و يستقيمون عليه و ينصرونه؛) اين شهر، قم ناميده شد، زيرا كه اهلش پيرامون حضرت قائم آل محمد(عج) گرد مي آيند و با آن حضرت قيام مي نمايند و با او همراهند و در كنار او پايداري مي كنند و او را ياري مي نمايند (همان/ 356)
مژده جايگاه خاص قم در تشيع، هفتاد و چند سال قبل از نزول فاطمه معصومه(س) به قم و در زماني كه هنوز پدر بزرگوارش امام كاظم(ع) ديده به جهان نگشوده بود توسط امام جعفر صادق(ع) بيان شد، آن گاه كه فرمود: بانويي فاطمه نام، از فرزندم موسي(ع) در اين شهر (قم) از دنيا مي رود و مقام و منزلتي دارد كه شيعيان را شفاعت مي كند و همگي به بهشت مي روند (همان/ ص 125)
در روايتي ديگر حضرت فرمودند: ان لله حرما و هو مكه و ان للرسول(ص) حرما و هو المدينه و ان لامير المؤمنين(ع) حرماً و هو الكوفه و ان لنا حرماً و هو بلده قم و ستدفن فيها امراه من اولادي تسمي فاطمه فمن زارها وجبت له الجنه، قال الراوي و كان هذا الكلام منه قبل ان يولد الكاظم(ع)
... و از براي ما حرمي است كه آن شهر قم است، و طولي نخواهد كشيد كه بانويي فاطمه نام از فرزندانم در آن شهر مدفون خواهد شد و براي زيارت كنندگانش بهشت واجب مي شود (همان/ ص 853)
اين شهر از زمان قبول اسلام تا امروز يعني در طول سيزده قرن همواره به نام مركز تشيع و پايتخت شيعه اماميه خوانده شده است، حضرت صادق(ع) مي فرمايند: قم سرزمين ماست، سرزميني كه پاكيزه و مقدس است براي شيعيان ما، كه ولايت ما را قبول كرده است (همان/ ص 953)
و اين پايگاه تشيع، مورد عنايات خاصه ائمه معصومين(ع) بوده و بيش از سي روايت درباره شهر و مردمش از طرق معتبره رسيده است تا جائي كه خواب در قم را عبادت خوانده اند و از امام موسي كاظم(ع) رسيده كه حضرت فرمودند: قم عش آل محمد و ماوي شيعتهم؛ قم آشيانه ما (آل محمد) و پناهگاه شيعيان ماست (همان/ ص 753)
عصاره احاديث وارده در فضيلت و قداست قم چنين است: شهر قم، قطعه اي از بيت المقدس، شهري مقدس، مطهرو بلد ما اهل بيت و شيعيان ماست، چه نيكو موضعي است قم، كه خداوند متعال آن را بر ساير بلاد حجت قرار داده و ستمگران در آن گداخته گردند، چنانكه نمك در آب، ذوب مي شود و زود باشد كه علم و معرفت از كوفه بدان شهر منتقل گردد و از آنجا به ساير بلاد، منتشر شود، به طوري كه نزديك ظهور حضرت حجت(عج) (مستضعفي در دنيا يافت نشود و حتي زنان خانه دار به علم امامت و ولايت واقف باشند.) (گنجينه آثار قم/39- بحار60/312)
امام صادق(ع) فرمود: ستدفن فيها امرأه من اولادي تسمي فاطمه فمن زارها وجبت له الجنه؛ در اين شهر فاطمه بنت موسي(ع) دفن خواهد گشت كه هركس او را زيارت كند، بهشت برايش واجب گردد. (سفينه- البحار- 7/853)
درمورد مردم قم كه در اين شهر مقدس مدفون مي شوند، فضيلتي است كه ديگران را چنين فضيلتي نيست. محل حشر و نشر جميع مردم، بيت المقدس است، جز اهالي قم كه در گور خويش محاسبه مي شوند (گنجينه آثار قم/39) از آنجا به بهشت محشور مي گردند و اين كرامت به اهل قم اختصاص دارد.
و اهل قم به تأييدات رباني مؤيد و به توفيقات سبحاني مشرف اند و فرشتگان پيوسته بلايا را از آنان دفع كنند و بندگان مؤمن خداي متعال در آن شهر گرد آمده و در انتظار شفاعت پيغمبر خود بسر مي برند.
