(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14



یکشنبه 27 دي 1388- شماره 19561
 

به بهانه ديدار وزير ارشاد با مراجع تقليد تجلي هنر فطري با تربيت هنرمند متعهد
آسيب شناسي فروش فيلم در سوپرماركت ها خارج از كنترل
نگاهي به فيلم «شبانه» فرم و ساختار را تعريف كنيد و شكل آن را بكشيد!
بازخواني ترسيم اهداف صهيونيستي در سينماي آخر الزماني آمريكا-2
پيروزي نهايي شيطان به روايت هاليوود
در حاشيه نمايشي كه اجرا نشد از «روز حسين» تا سيتزن شيپ كانادا و دلسوزي تئاتري



به بهانه ديدار وزير ارشاد با مراجع تقليد تجلي هنر فطري با تربيت هنرمند متعهد

علي اكبر باقري ارومي
در خبرها آمده بود كه وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي و معاونين به زيارت علماي اعلام و مراجع عظام در قم رفته و با تعدادي از حكيمان متاله آن حوزه غني از جمله حضرات آيات عظام نوري همداني، سبحاني، جوادي آملي و مصباح يزدي ملاقات داشته و به اخذ نظرات خاص ايشان راجع به مسائل فرهنگي و هنري اهتمام داشته اند. اين ملاقات راهبردي بسيار مناسب در چگونگي ترسيم مسائل آينده، در عرصه مسائل هنري محسوب مي شود. خصوصاً از آنجا كه دو تن از فيلسوفان صدرايي بزرگ حوزه علميه با تاكيد بر اهميت مسئله هنر، بر دخالت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در زمينه تربيت هنرمندان مسلمان و متعهد تأكيد نموده اند.
اين مساله از اين جهت قابل اعتناست كه به طور عام در دين اسلام توصيه هايي مبني بر اين كه نظر كردن به چهره عالم ديني علاوه بر خير و بركت در حيات انسان مومن و مسلمان، موجب بهره گيري ازعلم الهي و گسترش آن مي شود.
دوم اين كه اين اولين بار است كه از علماي اعلام در سطوح بالا توسط يك وزير آن هم در حوزه فرهنگ و هنر، رهنمودهاي تخصصي خواسته مي شود.
در واقع بايد گفت هم حساسيت خود وزير محترم، و هم حساسيت ويژه علما نمايانگر حساسيت جامعه نسبت به فقدان آن در جامعه و تعيين راهكار مسلم در اين راستا انجام پذيرفته است. حساسيت ويژه علماء اعلام بر تربيت هنرمندان متعهد و مسلمان، نشان دهنده باز بودن راه تعالي براي مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. البته براي باز كردن بحث ابتدا بايد به اين سؤال جواب داد كه آيا تاسيس يك دانشكده ويژه هنر از وظايف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است يا گسترش علوم و آموزش عالي فقط زير نظر وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري و نظام دانشگاهي است؟
وقتي از دانشگاه خاص و ويژه هنر سخن مي گوئيم بايد تعاريف خاص براي آن داشته باشيم. يعني يك آسيب شناسي دقيق گوياي آن است كه ما تعاريف مان از هنر بدون پشتوانه هاي خاص علمي اسلامي و ديني و به طور عام قدسي و آسماني است. در حالي كه ذات احديت، هنرمندي بزرگ است كه با خلاقيت خود نظام شگفت انگيز هستي را چه در عرض و چه در جوهر آفريده است. اين نظام هدفمند هستي به خصوص از ديدگاه دين ختم رسل يعني اسلام نبوي كمتر مورد امعان نظر واقع گرديده است، و جاي خالي هنر از اين ديدگاه شديداً در جامعه اسلامي ما احساس مي شود. وقتي هنر در جامعه اسلامي ما هويت و ماهيت غني ديني را ندارد، برداشت آن از هستي مطابق حقيقت نمي باشد، برداشت آن از حيات هم همچنين، و به همين ترتيب برداشت هاي فلسفي و فطري او دچار همين نقصان و كمبود مي گردد.
هنر اگر زيبا جلوه دادن تعابير انساني از هستي است، اين زيبايي ها در جلوه ديني خود ثابت است، فقط بايد پرده از رخ آن برگرفت. براي همين است كه به قول آيات عظام آقايان آملي و مصباح يزدي منشأ هنر غربي، فلسفه غرب است و چون جنس اين فلسفه از منشائات الهي نيست، اين كه هنر ما لاجرم مي خواهد رنگ و لعاب ديني به اين فلسفه بزند كه اين امر ممكن نيست، چون جمع نقيضين است. مثلا آيا مي توانيم در فلسفه غربي مفهومي با عنوان فطرت را بشناسيم؟ اين مفهوم براي آنها غريبه است فلسفه غرب به جاي فطرت، غريزه را به عنوان يك اصل مي شناسد و غربي ها نيز چيدمان تفكرات هنري خود را بر اين اساس بنا مي كنند. براي همين است كه زيبايي در نظر آنها مفهومي كاملا مادي و جلوه اي از غرايز را دارد.
