(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 15 بهمن 1388- شماره 19577
 

يادداشتي درباره فيلم «طهران- تهران» يك بيانيه عوامانه، ارزان
نگاهي به بخش ضد سلطه جشنواره فجربايدها و نبايدهاي مبارزه جشنواره اي با استبداد رسانه اي
سي و يك سالگي.../10 مديريت راهبردي در سينماي ايران
سكانس هايي از چند فيلم پليسي
در نشست سينماي آرماني عنوان شد آخرالزمان؛ حلقه مفقوده سينماي ايران
شب واقعه؛ كنتراست هاي جذاب سينمايي



يادداشتي درباره فيلم «طهران- تهران» يك بيانيه عوامانه، ارزان

پژمان كريمي
هنرمند بايد نسبت به تحولات و رويدادهاي جامعه خود داراي نظارت و ديدگاه باشد. اين «بايد» برخاسته از تعهد هنرمند است. زيرا هنرمند به عنوان انديشمند و پيشرو، هشيار و سنجشگر و يابنده راه و رهنما و رهگشاست.
اما تعهد هنرمندانه، دليل موجهي نيست كه بر پايه آن هنرمند، ندانسته، در حوزه اي كه نسبت بدان آگاهي و تخصص ندارد، درباره موضوعي كه بيگانه با آن است، ديدگاهي به دور از واقع گرايي، غيرعلمي و صرفا برآمده از حدس و گمان سطحي و شتابزده در قالب اثر هنري ارائه دهد. بدتر از اين، ديدگاه خود را كارشناسي، واقعي، قطعي و در قد و اندازه «حكم مطلق» به اذهان عمومي تحميل كند.
با تأسف بايد گفت كم نيستند هنرمندان عرصه هاي گوناگون هنري كه مي كوشند نسبت به هرگونه موضوعي «ديدگاه» عرضه نمايند.
اپيزود دوم فيلم سينمايي «طهران- تهران»، نمونه اي از به اصطلاح آثار هنري است كه نويسنده و نيز كارگردان آن، «ندانسته» به حوزه «سياست و جامعه» ورود كرده اند. اين ورود كه بر شده نگاهي معلول، بسته، مطلق، به شدت عوامانه و مدعي است، سبب شده است كه «سيم آخر» نه كاري جدي بلكه؛ «مضحك»، «دفرمه» و «ارزان» جلوه كند.
در اين فيلم، بزرگترين مشكل جوانان امروز جامعه ايراني- بنا به ادعاي صريح كارگردان در جلسه گفت وگو با خبرنگاران- محدوديت در زمينه موسيقي است و اين محدوديت موجب رنجش جوانان و دغدغه جلاي وطن شده است.
آيا به واقع دغدغه امروز جوانان كشورمان چيزي است كه «سيم آخر» مدعي است؟
آيا امروز جوانان كشور جملگي خواهان جلاي وطن اند؟
آيا اينك موسيقي در كشور ما، هنري نكوهيده برشمرده مي شود و دستگاه سياسي با آن مبارزه مي كند؟
پس خوانندگان جواناني كه يكي پس از ديگري پا به جهان موسيقي مي گذارند، خيالي اند؟ آيا دانشكده موسيقي فعال نيست؟
اما سازندگان فيلم پس از كشف محيرالعقول خود، كشف عجيب تري هم كرده اند. آنها مسئول لغو برگزاري كنسرت ها را يك فرد رزمنده معرفي مي كنند كه پرونده فساد اخلاقي آدمها را به دست گرفته است و بدون منطق، عصبي به لغو كنسرت ها مي پردازد!
شما را به خدا، اين گونه تصويرسازي از يك «رزمنده»، يك «مسئول»، به چه اندازه ما به ازاي واقعي دارد؟
سازندگان فيلم پا را فراتر گذاشته و نمونه اي از مردان متدين جامعه را، يك بازاري رياكار، به شدت سنتي، به دور از آداب اجتماعي روزآمد، در پي ازدواج دوم، ترسيم مي نمايند.
آيا براستي قشر متدين جامعه ايراني، جملگي رياكاراند؟
شايد دست اندركاران فيلم بگويند، در ميان رزمندگان و مسئولان و متدينان، افراد دورو، فريبنده و رياكار و سودجو وجود داشته و دارند؟!
بله! درست است! كسي واقعيت را كتمان نمي كند. اما نكته اين است كه در سيم آخر، «نمونه» هاي «استثنا» به «كل» تعميم داده مي شود. وقتي در يك فيلم يك مسئول حضور دارد و يك متدين تصوير شده است كه جملگي شخصيتهايي منفي اند، چه نتيجه اي جز اين مي توان گرفت كه هر شخصيت نماينده كليت گروه اجتماعي خود است؟!
بايد گفت سازندگان فيلم، در كنار نكات منفي بيان شده، جفاي ديگري هم به دفاع مقدس و رزمندگان اسلام و مدافعان كشور مي كنند. آنان در بخش پاياني فيلم، جوانان عصيان زده را كه نشانه اي ديني ندارند، با ارائه تصاويري از «شهدا» مدافعان پيش، حال و فرداي كشور توصيف مي نمايند.
آيا مضحك نيست؟!
جالب است اين فيلم كه تبديل به بيانيه اي عوامانه و سخيف شبه اجتماعي- سياسي شده، تهيه كننده اي دولتي دارد و به عنوان اثري سفارشي، قرار بوده است «تهران بزرگ» ]ظاهرا به مخاطب خارجي[ معرفي كند!
البته «سيم آخر» به عنوان بخش دوم «طهران- تهران» از يك زاويه، فيلم خوبي است! از اين زاويه كه با استناد به آن مي توان ميزان هوش و دانش و صداقت سازندگان همچنين سفارش دهندگان دولتي اين به اصطلاح اثر را به رخ كشيد(!)

