پنجشنبه اول بهمن 1388- شماره
19565
مصونيت عاطفي، رواني و اجتماعي به شريك زندگي خود ببخشيد
|
|
|
مصونيت عاطفي، رواني و اجتماعي به شريك زندگي خود ببخشيد
گفت وگو از: فتانه راحمي پور هيچ رويدادي در سرتاسر زندگي مانند ازدواج مهم و سرنوشت ساز نيست. همه مي دانيم كه كمالات انسان با ازدواج شكوفا مي شود و تشكيل خانواده نيز در تربيت و رشد انسان تأثير عميق دارد. ازدواج يك واقعه طبيعي و يك وظيفه ديني است. ولي قبل از هر چيز نيازمند درك درستي از زندگي مشترك است، زيرا انتخاب همسر، مسير آينده زندگي انسان را مشخص مي كند. همچنين ارضاي صحيح نيازهاي انسان موجب رشد و كمال آدمي مي شود و در غيراينصورت ناهماهنگي و نابساماني در شخصيت انسان بوجود مي آورد. از مهمترين اين نيازها ميل و نياز جنسي است. يكي از اهداف اصلي ازدواج هم ارضاء صحيح ميل جنسي است كه آموزش هاي ويژه خود را مي طلبد. در ايران ازدواج، ارزشي فرهنگي مذهبي محسوب مي شود و هميشه تشويق شده است اما به آموزش هاي جنسي و كسب دانش ها و مهارت هاي كافي كه لازمه ازدواج سالم است كمتر توجه شده است. اين آموزش ها شامل ارائه هر نوع دانش و آگاهي به شخص است كه به خاطر تأمين سلامت رواني، جسمي، اجتماعي و تعالي خود و بقاي نسل به آن نيازمند مي باشد. ازجمله اين آموزش ها مي توان به شناخت هويت بلوغ و جاذبه ها و رفتارهاي جنسي طبيعي و غيرطبيعي و تكاليف ديني مربوط به اين مسائل اشاره كرد. اگر بخواهيم مروري بر وضعيت ازدواج در جامعه داشته باشيم بايد آن را از دو جنبه خانوادگي و اجتماعي بررسي كنيمش. منظور از جنبه اجتماعي فراهم آوردن شرايط ازدواج براي دختر و پسر جوان مانند دادن وام و ايجاد اشتغال و شرايط اقتصادي مناسب است كه هرچند بسيار پسنديده و نيكو است ولي كافي نيست. لازم است براي بعد از ازدواج جوانان در جامعه شرايطي براي آنان فراهم كنيم كه بتوانند درصورت مواجه شدن با مشكل آن را برطرف كنند و يا از اثرات منفي آن بكاهند. در اين رابطه به سراغ دكتر سيد كاظم فروتن، دانشيار اورولوژي و مشاور امور خانواده و سلامت جنسي مي رويم. وي در شروع صحبت درباره علت كم توجهي والدين در انتخاب همسر براي فرزندان خود مي گويد: وقتي خانواده اي به خواستگاري مي روند اولين سؤال ها اين است كه داماد ماشين دارد؟ خانه دارد؟ مدركش چيست؟ رقم هاي نجومي براي مهريه مطرح مي شود. اكثر ازدواج هاي فعلي ازدواج انسان ها نيست بلكه ازدواج ماشين هاست. ازدواج مدرك ها و سرمايه هاست. چيزي كه اين وسط كم شده و حلقه مفقوده است سؤال درمورد داشتن «فهم ازدواج» است، كه خانواده ها اصلاً توجهي به آن ندارند و دختر خود را به راحتي در اختيار پسري قرار مي دهند كه شرايط بلوغ ازدواج را براي خود فراهم نكرده است. او به هيچ وجه به اصول همسرداري واقف نيست. او فقط مملو از احساساتي است كه خيلي زود فروكش خواهد كرد. دختر و پسر جوان كاملاً بي تجربه اند. آنان