بنابراين وقتي فلسفه ما ريشه زيبايي را در فطرت مي داند مشي و طريقي كاملا متفاوت با آنها دارد و راهش از آنها كاملا جداست. به دليل همين تفاوت، تعريف ما از هنر با تعريف غربي ها، كاملا متفاوت است.
اين است كه اين ملاقات ها و طلب راه حل از محضر علماء براي مسائل پيش روي را، بايد بسيار قدر دانست. البته اين اتفاق وظيفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را بسيار عميق تر مي كند چرا كه ارائه تعريفي شفاف و روشن و در عين حال تاثيرگذار درباره هنر - كه اين تعاريف با خواست هاي فطري ملت ما كاملا هماهنگ باشد- از وظايف وزارت ارشاد است.
وجود پسوند ارشاد اسلامي در نام اين وزارتخانه در واقع اين معنا را تداعي مي كند كه فرهنگ و هنر اسلامي بايد در ذات خود نوعي ارشاد اسلامي را هم همراه داشته باشد. اين است كه اينجا وظيفه ويژه اي هم بر دوش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، هم شوراي عالي انقلاب فرهنگي و هم فرهنگستان هنر سنگيني مي كند و آن باز تعريف دوباره از هنر از ديدگاه فطرت و قرآن، و سپس بر هم زدن ساختار آموزشي هنر و پيراستن آن از تفكرات سكولار و غربي و آراستن به مباني تفكر فطري است. اينها واقعيت هايي است كه هنر را از راه تعالي خويش بازداشته و اين شايسته جامعه اسلامي ما نيست. بنابراين هيچ منافاتي ندارد كه مثلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي تربيت نيروهاي متخصص، نسبت به تعميق اصالت هاي فرهنگي و هنري اقدام ورزد، بايد اين وظيفه، وظيفه اولي اين وزارتخانه باشد تا بتواند راحت تر به تلفيق گسترش فرهنگ و هنر و ارشاد بپردازد.
ديگر زمان آزمون و خطا در عرصه فرهنگ و هنر گذشته است. در دهه چهارم كه با اعلام ملت و راهنمايي هاي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي دهه عدالت و پيش رفت و به طور شفاف تر و صريح تر دهه نيل به اهداف عاشورايي انقلاب اسلامي است، بايد بازنگري ها و بازسازي هاي اهداف فرهنگي نيز گنجانيده شود كه از آن جمله هنر و ارشاد اسلامي است. در آغاز اين دهه مراجعه با هجمه بر فرهنگ عاشورايي و دامن زدن به فتنه ها از جانب حاملان فرهنگ اموي كه بر مبناي ياس و نوميدي قرار دارد، مساله را حساس تر مي كند؛ اين حساسيت بايد نشاني در عملكرد ما داشته باشد، فرهنگ اموي كه راه نجات از ياس و نوميدي را در رويكرد به لذات مي داند نبايد فرهنگ عادي مردم تلقي شود و تنها راه تعالي فرهنگ اين ملت همانا عاشورايي بودن و عاشورايي شدن است و نيك مي دانيم كه عاشورا يعني بازگشت به فطرت پاك آدمي! عاشورا يعني گريز از هزار بند دنيا براي رفتن به سوي تعالي، عاشورا يعني اوج گرفتن تا خدا، عاشورا يعني شناخت صحيح، عاشورا يعني معرفت ناب، خلوص ناب، عبادت ناب، عاشورا يعني اهل بيت كريم.
فرهنگ و هنر ما بايد در عاشورا غوطه ور شود، غوطه ور به معناي واقعي! چون عاشورا يعني عمل واقعي به دين!
بنابراين وقتي دهه چهارم حيات انقلاب ما با پيام هاي صريح عاشورايي مواجه مي شود، اولين رسالت براي فرهنگ و هنر انقلاب تجديد ساختار در گسترش تربيت و تهذيب هنرمنداني است كه عملكردشان بايد عينيت تفكر ولايي و عاشورايي باشد. چون تفكر عاشورايي است كه ما را در پايان دادن به انتظار فرج مولايمان ياري خواهد كرد. و ما را از اين انتظار شوق انگيز به رويت جمال يار رهنمون خواهد شد. بنابراين واقعيت ها را بايد پذيرفت وضعف ها را جبران كرد و رسالت فرهنگ و هنر را فراتر از بيان و تبيين دغدغه هاي شخص و احاديث نفساني هنرمندان، بايد ديد و اين ممكن نيست جز اين كه روال معمول را در بساط انديشگي در چهارچوب آن برهم زد. ضعف ها بايد به قوت ها تبديل شود. طرحي نو در چهارچوب علم الهي براي كاربرد آن در فرهنگ و هنر لازم است تا اصالتهاي هنر خلاقانه الهي براي بشر مكشوف گردد. تقارن انتخاب هنرمند بزرگي چون علي معلم دامغاني به عنوان رئيس فرهنگستان هنر با رهنمودهاي علما به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي را بايد به فال نيك گرفت تا پس از سه دهه بتوانيم از مرحله تثبيت، گذر و به سوي تعالي ره بسپاريم.
¤كارگردان تئاتر

 



