(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 11 خرداد 1389- شماره 19659

4 سال انتظار...
ممد نبودي ببيني شهر آزاد گشته...
نامه سر گشاده دانشجويان دانشگاه شاهد مراقب باشيد تاريخ تكرار نشود
3هزار نفر از دانشجويان تحصيل كننده در خارج آقازاده هستند
اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي 2 دانشگاه مشخص شدند
40درصد دانشجويان تنها در 5 رشته تحصيلي
هم چشمي پرهزينه



4 سال انتظار...

سميه بكشلو
هفت روزي است كه همت ها مضاعف شده و كارها بيشتر، تا ميزبان دو مرد آسماني در بين زمينيان در حوالي همين مساحت دانشگاه باشيم.
از دانشگاه بگويم!
دارم به چهارسالي كه گذشت فكر مي كنم. 4 سال گذشت و دينمان فقط در حاشيه هاي سياسي و جريان هاي واهي هضم شد! 4 سال گذشت...
چهارسال مي خواستيم كار فرهنگي كنيم.جلسات و برنامه ريزي ها و بودجه، دعوت استاد و كلاس و... تمام شد!
مي خواستيم دانشگاهمان رنگ و بوي خدا بگيرد.
مي خواستيم شهدا را به همه بشناسانيم.
اما گفتند: شهيدان را شهيدان مي شناسند.
بلند كردن تابوت شهدا كجا و تابوت كردن آرمانهاي شهدا كجا! دم از شهيدان زدن كجا و به مسلخ بردن جبهه ها كجا! فرصت براي اين حرف ها نيست!
خيال خامي بود. آرزوي حضورتان 4 سال بود در سينه مان عقده كرده بود. آمديد و عقده دل هايمان وا شد!
بياييد دردهاي دلم را بشنويد كه سخت و تلخ گشته است.
يادتان هست دفتر خاطراتتان را، وصيت نامه هايتان را، نوشته بوديد:
شهادت يعني ولايت، گفته بوديد مي رويم تا ولايت زنده بماند. اما اينجا سال پيش در امتحان ولايت عده اي مردود شدند و باورم هست تلخ تر از مردود شدن در ولايت، هيچ چيزي نيست. كلاس هاي بصيرت اينجا مدتي ست كه تعطيل است.
استادان هميشه تاريخ! قلبمان و ذهنمان تمناي حضور حتي يك ثانيه در كلاستان را دارند. كاش آنقدر فهميده بوديم تا فهميده ها را بفهميم.
گفته بوديد حجاب شما به خون ما رنگ مي دهد. اينجا چيزي سرخ نيست...
اما با آمدنتان فهميديم كه خون مي تواند خارج از رگ ها نيز جاري شود كه اينجا هيچ چيز سرخ نيست!
خواستارم كه با تو درد دل كنم
گريه ام ولي امان نمي دهد...
از صف هاي خالي نمازهاي جماعت و از كلاس هاي خالي درس ايثار و فداكاري، از تعطيلي جهاد و درس و مشق هم مي پرسيد!
نامدارترين شهدا!
بياييد كه ما امانت دارهاي خوبي نبوده ايم.
پس از چهارسال اردوي جنوب رفتن اينبار ما آماده شديم تا چشم هايمان را ميزبان آمدنتان كنيم. قاعده بازي اين بود مي رويم به استقبالشان كه ما را بدرقه كنند.
بياييد كه نام هايمان معني بگيرند و زنده شوند. فقط شعار بود كه «دانشگاه زنده است». بياييد كه روح دانشگاه تنها با رشح نفحات شما مي تواند سرپا شود.
رفقا! اسپندها را دود كنيد. بلند شويد. بياييد و خداوند را ببينيد كه چگونه در وجود گمنام، نامي مي شود.
آب و جارو كنيد. چشم هايتان را بشوييد، آرام قدم بگذاريد. امام زمان امروز اينجا ميزبان است. گوش كنيد! صداي قدم هايش را مي شنويد! عطر گل نرگس همه جا پيچيده.
چشم بگردانيد خدا در همين نزديكي ست...
بصيرت را چراغ راه كنيد، شهدا ميانه خوبي با انسان هاي بي بصيرت ندارند...
سلام و صلوات را نغمه استقبالتان كنيد.وضو بسازيد و نيت كنيد. قرآن ها را باز كنيد؛ باز هم آيه هاي نور و بشارت... بازهم آيه هاي جهاد و شهادت...
بياييد و سرود شهادت را اين بار با هم به ياد امام و شهدا زمزمه كنيم.
در لحظات زيباي حضور و ميثاق با شهدا ما را نيز دعا كنيد.
¤ اين متن دلنوشته ايست كه به بهانه تدفين شهداي گمنام در دانشگاه زنجان به رشته تحرير درآمده است.
¤ دانشجوي فني دانشگاه زنجان


 



ممد نبودي ببيني شهر آزاد گشته...

