(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 20 دي 1388- شماره 19555
 

جهان تك قطبي و دلايل شكست آن
فروپاشي ديكتاتوري غرب در دهكده جهاني



جهان تك قطبي و دلايل شكست آن
فروپاشي ديكتاتوري غرب در دهكده جهاني

گاليا توانگر
مهمترين شكست آمريكا، شكست رواني آنهاست. در فيلم «شاهين سياه» سربازان آمريكايي نشان داده مي شوند كه در دهه نود ميلادي به موگاديشو حمله كرده اند. هلي كوپتر سوماليايي ها كه سقوط مي كند، جنازه هاي آنها را به ماشين مي بندد و در خيابان ها مي كشند تا تحقيرشان كنند. آمريكايي ها آن قدر به تحقير و حذف ساير ملت ها سرگرم بوده اند، كه متوجه برخاستن موج نفرت عليه سياست هاي سلطه گرايانه شان در دنيا نشدند.
اما امروز برعكس در عراق و افغانستان خودشان تحقير مي شوند. حتي ملت ضعيف نگه داشته شده افغانستان هيچ گاه سلطه آنها را نخواهد پذيرفت. آنها در سلسله جبال شمالي خاك افغان منتظر فرصتي براي راه اندازي جنگ هاي چريكي و مردمي هستند تا پاسخ دندان شكني به اشغالگران بدهند. تعارف كردن شكلات توسط آمريكايي ها به كودكان عراقي و افغاني نمايش خصمانه به دام انداختن طعمه در دام گرگ است كه با بيداري و نااميدي ملت ها از آمريكا هيچ گاه به نتيجه نخواهد رسيد.
دولتمردان آمريكايي هر از چند گاه براي برگرداندن وجهه كدخدايي خود دست به اقدامات عجولانه اي مي زنند كه در نهايت نه تنها موج نفرت از سياست هايشان را كاهش نمي دهد، بلكه برعكس به پايه هاي لرزان قدرتشان لگدي محكم وارد مي سازد.
در زمان بوش به ناگهان تصميم گرفته شد كه ميزان ماليات ها كاهش پيدا كند، اين تصميم اگر چه در جهت فرونشاندن خشم مردم آمريكا از سياست هاي جنگ طلبانه وي گرفته شد، اما به اقتصاد آمريكا ضربات مهلكي زد. تعطيلي بزرگترين كارخانجات توليدي خودرو، بيكاري هزاران هزار كارگر، اعتياد، افسردگي و مرگ سربازان جوان در عراق و افغانستان همگي از موارد عمده نارضايتي مردم آمريكا به حساب مي آيد. اين گونه كه بنگريم كرسي كدخدايي را شكسته و جامعه آمريكا را رها شده در انبوهي از مشكلات ارزيابي خواهيم كرد.
پافشاري آمريكا
بر سياست تفرقه افكنانه
اين يك واقعيت است كه موقعيت آمريكا به عنوان يك قدرت برتر در جهان هزار تكه شده و دائماً در اعزام چندين باره نيرو به خاك عراق و افغانستان تحقير مي شود. تحقير بزرگتر در برابر بالندگي ايران است.
مهدي ميرزايي تحليل گر جوان مي گويد: «ايران را به جرئت مي توان از لحاظ قوه فرهنگي و ايدئولوژيك جزو ده ابرقدرت دنيا به حساب آورد البته ما بايد بتوانيم در فضاي اقتصادي نيز حرفهايي براي گفتن داشته باشيم. اينكه آمريكا سقوط مي كند ولي كشورهاي غيراسلامي جهان را به سمت چند قطبي شدن به پيش مي برند، چندان خوشايند نيست. براي حرف زدن در نظام بين المللي تنها نبايد چشم به سقوط و جابه جايي قدرت ها داشته باشيم، بلكه بايد تلاش كنيم كه خودمان در نظام اقتصادي و تكنولوژي آنچنان قوي شده كه به صورت يك قطب در خاورميانه قدعلم كنيم. امروز به واقع يك جهان تك قطبي زيرپوستي تحت لواي تفكر مادي غرب ايجاد شده است.
