(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 15 دي 1388- شماره 19551
 

تدبير تا احساس
دانشجو جنگ نرم و شبكه سازي اجتماعي
آسيب شناسي فرهنگي مشكلات فارغ التحصيلان دانشگاه ها



تدبير تا احساس

دكتر عاطفه سمايي
دبيرشوراي عالي خواهران مسلمان
تهيه جزوه اي كه در آن مبسوط خواسته رهبري از كرسي هاي آزادانديشي براي اعضاي محترم شوراي عالي انقلاب فرهنگي تشريح شده باشد!
آشنا كردن دانشجويان با كرسي ها و مزاياي آن در دانشگاهها
تحقيقات ميداني براي يافتن انتظارات و دغدغه هاي فضاي هر دانشگاه
تقويت اعتمادبه نفس دانشجويان براي «آوردن و طرح يك حرف نو به ميدان دانشگاه»1
ممانعت و مقابله با حركت ها و بهره برداري هاي ستيزآلود سياسي در راستاي بي اعتمادسازي نخبگان و اعتبارزدايي دشمنان و معاندان نظام مقدس جمهوري اسلامي.
نظارت بر سلامت منابع تغذيه اي اطلاعاتي در راستاي هموارسازي مسير تعميق بصيرت سياسي در دانشگاهها.
ايجاد و حمايت از سهولت در تضارب مستقيم آراء و انديشه هاي متفاوت و اعتماد نسبت به حمايت از فرآيندهاي متنوع اقناع افكار نخبگان.
سالم سازي گفتگوها و رعايت ادب و آزادانديشي. همانطور كه امام خامنه اي دامت افاضاته نيز بيان فرمودند، «آزادانديشي به معناي زير پاگذاشتن بنيان هاي اصيل نيست و تضارب آراء نبايد به هتك امور مقدس و مورد احترام جامعه بينجامد.»
بدون ترديد تشكيل كرسي هاي آزاد انديشي در دانشگاههاي كشور مسبوق به مقدمات و لوازم خاص خود است كه يكي از مهمترين آنها پرهيز از سياست زدگي و احساس گرايي است.
دگرانديشي مقدمه لازم آزادانديشي است. از طرفي آزادانديشي در مقابل جمود، تحجر و جزم انديشي است. هر انديشه را نمي توان تكفير كرد و مهرالحاد به آن زد.
تضمين بقاي فضاي سالم مناظره و مباحثه؛ يعني هم مباحثات فكري و نقد و نظر به قانون شكني منتهي شود و هم قانون مجاري و مكانسيم هاي مشروعي براي كرسي هاي آزادانديشي در دانشگاهها در نظر بگيرد و البته برداشتن همه كانالهايي كه به نفي تضارب آراء از بالا به پايين انديشه مي انجامد و مسير عقلاني جامعه را منحرف مي كند.
داوري علمي و منصفانه مناظرات و مباحثات در دانشگاهها زيرا داوري نظام مند و نهادسازي در ارزيابي رايزني هاي سياسي- اجتماعي، محيط هاي علمي را از آسيب هاي نظير شخص محوري، غلبه احساسات بر منطق و... مي رهاند.
و نهايتا شفاف سازي منازعات فكري و سياسي و جمع بندي نتايج و دستاوردهاي بحثها.
در اين ميان بعضي از نهادها و مؤسسات وظيفه اي دو چندان دارند:
شوراي عالي انقلاب فرهنگي، كه بايد بعد از تبيين اين مسئله و نقطه اي كه در آن حضور دارد براي اعضاي خود! مسير اين حركت را براي جامعه دانشگاهي و حوزوي ترسيم نمايد.
حوزه هاي علميه، جهت نظارت بر محتواي علمي مناظرات و مباحثات كرسي هاي مرتبط با علوم انساني.
وزارتخانه هاي علوم و تحقيقات و بهداشت و درمان، جهت انعكاس فضاي سياسي و دغدغه هاي دانشجويي و آنچه در بطن جامعه دانشگاهي ما در حال شكل گيري است.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، به ويژه معاونت مطبوعات براي «اصلي- فرعي نكردن مسائل» كه دغدغه رهبري است. چرا كه مي تواند كل مسئله را به حاشيه اي ناخوشايند بكشاند و تمثيل مقام معظم رهبري از «شطرنج بازي در عرصه سياست» اين وظيفه را بردوش مطبوعات، سنگين تر مي كند زيرا ايشان فرمودند «كساني كه وارد عرصه سياست مي شوند بايد مثل شطرنج باز ماهر، حركات و تغييرات بعدي را محاسبه كنند» و «نبايد اجازه داد تا عده اي به نام آزادانديشي مرزهاي فضيلت و حقيقت را لگدكوب كرده و به نام آزادانديشي و نوآوري، همه اصول مقدس حقيقي را ناديده گرفته يا تحقير و يا مسخره كنند.»1
رسانه ملي، نيز در راستاي پوشش مناسب كرسي هايي كه براي عموم قابليت استفاده دارند و از آن مهمتر، نهادينه كردن انصاف در انتقاد و به تصويركشاندن آزادي بيان در چهارچوب اسلام ولايي فقاهتي. زيرا مقام معظم رهبري فرمودند كه «اگر صدا و سيما مي توانست واقعيات و پيشرفت هاي كشور را به طور كامل، بدرستي و با هنرمندي منعكس كند. اميد نسل جوان به آينده و خشنودي و سرافرازي مردم، به مراتب بيش از وضع فعلي بود.»
زيرا تنها در اين صورت است كه مي توان به دلالت مفهومي «فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» دست يافت. اميد كه با آينده نگري، مديريت تحول، برنامه ريزي علمي، بازنگري در متون آموزشي، سياستگذاري متناسب با نيازهاي علمي حوزه ها و ترسيم چشم انداز آينده و اهتمام بيش از پيش به كرسي هاي آزادانديشي علمي كه از ضرورت هاي اساسي ادامه حركت روبه رشد و افزايش نفوذ و تاثيرگذاري حوزه هاي علميه و دانشگاههاست، دست يابيم و به رشد سريع و پرشتاب تحولات و فن آوري هاي نوين درعرصه علوم ديني و انساني برسيم.
سخنان مقام معظم رهبري در خصوص كرسي هاي آزادانديشي در ديدار با نخبگان

 



دانشجو جنگ نرم و شبكه سازي اجتماعي

مهدي فيروزكوهي
مدتي است كه پيدايش فضاي مجازي، عرصه را براي فضاي حقيقي، تنگ نموده است. در اين ميان مي توان به جرأت ادعا نمود كه اين مجاز به عاريت، جاي حقيقت را گرفته است و باتوجه به همزماني آن با تغييرات ذائقه ها در لايه هاي مختلف اجتماعي، شاهد شكل گيري صحنه هاي بديعي هستيم كه پيش از اين، تصور حضور در آنها را نداشته ايم. حتي در پاره اي از موارد بدليل تغييراتي كه در اثر پيدايش اين پديده در ساختار ارتباطي جوامع مزبور رخ داده است وزن ارجاع «گروه هاي مختلف مرجع فكري» دچار تغيير شده و در نهايت به خلق «گروه هاي مرجع جديد» منتهي شده است.