ميلاد شارعي
ممد نبودي ببيني...
شهر را ميخواستند بگيرند، و شهر ديگر خرمشهر نبود. شهر همين تهران بود. تهراني كه روزي تو نگذاشتي حراميان حتي به گرفتنش فكر كنند. همان ها كه مي خواستند 6روزه در تهران كنفرانس خبري بگذارند و الان جسد متعفنشان مشخص نيست در شكم كدام سگ تكريت گنديده است.
ممد نبودي ببيني...
بعضي ها از طلا بودن پشيمان گشتند، و به مس هم راضي نشده و زباله شدند، اصلاً نفهميدند چه شدند... همان اول هم چيزي نبودند...
هرچه بود تو بودي و امام و ياران تنوري امام اما اينها از تنور نانش را مي خواستند...
ممد نبودي ببيني...
همين روزها بود گمانم... كه ديگر نيازي به كمك به فلسطين احساس نميشد! لبناني ها كه از جوانان بيكار كشورمان خونشان رنگين تر نيست!!! نفت حق مردم خودمان است. بايد بسوزانيمش ولي شايد شرف و مردانگي هم بسوزد اما قرار بود خيالي نباشد...
ممد نبودي ببيني...
ديگر خاكي بودن و ساده بودن كهنه شده بود هركس پرستيژش بيش برفش بيش...
آري شايد بهتر بود تو هم با كت و شلوار ايتاليايي ميجنگيدي احتمالاً دو سه روزي بيشتر مقاومت ميكردي...
نبودي ببيني... ولي نعمتان اين انقلاب شهروند درجه دو شدند. و رأيشان بي كيفيت!!
ممد باورت ميشود؟ همان ها كه در كنار خودت جنگيدند اصلاً خودت هم! همه باهم شهروند درجه دو شديم. نظرمان قرار بود همچين ارزشي در دموكراسيشان نداشته باشد. قرار بود اصلاً مردم نباشيم وقتي نميخواهيمشان!
ممد نبودي ببيني...
خرداد المعظم، ماه بزرگ مكرم، به ميداني بزرگ از جنگ تبديل شد. جنگي كه نيروهايش در مظلوميت عين همان سي و دو سه نفر نيرويي بودند كه خرمشهر رو نگه داشتند...قرار بود يك هفته اي كار يكسره شود و كنفرانس خبري برگزار شود البته يك روز بيشتر به ما وقت دادند بيشتر از 6روز وعده داده شده توسط ديكتاتور بعثي!
ممد نبودي ببيني...
شهر آزاد گشت... ولي به خون دل
خون دل براي ديدن نيروهايي كه اسير وسوسه ها و شبهه هاي شيطان شده بودند و هرچه ميگفتي نمي شنيدند. فقط بايد قسمشان ميدادي به خون تو و دوستانت...
برخي نامت را كه مي شنيدند كمي متحولانه نگاه ميكردند و برخي حتي با ادعاي دفاع از خون تو و همت و باكري مي خواستند شهر را بگيرند...
ممد نبودي ببيني...
شهداي عمليات آزادسازي، شهر را غريبانه به گلزار برديم و دولتي هاي زمان تو در مراسم ختم سبزهاي از خدا بي خبر شركت كردند. مي گويم در آن زمان اينها در مراسم ختم بعثيون هم شركت مي كردند؟
ممد بودي و ميديدي، هستي و ميبيني و خواهي بود و خواهي ديد
ممد روز ظهور شايد ما نباشيم اما تو هستي...
دعا كن براي ما
به ياد آور ما را
اگر نيرو خواستي ما تجربه آزاد كردن شهر را داريم، نمي گوييم كاركشته ايم ولي اندك بصيرتي داريم.
ممد ترا به جان زهرا يادت نره ها...
¤ منبع : وبلاگ بصيرت دانشجويي

 



