(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 20 دي 1388- شماره 19555 

جلب عنايت الهي با كنترل نفس
غرور، آفت ثروت
بازدارندگي دنياپرستي
شيوه هاي مقابله در جنگ نرم
راه كوتاه موفقيت
تپش قلم



جلب عنايت الهي با كنترل نفس

قال النبي(ص): من اكل ما يشتهي و لبس ما يشتهي و ركب ما يشتهي لم ينظر الله اليه حتي ينزع او يترك
پيامبر اعظم(ص) فرمود: كسي كه هر چيزي را كه خواست بخورد و هر چه را كه خواست بپوشد و هرچه را كه خواست سوار شود، خداوند به او نظر نمي كند تا اين كه محبت خود را از او بگيرد و يا او را ترك نمايد.(1)

 



غرور، آفت ثروت

پيامبر اعظم (ص) طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. ياران گرداگرد حضرت حلقه زده و او را مانند نگين انگشتر در ميان گرفته بودند. در اين بين يكي از مسلمانان، كه مرد فقير و ژنده پوشي بود، از در رسيد و طبق سنت اسلامي، كه هر كس در هر مقامي هست، همين كه وارد مجلسي مي شود بايد ببيند هر كجا جاي خالي است همانجا بنشيند، و يك نقطه مخصوص را به عنوان اين كه شان من چنين اقتضا مي كند در نظر نگيرد، آن مرد به اطراف خود متوجه شد، در نقطه اي جاي خالي يافت، رفت و آنجا نشست. از قضا پهلوي مرد متدين و ثروتمندي قرار گرفت، مرد ثروتمند به محض نشستن او، جامه هاي خود را جمع كرد، و خودش را به كناري كشيد. پيامبر اعظم(ص) كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت: ترسيدي كه چيزي از فقر او به تو بچسبد؟! نه يا رسول الله(ص) ترسيدي كه چيزي از ثروت تو به او سرايت كند؟ نه يا رسول الله. ترسيدي كه جامه هايت كثيف و آلوده شود؟نه يا رسول الله. پس چرا پهلو تهي كردي و خودت را به كناري كشيدي؟ اعتراف مي كنم كه اشتباهي مرتكب شدم و خطا كردم. اكنون به جبران اين خطا و به كفاره اين گناه حاضرم نيمي از دارايي خود را به اين برادر مسلمان خود كه درباره اش مرتكب اشتباهي شدم ببخشم؟ مرد فقير گفت: ولي من حاضر نيستم بپذيرم.جمعيت حاضر: چرا؟ مردژنده پوش گفت: چون مي ترسم روزي مرا هم غرور بگيرد، و با يك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاري بكنم كه امروز اين شخص با من كرد؟(1)

 



بازدارندگي دنياپرستي

پرسش:
دنيا كه بستر حيات انسان تلقي مي شود در چه شرايطي مي تواند موجبات رشدو تعالي يا موجبات سقوط اخلاقي و بازدارندگي انسان از راه تكامل را فراهم آورد؟
پاسخ:در بخش نخست پاسخ به اين سؤال به مفهوم دنيا و بستر بودن آن براي حيات موجودات زنده اشاره شد، همچنين به ملاك ها و ويژگي هاي دنياي مذموم از منظر قرآن پرداختيم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
نكوهش دنيا نكوهش كساني است كه دنيا را نه آن گونه كه هست، ديده و شناخته اند. دنيا گذرگاه آخرت است و آنان كه آن را هدف قرار داده اند، خطاهاي رفتاري سراسر وجودشان را تسخير خواهد كرد.
دنيا را بايد همان گونه كه هست- به عنوان وسيله- بشناسيم و به مقتضاي اين بينش صحيح با آن برخورد كنيم، نه به كلي رهايش سازيم كه بدون وسيله به هدف نتوان رسيد و نه در آن متوقف شويم كه از هدف باز خواهيم ماند. بايد غذا، لباس، مسكن و ديگر نيازها را برآورد، اما نه فقط براي لذت بردن از حيات دنيا كه براي فراهم ساختن زمينه اطاعت و بندگي خدا.
قرآن كريم نيز اين تحليل را تاييد مي كند و كساني را نكوهش مي كند كه «اميد به ديدار خدا ندارند ]آخرت را فراموش كرده اند[ و به زندگي دنيا دل خوش كرده و بدان اطمينان يافته اند.» (يونس-7) و از كساني ياد مي كند كه در برابر آنان كه در طلب آخرت اند تنها دنيا را مي جويند و مي خواهند و مي طلبند. (آل عمران-151) آنان در پي كالاي دنيا مي روند و همواره براي تحصيل آن مي دوند؛ در حالي كه خداوند براي آدمي آخرت را برگزيده است. (انفال-67)
در چنين بينشي، زندگي دنيا نه تنها ارزش منفي ندارد، بلكه از ارزش مثبت نيز برخوردار بوده امري مطلوب مي باشد؛ با اين تفاوت كه ارزش و مطلوبيت حيات اخروي بالاصاله و ذاتي است و ارزش و مطلوبيت حيات دنيوي، مقدمي و غيري مي باشد.
خواست نهايي انسان سعادت زندگي اخروي است، ولي آن را جز در اين دنيا نمي تواند به دست آورد. هرچه درنگ آدمي در دنيا بيشتر باشد، فرصت فراخ تري براي كسب معرفت و گردآوري اعمال صالح دارد. انساني با اين بينش، نه تنها از دنيا نمي گريزد، بلكه بدان علاقه مند نيز خواهد بود، چرا كه نزد او «دنيا كشتگاه آخرت است.» (بحار، ج7، ص225)
دنيا و هواي نفس
از آنچه گفته شد دانسته مي شود كه دنيا و هواي نفس دو حقيقت كاملا مربوط به يكديگرند، نه آن كه دو مانع جداگانه در برابر ايمان و عمل صالح به شمار آيند. دنيا موضوع هواي نفس است. خواست هاي انسان كه به دنيا، به عنوان هدف اصلي و مطلوب نهايي تعلق دارند، بدين لحاظ كه خواهشي در نفس انسان است، هواي نفس خوانده مي شود و موضوع و متعلق آن خواست ها- كه منهاي آخرت دنبال مي شوند- دنيا ناميده مي شود؛ همان دنياي نكوهيده اي كه آدمي را از آخرت باز مي دارد.