در اين ميان، دانشجويان به عنوان بخشي از نخبگان فضاي سياسي كشور كه اتفاقاً بدلايل خاصي، گشت و گذار بيشتري نسبت به ساير اقشار جامعه در فضاي مجازي دارند به عنوان يك گروه فرهيخته اجتماعي نقشي كم نظير در اين «وزن كشي جديد گروه هاي مرجع» برعهده دارند. همخواني ذاتي روح تحول خواه و نوگراي جريان دانشجويي با شتاب فزاينده تغييرات در اين عرصه تكنولوژيك، اين دو پديده مهم و تأثيرگذار قرن بيست ويكم را به يك نقطه تلاقي خاصي رسانده است. بي شك امروزه ميتوان دانشجويان را به عنوان جواناني كه بيشترين بهره را از اينترنت مي برند معرفي نمود و اينترنت را به يقين مي توان مهمترين ابزار تحقيقي دانشجويان قلمداد كرد. مجموعه اين تحولات موجب شده است تا سرنوشت اين دو پديده درهم تنيده شود. از اينرو هر نوع مطالعه اي درخصوص موضوعات مبتلا به فضاي مجازي بدون نگاه به جوانان و دانشجويان، مطالعه اي ناقص خواهد بود. به ويژه اگر، نوع و سنخ موضوعات مورد مطالعه با اقتضائات محيطي اين فضا و علقه هاي دانشجويان همگرايي داشته باشد.
جنگ نرم و دانشجويان در فضاي اينترنت
كليدواژه «جنگ نرم» كه اخيراً در فضاي سياسي كشورمان مصطلح گرديده است از موضوعاتي است كه با فضاي رسانه اي بويژه رسانه هاي مجازي ارتباطي ارگانيك دارد و از آن رو كه نيم نگاهي تعيين كننده به مخاطبان دانشجو و جوانان كشور دارد مي تواند به عنوان موضوع حد واصل دو مبحث دانشجويان و اينترنت نقش ايفا نمايد.
اين نوشته سعي دارد ضمن واكاوي كلي ابعاد مختلف ارتباطات اينترنتي، قابليت هاي رسانه هاي مجازي و بويژه وبلاگ ها و سايت هاي خبري تحليلي را به عنوان رسانه هاي مورد اقبال دانشجويان در شرايط اخير در مقوله «جنگ نرم» مورد مطالعه قرار دهد.
ناگفته پيداست كه پيدايش اين رسانه هاي جديد به مانند هر پديده نوظهور، ذائقه خبري افراد نوگراي جوامع، علي الخصوص دانشجويان جامعه را به عنوان «نمادهاي نوگرايي در جامعه» دچار تغيير فاحشي نموده است و به تحقيق مي توان ثابت نمود كه هم اينك آبشخور خبري بخش عمده اي از دانشجويان كشورها از فضاي اينترنت ارتزاق مي كند. اين تغيير منابع خبري از رسانه هاي سنتي به رسانه هاي نوظهور مجازي، در مواردي ديگر، مشارب فكري اعضاء گروه هاي گوناگون را دچار دگرديسي محسوس نموده است. و اتفاقا همين نكته، نقطه عزيمت مقوله «جنگ نرم» را تشكيل مي دهد.
روند گسترش شتاب آلود اين عرصه، ضرورت توجه بيش از پيش، بدان را جلوه گر مي سازد. خلق فضاي مجازي موصوف، منجر به پيدايش مفاهيم جديدي در عرصه هاي مختلفي گرديده كه توجه در كنه هر يك از آنها حقايقي را فراروي محققان و انديشمندان قرارمي دهد. واژگاني نظير «شبكه سازي اجتماعي» و «ساختارهاي ارتباطي جديد» و تأثير آنها در «جنبش هاي نوين اجتماعي» از آن جمله اند. قدر مسلم، اقبال بالاتري براي پذيرش آموزه هاي جنگ نرم، درميان اعضاي جوان جنبش هاي نوين اجتماعي وجود دارد. جنبش دانشجويي نيز به عنوان يكي از برجسته ترين جنبش هاي نوين اجتماعي معاصر، همواره در آماج طراحان و هدف گذاران جنگ نرم قرار دارد. از اين منظر است كه همواره شاهد آن هستيم كه طراحان ميادين جنگ نرم، حساب ويژه اي بر روي اعضاي دانشجوي خود بازمي كنند.
در اين ميان آنچه ذهن انديشمندان و دلسوزان را بخود معطوف داشته است نحوه استفاده هوشمندانه از ظرفيت هاي جديد ايجاد شده در «فضاي وب» در عين پرهيز حداكثري از آسيب هاي و تهديدهاي آن براي دانشجويان مي باشد. امري كه مستلزم شناخت صحيح قابليت ها و نارسايي هاي اين ابزار جديد مي باشد. اين نوشتار بر آن است تا از منظري خاص به اين پديده اجتماعي بنگرد و در خلال آن به احصاء قابليت هاي يك ارتباط مجازي بپردازد. بويژه سعي دارد تا به ظرفيت هاي وبلاگ هاي اينترنتي در اين رابطه اشاراتي داشته باشد.
بيان مسئله:
اگر افزايش تعداد افراد با تحصيلات دانشگاهي و دانشجويان كشور در كنار بهبود سطح رفاه نسبي جامعه و افزايش نسبي جمعيت شهرنشيني كشور را از جمله شاخصه هاي شكل گيري «طبقه جديد متوسط اجتماعي» در يك جامعه بدانيم. به يقين مي توان گفت كه در جامعه ايران اين طبقه شكل گرفته يا حداقل بخش اعظمي از دوران جنيني حيات خود را سپري نموده در آستانه ولادت است. اين چنين جوامعي از بسترهاي مساعد اجتماعي براي همه گيري جنگ نرم برخوردارند. جنگي كه بخش اعظم لجستيك آن، توسط «رسانه ها و پيام ها» تمهيد و تدارك ديده مي شود.
