(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 24 آبان 1388- شماره 19512
 

رسانه ملي در افق فردا
جريان شناسي سينماي ضداسلامي غرب ژست هنري براي توجيه جنايت
... خواجه در بند نقش ايوان است! نگاهي به سريال تلويزيوني «شمس العماره» ساخته سامان مقدم
ساكنان 47 روستاي كاشان جشن باسوادي برگزار كردند



رسانه ملي در افق فردا

1-عدالت اجتماعي
به فضاي همدردي با فقيران دامن بزنيد. خوشبختانه صدا و سيما در چند سال گذشته برنامه هاي بسيار خوبي در اين زمينه داشته، كه درخور تقدير است. دغدغه عدالت را در ذهن ها و دل هاي مردم دامن بزنيد؛ اين كار بسيار خوب است. البته سعي شود به جماعت فقير و تهيدست اهانت نشود و كرامت انساني آنها از بين نرود. من مي بينم در بعضي از كارهايي كه در اين زمينه صورت مي گيرد، به طور دقيق اين معنا رعايت مي شود. آن پسربچه يا دختربچه يي كه مي آيد هديه يي به فلان صندوق مي دهد، حرفي از او پخش مي شود كه خيلي خوب و شيرين و لطيف است و در آن اهانت نيست؛ منتها در كنار دامن زدن به دغدغه عدالت اجتماعي و رسيدگي به فقرا، زندگي اشرافي و تجملاتي پوچ و بيهوده را هم تخريب كنيد؛ اين زندگي واقعاً در خور تخريب است. زندگي تجملاتي نبايد به هيچ وجه ترويج شود؛ بلكه بايد تخريب شود و نقطه منفي به حساب بيايد. چرا بيخود تجمل گرايي رواج پيدا كند؟ اگر يك نفر دلش مي خواهد متجمل باشد، ما چرا بايد آن را ترويج كنيم؟ توجه كنيد كه ما به فقير بايد عزت نفس و حس مناعت بدهيم و به غني بايد كمك به فقير را بياموزيم. به هرحال در كل زندگي جامعه، بايد از زندگي اشرافي و تجملاتي الگوسازي نكنيم.
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي (11/9/1383)

 



