(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 6 بهمن 1388- شماره 19569
 

جشنواره فيلم فجر را چگونه بايد ديد؟ افق همدلي
گفت وگو با «جمال شورجه» تهيه كننده فيلم نفوذي «نفوذي » با شرايط امروز جامعه تناسب دارد
سي و يك سالگي.../2
گزارشي از دومين جشنواره حديث مقاومت جهاد سينمايي براي سقوط صهيونيسم
پنجره عقبي
ما هيچ، ما نگاه! از يك منتقد براي جشنواره چه كارهايي برمي آيد؟



جشنواره فيلم فجر را چگونه بايد ديد؟ افق همدلي

پژمان كريمي
- يك رويداد صرفا هنري و فرهنگي؟
- رخدادي كه ميدان رقابت سينماگران را با بالاترين سطح هيجان رقم مي زند؟
- اتفاقي كه سبب ساز جلوه اي از جايگاه حرفه اي و چگونگي هنر هفتم ايران زمين است؟
پاسخ به هر سه پرسش مي تواند «آري» باشد و «آري» است. جشن سينماي ايران اين سه است اما «همه» نيست.
اين جشن شامل افق ديگري هم هست. افقي كه در سايه موجوديت آن، جشنواره فيلم فجر دور از مناسبات حرفه اي و هنري و صرفا در بعد انساني رنگ - مايه مي يابد.
و آن افق «همدلي» اهالي سينما است.
اهالي سينماي ايران، به بهانه اين جشن به گردهم مي آيند، رودر رو مي شوند، دغدغه ها و دلمشغولي هاي يكديگر را مرور مي كنند. از تجربه ها مي گويند و از دورها و رفته ها و از آنچه كه در قاب فردا و فرداها در پيش است. درست مانند ديد و بازديدي عيدانه و بهاري! به همين دليل است كه جشنواره فيلم فجر را مي توان بهار اين سينما معنا و تعبير نمود.
پيش از آغازش اين جشن، برخي - به حق و ناحق - خواستند كه پا به ميهماني بهارانه سينماي ايران نگذارند. اما مگر مي توان با
«من پنداري و من محوري ها»، با گله هايي كه رنگ و بويي از عشق (عشق به ايران و ايراني) و با عذرهايي كه نشاني از تقيدهاي ملي و ديني ندارد، در اتفاق همدلي سر بر نياورد؟ آيا
كج سليقگي نيست كه در بهار، رخت عيد نپوشيد و ضرورت تفقد و تفاهم را واگذاشت؟
جشن، جشن يكي شدن و يكي شدگي است. اگر چنين نباشد آيا مي توان رقابت جشنواره اي و فرهنگي را تضاد و تخاصم با حريف ندانست؟
آيا مي توان از رويداد فرهنگي سخن راند و حضورها و برتري جويي هاي غيرفرهنگي را كتمان كرد؟
جشن، يعني همين! يعني «اتفاق همدلي» در «ذات»! اگر با چنين باوري پا در اين جشن گذاشته شود، آن وقت چه جاي برنده و اندوه بازندگي؟! همه برنده اند! برنده عاشقي و يكي شدگي!

 



گفت وگو با «جمال شورجه» تهيه كننده فيلم نفوذي «نفوذي » با شرايط امروز جامعه تناسب دارد