 



شيوه هاي مقابله در جنگ نرم

خليل منصوري
جنگ نرم، روشي است كه در طول تاريخ از سوي اشخاص و جوامع نسبت به ديگري به كار رفته و مي رود. در اين روش، آن چه هدف قرار مي گيرد، اعتقادات، عواطف و احساسات انسان هاست؛ زيرا فروپاشي شخصيت و ترور آنها، باارزش تر از ترور اشخاص و از ميان بردن فيزيكي آنان است؛ زيرا هرگاه شخصيت ها از ميان رفت به عنوان بردگاني بي مزد در خدمت اهداف استثماري دشمنان قرار مي گيرند و آنان مي تواند از خدمات و منابع شخصيت هاي ترور شده بهره گيرند.
از آن جايي كه در جنگ نرم همه گروه ها و اقشار يك جامعه به ويژه خواص و رهبران، مخاطب پيام هستند، لازم است تا خواص با ايجاد بستري مناسب، زمينه بصيرت زايي و بصيرت افزايي در توده هاي مردم را فراهم آورند و اجازه ندهند تا دشمنان با هنجارشكني، اهانت و ديگر شيوه ها مردم را به سمت و سوي غفلت كشانند و با اختلاف و تفرقه به اهداف ناپاك دست يابند. خداوند در آياتي چند به مسئله جنگ نرم در ابعاد مختلف آن پرداخته است. يكي از ابعادي كه در قرآن به آن توجه ويژه شده، شيوه هاي مقابله با جنگ نرم است. در اين آيات، افزون بر تحليل و تبيين جنگ نرم و اهداف آن، توصيه هايي براي مقابله با آن بيان شده است. يكي از توصيه هاي قرآن، مقابله به مثل و در مراتبي شديدتر، حذف فيزيكي دشمنان و كشتن آنان است.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي قرآني و سيره معصومان(ع) كوشيد تا اين بخش از ابعاد جنگ نرم را ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
روش شناسي رفتارها در آموزه هاي قرآن
يكي از بخش هاي تحليلي قرآن، ارتباط تنگاتنگي با روش شناسي رفتارهاي دشمنان دين و اسلام دارد. در آموزه هاي قرآني كه به دشمن شناسي اختصاص يافته، به روش هاي آنان نيز اشاره مي شود و با بيان اين نكته كليدي و اساسي كه ميان آنان تشابه قلوب وجود دارد، بر تكرار رفتارهاي آنان در طول تاريخ بشريت تأكيد مي شود. از اين رو وقتي سخن از تكرار تاريخ به ميان مي آيد، به يك معنا همان همانندي در فكر و انديشه و عمل است كه در شرايط و مقتضيات متفاوت يكسان عمل مي كند، هر چند كه ابزارهاي آن تغيير مي كند.
همه دشمنان پيامبران در طول تاريخ، به سبب مشابهت در انديشه و احساس، كنش و واكنش هاي يكساني داشته اند. گزارش و بازخواني تاريخ از سوي قرآن به اين معناست كه مومنان به بصيرتي دست يابند كه رفتار دشمنان را شناسايي كنند و مقابله با آن را بشناسند و براساس آن رفتار كنند؛ زيرا تكرار پندارها و افكار و اعتقادات پوچ و رفتارهاي ضدهنجاري و ضدعقلاني و ضدعقلايي، واكنش هاي يكساني را اقتضا مي كند كه قرآن براساس تسلط و احاطه كامل بر انسان و فطرت و رفتارهايش ارايه مي دهد.
در هر روشي، شيوه هاي گوناگوني از سوي دشمن به كار گرفته مي شود كه بايد با شناخت ظرفيت ها و مقتضيات زماني و مكاني، شيوه هاي مقابله به آن شناخته و به كار گرفته شود.
بصيرت زايي و بصيرت افزايي
قرآن مهم ترين روش دشمن در جنگ نرم را روشي مي داند كه هدف از آن قرار دادن مخاطب پيام ها در غفلت، جهل و تحليل نادرست و نارواست. بخشي از اين هدف به وسيله شبكه هاي عنكبوتي شايعه سازي و شايعه پراكني پيگيري مي شود. ايجاد گروه هاي اخباري يكي از روش هاي آنان است كه يك مطلب دروغ و ناروا را چنان از منابع متعدد و متنوع و گوناگون تكرار مي كنند كه مخاطب آن را ناخودآگاه باور كند. به سخن ديگر تواترسازي خبر يكي از مهم ترين روش هايي است كه دشمن در جنگ نرم از آن به خوبي بهره مي گيرد. در اين روش، دشمن خبري دروغ را مي سازد و از زبان افراد مختلف تكرار مي كند تا براي توده هاي مردم بلكه خواص نيز باورپذير باشد. همين روش را در عصر پيامبر(ص) در جنگ احد با شايعه سازي و شايعه پراكني كشته شدن پيامبر(ص) آزمودند به طوري كه در يك لحظه همه لشكر اسلام از جنگ بازماند و حتي بسياري از خواص به سبب باوركردن آن از صحنه جنگ گريخته و درپي عافيت رفتند.