جريان شناسي سينماي ضداسلامي غرب ژست هنري براي توجيه جنايت

رضا فرخي
پس از حادثه يازده سپتامبر تمام نيروهاي اجتماعي و رسانه اي و سياسي در دنياي غرب آماده شدند شرايطي را فراهم كنند تا بتوانند از اين حادثه كمال استفاده را برده و آن گونه كه مي خواهند آن را جهت دهند. هر چند كه بسياري از افراد معتقد بودند كه اين حادثه از پيش طراحي شده توسط خود سياستمداران كاخ سفيد بود تا بتوانند بعد از اين حادثه آن گونه كه مي خواهند از آن براي حمله نظامي و تهاجم رسانه اي و فرهنگي به مسلمانان دنيا استفاده كنند. چرا كه همگان مي دانستند كسي اين كشتار بي رحمانه را در افغانستان و عراق نمي پذيرد و وجدان هاي بيدار در جامعه بشري اين جنايات را قبول نمي كند. براي همين تمام توان خود را براي ايجاد آمادگي فكري جهانيان به كار بردند و در اين بين سينما و رسانه نقش مهمي در فريب افكار عمومي براي آنها داشت، به خصوص رسانه اي مانند سينما؛ به اين ترتيب هاليوود از آن پس فيلم هايي كه در آن مسلمانان را وحشي و بي تمدن معرفي مي كرد را افزايش داد . آن ها در فيلم هاي بسياري سعي كردند كه مسلمانان رامردمان بي رحمي نشان دهند كه حتي به يكديگر نيز رحم نمي كنند. نمونه آن را مي توان در فيلم «هواپيماي آقاي رئيس جمهور» ديد كه در آن تروريست ها كه مسلمانان بودند هرگونه مخالفتي را با گلوله جواب مي دادند و در فيلم نشان داده مي شود كه آنها حتي مسلمانان ديگر را به دليل مخالفت با خود مي كشتند! و بالاتر از اين در فيلم اين گونه عنوان مي شود كه مسلمانان سعي مي كنند هويت خود- دين اسلام و حضرت محمد(ص)- را اين گونه نشان دهند و بر واژه ترور بارها و بارها تأكيد مي كنند. در حالي كه رسانه هاي بزرگ دنيا در دستان غرب بود از كشتار بي رحمانه مردم دنيا توسط دنياي غرب به ويژه امپرياليسم آمريكا و استعمار بزرگ انگلستان كه خود نوعي ترور فرسايشي مردم فقير بوده است، چيزي نگفته و آنقدر بر اين طبل تروريست بودن مسلمانان كوبيدند تا توانستند افكار عمومي بخشي از مردم غرب را به خود جلب كنند و آنها را آماده حمله به عراق و افغانستان نمايند.
اين روند تا آنجا ادامه يافت كه هزينه هاي هنگفت كاخ سفيد براي اين گونه فيلم ها دو برابر شد و اين موضوع به جايي رسيد كه بسياري از كارگردانان آمريكايي كه در ژانرهاي ديگر مشغول به كار بودند كار خود را رها كرده و به اين گونه فيلم ها پرداختند. به طوري كه يك رقابت گسترده بين اين كارگردانان براي تخريب مسلمانان به وجود آمد. اين در حالي بود كه آمريكا احساسات و حقوق اوليه انساني، از جمله حق حيات نزديك به دو ميليارد از مردم جهان يعني مسلمانان دنيا را ناديده گرفته است. برخلاف ادعاي دموكراسي، احترام به عقايد و شخصيت اين طيف عظيم ازمردم جهان توسط آمريكا در عرصه هاي مختلف از جمله سينما مورد بي اعتنايي قرار گرفت و هرگونه توهيني كه خواست انجام داد. اين كه