 



نگاهي به بخش ضد سلطه جشنواره فجربايدها و نبايدهاي مبارزه جشنواره اي با استبداد رسانه اي

رضا فرخي
يكي از حيلت هاي نظام سلطه جهاني، استفاده از رسانه هاست؛ به دليل گسترش و تاثيرگذاري رسانه ها، دولت ها و سياستمداران استعمارگر تمركز و سرمايه گذاري خود بر آن را به ويژه در چند سال اخير به صورت فوق العاده اي افزايش داده اند.
نتيجه اين مسئله اين شده كه امروزه شاهد نوعي سلطه رسانه اي در اين عرصه هستيم كه توسط دولت هاي غربي و در راس آنها آمريكا اعمال مي شود و اين كشور براي القاي اهداف سياسي و فرهنگي و نظامي خود از رسانه ها استفاده زيادي مي كند به نحوي كه سعي دارد با يك جريان يك طرفه رسانه اي و نوعي استبداد اطلاعاتي اذهان عمومي مخاطبان خود را تحت تاثير قرار دهد و آنها را در راستاي منافع خود هدايت كند.
رسانه هايي مانند اينترنت و شبكه هاي ماهواره اي و هاليوود، همه و همه در خدمت سياست هاي آمريكا و قدرت هاي غربي قرار گرفته است. جهت گيري يك طرفه اين رسانه ها و قرار گرفتن آنها در راستاي اعمال و القاي سياست هاي كاخ سفيد همگي بر اين ادعاي سلطه رسانه اي صحه مي گذارند.
براي همين بايد به دنبال مبارزه با اين جريان يك طرفه رسانه اي رفت. جرياني كه به عقيده بسياري كارشناسان بايد از راه رسانه با آن مبارزه كرد. يعني جواب رسانه را بايد با رسانه داد. اگر ما معتقد به جنگ نرم هستيم پس بايد با دفاع نرم به استقبال اين جنگ نرم رسانه اي رفت. خوشبختانه در جشنواره فجر امسال بخشي به عنوان سينماي ضدسلطه قرار داده شده است كه مي توان آن را شروع يك اقدام جدي براي مبارزه رسانه اي دانست. چرا كه مطرح كردن اين موضوع در جشنواره فجر كه برند سينماي ايران و انقلاب اسلامي است، مي تواند نقش موثري در تنوير افكار عمومي داشته باشد.
به واقع اين كار بايد زودتر از اين انجام مي شد. چون كه بايد اذعان كرد كه ما تاكنون در مقابل هجمه هاي قدرتمند سلطه رسانه هاي غربي آن طور كه بايد واكنش مناسب نشان نداده ايم و براي همين از اين پس اگر تصميم به مقابله داريم بايد با تصميم هاي مناسب و سرمايه گذاري هاي رسانه اي با اين جريان مبارزه كرد.
در جشنواره فجر امسال اين مبارزه به صورت نشان دادن فيلم هاي ضدسلطه تجلي يافته است. فيلم هايي كه هر كدام به گوشه اي از جنايات غرب كه در جريان سلطه رسانه اي در جهان هيچ گاه مطرح نمي شود اشاره دارند. چرا كه حرف هاي مطرح شده در اين فيلم ها به مذاق اين جريان سلطه خوش نيامده و تاكنون فضاي مناسبي براي مطرح شدن آنها به وجود نيامده است. فيلم هايي مانند «غبار جنگ» ساخته ارول موريس، «دروازه ها باز است، گهگاه» ساخته ليانا بدر از فلسطين، «قفس رنج» ساخته كاترين بيگلو، «گريس رفته است» ساخته جيمز سي استروس، «دره الاه» ساخته پل هاجيس، «مين هاي زميني» ساخته دنيس اروكه از افغانستان و استراليا، «غيرقابل انتشار» از برايان دي پالما از آمريكا و كانادا، «جاده گوانتانامو» از مايكل وينتر باتم از انگليس، «در فاصله پرتاب يك سنگ» از لين هالورسن از نروژ، «سربازهاي حلبي» از اس اندرول و تي گرود از نروژ و «اقدام بعدي» ساخه غدا تراوي از فلسطين كه هر كدام به بخشي از اين جنايات اشاره دارند جزو فيلم هاي جشنواره فجر امسال هستند.
يكي از ويژگي هاي مثبت اين مورد اين است كه فيلم ها از يك نقطه خاص از جهان انتخاب نشده اند، بلكه از كشورهاي مختلف كه ديدگاه هاي مختلفي درباره خشونت آمريكا در آنها مطرح است برگزيده شده اند. چرا كه موجب جنايت ستيزي امروز در تمام جهان پراكنده شده است و براي همين جشنواره فجر امسال سعي كرده در قالب نمايش اين فيلم ها به اين موج بپردازد تا علاوه بر پرداختن به آن ها، آغازي باشد براي ساختن و توليد هرچه بيشتر اين گونه فيلم ها. چرا كه بسيار مهم است كه يك جشنواره سينمايي، پاسخي به اين هجمه هاي رسانه اي غرب و به نوعي توجيه جنايات بدهد. اين حركت امسال جشنواره بين المللي فيلم فجر را مي توان پاسخ كوچكي به جشنواره هاي غربي دانست كه در راستاي منافع و جنايت هاي غرب عمل مي كنند. جشنواره هايي مانند مونترال كانادا و يا ونيز كه با انتخاب فيلم «لبنان» در آخرين دوره برگزاري خود نشان دادند كه كاملا در راستاي سياست هاي غرب قرار دارند و سعي مي كنند جنايت هاي آمريكا و به خصوص رژيم صهيونيستي را با برگزيدن اين فيلم توجيه كنند؛ فيلمي كه روايت چهار سرباز اسرائيلي است كه جنايت هاي خود در لبنان را وارونه جلوه مي دهند.