بطور مشخص، اطلاع افراد، از امكانات ارتباطي پيرامون خود، آنان را در ايجاد ارتباط مطلوب براي انتقال پيام دلخواهشان به مخاطب مدنظر، كمك مي كند. در اين ميان با شكل گيري «طبقه جديد اجتماعي» در جوامعي مانند ايران امروز- كه از خاصيتي نيمه بورژوايي برخوردارند- خالقان و صاحبان پيام هاي توليدي، درصدد آن هستند كه پيام هاي توليدي خود را با مناسب ترين رسانه به سمع مخاطبان خود از ميان اين طبقه جديدالولاده برسانند. طبقه اي كه در مقطع كنوني با دارا بودن بيش از 5/3ميليون دانشجو، با اذهاني مستعد پذيرش پيام هاي ظاهرا مستدل، اشتهاي هر «صاحب پيامي» را براي جذب «مخاطب نخبه» برمي انگيزاند. مخاطباني كه بدليل برخوردار- ولو موقت- از خصوصيات خاصه طبقات نيمه مرفه اجتماعي، گرايش به استفاده از رسانه هاي سنتي را ندارند و يا لااقل به اندازه رسانه هاي مدرن و جديد، به رسانه هاي قديمي علاقمند نيستند. حال سؤالي كه در اين ميان مطرح است اين است كه با توجه به فرمايشات اخير مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان در اوائل ماه مبارك رمضان امسال مبني بر «افسر جوان ميدان جنگ نرم» بودن دانشجويان ايران اسلامي، شناخت دانشجويان ما از ميدان نبرد مجازي تا چه سطحي است؟ آيا اين سطح از شناخت ميدان، براي افسري اين جنگ كفايت مي كند؟ قابليت ها و محدوديت هاي ارتباطات اينترنتي به عنوان «ميدان عظيم جنگ نرم» چيست؟ و «رسانه هاي جديد» چه نقشي در جنگ نرم مي توانند ايفا كنند؟
اينترنت؛ صاعقه اي كه ذائقه ها را تغيير داده است
اينترنت كه ابتدائا بمنظور تسهيل سيستم ارتباطي ارتش آمريكا ايجاد شده بود بسرعت مرزهاي كشورهاي مختلف را درهم نورديده انقلابي بس عظيم را در ارتباطات پديد آورده است. اين تكنولوژي امروزه در تمامي كشورهاي جهان مشتريان پروپاقرصي دارد. بويژه در جوامع در حال توسعه، شتاب توسعه نفوذ اين پديده روزبه روز در حال گسترش است.
بگونه ايكه مي توان امروزه از همه گيري (اپيدمي) و يا حداقل از فراگيري آن در ميان حلقه وسيعي از «طبقه نخبه نوظهور» صحبت نمود. ديرزماني نيست كه از فراگير شدن پديده اينترنت در جوامع در حال توسعه مي گذرد اما سرعت جذب مخاطب آن از ساير همنوعان قديمي خود در عرصه رسانه، بسيار بالاتر بوده است. شاهد اين ادعا حجم روزافزون وبلاگ ها، اي ميل ها و خبرگزاري هاي اينترنتي است كه با شتابي سرسام آور در جهان امروز در ميان مخاطبان دانشجو گسترش مي يابد و تشكيل گروه هاي اينترنتي و اتاق چت هاي دانشجويي، آماري رو به تزايد دارند و اين حقيقت چنان مي نمايد كه گويي هيچ نقطه توقفي در كوتاه مدت نمي توان براي آن متصور بود.
اين واقعيتي است غيرقابل انكار كه جوامع در حال توسعه نظير ايران، با تغيير فاحش چينش طبقات در «چيدمان هرم جمعيتي كشور» مواجهند و با افزايش پرشتاب قشر تحصيلكرده دانشگاهي، روزبروز به ميزان «طبقه نوظهور متوسط جديد» افزوده مي شود. پيامد قهري زايش چنين طبقه اجتماعي در جوامع انساني، توليد نخبگان جديد در سطح جامعه و دگرديسي در تركيب و ساختار نخبگان قبلي مي باشد. اين فرآيند تدريجي در بلندمدت، منجر به تغيير «ذائقه ارتباطي» عموم جامعه خواهد گرديد. اين حقيقت همان نكته اساسي و علت العلل توجهات طراحان جنگ نرم براي تمركز در اين مقوله و اين نوع از ارتباطات را تشكيل مي دهد. در اين ميان «اينترنت» به عنوان يك وسيله و بستر پر كاربرد در ميان اين قشر از جامعه، نقشي بي بديل در شكل گيري و جهت دهي به ذائقه هاي فوق الذكر را ايفا مي كند. و بحق، عنوان «سائقه اي كه ذائقه ها را دگرگون مي كند» را به خود اختصاص داده است.
با تمام اين تفاصيل، آگاهي از توانمنديهاي اين پديده شگرف قرن بيستم، به عنوان يك رسانه پركاربرد در جنگ نرم، ما را مي تواند در درك علت اين رشد خارق العاده ياري رسان باشد. بدين منظور به بررسي قابليت ها و محدوديت هاي رسانه هاي اينترنتي مي پردازيم:
قابليت ها:
سهولت توليد مطلب توسط رسانه هاي جديد:
برخلاف رسانه هاي سنتي، افراد عادي مي توانند با ايجاد يك وبلاگ ساده براحتي به طرح مطالب خود پرداخته و آن را در معرض مخاطبان خود قرار دهند. اين در حالي است كه احتمال طرح ايده يا مطلب يك نويسنده تازه وارد در يك نشريه يا رسانه سنتي سابق بسيار كم بوده و از فرآيندي طولاني برخوردار بود. اين خاصيت بشدت مورد توجه و علاقه جريان دانشجويي كه بخش قابل توجهي از فعاليت هايش را با هدف حضور در خبرگزاري ها و رسانه ها انجام مي دهد مي باشد. از اينرو امروزه شاهد آن هستيم كه اكثر تشكل هاي دانشجويي كشور به ايجاد و راه اندازي و تقويت سايت هاي خبري منتسب به خود مبادرت مي كنند تا در انعكاس مطلوب فعاليت هاي خود از ساير رقباي خود عقب نمانند.
ارزان تمام شدن توليد مطلب
صرف نظر از زيرساخت لازم براي استفاده از اينترنت- كه در بخش محدوديت ها مورد بررسي قرار مي گيرد- استفاده از اينترنت براي ارائه محصولات و توليدات خبري تحليلي يك نويسنده، تقريباً به قيمت مفت تمام مي شود! و فرد مي تواند با كمترين هزينه، پيام مطلوب خود را در معرض قضاوت مخاطبان قرار دهد. از آنجايي كه در دانشگاه هاي كشور اين بستر فراهم است دانشجويان براحتي مي توانند از امكانات سخت افزاري آن استفاده كنند. اين امر باعث مي شود كه هزينه سخت افزاري خاصي براي دانشجو تحميل نشود. اخيراً و در ادامه مسير توسعه زيرساخت هاي ارتباطات اينترنتي در دانشگاه ها، شاهد آن هستيم كه در برخي از خوابگاه هاي دانشجويي اينترنت بي سيم موسوم به وايرلس (Wire less) رواج يافته است. اين مسئله باعث سهولت دسترسي دانشجويان به اينترنت شده و اين زيرساخت مهم را به راحتي در اختيار آنان قرار داده است.
سرعت بالاي توليدات و كاهش بازه زماني توليد تا مصرف
سرعت بي رقيب اينترنت موجب شده است تا مطالب توليدي و پيام هاي مدنظر در كمترين زمان ممكن بدست مخاطب برسد و از همين رو ضريب تأثير پيام در شكل دهي به رفتار مدنظر در مخاطب، بالاتر رود. درحالي كه در رسانه هاي سنتي توليد پيام ها از پروسه اي طولاني برخوردار بوده و تنها در مواردي معدود برنامه اي به شكل مستقيم به روي آنتن مي رود. توليد اين «برنامه هاي مستقيم» مستلزم تشريفات خاص اداري بوده و با محدوديت هاي متعدد مواجهند. فلذا اكثر برنامه هاي مستقيم توليدي در رسانه هاي سنتي سابق، كه به منظور تأثيرگذاري در جنگ نرم توليد مي شوند از چارچوبي غيرمنعطف و خشك برخوردارند درحاليكه در رسانه هاي مجازي پيام موردنظر توليد كننده، بي هيچ محدوديت و تشريفاتي سريعاً در مرعي و منظر مخاطب قرار مي گيرد.
