(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 11 بهمن 1388- شماره 19573
 

صفات اهل كوفه
آثار تعامل سازنده
اوصاف متكلفين
فروپاشي تمدن انطاكيه، عبرتي براي ستم پيشگان
انقلاب اسلامي از منظر متفكران و انديشمندان جهان
تپش قلم



صفات اهل كوفه

قال الامام علي(ع): يا اهل الكوفه، منيت منكم بثلاث واثنتين: صم ذو واسماع،
و بكم ذوو كلام، و عمي ذوو ابصار، لااحرار صدق عند اللقاء، و لا اخوان ثقه عند البلاء
امام علي(ع) فرمود: اي كوفيان! من به سه خصلت (كه در شما هست) و دو خصلت (كه در شما نيست)، گرفتار آمده ام: گوش داريد، اما كريد، زبان داريد، اما لاليد، و چشم داريد اما كوريد. (اما آن دو خصلتي كه نداريد) نه هنگام ديدار، آزاد مرداني صادق هستيد، و نه هنگام سختي، برادراني مورد اعتماد.(1)

 



آثار تعامل سازنده

امام حسين (ع) فرمود: نزد من روشن و صحيح است كه پيامبر اعظم (ص) فرمود: بهترين اعمال بعد از نماز خوشحال كردن مومن است به چيزي كه حرام نباشد و من غلامي را ديدم به سگي غذا مي داد، به او گفتم چرا اين كار را مي كني؟ گفت: اي فرزند رسول خدا! من اندوهگين هستم، با شاد كردن اين سگ، خواهان شادي هستم، زيرا سرپرست من يك نفر يهودي است (و اندوهم از اين جهت است) امام حسين (ع) نزد آن يهودي رفت و آن غلام را به دويست دينار خريد، يهودي پول را نگرفت و گفت: اين غلام فداي قدم هاي مبارك شما و اين بوستان مال غلام باشد و اجازه بدهيد، مبلغي پول هم به شما بدهم.
امام حسين (ع) فرمود: من به شما مبلغي پول مي دهم، يهودي پذيرفت، مبلغي پول از امام حسين (ع) گرفت و به غلام داد، آنگاه امام حسين (ع) فرمود: غلام را آزاد كردم و همه اين اموال را به او بخشيدم، همسر آن يهودي (آنچنان مجذوب محبت امام حسين (ع) شده بود كه) گفت: من قبول اسلام كردم، و مهريه ام را به شوهرم بخشيدم، شوهرش گفت: من نيز قبول اسلام كردم و اين خانه را به همسرم بخشيدم. به اين ترتيب روش نيك و سازنده امام حسين (ع) موجب آنهمه آثار نيك گرديد. 1

 



اوصاف متكلفين

پرسش :
متكلفين كه پيامبر اعظم(ص) خود را از آنان نمي داند چه اوصافي دارند؟
پاسخ: پيامبر اسلام(ص) يكي از افتخارات خود را اين مي شمارد كه از متكلفين نيست، چنانكه اين مطلب در آيه 86 سوره «ص» به آن اشاره شده است. در اين آيه آمده: «من از متكلفين نيستم» (و ما انا من المتكلفين).
در روايات اسلامي بحث هاي فراواني درباره نشانه هاي «متكلفين» و علائم آنها آمده است: در حديثي كه در تفسير «جوامع الجامع» از پيامبر اعظم(ع) نقل شده، مي خوانيم: للمتكلف ثلاث علامات: ينازع من فوقه، و يتعاطي ما لاينال، و يقول ما لايعلم!: «متكلف سه نشانه دارد: پيوسته با كساني كه مافوق او هستند نزاع و پرخاشگري مي كند، به دنبال اموري است كه هرگز به آن نمي رسد، و سخن از مطالبي مي گويد كه از آن آگاهي ندارد»!.
همين مضمون، به عبارت ديگري از امام صادق(ع) در كلمات «لقمان حكيم» نيز آمده است.
در حديث ديگري از وصاياي پيامبر گرامي(ص) به علي (ع) مي خوانيم: للمتكلف ثلاث علامات: يتملق اذا حضر و يغتاب اذا غاب، و يشمت يالمصيبه : «متكلف سه نشانه دارد: در حضور تملق مي گويد در غياب غيبت مي كند. و به هنگام مصيبت زبان به شماتت مي گشايد»!.
باز در حديث ديگري از امام صادق(ع) مي خوانيم: «متكلف خطاكار است هرچند ظاهرا به حقيقت رسد.
متكلف در عاقبت كار، جز پستي و خواري نتيجه اي نخواهد گرفت، و امروز نيز جز رنج و زحمت و ناراحتي بهره اي ندارد.
متكلف ظاهرش ريا، و باطنش نفاق است، پيوسته با اين دو بال پرواز مي كند!
خلاصه تكلف، از اخلاق صالحين و شعار متقين نيست، تكلف در هرچه بوده باشد، خداوند به پيامبرش مي فرمايد: بگو من از شما پاداشي نمي طلبم و از متكلفان نيستم.»
از مجموع اين روايات به خوبي استفاده مي شود، متكلفان كساني هستند كه از جاده حق و عدالت و راستي و درستي قدم بيرون نهاده، واقعيت ها را ناديده مي گيرند، به پندارها روي مي آورند، از اموري كه آگاهي ندارند، خبر مي دهند، و در اموري كه نمي دانند دخالت مي كنند، ظاهر و باطنشان دوتاست، و حضور و غيابشان متضاد است، خود را به رنج و زحمت مي افكنند، و نتيجه اي جز سرشكستگي و بدبختي به دست نمي آورند، و پرهيزگاران و صالحان از اين «صفت» به كلي پاك و منزهند.(1)