همچنين جشنواره بين المللي تورنتو در آخرين دوره برگزاري خود با قرار دادن بخش ويژه اي با عنوان شهر به شهر با نمايش 10 فيلم، تل آويو را از ديدگاه ده فيلمساز رژيم اشغالگر قدس به نمايش درآورد. در پي اعلام اين خبر عده زيادي از فيلمسازان و روشنفكران در نامه اي سرگشاده اعتراض خود را بر اين تصميم اعلام داشتند كه اين موضوع نشان دهنده آن است كه افكار عمومي جهان اين جنايات را در عرصه رسانه نمي پذيرد و اين يك جريان يك طرفه سلطه است كه سعي دارد با هزينه هاي بسيار زياد اهداف سياسي خود را به وسيله رسانه القا كند.
علاوه بر جنبه مثبت نمايش چنين فيلم هايي در جشنواره فيلم فجر بايد به اين نكات هم توجه كرد كه تمام اين فيلم ها خارجي هستند. حال كه اين بخش در جشنواره قرار داده شده است سينماگران داخلي نيز بايد سعي كنند كه خود در اين عرصه فعاليت بيشتري كنند تا ما در جشنواره هاي بعدي شاهد حضور فيلم هاي ايراني ضدسلطه در اين بخش باشيم. چرا كه در عرصه سينماي كشور هم اين استعداد وجود دارد و هم لازم است. چرا كه بخشي از همين جريان عليه خود ايران است؛ توهين به مردم، تاريخ و فرهنگ ايران، تحريف تاريخ و واقعيت ها درباره كشورمان و... از جمله برخوردهاي سينماي سلطه با ايران است، كه بايد از اين كانال به آن پرداخته شود. بايد اين مبارزه توسط خود سينماگران ايراني صورت پذيرد تا در جشنواره بعدي ما شاهد حضور فيلم هايي عليه فيلم هاي ضدايراني، در كنار فيلم هاي ضدسلطه باشيم تا علاوه بر پرداختن به سلطه و راه هاي مبارزه رسانه اي با آن به توهين ها عليه ايرانيت پاسخي داده باشيم. در اين راستا جشنواره فجر مكان بسيار مناسبي براي پاسخگويي به جريان رسانه اي است و براي اين كار بايد در سينماي ايران و به ويژه جشنواره فجر سازوكار مناسبي به وجود آيد. به عنوان مثال براي هر فيلم و جريان تخريبي و سلطه گرانه كه در اين جشنواره به نمايش گذاشته مي شود به نوعي پاسخ سينمايي براي آن مدنظر قرار داده شود. اگر ما مي بينيم كه غرب در فيلم هايي چون «شبي با پادشاه»، «سيصد»، «سنگسار ثريا» و... در جريان يك طرفه سلطه به تاريخ و مردم ايران توهين مي كند، مي توان تمهيداتي انديشيد كه در جشنواره بعدي فيلمي در همين زمينه ساخته شود و در جشنواره فيلم فجر به نمايش گذاشته شود. چرا كه انعكاس چنين فيلمي در جشنواره فجر بهتر از هر جاي ديگري مؤثر است و تأثيرگذاري بيشتري دارد. همچنين عرصه فيلم هاي مستند در جشنواره براي مبارزه با اين جريان سلطه رسانه اي مي تواند بسيار براي مستندسازان ايراني كه بسيار صاحب سبك هستند شرايط خوبي را براي پاسخگويي و مبارزه فراهم كند. چون كه خود مبارزه عليه سلطه يك بحث تحليلي است؛ چه در بخش ساخت فيلم هاي بلند و چه در بخش ساخت مستند. چرا كه در ابتدا بايد اين جريان آسيب شناسي شود و راه هاي مبارزه با آن در عرصه سينما و رسانه مشخص شود و سپس تمهيداتي براي مبارزه با آن انديشه شود كه در اين بين جشنواره فجر كه ميعادگاه كارگردانان و دست اندركاران و فعالين رسانه اي است مي تواند بستر خوبي براي اين جريان باشد تا علاوه بر بحث هاي تحليلي در اين جشنواره تصميم به توليدات آثار رسانه اي گرفته شود.
همچنين بايد به اين نكته توجه كرد كه بايد در انتخاب فيلم ها براي بخش سينماي ضدسلطه توجه و ظرافت خاصي در نظر گرفته شود. چون كه در صورت عدم دقت مي تواند نتيجه معكوس داشته باشد؛ تا به امروز بيشتر فيلم هاي ضدسلطه از خود دست اندركاران سينماي غرب بوده است و به هر حال آنها بسياري از نكات را بازگو نكرده اند و براي همين بايد دقت كرد تا فيلمي كه در اين بخش نمايش داده مي شود واقعاً ضد جريان سلطه باشد. چرا كه به هر حال اين فيلم ها باز هم تا حدودي تحت تأثير جريانات سياسي و فرهنگي سينماي غرب بوده اند. بايد به اين مسئله توجه داشت كه سينماي غرب نه تنها در حوزه سياسي بلكه در حوزه هاي ديگر هم روي به سمت سلطه آورده است. اما به هر حال اين حركت در جشنواره فجر مي تواند آغاز راهي براي مبارزه حرفه اي با جريان سلطه باشد كه تاكنون به صورت منسجم انجام نشده است.