آرش فهيم
«نفوذي» با كارگرداني مشترك احمد كاوري و مهدي فيوضي يكي از آثار حاضر هم در بخش مسابقه و هم بخش فيلم هاي اول بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر است. نفوذي يك فيلم دفاع مقدسي محسوب مي شود كه داستاني درباره اسرا و آزادگان جنگ تحميلي را دستمايه روايت خودش قرار داده. به مناسبت نمايش اين فيلم در جشنواره، گفت وگوي كوتاهي را با «جمال شورجه» تهيه كننده و مشاور كارگردان نفوذي مي خوانيد:
¤ ابتدا اعلام شده بود كه فيلم «نفوذي» با كارگرداني خود شما ساخته خواهد شد. اما بعد از مدتي نقش شما به عنوان تهيه كننده اين اثر تغيير يافت و كارگرداني آن را افراد ديگري برعهده گرفتند. چرا؟
- اين اتفاق، حديث مفصلي دارد. پروانه فيلم نفوذي با عنوان كارگرداني خود بنده صادر شد و به دستور آقاي صفارهرندي (وزير ارشاد سابق) قرار بر اين شد كه بنياد سينمايي فارابي، سرمايه گذاري آن را انجام دهد. براساس برنامه ريزي هاي انجام شده، قرارداد ساخت اثر بايد در اوايل سال 87 امضا و كار ساخت آن شروع مي شد. اما اين مسئله تا ماه هشتم سال گذشته به طول انجاميد. با توجه به اين كه در آن زمان، براي توليد يك كار تلويزيوني آماده مي شدم، مهلتي براي كارگرداني فيلم نفوذي برايم نماند. در نهايت قرارداد اين اثر را به عنوان تهيه كننده امضا كردم و كارگرداني آن را با مشاورت خودم به آقايان مهدي فيوضي و احمد كاوري سپرديم.
¤ چرا در ميان فيلمسازان، اين دو هنرمند، آن هم به صورت مشترك، براي كارگرداني اين اثر انتخاب شدند؟
- فيوضي و كاوري، پيش از اين آثاري را در قالب هاي فيلم كوتاه، مستند و سريال خلق كرده بودند كه با توجه به تجربيات قبلي شان، تشخيص داديم كه مي توانند از پس كارگرداني اين فيلم بربيايند. دليل اين هم كه فيلم نفوذي را به صورت مشترك كارگرداني كردند، اين بود كه پيش از اين نيز تجربيات مشتركي را داشتند و چون با هم هماهنگ بودند، تصميم گرفتيم تا با كمك يكديگر، اين فيلم را بسازند.
¤ از نتيجه حاصل شده راضي هستيد؟
- بله! به نظرم مي رسد كه سطح كار از حد فيلم اول بالاتر است و بسيار پخته و باتجربه خلق شده است. به همين دليل هم، هيئت انتخاب جشنواره، علاوه بر بخش مسابقه فيلم هاي اول، به اتفاق آرا، «نفوذي» را براي بخش مسابقه سينماي ايران نيز برگزيدند.
¤ شنيده ايم كه نفوذي، يك فيلم دفاع مقدسي است. به طور مشخص، موضوع اين فيلم به كدام جنبه دفاع مقدس مي پردازد؟
- نفوذي، يك فيلم درباره آزادگان است. داستان فيلم مربوط به زمان سرنگوني رژيم بعث در عراق است كه يكي از رزمندگان اسير، آزاد مي شود و به كشور برمي گردد.
¤ آيا در فيلم به طور مستقيم به دفاع مقدس و فضاي جبهه نيز پرداخته مي شود؟
- فيلم در زمان حال اتفاق مي افتد، اما در بخش هايي از فيلم كه رجوع به گذشته مي كند، به فضاي اسارتگاه هاي عراق اشاره مي شود.
¤ چطور به اين موضوع رسيديد؟
- ريشه اين كار به كتاب «حكايت زمستان» احمد عاكف برمي گردد. اين كتاب، شامل خاطرات اسرايي است كه با شجاعت و استقامت خودشان در اسارتگاه ها، عراقيان را هم به ستوه آورده بودند.
در اين فيلم هم، حكايت يكي از همان اسرا روايت مي شود كه با جسارت و شهامت خودش، آنقدر بر اسارتگاه تسلط پيدا كرد كه نگهبانان عراقي را اسير خودش كرده بود. مطالعه اين داستان، زمينه خلق فيلم «نفوذي» را فراهم كرد. داوود اميريان با مطالعه و برداشت از آن قصه، فيلمنامه اي را نوشت و بازنويسي نهايي آن را هم احمد كاوري انجام داد.
¤ اين فيلم با شرايط امروز جامعه ما چه نسبتي دارد؟
