(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 29 دي 1388- شماره 19563
 

جايگاه معلم
ميزان حسن و قبح خودي ها
صراط مستقيم و سبل الهي
ولايت از منظر امام باقر(ع) به مناسبت سوم صفر سالروز ولادت پنجمين ستاره آسمان هدايت
وارونگي انسانها



جايگاه معلم

قال الامام الباقر(ع): معلم الخير يستغفرله دواب الارض وحيتان البحور و كل صغيره و كبيره في ارض الله و سمائه.
امام باقر(ع) فرمود: براي معلم خير، جنبندگان زمين و ماهيان دريا و هر ريز و درشتي كه در زمين و آسمان خداوند است. استغفار مي كنند.1
1-ثواب الاعمال، ص 131

 



ميزان حسن و قبح خودي ها

شقراني در عصر حضرت صادق(ع) زندگي مي كرد. او با آنكه خود را از دوستان و پيروان آن اهل بيت(ع) مي دانست، شراب مي خورد و به اين گناه بزرگ آلوده بود.
روزي امام(ع) در رهگذر تنها با وي برخورد كرد، و براي اينكه از عملش انتقاد كند و از شرب خمرش باز دارد آهسته به او فرمود: «ان الحسن من كل احد حسن وانه منك احسن، لمكانك منا، و ان القبيح من كل احد قبيح و انه منك اقبح
عمل خوب از هر كس كه باشد خوب است و از تو خوبتر زيرا وابسته به ما هستي و عمل بد را هر كس انجام دهد بد است و از تو بدتر و ناپسندتر1.
1- بحارالانوار، ج 11، ص 209

 



صراط مستقيم و سبل الهي

پرسش:
چه رابطه اي ميان صراط مستقيم و سبل الهي وجود دارد و سبلي را كه قرآن از آن نهي كرده «ولا تتبعوا السبل» كدام است؟
پاسخ:
قرآن كريم در برابر راه هاي انحرافي كه از پيروي آنها نهي شده است: «ولا تتبعوا السبل» (انعام- 153) از «سبل الله» نيز ياد مي كند و وعده هدايت اهل مجاهدت به سبل مزبور را مي دهد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا»(عنكبوت 69). سبل الله همان راه هاي كوچكي است كه به بزرگراه (صراط) مي پيوندد و اگر سبيلي به صراط منتهي نشده، همان راههاي ضلالتي است كه انسانها از پيروي آن نهي شده اند؛ زيرا به پرتگاه منتهي مي شود.
دستورهاي صحيح اخلاقي، فقهي و حقوقي راه هاي فرعي است كه به صراط مستقيم توحيد مرتبط است؛ چنانكه راه هاي انحرافي اخلاقي و مانند آن سبيلهاي فرعي است كه به شرك مرتبط است.
سبل الله كه كثير است از صراط مستقيم كه واحد است جدا نيست و رابطه سبل الله با صراط مستقيم به دوگونه قابل تصوير است:
الف- اين كه سبل راههايي فرعي باشد كه به صراط مي پيوندد؛ همانند نورهاي ضعيف گوناگون كه به خورشيد منتهي مي شود.
ب- اين كه صراط مستقيم با وحدت انبساطي و گسترده اي كه دارد راه هاي فرعي (سبل) را نيز زير پوشش خود داشته باشد. براساس اين تصوير راه هاي فرعي نيز در حقيقت متن صراط است و از مراحل اصلي آن محسوب مي شود.
استقامت و استواي صراط
صراط الهي در اين آيه كريمه به «استقامت» و در آيه «فستعلمون من اصحاب الصراط السوي...) (طه 135) به «استواء» وصف شده است و هر دو تعبير ناظر به آن است كه صراط الهي هيچ گونه اعوجاجي ندارد و هيچ شيطاني را بدان دسترسي نيست، تا در آن تخلف يا اختلافي پديد آورد. تخلف آن است كه در يك سلسله، مثلا، حلقه اي مفقود باشد و اختلاف آن است كه به جاي حلقه اصلي، حلقه اي كاذب و بدلي قرار گيرد. مقاطع و حلقات صراط مستقيم از هر دو آسيب مصون است؛ يعني نه حلقه هاي آن بريده و گسسته است و نه در جاي حلقات اصيل آن، حلقه اي كاذب و بدلي نشسته است؛ ولي راه هاي انحرافي، مبتلاي به هر دو آسيب يا دست كم يكي از آنهاست.
مصونيت صراط مستقيم از دستبرد شيطان، به روشني در قرآن كريم آمده است. شيطان پس از رانده شدن، به خداوند گفت: «رب بما اغويتني لازينن لهم في الارض و لاغوينهم اجمعين¤ الا عبادك منهم المخلصين¤ قال هذا صراط علي مستقيم» (حجر 41، 39) خدايا چون مرا گمراه كردي زشتي ها را در زمين براي انسان ها مي آرايم و همه را به كام گمراهي مي كشانم، مگر بندگان مخلص تو را كه نسبت به آنان تزيين و اغوا ندارم. انسان كه زيباپسند و گرفتار خواسته هاي دل است، فريفته اين زيبايي ها شده، از حركت به سوي خدا باز مي ماند. خداوند سبحان در پاسخ فرمود: خود عهده دار حفظ اين راه بوده، به دست تو نمي سپارم.
ممكن است شيطان، سالكان صراط مستقيم را مجذوب كرده، از راه باز دارد، اما هرگز توان دسترسي به اصل راه را ندارد؛ زيرا مصاديق صراط مستقيم در جهان عيني همان «دين»، «قرآن» و «پيشوايان معصوم» هستند و اينها از دسترس شيطان مصونند. در همين آيه كريمه نيز جمله «الا عبادك منهم المخلصين» اعتراف به عجز از دستبرد به صراط است؛ زيرا صراط مستقيم مسير همان عباد مخلص است.
پس، از طرفي شيطان را به صراط مستقيم راهي نيست و از سوي ديگر پيامبر و خدا بر صراط مستقيمند. خداي سبحان به رسول خود مي فرمايد: تو بر صراط مستقيمي: (انك علي صراط مستقيم) (زخرف- 43) و كارهاي خود را نيز بر صراط مستقيم معرفي مي كند: «ما من دابه الا هو اخذ
بنا صيتها ان ربي علي صراط مستقيم» (هود 65). بنابراين، انحراف مربوط به راهيان است، نه خود راه؛ آن هم راهياني كه به مرتبه اخلاص «الا عبادك منهم المخلصين» نرسيده باشند وگرنه شيطان را به حريم پاك وجود مخلصان راهي نيست.
تذكر: مستقيم بودن صراط، گذشته از مضمون قبلي، مطلب ديگري را كه همان استقامت و پايداري سالك باشد به همراه دارد: «الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا» (فصلت 03- احقاف 31)