به عنوان مثال كشورهاي صاحب قدرت در اروپا و نيز كشورهايي چون چين از لحاظ ايدئولوژيكي همان تفكر مادي گرا و سرمايه داري غرب را دنبال مي كنند. در جهان چندقطبي فعلي دعوا بر سر تغيير تفكر مادي نيست، بلكه تقابل بر سر اين است كه كدام يك يكه تاز ميدان باشند؟»
اين تحليل گر جوان با اشاره به اينكه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تفكر اسلامي توانست ايسم هاي مادي گرا نظير ماركسيست را به انزوا بكشاند، مي گويد: «امروز همه دنيا مي دانند كه تنها انقلاب اسلامي با تكيه بر ايدئولوژي برگرفته از مكتب اسلام توانسته به تنهايي در برابر تفكر مادي گرايي و جهان تك قطبي زير پوستي بايستد.آمريكايي ها متوجه اين خطر شده اند، اما چون دستشان در تمام دنيا رو شده و حربه جديدي براي مقابله ندارند همچون گذشته بر ضعيف نگه داشتن ملت ها، اشغالگري و تحقير اصرار مي ورزند، براي مثال وقتي خودروهاي ارتش آمريكا در عراق حركت مي كنند، وحشتي ايجاد كرده اند كه خودروهاي عراقي از مسير اصلي كناره گرفته تا كاروان خودروهاي آمريكايي عبور كنند. چنانچه خودروهاي عراقي در مسير اصلي قرار داشته باشد، مورد اصابت گلوله قرار خواهند گرفت و يا در خاك افغانستان نظاميان زن آمريكايي از حجاب اسلامي زنان افغان براي تحقق خدعه هاي نظامي خود سوءاستفاده مي كنند.
به اين ترتيب سياست فعلي آمريكا هم چون يك كودك كم فكر و لجباز چيزي جز تحقير ساير ملت ها نيست.»
ميرزايي از راهكار تشكيل بسيج مستضعفين عالم كه خاستگاه آن ايران اسلامي است به عنوان بهترين شيوه اتحاد در جهان اسلام اشاره كرده و ادامه مي دهد: «در آخرين مورد زماني كه از طريق دانمارك به رسول الله(ص) توهين شد، همه جهان به اتفاق در برابر اين حرمت شكني ايستادند. تلاش دلسوزان بايد بر اين مبنا باشد كه آرمان هاي مشترك را ميان مسلمين تعميم دهند، بدون آنكه موجوديت گروهي ناديده انگاشته شود و مليتي لحاظ نگردد. در اين شيوه هرگز فرهنگ دسته اي به تمسخر گرفته نخواهد شد و تلاش در حيطه ايجاد بازار مشترك اسلامي تداوم مي يابد.»
اين تحليل گر پيرامون سياست هاي تفرقه افكنانه آمريكا به مسلمين هشدار داده و مي گويد:«آنهايي كه ثروت هاي خدادادي جهان اسلام را به غارت مي برند، همواره در پي بزرگ كردن اختلافات كوچك بين كشورهاي مسلمان هستند. براي مثال بر سر يك چاه نفتي روابط ايران و عراق را متشنج مي كنند.»
موج بيداري در برابر مستكبرين
مهدي عباسي مهر دبير دفتر تحكيم وحدت با اصرار بر اينكه منطبق با چشم انداز بيست ساله كشور بايد به تهيه بسته اي كه در آن نرم افزارها و راهكارها توضيح داده شده ، بپردازيم، مي گويد: «سرعت پيشرفت هاي علمي و تكنولوژي آنچنان بالا است كه گاه حتي آمريكا هم از كاروان اين پيشرفت ها جا مي ماند. روند پرشتاب تحولات اقتصادي اين ضرورت را ايجاد كرده كه برنامه منسجمي براي پيشرفت همه جانبه داشته باشيم و با تعريف جزئيات و تحقق اين برنامه به يكي از قدرت هاي بلامنازع در منطقه تبديل شويم.»