 



فروپاشي تمدن انطاكيه، عبرتي براي ستم پيشگان

رامين محمدپور
تاريخ در قرآن، تنها قصه ها و داستان هاي اقوام پيشين و جوامع گذشته نيست كه از سوي خداوند گزارش مي شود، بلكه بيان تحليلي و تبييني علل و عوامل رشد و نابودي ملت هاست كه براي عبرت و پندگيري آورده مي شود تا در ضمن آن هشدارهاي جدي داده شود و سنت ها و قوانين حاكم بر جامعه و تاريخ تبيين شود. از اين رو حجم قابل توجهي از آيات قرآني به اين موضوع اختصاص يافته، به طوري كه قرآن بيش تر به يك كتاب تاريخي شباهت مي يابد.
يكي از اقوام و تمدن هايي كه قرآن از علت نابودي و فروپاشي آن سخن گفته است، تمدن انطاكيه است. نويسنده در اين نوشتار تلاش كرده تا با بررسي آيات، تحليل قرآن را در اين باره ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
چيستي اسراف
يكي از علل و عواملي كه قرآن به عنوان علت و عامل فروپاشي جوامع و تمدن ها مطرح مي كند، اسراف است. اسراف به معناي تجاوز از حد در هر كاري است كه انجام مي شود (مفردات راغب اصفهاني ذيل واژه) و گاه نيز به معناي خطا، جهل و غفلت (اقرب الموارد) به كار مي رود.
در فرهنگ قرآن، كاربرد اصلي اين واژه در زياده روي در امور اقتصادي و گناه است، هر چند كه در بسياري از موارد به معناي مطلق زياده روي در هر كاري به كار رفته است. از اين رو مي توان گفت كه اسراف برخلاف اتراف، تنها در حوزه اقتصادي به كار نمي رود بلكه بيش ترين كاربردهاي آن در حوزه ديگري است كه حتي شامل مسايل اعتقادي و بينشي نيز مي شود. به طوري كه در آيه 28 سوره غافر شك و ترديد در معارف روشن الهي از مصاديق اسراف دانسته شده و در آيات 42 و 43 همين سوره شرك و كفر نيز به عنوان مصاديقي ديگر از آن معرفي گرديده است. گاه نيز به رفتارهاي غيرطبيعي و بيرون از هنجارهاي فطري چون هم جنس بازي (ذاريات آيات 32 و 34) به عنوان مصداقي از اسراف توجه داده مي شود كه بيانگر اين معناست كه هرگونه زياده روي و تجاوز از حد در هر كاري مي تواند به عنوان مصداق اسراف قرار گيرد. از اين رو انفاق بيش از اندازه به سبب اين كه تجاوز از حد مي باشد، به عنوان مصداق ديگري از اسراف شناسايي و معرفي مي شود (انعام آيه 141 و اسراء آيه 29) همچنين امور مباحي كه ازحد اعتدال خود مي گذرد به عنوان مصاديق ديگري از اسراف شناخته مي شود كه از جمله امور مباح مي توان به خوردن و آشاميدن (اعراف آيه 31) و بهره گيري از آرايه ها و زينت ها (همان) اشاره كرد كه چون از حد بگذرد به عنوان اسراف، كاري حرام (طه آيه 81 و نساء آيه 6 و اعراف آيه 31 و اسراء آيه 33) و گناه تلقي مي شود. (آل عمران آيه 146 و 147 و آيات ديگر)
قرآن براي اسراف كاري در هر حوزه اي آثار و پيامدهاي زيانبار دنيوي و اخروي و نيز مادي و معنوي بيان مي كند كه از جمله مي توان به سرنوشت شوم و بدبختي (يس آيه 13 و 19) فساد و تباهي اجتماعي در زمين (شعراء آيات 151 و 152) محروميت از محبت و عنايت الهي (انعام آيه 141 و اعراف آيه 31 و فرقان آيات 63 و 67) شكست و ممانعت از پيروزي (آل عمران آيات 146 تا 148 و غافر آيات 28 و 34) درماندگي در زندگي (اسراء آيه 29) و سرزنش ديگران (همان) ياس و نوميدي (زمر آيه 53) و ناسپاسي (يونس آيه 12) غفلت از خدا (همان) و درنهايت نيستي و نابودي تمدني جوامع بشري اشاره كرد.
بسياري از تمدن ها و جوامع به سبب وجود عنصر ناهنجار اسراف و زياده روي و تجاوز از حدود مختلف در ابعاد گوناگون زندگي از درون نيست و نابود شده و يا گرفتار خشم و عذاب الهي گشته و به يكباره از صحنه روزگار محو شده اند. يكي از اين اقوام و جوامع كه به سبب اسراف از ميان رفته است، جامعه انطاكيه است كه در اين جا گزارشي از آن براساس آيات قرآني ارائه مي شود.