اين قابليت به طراحان جنگ نرم اين فرصت را مي دهد كه در كمترين زمان ممكن با نيروهاي ميداني خود تماس برقرار نموده به هدايت ايمن ميداني نيروهاي خود بپردازند. خطوط پرسرعت اينترنت در دانشگاه ها علاوه بر تأمين سرعت بالاي ارتباطي براي كاربران، موجبات آپلود و دانلود سريع فيلم ها و كليپ هاي دلخواه را فراهم مي آورد. درنتيجه، طراحان جنگ رواني اين توان را پيدا مي كنند كه از ابزار پرجاذبه تصوير و كليپ هاي تصويري اين تبادل اطلاعات با مخاطب دانشجوي خود در «صحنه نبرد نرم»استفاده ببرند.
امكان استفاده از جاذبه هاي رنگين با كمترين هزينه
انبوه گسترده و حجم اطلاعاتي كه يك دانشجو با آن مواجه است وي را وامي دارد از شيوه درشت نمايي(Bolding) براي هايلايت نمودن مطالب استفاده نمايد. چيزي كه امروزه طراحان پيام هاي هدف دار را برآن داشته كه از آيتم رنگ و عناصر رنگي براي بيان منظور خود استفاده كنند همين واقعيت است. بي شك در چنين مواردي كه مخاطب در بمباران اطلاعاتي قرار دارد نقش استفاده از شيوه هاي جذاب هنري و به ويژه «رنگ» در فرآيند انتقال مطالب قابل انكار نيست.
اما تفاوت بالاي هزينه چاپ تمام رنگي با چاپ تكرنگ (سياه و سفيد) توليدكنندگان پيام ها در رسانه هاي سنتي را برآن مي داشت تا يا از خير استفاده ازجاذبه هاي رنگي براي مطلب توليدي خود بگذرند! و يا هزينه بالايي را براي بهره مندي از اين جاذبه مخاطب پسند پرداخت نمايند. اين درحالي است كه در رسانه هاي تحت وب، نظير وبلاگ ها و اي ميل ها جاذبه هاي رنگي، بي هيچ تفاوت قيمتي و به راحتي دراختيار توليدكننده مطلب قرار دارد و حتي وي مي تواند درصورت نياز از جاذبه هاي صوتي و تصويري متحرك نيز در سيستم چندرسانه اي خود (مالتي مديا) استفاده كند. اين خاصيت، گرايش دانشجو را براي بيان مطالب خود از اين رسانه دوچندان مي كند.
علاقه روزافزون دانشجويان به استفاده از رسانه هاي رنگي شايد به اين دليل صورت مي گيرد كه اينگونه رسانه ها با برخورداري از فن تفكيك رنگ ها، داراي قابليت «نمايش بعد سوم» اتفاقات مي باشند. بعد سوم حقايق كه همان بعد مجهول واقعيات است در تصاوير خاكستري، مغفول مي باشند كه رسانه هاي رنگي با بهره گيري از تمايز رنگ ها به اين بعد مطالب توجه مي كنند.
از همين رو حريف با استفاده از اين قابليت و جاذبه رنگ، مي تواند دامنه مطالب قابل طرح خود را در اين رسانه بيشتر نمايد و از اين منظر وصول به اهداف تبليغي رواني خود را در ميان مخاطبان دانشجو و غيردانشجو تسريع كند.
امكان مشاركت مخاطب در مباحث مطروحه
در رسانه هاي سنتي، ارتباط توليدكننده پيام با مخاطب، عمدتاً يكسويه بوده و در موارد نادر ارتباطات دوسويه، محدوديت هاي خاص ارتباطي مانع از مشاركت جدي مخاطب درفرآيند بحث مي گردند. اينك با پيدايش رسانه هاي ديجيتال، ذائقه مخاطبان نيز تغيير پيدا كرده و در فضاي سايبر، عملاً به سمت رسانه ها و خبرگزاري هايي تمايل دارند كه براي آنها امكان مشاركت در بحث را فراهم مي آورد. از اين رو امروزه يكي از فاكتورهاي مؤثر در انتخاب رسانه، توسط مخاطب، به ويژه مخاطبين نخبه، امكان مشاركت دادن مؤثر مخاطب در فرآيند مباحث مي باشد دانشجويان كه به هر دليل درست يا غلط خود را مستغني از موعظه مي پندارند تمايلي به مباحث يك طرفه نشان نمي دهند و از اين رو بازار جلسات پرسش و پاسخ در دانشگاه ها و در ميان دانشجويان داغتر از جلسات سخنراني است كه در آن سخنران جلسه به شكل يك طرفه به اظهارنظر مي پردازد!.
اين خصوصيت فضاي رسانه هاي مجازي باعث مي شود دانشجو احساس تأثيرگذاري در بحث را كرده و در مباحث آن مشاركت فعالي داشته باشد. اين مشاركت در بحث، جاذبه اي را براي مخاطب دانشجو برمي انگيزاند تا به عنوان يك مخاطب هميشه در پاي خط براي رسانه مزبور نقش ايفا نمايد. چيزي كه در اين ميان مورد توجه فرماندهان ميدان جنگ نرم حريف واقع مي شود اين حقيقت است كه چگونه با استفاده از اين قابليت، دانشجوي مخاطب خود را اقناع و ارضا نموده مطلب دلخواه خود را از زبان همان دانشجويان جاري نمايند. درواقع طراحان جنگ رواني دشمن درصدد آن هستند كه مطلب مطلوب خود را به دانشجوي جوياي مشاركت در بحث القا نموده و از ذكر مستقيم و صريح هدف واقعي خود اجتناب نمايند!.
در رسانه هاي سنتي اعم از راديو تلويزيون و روزنامه ها عملا اين مشاركت يا وجود ندارد و يا به شكل كاملا محدود (چند نفر از بين ميليون ها مخاطب!) مي تواند وجود داشته باشد. كه همين مشاركت بسيار محدود هم مشكلات زيادي از قبيل اتلاف وقت مخاطب ناشي از اشغالي خطوط تلفن و... دارد.
ماندگاري توليدات در بازه زماني دلخواه در معرض ديد مخاطبان
در رسانه هاي سنتي قديمي، چه در شكل صوتي و تصويري آن (صدا و سيما و ماهواره ها) و يا در شكل مكتوب آن (روزنامه ها و نشريات) امكان قرار دادن توليدات در يك بازه زماني طولاني در معرض ديد مخاطبان وجود ندارد. اينگونه رسانه هاي قديمي صرفا مي توانند يك بار مطالب توليدي خود را منعكس نمايند و در صورت پخش مجدد مطلب توليدي خود، با انگ آزاردهنده «تكراري بودن» مواجه مي شوند. اين درحالي است كه در سايت هاي اينترنتي، مي توان از يك مطلب در مدت زمان زيادي- بسته به اهميت آن براي متوليان رسانه اينترنتي- در ويترين رسانه مزبور استفاده كرد. چون اين كار، تحت عنوان «آرشيو و بايگاني» صورت مي پذيرد از انگ تكراري بودن به طرز ماهرانه اي مي گريزد!