آسيب شناسي فروش فيلم در سوپرماركت ها خارج از كنترل

علي برزگر پيشوا
نحوه توزيع فيلم و ماهيت آثار سينمايي كه در سطح جامعه منتشر مي شوند، همواره در كشور ما مسئله ساز بوده است. قاچاق فيلم هاي غيرمجاز و خارجي، انتشار فيلم هاي غيراخلاقي و مستهجن، فروش غيرقانوني فيلم هاي در حال اكران و... از جمله اين مسائل بوده است. به تازگي هم مسئله جديدي به نام فروش فيلم ها در سوپرماركت ها پيش آمده است. اين روند اگرچه بيشتر با انتقادات اقتصادي مواجه شده است، اما با كمي تأمل، مي توان به آسيب هاي فرهنگي و اجتماعي آن نيز پي برد.
چرا سوپرماركت؟
استدلال مسئولان براي بلامانع دانستن فروش فيلم ها در سوپرماركت ها اين است كه با اين كار، باعث جذب مخاطب به فيلم هاي مجاز داخلي مي شوند و اين رويكرد موجب كاهش تقاضاي فيلم هاي غيرمجاز و خارجي خواهد شد.
سيد محمد حسيني، وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي در واكنش به شكايت اتحاديه صنف عرضه كنندگان تجهيزات صوتي و تصويري نسبت به عرضه محصولات سينمايي در فروشگاه ها، خطاب به وزير بازرگاني نوشت: «از مهم ترين اقدامات ستاد نظارت، كنترل و بهينه سازي عرضه محصولات سمعي و بصري در راستاي مقابله با رواج كپي برداري و عرضه محصولات غيرمجاز، اقدام به توزيع محصولات سمعي و بصري توسط مؤسسات مجاز فعال در شبكه نمايش خانگي از طريق سوپرماركت هاي سراسر كشور بود كه اين رويه تا به امروز به طور مستمر و با بازخوردي بسيار مطلوب ادامه يافته است. اما متأسفانه حسب اطلاع رسيده، بازرس محترم مجمع امور صنفي تهران، براساس شكايت اتحاديه صنف عرضه كنندگان تجهيزات صوتي و تصويري، ضمن اعلام ضرب الاجل، دستور جمع آوري آني اين محصولات را صادر و اين فعاليت را ممنوع اعلام كرده است. بديهي است تحقق چنين اقدامي مي تواند حاصل زحمات چندين ساله اين ستاد را در معرض خطر جدي قرار داده و اسباب توزيع غيرمجاز اين محصولات را در سطحي گسترده فراهم آورد. به همين دليل خواستار آن هستيم كه مطابق روال قبل، عرضه محصولات مجاز از طريق سوپرماركت ها و فروشگاه هاي مشابه ميسور و تسهيل گردد تا به لطف خداوند، پديده شوم شبيخون فرهنگي تا حد قابل قبولي كنترل شود و فرهنگ اصيل اسلامي ايراني از طريق محصولات فرهنگي مجاز به خانه هاي مردم شريف و خداجوي ايران وارد شود.»
البته، اهداف اقتصادي هم در پي مطالبه سينماگران براي فروش آثارشان در مغازه ها وجود دارد. به اين معني كه فيلم هاي ورشكسته در اكران عمومي، با به فروش رفتن در فروشگاه ها، مي توانند جبران مافات كنند.
البته، نمي توان برخي نتايج مثبت اين طرح را ناديده گرفت. اما فروش فيلم در سوپرماركت ها، تبعات منفي فرهنگي هم دارد.
سينماي نازل در دسترس
همچنان كه پرده سينماهاي كشور، غالباً به نمايش آثار نه چندان فاخر اختصاص دارد، بخش اعظم قفسه هاي فروش فيلم سوپرماركت ها را نيز آثار سينمايي نازل و بي بهره از ارزش هاي هنري و محتوايي پر كرده است. تجلي سلطه سينماي تجاري بر شبكه نمايش خانگي را نيز مي توان در عكس ها و پوسترهاي اين فيلم ها بر ويترين مغازه ها ديد كه بسياري از آن ها در شأن جامعه ما نيستند و فضاي بصري معابر عمومي را «زشت» مي كنند.
غالب فيلم هاي شبكه نمايش خانگي كه در سوپرماركت ها به فروش مي رسند، هرچند از نظر تخريب اخلاق و فرهنگ، قابل مقايسه با فيلم هاي خارجي نيستند، اما در مجموع، نقش چندان مثبتي هم در فرهنگسازي متعالي ندارند. آيا فيلم هايي چون «انعكاس»، «پسر تهروني»، «دختر ايروني»، «راننده تاكسي»، «چارچنگولي» و... مي توانند سد راه تهاجم فرهنگي و ضامن اخلاق و فرهنگ اصيل ما باشند؟