 



ولايت از منظر امام باقر(ع) به مناسبت سوم صفر سالروز ولادت پنجمين ستاره آسمان هدايت

رضا عبادي
يكي از كساني كه درمقام و منصب الهي اولوالامر نشست، امام محمدبن علي بن الحسين(ع) مشهور به امام باقر(ع) است. منصب الهي ولايت، منصب ارزشمندي است و خداوند از جمله مواردي كه بدان از انسان ها پيمان گرفته اطاعت از اولوالامر است.
بي گمان شناختن اين مقام و پيروي از آن از زبان قرآن و صاحبان اصلي امر مي تواند دروازه اي به سوي حقانيتي باشد كه ما را به سوي كمال مي برد. مطلب حاضر نگاهي به مقام و منصب ولايت از زبان يكي از آنان است. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
ولايت امر، ولايت الهي
از مهمترين آموزه هاي الهي، ولايت است. هرچند كه ولايت شاخه هاي بسياري دارد ولي ولايت امر به سبب آن كه ارتباط مستقيمي با زندگي آدمي دارد، از مهمترين و اصلي ترين شاخه هاي آن به شمار مي آيد. از آن جايي كه در آيات قرآني، اولوالامر درمقام ولايتي همانند ولايت الهي و رسول خداوند(ص) قرارگرفته اند و اطاعت از ايشان بي چون و چرايي، لازم و ضروري شده است، اين پرسش مطرح مي شود كه اين افراد چه كساني هستند كه درمقام عصمت نشسته اند؛ زيرا اطاعت بي چون و چرا در امور زندگي از ايشان، نمي تواند چيزي جز عصمت آنان باشد. از اين رو برخي گفته اند اگر «وال من وال و عاد من عاد» را بپذيريم به معناي عصمت آن شخص خواهدبود و به سبب همين انكار عصمت اصل ولايت معصومان(ع) را منكر مي شود تا به تبعات آن ملتزم نباشد.
به سخن ديگر، اطلاق آيه 53 سوره نساء كه مي فرمايد: «اطيعواالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم» جز با عصمت صاحبان امر سازگار نيست؛ زيرا پيروي از آنان در صورت ارتكاب گناه، لازم نيست؛ در صورتي كه آيه، اطاعت اولوالامر را به طور مطلق و بدون قيد و شرط، همانند اطاعت پيامبر(ص) لازم شمرده است؛ پس بايد اولوالامر كساني باشند كه مقام عصمت، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ كند، چنان كه بعضي از مفسران اهل تسنن بدان اعتراف كرده اند. (التفسيرالكبير، ج4، ص113)
برهمين اساس و بر مبناي احاديث معتبر كه در منابع شيعه (تفسير نورالثقلين، ج1،ص497) و اهل سنت (البحرالمحيط، ج3، ص 278؛ ينابيع الموده ، ص116؛ احقاق الحق، ج3، ص425)، نقل شده، مفسران شيعه اتفاق نظر دارند كه منظور از اولي الامر، در اين آيه نمي تواند جز امامان معصوم(عليهم السلام) باشند كه از عصمت برخوردار هستند. (تفسير نورالثقلين، ج1، ص497)
از نظر قرآن، اولوالامر در چنان جايگاهي نشسته اند كه از توانايي بسيار شگرفي در استنباط حقايق برخوردار هستند و داراي قدرت استنباطي بالا براي تحليل اخبار امنيتي و نظامي و مانند آن نيز مي باشند. خداوند در آيه 38 سوره نساء به اين توان و قدرت شگرف استنباطي ايشان اشاره مي كند و تبيين مي نمايد كه اين قدرت استنباطي مي تواند موضوعاتي را كه بسياري از مردم را درحيرت و تحير فرو مي برد، حل كند. به اين معنا كه آنان از اين ويژگي برخوردارند تا موضوعات را به درستي تحليل نمايند و مردم را در هنگامه بحران فتنه ها و حيرت ها به سوي راه درست رهنمون گردانند و به عافيت و سلامت به مقصد رسانند.