 



سي و يك سالگي.../10 مديريت راهبردي در سينماي ايران

ابراهيم محسني
حالا ديگر به ايستگاه پاياني اين ستون رسيده ايم؛ روزها و شب هايي را كه در جشن سينماي ايران بوديم؛ فرصت مغتنمي بود براي بازخواني يك تاريخ جوان؛ افت و خيزهايش؛ اميد و دلواپسي هايش؛ افق هاي پيش رو و فرصت و تهديدهايش. اين روزها كه گذشت، سينماي انقلاب در ظاهر سي و يك سالگي را جشن گرفت اما در حقيقت هنوز چونان كودكي است كه گاه از سر ذوق و قريحه كارهايي انجام مي دهد كه شيرين است و گاه بي تجربه و بي محابا رفتاري از خود بروز مي دهد كه تلخ و گزنده است. گاه با نقشه سخني مي گويد و گاه بي هدف و سردرگم راهي مي جويد. سينماي انقلاب امروز در عبور از گردنه ابتذال و آزمون و خطا موفق بوده اما زمزمه هايي مبني بر رها شدن در سرازيري ابتذالي جديد به گوش مي رسد كه تنها حدس و گمانه نيست.
امروز با اينكه سي و يك سال از حيات انقلاب مي گذرد اما در هيچ ژانر سينمايي؛ 31 اثر بلند و فاخر و قابل دفاع وجود ندارد؛ حتي با حجم بالاي توليد و تب تند سينماگران در دهه 60 و 70 هم 31 فيلم دفاع مقدس كه بتوان با شناسنامه نظام در بيرون مرزهاي اين كشور نمايش داد؛ نداريم، گرچه سينماي دفاع مقدس، نسبت به باقي حوزه ها وضع بهتري دارد. آيا 31 فيلم بلند قابل دفاع در ژانر كودك، كمدي، خانواده، سياسي- امنيتي، تعليق و دلهره، اكشن، عاشقانه و... در ليست سي و يك سالگي سينماي انقلاب وجود دارد؟ توقع 31 فيلم راجع به تاريخ انقلاب را اصلا نداريم اما ژانرهاي شناخته شده سينما چطور؟ به جاي همه اينها و سه برابر اين عدد، براي ژانرهاي شبه روشنفكري، سينماي صامت(!) و همچنين سينماي شعاري و لمپنيزم فيلم داريم.
نگاهي به محصولات سينمايي كشور در يكسال گذشته مشخص مي كند كه فيلمسازان ما تنها و تنها به دليل گره هاي اقتصادي اگر براساس دغدغه و تكليف به سينما روي آورده بودند، امروز ديگر تنها براي سربلندي نزد تهيه كننده از «سينماي فاخر» به دو جاده كاملا غيرسينمايي و غير قابل دفاع هجرت كرده اند: سينماي تجاري و سينماي شبه روشنفكري كه در اولي گيشه را بدست مي آورند و در دومي جوايز بين المللي را.
در تمام اين روزها و ستون هاي نوشته شده بارهاو بارها بر نقش مديريت تاكيد شد و امروز هم به عنوان آخرين ايستگاه اين مجموعه يادداشت هاي روزانه، تاكيد مي كنم كه سينماگر انقلاب در فرآيندي كه مديريت در آن نقش اصلي را ايفا مي كند؛ متولد مي شود و قد مي كشد. اگر اين مديريت بر مبناي يك قانون مندي و هدفمندي باشد اين سينماگر بي هيچ دغدغه اي، فكر و ايده خود را روي پرده مي نشاند اما اگر سليقه اي و شخصي با سينما رفتار شود؛ سينماگر راهي ندارد جز سازش و مقابله. در واقع يا خود را با نوع نگاه مديران هماهنگ مي كند و يا در مقابل تغييرات مديريتي و اعمال سليقه ها، واكنش نشان مي دهد كه در هر دو جريان، از زمره هنرمندي خارج شده است. سينماي انقلاب امروز نيازمند تنفسي دوباره است؛ كه با بازخواني تاريخ 31 ساله اش و ترسيم افقي براي آينده محقق مي شود. پاسخ به برخي سؤالات شايد پايان خوبي براي اين مجموعه ستون هاي روزانه باشد؛ سؤالاتي كه خود جواب خود را دارند.
چرا سينماگران ما در خلق تصاوير زندگي روزمره هم ناتوانند؟ چرا در فيلم ها، از پس يك سكانس تصادف و يا دعواي معمولي هم برنمي آييم؟ چرا توليدات سينمايي بيشتر از آنكه با ظرافت و دقت توليد شود بر مبناي حاشيه و چهره سازي شكل مي گيرد؟ چرا بعد از 31 سال همچنان مشكل فيلم نامه در سينماي كشور يعني سينماي انقلاب وجود دارد؟ چرا تهيه كننده ها حاضرند براي ستاره هاي بي فروغ هزينه كنند اما براي فيلم نامه خوب پولي نمي دهند؟ چرا در سينماي كشور پروژه هاي عظيم هر 10 سال يكبار اجرا مي شود؟ چرا سرمايه گذاري هاي ما بر روي افراد است به جاي افكار؟ چرا استعدادها را خراب مي كنيم و بازاري ها را بزرگ مي كنيم؟ چرا هدف گذاري سينماي انقلاب با وجودي كه از فرق سر تا ناخن انگشت پا وابسته به دولت است، هميشه مسيرهاي انحرافي داشته است؟ چرا دولت ها و مديريت ها بيشتر به «حال و امروز» فكر مي كنند به جاي آنكه فردا را ببينند؟ چرا سينماي پاك و زلال اجتماعي رو به موت است به همراه سينماي كودك و كمدي و سياسي؟
شاه كليد تمام اين پرسش ها و گره ها «استراتژي و مديريت» است يا به عبارتي «مديريت راهبردي» در صحنه فرهنگ و نه مديريت سليقه اي و زودگذر و در مسير باد!
فرافكني و فرار از مسئوليت درد سينماي انقلاب را حل نمي كند؛ وجود برخي سينماگران مخالف و حتي معارضي كه بيرون كشور، عليه نظام تصويرسازي مي كنند در فرآيندي بلندمدت و از دل مديريت ها حاصل شده است و نه يكشبه و آني. بايد قبول كرد كه حوزه فرهنگ و بويژه سينما از جمله حوزه هايي است كه در تاريخ سه دهه حيات انقلاب همواره در حاشيه بوده؛ چه در تصميم گيري ها و برنامه ريزي ها و چه در اجرا. يا در حاشيه و يا در ويتريني تزئيني.
به هر تقدير، مديران فرهنگي در وهله اول و سينماگران كشور در وهله بعدي بايد بدانند كه نظام جمهوري اسلامي ايران نه براي كسي مسير محدودي را ترسيم كرده و نه نسخه اي پيچيده اما محض تنفس در جمهوري اسلامي انتظارات و توقعاتي هم دارد كه البته هيچگاه به صورت دستورالعمل و بخشنامه مشخص نشده اما توقعاتي است كه انقلاب از هنر- صنعت سينما دارد؛ سينماي انقلاب بايد پنجره اي براي نمايش ظرفيت ها و زيبايي هاي نظام در كنار بيان هنرمندانه ضعف ها براي ترسيم آينده باشد؛ اين توقع زيادي از سينماگران انقلاب نيست كه البته اول متوجه مديران سينمايي است. با اين همه بايد سي و يك سالگي سينما را جشن گرفت و با برنامه ريزي صحيح و همكاري مديران و مجموعه سينماگران انقلاب- همه سينماگران كشور- مسير رشد كشور را از همين مديوم ماندگار و موثر، كليد زد.