علاوه بر اين، گسترش شبكه نمايش خانگي، زمينه را براي كم فروشي برخي از توليدكنندگان و سطحي تر نمودن فيلم هاي سينمايي فراهم مي كند. يعني، بعضي از توليدكنندگان سينمايي كه صرفاً به دنبال اهداف اقتصادي هستند، با اين شرايط مي توانند قيد توقيف در اكران سينماها را بزنند و با كمتر كردن هزينه ساخت فيلم ها، زرق و برق ظاهري آن ها را افزايش دهند و با طراحي پوسترهاي كذايي، تنها به دنبال فتح شبكه نمايش خانگي بروند.
خارج از كنترل
همان طور كه ذكر شد، يكي از مشكلات فرهنگي در زمينه توزيع فيلم در كشور ما، عرضه فيلم هاي غيرمجاز با روش هاي غيرقانوني است. فيلم هايي كه عمدتاً محصول آمريكا و مملو از موارد غيراخلاقي هستند. بلامانع شدن فروش فيلم در سوپرماركت ها، مي تواند توزيع اين گونه فيلم ها را نيز تسهيل نمايد. اين امكان وجود دارد كه عده اي از سودجويان، در لواي فروش فيلم مجاز، آثار قاچاقي را نيز عرضه كنند. چرا كه اگر تا پيش از اين، مراكز خاصي مخصوص فروش فيلم بودند و در نتيجه نظارت بر عملكرد آن ها بهتر انجام مي شد، حالا در تمام خيابان ها و كوچه ها، فيلم عرضه مي شود و اين اتفاق، كنترل و نظارت بر شبكه توزيع فيلم را دشوارتر مي سازد.
جالب اينجاست كه بسياري از سوپرماركت داران، اصلا از قوانين و مقررات وضع شده در اين باره بي خبر هستند. به طور مثال چند روز پيش از يك مغازه دار درباره منبع فيلم هايي كه در فروشگاهش عرضه مي كرد پرسيدم. او جواب داد كه برخي از شركت هاي تهيه و توزيع فيلم ها در قالب سي دي، هر هفته مقداري از محصولات خود را برايش مي آورند. وقتي از آن مغازه دار پرسيدم كه آيا بر اين روند نظارت مي شود يا نه پاسخش منفي بود. او حتي از اين كه آيا عرضه فيلم در سوپرماركت قانوني است يا نه نيز بي اطلاع بود! فقط مي گفت «شركت ها فيلم ها را مي آورند و چون كسي چيزي نمي گويد، ما هم آن ها را به مشتريانمان مي فروشيم!» البته من خبر بلامانع شدن فروش فيلم در سوپرماركت ها را به اطلاع او رساندم و باعث خوشحالي اش شدم!
تداخل اقتصادي
همان طور كه ذكر شد، فروش فيلم در سوپرماركت ها، علاوه بر تبعات فرهنگي كه برخي از آن ها را برشمرديم، آسيب هاي اقتصادي هم در پي دارد. يكي از اين آسيب ها، تداخل فعاليت اقتصادي صنوف است. به هر حال، در سطح جامعه، عده اي با گرداندن مراكز فروش محصولات فرهنگي و سمعي و بصري تأمين معاش مي كنند كه در اين شرايط بخش زيادي از مشتريان خود را از دست مي دهند. به همين دليل نيز اصلي ترين معترض به عرضه فيلم هاي سينمايي در سوپرماركت ها، صنف فروشندگان تجهيزات صوتي و تصويري است. حدود 8 ماه پيش نيز فروشندگان فروشگاه هاي عرضه محصولات فرهنگي، نامه اي اعتراض آميز را به اتحاديه عرضه كنندگان تجهيزات صوتي و تصويري نوشتند. در همين حال، نايب رئيس اين اتحاديه، درباره تداخل صنفي اين مسئله گفته بود: فروش فيلم هاي شبكه نمايش خانگي در سوپرماركت ها طبق ماده 27 و 28 غيرقانوني است. طبق ماده 27، واحدهايي كه پروانه كسب يك شغل خاص را ندارند نمي توانند اقدام به فعاليت در آن حرفه كنند. ماده 28 نيز ناظر بر عدم تداخل مشاغل است. يعني به طور مثال نمي توان در يك سبزي فروشي، پوشاك هم عرضه كرد.
نصرالله اوراني پور در مصاحبه با يكي از روزنامه ها تصريح نموده بود: ممكن است در شهرستان ها و شهرهاي كوچك بتوان فيلم ها را در سوپرماركت ها عرضه كرد، زيرا در آنجا تعداد مغازه ها محدود است. اما در شهري مانند تهران كه تمام مشاغل كاملا تفكيك شده و مجزا هستند و براي هر شغل مجوز و پروانه كسب خاصي وجود دارد، اين پديده نبايد اتفاق بيافتد.