مسلمانان صرفاً به خاطر اعتقاد به اسلام جنايت كار معرفي مي شوند آنقدر در فيلم هاي آنان جلوه گر بوده است كه موجب نفرت عموم مسلمانان شده است. پس از مدتي در واكنش به تداوم اين روند، مسلمانان بارها خشم خود را از اين فيلم ها نشان دادند و باعث شد ضربه بزرگي به حيثيت سينماي آمريكا وارد شود. به اين ترتيب سياستمداران آمريكا در كنار دست اندركاران آن اين موضوع را دريافتند كه در صورت ادامه اين روند صنعت سينماي آمريكا دچار مشكلات بزرگي خواهد شد و اين مسئله بر سياست خارجي آن كشور نيز لطمه خواهد زد. به همين دليل به اين فكر افتادند كه شيوه كار را عوض كنند و به نحوي پنهان تر دست به تخريب اسلام و مسلمانان بزنند و اين گونه به صورت كاملا آشكار به مسلمانان توهين نكنند. روش كار آن ها تغيير نمود و سعي كردند اتهام تروريست بودن را از همه مسلمانان برداشته و گروه هايي مانند طالبان و يا القاعده را در فيلم هاي خود نشان دهند. يعني از اين طريق تظاهر كنند كه منظور آنها همه مسلمانان نيست. سينماي آمريكا اما همچنان در لابه لاي مطرح كردن اين گروه ها همان قصد قديمي را دارند. با اين تفاوت كه ترور شخصيت مسلمانان به گونه اي مرموزانه تر انجام مي شود و اسلام را به نحوه اي ديگر تخريب مي كنند. در واقع در اين فيلم ها درست بود كه سعي مي كردند گروهي خاص را متهم كنند، اما به واقع اين كار را به شكلي انجام مي دهند كه به مخاطب القا شود، اين دستورات دين اسلام است كه به ترور و خشونت منجر مي شود. و البته ناگفته نماند كه وقاحت آنها در فيلم هايي مانند «فتنه» به كارگرداني گيرت وليدرز هلندي به اوج رسيد و با تحريف مستقيم قرآن و ربط دادن آيات كتاب آسماني مسلمانان به جنايات افراد در اين فيلم، ننگ ديگري را براي سينماي غرب رقم زد. هر چند كه مسلمانان اعتراضات وسيعي عليه آن انجام دادند. اين فيلم علاوه بر تحريف و تخريب در بعضي از صحنه ها دست به بي حرمتي مي زند. اين در حا لي است كه هر روز غربي ها با تريبون هاي رسانه اي خود گوش دنيا را كر مي كنند كه ما به همه عقايد احترام مي گذاريم. البته مي توان اين گونه هم تعبير كرد كه شايد منظور آنها اين است كه به عقايدي كه با آن ها همسو است و جناياتشان را تأييد مي كند احترام مي گذارند.
فيلم فتنه تنها يكي از چندين فيلمي بود كه در اين سال ها به مسلمانان توهين مي كرد و آنان را تخريب مي نمود. فيلم هاي ديگري نيز مانند «پادشاهي» (kingy) كه در آن سعي مي شود مسلمانان از كوچك و بزرگ قاتل و تروريست نشان داده شوند نيز نمونه اي از سينماي ضداسلامي غرب است. در اين فيلم نشان داده مي شود كه در خانه هر مسلماني به تعداد افراد آن خانه اسلحه وجود دارد و كارگردان سعي كرده با صحنه هاي اكشن فراوان و خشونت زياد موضوع مورد نظر خود را به ذهن بيننده القا كند. جالب اينجاست كه هيچگاه در اين فيلم ها گفته نمي شود كه در آمريكا فروش اسلحه آزاد