 



سكانس هايي از چند فيلم پليسي

ظاهراً امروز جشنواره تمام مي شود اما خيلي چيزها هنوز براي من در هاله اي از ابهام است. تازه گاهي وقت ها در ابهامي از هاله است. مثل اينكه چرا همه چيزمان به همه چيزمان مي آيد و چرا همه كاري را مي كنند كه دست بر قضا اصلا به آنها ربطي ندارد و نبايد بكنند. مثلا طرف تا پريروز داشته توي خانه از روي كتاب سرآشپز يانگوم بزرگ، قرمه سبزي درست مي كرده و حالا آمده فيلم ساخته؛ يا آقايان تا پس پري روز داشتند توي خيابان گشت مي دادند و لباس پليس به تن داشتند، حالا شده اند تهيه كننده و چپ و راست فيلم مي سازند. آن يكي بعد از 20سال فيلم سازي رفته مولوي پرنده مي فروشد در حد بنز. يا همين هم صنفي خودمان تا يكسال پيش در روزنامه ]...[ آگهي مي گرفت حالا فيلم نامه مي نويسد. 10 روز جشنواره برگزار شد و حدود 800 خبرنگار آمدند برج ميلاد و فيلم ديدند و شام و ناهار دو دست؛ نسكافه و كيك؛ هفت دست زدند به بدن اما... اما سر جمع خروجي اين همه خبرنگار و اصحاب رسانه شما بگو 100 تا بي خبري به جون خودم! عمراً اگه غير از مطالب خبري كه رزق روزانه است و نيازي به جشنواره هم ندارد، 50 تا نقد و يادداشت در اين ايام نوشته شده باشد. جان؟ تحريم؟ چي مي گي؟
خلاصه كه اين از عجايب جشنواره امسال بود. به هر حال ضمن تشكر از نهادهاي سينمايي كشور كه نتوانستند يك دهم ناجا هم فيلم توليد كنند و با اهداي سيمرغ بلورين پركارترين تهيه كننده به نيروي انتظامي و مؤسسه ناجي هنر به برخي شاهكارهاي اين مؤسسه در ساخت و پرداخت برخي فيلم هاي امسال توجه بفرماييد؛ قبلا از هرگونه هماهنگي بين سكانس هاي زير و واقعيت هاي جامعه تبري جسته و به خدا پناه مي برم. حلال كنيد ما را:
شب- خارجي- خيابان
باران مي بارد. موتورسواري مشكوك، كيف زني جوان را مي قاپد؛ زن جيغ مي زند اما بي فايده است. يك نفر ناگهان موبايلش را برمي دارد و به 110 زنگ مي زند. موتورسوار ناگهان صداي آژير و نور قرمز را پشت سرش حس مي كند.
- موتور بزن كنار! دزد بي حيا بزن كنار وگرنه مي زنيمت كنار.
- (موتورسوار دندان هايش را به هم فشار مي دهد) لعنتي ها!
سه سوت بعد موتورسوار دستگير مي شود و با احترام راهي زندان مي شود. در زندان هم پشيمان مي شود و بعد از چند ساعت راهي خانه مي شود. تازه كلي هم عوض مي شود و قول مي دهد برود يك كار خوب پيدا كند و اگر پيدا نكرد به جناب سروان بگويد كه او برايش پيدا كند.
شب- خارجي- مقابل يك خانه
نور گردان پليس روي پنجره طبقه سوم افتاده است. درون طبقه بدجوري شلوغ است و جمعيت زيادي از جوانان خوشحال روي ويبره هستند.
صداي زنگ خانه باعث خفه شدن صداي ضبط طبقه مي شود. در عرض دو سوت همه جوانان خز و خيل از پنجره خانه فرار مي كنند و پليس تا سه صبح در خيابان گلچرخ مي زند.
شب- خارجي- بيرون شهر
پليس در حال پي گيري گم شدن يك پدر و پسر است كه دو شب پيش سوار ماشين غيرخطي شده اند و ديگر كسي از آنها خبر ندارد. ناگهان يك كاميون كنار ماشين پليس مي ايستد. يك نفر سبيل در رفته با صداي كلفت: جناب سروان! جناب سروان! دو نفر رو اون پايين كشتن انداختن تو چاله.