برپايه آيه 38 سوره نساء، استنباط هايي كه صاحبان امر در هر موردي به ويژه راهكارهايي كه براي برون رفت از فتنه ها و مشكلات ارائه مي دهند، حجت بوده و برمردم است كه از آن اطاعت كنند. بر اين اساس در موارد حيرت و فتنه ها و مشكلات نمي توان بي هدايت و رهبري اولوالامر اقدام كرد و خودسرانه عمل نمود.
آيه 35 سوره نساء بيان مي كند كه نتيجه و پيامد اين اطاعت، چيزي جز سلامت و سعادت انسان در دنيا و آخرت نخواهد بود و هر كسي كه فرجام نيكي را مي جويد و مي كوشد تا به آرامش و آسايش در دنيا و آخرت دست يابد مي بايست همان گونه كه از خدا ورسول الله(ص) اطاعت مي كند از اولوالامر و امامان معصوم(ع) نيز اطاعت كند. (نگاه كنيد به مجمع البيان، شيخ طبرسي، ذيل آيه)
مردم حتي در مواردي كه اطلاعات خاص امنيتي و نظامي و سياسي در اختيار دارند كه به مسايل امت مرتبط مي شود بايد اين اطلاعات را تنها در اختيار اولوالامر بگذارند و براي رفع تحير و سرگرداني در هنگام فتنه ها و مشكلات ناشناخته به آنان مراجعه نمايند؛ زيرا مديريت جامعه و امت در همه زمينه ها به عهده اولوالامر است كه داراي عصمت مي باشند و آنان نيز وظيفه دارند تا به حكم الهي تمامي اخبار امنيتي را كنترل و ارزيابي كرده و با تحليل و تشخيص امور و حقايق و استنباط راهكارهايي براي برون رفت از مشكلات اجتماعي و سياسي ونظامي، جامعه را مديريت كنند.از ديگر وظايف و مسئوليت هاي آنان مبارزه با هر گونه شايعه سازي و شايعه پراكني است كه امنيت جامعه و دولت و ملت را با خطر مواجه مي سازد. (نساء آيه 38)
در يك كلام، مهم ترين وظيفه اولو الامر در ميان امت اسلام، هدايت و رهبري نظام و حكومتي است كه دين و دنياي آدمي را در اختيار دارد. بر اين اساس آنان، رهبران الهي براي مديريت دنيوي و معنوي مردم هستند و هيچ چيزي بيرون از دايره مسئوليت و وظايف آنان نمي باشد. از اين رو در آيه 95 سوره نساء اطاعت مطلق از آنان، از مومنان و امت اسلام خواسته شده است؛ زيرا آنان در مقام عصمت كبرائي هستند كه ايشان را از هرگونه خطا و اشتباه و سهو بازمي دارد و از غفلت دور داشته و توانايي درك و استنباط درست و كامل امور را به آنان بخشيده است.
ولايت، بنياد دين
امام باقر(ع) براساس اين آموزه هاي قرآني است كه در مقام تبيين جايگاه ولايت مي فرمايد: بني الاسلام علي خمس: علي الصلاه و الزكاه و الصوم و الحج و الولايه و لم يناد بشي كما نودي بالولايه؛ اسلام بر پنج پايه بنياد گرديده است: نماز و زكات و روزه و حج و ولايت. آن گونه كه به ولايت خوانده شده به هيچ چيزي فراخوانده نشده است. (كافي، كليني، ج 2، ص 81 و نيز وسايل الشيعه، حر عاملي، ج 1 ، ص 01)
برداشت امام باقر(ع) از آموزه هاي قرآني در حوزه ولايت معصوم(ع) اين است كه اگر ولايت و مديريت الهي بر جامعه از طريق اعمال ولايت معصومان (ع) نباشد، چيزي از ديگر احكام، اجرايي نمي شود و از محتواي اصلي آن خارج مي شود؛ چون ولايت است كه به همه اصول و فروع اسلام معنا و مفهوم مي بخشد. اگر هر يك از احكام عبادي و اقتصادي و نظامي و سياسي اسلام بي ولايت اجرايي شود، هرگز عدالت تحقق نخواهد يافت و هنگامي كه عدالت تحقق نيابد، ايمان و عمل صالح به طور كامل و تمام تحقق نخواهد يافت وانسان و جامعه بيرون از دايره عدالت و ايمان و عمل صالح واقعي خواهد بود و چيزي جز خسران و زيان، نصيب آن جامعه نخواهد شد.