آينده خود را نمي بينند و درگير يك سري احساسات زودگذر هستند. بسياري از جوان ها، اينگونه تصور مي كنند كه به محض رسيدن به بلوغ جنسي و احساس نياز به همسر، زمان ازدواج آنها فرا رسيده و تنها عواملي مثل موانع اقتصادي يا اجتماعي مانع ازدواج آنهاست. بعضي از جوانان ما تنها از سر نياز، آن هم فقط نياز و فشارهاي جنسي و براي رهايي از آن اقدام به ازدواج مي كنند. براي كساني هم كه به خاطر مال يا جمال يا قدرت، تشكيل خانواده مي دهند، هيچ مانعي نيست كه با ازبين رفتن آنها، زندگي خانوادگي نيز همچون سايه اي به دنبال آنها محو و نابود گردد. اينجاست كه پدر و مادر و بزرگترها بايد به كمكشان بيايند و به آنان براي تصميم گيري صحيح جهت بدهند. چيزي كه امروزه در جامعه ما بسيار كم رنگ و كم توجه شده است. رمز ايجاد خانواده هاي موفق و وجود همسري شايسته است، همسري كه به شريك زندگي خويش مصونيت عاطفي، رواني و اجتماعي ببخشد. پدر ومادرها خودشان را از مسايل ازدواج فرزندان كنار كشيده اند و فقط در حد مسائل مادي وارد موضوع مي شوند و حتي مهريه هاي سنگين را به عنوان يك عامل تعيين كننده در ازدواج مطرح مي كنند و ازدواج را با داد و ستد اشتباه گرفته اند. آنجا كه ازدواج مقدمه اي براي تشكيل كانون صفا و محبت و آرامش است، مهريه، بسيار كم اهميت مي شود. آنها مي خواهند با طرح مهريه هاي سنگين، همچون يك ريسمان يا زنجير محكمي، شكل ظاهري خانواده را حفظ كرده و يك زندگي سرد و تلخ و بي روح و نشاط را كه نامش زندگي خانوادگي است، ولي از ويژگي هاي آن به كلي خالي است، تداوم ببخشند. يا اگر مرد به فكر جدائي از دخترشان افتاد زن از نظر مالي تأمين باشد. ولي بايد بدانند خانواده جاذبه مي خواهد. مهريه براي زن و يا حق طلاق براي مرد به عنوان يك حربه نبايد مطرح باشد زيرا هرچند زن و مرد عمري را در زير يك سقف با هم بگذرانند و با يكديگر پيوند جسمي هم داشته باشند، به خاطر نداشتن پيوند روحي و محبت قلبي، احساس سعادت و خوشبختي نخواهند كرد. بالا بردن مهريه، اگر بدترين درمان نباشد، بهترين نيست. علت تمام اين كاستي ها اين است كه مشاوره هاي لازم براي ازدواج فرزندان به والدين داده نشده است. گاهي پدر و مادرها تمايلي به دخالت در ازدواج فرزندانشان ندارند و گاهي نيز به علت مبهم بودن آينده فكر مي كنيم دختر و پسر بعد از ازدواج زوج خوبي براي يكديگر خواهند شد. وقتي به پدر و مادرها گفته مي شود كه آمار طلاق در تهران 20 تا 22 درصد است و ممكن است وضعيت زندگي زناشويي فرزندتان در آينده به اينجا ختم شود، به هيچ وجه برايشان قابل قبول نيست؛ زيرا هر دو معتقدند طلاق متعلق به گروهي خاص است و اصلاً نمي خواهند راجع به آن فكر كنند. درحالي كه اگر براي پدر و مادرها برنامه هاي آموزشي و مشاوره به اجرا درآيد تا دريابند چگونه بايد در مسئله ازدواج فرزندشان كمك كنند ديگر نگران آينده ازدواج آنان نخواهند