 



نگاهي به فيلم «شبانه» فرم و ساختار را تعريف كنيد و شكل آن را بكشيد!

محمدرضا محقق
فيلم سينمايي «شبانه»، احتمالا بايد - يا قرار بوده- چيز «خاصي» باشد در سينماي ما. و باز هم احتمالا دراين فيلم «فرم و ساختار» موضوع اصلي و بار دراماتيك شبه داستاني كه در آن هست، در خدمت بياني فرميك و در هم تنيده است و مصداق تام و تمام آنكه «چه جوري گفتن» از «چه چيزي گفتن» مهم تر است و اينها!
فيلم «شبانه» مجموعه اي از تصاوير است كه تا انتهاي فيلم- اگر حوصله كنيد- بماهو تصوير و فارغ از اينكه سينما مي بينيد يا كليپ يا آگهي يا هر چيز ديگري كه هنوز اسمي ندارد جالب است و چشم نواز اما همين كه از نيمه مي گذرد ديگر تبديل مي شود به چيزي غيرقابل تحمل.
تجربه تماشاي فيلم براي من همراه بود با قدري سرگيجه، مقاديري حيرت و البته انبوهي از تراكم خستگي و سؤال كه «چرا؟ و چگونه؟».
در معركه مضحك مدعيان فيلم خاص و فيلم عام و فيلم فرهنگي و فيلم مبتذل و فيلم خواص و فيلم عوام و...عبارت هاي بي سروته و نامعلومي از اين دست، آثاري ارائه مي شود كه بيشتر به هذيان مي مانند و بلغور چيزهايي كه در ذهن سازندگانشان بوده و معلوم نيست چرا بايد توسط مخاطب- حالا هر مخاطبي- تحمل شوند.
آيا ايرادهاي فيلم «شبانه» را كه با بازي هاي فرمي- چيزي شبيه لفاظي هاي مهوع در شعر- مي خواهد براي آنها سرپوشي فراهم آورد، مي شود نديده گرفت و مثلا به سخن فريبنده و البته تهي و بي مايه طفلان مكتب نديده جامعه فربه شده منتقدين روزنامه اي درايران دلخوش كرد كه مثلا اين فيلم به دنبال «دروني كردن» درام و «ساختاري كردن مفاهيم» خود است و...؟
شايد يك زماني لفاظي هاي اين چنيني براي تجربه هاي آنچناني كه در «شبانه» شاهديم، كارگر مي افتاد، ولي حالا ديگر شايد دور اين معركه گيري ها به سر آمده و اين بازي، تكراري و اين حربه، نخ نما شده باشد.
در فيلم «شبانه» هيچ چيزي از آب در نيامده و معلوم نيست، جز مشتي ترديد و تردد تصويري و بازي هاي به اصطلاح «فرمي» كه به خودي خود- يعني اگر در خدمت سينماورزي نباشد- به هيچ دردي نمي خورد.
شايد مشكل اصلي دوستان ما اين باشد كه همه چيز را اشتباهي مي گيرند و هيچ چيز را سرجاي خودش با رعايت مقدمات و تقدم و تأخرش نمي پذيرند و قصد شجاعت و تهور، بي مايه لازم و بي زمينه مورد نياز و البته «همينطوري» و «هردمبيلي» به نتايجي منجر مي شود غير از «تأثير»، «يا «لذت» يا «پيشرفت» و حتي «تجربه». نتايجي مثل «سخره پيشگي»، «تأسف» و «هدررفتن» وقت و امكانات و...
البته حق مي دهم كه در وضعيت كنوني سينماي ايران كه سيطره بلامنازع فيلم هاي مبتذل و ساده لوحانه و بي مايه را شاهديم، اين حرف ها ديگر گفتن ندارد! بگذريم.
اگر «شبانه» ساخته شد تا صرفاً «تجربه» اي باشد در همين حد كه ديديم و براي به تصوير درآوردن يك «ذهنيت» يا «ايده» كه البته قبلاً نمونه بكر و جدي و جذاب ترش را - با اجازه سازندگان محترم شبانه - در نمونه خارجي اش ديده بوديم(!)، از نظر نگارنده منتقد، نه مشكلي هست و نه حرفي. ولي همه چيز از جايي شروع مي شود كه كسي چنين چيزي رامي سازد و بعد به خودش جرئت مي دهد تا آن را روانه بزرگترين و مهم ترين جشنواره كشور كند و احتمالاً با كلي «ادعا» - گفته يا نهفته- روانه اكران سينماها نمايد.
و البته كه الصاق آن عناوين و صفات - از قبيل فرهنگي و خاص و...- هم بر هرچه ويژه تر شدن قضيه مي افزايد و تجليگاهي براي قسم حضرت عباس و دم خروس مهيا مي شود كه بيا و ببين. و فقط ببين و چيزي نگو والا با گروه مدعي و حرافي از به اصطلاح منتقدان جوان و پرمايه (1) روبرو مي شوي كه در عين افه هاي افسردگي و بي اعتنايي و چيزهايي از اين دست، همچون اختاپوس آنچنان بر همه چيز و همه جا چنبره زده اند كه گويي قرار است، عمراً مجالي براي «ديگري» قائل باشد، قائل شدني! سينماي ايران، اساساً و قاعدتاً دارد موجود عجيب الخلقه و منحصر به فردي ازآب درمي آيد. سينمايي كه يك طرفش به «زندگي شيرين» و «نيش زنبور» و «چارچنگولي» ختم مي شود و طرف ديگرش به «شبانه» و اقران و امثالش. خدا به خير كند!
در هر صورت فيلم «شبانه»، پس از چهارسال اكران شده است واين موضوع براي سازندگان و طرفداران فيلم كه در يكي از اظهارنظرهايشان فرموده بودند: «وقتي هنوز كساني هستند كه از فيلم متنفر هستند، اين نشان مي دهد «شبانه» هنوز زنده است»(!) قابل تأمل است.
استدلال را مي بينيد؟ حرف ندارد. يعني اساساً از جنس حرف نيست. ظاهراً به جاي نقد و تحليل و منطق و زيبايي شناسي و... اين تنفر است كه گويا و جوياي امر زنده بودن يك اثر هنري است و بايد قدرش را دانست!



 



بازخواني ترسيم اهداف صهيونيستي در سينماي آخر الزماني آمريكا-2
پيروزي نهايي شيطان به روايت هاليوود