وي ادامه مي دهد: «جهان اسلام كه خط مقدم حمله به آمريكا است مسئله تك قطبي اداره كردن جهان را برنمي تابد و مسلماً ماحصل جنگ هاي خاورميانه چيزي جز تضعيف بيش از حد آمريكا نخواهد بود. ادوارد ليتباك مشاور ريگان پيش بيني كرده كه در دهه هاي آتي آمريكا در زمره كشورهاي جهان سوم به حساب مي آيد چنانچه در شرايط فعلي يكي از بدهكارترين كشورهاي دنيا محسوب مي شود.»
دبير دفتر تحكيم وحدت به مسئله فرهنگي آمريكا پرداخته و مي گويد: «آمريكا همچنان با ترويج ابتذال سعي دارد ابتدا جامعه خود را اقناع كند و سپس مفهوم آزادي را در جهان اسلام زير سؤال ببرد. اين در حالي است كه قلب جامعه آمريكا يك جامعه مذهبي است. دولت هاي آمريكا با بي تدبيري سعي دارند براي به قدرت رسيدن خود فضا را به جريان هايي بدهند كه چارچوب فرهنگي آمريكا را بسوزاند. اما مردم آمريكا بيداري خود را حفظ كرده و به اين جريان فرهنگي اندك اندك معترض مي شوند. پل كندي نظريه پرداز آمريكايي عنوان كرده فشار اين امپراطوري- آمريكا- بر اين است كه همه ملت هاي مدعي استقلال تضعيف شوند، ولي دنيا شاهد بالا رفتن آمار گرايش به تفكر اسلامي است. غرب اين خطر را احساس كرده و مطمئناً نقشه هايي براي مقابله در دست اقدام دارد. از اين رو است كه رهبر معظم انقلاب مرتباً بر پيشرفت هاي علمي و رشد همه جانبه تاكيد دارند.»
الگوي رهايي اسلامي
براي كشورهاي استقلال طلب
در حال حاضر در آمريكاي جنوبي، برزيل، در آفريقا كشور آفريقاي جنوبي، در آمريكاي مركزي، مكزيك و در خاورميانه ايران روبروي الگوي توسعه غرب ايستاده اند.
عليرضا نادعلي دبير دفتر گفتمان انقلاب اسلامي مي گويد:«انقلاب اسلامي كه به پيروزي رسيد مسئله فرهنگي در كنار مسئله اقتصادي مطرح شد، به گونه اي كه مدل رهايي و آزادي ملت ها با تكيه بر انقلاب بزرگ فرهنگي ايران شكل گرفت. جهان اسلام مطمئناً در آينده اي نه چندان دور با تحقق كامل اين مدل جايگاه برتري را به دست خواهد آورد، اما ما برتري طلب نيستيم و چون انديشه هاي سلطه گرايانه غرب را منسوخ مي دانيم، ممالك ناخودآگاه جذب اين ايدئولوژي مي شوند. روآوردن به اخلاق و معنويت حقيقي در جهان كنوني به يك سنگر مستحكم در برابر مواضع آمريكا تبديل شده است.»
اين صاحب نظر ادامه مي دهد: «تمامي طرح هاي صلح در خاورميانه برخاسته از تفكر تئوريسين هاي آمريكايي با شكست مواجه شده اند. پروژه هاي انقلاب مخملي در كشورمان يكي پس از ديگري به شكست مي انجامد. در چنين شرايطي شاهد مستأصل شدن سياستمداران آمريكايي هستيم. پيروزي حماس و حزب الله دليل ديگري بر سركوبي نقشه هاي مستكبرين است. بنابر اين به تجربه ثابت شده از ميان مدل هاي مختلفي كه براي خروج از جهان تك قطبي هم اكنون مطرح مي شود، خواه ناخواه مدل جمهوري اسلامي ايران از همه مدل ها برتر است. اين مدل اگرچه برخاسته از تفكر شيعي بود، ولي نه تنها براي شيعيان بلكه براي همه جهان اسلام و كشورهايي كه به دنبال استقلال و آزادي هستند- نظير ونزوئلا، كوبا و كشورهاي آفريقايي- به عنوان يك الگو محسوب مي شود. اين گونه با يك نگاه فرا اقتصادي مي توان مدعي شد پيروزي انقلاب اسلامي خروج از يك فضاي تك قطبي را براي جهانيان به ارمغان آورد.»