- بهتر است در اين باره چيزي نگويم و خودتان فيلم را ببينيد تا پاسخ اين سؤال را دريابيد. فقط در همين حد اشاره مي كنم كه يكي از شخصيت هاي اصلي فيلم، به عنوان نفوذي اطلاق مي شود كه كاراكتر او با شرايط امروز جامعه تناسب دارد.

 



سي و يك سالگي.../2

ابراهيم محسني
بايد مراقب بود كه در دام صف بندي هاي بي جهت و بي خاصيت نيافتيم؛ عرض شد كه انقلاب صداي رساي اسلام، مردم و عدالت را در تمام كره خاكي به گوش جهانيان رساند و از همين رو ساكنان جغرافياي «ايران اسلامي-انقلابي» خود بايد در زير اين پرچم سه رنگ اسلام خواهي و اسلام گرايي،
مردم سالاري و مردم محوري و عدالت گستري و عدالت طلبي زندگي كنند؛ چه آنكه زندگي در دامنه سلسله جبال انقلاب اين ويژگي ها را مي طلبد. از سوي ديگر سير و سلوك قشرهاي مختلف مردم نيز بايد در همين مسيرها باشد، نمي شود و نمي توان - براساس خواست ملي- مسيرهاي فرعي، جاده هاي خاكي و ميان برهاي بي انتها و انحرافي ايجاد كرد... به ابتداي يادداشت برگرديم؛ در وهله نخست بايد با نگاهي كلان، همه هنرمندان حاضر در كشور را فرزندان انقلاب ناميد، اگرچه نگارنده با خط كشي هاي مرسوم و گروه گرايي هاي متعدد مخالف است اما اعتقاد راسخ دارد كه براساس بينش انقلاب و نگاه كلان حضرت امام(ره) و رهبر انقلاب، خانواده انقلاب، يك خانواده بزرگ و متشكل از نگاه ها و فكرها و سليقه هاي متنوع است و هرگز يك جريان و نگاه خاص نمي تواند «انقلاب» را مصادره كند؛ اما پايبندي به انقلاب و هنر انقلاب هم ملزوماتي دارد كه رعايت آن الزاماً ساخت آثاري خاص با تعاريف خاص نيست اما حركت در خلاف مسير خواست انقلاب و مردم مي تواند اماره هاي اصلي جدايي هنرمند و محصول هنري اش از انقلاب باشد.
در واقع هنرمند انقلاب و به نوعي سينماگر انقلاب اسلامي ايران بايد تكليف خودش را با آن پرچم سه رنگي كه در ابتدا مورد اشاره قرار گرفت روشن كند. اين وضوح موضع هرگز به معناي حضور در بازي هاي سياسي و سياسي كاري نيست و از سويي توليد شعارگونه و كليشه اي راجع به انقلاب و آرمان هايش هم معنا نمي شود وليكن نمي شود كه در انقلابي 31 ساله، حضور داشت و نفس كشيد و در قواعد هنري اش به توليد اثر پرداخت، اما از ترس يك تفكر غلط و روشنفكر زده و حاكم بر جريان فرهنگي و هنري، هيچ گاه يادي از انقلاب و آرمان هايش نكرد؛ انقلابي كه محمل تولد و رشد بسياري از سينماگران بوده است؛ نمي شود و
قابل قبول نيست كه سينماگر انقلاب، به بهانه
بر چسب زدن «هنرمند حكومتي» در جريان هاي ملي-مذهبي انقلاب حتي حاضر به گفت و گو و دفاع از حيات ملي نشود، چه برسد به توليد فكر و ايده و اثر...
آيا اصولاً مي توان گفت و باور كرد كه نظريه
«هنر براي هنر» وجود خارجي دارد؟! آيا مدعيان اصلي چنين شعارهاي تهي و سطحي در غرب، خودبه اين شعار پايبندند؟ آيا واقعاً هنر بدون مخاطب، بدون داوري، بدون نظر و بدون خط فكري سازنده و نظام توليدي آن، هنر محسوب مي شود؟ آيا تنفس در هواي پاك سلسله جبال انقلاب با گلستاني مملو از لاله هاي شهيد، يك افتخار و مدال درخشان تاريخي و جاودان براي هر هنرمندي محسوب نمي شود؟ آيا توقع زيادي است كه سينماگران ما خود را فرزند بزرگترين انقلاب قرن بدانند و از اين كه چنين شناسنامه اي دارند به خود ببالند؟ اين گام اولي است كه اجازه نمي دهد جريان هاي افراطي و فرصت طلب، به بهانه هاي
شبه روشنفكري، هنرمندان انقلاب را يا از صف انقلاب جدا كنند و يا در مقابل آن قرار دهند و آن يك احساس منحصر به فرد دروني است كه به وقت نياز خود را بروز مي دهد... راستي آيا تا به حال از خود پرسيده ايم اگر در اين كشور انقلاب نمي شد، سينماي ما و به تبع آن سينماگران ما در كدام ويترين جهاني جاي مي گرفتند و ديده مي شدند؟!