باورپذيري از طريق تواترسازي خبر دروغين و شايعه، شيوه اي است كه حتي خواص را فريب مي دهد. شبكه هاي عنكبوتي كه هر خبري را از يك ديگر تكرار مي كند، باورپذيري را آسان مي كند. به عنوان نمونه وقتي روزنامه هاي زنجيري و شبكه عنكبوتي رسانه هاي ماهواره اي و اينترنتي يك مطلب را در اشكال مختلف تصويرسازي مي كنند، باورپذيري آن آسان مي شود. در اين روش از غرقه سازي كه در علوم روان شناسي اجتماعي مورد استفاده قرار مي گيرد، به خوبي استفاده مي شود. غرقه سازي مخاطب از طريق همه رسانه هاي شنيداري و ديداري مي تواند مردم را در حالتي از غفلت قرار دهد كه از تفكر درباره ماهيت خبر و صدق و كذب آن بازماند.
راهكار قرآن براي مقابله با شايعات
قرآن به اين نكته توجه مي دهد كه راه مقابله با تواترسازي ازطريق شايعه براي پذيرش خبر نادرست و دروغ، آن است كه با هرگونه شايعه سازي به شدت مقابله شود وشايعه پراكنان مجازات شوند و تهديد به مجازات در دنيا و آخرت گردند. در اين ميان بصيرت زايي و بصيرت افزايي در ميان مردم بسيار اهميت دارد. به اين معنا كه با گزارش از واقعيت ها و شفاف سازي، اجازه داده نشود تا دشمن با دراختيار گرفتن نياز خبرجويي فطري بشر، با بيان يك دروغ در ميان چند حقيقت و واقعيت، فكر و احساس مخاطبان را در اختيار گيرد.
اهانت از روش هايي است كه دشمنان اسلام همواره از آن به عنوان عامل تأثيرگذار در صحنه اجتماعي بهره برده اند؛ زيرا اهانت موجب مي شود تا شخصيت شكني و يا ترور شخصيت، اعتبار وجايگاه اجتماعي شخص از ميان برود و سخنان او از اعتبار و رفتارش از ارزش فروافتد. در طول تاريخ همواره دشمنان اسلام با استفاده از ابزار اهانت به قصد سبك شمردن و تحقير پيامبران و مؤمنان، كوشيدند تا ارزش و اعتبار شخصيتي آنان را تضعيف كرده و خدشه جدي بر آن وارد سازند.
قرآن كريم گزارش مي كند كه منافقان با برخوردهاي توهين آميز خويش نسبت به حضرت پيامبر(ص) تلاش مي كردند تا عزت آن حضرت را درهم شكنند، زيرا عزت آن حضرت همانند كوهي بلند بود كه هيچ چيزي بر آن تسلط نمي يافت. بنابراين با ترور شخصيت كوشيدند تا عزت را از نظر خود به ذلت تبديل كنند و زمينه دور شدن مردم از پيرامون شخصيت شكسته شده آن حضرت را فراهم آورند. (منافقون آيه 8)
در شأن نزول آيه فوق آورده اند كه پيامبر(ص) به همراه گروهي از صحابه از غزوه بني مصطلق به مدينه باز مي گشتند كه عبدالله بن ابي سركرده منافقان مدينه اظهار داشت: هنگامي كه محمد به مدينه برگشت او را از مدينه بيرون خواهيم كرد و وي را خوار و ذليل مي كنيم. (مجمع البيان، طبرسي، ذيل آيه) از باب تشابه قلوب و همانندي فكر و رفتار دشمنان اسلام، قرآن گزارش مي كند كه يهوديان نيز همين شيوه اهانت را در پيش گرفتند تا با تحقير آن حضرت، شخصيت ايشان را ترور كرده و ارزش و جايگاهش را بكاهند. آنان كوشيدند با به كارگيري الفاظ زشت و توهين آميز، آن حضرت را خرد و خوار كنند. لذا در خصوص واژه «راعنا» كه در زبان عبري توهين آميز ولي در زبان عربي به معناي طلب توجه و مراقبت است، يهوديان با گفتن آن به پيامبر(ص) كاربرد عبري آن را در نظر داشتند تا با آن به پيامبر(ص) توهين روا دارند و تحقير نمايند.(الكشاف، زمخشري، ذيل آيه)