اين قابليت موجب شده است كه كار در رسانه هاي رسمي به مراتب سخت تر شود و رسانه هاي مجازي با استفاده از قابليت «آرشيو بايگاني خود» به راحتي به مچ گيري از رسانه هاي رسمي بپردازند درحالي كه در گذشته و در زمان سيادت رسانه هاي سنتي، اين امكان به سختي فراهم بود.
همين امكان اين قابليت را به رسانه اينترنتي مي دهد كه با استفاده از آرشيو مذكور، سوابق و مكمل هاي تحليلي مطلب مدنظر در پيوستار آن پيام، گنجانيده شود. اين ظرفيت ويژه باعث مي شود تا اينگونه رسانه ها در جذب مخاطبين نخبه، موفق تر از ساير رسانه ها عمل كنند و بتوانند حس پژوهشي مخاطبين نخبه خود را هم ارضاء نمايند! هم از اين روست كه اينگونه مخاطبان علاقه زيادي به دريافت پيام مدنظر خود از طريق اين رسانه ها بروز مي دهند. دانشجويان به عنوان برجسته ترين نيروهاي ميداني جنگ نرم از اين قاعده نخبگي مستثني نبوده براي ارضاي روحيه پژوهشگري خود به اخبار و پيام هايي كه لعاب پژوهشي دارند روي خوش نشان مي دهند! حريف نيز با علم به اين حقيقت، سعي مي كند در مواجهه با مخاطب دانشجو، نماي منطقي و استدلالي كلام خود را بيشتر نموده با استفاده از استنادات مدنظر خود آنان را به صحت مطالب توليدي خويش مجاب نمايد.
چون برخي خبرها و پيام ها در جنگ نرم با هدف تأثيرگذاري بر يك رفتار مقطعي جريان دانشجو در يك فضاي احساسي صورت مي پذيرد چه بسا برخي از استدلال هاي حريف، در اثر مرور زمان، دروغ از آب درآيند و يا تأثير خود را در بلندمدت از دست بدهند ولي اين مسئله باعث نمي شود تا فرماندهان جنگ نرم رقيب، از اينگونه شگردها و استدلال هايي كه در كوتاه مدت مي تواند با تحريك احساسات دانشجويان- به عنوان گروهي كه از احساسات قوي برخوردارند- آنان را به سمت بروز رفتارهاي دلخواه حريف بكشاند غافل شوند. در اين فرآيند، نقش رسانه هايي كه مي توانند از مستدل نمايي بالاتري برخوردار باشند- مثل رسانه هاي مجازي اينترنتي- قابل توجه بوده و داراي اهميت خاصي است.
سهولت فيش برداري و ارجاعات و استنادات
دانشجويان به عنوان بخشي از نخبگان طبقه جديد اجتماعي كه نمي خواهند از قافله تحقيق و «ژست محقق بودن» عقب بمانند؛ مايلند مطالب موردنياز خود را از طريق پژوهش و «جستجو» بدست آورده آن را در فرمت هاي نرم افزاري گوناگون موجود در بازار، فيش برداري كنند. سهولت استفاده از منابع اينترنتي فقط در امكان «كپي و چاپ مجدد مطلب بدون نياز به تايپ مجدد متون مزبور» (Copy paste) خلاصه نمي شود بلكه امكان جستجوي(Search) آن متون در اينترنت به سهولت وجود دارد درحالي كه در مطالب توليدي توسط رسانه هاي سنتي اين امكان يا وجود ندارد و يا مستلزم پرداخت هزينه هاي سنگين مي باشد.
بعلاوه اين قابليت اين امكان را فراهم مي كند كه دانشجو با مراجعه مجدد به آرشيو ذخيره هاي شخصي خود، مطالب مزبور را در فرمت دلخواه خود سازماندهي جديد نمايد.
همين واقعيت موجب شده است تا رسانه هاي سنتي قديمي نيز مطالب خود را بطور همزمان در نسخه هاي ديجيتال نيز عرضه نمايند تا از قافله جذب مخاطبان نخبه خود در فضاي مجازي عقب نمانند. نگاهي به بردهاي دانشجويي دانشگاه ها مويد اين مطلب است كه ارجاع سنتي به مطبوعات و نشريات كشور- كه در شكل نصب بريده جرايد در بولتن ها و بردهاي دانشجويي ظاهر مي شد- منسوخ گرديده و پرينت رنگي مطالب از سايت ها و خبرگزاري هاي مدنظر، جاي بريده روزنامه هاي سابق را گرفته است، و حتي مي توان گفت كه از شدت و ميزان مخاطبان آن بردها به نحو بارزي كاسته شده است.
گستردگي گيرندگان مجاز رسانه هاي اينترنتي به نسبت گيرنده ماهواره اي در ايران
در طبقه متوسط اجتماعي جديد كشورمان- كه پيش از اين شرح آن گذشت- ميزان ضريب نفوذ رايانه بسيار بالا بوده و اين عده عموماً به نحوي به رايانه چه شخصي و يا عمومي دسترسي دارند. اين رقم در ميان دانشجويان كه عموماً به امكانات رايانه اي دانشگاهي دسترسي دارند بمراتب بيشتر است. از طرف ديگر با عنايت به شيوع اين تفكر در جامعه كه «رايانه يك وسيله علمي است» باعث گرديده است تا «تم رايانه» در جامعه (برخلاف تم رسانه هايي نظير ماهواره كه در منظر توده جامعه، قالب استفاده هاي غيرمجاز آن، غالب بر استفاده هاي مجاز آن مي باشد!) يك تم وجيه المله و موجه به حساب آمده و كاربران اين دستگاه- دقيقاً برخلاف ماهواره با شرحي كه گذشت- با وجود آنكه مي توانند استفاده نامطلوب از آن به عمل بياورند غالباً در مظان اتهام قرار نمي گيرند!
از اينرو بستر و زيرساخت سخت افزاري لازم براي استفاده از رسانه هاي اينترنتي به آساني و بي هيچ دغدغه اي در مراكز خريد سطح كشور عرضه مي شود كه اين امر تأثير مستقيمي به شيوع و گسترش استفاده از رسانه هاي اينترنتي و ارجاع به آنها مي گذارد.
امكان زيست مستعار در رسانه هاي مجازي
معمولاً دشمن بدليل پرهيز از انگ غيرخودي خوردن مطالبش سعي دارد مطالب خود را با امضاي ديگري منتشر نمايد و در اين راستا از فنون قديمي طرح مطالب خود از طريق شب نامه و تبليغات خاكستري علاقه وافري نشان مي دهد. حتي برخي از دانشجويان نيز كه مايلند هزينه حيثيتي خاصي بابت بيان و عرضه پيام ها و توليدات خود در عرصه رسانه ها نپردازند نمي توانند علاقمندي خود به بهره برداري از اينگونه شيوه ها را پنهان نمايند. شايد دليل اين امر به ماهيت اينگونه تبليغات برگردد كه چون از يك منبع ناشناس يا منبعي جعلي منتشر مي شوند امكان رهگيري و تعقيب آن وجود ندارد و يا با سختي صورت مي گيرد!