بود. لازم است براي داشتن يك ازدواج سالم در جامعه فرهنگ سازي كنيم. براي اينكه ازدواج به بحران تبديل نشود و خسارت هاي ناشي از آن دامنگير خانواده و جامعه نگردد بايد بلوغ فكري ازدواج را در زمان خواستگاري مدنظر قرار دهيم. بدون ترديد خانواده هاي لجام گسيخته و متزلزل، جامعه متزلزل را به وجود مي آورند. درواقع منشأ و ريشه كجروي ها و فسادهاي اجتماعي نظير ارتكاب جرائم، اعتياد، بزهكاري، رفتارهاي پرخطر، فحشا و اختلالات رفتاري را بايد در خانواده هاي سست جست و جو كنيم. نقش مشاوره پيش از ازدواج در يك پيوند پايدار را چگونه مي بينيد؟ توجه به موضوع مشاوره قبل از ازدواج به خاطر اهميت بسيار بالاي آن، گاهي به صورت نصيحت و گاه توأم با اجبار بايد باشد. دقت كنيد، براي گرفتن گواهينامه رانندگي شرايطي مانند سن، سلامت روان، معاينه چشم، گذراندن دوره هاي آموزشي و امتحان كتبي و امتحان عملي در كنار يك متخصص راهنمايي ورانندگي لازم است و توانايي و مهارت هاي فرد براي به حركت درآوردن يك وسيله نقليه ارزيابي مي شود، تا وقتي پشت فرمان مي نشيند به خود و ديگران آسيب نرساند. متأسفانه درباره ازدواج كه در حقيقت به حركت درآوردن ماشين زندگي مشترك است چنين حساسيتي وجود ندارد. در ازدواج كه به طور ميانگين بايد حداقل حدود 30 تا 40 سال دوام داشته باشد و دختر و پسر در مدت كوتاهي وارد جاده پرفراز و نشيب و مشكلات زندگي مي شوند نبايد آموزش هاي خاصي لحاظ شود؟ آيا توانمندي آنها براي اداره يك زندگي مشترك نبايد مورد دقت نظر قرارگيرد؟ زماني كه پيمان همسري بين يك زوج واقع مي شود تكاليف و حقوق معيني براي زن و شوهر ايجاد مي گردد. آنها بايد خود را آماده مسئوليت پذيري در برابر يكديگر و ايفاي نقش پدري و مادري كنند. ما از زندگي مشترك فقط زير يك سقف زندگي كردن را آموخته ايم در حاليكه بايد به ويژگي هاي مختلف يك ازدواج از جمله درك و فهم متقابل از يكديگر، آمادگي براي تحمل نوسانات و فراز و نشيبهاي زندگي توجه داشته باشيم. دنياي زن با دنياي مرد بكلي متفاوت است و بسياري از اختلافات زناشويي موجود به اين دليل است كه يكي از طرفين انتظار دارد همسرش مانند او بينديشد و همان علايق و حساسيت هاي او را داشته باشد. بپذيريم كه ديد ما نسبت به يك ازدواج سالم و پايدار صحيح نمي باشد. ضروري است مشاوره هاي قبل از ازدواج را براي دختران وپسران جوان اجباري كنيم تا آنان پس از غلبه بر احساساتشان با يكديگر زندگي زناشويي را آغاز كنند. شايد بگوييد اين حق هركسي است كه خود شريك زندگي اش را انتخاب كند درحالي كه اين طور نيست. چون خسارات ناشي از اشتباه دختر و پسري كه به بلوغ فكري ازدواج نرسيده اند را همه ما بايد تحمل كنيم. خسارتهاي ناشي از درگيري هاي خانوادگي افسردگي، مسائل مربوط به دادگاههاي خانواده، فرزندان طلاق، اعتياد و... كه تمامي اينها به ازدواج هاي ناموفق برمي گردد. ما مثل سرنشينان يك كشتي هستيم كه اگر آن سرش سوراخ شود قطعا دير يا زود زيرپاي ما را هم آب فراخواهدگرفت. مشاوره قبل از ازدواج بايد مانند آزمايش بيماري تالاسمي اجباري شود. آيا هزينه اي كه فرد و اجتماع براي طلاقهاي عاطفي، توافقي و رسمي مي پردازند قابل مقايسه با هزينه هاي يك بيمار مبتلا به تالاسمي مي باشد؟ اين تهديدها هرچند ممكن است نامحسوس و خزنده باشند ولي ويران كننده آينده كشور، اجتماع و امنيت خانواده ها خواهدبود. آيا متخصصان اجتماعي ما و مديران كشور هزينه يك ازدواج ناموفق را از بعد رواني، اجتماعي و اقتصادي ارزيابي كرده اند؟ فرزندان طلاق چه لطمات و آسيب هايي را به جامعه وارد مي كنند؟ نابهنجاري اجتماعي مرتبط چقدر هزينه به جامعه تحميل مي كند؟ آيا تاكنون مطالعه شده است كه اختلافات موجود بين زن و شوهرها كه مهمترين اثر آن محبت نكردن به فرزندان و از بين رفتن محيطي آرامش بخش براي آنان است چه خسارتي به جامعه مي زند؟ كودكاني كه بعدها در كوچه و خيابان با اظهار محبت غريبه اي به سادگي شيفته شان مي شوند و تاثير مي پذيرند. تمامي اينها ناشي از زندگي زناشويي است كه درست پايه گذاري نشده و ما متاسفانه اينها را جزو هزينه هاي اجتماعي كشور به حساب نمي آوريم. بايد به مشاوره قبل از ازدواج به عنوان يك اصل نگاه شود تا جامعه كمتر متحمل آسيب شود. اكثر ما نمي دانيم كه طلاق ريشه خيلي از معضلات اجتماعي و فرهنگي ما است. وقتي مي بينيم در برابر هر 9 ازدواج يك طلاق در كشور صورت مي گيرد، منظور طلاق هاي ثبت شده است، متوجه شدت فاجعه خواهيم شد و بايد هرچه زودتر به خود بياييم. البته اين آمارها اشاره اي به طلاق هاي عاطفي نمي كند. طلاقي كه زن وشوهر مدام در حال اختلاف و كشمكش هستند و نمي توانند بنا به دلايلي از يكديگر جدا شوند و مجبورند بسوزند و بسازند و به عبارتي با هم هستند ولي جداي از هم. شما فكر مي كنيد در چنين محيط آشفته اي، نسل خوبي براي آينده كشور تربيت مي كنيم؟ خداوند در قرآن كريم مي فرمايند زن و مرد را براي داشتن آرامش در كنار هم آفريده ايم. يكي از عوامل مهم براي ايجاد اين آرامش شناخت صحيح دختر و پسر از يكديگر و كسب آموزشهاي لازم است در حالي كه امروزه خانواده ها صرفا به فراهم بودن زمينه هاي آسايش و رفاه مادي آنها توجه دارند و متاسفانه به موضوع وجود زمينه هاي آرامش براي يك زندگي پايدار براي فرزندانشان بي توجه مي باشند. قرآن كريم مي فرمايد: «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» يعني زن و شوهر مانند لباس و پوشش همديگر هستند. به عبارتي آنها از آغاز زندگي مشترك رابطه اي صميمي با هم دارند و گذشت زمان و تحولات اقتصادي و اجتماعي هيچ گونه آسيبي بر صميمت آنان وارد نمي كند، اين لباس آرامش بخش است و آنان را در برابر همه محرك هاي ناخوشايند زندگي و آسيب هاي رواني و اجتماعي حفظ مي كند و مانع نفوذ هر سردي و بي تفاوتي و سردمزاجي در زندگي