موقعيت تاريخي انطاكيه
هرچند كه قرآن از اين شهر و تمدن، به نام انطاكيه ياد نكرده ولي در آيات بسياري، از آنان با نام «اصحاب القريه» سخن گفته و به تحليل و تبيين موقعيت و رويه تمدني آنان پرداخته است.
آن چه در ميان مفسران و مورخان معروف است اين كه مقصود از القريه در آيه13 سوره يس شهر «انطاكيه» است كه در كشور كنوني تركيه قرار دارد و پيش تر در قلمرو شام بوده است. از سوي حضرت عيسي بن مريم(ع) دو تن از حواريون به نام هاي يوحنا و شمعون براي هدايت مردم اين ديار فرستاده مي شوند؛ اما مردم، آنان را تكذيب مي كنند در اين زمان شخص ديگري به نام پوليس به كمك آنان مي شتابد تا با همكاري يك ديگر، مردم را به سوي حق سوق دهند. در اين ميان، شخصي به نام حبيب نجار كه ايمان آورده بود به كمك آنان مي آيد و مي كوشد تا قوم خويش را به سوي حق بكشاند، ولي با همه حمايت هاي اين شخص، قومش او را به شهادت مي رسانند و زمينه براي نابودي خود و تمدنشان را فراهم مي آورند. (مجمع البيان، ج7و8، ص540تا 543 و نيز 654 و نيز الدر المنثور، سيوطي، ج7، ص50 و روح المعاني، ّ12، ص330)
اسراف، عامل نابودي
خداوند در آيات 13 و 19 سوره يس، اصحاب القريه را مردمي اسراف كار معرفي كرده و ديگر رفتارهاي آنان را براساس اين عامل تحليل و تبيين مي كند. به اين معنا كه اسراف كاري مردم انطاكيه، موجب مي شود تا آنان مجموعه اي از گفتارها، رفتارها و كردارها را در پيش گيرند كه سرانجامي جز نيستي و نابودي تمدني جامعه آنان نداشته است.
به عنوان نمونه در همين آيات تبيين مي كند كه چگونه اسراف كاري ايشان موجب مي شود كه نسبت به دعوت پيامبران واكنش منفي بروز دهند و يا پيامبران را انسان هاي شوم بدانند كه بدبختي را با خود به ارمغان مي آورند و حوادث ناگواري را سبب مي شوند كه از آن به فال بد زدن نيز ياد مي شود.
در حقيقت بسياري از رفتارهاي زشت و ناهنجاري كه مردم انطاكيه انجام مي دهند، داراي خاستگاه اسراف است و اسراف در ابعاد مختلف موجب شده بود كه آنان اين رويه هاي زشت را در پيش گيرند و زمينه هلاكت و نيستي جامعه خود را فراهم سازند.
از جمله رفتارهاي زشت برخاسته از اسرافكاري آنان مي توان به اتهام زني و تهمت دروغگويي به پيامبران اشاره كرد. آنان با تكرار زياد اتهام دروغگويي مي كوشيدند تا فضايي را پديد آورند كه كسي هيچ يك از سخنان و ادعاهاي رسولان را نپذيرد. در حقيقت فضاسازي و جوسازي عليه فرستادگان با تكرار دروغگو خواندن و اتهام زني مي توانست از تأثير تبليغات فرستادگان بكاهد و مردم به سخنان آنان به عنوان سخني دروغ نظر كنند ودر باره محتواي آن نينديشند.
تكرار واهي اتهامات، نوعي غرقه سازي بود تا جامعه به گونه اي عليه تبليغات فرستادگان واكسينه شود و امكان واكنش و پذيرش مثبت از سوي آنان سلب گردد.
براي اين كه اين اتهام دروغگويي تاثير بيش تري داشته باشد، تهمت پيام آوران شوم را نيز به آن اضافه مي كنند و فرستادگان را متهم مي سازند كه آنان موجبات بدبختي و رخدادهاي ناگوار جامعه را فراهم مي كنند. به اين معنا كه اگر خشكسالي و فقري ديده مي شود و يا برخي از بزرگان مي ميرند و يا ملت در جايي شكست مي خورد به سبب حضور اشخاصي است كه ادعاي پيامبري دارند. بدين ترتيب ملت را با امور خرافي، برضد رسولان تحريك مي كنند.
بنابراين، ريشه رفتارهاي زشت و ناهنجاري چون اتهام دروغگويي و فال بد زدن نسبت به پيامبران و تكذيب رسولان را مي بايست در اسرافكاري اين مردم جست وجو كرد.
جنگ نرم شيوه هميشگي دشمنان
اسراف كاران جامعه انطاكيه براي اين كه تاثير هرگونه دعوت حقي را كاهش دهند، با بهره گيري از ابزار جنگ نرم مي كوشند تا پيش از هر حركتي از سوي فرستادگان در يك جنگ رواني بر آنان پيروز شوند. آنان با جوك سازي و طنزپردازي و تمسخر و استهزا، كاري مي كنند كه فضا عليه فرستادگان تغيير يابد.