فرصت براي صدور انديشه هاي اسلامي و انقلابي
مسلمين بايد به سرنوشت خودشان حاكم شوند. مشكل اساسي همين جاست كه حكومت هاي اسلامي در بسياري موارد در برابر زياده خواهي هاي مستكبرين سر تسليم فرو مي آورند.
اين در حالي است كه خيزش و بيداري اسلامي از شرق آسيا تا غرب آفريقا كاملا مشهود است.
مهدي ميرزايي با اعتقاد به اتحاد جهان اسلام مي گويد: «امروز دنيا به بن بست در بسياري از زمينه ها رسيده است. ساختار خانواده فروپاشيده و واحد از خانواده به فرد رسيده است، بزه ها رو به فزوني گذاشته و زندان ها فربه گشته اند. در بخش نظامي كشورها با تفكر انسان، گرگ انسان است، به انباشت سلاح هاي غرب روي آورده اند. به اين ترتيب بخش عمده هزينه هاي دنيا را تسليحات نظامي و قواي نظامي به خود اختصاص داده اند. به اين ترتيب بهترين فرصت براي ابراز انديشه هاي متعالي اسلام فراهم شده است.»
ميرزايي به دو تفكري اشاره دارد كه در نظام بين المللي امروز مطرح هستند. وي توضيح مي دهد: «تفكر اول به معناي شكستن تمام سدهاي مذهبي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و... در برابر خواسته هاي صاحبان اين تفكر و نفوذ يك سويه آنها در شريان ها و مويرگ هاي دنياست. تفكر مدرنيته چنين خصيصه اي دارد. ديكتاتور اين تفكر كه در رأس آن آمريكاست، بسان اژدهايي تمام خرده فرهنگ ها را مي بلعد و اعتقاد دارد كه همه دنيا بايد لباسي را بپوشند كه آنها مي خواهند، غذايي را بخورند كه آن ها مي خورند، موسيقي راگوش دهند كه آنها گوش مي دهند، اتومبيلي را سوار شوند كه آنها سوار مي شوند و حتي معنويتي را قبول كنند كه آنها مطلوب مي دانند. اين جهاني سازي نوع جديد استعمار و استثمار ملت ها به صورت خوش رنگ و لعاب است.»
وي به توضيح نوع دوم تفكر مطرح در دنيا پرداخته و مي گويد: «نوع ديگر از تفكر برپايه به رسميت شناختن فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاست. تمام ملت ها و عقايد آنها را به رسميت مي شناسد و سعي در تعامل با آنها دارد. صدور انقلاب اسلامي به معناي دوم آن مورد نظر ماست و تمام تلاش غرب براي نشان دادن مدلي از نوع اول است. صاحبان مدل اول تفكري جز به اثبات رساندن خود و نابودي مخالفينشان ندارند. آنها نويدبخش جهان بي منطقند. حال آنكه انقلاب اسلامي به تفكر مستكبرين گردن ننهاده و زيبايي و كمال ارتباطات را دنبال مي كنند. البته مستكبرين با ساخت فيلم هايي چون بدون دخترم هرگز و سي صد به دنبال اين هستند كه ما را در زمره معتقدين به مدل اول جلوه دهند.»
وي در تكميل صحبت هايش به شرايط مردم غزه اشاره كرده و مي گويد: «كشيدن ديوار فولادي تا عمق 20 تا 30 متري زمين و به ارتفاع چندين متر در مرز نوار غزه و مسدود كردن مسير رساندن مايحتاج مردم غزه اقدامي است كه به وضوح سلطه گري غرب و هم پيماني آنها با رژيم صهيونيستي به خيال از بين بردن ملت هاي خواهان استقلال و آزادي را نشان مي دهد. آنها مي خواهند قلب ملت هاي اسلامي را نشانه رفته و تفكر اسلام گرايانه را سركوب كنند.»

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14