زناشوئي مي شود. زن و شوهر همچون لباس يكديگرند و كاستي هاي اخلاقي و رفتاري، ضعف هاي احتمالي، لغزش ها، خطاها و عيوب يكديگر را از ديد ديگران مي پوشانند و براي آنها بخصوص خانواده هاي يكديگر بازگو نمي كنند، نمي گذارند هر آلودگي به لباس آنها برسد يا پاره شود و اگر هم مشكلي پيش آيد آنرا تميز و رفو مي كنند. آن را به سادگي دور نمي اندازند. چنين لباسي همواره با طراوت و تازه است. ما بايد چنين نگرشي به زندگي زناشوئي را قبل از ازدواج به فرزندانمان آموزش دهيم تا ازدواجي پايدار داشته باشند. براي رواج فرهنگ مشاوره قبل از ازدواج در خانوده ها چه راهكاري را پيشنهاد مي كنيد؟ ما براي انتخاب رشته فرزندمان در دانشگاه مشاور مي گيريم و هزينه مي پردازيم. براي مسائل حقوق يا اقتصادي با پرداخت هزينه با يك متخصص فن مشاوره مي كنيم و سعي مي كنيم بهترين مسير را براي كاهش ضررهاي مادي خود و يا كسب منافع بيشتر انتخاب كنيم ولي براي مسئله مهمي بنام ازدواج، مي گوييم خودشان مي توانند از پس مسائل بربيايند، حاضر نيستيم هزينه كنيم و اين نقص جامعه است. علت هم اين است كه ما خطر را لمس نمي كنيم و نمي خواهيم راجع به آن حتي فكر كنيم. مشاوره پزشكي و تحصيلي و حقوقي براي مردم معني دارد ولي براي مشاوره ازدواج فرزندشان كه حاصل زحمات شبانه روزي عمرشان است و به اصطلاح موي خود را پاي آنها سفيد كرده اند، حال كه موقع ثمردهي آنها شده است مي گويند همه چيز را مي دانند و مي فهمند. اگر در ابتدا هزينه اندكي اختصاص دهيم مجبور نيستيم در آينده اي نه چندان دور 100 برابر آن را براي مشاوره هاي حقوقي، درگيري هاي خانوادگي يا خانواده ها و يا درمان بيماري هاي روحي و حتي گرفتن وكيل و دادگاه بپردازيم. همه اينها به اين خاطر است كه نمي خواهيم واقعيت جامعه خود را بپذيريم. نكته بعدي بيمه ها هستند. بيمه ها امروزه هزينه هاي سرپائي و بستري شدن بيماران افسرده و روحي رواني در بيمارستان ها را مي پردازند، هزينه داروهاي افسردگي و پرخاشگري را پرداخت مي كنند ولي براي پرداخت هزينه مشاوره، برنامه اي ندارند. اگر معتقديم كه براي سلامت مردم كار مي كنيم، اگر باور داريم كه پيشگيري و بهداشت مقدم بر درمان است چرا بايد اجازه بدهيم اينهمه خسارت و آسيب به جامعه وارد شود و بعد هزينه كنيم. علت اصلي اين است كه اثرات مشاوره قبل از ازدواج در كوتاه مدت ملموس نيست، اگر دولت و بيمه ها با كمي دورانديشي تمام يا بخشي از هزينه هاي مشاوره قبل از ازدواج را تقبل كنند ديگر مجبور به پرداخت هزينه هاي سرسام آور محسوس و نامحسوس قبل و بعد از طلاق نخواهيم بود. به عنوان يك مشاور در دسته بنديهاي شما مهمترين اختلافات زناشويي بر سر چيست؟ تمامي بيماراني كه به كلينيك ما مراجعه مي كنند به نوعي در ارضاء غرايز طبيعي خود مشكل دارند. سلامت جنسي برعكس بسياري از بيماري ها كه عدم توجه به آن و رعايت نكردن نكات پيشگيري كننده، به فرد لطمه وارد مي سازد اين موضوع هم فرد را در معرض حوادث بيروني و بحرانهاي دروني قرار مي دهد و هم همسر وي از اين فقدان سلامت لطمه خواهد خورد و هم استحكام خانواده در معرض خطر قرار گرفته و پايه هاي آن سست مي شود. هنگامي كه در گفتگو با بيمارانمان عميق مي شويم و مشكلات خانواده ها بيشتر بررسي مي كنيم، مشكل اصلي را فقر عاطفي مي بينيم. محروميت جنسي مي تواند آرامش خانواده را به هم بريزد. سبب ايرادگيري از يكديگر، ابراز نارضايتي از زندگي، قهر، سركوب، تحقير، استهزاء، بدزباني و ناسزاگويي، تهمت، غيبت، بدبيني و سوءظن، تهديد به جدايي و در نهايت از هم گسيختگي زندگي شود. ما در جامعه مان به ارضاي غرايز جنسي با يك نگاه شهواني و زشت مي نگريم در حاليكه اسلام ارضاي آنرا در كانون خانواده يك عبادت به حساب مي آورد. فرهنگ اهل بيت با فرهنگ ما در زمينه نگاه به مسائل جنسي كاملا متفاوت است. يعني چيزهايي را كه ما خيلي زشت و بي ادبانه مي دانيم آنها خيلي صريح و بي پرده مطرح مي كردند. ممكن است شرائط ما با آن زمان فرق كند. ولي همه خوب مي دانيم اسلام براي همه عصرها و زمانها آمده است، ما بايد اسلام را با همه هماهنگي كه بين اجزاء آن است قبول كنيم، نمي توانيم يك جزء اسلام را قبول كنيم و به بقيه توجه نكنيم. نبايد با يك سري حصارها و حريم هاي كاذب و قيد و بندهاي بي مورد كه اكثر آنها با احكام اسلامي مغايرت دارد زمينه را براي ايجاد بيماري ها، اختلافات خانوادگي، انحرافات اخلاقي و يا آسيبهاي اجتماعي فراهم كنيم. لازم است زوجين به دانش و مهارت هاي كارآمد جنسي دسترسي پيدا كنند تا بتوانند كانون گرم خانواده خويش را تداوم بخشند. در قرآن چقدر تسهيلات براي ارضاء اين غريزه مطرح شده است. به صورت سري هم نگفته است اگر اين ها فراموش شود جامعه به ناهنجاريهاي رفتاري مبتلا مي شود. در اسلام كوچكترين اشاره اي به پليدي علاقه جنسي نشده است. زن و مرد خلق شده اند براي آرامش يكديگر. هر عاملي كه اين آرامش را بر هم زند مي تواند رابطه صحيح بين زن و مرد را دچار اختلال كند. آرامش از بزرگترين موهبت هاي الهي است و بسياري از انسان ها در حسرت نعمت آرامش داشتن و شبي آرام خفتن هستند. اسلام غريزه را پشتوانه بناي خانواده قرار داده است و آنرا موجب استحكام خانواده دانسته است. يعني اينكه وقتي زن و مرد عفيف باشند و از گناه درباب غريزه جنسي اجتناب كنند طبعا نياز زن و مرد به يكديگر بيشتر مي شود. اين بناي خانواده را كه پايه اصلي اش زن و مرد است مستحكم تر مي كند. هر چه رضايتمندي جنسي افزايش يابد رضايتمندي زناشويي افزايش مي يابد. اسلام مي خواهد اين پشتوانه را از خانواده نگيرد، انسانها بيرون از محيط خانواده اين غريزه را اشباع نكنند و نسبت به خانواده بي قيد و بي اعتقاد و لاابالي نشوند. خانواده بستري قانوني، اخلاقي، شرعي و اجتماعي براي رابطه زناشويي است. ادامه دارد
|
|
|