قرآن در تحليل و تبيين روش شناسي رفتار دشمنان اسلام در جنگ نرم، در آيه 46 سوره نساء به رفتار يهوديان در تحريف واقعيت ها و اتهام زني و جابه جائي حق و باطل اشاره مي كند و به مومنان نسبت به اين شيوه هاي دشمنان توجه و هشدار مي دهد.
دشمنان منافق در اين راه براي اين كه شخصيت پيامبر را شخصيتي به دور از كمال و تعادل و سلامت جلوه دهند، به زود باوري و خوش باوري پيامبر(ص) با تاكيد بر اصطلاح «اذن» توجه مي دهند. اينان با اين كار مي خواستند تا پيامبر را بيازارند و ضمن اذيت و آزار ايشان، مردم را نسبت به شخصيت استوار و مستحكم آن حضرت بدبين كنند. هدف نهايي تمامي اين اهانت ها همان خدشه وارد كردن بر شخصيت كامل آن حضرت بود. (توبه، آيه 61)
در جنگ نرم، يكي از شيوه هايي كه در روش اهانت آميز بسيار به كار مي رود، تحقير امت در انديشه و افكار آنان است. دشمن با تبليغات شديد و ايجاد گفتمان دروغين غالب، مي كوشد تا مومنان را در وضعيتي قرار دهد كه گمان كند انديشه و افكار و رفتارشان، بيرون از دايره عقلانيت است. در همين عصر ما نيز در دوره اي دشمنان چنان بر روي افكار جامعه و رفتارش كار كرد كه نماز خواندن نوعي سفاهت دانسته مي شد.
خداوند در آياتي چون 13 سوره بقره گزارش مي كند كه منافقان در صدر اسلام با سفيه خواندن مومنان مي كوشيدند تا آنان را در مسيري قرار دهند كه افكار و رفتارشان از نظر ديگران و خودشان سفيهانه جلوه كند. تاكيدهاي منافقان و تكرار آن از طريق شبكه هاي عنكبوتي و شايعه سازي به گونه اي بود كه برخي از مؤمنان سست ايمان، افكار و رفتارشان را خوار و ذليل مي شمردند.
اين جاست كه قرآن با روش مقابله به مثل به تحقير و اهانت و خوار كردن منافقان و دشمنان از يهود و مشركان مي پردازد و كاري مي كند كه منافقان و مشركان و يهوديان خود را در حالتي مي بينند كه دوست داشتند مومنان را در آن حالت ببينند. (منافقون آيه 8 و آيات ديگر)
خداوند با اشاره به عوامل اهانت زا و تحقيركننده واقعي مي كوشد تا مؤمنان را از حقيقت امر آگاه كرده و با ايجاد بصيرت و بصيرت افزايي به ايشان نشان دهد كه برخلاف تصويري كه منافقان و ديگر دشمنان اسلام و مؤمنان ارايه مي دهند، عوامل اهانت زا چيز ديگري چون غفلت انسان از حق (اعراف آيه 179) كفرورزي (بقره آيه 171) گمراهي (مؤمنون آيات 106 و 108) هواپرستي (اعراف آيه 176) دنياطلبي و دلبستگي به ماديات زودگذر آن (همان) ظلم و ستم (نساء آيه 148) اطاعت از شيطان (اعراف آيات 175 و 176) گناه و جرم و جنايت (انعام آيات 123 و 124) و علم بي عمل و بي هدف (جمعه آيه 5) مي باشد و انسان بايستي از اين امور پرهيز كند.
قرآن در ادامه بحث و تحليل از روش شناسي جنگ نرم كه شخصيت رهبر و خواص جامعه مورد هجوم و حمله قرار مي گيرد، به مسئله افترا اشاره مي كند؛ زيرا افترا، ساختن دروغ و نسبت دادن سخن يا فعل ناحق يا صفت نادرست به ديگري است. (لسان العرب، ابن منظور، ذيل كلمه فري)
دشمنان اسلام در طول تاريخ بشريت از آن جايي كه تشابه قلوب داشتند، يكسان مي انديشند و يكسان رفتار مي كنند، هرچند كه ابزارهاي ايشان دگرگون و پيشرفته تر شده است. اگر ديروز با شعر و هجو و مانند آن، افترائي را نسبت به شخص رهبر و خواص جامعه نسبت مي دادند تا از اسوه بودن و شخصيت كامل ساقط كنند، امروز با شبكه هاي عنكبوتي و رسانه هاي پيشرفته و با ابزارها و فن آوري هاي جديد اين كار را انجام مي دهند.
آياتي كه به مسئله افترا به پيامبران در طول تاريخ از سوي دشمنان اشاره كرده، بسيار است كه مي توان به آيات 51 و 55 انبياء و 52 سوره ذاريات اشاره كرد.