رضا فرخي
در جهان امروز رسانه ها نقش هاي متفاوتي برعهده دارند و در راستاي همين نقش ها، كيفيت آن ها در جهت دهي به افكار عمومي مشخص مي شود و در راستاي آن سعي مي كنند كاركردهاي مختلف خود را نشان دهند. يكي از اين كاركردها پاسخ گويي به سوالات مخاطبان است كه در اين زمينه رسانه ها سعي دارند تا حد ممكن از دريچه نگاه و مطابق با سياست هاي خود عمل كنند. به عبارتي ديگر انسان عصر جديد در دنياي فانتزي رسانه به دنبال پاسخ گويي به بعضي از سوالات خود است.
يكي از اين سوالات مهم و مطرح براي همه انسانها مسئله سرنوشت انسان و جهاني است كه او در آن زندگي مي كند. يا به عبارتي آخر الزمان و اين كه سرانجام جهان چه خواهد شد و چه پاياني خواهد داشت؟ آيا به كلي نابود مي شود يا عصر جديدي شروع خواهد شد؟ در همين راستا رسانه ها به دنبال اين موضوع هستند كه به اين سوال مهم افراد منطبق با اهداف خود پاسخ دهند. يكي از همين رسانه ها سينما است كه در دنياي ارتباطات امروز حضوري وسيع و گسترده و تاثيرگذار دارد. در اين بين رسانه اي مانند هاليوود و ديگر سازمان هاي سينمايي غربي نقش مهمي را به دليل گستردگي و سرمايه گذاري فراوان ايفا مي كنند.
سينماي غرب براي پاسخ به مسئله آخر الزمان تلاش هاي زيادي انجام داده است؛ هركدام از فيلم هاي ساخته شده در اين رابطه از زاويه نگاه خود به اين موضوع پرداخته اند كه يكي از فيلم هاي مطرح «رمز داوينچي» است. موضوع اصلي اين فيلم به ظاهر درباره فرقه واتيكاني «اپوس دي» است. اما اين موضوع، براي منحرف كردن نگاه مخاطب فيلم ا ز محتواي اصلي آن است. فيلم درباره اين موضوع است كه رازي نهفته در انجمن يهود وجود دارد و سعي بر اين دارد تا به بيننده القا كند كه صهيونيست ها به عنوان منجيان جهان سعي دارند اين راز را پنهان نگه دارند تا در زمان لازم آن را افشا كنند و در اين راه صهيونيست ها و نوادگان آنهايي كه اين راز را در سينه دارند متحمل رنج هاي بسياري شده و بعضي از آنها كشته مي شوند. رمز داوينچي، مظلوميت قوم صهيون و منجي بودن آنها را به تصوير مي كشد و نوعي تلاش براي اسطوره سازي از صهيونيسم است.
يكي از رويكردهاي غالب در موضوع آخر الزمان در سينماي هاليوود رويكرد شيطان گرايي و منفي نمايي در پايان دنياست. اين رويكرد معتقد است كه دنيا در پايان به دست شيطان خواهد افتاد و در اين بين سعي دارد تاكيد كند كه از دست كسي كاري برنمي آيد و دنيا به سمت نابودي پيش خواهد رفت و حتي در بعضي از اين فيلم ها اشاره مشخصي به حضور خدا در اين موضوع نمي شود. نمونه اين رويكرد را مي توان در فيلم «كنستانتين» مشاهده كرد. اين فيلم به كارگرداني فانسيس لاورنس سعي دارد جنگ ميان شيطان و خوبي ها را به نمايش بگذارد.
داستان اين فيلم از اين قرار است كه جان كنستانتين سالها پيش اقدام به خودكشي كرده و به خاطر اين كار مدتي را در جهنم سپري نموده است، اما او اين فرصت را پيدا كرده تا دوباره به زندگي برگردد تا با انجام اعمال خوب رضايت خداوند را جلب كند. او همچنين يك قدرت استثنايي پيدا كرده كه توانايي مشاهده دنياي ديگر است. او قادر است موجودات نيمه فرشته و موجودات نيمه شيطاني را كه در كنار انسانها در زمين هستند مشاهده كند. او تصميم مي گيرد موجوادت شيطاني را نابود كند. از سوي ديگر پزشك جان به او اطلاع داده كه او مبتلا به سرطان ريه است و فرصت زيادي براي زندگي ندارد. در ادامه پسر شيطان تصميم مي گيرد زمين را تصرف كند و جان با كمك يك زن پليس سعي مي كند كه جلوي او را بگيرد. به واقع چنين فيلمي با اين گونه برداشت سطحي تنها نشان دهنده عدم اطلاع صحيح دست اندركاران آن از اين موضوعات است. كنستانتين تنها يك برداشت گذرا از خير و شر است. فيلم بيشتر به نشان دادن پسر شيطان و تقابل جان با او و كارهاي او مانند جن گيري اختصاص يافته است و هيچ گاه بيننده را در مورد نبرد نهايي شيطان و انسان به نتيجه نمي رساند. البته فيلم كنستانتين به مراتب بهتر از فيلم «اسپاون» است كه چند سال پيش ساخته شد و به نبرد آخر الزماني خوبي ها و شيطان اختصاص دارد. در فيلم مذكور نيز مثل اكثر اين فيلم ها حضور خداوند كم رنگ است و بيننده با نوعي خلا معنوي مواجه مي شود.
يكي از نكات جالب اين فيلم ها اين است كه آنها سعي مي كنند به بعضي افسانه ها درباره پيش گويي توجهات خاصي بكنند. مانند فيلم «طالع نحس» كه در آن به افسانه 7 شيپور توجه خاصي شده است. در ابتداي اين فيلم از قول كشيشي كه روي نشانه هاي آخر الزماني تحقيق كرده است، همه آن نشانه هاي هفت شيپور به نقل از بخش «مكاشفه رويدادهاي آخر الزمان» عهد جديد كتاب مقدس با ذكر مصاديق روشن ازوقايع روز، نشان داده مي شود.
البته مصاديقي كه به نوعي به نفع داستان فيلم مصادره مي شوند در اين فيلم پيشگو اعلام مي كند كه در صور دوم حادثه اي بزرگ رخ خواهد داد كه در اينجا فيلم صحنه هايي از يازده سپتامبر را نشان مي دهد. همچنين براي صور سوم تسونامي شرق آسيا را نشان مي دهد. جالب اينجاست كه اين گونه فيلم ها تنها تا صور ششم به نمايش گذاشته مي شود كه به عقيده آنها صور ششم شامل آزاد شدن موجودي پليد است كه به جنگ به دنيا برمي خيزد. اما آنها از نشان دادن صور هفتم خودداري مي كنند. چرا كه در افسانه اي كه خود آنها آن را مطرح مي كنند صور هفتم اختصاص به پايان خوش دنيا و حاكم شدن خوبي ها و نمايندگان خدا دارد و فيلم اين مورد را نشان نمي دهد.
و نكته جالب تر از همه صحنه هاي پاياني فيلم است كه در آن ديمن-به عنوان نماد اهريمن-دست در دست رئيس جمهور آمريكا به دوربين لبخند مي زند تا به همه اين را القا كند كه حاكم پاياني جهان شيطان است كه دست رئيس جمهور آمريكا هم در دستان اوست. اين كه در اين فيلم پيروز نهايي با شيطان تصور مي شود را مي توان دنباله فيلم «بچه رزماري» دانست كه در آن از ياس و نااميدي در آخر زمان صحبت مي شود.
ادامه دارد