 



گزارشي از دومين جشنواره حديث مقاومت جهاد سينمايي براي سقوط صهيونيسم

همزمان با شكست رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه عليه غزه مراسم اختتاميه دومين جشنواره بين المللي فيلم «حديث مقاومت» در مجموعه «رسالات» بيروت؛ پايتخت لبنان، برگزار شد.
در حالي كه اين جشنواره متعلق به ايران است و با ابتكار و همت شبكه جهاني الكوثر شكل گرفته، به سبب مشاركت فعال تر و چشمگيرتر شبكه لبناني «المنار» در اين دوره اين مراسم در بيروت برگزار گرديد. در اين مراسم مقامات بلندپايه فرهنگي و سياسي ايران و لبنان از جمله معاون سينمايي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، معاون برون مرزي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مديركل دفتر مجامع و جشنواره هاي سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، رئيس مركز گسترش سينماي مستند و تجربي، مدير شبكه 3 سيما، مدير شبكه قرآن سيما، مدير شبكه جهاني جام جم، مدير شبكه العالم، شبكه سحر و... از ايران، همچنين رئيس شوراي اجرايي حزب الله لبنان و نيز شماري از اصحاب رسانه، كارگردانان، تهيه كنندگان و مستندسازان لبناني، ايراني، سوئدي، پرتغالي، انگليسي، اسپانيايي و... حضور داشتند.
323 اثر از كشورهاي مختلف عربي اسلامي و اروپايي از جمله جمهوري اسلامي ايران، لبنان، سوريه، اسپانيا، فرانسه، سوئد، دانمارك، آلمان، اتريش و فلسطين به اين جشنواره ارسال شد. از ميان اين آثار 40 اثر براي بررسي در هيئت نهايي داوري برگزيده شدند كه برندگان نهايي در اين مراسم معرفي شدند.
پيام احمدي نژاد
رئيس جمهور براي دومين جشنواره حديث مقاومت پيامي را صادر كرد. در پيام محمود احمدي نژاد كه توسط معاونت سينمايي وزير ارشاد قرائت شد آمده است: بي ترديد اصحاب رسانه و هنرمندان متعهد نقش بزرگي در به تصوير كشيدن پايداري مقاومت دارند و هنرمندان دين مدار، دلسوخته، مروج صلح و دوستي و مهرورزي هستند و با ظلم در همه اشكال آن مخالفند. در ادامه اين پيام آمده است: هنر مقاومت، فرياد لطيف اما عميق و تاثيرگذار ملت هاي تحت ستم عليه بيداد و بي عدالتي، حديث بيداري و بصيرت و واگويه رنج ها و شكنجه هاي مظلومان بي پناهي است كه فطرت هاي پاك و زلال انسان هاي آزاده را مخاطب قرار مي دهد. هنرمندان عزيز متعهد بايد بدانند امروز جبهه اصلي جبهه فرهنگ و هنر است ماهيت هنر مقاومت، عشق به انسانها، دفاع از مظلوم، صيانت از كرامت انساني و افشاي ظلم و تباهي است. وي تاكيد كرد: پيام رساني از طريق هنر سينما كه مظهر تمدن بشري است يك مبارزه و مجاهده بر مبناي اصالت، زيبايي، حقيقت، مهرورزي و عدالت است از اين رو هنر شما آغاز نورافشاني سپيده دمان براي محو ظلمت و تباهي است.
تلاش براي توليد فيلم درباره غزه
جواد شمقدري، معاونت سينمايي وزير ارشاد در سخنراني خود هنر و سينما را پيشقراولان نبرد فرهنگي با استكبار و هنرمندان و سينماگران را فرماندهان اين حماسه بزرگ خواند و با اشاره به عمده تلاش دشمن براي تغيير واقعيت ها و قلب آنها با دروغ و فريب، گفت: اين تلاش اهالي رسانه و هنر است كه مي تواند واقعيتهاي حقيقي را ثبت و در دل تاريخ ماندگار نمايد.
او در پايان از جمله اقدامات مهم دستگاه فرهنگي و به ويژه بخش متولي سينماي ايران در سال آينده در راستاي حمايت فرهنگي از مقاومت اسلامي، به توليد 2 فيلم سينمايي با موضوع جنگ 33 روزه و پيروزي غرور آفرين حزب الله در مقاومت 33 روزه و فيلم سينمايي ديگري با محوريت حماسه غزه و غلبه اراده مردم مظلوم اين شهر 22 روز بر تعدي شبانه رژيم صهيونيستي، از توليد قريب الوقوع آنها خبر داد و بر ضرورت حمايت متوليان فرهنگ در جهان اسلام و علاقمندان مقاومت از اين رويدادهاي فرهنگي تاكيد نمود.
اسماعيل هنيه نخست وزير قانوني مردم فلسطين در سخناني كه از طريق ويديو كنفرانس به صورت مستقيم از غزه پخش شد طي سخناني از تمام كساني كه با قلم و هنر خويش در رسانه ها دستاوردهاي مقاومت را منعكس مي كنند، تشكر كرد.
وي با اشاره به سالگرد جنگ 22روزه غزه گفت: دشمن در اين جنگ خسارات زيادي وارد كرد و مردم بي دفاع غزه رابه خاك و خون كشيد، اما نتوانست هيچ يك از اهداف خود را محقق كند و مقاومت پايدار مردم غزه با وجود تمام دشواري ها پيروز شد.
سيدهاشم صفي الدين رئيس شوراي سياسي حزب الله در اين مراسم طي سخناني با تاكيد بر ضرورت تبيين مقاومت با استفاده از زبان هنر گفت: رسانه ها نقش مهمي در به تصوير كشيدن حقايق مقاومت دارند.
وي خاطرنشان كرد: كساني كه در گذشته تاريخ را نوشته اند همواره نيروهاي مقاومت را به عنوان تروريست جلوه دادند و رسانه ها نقش به سزايي در ثبت حقايق جنگ و مقابله با جنگ نرم و جنگ رواني دشمن دارند و اگر هنرمندان، واقعيت هاي موجود را منعكس كنند، مي توانند نقش بسيار بالايي در خنثي سازي توطئه و تحريف گري هاي دشمن داشته باشد.
در اختتاميه جشنواره حديث مقاومت عمر الفران شاعر برجسته لبناني اشعاري را در مورد مقاومت بويژه در مجاهدان لبنان و سيدحسن نصر الله قرائت كرد.
برترين هاي دومين جشنواره حديث مقاومت هم به اين شرح معرفي شدند: بهترين فيلم؛ سخت ترين شماره، بهترين تحقيق: بازگشت از نهاريا، بهترين تصويربرداري؛ فيلم زندگي قوي تر است، بهترين كارگرداني؛ فيلم ايستادگي. در فيلم مستند بلند: بهترين فيلم؛ سراشيبي از شبكه المنار، بهترين تحقيق؛ فهرست اتهام ساخته شبكه الجزيره، بهترين تصويربرداري؛ چه گواراي غزه، بهترين كارگرداني: tiab reak كاري از شبكه پرس تي وي. در بخش انيميشن: دا في القلب، بخش كليپ: پيام مبارزان، قدس هلهله كن و نصرك هزا الدنيا.