در صدر اسلام، دشمنان به انواع تهمت ها و افتراها تمسك جستند تا شخصيت پيامبر(ص) را ترور كنند. آنان گاه به آن حضرت افترا مي زنند كه در غنايم جنگي خيانت مي كند (آل عمران آيه 161) يا آن كه كارهاي زشت و ناهنجار انجام مي دهد (نساء آيه 78) يا اين كه مجنون و جن زده است (صافات آيه 36) و گرايش به كهانت دارد (طور آيه 29) و به خدا نسبت هاي دروغ مي دهد (سبا آيات 7 و 8) و جادوگر (يونس آيه2) و شاعر (انبيا آيه 5) و افسون شده (اسراء آيه 47) مي باشد.
اين شيوه تخريب شخصيت از طريق تبليغات مسموم عليه پيامبر (انعام آيه 112) بسياري راتحت تأثير قرار مي داد و آنان به اين باور مي رسيدند كه پيامبر(ص) شاسته پيامبري و نبوت و رهبري جامعه نيست.
خداوند با تبيين شخصيت پيامبر(ص) و جايگاه واقعي او مي كوشد تا مردم را نسبت به شخصيت پيامبر آگاه سازد و آنان را نسبت به رفتارها و تبليغات دشمنان داراي بصيرت سازد تا به سادگي در دام تبليغات دشمن نيفتند. نمونه اين مقابله و مبارزه را مي توان درباره افك به همسر پيامبر(ص) ديد كه در آيات 11 و 16 سوره نور به آن پرداخته است. به سخن ديگر، واكنش به هنگام و شفاف سازي درست، مي تواند توطئه دشمن را با شكست مواجه سازد. (مجمع البيان، ذيل آيات)
ضرورت افشاگري بموقع
آياتي از قرآن به اين مهم توجه مي دهد كه افشاگري به هنگام و درست مي تواند تبليغات مسموم دشمن را دفع كند و اجازه بهره گيري را به دشمن ندهد. از جمله اين آيات آياتي است كه درباره افترا به حضرت يوسف (ع) پرداخته است. (يوسف آيه 26)
افشاي به هنگام طرح ترور پيامبر (ص) كه نقشه منافقان قديم و جديد بود، از سوي خداوند موجب مي شود تا آنان در انجام آن ناكام شوند و نتوانند به مقاصد شوم خود برسند. (توبه آيات 64 و 65 و مجمع البيان، طبرسي، ذيل آيه)
همين افشاگري به هنگام است كه مي تواند بسياري از توطئه هاي دشمنان را خنثي سازد. از جمله مي توان به افشاگري به هنگام خداوند درباره اخنس بن شريق اشاره كرد كه با اظهار دوستي ظاهري نسبت به اسلام و پيامبر (ص)، عداوت دروني داشته و مي كوشيد تا با نهان سازي كينه خود، اهدافش را عملي سازد. (بقره آيه 204 و مجمع البيان ذيل آيه)
خداوند در آياتي از جمله 11و 41 و 82 سوره مائده به افشاگري به هنگام طرح هاي ترور و توطئه هاي يهوديان نسبت به پيامبر (ص) مي پردازد و هدف آنان از فرستادن جاسوساني جهت تحريف و تكذيب سخنان پيامبر (ص) را رسوا مي كند. اين روش پيامبر (ص) براي ايجاد بصيرت در مردم و يا بصيرت افزايي نسبت به دشمنان اسلام و پيامبر (ص) بود.
هياهوگرايي (كف و سوت) در برابر منطق
هياهوگرايي يكي از روش هايي است كه دشمنان اسلام و قرآن در جنگ رواني براي دست يابي به اهداف خود در پيش مي گيرند. از آن جايي كه دشمنان اسلام داراي منطق عقلاني نيستند به جاي پاسخ گويي به پرسش ها و نيز تبيين مواضع و افكار و انديشه هاي خويش به هجو و توهين يا هياهو و غوغاسالاري رو مي آورند. در قرآن خداوند گزارش هاي بسياري را از رفتار دشمنان حق و اسلام آورده است كه در حوزه روش شناسي رفتار دشمنان حق در برابر سخنان حق پيامبران قرار مي گيرد. در اين گزارش ها آمده است كه نمرود در برابر استدلال هاي حضرت ابراهيم (ع) و فرعون در برابر منطق قوي و برهاني حضرت موسي (ع) به چرندگويي و هياهوسالاري توسل جستند.
هنگامي كه مشركان مكه، نماز پيامبر (ص) و رفتارهاي منطقي و عقلاني و عقلايي وي را در عبادت مي ديدند، به جاي اين كه رفتار عبادي خود را نقد كنند به كف و سوت پناه مي برند تا هم اجازه ندهند كلمات نماز شنيده شود و هم خود را نشان دهند و مردم ساده و ظاهربين را به سوي خود بكشانند. خداوند در 35 سوره انفال مي فرمايد: و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصديه ؛ نمازشان در كنار خانه خدا، چيزي جز سوت كشيدن و كف زدن نيست.