 



در حاشيه نمايشي كه اجرا نشد از «روز حسين» تا سيتزن شيپ كانادا و دلسوزي تئاتري

نمايش «روز حسين» مجوز اجرا نمي گيرد؛ اين آخرين خبر از مجموع وسيع اخبار، گزارش ها و مصاحبه هايي است كه در ماه هاي اخير درباره اين نمايش منتشر شده؛ نمايشي كه با تهيه كنندگي موسسه فرهنگي هنري سيماي مهر هستي (متعلق به مجموعه اي از نزديكان شهردار تهران) از دو ماه پيش تمرين هايش را آغاز كرد، اما اين درحالي بود كه نه تنها مجوز اجرا نگرفته بود بلكه حتي با گذشت يك ماه از آغاز تمرين، متن نهايي و كامل نمايشنامه نيز براي بررسي به اداره كل نظارت و ارزشيابي هنرهاي نمايشي تحويل نشده بود. اصرار كارگردان اين نمايش براي بازبيني كارگاهي به جاي تصويب متن، نيز در پازل ديگر اقدامات و سخنان وي معناي خاص خود را پيدا مي كند.
اما با انتشار جزئيات بيشتري از اين نمايش و روشن شدن مضمون و نمادهاي سياسي موجود در داستان اين تئاتر، اين ماجرا جالب تر شد.
در اين نمايش شخصيت «اميرحسين» به نحوي طراحي شده كه تداعي كننده شخصيت ميرحسين موسوي در دوران پس از انتخابات باشد. وي وقتي هراز چندي در بيمارستان به هوش مي آيد اين شعار را تكرار مي كند كه «نصر من الله و فتح قريب». اين نمايش اگرچه عنوان تاتر عاشورايي را با خود يدك مي كشد اما بخش عمده اي از آن در زمان حال مي گذرد. ادبيات اهانت آميز نسبت به عاشورا و عرفي سازي مفاهيم مقدس عاشورا از ديگر ابعاد اين نمايش است.
از سوي ديگر به بهانه وحدت شيعه و سني و اينكه قرار است اين نمايش در ديگر كشورهاي مسلمان نيز برگزار شود، نگاه مثبتي به برخي از چهره هاي منفور تاريخ اسلام ترويج شده بود. مثلا در جايي از نمايشنامه آمده است: «معاويه با تدبير زندگي كرد و با تقدير مرد». اين درحالي است كه سبك كارگرداني رحمانيان به نحوي است در طول اجرا و تمرين به اقتضاي بازيگران داستان تغيير مي كند و به اين ترتيب نبايد تغيير اين عبارات در متن نمايشنامه اي كه با موضوع محرم و براي مخاطب ايراني اجرا مي شود كار سختي باشد.
از سيتزن شيپ كانادا
تا دلسوزي تئاتري
اما عدم اطلاع رسانه ها و حتي اداره نمايش! از جزئيات اين نمايش در كنار حضور فعال رسانه اي آن عجيب مي نمود. خصوصا كه كارگردان اين تئاتر درحالي در ماه هاي گذشته حضور رسانه اي پررنگي داشته و در باب وضعيت تئاتر كشور و سوءمديريت آن و وضعيت بازيگران، سخنان و دلسوزي هاي! مكرري داشته كه وي و همسرش مجوز شهروندي و اقامت در كانادا را تا پايان امسال گرفته اند! او در نشست بازيگري خانه تئاتر اعلام كرده بود كه در شرايط موجود تئاتر بازيگران مورد سوءاستفاده قرار گرفته و اين موضوع جايي براي خلاقيت او باقي نمي گذارد.
اين سناريوي رسانه اي در ماه هاي گذشته با پوشش مثبت و تفصيلي در قالب مصاحبه هاي مكرر، نشست خبري و گزارش ميداني از سوي رسانه هاي راست و چپ مانند مهر، ايسنا، ايلنا، اعتماد، فارس، خبر و وطن امروز، از نمايشي بود كه بيش از هفتاد نفر را براي تمرين به كار گرفت.
اين مسئله بيش از همه به آنجا برمي گشت كه وي با استفاده ابزاري از عاشورا و نام حضرت ام البنين (سلام الله عليها)، اغراض سياسي خود را در اجراي اين نمايش پي گيري كرده و با در ابهام گذاشتن متن «نمايش روز حسين»، «نمايش رسانه اي» خود را به سرانجام برساند.
نمي گذاريد نقد كنيم كه آشوب خياباني مي شود!
اما گويا سكوت كريمانه مسئولان نسبت به اين پرگويي هر روزه كارگردان نمايش، منجر به آن نشد كه وي حتي روزها پس از تعطيلي تمرين نمايش اش نيز دست از اين يقه دراني رسانه اي برندارد و در آخرين اظهارنظر، از موضعي طلبكارانه و حق به جانب، گو اينكه بر آستان حقيقت برنشسته! علت آشوب هاي خياباني را همين فضاي بسته دانسته و بيش از پيش علاقه خود به سوءاستفاده سياسي از توقيف يك نمايش را عيان كرد.