جناب سروان كلاهش را بر سر مي گذارد و ديالوگ مي فرمايد: سوار شو! و به همراه سربازش كه خيلي فرز در ماشين را باز و بسته مي كند و با بكس و باد ماشين پليس را در خاكي راه مي اندازد به سمت آن چاله مي روند و جنازه ها را مي جويند.
شب- داخلي- مركز كنترل ترافيك
فرمانده نيرو: تصوير خيابون قائم مقام رو زوم كنيد لطفاً! لعنتي! دستور بده نيروها اعزام بشن.
- بله قربان. از عقاب به صمد. از عقاب به صمد. خيابون قائم مقام رو خلوت كنيد.
- فرمانده: امشب توي تهرون چه خبره؟ چرا اينقدر عروسي گرفتن مردم؟
- چه كار كنيم قربان؟
- بگو يه تيم برن سمت هفت تير؛ اونجا هم شلوغه.
- فرمانده اينجا رو...
- واي خداي من... (صدا و تشعشع انفجار و قتل هاي زنجيره اي عروسي هايي كه عددش به 17 رسيد)
- واي خداي من... فيلم انفجار رو بدين بچه ها بررسي كنن شايد چيزي دستگيرشون بشه.
- بله قربان.
- چقدر كار ما سخته... چقدر ما خسته مي شيم. اون از تو خونه كه زن و بچه قهر كردن رفتن اينم از سركار... بزن بريم گروهبان.
روز- داخلي- آگاهي تهران
- قربان حرف نمي زنه.
- غلط كرده. الان مي آم.
جناب سرهنگ وارد اتاق بازجويي مي شود. با عصبانيت دست مي گذارد روي صندلي متهم و فرياد مي زند: مي خواي همكاري كني يا نه؟
متهم: من بي گناهم.
جناب سرهنگ: همه اولش همينو مي گن.
- ولي من واقعاً بي گناهم.
- حرف بزني به نفعته! يه مادر اون بيرون داره از بي خبري سكته مي كنه. حرف بزن ديگه.
- من چيزي نمي دونم.
- باشه. بريم.
جناب سروان: ولي قربان زمان رو داريم از دست مي ديم.
جناب سرهنگ: مي دونم ولي اون چيزي نمي دونه. من از چشماش فهميدم.
جناب سروان: خب شايد داره دروغ مي گه.
جناب سرهنگ: خب كه چي؟ نكنه مي خواي به زور ازش حرف بكشم؟! خودش با ما همكاري مي كنه من ته دلم روشنه.
متهم كه مكالمه سرهنگ و ستوان را شنيده يكباره پقي مي زند زير گريه و فرياد مي كشد: مي گم... مي گم... همه چيزو مي گم... من نمي خواستم اينطوري بشه... هق هق هق...
عصر- داخلي- بازداشتگاه كلانتري
- من 5 سال كنكور دادم ولي قبول نشدم. از بس همه اش سهميه بود و بچه خرخون...
- به جهنم! چرا دوست منو كشتي؟
- نمي خواستم بكشم ولي...
- ولي چي لعنتي! چرا كشتيش؟ (كمي آه و اشك)
- اون با من خوب تا نكرد ولي من اراذل اوباش نيستم. من عاشق فيزيك هسته اي ام.
- جدي مي گي؟
- آره.
- الان كجايي؟
- الان زندانم.
- چطوري با موبايل من تماس گرفتي؟
- برادران متعهد و زحمت كش زندان اجازه دادن بيام و تماس بگيرم. من به اونا گفتم كه فقط به تو اعتراف مي كنم.
- الان تاكسي مي گيرم ميام.
- لطفاً تحقيقات رو هم با خودت بيار چون من به نتايج خوبي رسيدم.
- واي چه خوب..
¤¤¤
و نمونه هاي ديگري كه همه و همه نشان از شجاعت، سلامت، درايت، حفاظت و امنيت كامل نيروهاي پليس كشور را مي توانيد در بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر نوش جان كنيد.
¤
اين يك ستون طنز روزانه بود كه تمام شد؛ اسنادش هم موجود است؛ ضمناً تذكر كتبي معاونت مطبوعاتي براي ستون آخر، تنها يك كلمه است: مي بندمتون.