اين ولايت است كه به همه چيز اعتدال مي بخشد و انسان و جامعه را به سوي كمال در علم و عمل سوق مي دهد و زمينه هاي متاله شدن فرد و جامعه را فراهم مي آورد. از اين رو مؤمنان پيش از ديگر آموزه هاي ديني به سوي ولايت دعوت شده اند؛ زيرا با ولايت و اطاعت از ولي الله است كه مي توان مسير درست را يافت و به كمك ايشان در آن مسير حركت كرد.
ولايت و اطاعت از اولوالامر، فلسفه همه آموزه هاي اسلامي است. لذا شهادت به ولايت رسول الله(ص) و ديگر اولي الامر(ع) پيش از هر عمل صالح و نيكي لازم است؛ زيرا بي ولايت هيچ عملي، صالح و تأثيرگذار نخواهد بود هرچند كه به ظاهر صالح و نيك باشد. در روايت است كه بي ولايت هيچ عملي مقبول نخواهد بود؛ زيرا هيچ عملي بدون ولايت، تمام نيست. از اين رو گفته اند: «من تمام الحج لقاء الامام؛ از جمله شرايط تمام يافتن حج ديدار و لقاي امام و بيعت با اوست. هم چنان كه «من تمام الصلاه و الزكاه و الصوم لقاء الامام» مي باشد و كسي نمي تواند مدعي تماميت عملي عبادي و يا اجتماعي و يا ديني باشد مگر اين كه اطاعت و ولايت امام را پذيرفته باشد.
اصولاً در اذان و اقامه انسان جز به ولايت دعوت نمي شود و اين كه در فقره اي از اذان و اقامه گفته مي شود «حي علي خيرالعمل» اين دعوت تنها به ولايت است. بر اين اساس امام صادق(ع) در تفسير اين فقره مي فرمايد: خير العمل الولايه؛ بهترين عمل همان ولايت است. (فلاح السائل، ص137 و نيز توحيد صدوق، ص241)
ولايت امام معصومان(ع) ولايتي است كه همگان از آدم(ع) تا آخرين بشر به آن دعوت شده اند؛ زيرا اسلام دين يگانه اي است كه همگان بدان خوانده شده اند. از اين رو امام باقر(ع) در بيان اين معنا مي فرمايد: ولايتنا ولايه الله التي لم يبعث نبيا قط الابها؛ ولايت ما ولايت خداوند است و اين همان ولايتي است كه هيچ پيامبري را جز براساس آن مبعوث نكرده است. (بصائر الدرجات، ص57 و نيز كافي، ج1، ص734) بنابراين هيچ كسي نمي تواند مدعي ايمان به اسلام باشد درحالي كه ولايت امام معصوم(ع) را نپذيرفته باشد حتي اگر آن شخص آدم ابوالبشر(ع) باشد.
امام باقر(ع) در تفسير و تبيين كامل تر اين معنا در عبارتي ديگر مي فرمايد: بنا عبدالله و بنا عرف الله و بنا وحدالله و محمد(ص) حجاب الله؛ به وسيله ما خدا پرستش مي شود و به وسيله ما خدا شناخته شد و به وسيله ما اعتقاد به توحيد و يگانگي خدا تحقق يافت و محمد(ص) حجاب خداست. (بصاير الدرجات، ص46و بحارالانوار، ج32، ص201)
بنابراين نه تنها معصوم(ع) مسير شناخت الهي است بلكه تنها مسير عبادت الهي است و اگر كسي مدعي اطاعت از خدا باشد ولي از اولوالامر(ع) اطاعت نكند، همانند ابليس عمل كرده، زيرا عبادت و سجده اطاعت از آدم(ع) به معناي اطاعت از خداست و از آن جايي كه باطن اطاعت و سجده بر آدم(ع) اطاعت از ولي الله(ع) است اطاعت خدا تنها از اين طريق، شدني است.