وي در آخرين مصاحبه اش اعتقاد دارد وقتي به رسانه ها اجازه نقد داده نمي شود، مردم براي نقد به خيابان مي آيند كه منجر به آشوب مي شود. اين كارگردان درحالي كه با ژست اپوزيسيون، مسئولان فرهنگي كشور را نصيحت مي كرد، پيشنهاد داد: «بهتر است با باز كردن فضاي نقد در رسانه و مطبوعات از جمله رسانه تئاتر و سينما، جلوي آشوب در خيابان ها را بگيريم.»
اين كارگردان در پاسخ به اين سؤال كه به نظر هم صنفان او فضاي تئاتر در چند ماه اخير كمي بازتر شده افزود: «براي بيان مسايلي در حد شوخي و متلك ممكن است بازتر شده باشد، اما دغدغه من طرح شوخي و متلك در تئاتر نيست و مسايل عميق تري راهميشه مطرح مي كنم. من در «روز حسين» با دو وجه و نگاه مقوله مذهب را بررسي كرده ام و ظاهرا اين براي مسئولان خوشايند نبوده است.»
وي درحالي به تعطيلي ناگهاني تمرين نمايش اش و عدم صدور مجوز اجرا اعتراض كرده كه حتي به صورت غيرقانوني دست به اجراي خصوصي اين نمايش براي جمعي از هنرمندان زد. وي به دليل تحويل ندادن متن كامل نمايشنامه و نداشتن مجوز براي تمرين، مجبور به ترك تالار وحدت شده و به تماشاخانه ايرانشهر رفته بود.
او كه در گفتگويي اعلام كرده بود «اين نمايش را به هر قيمت روي صحنه مي برم» تحت عنوان «اجرا براي ميهمانان اعضاي گروه» اقدام به اجراي اين نمايش كرد تا جمع بيشتري را با خود همراه كند.
اما وي در ادامه مصاحبه اخيرش گفته: «مديران نمايشي در شرايط كنوني كه ترس از تغيير و از دست دادن ميزشان دارند، به خاطر خوش خدمتي كردن بيش از هميشه و قوانين تعيين شده در شوراي نظارت بر تئاتر، اعمال سختگيري مي كنند.» اين درحالي است كه اتفاقا اين نمايش از سوي اسفنديار رحيم مشايي به عنوان رئيس كميسيون فرهنگي دولت مورد بازديد و تفقد قرار گرفت اما از سوي پايين دست ترين مقام مسئول يعني رئيس شوراي نظارت و ارزشيابي اداره كل هنرهاي نمايشي توقيف شده است.
«روز حسين» كه با هزينه هاي بسيار بالا و با حضور بيش از 70 نفر از بازيگران و عوامل توسط محمد رحمانيان كارگرداني مي شد، تا مدتي با تهيه كنندگي موسسه سيماي مهر هستي وابسته به اطرافيان محمدباقر قاليباف اداره مي شد كه پيشتر تهيه كنندگي فيلم «درباره الي» را برعهده داشت. و اين همه درحالي است كه تلاش هاي فرهنگي رئيس كميسيون فرهنگي دولت با فعاليت هاي فرهنگي ياران قاليباف، در اين تئاتر به هم مي رسد. هر چند پيش از اين نيز اين تلاش هاي فرهنگي در پروژه حضور فيلم «درباره الي» باز به هم رسيده بود.
كارگردان پركار به چه كارهايي علاقه دارد؟
اما خود كارگردان نيز سابقه كارهاي پرحرف و حديث ديگري را نيز در سال هاي گذشته برعهده داشته است. وي نويسنده نمايشنامه پرحاشيه «عشقه» در سال 85 و كار توقيف شده و ركيك «مانيفست چو» در سال 87 بوده است. وي همچنين نويسنده فيلمنامه «كتاب قانون» ساخته مازيار ميري است كه واكنش هاي منفي در ميان اقشار مذهبي جامعه برانگيخت. او كه طرح فيلمنامه «مارمولك 2» را مي نويسد، از اعضاي موثر خانه هنرمندان و خانه تئاتر است و اتفاقا در «روز حسين» نيز از كمك اين گروه بهره مي گيرد. در اين نمايش يك تيم اجرايي و هنري باحضور موثر كساني مانند همسرش مهتاب نصيرپور و خانم اسكندرفر (مسئول موسسه كارنامه) بهره مي برد.
به هر حال اكنون كه اين پروژه سياسي با شكست مواجه شده و زمان مناسب اجرا يعني دهه اول محرم نيز از دست رفته، اين سؤال پيش نمي آيد كه آيا آخر اين «نمايش» آقاي كارگردان يك پروژه سياسي براي طرح اعتراض سياسي و سپس پرواز به خارج از كشور نبوده است؟

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14