 



در نشست سينماي آرماني عنوان شد آخرالزمان؛ حلقه مفقوده سينماي ايران

نشست «سينماي آرماني» در قالب سلسله جلسات «سينماي ايران، چشم انداز دهه 90» در حاشيه بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر برگزار شد.
در اين نشست دكتر اسماعيل شفيعي سروستاني (مدرس دانشگاه و تحليلگر فرهنگي) و احمد ميرعلايي(مدير بنياد سينمايي فارابي) سخنراني كردند.
شفيعي سروستاني در سخنراني خود به بررسي رويكرد غرب به آخرالزمان از چند ديدگاه پرداخت.
او گفت: تمدن غرب با انكار اسطوره ها و پشت پا زدن به دين و مقدسات سعي در پايه ريزي تمدني جديد دارد و از ابتدا هم تلاش كرده كه در اين راه ريشه مخالف را بزند تا بتواند به تنهايي تمدن ساز باشد و به نحوي با ايجاد ترديد و نفي تاريخ گذشته، تمدني جديد را پايه گذاري كند.
وي با توضيح تاريخچه ورود سينما به ايران اظهار داشت: بدون نگاه به پشت سر نمي توانيم براي آينده تصميم بگيريم. از سوي ديگر كاركرد سينما در هر كشور به تعاريف آن كشور از سينما بستگي دارد.
شفيعي ادامه داد: اگر آمريكا اكنون 38 هزار و 970 سالن سينما دارد دليل اش اين است كه به تداوم تاريخ خود مي انديشد و به همين دليل در پي آن است كه در سالن هاي سينما به معرفي قهرمان بپردازد.
وي افزود: اگر سينماي ايران را از موارد مختلف با سينماي جهان مقايسه كنيم و به بخش هاي مختلف سينماي دنيا و به ويژه هاليوود توجه داشته باشيم قطعاً به نتايج مهمي دست خواهيم يافت.
وي تهاجم رسانه اي غرب عليه ايران به واسطه شبكه هاي ماهواره اي را بمباران صوتي و تصويري توصيف كرد و گفت: امروز مردم ما درباره اين بمباران صوتي و تصويري تا اين اندازه آسيب مي بينند، حال در اين ميان معلوم نيست كه هنرمندان ما براي اعمال بازدارندگي از غرب چه كاري را انجام داده اند.
شفيعي ادامه داد: اكنون باتوجه به هجمه هاي مختلفي كه عليه مسلمانان و اسلام صورت مي گيرد، سينماگران ما بيش از همه نيازمند آگاهي و حضور آگاهانه هستند. اين ضروري ترين امر براي يك هنرمند است چرا كه مي تواند به شدت تاثير بگذارد.
وي اضافه كرد: نمي دانم چرا همه مشكلات را به مسئولين برمي گردانيم بنده طرفدار كسي نيستم و تاكنون 600 تا 800 مقاله در نقد مسئولان فرهنگي نوشته ام اما با اين وجود اين را مي گويم كه ما از ابتداي انقلاب تاكنون نقاط عطف مختلفي را تجربه كرده ايم، اما كدام يك از اين نقاط عطف توسط سينماگران ما دنبال شده است.
اين مدرس دانشگاه تصريح كرد: از نظر بنده نمره سينماگران ما صفر است، چرا كه آن ها در اين زمينه هيچ تكليفي انجام نداده اند.
شفيعي در پايان گفت: اكنون ما در زمان غيبت حضرت حجت قرار داريم و سينماي دنيا همواره در حال ساخت آثار آخرالزماني است، حال چرا سينماگران ما كه از همه چيز فيلم ساخته اند حتي به اندازه انگشتان يك دست اثر قابل قبول در اين زمينه ارايه نكرده اند.
احمد ميرعلايي نيز گفت: وقتي به جشنواره مختلف جهاني مي رويم آنها يك قله براي خود درست كرده اند و هدفمند عمل مي كنند. متاسفانه در سينماي كشور ريشه ها و اثرات اين قله ديده نمي شود. صحبت نقد مديران نيست، بلكه يك هجمه فرهنگي صورت گرفته و آنها دارند بر ما پيروز مي شوند. ابزارها را شناسايي كرده اند و مي خواهند در كشور ما اغتشاش ايجاد كنند. ما افتخار مي كنيم كه جوان هايي داشتيم و داريم كه شهادت طلب هستند اما واقعيت اين است كه دشمن خانواده ها را هدف گيري كرده است.
ميرعلايي در ادامه افزود: رهبر فرزانه ما اين خطر را احساس كردند و به ما گوشزد كردند. ما در جشنواره هاي خودمان فيلم هاي كوتاه را ببينيم و وقتي مروري اجمالي انجام دهيم متوجه خواهيم شد كه سينماي ما به كجا مي رود.
او گفت: در خارج از كشور، «مرثيه برف» به نمايش درآمد و بعد از فيلم، آنها صحبت از حافظ كردند. ما براي حافظ چه كرديم؟ سينماي آرماني در حافظ تجلي پيدا مي كند و ما بايد مطالعه خود را در اين زمينه بالا ببريم. وي گفت: ما بايد به سينماي آرماني توجه كنيم. دنيا در پي اين است كه سينماي ايران چه مي كند و بعضي ها را تشويق به فيلم بد ساختن كرده اند. آيا «عباس كيارستمي» هم فيلم بد ساخت؟
ميرعلايي گفت: سينماي آرماني مركزش در ايران است اما ما متاسفانه از سينماي آرماني دور شده ايم. اتخاذ راهكار براي بازگشت به سينماي آرماني، وظيفه اوليه من در بنياد سينمايي فارابي است. مديران قبلي هم زحمت كشيده اند اما روش ها فرق مي كند.
وي گفت: هدف من رسيدن به سينماي استاندارد است و اين كار با يك سال صورت نمي پذيرد و از همه فيلمسازان و منتقدان مي خواهم در اين راه به من كمك كنند تا ما بتوانيم جاي پاي خود را سفت كنيم.
مديرعامل بنياد سينمايي فارابي گفت: كار از فيلمنامه استاندارد شروع كرده ام. فيلمنامه استاندارد بايد واجد ويژگي هايي باشد كه صرف جذابيت در آن مطرح نباشد. ما ابتدا بايد در داخل كشور به اين استاندارد برسيم و سپس در منطقه و بعد در جهان.
وي افزود: ما بايد درباره سينماي آرماني و راه رسيدن به آن مطالعه كنيم. ما بايد در فرهنگ خود دقيق شويم. ما در منازل خود قرآن را داريم اما آن را كنار گذاشته ايم و به آن مراجعه نمي كنيم. در حال حاضر سينماي آرماني بايد هدف گذاري مشخصي داشته باشد، چرا كه دشمن هدف گذاري كرده است.