 



پنجره عقبي

جشنواره شروع شد و من خبرنگار روزنامه كيهان هر روز از بلنداي برج ميلاد براي شما مي نويسم. برخي كارشناسان در خصوص دلايل انتخاب اين برج براي اصحاب رسانه و جلسات نقد و بررسي فيلم ها؛ ارتفاع مناسب برج از زمين را عنوان كرده اند و گفته اند: هم براي برخي كارگردانان و هم برخي خبرنگاران اين ارتفاع آن قدر هست كه بشود كارهايي كرد. اگرچه شهردار قالي باف با تكذيب اين گمانه زني گفته است همه تمهيدات لازم براي چنين اتفاقاتي انديشيده شده و دستور خريد و ولو كردن چند تخته قالي مرغوب جهت سقوط آزادهاي احتمالي را داده ايم، يك كارشناس پرواز هم به خبرنگار ما گفت: ارتفاع آن قدر هست كه كسي زياد اذيت نشود. وي افزود: با وجود قالي هاي شهردار در زير برج كسي كه بخوره زمين؛ هوا مي ره و نمي دوني تا كجا مي ره! اين كارشناس هوا و فضا خواست ادامه دهد كه من نگذاشتم! تا آغاز نخستين جلسه نشست خبري؛ به چند پيام بازرگاني توجه بفرماييد:
¤ ¤ ¤
معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار مي كند:
جشنواره فيلم هاي ممنوعه و توقيفي با عنوان «منو رها كن از اين تنهايي»
علاقمندان مي توانند آثار ساخته شده و نشده خود را به دبيرخانه جشنواره واقع در خيابان پاستور غربي، جنب آتليه جواد ارسال كنند.
مهلت ارسال پايان خرداد 92
¤
هنرمند عزيز!
بدون شك عدم پذيرش داوري جشنواره فجر، برگ زريني است بر كارنامه هنري شما ... اين نهضت هنري به سيصد تا سيمرغ مي ارزيد... مرسي!
«اتحاديه تاريخ سازان سينما- واحد هنرهاي نمايشي و فرمايشي»
¤
كارت خبرنگاري شما را خريداريم
با بهترين قيمت و بهترين خدمات پس از خريد
تروخدا با ما تماس بگيرين
«انجمن كف كردگان سينما. گروهك دماغ سوختگان بليط ندار»
¤
عباس... عباس... عباس...
تو ديگه چرا عباس؟؟
«دوستداران وطني و جمعي از سينه چاكان دائمي استاد»
¤
امضاء در محل
كاغذ از شما؛ خودكار با خودم
ستاره سابق سينما
¤
منتشر شد
ترنم پرده نقره اي بر سپهر هنر
مجموعه اشعار معاون سابق سينمايي كتاب شد.
براي دريافت كتاب مذكور به خبرگزاري سينما مراجعه كنيد.
¤
بشتابيد!
فرم ثبت نام حضور سرزده رييس دفتر رييس جمهور
به گالري هنرمندان (ترجيحا خانم و ستاره سينما)
از فردا در همه سينماهاي پايتخت
اولويت با خوش تيپ هاست. الكي فرم پر نكنيد.
¤
ممنون از اينكه به پيام هاي بازرگاني توجه كرديد؛ لحظاتي پيش معاون سينمايي وزير ارشاد در جايگاه قرار گرفت و به پرسش هاي خبرنگاران پاسخ داد. وي در ابتداي اين جلسه با تبريك فروش ميلياردي فيلم هاي فاخري چون «نيش زنبور و بزنم به تخته» از آينده پرفروغ سينماي ايران خبر داد و گفت: عمرا اگه فيلم هاي سال بعد كمتر از يك ميليارد بفروشه، هدف ما اينه كه سينماها جا براي سوزن انداختن نداشته باشن و سانس هاي فوق العاده 12 تا 2 و 2 تا 4صبح را هم براي رفاه حال مردم تعبيه كنيم.
خبرنگار «بي بي سي پشتو»، آيا روند رفع توقيف ها ادامه دارد، كه معاون سينمايي گفت: همه روندها ادامه خواهد داشت و شما خيالتان راحت. ما حتي تصميم داريم در آينده نزديك دستور رفع توقيف فيلم هاي قبل از انقلاب را هم بدهيم البته اصلاحاتي بايد در آن فيلم ها صورت بگيرد و هزينه هايي متوجه دست اندركاران مي شود كه با مساعدت شخص حاجي، همه چيز حله! البته از آنجا كه مي دانيم اكران اين فيلم ها چرخ صنعت سينما را مي تركاند، حتما اين كار را خواهيم كرد.
خبرنگار «يواس اي تودي» پرسيد اين روند در خصوص بازيگران خارج نشين هم صادق است كه معاون سينمايي گفت: كلا اين روند صادق است؛ درگذشته جعفر بود و جلوه؛ الان جواد است و صادق. همه بازيگراني كه رفته اند مي توانند هر وقت دوست داشتند بازگردند. براي صنعت سينما هم مفيد است!
معاون سينمايي وزير ارشاد در اين لحظه و بدون هماهنگي قبلي سالن را ترك كرد. دبير جشنواره با توضيح اينكه آقاي معاون براي رفع توقيف دو فيلم باقي مانده در انبار ارشاد كه متعلق به سال 61 و 63 هست، به جلسه مهمي فراخوانده شده، گفت: اگر سوالي هست من در خدمتم. خبرنگاران نيز گفتند: قربانت! از خودش سوال داشتيم. و جلسه را ترك كردند... به خبري كه هم اينك به دستم رسيد توجه بفرماييد؛ يك حاجي لك لك با حضور در برج ميلاد تذكر كتبي معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد را به من ابلاغ كرد. در اين نامه آمده است مطابق بند الف و بند جيم همون قانوني كه خودت مي دوني؛ شما به نشر اكاذيب و تخريب دولت پرداختين؛ ديگه تكرار نشه وگرنه تكرار مي شه...
¤ ¤ ¤
تذكر اول: آنچه خوانديد يك طنز روزانه است و اسنادش نيز موجود است.
تذكر دوم: نام نويسنده بنا بر دلايل امنيتي و ادامه حضور در برج ميلاد؛ در روز پاياني جشنواره درج مي شود.

 