است و هر روز شاهد ارتكاب جنايت تازه اي در جامعه آمريكا به خاطر اين مسئله هستيم و همچنين اين را هم بيان نمي كنند كه نيروهاي آمريكايي به چه دليل در سرزمين هاي مسلمانان هستند! البته هاليوود در بسياري از آثارش آمريكايي ها و صهيونيست ها را در نقش منجي نشان مي دهد. فيلم «پادشاهي» هم جزو همين فيلم ها است. اين فيلم با اعتراف به رابطه سران آمريكا با سران ثروتمند عرب وتروريست ها در ابتدا خود به اين نكته اشاره دارد كه سرآغاز تمام اين فتنه ها خود سران آمريكا هستند و گروه هاي تروريستي مانند القاعده از سوي همين سران آمريكا و عرب تغذيه مي شود و آنها هستند كه عامل اين همه ترورند، اما به واقع در ادامه فيلم مي بينيم كه سعي دارند آمريكاييان را كه در يك صحنه انفجار بمب كشته مي شوند فدا شده در راه آزادي بشر نشان دهند. به واقع اين فيلم هم در مسير تخريب چهره مسلمانان و اسلام ساخته شده است و مانند فيلم هاي ديگري چون «مجموعه دروغ ها» به كارگرداني ريدلي اسكات سعي در اغراق در توانايي سازمان اطلاعاتي آمريكا دارد.
آنچه به عنوان نتيجه اين بحث مي توان بيان كرد اين است كه اين همه هجمه به اسلام و تخريب مسلمانان براي اين است كه اسلام را مخالفي جدي در مسير جنايات خود مي دانند. غربي ها و به ويژه آمريكايي ها با ابزارهاي قدرتمند رسانه اي كه در اختيار دارند سعي مي كنند اهداف مورد نظر خود را القا كنند. چرا كه ذهن آدمي ممكن است در اثر تكرار زياد يك مطلب آن را باور كند. البته ناگفته نماند كه آنها پس از واكنش هاي شديد در اثر جنايات خود در عراق و افغانستان سعي كردند با فيلم هايي چون «در دره خدايان» و «ويرايش شده» كه در آن شكنجه زندانيان عراقي را نشان مي دهد اين مطلب را بيان كنند كه وجدان بيداري هم در آمريكا هست كه چشم خود را بر جنايات نمي بندد. اما به دليل اين كه اين فيلم ها هم به سفارش سياستمداران و در راستاي هدفي خاص ساخته شدند مورد استقبال مردم قرار نگرفتند. چرا كه سخني كه از دل برنيايد به دل هم نمي نشيند و به واقع مردم دنيا حاضر نبودند با ديدن اين فيلم هاي بي اثر اين همه جنايات را فراموش كنند. و در اين بين مي توان گفت هاليوود تنها يك بازنده است كه با شراكت در جنايات سياستمداران غرب، اعتبار خود را به زير سؤال برده و به همه جهانيان ثابت نموده كه دنياي هنر در غرب كه داعيه آزادي رسانه ها را دارد آلوده دلارهاي كاخ سفيد است. غول رسانه اي غرب به دنبال آن است كه فضا را براي هر جنگ و جنايتي عليه بشريت و جهت پذيرش اين جنايات براي مردم دنيا فراهم كند. جالب اين است كه در تريلرهايي كه به عنوان پيش پرده نمايش آن فيلم در سايت هاي خود مي گذارند صحنه هاي خشن و جنايت را به گونه اي نمايش مي دهند كه بيننده را مجذوب كنند و به گونه اي هستند كه بيننده اگر هم موفق به ديدن فيلم نشد اين برش ها نيز در مدت زمان كوتاهي چهره مسلمانان را تخريب كند .