 



شب واقعه؛ كنتراست هاي جذاب سينمايي

محمدرضا محقق
فيلم «شب واقعه» با وجود برخي معايب و ضعف هاي روايتي، اما در مجموع اثري قابل دفاع و در ژانر دفاع مقدس تصويري منصفانه و با ساختاري منسجم سينمايي و ماندگار براي اهالي سينما خواهدبود.
برخلاف آثار متنوعي كه طي سالهاي اخير فضاي ضدجنگ را دنبال مي كنند و به نوعي ستيزه جويي با آرمانهاي دفاع مقدس و رزمندگان را در لايه هاي مختلف خود پي مي گيرند اما فيلم شهرام اسدي برخوردار از نوعي غيرت ميهني و حميت ايراني بود؛ كاراكتر اصلي فيلم كه يكي از ساكنين بومي جنوب كشور درسالهاي جنگ و از داغديدگان سال هاي دفاع مقدس به شمار مي رود، با حضور پرخون و در عين تهديدها و اشتباهات مقطعي، درنهايت شخصيتي مي شود كه بازتاب جلوه هاي ارزشمند ملي و جان بركفي هاي مردم سرزمين ايران در سالهاي حماسه و خون مي گردد.
فيلم شهرام اسدي داستان جنگي خود را دربستر يك روايت خانوادگي و كش و قوس هايي كه ميان يك پدر و فرزند نوجوانش پديدمي آيد، شكل مي دهد.
كودك كه عازم جبهه و خواستار حضور درميدان نبرد است و پدر كه با اين كار او مخالف است و براي حضور او در جبهه مانع تراشي مي كند.
كش وقوس هايي كه ميان اين دو در طول داستان ادامه مي يابد درفيلم منجر به كشيده شدن پدر به عرصه نبرد مي گردد تا جايي كه با پيش رفتن وقايع داستاني و قرارگرفتن كاراكتر اصلي فيلم در موقعيت شهر جنگ زده جنوب كشور او متوجه انجام عملياتي ازسوي نيروهاي عراقي مي شود و با مطلع نمودن نيروهاي خودي موجبات عمليات پيروزمندانه اي را براي رزمندگان ايراني فراهم مي آورد. «شب واقعه» حديث پايبندي مردم ايران به خاك وطن و خوني است كه در رگ ايماني و ايراني آنها جاري است.
«شب واقعه» حكايت بريدن انسان از تعلقات دنيوي و آمال و آرزوهاي شخصي و پيوستن او به ارزش هاي فراتر از اين است، ارزش هايي كه در تداعي نجات خاك ميهن و در تلاقي حس ميهن پرستانه و روح آزادگي طلب انسان پديد مي آيد.
شهرام اسدي، درفيلم «شب واقعه» با يك اجراي مناسب و ريتم متوازن توانست داستان خود را در بستر روايتي جذاب تعريف كند.
بي ترديد فيلم «شب واقعه» يكي از آثار ارزشمند سينمايي دفاع مقدس در طول سالهاي اخير خواهدبود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14