از طرف ديگر به دليل اقتضائات خاص محيطي در رسانه هاي اينترنتي، اين امكان براي توليدكننده پيام وجود دارد كه به طور همزمان چندين پايگاه خبري تحليلي و وبلاگ را با اسامي متعدد و گوناگون تهيه و مديريت نمايد. هزينه بسيار پائين ايجاد سايت، اي ميل و وبلاگ، اين امكان را براي توليدكنندگاني كه به هر دليل مايلند ناشناس باقي بمانند فراهم مي كند كه با اسامي مستعاري كه براي خود اتخاذ مي كنند از زير بار مسئوليت مطالب توليدي خود شانه خالي كنند!! و به راحتي بتوانند از افكار عمومي به عنوان چركنويس افكار خود استفاده نمايند. به نحوي كه هر چه خواستند در آن القا نموده سپس از زير بار مسئوليت آن طفره روند!
اين قابليت براي نخبگان سياسي يك ويژگي برجسته به شمار مي رود كه با برخورداري از آن مي توانند انواع و اقسام شيوه هاي عمليات رواني و جنگ نرم را بر عليه حريف خود بدون آنكه دغدغه پاسخگويي داشته باشند- بكار گيرند. اين شيوه باعث مي شود تا مطالب توليدي اينگونه رسانه ها از جرات و جسارت بيشتري نسبت به رسانه هاي رسمي برخوردار شوند و همين مساله از طرف ديگر موجبات جلب بيشتر مخاطب جوان و به ويژه دانشجو را براي آنان فراهم مي آورد. در حاليكه در شيوه هاي سنتي رسانه هاي قديمي، مسئوليت مطالب منتشره بر عهده اشخاص شناخته شده اي مي باشد كه مسئوليت آن رسانه و نشريه را برعهده دارند.
از اينرو شاهد اين هستيم كه يك نفر، نقش چند هويت مستقل را بازي مي كند و براي خود در فضاي سايبري «حياتي چندگانه» را ترسيم مي نمايد. اين ويژگي باعث مي شود تا ابزار لازم را براي هر فرد فراهم نمايد كه با بكارگيري كاملا حرفه اي تم هاي دشمن طوري وانمود كند كه مطالب آنان را منتقل مي نمايد و در عين حال در مواقع مورد نياز با توليد پيام هاي ماهرانه، مطالب مدنظر خود را به مخاطبين غيرخودي القاء نمايد. اين قابليت مورد توجه دشمن بوده و همواره سعي مي كند مطالب افراد باتجربه و نيروهاي كار كشته سياسي خود را به نام چند دانشجو منتشر نمايد تا ضريب تاثير كلام خود را بالاتر برده و با استفاده از برانگيختن حس برتري جويي دانشجويان، آنان را به طرح مطالبي از اين دست تحريك نمايد.
از طرف ديگر همين قابليت موجب مي شود كه توانمندي هاي ديگري در اختيار رسانه هاي مجازي قرار گيرد كه خصوصيت ذيل به يكي از آنها اشاره مي نمايد:
هزينه كمتر «انتحار سياسي»
در رسانه هاي سنتي اعم از روزنامه ها، ماهواره و تلويزيون، فرد مصاحبه شونده كه مي خواهد پيام خود را به مخاطبان خود برساند از كل وجود و اعتبار خود براي انتقال پيام خود مايه مي گذارد از اينرو در بكارگيري واژگان خود با احتياط و با رعايت جوانب مختلف اخلاقي، اعتقادي و سياسي عمل مي كند در حالي كه در يك سايت يا وبلاگ اينترنتي، توليدكننده پيام، بدون اينكه دغدغه شناسايي داشته باشد مي تواند در يك موضوع ثابت يكبار مطالبي با احساسات يك فرد را بيان كند و باري ديگر همان مطالب خود را با استفاده از احساسات و عواطف جنس مخالف ابراز نمايد! بدون آنكه دغدغه شناخته شدن داشته باشد!! به همين دليل شاهد اين هستيم كه چارچوب هاي اخلاقي در اينگونه رسانه هاي مجازي بسيار سست مي باشند و يك بلاگر حرفه اي به عنوان توليدكننده پيام، به راحتي مي تواند يك يا چند وبلاگ خود را مختص چنان مطالب سخيفي نمايد كه در رسانه رسمي و با نام و نشان متعلق به خودش، هرگز نمي تواند يا نمي خواهد چنين تصويري از خود را به منصه ظهور برساند!
طبقه بندي مخاطبين و امكان شبكه سازي
در رسانه هاي سنتي قديمي، مطالب توليدي پس از توليد و عرضه در آنتن راديو تلويزيون و يا گيشه مطبوعات قابل رصد كردن نيست و به هيچ عنوان نمي توان مطمئن بود كه مطلب يا پيام توليدي به دست مخاطب مورد نظر رسيده يا خير. اما در رسانه هاي ديجيتال به ويژه در وبلاگ هاي اينترنتي مي توان از روي مشخصه هاي فني شبكه اينترنت، به تعداد، مشخصات و نوع مخاطبيني كه از يك مطلب توليد شده در اينترنت استفاده نموده اند پي برد. استفاده از اين امكانات فني، نيازمند برخورداري از سواد و دانش كافي درباره اينترنت و رايانه است كه كم و بيش دانشجويان از آن مطلعند.
با بهره گيري از اين قابليت فضاهاي مجازي مي توان مطالب خاص را به خورد مخاطبان خاص داد. به عنوان مثال در اين راستا مي توان پس از شناسايي ذائقه سياسي مخاطب، مطالب جهت دار سياسي را به آدرس اي- ميل شخصي مخاطب ارسال نمود. از طرف ديگر چون امكان آرشيو كردن و لينك كردن مخاطبين متفاوت وجود دارد مي توان از تلفيق اين دو قابليت به يك دسته بندي هدفدار از مخاطبين دست يافت و در مقاطع مختلف با بهره گيري از اين دسته بندي هاي موجود، به يك «شبكه جامع ارتباطي اجتماعي» نائل شد. اين شبكه، كار ويژه برقراري ارتباطات سريع گروهي را با استفاده از پيام هاي همسو شده با ذائقه تمام مخاطبان سازماندهي شده در شبكه موصوف را انجام مي دهد.
به عنوان مثالي در اين راستا، در فرآيند بررسي مصداقي جنگ نرم رخ داده بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري به برخي از وبلاگ هاي به ظاهر مبتذل دانشجويي برمي خورديم كه در طي مدت چندين سال فعاليت خود با پرهيز از هرگونه فعاليت آشكار سياسي، صرفا به جذب مخاطب در گام نخست مي پرداختند و سپس از طريق تداوم ارتباط با آن مخاطبان، آنها را به شكل كاملا حرفه اي در دسته هاي مختلف يك شبكه سازماندهي نموده بودند و فقط در آستانه انتخابات مذكور و در ايام اغتشاشات بعد از آن، از ظرفيت شبكه فوق الذكر براي انتقال پيام هاي سياسي توليدي و القاي مطالب مورد نظر استفاده شده است.