اصولا يكي از شيوه هاي موثر در جنگ رواني و نرم، ترور شخصيت پيش از ترور شخص است. به اين معنا كه فضائي را با بهره گيري از استهزا و تمسخر ايجاد مي كنند كه سخنان روشن و آگاهي بخش فرستادگان و مومنان، به صورت سخن ياوه و بيهوده خودنمايي كند.
در همين رابطه مي توان به جنگ نرم در جهان امروز اشاره كرد كه به سادگي با تخريب شخصيت هاي اجتماعي و رهبران جوامع، با طنز و استهزا و جوك سازي تلاش مي كنند تا زمينه عدم پذيرش سخنان آنان فراهم آيد و با دروغگو ناميدن، اعتبار كلام و سخنان رهبران به حق را كاهش دهد. چنين شيوه اي همواره در طول تاريخ از سوي دشمنان پيامبران(ع) به كار گرفته شده است. در جامعه انطاكيه نيز از اين روش براي تخريب شخصيتي فرستادگان استفاده مي شود و آنان با اسراف كاري و تجاوز از حدود، اتهاماتي چون دروغگو بودن را به فرستادگان مي زنند و آنان را به اشكال مختلف تمسخر مي كنند. (يس آيات 13و 30)
اسراف كاران انطاكيه، با جوسازي تخريب كننده خود، فضاي جامعه را به گونه اي تحريك مي كنند كه در يك فرآيند بتوانند به سادگي با پشتيباني مردم، فرستادگان الهي را تهديد به سنگسار و شكنجه و قتل كنند. بنابراين يكي از كساني كه به فرستادگان ايمان مي آورد را به آساني به قتل مي رسانند، در حالي كه به توانايي فني وي نياز داشتند. قتل حبيب نجار دو پيام اساسي براي رسولان داشت: نخست اين كه فضاي اجتماعي به اندازه اي ضد آنان است كه به سادگي مي توانند آنان را به قتل رسانند و ديگر آن كه آنان براي سركوب حقيقت و منع آزادانديشي و بيان آزاد عقايد، حاضر به قتل و شكنجه و سنگسار هر كسي حتي از قوم و خويش خود مي باشند.
مردم انطاكيه به سبب اسرافكاري خود، دعوت هاي حبيب نجار را كه از معتمدان خود ايشان بود، نمي پذيرند و هدايت يافتگي وي را بر نمي تابند. قتل شتاب زده آن بزرگوار به سبب آن است تا ديگران تحت تاثير دعوت هاي او قرار نگيرند و به راه هدايت نيايند.
اسراف كاري در جامعه انطاكيه در همه حوزه ها موجب مي شود تا گرفتار غفلت شوند و از نشانه هاي آشكاري كه رسولان آورده اند بهره نگيرند. اين گونه است كه بر شرك و خدايان موهوم و بي اثر خود (يس آيات 13 و 33) و شفاعت و تاثيرگذاري معبودان باطل در تدبير امور زندگي شان(همان) پا مي فشارند و حاضر نمي شوند با وجود همه دلايل روشن، خداي واحد و يگانه را به عنوان معبود بپرستند و به او ايمان آورند.
نتيجه چنين رويه خطرناك در برابر حق و واكنش هاي تند نسبت به فرستادگان الهي و مومنان، موجب مي شود تا جامعه به جاي آن كه در مسير تعالي و رشد گام بردارد دچار فساد و تباهي شود و خشم الهي را برانگيزد. اين گونه است كه به سبب استهزاهاي مكرر و تمسخر مومنان و رسولان (يس آيه 30) خشم خداوند آشكار مي شود و خداوند با صيحه مرگ بار آسماني، همه مردم انطاكيه را نابود مي كند.
اسراف و تجاوز از حدود و زياده روي در امور باطل و ناهنجار در حوزه هاي اعتقادي و رفتاري همراه با لجاجت بي پايان و پافشاري بر رويه و رفتار خود (يس آيات 13 تا30) با قتل حبيب نجار موجب مي شود تا مردم انطاكيه دچار چنين فرجام بد شوند و عبرت آيندگان گردند تا ديگر در مسير اسراف گام برندارند.
خداوند با گزارش كامل از اين واقعه بر آن است تا ملتها و نسلهاي بعدي را به سنت و قانون الهي در جامعه و تاريخ متوجه سازد كه هر جامعه و مردمي كه راه اسراف را در پيش گيرند، مي بايست در انتظار فرجامي چنين شوم باشند. به اين معنا كه اين تنها رخدادي نيست كه اتفاق افتاده و تكرار نمي شود بلكه رخدادي قابل تكرار است و جوامع بشري براي جلوگيري از تكرار آن مي بايست از اسراف كاري پرهيز كند.