قم، پناهگاه مردم
از اختصاصات ديگر شهر قم اينكه پناهگاه مردمان در هنگام بلايا است
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: اذا اصابتكم بليه و عناء، فعليكم بقم فانه مأوي الفاطميين؛ زماني كه به شما گرفتاري و غمي رسيد، به شهر قم پناه بريد چراكه قم محل و مأواي فاطميين است. (سفينه البحار-7/753)
پايگاه علوم اهلبيت(ع)
از مناطق مهمي كه به عنوان اصلي ترين مراكز علوم اسلامي، بلكه بزرگترين مركز شيعي ياد مي شود بايد قم را نام برد. شهري كه از زمان اهلبيت(ع) خصوصاً در زمان امام عسكري(ع) و نيز در طول عصر غيبت، جايگاهي مطمئن براي نشر فقه و احاديث پاك و مطهر بوده است.
قم در زمان امام حسن عسكري(ع) و پدر بزرگوارش، پايتخت علمي شيعه بوده و در آن راويان فراواني مي زيستند و همچنين در آن از مؤلفان و صاحبان قلم در حديث و ديگر شاخه هاي علم گروههاي فراواني سكونت داشتند. (حياه الامام العسكري، محمدجواد طبسي) و از اين رهگذر خدمات بزرگي به مراكز علمي شيعه نموده است. رسالت سنگين نشر علوم اهل بيت، احاديث آنان و فضايلشان از قم و توسط قمي ها انجام گرفته است؛ رسالتي كه تمام جوامع علمي شيعه حامل آن مي باشند.
در بيانات نوراني اهل بيت(ع) نيز تأييدات بلندي صادر شده كه براي افتخار هميشگي اين سرزمين كافي است. چنانكه روايت شده: «اگر تلاش و زحمات اهل قم نبود دين از بين مي رفت» و به راستي نيز چنين است. تأملي هرچند گذرا به عصرهاي گذشته خصوصاً بني العباس و جور و وحشتي كه بر امامان شيعه و پيروان آنان در عهد امام عسكري(ع) حاكم بود، اهميت اين رسالت و مسئولين قمي ها و قم را، به وضوح نشان مي دهد، و در اثر اين عنايت و اهتمام، در زمان غيبت صغري از قم به عنوان بزرگترين مركز علمي در جهان اسلام نام برده مي شد. در عظمت اين مركز مي توان اشاره كرد به سخني كه صاحب كتاب «الغيبه» بيان مي نمايد:
سومين نايب خاص امام زمان(عج) توجه و عنايت خاصي به قم داشته و كتاب «تأديب» را جهت بررسي و اظهارنظر به قم ارسال نموده است (همان) و چه زيباست تقدير و رضايت امام صادق(ع) كه به عيسي بن عبدالله فرمود:
سلام خداي متعال بر اهل قم باد. خداوند سرزمين شان را از باران سيراب گرداند و بركات و رحمت خود را بر آنها نازل فرمايد و زشتيها را به نيكوئي مبدل سازد. آنانكه اهل ركوع، سجود، قيام و قعودند. آنانكه فقيهانند و اهل ذكر و دركند. (سفينه البحار/7/953)
از ديگر اختصاصاتي كه براي اين شهر برشمرده اند مي توان به پاداش مضاعف براي نمازگزاران و عبادت كنندگان در اين شهر سخن گفت. در روايتي از امام علي بن موسي الرضا(ع) آمده است كه خوابيدن در شهر قم عبادت است. بنابراين كسي كه در اين شهر عبادت مي كند و از خواب خويش مي زند و به نماز شب مي پردازد، پاداشي دو برابر خواهد داشت. از اين رو مي توان وضعيت آن را همانند ماه رمضان دانست كه پاداش و گناه در آن دو برابر مي باشد و يا همانند ماه هاي حرام است كه گناه در آن نيز دو برابر است.
درباره اهميت و ويژگي هاي خاص شهر قم و تاريخ پر فراز و نشيب آن، مي توان به منابع متعدد تاريخي و روايي مراجعه كرد كه از جمله آنها: سفينه البحار شيخ عباس قمي، تاريخ قم، گنجينه آثار قم، قم نامه، مدرسي طباطبائي تاريخ مذهبي قم، علي اصغر فقيهي مي باشد

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14