ما هيچ، ما نگاه! از يك منتقد براي جشنواره چه كارهايي برمي آيد؟

محمدرضا محقق
جشنواره فيلم فجر ويترين سينماي ايران است. و نه تنها ويترين يكساله تلاش هاي سينماگران، بلكه نموداري از هويت صنفي اين جماعت. از كارگردان و ساير عوامل فيلمسازي گرفته تا منتقد و خبرنگار و مدير و برگزاركننده و... البته مردم.
كه اين آخري كمترين و بي رمق ترين نقش را در اين جشنواره و متن و جوانب و حواشي اش دارد. كه او تنها ناظر و مصرف كننده ايست بي كمترين تأثير قابل توجه در عرصه ها و عرضه هاي متنوع جشنواره.
شايد اگر بگوييم اين جشنواره با آن مختصات و مقياس هايي كه ازش سراغ داريم جشنواره مردم، آنچنان كه بايد وشايد نيست، سخن نادرست و گزافي نگفته ايم.
اين جشنواره متعلق به سينماگران ايران با همان مناسبات درست و نادرست كه ميانشان رواج دارد است و نه جشنواره مردم.
اين را هم از متن و حواشي فيلم ها مي توان فهميد و هم از بالا و پايين هاي جشنواره.
اگر سينماي ما مردمي، به معناي حقيقي كلمه، بود كه وضعيتش اين چنين بحران زده آن هم از جنبه هاي مختلف مفهوم بحران و زدگي اش نبود.
اين مجال مثل ساير مجال ها و مقال هاي اين دوران، فرصت طرح مفصل و همه جانبه اين مضامين و مسايل مبتلا به نسبتاً مهمش نيست. و ذكر اين اشارت ها هم تنها از جهت تنبهي دوباره است براي جماعتي كه به همين منوال عادت كرده اند و چندان نشانه اي هم از خواست جدي و عزم راسخ براي تغيير شرايط جشنواره و به دنبال آن تعويض شرايط سينماي ايران (شايد هم بالعكس!) در وجناتشان ديده نمي شود.
از فيلمساز و تداركاتچي جشنواره هاي هزارگانه اين مملكت گرفته تا برنامه ريزان و مديران و داوران و منتقدان و... و ديگر «ان»هاي بي شمار اين مراسم ها!
بگذريم و برويم سراغ متن و حواشي جشنواره بيست و هشتم به قبل فيلم فجر. آن هم از نوع بي مانند و مثال و منحصر به فرد «بين المللي»اش!
خبر انتخاب برج ميلاد به عنوان «كاخ جشنواره» در جشنواره فيلم فجر امسال، نويسنده را بيش از آنكه دچار شگفتي كند، باعث اضطراب و نگراني اش شد. تنها چيزي كه با شنيدن اين خبر به ذهنم خطور كرد مشكلات و مصائب عديده اي بود كه امسال علاوه بر رنج هاي ذاتي و ماهيتي اين جشنواره بايد تحملشان كنم و نمي دانم طاقتش را دارم يا نه.
يك جشنواره بي نظم و پراكنده، با فيلم هايي اكثراً چندش آور و به درد نخور و مجموعه اتفاقاتي كه نه به درد دنياي آدم مي خورد و نه آخرتش و صرفاً در حكم سفره اي است كه پهن شده و هر كسي به دليلي و طريقي قرار است از آن حظي ببرد و سهمي عايدش شود، چه دليلي دارد، چنين برنامه اي بيش از آنچه تا به حال بوده، سبب رنجوري و مصيبت جماعت منتقد و اهالي رسانه را فراهم آورد.
فكرش را كه مي كنم تنها اين مسير طولاني و اعصاب خردكن و شكننده برج ميلاد از اينجا كه من و ديگر دوستان منتقدم هستيم به ذهنم خطور مي كند و اين كه از صبح علي الطلوع تا نيمه شب را چطور در فضاي كاخ جشنواره سپري كنيم!
وقتي جشنواره در سال گذشته در سينما فلسطين يا صحرا برگزار مي شد ، حداقلش اين بود كه وقتي حالم از فيلم ها به هم مي خورد يا شلوغي وحشتناك و مهيب محوطه و تريا سالن هاي ديگر و اساساً هر سوراخ سمبه اي در سالن اهالي رسانه، ديوانه ام مي كرد، از سينما مي زدم بيرون و در خيابان ها قدم مي زدم يا به فروشگاه هاي كتاب مي رفتم يا اصلا برمي گشتم به محل كار يا اقامتم. و حالا با تولد اين كاخ رعب آور، معلوم نيست قرار است چه بلايي سر امثال من بيايد كه نه تحمل خيلي از فيلم ها را داريم و نه تحمل گعده هاي شلوغ و سوراخ سمبه هاي مهوع و خفه كننده را.
شايد آقايان مسئول به اين نتيجه رسيده اند، حال كه نمي توان براي اين توليدات بي فايده- كه بخش اعظم سانس هاي جشنواره را فرامي گيرد- كاري كرد، بهتر ديده اند كه با طمطراق كاخ و آتش بازي و سر و صداهاي اين جوري، عريضه خالي را پر كنند و اين جشنواره را واقعاً با اهميت و بين المللي (؟!) معرفي نمايند.
آنچه در جشنواره فيلم فجر چه از جهت نرم افزاري و چه در ساحت سخت افزاري شاهد هستيم، بازخورد يك عملكرد بلندمدت است كه خروجي هايش را در اين جشنواره به ظهور و بروز مي رساند.
جشنواره فيلم فجر در هرحال ويترين يك ساله اتفاقاتي است كه در جنبه هاي مختلف سينماي ايران رخ مي دهد و انعكاس اين روند و تلقي هاي موجود دراين عرصه، ملهم از «هويت صنفي» جماعتي است كه سينماگران اين مملكت ناميده مي شوند.
با تمام مضايق، نقصان ها و كژي ها و كاستي هايي كه دراين جشنواره، جلوه اي تأثرانگيز هم دارد و با درنظر گرفتن اين كه بدنه سينماي ايران تمام موجوديت خود را در اين مراسم به عرضه مي گذارد، مي توان معدل سينماي ايران را در برنامه نگريست.
نكته اي كه قابل توجه است يك نگاه مستمر و بلندمدت و يك آسيب شناسي مقطعي و به نوعي نظارت و فيلترينگ است كه حتما بايد به صورت جدي بر جشنواره اعمال شود.