در روز عاشورا نيز دشمنان امام حسين (ع) بارها براي اين كه سخنان حق آن بزرگوار شنيده نشود، به هياهوسالاري رو آوردند و با سوت و كف و كرنا و هلهله اجازه ندادند تا سخنان آن بزرگوار شنيده شود و مردم از آن متاثر شوند و يا راه حق را بيابند.
يكي از روش هاي روياروئي با دشمنان، مقابله به مثل است كه بارها در اين باره گفته و نوشته شده است ولي روش ديگري كه از سوي خداوند در جنگ نرم مورد توجه و تاكيد و از سوي معصومان (ع) و پيامبر (ص) به كار گرفته شده است، تشديد مجازات است. در تاريخ موارد بسياري را مي توان يافت كه از جمله برخورد شديد پيامبر (ص) با عاملان جنگ نرم و دستور قتل آنان است. البته آن چه پيامبر (ص) به آن فرمان مي دهد، فتك و ترور و يا اغتيال نيست؛ زيرا ترور و فتك از نظر اسلام و ايمان حرام است (كتاب الفروع من الكافي، ج 7، ص 375) و هرگونه ترور و اغتيال و فتك، عملي مجرمانه و بيرون از دايره ايمان و اسلام دانسته شده است:» از اين رو آمده است»: الايمان قيد الفتك و المؤمن لايفتك.» اما آن چه كه پيامبر (ص) فرمان مي دهد اعلان رسمي جواز قتل برخي از افرادي است كه در جنگ نرم حضور فعال دارند و با روش هاي گوناگون مي خواهند اسلام و حقايق آن را تخريب كرده و وجوه و شخصيت هاي اسلامي را از اعتبار ساقط نمايند.
روشي كه امام خميني (ره) در برابر سلمان رشدي و مجموعه فعالان در اين تخريب و اهانت ضد اسلامي در پيش گرفت، بيرون از دايره فتك و ترور مي باشد؛ زيرا در اين روش حكم رسمي و علني قتل داده مي شود و شخص از هدف بودن خود آگاه مي باشد، هر چند كه زمان اين قتل و مكانش براي او معلوم نباشد. بنابر اين جواز قتل عاملان و فعالان در جنگ نرم به معناي جواز ترور نيست. از جمله افراد و فعالان در جنگ نرم كه آن زمان به شكل سرود و شعر و ابزارهاي آن انجام مي شد و پيامبر (ص) حكم قتل وي را صادر كرده بود، مي توان به كعب ابن اشرف اشاره كرد كه يكي از سرسخت ترين دشمنان اسلام بود. او در اشعارش پيامبر اسلام را هجو مي كرد و مشركان و عرب را به جنگ با وي تحريك مي كرد. پس از جنگ بدر وي به عنوان فرستاده بزرگ يهود به سوي قريش، به مكه آمد و قريش را براي جنگ با مسلمانان و خونخواهي كشتگان بدر تحريك كرد و چون در اشعارش پيامبر (ص) را هجو مي كرد و به اصحاب وي و مسلمانان ناسزا مي گفت، اهل مكه ترسيدند از اينكه حسان بن ثابت شاعر پيامبر اكرم (ص)، در رد اشعار كعب، متعرض مكيان شود و عليه مردم مكه شعر بسرايد. لذا از كعب ابن اشرف خواستند از مكه خارج شود.
كعب از مكه خارج شد و در ميان اقوام عرب شبه جزيره مي گشت و تخم كينه و دشمني نسبت به پيامبر و اصحابش را در ميان آنان مي پاشيد و چون در يثرب اقامت گزيد، در اشعارش زنان مسلمان را مورد تعرض قرار مي داد وشرف و كرامت ايشان را پايمال مي كرد و به آنها ناسزا مي گفت و در جهت ايجاد شورش در مدينه منوره تلاش مي كرد.
پيامبر اعظم اسلام (ص) با يارانش درباره قتل وي مشورت كرد و مسئوليت اين عمل مهم را محمدبن مسلمه، ابونائله سلكان بن سلامه بن وقش، عبادبن بشر بن وقش، حارث بن اوس بن معاد، ابوعبس بن جبر به عهده گرفتند و در ماه ربيع الاول سال سوم هجري قتل شاعر يهود و مشركان در محلي نزديك پناهگاه و قلعه وي به نام شعب العجوز درخارج يثرب صورت گرفت. (طبري، تاريخ طبري، ج 2، ص 35؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 2، ص 143)