 



انقلاب اسلامي از منظر متفكران و انديشمندان جهان

محمد سالار
جهان تاكنون نظاره گر انقلاب هاي گوناگون فكري، صنعتي و تقليدي بويژه در تاريخ معاصر بوده است. انقلاب روسيه، انقلاب فرانسه، انقلاب چين و انقلاب هاي ديگر نمونه اي از انقلاب هاي بزرگ جهان بوده اند كه هريك به نوبه خويش آثار و پي آمدهاي خاصي را در كشور و يا در مناطق مختلف جهان بوجود آورده اند ولي انقلاب اسلامي ايران سراسر جهان بويژه دنياي غيراسلام را در بهت و شگفتي فوق العاده اي فروبرد و آنان را به گونه اي دچار گيجي و سرگرداني كرد كه بسياري از كشورها در اوج ناباوري از ناميدن «انقلاب اسلامي» خودداري نمودند، چرا كه آنان تصور نمي كردند در جهان مادي غربزدگي، انقلابي با ويژگي هاي اسلامي به وقوع بپيوندد.
برخلاف بسياري از دولتهاي جهان كه رمز حيات و راه بقاي خويش را در وابستگي به قدرتهاي بزرگ دنيا و يا دنباله روي از سياست ها و انديشه هاي مادي مي دانند، انقلاب اسلامي ايران با پيروي از سياست «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» و باتكيه بر آرمان و انديشه هاي سترگ انقلاب اسلامي، راه و خط ديگري را دنبال كرد.
انقلاب اسلامي ايران، نام و پيام جاودانه خويش را از اسلام ناب محمدي(ص) برگرفت. انقلاب ما، ريشه در آيات قرآن كريم و احاديث و روايات پيشوايان اسلامي و سنت شريف نبوي دارد.
گرايش عمومي جهان به دين و معنويت
انقلاب اسلامي ايران، زاييده انقلاب پاك و مطهري است كه با نام خدا آغاز گرديد و در راه خدا ادامه يافت و به خواست و مشيت الهي قدرت را به دست گرفت.
بنابراين ديگر ترديدي نمي توان داشت كه اين نظام را نظم ديگري باشد، نظمي فراتر از مرزبندي ها، قانون مندي ها و تئوري ها و عملكردهاي جهان امروز، نظمي مقدس كه خواست و اراده خداوند را محور قرار مي دهد و تحت شعاع آن بشريت را ارج مي نهد، با ستم پذيري ها و ستمكاري ها به مبارزه و پيكار برمي خيزد و از حقوق مستمندان و ضعيفان، صرف نظر از نام و هويت و كيش و نژاد آنان دفاع مي كند. براين پايه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، چهارچوب كلي خويش را از اسلام و قرآن اخذ كرده و به مصداق «لاتظلمون و لاتظلمون» صداي رسا و نداي آسماني اسلام را به گوش جهانيان مي رساند.
انقلاب ما، پيش از آنكه يك انقلاب ايراني باشد، يك انقلاب اسلامي است و برهمين مبنا حوزه عمل آن تمامي جهان اسلام و كليه مستضعفان و محرومان عالم را دربرمي گيرد، بنابراين آرمانهاي انقلاب اسلامي تنها محدود به جغرافياي ايران نيست.
1- مرحوم دكتر كليم صديقي، انديشمند معروف اسلامي در اين باره گفته است:
«انقلاب اسلامي، نهضتي ديني و الهي بود كه به گونه اي شگفت آور توانست در اندك زماني كوتاه، امواج توفنده و خروشان آن از مرزهاي جغرافيايي فراتر رفته، جهان معاصر علي الخصوص دنياي اسلام را متأثر از درخشش انفجار نوراني خود كند.
اولين و عمده ترين پيامي كه منادي و رهبر فرزانه اين انقلاب به گوش جهانيان رسانيد، خدا محوري و رهايي بي قيد و شرط از سلطه شوم استكبار جهاني بويژه آمريكا بود. اين آواي دلنشين و حياتبخش توجه همه آزادانديشان و مجاهدان درد آشنايي كه ساليان دراز بغض گلوگير غربت اسلام و تاريكي و انحطاط انديشه ها، دردي بزرگ و جانكاه بر جانشان نشانده بود، به خود معطوف داشت و چون آهن ربايي، افكار و انديشه هاي پاكشان را به خود جذب كرد.
هنگاميكه انقلاب اسلامي در ايران به ظهور پيوست و پيروز شد، همه را غافلگير كرد. درخشش آن چيزي نمانده بود كه مرا به جامعه «روشندلان» پيوند دهد، به همان گونه كه تابش ناگهاني نور به داخل اتاقي تاريك باعث نابينايي موقت مي گردد. با اين حال، ظرف چند هفته بينايي واقعي خود را باز يافته و به انقلاب اسلامي به عنوان آغازگر مرحله اي جديد در تاريخ اسلام چشم دوختيم.
آنچه كه براي ما مايه بسي شگفتي شد اين بود كه بسياري از اهدافي كه ما فكر مي كرديم شايد در ظرف پنجاه تا صدسال آينده بدست آيد، بطور ناگهاني و تقريبا غيرمنتظره در سال 1979 ميلادي در ايران تحقق يافت.(1)