وقتي آموزش و استعداديابي در عرصه سينماي ايران اين قدر دچار اختلال و نگرش هاي دمده و واپس گراست و وقتي ميان جماعت به اصطلاح روشنفكر و بدنه اين سينما اين حجم مهيب و شكننده و مهوع از تحجر و انديشه ملوك الطوايفي حاكم است و وقتي عرضه آموزش به عنوان ويتريني تزئيناتي ديده مي شود، نمي توان توقع پرورش نيروهاي ارزشمند را در اين عرصه داشت.
ازطرف ديگر بايد در جشنواره نوعي نظارت و بررسي انتخابگرانه وجود داشته باشد تا جشنواره تبديل به عرصه اي براي عرضه آثار نازل و سخيف موجود در سينماي ايران نشود و زمان وهزينه جشنواره تبديل به ميداني براي معركه گيري سازندگان و برازندگان آثار مبتذل و بي مايه سينماي اخير ايران نگردد.
جشنواره فيلم فجر مراسم نامتوازني است و نامتعادل. درعين حال، هدفمندي اين جشنواره حتي پس از گذشت بيست و هفت دوره، هنوز از رئاليسم منطقي و عيني بهره چنداني نبرده و درگير و دار نوعي آرمان گرايي ماليخوليايي دست و پا مي زند.
قوه و فعل اين مراسم در بي تناسب ترين شكل متصور امتداد يافته و در سال هاي اخير به نوعي بيماري بيروني كه ناشي از حالت كلي سينماي ايران است و اجتناب ناپذير، دچار شده است.
و مگر مي توان تصور كرد كه جشنواره اي متعلق به سينماي ايران، از ظهور و بروزهاي عيني اين سينما در طول سال كه معجوني حيرت آور از معايب و نواقص و كژي ها و كاستي هاست، مصون و در امان بماند؟
جشنواره فيلم فجر يك حالت سرطاني دارد كه ناشي از همان تصور نابجا و توقع نادرست است.
اين تصور زاييده شعارها و ايده آل ها و بعضا هم خواسته هاي ذهني و برداشت هاي فكري متعلق به متوليانش است، درحالي كه عينيت آنچه محصول و خروجي هنرمندان و بدنه اين سينماست، اساسا چيز ديگري است كه كلا دغدغه و نيازها و خواسته هاي ديگري دارد و آرمان هاي ديگري.
مثلا همين عناوين متعدد و پرطمطراق جشنواره را كه مروري كنيم و وقتي آنها در كنار فيلم هاي روي پرده و صحبت ها و ضماير شخصي و شخصيتي آدم هايي كه آنها را توليد كرده اند، مي گذاريم، متوجه مي شويم كه فاصله اي من المغرب الي المشرق ميان اين دو موقعيت وجود دارد.
مديران جشنواره در شعارها وعناوين و اسم بخش هايشان از جستجوي حقيقت و تجلي معنويت و گرايش به معنا و كورسوي محبت و روزنه معرفت مي گويند و آن وقت فيلم هايي كه روي پرده مي آيند يا گرايش هاي مخفي نهيليستي را القا مي كنند يا مبتني بر سكس نهان در لايه ها و يا متدهاي مختلف هستند.
البته از آن طرف هم بايد يادآوري كنيم كه آنچه تحت عنوان فيلم هاي ارزشي و اصولي به نمايش درمي آيد يا چيزي در قامت شعارهاي بي تاثير است، يا نمايه اي در هيئت ادا و اطوارهاي رياكارانه و نازل كه البته با ضعف هاي متعدد و عجيب و غريب در ساختار و فرم همراه است.
بايد ديد اين دور باطل و اين تسلسل مهوع تا كي قرار است ادامه پيدا كند و مخاطبان و منتقدان حقيقي تا كي قرار است كه در بلبشوي اين زد و بندهاي نهان و هويداي جماعت مدير و مسئول و سازنده و پردازنده درگير و دار باشند؟!
مديران و برگزاركنندگان جشنواره بايد يكبار براي هميشه تكليف خودشان را با يك سري ابتدائيات و بديهيات چنين برنامه اي روشن، و از اين تعارفات و سست عنصري هاي تكراري و خسته كننده صرف نظر كنند.
اگر واضح تر بخواهم بگويم، اين جشنواره فيلم فجر يك حالت «سرطاني» دارد و به عبارت ديگر هيچ چيزش به هيچ چيزش نمي خورد. مديران، برگزاركنندگانش، ادعاهاي ماورايي و آرمانگرايانه و ايده آليستي فربه و بلندبالا و فراتر از داشته ها و يافته ها و تجربه هايشان دارند و در عين حال در اوليه ترين برنامه ريزي هاي جاري و ابتدايي درمانده و سردرگمند.
يكي از رگه هاي اين موقعيت همان بخش هاي مختلف و متنوع است كه هرسال هم مثل قارچ، يكي دوتا به آنها افزوده مي شود و حداقل از نتيجه و روندي كه طي مي شود، به دست مي آيد كه فكر جدي و انديشه معتبر و ورزديده اي پشت آن نيست. آخر عزيز من! تا قيام قيامت كه نمي شود به «داريم تجربه مي كنيم» شما دلخوش بود و دندان روي جگر گذاشت و تحمل كرد! مي شود؟!
مثلاً همين بخش مسابقه فيلم هاي اول و دوم كه ظاهراً امسال فقط مال فيلم هاي اول است. وقتي يك جشنواره از انتظام و فكري كلي و پوششي همه جانبه بي بهره باشد، همه چيزش مثل جزاير جداگانه و خودمختار، عمل مي كند و هركسي ساز خود را مي زند و در نهايت كار به صورت معجوني درمي آيد و بي آنكه صداي آشپز بلند شود، مشتري درمانده را مي سوزاند و داغان مي كند.
تفكيك فيلم اولي ها از سايرين، انسان را ياد شيوه هاي قديمي و سنتي مكتب خانه هاي قديم مي اندازد كه شايد در آن دوره در آن شمايل كارگر مي افتاد، ولي براي جشنواره اي بين المللي و پس از حدود سي سال، كمي دمده و دفرمه به نظر مي رسد.
چه بسا فيلم اول يك كارگردان، بهترين اثرش باشد.