به سخن ديگر، هر كسي بخواهد خدا را بشناسد و عبادت و اطاعت كند چاره اي جز اين ندارد كه معصومان(ع) را اطاعت كند. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: من عصا هم فقد عصي الله. هم العروه الوثقي و هم الوسيله الي الله؛ هر كه آنان را نافرماني نمايد خدا را نافرماني نموده است و آنان دستاويز مورد اطمينان و وسيله تقرب به سوي خداوند هستند. (تفسير نورالثقلين، ج1، ص626 و نيز اثبات الهداه، ج1، ص484)
در همين معنا اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: من اطاع امامه فقد اطاع ربه؛ هر كسي از امام خود اطاعت كند پروردگارش را اطاعت كرده است. (غررالحكم، آمدي، ص576) زيرا آنان مردماني هستند كه خداوند اطاعت ايشان را واجب دانسته و همه برتري هاي مادي و معنوي را به ايشان ارزاني داشته است. (وسايل الشيعه، چ 6 ص 373)
امام باقر (ع) اصولا دين را چيزي جز محبت نمي شمارد و مي فرمايد: هل الايمان الاالحب؛ آيا ايمان جز محبت است؟ آن گاه درحديثي ديگر مي فرمايد: حبنا ايمان وبغضنا كفر؛ محبت ما ايمان و دشمني با ما كفر است (محاسن، ج 1،ص 501و نيز وسايل الشيعه، ج 81، ص 665) بنابر اين كسي كه ايمان را مي جويد بايد آن را در محبت بجويد و اين محبت مي بايست به اهل بيت (ع) باشد كه خداوند محبت و دوستي اشان را واجب دانسته است. از اين رو دشمني با ايشان جز كفر نخواهد بود و هر كسي محبت ايشان را نداشته باشد كافر است و از دين اسلام بيرون مي باشد. اين كه امام تمام اسلام را به ولايت مي داند از آن روست كه بي ولايت ايشان هرگز ايماني تحقق نخواهد يافت و اسلامي در شخصي ظاهر نمي شود، هر چند كه مدعي ايمان و اسلام باشد. لذا فرزندش امام صادق (ع) مي فرمايد: ان فوق كل عباده عباده و حبنا اهل البيت افضل العباده؛ مافوق هر عبادتي عبادتي است و محبت ما خاندان بهترين و برترين عبادت است. (محاسن، ج 1، ص 051 و بحارالانوار، ج 72،ص 19) بنابر اين محبت اهل بيت (ع) تنها عبادت كاملي است كه برتر از آن عبادتي نيست.
اين كه محبت اهل بيت (ع) برترين و بهترين عبادت دانسته شده است از آن روست كه بنياد اسلام و دين و عبادت بر محبت به اهل ولايت (ع) مي باشد وكسي كه به اهل بيت (ع) محبت ندارد بايد در ايمان خود شك كند؛ چنان كه اگر كسي مدعي محبت به اهل بيت (ع) و دشمنان ايشان باشد بايد در خود و ايمانش شك نمايد؛ زيرا ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه، خدا در درون آدمي دو قلب قرار نداده است؛ زيرا دوستي اهل بيت (ع) با دوستي دشمنان ايشان جمع نمي شود. (بحار الانوار، ج 42، ص 813)
به هر حال از ديدگاه اهل بيت (ع) ولايت، اصل اساس اسلام و ايمان است و امنيت و آرامش قيامت جز با ايمان به ايشان و محبت و اطاعت از آنان تحقق نمي يابد چنان كه پيامبر (ص) به صراحت اعلام مي دارد كه امنيت در رستاخيز با محبت به اهل بيت (ع) شدني است. (همان، ج 72، ص 97)
امام باقر (ع) به نقل از پيامبر (ص) فرمود: محبت من وخاندانم در هفت مورد كه بسيار وحشتناك است سود مي دهد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام زنده شدن، كنارنامه عمل، زمان حساب، نزد ميزان و نزد صراط. (جامع الاخبار، ص 312)
بنابر اين ولايت اهل بيت (ع) و محبت و اطاعت ايشان معناي درست و كامل ايمان و اسلام است و در رستاخيز چنين ايمان و اسلامي مي تواند آدمي را از خشم خدا حفظ كند و به بهشت وارد سازد.