 



... خواجه در بند نقش ايوان است! نگاهي به سريال تلويزيوني «شمس العماره» ساخته سامان مقدم

محمدرضا محقق
اين نكته كه چرا ساخت يك سريال طنز با رويكردي به مباحث خانوادگي بايد به سرانجامي برسد كه «شمس العماره» رسيده، صرفا از جنبه تصوير نهايي قابل پيگيري نيست، بلكه از جهتي ديگر كه اتفاقا مهم تر و ريشه اي تر هم هست قابليت سنجش دارد و آن برخي ضعف هاي ساختاري برنامه ريزي و -احيانا - اتاق فكري است كه «شمس العماره» از خروجي هاي آن است و اين گونه سريال سازي ها نتيجه و از عواقب كار آنهاست.
اين كه در سريال تلويزيوني، تم اصلي و ايده جدي، مربوط به عرضه فراگير و همه جانبه يك دختر دم بخت براي انتخاب همسر آينده، آن هم با آن وسعت و پلوراليسم خانوادگي مي شود و لايه هاي حجب و بشريت معطوف به اصالت هاي ايماني و انساني و ايراني، به طرز تعجب آور و حيرت انگيزي مورد لجن مالي قرار مي گيرد، خود گوياي آن است كه رسانه ملي در زمينه سريال سازي بايد دقت بيشتري نمايد.
يك تلقي از سريال شمس العماره، ايده كم نظيري را در جهت اباحه گرايي انتخاب كرده است. گرچه بنا ندارم در اين نوشتار، به سبك مضحك و نابخردانه، تفكيك ساختار و محتوا و جنگ افروزي و جدال اندازي ميان طرفداران ظرف و مظروف بپيوندم اما ترديدي نيست كه در يك سيستم يكپارچه يعني هنر تصوير، آنچه رخ مي نمايد و نمودار بينش بصري، و معرفت انساني مولفان و سازندگان مي شود همان «مجموعه»ايست كه در قاب تصوير مي بينيم و شايد چندان لازم و مفيد نباشد كه دست به اين انفكاك هاي صوري بزنيم و بحث را ازمناط و محك معرفتي و بصري به جدلهاي بي پايان هرمنوتيكي آن هم در ساحت تصوير منحرف كنيم.
سامان مقدم در ايده و اجرايي غير ايراني كه حجاب هاي ميهني و آييني و عرفيات انساني و شرعي را خدشه دار كرده است به محيطي ناآشنا و بعضا وهن آلود دست يازيده كه اتفاقا براي عموم خانواده هاي ايراني، به صناعتي «غيراينجايي» مي ماند تا تصويري طنازانه و رند از محيط آشناي خانه ها و ويژگي هاي خانوادگي سرزميني مان.
مي توان به مناسبت به جذابيت هاي بازيگري يا «تيپ» سازي هاي متناسب «شمس العماره» هم اشاره كرد و مثلا از بازي خوب فرهاد آئيش يا رويا تيموريان سراغ گرفت و ... الخ. اما اين نوشتار در پي آن است كه به اين منش تصويرگري بپردازد و اين سوال را مطرح كند كه چرا وقتي يك كارگردان جوان و مستعد قرار است در سراي طنز، به رندانگي، تصويري جذاب از يك مقوله انساني - اجتماعي (خواستگاري و ازدواج و جوانانگي) به قاب تلويزيون بياورد، اين چنين به وادي اباحه گري و عبور از خط قرمزهاي حياتي حيا و عفت و ستر و پوشيدگي كه نشانه اصلي خانواده اصيل ايراني است دست مي زند؟!
«شمس العماره» از منظر مخاطب خنثي، اثري است با جذابيت هاي متوسط يك سريال تلويزيوني كه ايده اش در مقايسه با مشابه هاي خارجي نازل تر و اجرايش، به دليل محدوديت هاي متنوع اخلاقي، عرفي و شرعي، بسيار استرليزه و باسمه اي است اما در نظرگاه مخاطب فرضي ايراني مسلمان، اثري است كه با نوعي اباحه گري در مضمون و پرداختي بي محابا در روايت، به نوعي عفت گريزي و سنت شكني متوسل شده كه البته نتيجه اش، موضع گرفتن سفت و سخت اين طيف مخاطب است كه از اساس با آن دچار مشكل مي شود، همچنان كه چنين اتفاقي در بسياري از افراد و خانواده هاي متدين در مواجهه با اين سريال به وقوع پيوسته است. چه مسئولان تلويزيون و آمارهاي جذاب و محيرالعقول و صفر و صدي شان بپسندند و حدس بزنند يا نه؛ هيچيك تفاوتي در اصل ماجرا ايجاد نمي كند و نبايد هم بكند.
دوستان ما در صدا و سيما درباره برخي سريال ها مثل شمس العماره نه مي توانند به يك لائيسيته يكپارچه و كامل ولي بي دردسر دست بزنند و از مخاطبانشان جزاير مختار و جداگانه اي بسازند كه هركس به دين خودش باشد و سر كار خويش گيرد و به ديگري كاري نداشته باشد و نه اينكه حاضرند مباني شريعت و عرفيات جامعه را به شكل و منشي قابل توجه و درست و درمان و بدون ملاحظه كاريهاي من درآوردي و محافظه كاريهاي مهلك و مستهلك، به منصه اجرا درآوردند.آنچه در اين ميانه رخ مي دهد چيزي بينابين، نه اين و نه آن است كه مثلا نه سيخ بسوزد و نه كباب غافل از آنكه اين روند، هم سيخ را مي سوزاند و هم كباب را.
و البته اين نتيجه انتخاب شيوه «التقاط» در يك رسانه معرفتي است كه قرار بود دانشگاه انقلاب و اسلام و مردم باشد و ... بماند!



 



ساكنان 47 روستاي كاشان جشن باسوادي برگزار كردند

كاشان- خبرنگار كيهان:
كارشناس نهضت سوادآموزي كاشان از برگزاري جشن مرحله نخست باسوادي در 42 روستاي اين شهرستان خبر داد.
غلامرضا اخوان افزود: جشن باسوادي هفت روستا نيز در سال گذشته برگزار شده بود.
به گفته وي اين جشن درسي امين سال تأسيس نهضت سوادآموزي به فرمان امام خميني و به علت باسوادي تمامي افراد بين 10 تا 49 سال ساكن در اين مناطق برگزار شد.
وي همچنين از برگزاري جشن مرحله اول باسوادي در شهرهاي مشكات، برزك وروستاي قهرود از توابع قمصر كاشان تا پايان سال جاري خبر داد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14