اين واقعيت را نمي توان انكار كرد كه اين امكان و قابليت يك رسانه مجازي بيش از همه قابليت هاي آن مورد توجه سياسيون و طراحان جنگ نرم بوده است. تا جايي كه مي توان گفت كه فقط به خاطر همين خاصيت اين رسانه ها، وبلاگ ها و سايت هاي اينترنتي مي توانند به عنوان تور بازرسي فرماندهان جنگ نرم دشمن عمل كنند.
محدوديت ها:
گراني زيرساخت لازم براي استفاده از رسانه هاي مجازي
درحالي كه استفاده از رسانه هاي سنتي نظير روزنامه، هزينه بسيار پائيني را مي طلبد استفاده كننده رسانه هاي مجازي بايستي هزينه نسبتا بالايي را براي دريافت مطالب مدنظر خود بپردازد. اين امر برخلاف هزينه توليد مطلب- كه بسيار پائين بود- محدوديتي ويژه را براي همه گيري و گسترش كامل رسانه هاي مجازي فراهم مي كند. درست است كه هزينه خريد يك دستگاه تلويزيون با يك رايانه برابري مي كند اما براي استفاده از پيام ها و برنامه هاي تلويزيوني در ايران نيازي به هزينه شارژ ماهيانه ندارد درحالي كه در كشورمان استفاده ماهيانه از اينترنت پرسرعت براي دريافت برنامه هاي آن فعلا هزينه بر است.
در ساليان اخير با پيدايش «كافي نت ها» سعي شده است تا از مالكيت استيجاري سخت افزار مورد نياز يك رسانه مجازي، براي حل اين مشكل استفاده شود كه آن هم مستلزم پرداخت هزينه زيادتري در طولاني مدت است. اما در عين حال لذت گيرنده خانگي يك چيز ديگري است! و از اين رو مخاطب، رغبتي براي دريافت همه روزه پيام از طريق «خط اينترنت كافي نت محل» نشان نمي دهد يا به ندرت نشان مي دهد. مگر اينكه پيام توليدشده توسط يك «ژورناليست مجازي» به حدي جذاب باشد كه بتواند رغبت مخاطب را عليرغم سختي رجوع به كافي نت برانگيزاند.
آسيب پذيري آرشيو و بايگاني رسانه هاي اينترنتي
با تمام قابليت هايي كه آرشيو رايانه اي براي محققين فراهم آورده است. اين اطلاعات، همواره در معرض تهديداتي از سنخ مجازي مي باشند. تهديداتي از قبيل امكان ويروسي شدن رايانه حاوي آن اطلاعات، يا هك شدن سايت و وبلاگ مدنظر، و يا فيلتر شدن آن پايگاه اينترنتي- كه عموما بدون اطلاع قبلي صورت مي گيرند- و يا حذف دامنه سايت مزبور از سوي ميزبان اصلي سايت و برخي آسيب هاي ديگر همواره صاحبان رسانه هاي مجازي را نگران مي كند.
با وجود آنكه خبرگزاري هاي بزرگ اينترنتي تدابيري براي مقابله با حملات اينترنتي هكرها و رقيبان اتخاذ مي كنند اما اين تدابير عمدتاً هزينه بر بوده و هزينه مضاعفي را براي صاحبان اينگونه رسانه ها تحميل مي كند. ضمناً ازطرف ديگر، عموم دانشجوياني كه از اين ابزار استفاده مي برند دانش و توان كافي جهت حفاظت از اطلاعات خود در فضاي اينترنت را ندارند و در مقابل تهاجمات اينترنتي آسيب پذيرند.
اين هزينه ها براي اداره چند وبلاگ يا كنترل ايميل هاي متعدد يك نفر، مقرون به صرفه نيست. از اين رو اين ا فراد همواره سعي مي كنند در طول بازه هاي مشخص زماني، نسخه اي از اطلاعات موجود بر روي وبلاگ خود را به عنوان بكاب (Back up) و پشتيبان براي خود ذخيره نمايند. اين امر درصورت بالارفتن تعداد وبلاگ هاي يك فرد پروسه طولاني را براي وي تحميل خواهد كرد.
نفوذ راحت عناصر نامطلوب به شبكه ارتباطي اينترنتي
چون رسانه هاي ديجيتال همگي برپايه بهره گيري از اينترنت، طراحي مي شوند به هيچ عنوان براي انتقال اطلاعات محرمانه يا خصوصي، ايمن نبوده و امكان نفوذ و دسترسي افراد يا عناصر نامطلوب خارج از شبكه اجتماعي به اطلاعات محرمانه آن شبكه به راحتي فراهم است. اين امر براي هكرهاي حرفه اي، سهل تر از ديگران مي باشد به نحوي كه آنان حتي قادرند به اطلاعات خصوصي مبادله شده از طريق اي-ميل افراد مختلف نيز دسترسي داشته باشند.
ناكامي در جذب مخاطبين «توده»
رسانه هاي ديجيتال با وجود گسترش شتابان آن هنوز جايگاه شايسته خود را در ميان توده مخاطبان پيدا نكرده اند و باوجود فراگيري اينترنت، هنوز هم «صدا و سيما به عنوان رسانه ملي» نقشي تعيين كننده در جهت دهي به افكار عمومي را ايفا مي كند اينگونه رسانه ها شايد بتوانند در زمينه جذب مخاطب «نخبه» در ميان دانشجويان و جهت دهي به آنها از روزنامه هاي سنتي موجود كشور جلو بزنند اما قدرمسلم در شرايط كنوني از «صدا و سيما» عقب ترند!
اين واقعيت را از مقايسه قيمت پيام هاي بازرگاني و تبليغات منتشره در تلويزيون با رسانه هاي مجازي و مشاهده تفاوت فاحش ميان آنها ملاحظه كرد بي شك هيچ سفارش دهنده اي در شرايط حاضر- والبته فعلاً - پيدا نمي شود كه هزينه اي كه براي تبليغ كالاي خود در تلويزيون مي پردازد را به يك سايت يا وبلاگ ولو مشهور دانشجويي بپردازد. ولي كسي چه مي داند شايد در اثر مرور زمان و همه گيري و نفوذ كامل اينترنت، چنين اتفاقي بيفتد. شايد!

 



آسيب شناسي فرهنگي مشكلات فارغ التحصيلان دانشگاه ها

شاهرخ كاوه
اگر بخواهيم از بعد واقعيت به يك جامعه نگاه كنيم، بايد بپذيريم كه هر جامعه حداقل از دو طبقه عمده به شكل طبقه نخبگان، انديشمندان، صاحبنظران و طبقه عوام تشكيل شده است.