 



راه كوتاه موفقيت

مجيد مولائي
فتنه هاي 6 گانه دنيا
همه ما دوست داريم در كوتاه ترين و آسان ترين راه، به موفقيت هاي بزرگي در زندگي برسيم و هر آن چه ديگران دارند بلكه فزون تر از ايشان را در امور دنيوي و اخروي و نيز مادي و معنوي به دست آوريم و خوشبختي را در دنيا و آخرت به آغوش كشيم. از اين رو نخستين و اصلي ترين پرسش ما از خود و بزرگان، بيان اين راه كوتاه و آسان است.
انسان ها در هر مقام و منزلتي باشند، گرفتار دنيا و خطرات آن هستند؛ زيرا گذر هر انساني به دنياست و مي بايست از دروازه چنين دوزخي با هزاران فتنه و آتش كوره اي كه سره را از ناسره جدا مي سازد، بگذرد و خود را به عافيت آخرت برساند. بسياري در همين دوزخ دنيا، گرفتار مي شوند و در آتش فتنه ها مي سوزند و آهن و زر ايشان از سنگ سياه بدبختي جدا نمي شود و قابليت رشد و بالندگي را نمي يابند. چه بسيارند كساني كه در فتنه هاي شش گانه دنيا گرفتار محبت دنيا، رياست، خوراك، زن، خواب و آسايش شدند (وسايل الشيعه، حر عاملي، ج11، ص 269) و از بندگي خداوند سرباز زده و بنده اين شش شدند.
تنها شماري اندك را مي توان يافت كه از اين شيشه فريب شش گانه گذشتند و با همه بهره مندي و بهره گيري از آن ها، در دامش گرفتار نشدند و بهره بردند و گريختند. پس در دارايي و نداري از خدا پروا نمودند؛ در خشنودي و خشم، سخن راست گفتند؛ و در گشايش و تنگدستي ميانه رو بودند؛ و با دوست و دشمن، برابري و عدالت نمودند؛ و در حال شادابي و ناخوشي، از كار دست نشستند؛ و در حال سختي و آسايش از خدا خشنود بودند (بحارالانوار، ج77، ص 236)؛ زيرا جز خدا نديدند و جز خدا نخواستند. از اين رو در برابر خداوند دل هايشان مي لرزيد و در پي دانش سودمند بوده و تنها براي خدا گريستند و تنها از خدا خواستند و دست هايشان را به نيايش بلند كردند و بر او نماز گذاشتند. (تفسير ابوالفتوح رازي، ج1، ص 11)
ايشان كساني بودند كه آسايش راستين را در بهشت، دانش را در گرسنگي، عزت و سربلندي را در بيداري شبانه و راز با يكتا و يگانه، بزرگي را در فروتني، پذيرش خداوندي را در خوراك پاك و بي نيازي را در قناعت جستند.(الاثنا عشريه، 337)
راه ميانبر موفقيت
اما همه اين راه ها هر چند كه موفقيت آميز است و آنان را به بسياري از چيزها رسانيد، ولي راه هاي كوتاه تر و آسان تري براي موفقيت نيز وجود دارد كه در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود كه هم محبوبيت در نزد خدا را به همراه دارد و هم محبوبيت در نزد مردم را با خود مي آورد. هم دنيا را تامين مي كند و هم آخرت را تضمين مي نمايد.
اميرمؤمنان علي(ع) روايت مي كند: جاء رجل الي النبي(ص) فقال: علمني عملا يحبني الله تعالي و يحبني المخلوقون و يثري الله مالي و يصبح بدني و يطيل عمري و يحشرني معك.