اين تفكيك ها كه برآمده از انديشه هاي فرسوده و فرسايشي و دستوري دوستان ماست بيش از آن كه به قضاوت و داوري درست و عادلانه كمك كند، برآيند همان فقدان انسجام و انتظام است كه گويا قرار است با همين دسته بندي ها و اسم سازي ها پوشانده شود و جبران گردد، اما تا كي؟
معمولاً دوستان منتقدم بد و بيراه هايشان را به جشنواره مي گويند، ولي در آخر براي اين كه دلي از دست نرود و حظ بالقوهاي را احياناً از كف ندهند، مي گويند كه با اين همه جشنواره را دوست دارند و به آن خو گرفته اند و چه و چه...
به نظر مي رسد بعضي از اين جماعات منتقد هم برآيند همين فرآيند رخوت زده، مصلحت سنج و روزمره جشنواره اي هستند و چندان توقعي نمي توان از آن داشت.
استعداد و پتانسيل سينماگران حرفه اي و معتبر و كاربلد ما بيش از آن چيزي است كه در جشنواره فجر شاهديم، برنامه ريزي ها هم نشان دهنده اين است كه برنامه ريزان يا نمي توانند از پس تدوين و تنظيم چنين رويدادي برآيند و يا نمي خواهند. دومي تعجب برانگيز و معمايي است و اولي دريغ آلود و تأثرآور.
با اين حال نگارنده برآن است كه در هر حال آنچه حق مي بيند و به واقع مي نگرد بگويد حتي اگر خلاف جريان عادي آب باشد. حتي اگر مستعد انگ و برچسب هاي اين و آن قرار گيرد.
اميدوارم روزي را شاهد باشيم كه جشنواره فيلم فجر، محل ظهور و بروز استعدادهاي هنرمندان حقيقي ما و محفل آرام و هنرمندانه اي باشد كه بخواهم جذبش شوم نه اين كه بخواهم هضمش نشوم.
يك ماراتن ده روزه كه عده اي با افكار و مشغوليت ها و مسئوليت ها و بي مسئوليتي هاي متنوع و مختلف و متضاد و گاه متفاخر دور هم جمع مي شوند و فيلم مي بينند.
عده اي در بولتن وروزنامه و ضميمه و نشست و برخاست و تريا و گعده و وعده هايشان، به همديگر- و يا احتمالاً به «ما»- جواب مي دهند و با همديگر مباحثه مي كنند و معلوم نمي شود چه چيزي را دنبال مي كنند يا چه چيزي برايشان مهم است.
جشنواره فيلم فجر، اساساً هميشه خيلي خيلي شلوغ است، اصلاً مهم نيست- عجالتاً- كه فيلم ها، با ارزش اند يا مزخرف يا نشست ها به درد مي خورد يا مفت نمي ارزند يا چرا اسپانسرها فرهنگ و ادب ندارند يا... چيزهاي ديگر. الان آنچه ذهنم را درگير كرده اين است كه اين جشنواره چرا اينقدر شلوغ است؟ چرا همه جايش پر است؛ سالن پر، تريا پر، محوطه جلو سينما پر، ورودي پر، باور كنيد اعصاب آدم خورد مي شود، نمي شود؟!
خب همه مي دانيم كه اساساً رشد جمعيت معضل جهان امروز است و براي خيلي از شلوغي ها چاره و راهكاري نيست. قبول! اما در جشنواره فيلم فجر، يك شلوغي هاي ديگري هم هست كه قطعاً مي شود جلويش را گرفت و آن هم بخش هاي مختلف و به شدت متنوع و شديداً عجيب و غريب و پرادعا و دهان پركن است. هرسال هم اين بخش ها توليدمثل مي كنند و افزوده تر مي شوند بي آنكه بدانيم- نمي دانيم؟!- چرا و چگونه؟
فرمود «مشك آن است كه خود ببويد، نه آن كه عطار بگويد» دوستان ما بايد يك روزي بالاخره به اين نتيجه برسند كه اضافه كردن اسم و بخش و بزرگداشت و نشست و برخاست و... چاره اين حجم انبوه فيلم هاي تهي و معيوب و به دردنخور نيست و خواجه نبايد بيش از اين در بند نقش ايوان بماند!
جشنواره فيلم فجر را دوست ندارم. آرامشم را به هم مي زند. پر از عصبيت و ازدحام نفوس است. پر از فخرفروشي است. پر از ادعا و تعارف و دروغ است. من- شايد به خاطر شرم و روحيه شهرستاني ام- نمي توانم به اين راحتي ها با دروغ و ادا و اطوار و فريب سرم را كلاه بگذارم يا هضم شوم . وقتي بيش از هفتاد درصد فيلم هاي اين جشنواره غيرقابل تحمل اند، چطور مي توانم از چنين معجوني آن هم با اين مخلفات، لذت ببرم و آرام باشم؟!
شايد آنها كه از اين راه نان مي خورند، مصلحت باشد كه همه چيز رامثل خاكروبه زير فرش قايم كنند، يا روز روشن توي چشم همه زل بزنند و بگويند همه چيز خوب است، بلكه عالي است و به شيوه گل و بلبل، شاد و خندان باشند، ولي من نمي توانم و نمي خواهم كه بتوانم.
من اگر يك برنامه خوب، يك نشست ارزشمند يا يك فيلم قابل احترام و خوب در همين جشنواره ببينم، تا پاي جان و با همه توان از آن دفاع خواهم كرد و حاضرم برايش مفت و مجاني هم تبليغ كنم كه كرده ام، اما به هيچ قيمتي حاضر نيستم تبديل به آدم كوكي جريان و روندي شوم كه به روزمرگي و سخافت عادي و معمول و مألوف و مأنوس، براي هميشه «آري» گفته و در پسش پناه گرفته. نه! از اين خبرها نيست، هرگز!
اينها را مقدمتاً گفتم تا برسم به بحث اصلي ام كه فرعي است برآن نكته اول كه همان انتظام و استحكامي باشد كه براي هر جشنواره اي لازم است.
هر جشنواره اي بايد يك نقشه راه داشته باشد و تدوين و تنظيمي كه هم با نرم افزارش بيايد و هم با سخت افزارش بخواند.
معتقدم جشنواره فيلم فجر پس از بيست و هفت سال، دقت كنيد، پس از بيست و هفت دوره! از چنين چيز بديهي و اوليه و اوجبي تهي است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14