 



وارونگي انسانها

غلامعلي حسين نژاديان
«وارونگي» حالتي است كه در آن حالت، انسان از انسانيت خويش به در مي شود و با حالت ها يا ويژگي هاي ضدبشري مأنوس مي گردد.
در چنين حالتي، اين خصوصيات جزء طبيعت ثانويه انسان شده و او را در ورطه هلاكت مي اندازد.
نويسنده اين مطلب كوشيده است نگاهي اجمالي و گذرا به اين پديده داشته باشد، اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
واژه هاي هم رديف و هم معناي وارونگي عبارتند از: واژگون، واژگونه، باژگون و باژگونه، سرنگون، نگونسار، برعكس عمل كردن، معكوس، مقلوب و...
مردم در گفتگوهاي معمول از اصطلاحاتي مانند: «دنياي وارونه، نعل وارونه، آدم هاي وارونه، نگاه وارونه، فرهنگ وارونه، وارونگي دمايي و هوايي و جوي» استفاده مي كنند.
وارونگي آدم ها
در دنياي فعلي قدرتمندان قلدر و متجاوز به حقوق ملت ها خيلي وقت ها به خاطر پيشبرد اهداف شيطاني خود از روي علم و عمد وارونه عمل مي كنند و اعمال پليد و ننگين خود را با نام دمكراسي و آزادي، حمايت از حقوق بشر، مبارزه با سلاح هاي مخرب و تروريسم و... انجام مي دهند.
اگر كسي يا ملتي در گفتار و رفتار خود دچار وارونگي شود و سنت هاي الهي را دگرگون و وارونه كند طبق سنت هميشگي خداوند، دچار عذاب دردناك مي شود و مجازات مي گردد مانند اقوام و مللي كه مطابق قصه هاي قرآني به علت نافرماني و حق ستيزي مورد عذاب دردناك خداوند قهار و منتقم واقع شده و نابود گرديدند.
با اندك تأملي متوجه اين نكته خواهيم شد كه وارونگي آدم ها ممكن است در يك يا چند زمينه از مسائل گوناگون اعتقادي، اخلاقي، سياسي، اقتصادي و... صورت پذيرد.
نمونه انسان هاي وارونه و سرگشته
1- شخصي به نام (نلوين فيزل بوز) از ميشگان آمريكا است كه به مدت 25 سال ناخن هاي خود را كوتاه نكرده، حال تصور كنيد چنين شخصي كارهاي روزمره را با وجود ناخن هايي به طول بيش از يك متر چگونه و با چه سختي انجام مي دهد.
2- مردم برخي كشورها مانند تايلند با حرص و ولع انواع سوسك، عقرب، موش، قورباغه و برخي حشرات را به عنوان غذاهاي بسيار لذيذ استفاده مي كنند!
3- مسئله همجنس بازي رسمي و قانوني كه در كشورهاي غربي رايج است و يادآور عمل شنيع قوم منحرف لوط مي باشد و اعتراض علني آنان به كشورهاي اسلامي كه مخالفت با اين قانون وارونه را نقض حقوق بشر قلمداد مي كنند، و يا رهبران كشورهايي كه با انواع ظلم و تجاوز به ملت هاي بي دفاع و غارت ثروت هاي آنان را مبارزه با تروريسم و ترويج دمكراسي معرفي مي كنند.
4- آدم هاي ستمگر و حق ستيزي مانند ابوجهل، ابوسفيان، معاويه، يزيد، عمرسعد، دسته هاي سه گانه و منحرف در مقابل امام علي(ع)، هيتلر، شاه ايران (پدر و پسر) و صدام ملعون و امثال اين افراد در واقع همان انسان هاي وارونه اي هستند كه به نام دفاع از حق، در مسيرهاي بسيار باطل، مرتكب خيانت و جنايت هاي بي شماري شدند.
وارونگي دل و جان
بنابه برخي روايات، دل و جان انسان هاي بي ايمان، كافر و مشرك فاقد هرگونه خيري است و اين همان دل و جان سياه وارونه است. پيامبر خدا(ص) فرموده اند: دل مؤمن، صاف است و در آن چراغي مي درخشد و دل كافر، سياه و وارونه است.»1
وارونگي ديد و نگاه