2- استاد حسن التل اردني، نويسنده و سردبير هفته نامه اللواء و نايب رئيس شوراي سرپرستي روزنامه الدستور درباره انقلاب اسلامي در جوامع اسلامي و غربي گفته است:
«پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بر پويايي اسلام مي باشد و هم اينك اسلام رقيب اصلي غرب است و مستكبرين غربي نيز از موج اسلام خواهي كه در دنيا بوجود آمده است، وحشت زده شده اند. ما اگر امروز شاهد ضعف و ذلتي در ميان مسلمانان باشيم، ناشي از اسلام نيست، بلكه اين امر به خود مسلمانها و عملكرد آنها برمي گردد. انقلاب اسلامي تنها انقلابي است كه توانسته است به اسلام عزت و عظمت ببخشد و جبهه اي پايدار و مستحكم را در برابر غرب بوجود آورد و اين امر خوشايند آنها نيست، چرا كه منافع آنان را در معرض تهديد و نابودي قرار مي دهد. آنچه كه بيش از همه موجب نگراني غرب و برخي از كشورهاي ديگر شده است اين است كه انقلاب اسلامي در ايران توانسته است اسلام را به عنوان يك الگوي عملي و سياسي مطرح كرده و توجه ديگران را به خود جلب كند. رشد سريع ارزشهاي انقلاب اسلامي در ديگر جوامع غرب را ناچار به چاره جويي و نشان دادن واكنش كرده است و ما اين واكنش را در به راه انداختن جنگ هشت ساله عليه ايران و ديگر توطئه هايي كه هر روزه در ايران به راه مي اندازد، مي بينيم.»(2)
حمايت از آرمان مقدس ملت فلسطين
يكي از دستاوردهاي ارزنده انقلاب اسلامي، پشتيباني و حمايت قاطع از مبارزات مردم مظلوم فلسطين در برابر رژيم اشغالگر قدس بود. ملتي كه خيانت بسياري از سران مزدور و سازشكاري برخي از رهبران فلسطيني، آنها را در جهنم آوارگي و بي خانماني سوق داده و خاك مقدس فلسطين و مسجد الاقصي را در اسارت چنگالهاي خونبار صهيونيستها باقي گذاشته است.
3- سرهنگ ابوموسي، دبيركل اجرايي كميته مركزي حركت آزاديبخش ملي فلسطين (فتح) در اين باره گفته است:
«پيروزي انقلاب اسلامي ايران، تحولات زيادي در ميان مردم عرب و خاورميانه عربي به نفع اسلام و مسلمين به وجود آورد. اين انقلاب توانست يكي از حاميان بزرگ امپرياليسم آمريكا و استكبار جهاني در منطقه را سرنگون سازد. همه مي دانيم كه ايران قبل از انقلاب، در سايه رژيم ديكتاتوري شاه، نقش بسزايي در حمايت از رژيم صهيونيستي و سركوب مبارزان فلسطيني داشت، ولي در زمان پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام راحل(ره)، جمهوري اسلامي پشتيباني و حمايت همه جانبه خويش را از ملت و انقلاب فلسطين اعلام كرد و همواره از رزمندگان فلسطيني و آرمان و اهداف مردم فلسطين دفاع نموده است و به خاطر دفاع از حقوق مردم مسلمان جهان، امروزه شاهد تلاش هاي مذبوحانه اي براي تحت فشار قرار دادن اين كشور در جهت جلوگيري از گسترش انقلاب به خارج از مرزهاي ايران توسط استكبار جهاني آغاز گرديده است.»(3)
4- شهيد دكتر فتحي شقاقي، دبيركل جنبش جهاد اسلامي فلسطين در مورد تجربه انقلاب اسلامي ايران و آثار آن بر مسئله فلسطين نوشته است:
«دنيا بايد بداند كه بازتاب شعارهاي امام خميني(رض) در فلسطين در هيچ جاي ديگر دنيا نظيري نداشت، دليل آن اين است كه همانگونه كه امام راحل(رض) به زندگي ايرانيها معني بخشيد، به زندگي ما در فلسطين نيز چنين مفهومي بخشيد. پيش از او ما در يك حالت ياس و نااميدي بسر مي برديم و معتقد بوديم كه نمي توان اين دشمن مستكبر را شكست داد و رژيم صهيونيستي را از بين برد. امام با دست آوردن پيروزي اميد را در ما زنده كرد و به اين مطلب ايمان پيدا كرديم كه اسلامي كه توانست شاه را سرنگون كند مي تواند بقيه شاهان را نيز سرنگون سازد و فلسطين را آزاد نمايد. اين همان درس بزرگي است كه امام به ما داد. جمهوري اسلامي ايران، امروز نيز به رهبري آيت الله خامنه اي، عليرغم تمامي مشكلات و محاصره هاي موجود در همان مسير حركت مي كند...
توجهي كه انقلاب اسلامي از ابتداي پيروزي به مسئله فلسطين نشان داد، باعث گرديد تا نگاه هاي جوانان فلسطيني به سمت تهران انقلابي خيره شود و بالاترين ميزان همدلي با انقلاب اسلامي ايران شكل گيرد.(4)
همبستگي جهان اسلام