وجه تمايز اين دو طبقه آن است كه طبقه اول اهل فكر و انديشه است، درد جامعه را مي فهمد و يا به دنبال آن است، قدرت تحليل و ريشه يابي مسائل جامعه را دارد و بسا در اين زمينه صاحبنظر است، و طبقه دوم در بند روزمرگي است و سعي و علاقه و حتي توانايي تحليل چنين مسائلي را ندارد. اهميت قشر اول در آن است كه زير ساخت فكري جامعه را تشكيل مي دهد. به عبارت ديگر تغذيه فكري جامعه بر دوش آنهاست. همچنين سكان نظريه هاي فرهنگي- اجتماعي يك جامعه در دست اين افراد است. اما واقعيت اين است كه اين قشر مهم و فرهيخته دچار مشكلاتي هستند كه در مواردي موجب شده آن ها تأثيرگذاري اصلي و مهم خود را بر جامعه كاهش دهند.
آنچه در اين ميان عمده تر و مهم تر است، علل اقتصادي است. مسئله اشتغال و معضل بيكاري مسائلي مي باشند كه مي توان گفت گريبان گير تمامي اقشار جامعه هستند، اما فشار اين گونه مسائل بر روي قشر نخبه جامعه به گونه اي ديگر است: عمده دارايي قشر متفكر، انديشه و ايده هاي آنهاست اگر بنابرآن باشد هر كس در زمينه اي كه در آن تخصص دارد و صاحبنظر است فعاليتي كرده و مشغول به كار باشد، اين قشر ضربه پذيرتر خواهد بود، چرا كه آنها به تبع نقش اجتماعي خويش، از حرفه هاي فني و مشاغل بدني كمتر بهره برده اند، بدين سبب آن ها در داخل كشور عمدتا چاره اي جز گزارش به آموزش و تدريس و نشر كتبشان نخواهند داشت، به جز معدودي از آنها كه قادرند وارد مناصب دولتي و حكومتي شوند. از طرفي ظرفيت جذب اساتيد و مدرسين نيز محدود بوده و جواب گوي تمام متقاضيان اين حرفه نخواهد بود. همچنين وضعيت نشر و چاپ كتاب در جامعه ما به دلايل فرهنگي و اجتماعي و با توجه به آمار منتشره در زمينه كتابخواني در ايران مطلوب نيست، پس در اين زمينه نيز آن ها نخواهند توانست دلخوش باشند. ضمنا مشكل ديگر در خصوص اشتغال، كم درآمدي مي باشد. اين بدان معناست كه حتي در صورت پيدا كردن شغل و جذب در بازار كار، درآمد حاصله پاسخگوي نيازها نمي باشد و از اينروست كه در جامعه پديده چند شغلي بودن به چشم مي خورد. آنچه لازمه اشتغال قشر فرهيخته جامعه است، امكاناتي است كه آنها بتوانند خود را بشناسانند. به عبارت ديگر آنها براي مطرح ساختن افكار، ايده ها، طرح ها و عقايد خود نياز به وسايل و امكاناتي دارند كه اين امكانات بايد از طريق دولت و يا از طريق بخش خصوصي در اختيار آنها قرار گيرد كه اين نيز مشكلي است كه از بعد اقتصادي متوجه آنهاست. آنچه متأسفانه امروزه در كشورهاي جهان سوم به اشتباه رايج است و در برنامه ريزي هاي دولتي و سياستگزاري هاي دولتمردان مشاهده و در تخصيص بودجه بدان عمل مي شود، دادن اولويت به مسائل غيرفرهنگي و غيرعلمي است، حال آنكه مسائل فرهنگي زيربناي ديگر مسائل بوده و بسترساز رشد و توسعه است.
از بخش دولتي كه بگذريم، تأسف بارتر آن است كه حتي بخش خصوصي هم چندان اهميتي به قضيه نمي دهند و سرمايه خود را براي پروژه هايي كه سود بيشتر در آن موجود است نگه مي دارند و اين بدان خاطر است كه شناخت كافي نسبت به سرمايه گذاري فرهنگي وجود ندارد. در حقيقت عدم سرمايه گذاري روي پروژه هاي فرهنگي بيشتر به اختلاف ذاتي اقتصاد و فرهنگ، باز مي گردد. ذات فعاليت و كار فرهنگي با دلسوزي، از خودگذشتگي و درنظر گرفتن نفع جمعي همراه است و در درازمدت سود معنوي نصيب جامعه خواهد كرد. اما ذات فعاليت اقتصادي با نفع شخصي (چه در كوتاه مدت و چه در بلندمدت) و خودبيني و حداكثر شدن سود شخصيت همراه است، در نتيجه كمتر سرمايه گذار خصوصي روي پروژه هاي پرريسك و كم سود اقتصادي سرمايه گذاري خواهد كرد، خصوصاً در جامعه اي كه چه از لحاظ فرهنگي و چه از لحاظ اقتصادي توسعه نيافته است، چرا كه اگر توسعه يافته بود، ارزش تحولات فرهنگي را مي دانست و به سرمايه گذاري روي فرهنگ ارج مي نهاد. در چنين شرايطي است كه نه تنها شاهد فرار مغزهايمان هستيم، بلكه شاهد استقبال بي نظير كشورهاي توسعه يافته براي جذب مغزهاي كشورهاي جهان سوم مي باشيم. به جز علل اقتصادي، علل اجتماعي نيز به اين مسئله دامن مي زند، كه از عمده ترين و مهم ترين مشكلاتش درك نشدن اين نقش توسط جامعه است. نتيجه چنين روندي، تضعيف بنيه فرهنگي جامعه، تخليه جامعه از قوه تفكر، برنامه ريزي هاي غلط و اتلاف وقت سرمايه، انرژي و از همه مهم تر به بيراهه كشانده شدن جامعه خواهد بود.
علي رغم علل نامبرده و مطرح شده، گلايه اي بر قشر فرهيخته جامعه وارد است، اين قشر اگر باور دارند كه توسعه فرهنگي زيربناي توسعه علمي، اقتصادي و سياسي است، اگر عقيده دارند كه ابتدا بايد براي هر حركتي و هر گونه پيشرفت، فرهنگ آن ترويج شود به طوري كه لزوم پيشرفت و حركت از سوي جامعه به طور خودجوش احساس شود، اگر وظيفه خود مي دانند و اگر داعيه توسعه فرهنگي دارند پس چرا خود صحنه را خالي مي كنند؟ آيا انفعال، بهترين گزينه است يا خودخواهانه ترين گزينه؟ آيا نمي دانند كه در پس اين انفعال چه عاقبت اشكباري در انتظار جامعه خواهد بود؟
چه كساني به جاي آنان تصميم خواهند گرفت؟ در جامعه اي مملو از آدميان متوسط بدون آنان (افراد سودجو) فرصت خواهند يافت تا خود را تحميل كنند و البته بدون فكر و انديشه تصميم بگيرند، بدون تخصص، علم و معرفت از مسائل علمي، اجتماعي و فرهنگي، در اينجاست كه اهداف فراموش مي شوند و همه چيز جا به جا خواهند شد و بيشترين وقت ها و انرژي ها تلف خواهد شد با كمترين بازدهي و از مجموعه فعاليت هاي اجتماعي، برآيند مشخصي نتيجه نخواهد شد.
چرا كه، كسي براي مهار آن ها باقي نمانده است. هر كس به فكر منفعت شخصي است، و كسي به منفعت جمعي نمي انديشد. افسوس! آنان كه بايد مي انديشيدند، منفعت شخصي را برمي گزينند و مي روند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14