بعضي از آدمهاي بخاطر داشتن روحيه منفي بافي و بدبيني، از جنسيت خود متنفر مي شوند به طوريكه همواره سعي مي كنند ادا و اطوار جنس مخالف را در بياورند و لذا در رفتار، گفتار و پوشاك و نوع زندگي دچار ناهنجاري هاي اخلاقي مي شوند. به طوريكه حاضر مي شوند با صرف پول، تحمل رنج و سختي، تغيير جنسيت بدهند. وارونگي فكر و عقيده و منفي بافي بعضي ها تا جايي پيش مي رود كه تنها راه خلاصي از شر و بدي ها را خودكشي و انتحار مي دانند مانند صادق هدايت، و اين اوج پوچ گرايي و باطل گرايي است.
آدم هاي وارونه كساني اند كه از نافرماني خالق خود احساس لذت مي كنند و انجام گناه در كامشان شيرين است و چون سعي و تلاش آنها برخلاف سرشت و فطرت خداجويي مصرف مي گردد به تدريج انجام دستورات الزامي آفريننده خود را بسيار سخت و تلخ مي انگارند و هر چه جلوتر مي روند بر كسالت و بيماري روحي و رواني آنان افزوده مي گردد.
ابليس وارونه شد!
دشمن ديرينه و هميشگي خالق و مخلوق يعني شيطان با وجود هزاران سال عبوديت و ستايش خداي سبحان به جهت دچار شدن به وارونگي، سر به عصيان و نافرماني گذاشت و بنابه عناد و اصرار به حق ستيزي ضمن اينكه درگفتار و رفتار با خالق و معبود خويش برخورد نمود، به جاي اينكه از خداي سبحان درخواست مهلت كند تا جبران نافرماني نمايد، مهلتي تا قيامت خواست تا بندگان زيادي را به گمراهي و شقاوت بكشاند1
در اين عصر و دوران هم ما شاهد آدم هاي وارونه و شيطان پرستي هستيم كه چنين موجود واژگونه اي را مطلوب و معبود خود اعلام مي كنند و مرتكب كثيف ترين و شنيع ترين رفتارها از جمله انحرافات جنسي، خون خواري، نجاست خواري، خودكشي هاي دسته جمعي و انواع كارهاي ضدارزشي مي شوند. سرچشمه اين همه انحراف و وارونگي، وارونگي ديد و نگاه است.
در عصر وارونگي ارزش ها، شاهد رشد و نمو افكار شيطاني در قالب عرفان هاي دروغين و فريبنده اي هستيم كه هر نوع اباحه گري و دغل بازي را جهت رسيدن به تكامل روحي جايز مي شمارند و اين همان زيبا جلوه دادن كارهاي زشت و بدي است كه توسط شيطان رانده شده از درگاه الهي، براي انسان هاي گمراه انجام مي گيرد2.
كوردلي و بي بصيرتي
(عامل مهم در وارونگي)
امام سجاد(ع) در روايتي چنين فرموده اند: «بدانيد، كه بنده داراي چهار چشم است: دو چشم كه با آنها امور دين و دنياي خود را مي بيند و دو چشم كه با آنها امور آخرتش را مشاهده مي كند. پس هرگاه خداوند خوبي بنده اي را بخواهد، دو چشمي را كه در دل اوست مي گشايد و به وسيله آنها امور غيبي آخرت خويش را مي بيند و هرگاه برايش جز خوبي بخواهد، دلش را به حال خود وامي گذارد.»3
يكي از علل مهم وارونگي آدم ها، كوردلي و عدم بصيرت لازم بويژه در بزنگاه هاي حساس زندگي است. چه اينكه با مطالعه حوادث تاريخي، ما شاهد كساني هستيم كه با وجود ديدن انسان هاي پاك و معصومي مانند پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) و حشر و نشر با آنها و حتي با داشتن امتيازاتي د ركارنامه خود، به جهت بي بصيرتي دچار انحراف و گمراهي شدند تا جائيكه با ادعاي ايمان و دفاع از اسلام و قرآن، هولناكترين ضربه هاي ممكن را به دين الهي و امت اسلامي زدند.