بدون ترديد يكي ديگر از دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي، ايجاد وحدت و همبستگي ميان مردم مسلمان جهان بود، چرا كه اساس و شالوده انقلاب بر مبناي ايدئولوژي اسلامي پي ريزي شده است و به همين خاطر هنگاميكه انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد، نور اميد بر دل مسلمانان و مستضعفان وصاحبان وجدانهاي بيدار در جهان تابيدن گرفت و با حمايت گسترده و همه جانبه آنان روبرو شد و از طرفي ترس و دلهره سراپاي وجود دولتها و رژيم هاي وابسته به استكبار جهاني را فرا گرفت.
5- مسلمانان آفريقاي جنوبي در تظاهرات وسيعي همبستگي خويش را با انقلاب مردم مسلمان ايران، اعلام كردند:
«ما هزارها كيلومتر از ايران فاصله داريم ولي دلهاي ما به خاطر انقلاب اسلامي ايران و در حمايت از مردم ايران مي تپد، ما رهبري امام خميني(ره) را تأييد مي كنيم زيرا وي رهبر جهان اسلام است. وي منحصراً راه حق را مي پيمايد و از قرآن و سنت پيروي مي كند.»(5)
6- جامعه مسلمانان دمينيكن اعلام داشته اند كه:
«ما مسلمانان دمينيكن Dominican از انقلاب اسلامي ايران ومردم مسلمان ايران كاملاً حمايت مي كنيم و مبارزه آنان را عليه استعمار و امپرياليسم تأييد مي نماييم. ما نسبت به مبارزه عليه جهل، طغيان، استكبار و استعمار، تعهد و مسئوليت احساس مي كنيم و بنابراين انقلاب اسلامي ايران، انقلاب ما نيز مي باشد. ما از هيچ نوع كمك و حمايت به آن كوتاهي نخواهيم نمود. ما مسلمانان ترينيداد Trinidad جريان انقلاب اسلامي ايران را با علاقه و دقت تعقيب مي كنيم و در نمازهاي روزانه خود براي موفقيت و تداوم آن دعا مي نماييم.»(6)
از آنجا كه انقلاب اسلامي ايران برگرفته از ايدئولوژي اسلامي و زاده اسلام ناب محمدي(ص) است، حمايت و همبستگي مسلمين جهان از چنين انقلابي، طبيعي بنظر مي رسد. مسلمانان جهان از اينكه با ظهور انقلاب اسلامي، هويت اسلامي خويش را بازيافته و در سايه حكومت اسلامي، روح تازه اي در كالبد ملت مسلمان دميده است، اين انقلاب را از آن خويش مي دانند و از جان و دل در سراسر دنيا، همبستگي خود را اعلام نمودند.
7- يكي از مطبوعات مشهور جهان عرب در اين خصوص نوشته است:
«انقلاب اسلامي يك نوع همبستگي اسلامي بوجود آورده است بطوريكه مثلاً مسلمانان عرب، ديگر علاقه زيادي به مليت عربي منفي نشان نمي دهند و حتي بعضي جوامع و ملت هاي مسلمان عرب رسماً از انقلاب اسلامي در مقابل مليت عرب حمايت مي كنند. حمايت مردم سوريه، ليبي و الجزاير از ايران در جنگ تحميلي عراق عليه ايران اين حقيقت را آشكار مي كند.»(7)
انقلاب اسلامي و بشري
انقلاب اسلامي ايران در برابر زورگويان قيام كرد و روح تازه اي در كالبد مستضعفان جهان دميد. اين انقلاب سهم زيادي در گسترش اسلام، بيداري انسانها، رونق يافتن فرهنگ و تمدن بشري و رهايي نسلهاي جديد از يوغ جهل و بردگي، ناداني، ارتجاع و واپس گرايي داشته است، به همين سبب پيش از آنكه يك انقلاب ايراني و اسلامي باشد، يك انقلاب انساني و بشري و متعلق به همه آزادانديشان جهان است.
مطلبي كه اشاره شد، گوشه اي از ديدگاه هاي محققان و صاحب نظران خارجي بود نسبت به عظمت و اهميت انقلاب اسلامي ايران كه بطور مختصر به برخي از اقوال و نظرهاي آنان پرداخته شد.
گفتني است كه آثار و پيامدهاي انقلاب اسلامي ايران بقدري است كه حتي دشمنان انقلاب اسلامي نيز از بيان اهميت و تأثير مثبت آن در ميان جوامع گوناگون خودداري نكرده اند و در اين باره كتابها نوشته اند و مقالات زيادي ارائه داده اند، چرا كه اين انقلاب فصل نويني را در تاريخ بشريت باز كرد و افكار و انديشه جهانيان را بسوي خويش معطوف داشت.
پي نوشت ها:
1- ويژه نامه تقريب، مردادماه 1375، 14-.13
2- مصاحبه با ايشان در هفتمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، شهريور ماه 1373 ش.
3- عبرات و عبارات، چاپ بيروت، ص .150
4- ويژه نامه سومين سالگرد شهادت دكتر فتحي شقاقي، ص 56، جنبش جهاد اسلامي فلسطين.
5- اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي، ص .440
6- اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي، ص .440
7- روزنامه الفجر، امارات متحده عربي (ابوظبي)، چهارشنبه مورخ 14/1/.1981