فقال(ص) ست خصال محتاج الي ست خصال. اذا اردت اين يحبك الله فخفه و اتقه؛ و اذا اردت ان يحبك المخلوقون فاحسن اليهم و ارفض ما في ايديهم؛ و اذا اردت ان يثري الله مالك فزكه؛ و اذا اردت ان يصبح الله بدنك فاكثر من الصدقه؛ و اذا اردت ان يطيل الله عمرك فصل ذوي ارحامك؛ و اذا اردت ان يحشرك الله معي فاطل السجود بين يدي الله الواحد القهار.
مردي نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: كاري به من بياموز كه خدا و مردم مرا دوست داشته باشند و خدا سرمايه ام را افزون و تنم را تندرست و عمرم را دراز و مرا با تو محشور كند.
پيامبر(ص) فرمود: شش خصلت است كه نياز به شش خصلت دارد: هرگاه خواستي خدا تو را دوست داشته باشد، از او بترس و پروا كن؛ و هرگاه خواستي مردم تو را دوست داشته باشند، به آنان نيكي كن و از آن چه در دستشان است بگذر و به آن چشم نداشته باش؛ و هرگاه خواستي خدا ثروتمندت كند، زكات آن را بپرداز؛ و هرگاه خواستي خدا تنت را سالم دارد، بسيار صدقه ده؛ و هرگاه خواستي خدا عمرت را دراز كند با خويشاوندت پيوند كن و صله رحم به جا آر؛ و هرگاه خواستي خدا تو را با من برانگيزد، در برابر خداوند يگانه و قهار سجده هاي طولاني به جار آر.(امالي، شيخ طوسي، ج1، ص82)

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
اگر مراقب اشتباهات كوچك خويش نباشيم، بايد به دشمنان كوچك، تاوانهاي بزرگ بپردازيم!
در عرصه فتنه، عده اي جان دهند، گروهي نان برند، بزرگان كوچك انگاشته شوند و دغلكاران در نظر عوام از انديشمندان بالاتر روند!
دنياي عجيبي است: جاهل در راه دوزخ چنان مي شتابد كه عاقل بايد در راه بهشت اينطور جسم و روحش را بدواند.
هرگاه عده اي به ناحق با تكيه بر ثروت وقدرت امري را به خود اختصاص دهند، خداوند از وراي محاسبات مادي، مزاياي آن را در اختيار اهلش مي گذارد.
زيباي واقعي، بيتاب زيبايي است!
عشق هاي مادي، در دامن نگاه متولد شده، در باران اشكها بالغ مي شوند و در آغوش وصال دفن مي گردند.
هر كس از خطاهاي كوچك دوستانش نگذرد، به بلاي بزرگ دشمنانش گرفتار مي شود!
دوست نامناسب، مردابي است كه شخصيت انسان را بي صدا مي بلعد.
چه بسيار كساني كه در پرتو خورشيد در بيراهه دويده اند و چه كمند هوشياراني كه از سوسوي يك ستاره، به مقصد رسيده اند!
براي انسان مومن تكليف گرا، شكست افسانه تلخي است كه او از شنيدنش بيزار است!
حال كه انسانها نتوانسته اند در كنار هم «مدينه فاضله» بسازند چه نيكوست كه ما از خويش «انسان فاضل» بسازيم!
گاهي در سايه اراده خداوند متعال، ضعف ضعيف ترين انسان خطرناك تر از قدرت قويترين بشر، طومار حوادث را درهم مي پيچد!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14