و لذا بعد از رحلت نبي مكرم اسلام(ص)، خشت هاي آغازين انحراف، آن هم بعد از آن همه سفارش هاي آن حضرت و فاصله گرفتن از مقام و و صايت و ولايت، بناگذاري گرديد. و هم اكنون كه چهارده قرن از آن ادعاهاي وارونه و وارونگي آن به اصطلاح مسلمانان و ياران پيامبر اكرم(ص) مي گذرد ما ناظر آسيب هاي ريشه دار آن دوران و عصرهاي سياه و وارونه بني اميه و بني عباس هستيم.
در دوران معاصر هم كه وهابيان كوردل و عاري از بصيرت به عنوان پياده نظام دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمين عمل مي كنند و با ادعاهاي متحجرانه و منحرف خود و با افتخاري جاهلانه، بيشترين ضربه ها را به جان، مال و ناموس مسلمانان و باورهاي برحق آنان به ويژه شيعيان مي زنند، و هيچ شرم و ابايي هم از پنهان نمودن اين گونه فعاليت هاي كور و غلط خود ندارند و با وجود اين همه خيانت، بسيار مضحك است كه خود را هم خادم الحرمين معرفي مي كنند. امان از اين همه وارونگي، كوردلي و فقدان بصيرت.
در كشور ايران اسلامي و بعد از گذشت سي سال از انقلاب اسلامي بي بديل اين مرز و بوم، مردم با بصيرت، متدين و ولايي ما با تأسف و تعجب، كساني را با سابقه حوزه يا دانشگاه و انقلابي گري مي بينند در شرح حالشان بايد گفت: «يكي بر شاخ بنشسته بن مي بريد». شگفتا كه اين گونه افراد به جهت دنيازدگي و هواپرستي با وقاحت و گستاخي، آن همه خطا و خيانت را به نام خدمت به مكتب، ملت و انقلاب، قلمداد مي كنند.
وارونگي در عرصه هنر
با اندكي تأمل مي فهميم كه والاترين و بهترين هنرمند خالق جهان هستي، خداي سبحان است. ما در گذشته و حال شاهد افرادي هستيم كه در قالب هنر و هنرمند، ارزش هاي عالي انقلاب و دفاع مقدس را به تمسخر مي گيرند.
البته برخي اين آدمها ممكن است، مفسدان بي غرض باشند و ما با داشتن دوستان ساده لوح اين چنيني كه مرتب دسته گل به آب مي دهند ديگر نيازي به دشمنان فريبكار و كينه توز نخواهيم داشت. متأسفانه به علت وارونگي برخي به اصطلاح هنرمندان و آثار توليدي آنان بايد ميليون ها ساعت پرارزش بينندگان ايران اسلامي تلف گردد و نه تنها مطالب با ارزشي به دانستني هاي آنان افزوده نگردد بلكه بدآموزي هاي متعددي را هم درپي داشته باشد به طوريكه به علت بازيگري در ميدان دشمن، دشمنان اسلام و انقلاب از آنان تقدير و تشكر كنند و اين گونه افراد به اصطلاح هنرمند هم با افتخار از ستايش و تقديرهاي بيگانگان برخود ببالند.
به خاطر عدم تعهد و تلاش هاي خالصانه توأم با تدين و تشرع لازم در ساخت و توليد اثرهاي هنري صوتي و تصويري با ارزش و ماندگار، آن چنان خلأيي بوجود مي آيد كه مسئولان سيماي جمهوري اسلامي مجبور مي شوند به جهت خالي نبودن عريضه از افسانه هاي كشورهاي غيراسلامي استفاده كنند و مروج فرهنگ هاي بيگانه و مصداق عيني اين جمله عبرت آموز شوند كه «آنچه كه خود داشت زبيگانه تمنا مي كرد.»
ناگفته نماند كه منشأ و منزلت و ارزش هنرمندان متعهد و انقلابي ما نزد ملت رشيد و فهيم ما محفوظ است.

1- ميزان الحكم، ج10، ص4982، ح16923
2- انعام/43، انفال/48، نحل/63، نمل/24، عنكبوت/38
3- ميزان الحكمه، ج10، ص4989، ح16943

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14