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& وضعيت نامتعادل جهان، حاصل انديشه هاي رهبران نامتعادلي است كه قدرت دارند اما توان استفاده درست از قدرت را ندارند!
¤ ¤ ¤
& كسي كه كودكي هايش را در آرزوي بزرگ شدن بر باد داده، جواني را به خيال عاقل شدن به پيري رسانده، در پيري در حسرت بازگشت به كودكي وامانده است!
¤ ¤ ¤
& زبان، بيش از شمشير، دلهاي اولاد آدم را دريده و انسان را در ماتم حقارت كشيده است!
¤ ¤ ¤
& فقير واقعي كسي نيست كه كمتر از ديگران دارد، بلكه فقير واقعي كسي است كه بيشتر از همه، چشمانش به دست مردم است.
¤ ¤ ¤
&اگرباور كنيم كه مدت با هم بودنمان محدود است، محبت مان به همديگر نامحدود مي شود!
¤ ¤ ¤
& در برابر هر قتل، هزاران نفر به اتهام زمينه سازي محاكمه خواهند شد، آه از سنگيني خونهايي كه در قيامت دامنمان را خواهند گرفت!
¤ ¤ ¤
& رياكاران صفرهايي هستند كه در كنار «اعداد» هويت مي يابند به همين جهت آنها را در كنار مراكز قدرت و ثروت بسيار مي توان ديد.
¤ ¤ ¤
& اگر ساده انديشان باور كنند كه: دشمن بهشت را برايمان تصوير مي كند اما در جهنم هم رهايمان نخواهد كرد، جهان پر از معنويت مي شود!
¤ ¤ ¤
& بزرگي را به دست نمي آوريم، داريم و آن را با گناه از كف مي دهيم!
¤ ¤ ¤
& مشكلات، دايه شخصيت مردان بزرگ است.
¤ ¤ ¤
& زيباي نابكار، خنجر مرصع شيطان است، زيبا در چشم و زود در پهلو مي نشيند!
¤ ¤ ¤
& هركس از بدها مي نالد، خودش را اصلاح كند و مطمئن باشد كه حداقل يكي از بدها كم شده است!
¤ ¤ ¤
& تنبيه نابجاي يك نفر و تشويق نامناسب، يك گروه را ناراحت مي كند!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14