نامه سر گشاده دانشجويان دانشگاه شاهد مراقب باشيد تاريخ تكرار نشود

انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شاهد در نامه اي سرگشاده خطاب به نوه بنيانگذار فقيد نظام جمهوري اسلامي، تأكيد كرد: بار ديگر وصيت نامه سياسي الهي امام خميني(ره)، رنجنامه ابوي محترمتان به مرحوم منتظري و نيز وصيت نامه ايشان را بازخواني كنيد.
متن كامل اين نامه سرگشاده به شرح زير است.
«به حسن و برادرانش اين توصيه را مي كنم كه هميشه سعي كنند در خط رهبري حركت كنند و از آن منحرف نشوند كه خير دنيا و آخرت در آنست و بدانند كه ايشان موفقيت اسلام و نظام و كشور را مي خواهند. هرگز گرفتار تحليل هاي گوناگون نشوند كه دشمن در كمين است!» (قسمتي از وصيت نامه يادگار امام، مرحوم سيداحمد خميني)
«امروز بايد در كنار نظاممان پشت سر رهبري قرار بگيريم. رهبر ما شاگرد امام است. رهبر ما از چهره هاي شناخته شده انقلاب كه ساليان سال در زندان هاي رژيم سفاك پهلوي بسر برده، است. هيچكس حق شكستن حريم رهبري را ندارد. حرمت رهبري نظام اسلامي از اصول خدشه ناپذير انقلاب اسلامي ماست. همه بايد به دستورات رهبري عمل كنند. ما امروز موظف هستيم پشت سر مقام رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي حركت كنيم. هر چه ايشان گفت گوش كنيم، اگر روزي حركت ما با حركت ولي نخواند، بدانيد كه نقص از ماست!» (فرازهايي از بيانات مرحوم سيداحمد خميني)
جناب حجت الاسلام سيدحسن خميني
سلام عليكم
در حالي كه روزهاي زيادي تا 14 خرداد و سالگرد رحلت بنيانگذار فقيد انقلابمان باقي نمانده است، متأسفانه شاهد رفتارهايي غيرمعمول از سوي شما هستيم كه تذكر و تلنگر آن را بر خود واجب دانستيم و اميدواريم مؤثر افتد گر چه دوستي شما با سران فتنه به سبب قرابت خويشاونديتان بر همگان هويدا و آشكار است، اما از شما انتظار مي رفت به دليل وابستگي نسبي خود با حضرت امام(ره)، نام ايشان را كه ماوراي فعاليت جناحي و سمت و سو گيري هاي سياسي بوده و هست، به رفتارهايي كه پايه هاي آن بر اساس تفكر ماكياولي و قدرت طلبي پي ريزي شده است، آلوده نكنيد.
اين روزها كه سران فتنه در جشن و عزا دور هم جمع مي شوند تا براي جنجال آفريني در آستانه حماسه 22خرداد به هر كاري دست بزنند، شما متأسفانه با بينش اندك و يا بهتر بگوييم بي بصيرتي در جلسات عشرت مآبانه عده اي مست قدرت و شهوت شركت مي كنيد و با فتنه گراني كه مي خواستند حريم ولايت را با ادعاي دروغ خود به توبره ببندند، همنشين مي شويد.
شما امروز با كساني دم خور شده ايد كه زماني خود مروج هتك حرمت به امام راحلمان بودند و اينان بودند كه جرأت سخنان ناروايي چون «خميني به موزه تاريخ سپرده شده است» را به عده اي ملعبه غرب و ساختارشكن سكولار دادند.
آقاي حسن خميني
به تاريخ نگاه بيندازيد و ببينيد چه بسيار هستند، افرادي كه گذشتگان نكويي داشتند، اما با نشست و برخاست با بدان، خاندان خود را فراموش كردند و در ولع و طمع قدرت و خودمحوري آن چنان دست و پا زدند كه سرانجامي جز خواري و نكبت براي خود در تاريخ به جا نگذاشتند.
«پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد» ماجراي حسين خميني كه از اقوام شما هم هستند را فراموش نكنيد. كه وي نيز زماني در دام منافقين افتاد و سرانجامي نداشت جز طرد از سوي امام و امت.
لذا اين نامه از امام راحل به سيدحسين را براي شما مجددا يادآور مي شويم كه ايشان فرمودند: «پسرم حسين خميني! جواني براي همه خطرهايي دارد كه پس از گذشت آنها انسان متوجه مي شود. من ميل دارم كساني كه به من مربوط هستند در اين كوران هاي سياسي وارد نشوند؛ من اميد دارم كه شما با مجاهدت در تحصيل علوم اسلامي و با تعهد به اخلاق اسلامي و مهار كردن نفس اماره بالسوء، براي آتيه مورد استفاده واقع بشوي؛ من علاوه بر نصيحت پدري پير، به شما امر شرعي مي كنم كه در اين بازي هاي سياسي وارد نشوي و واجب شرعي است كه از اين برخوردها احتراز كني؛ من به شما امر مي كنم به حوزه علميه قم برگرد و با كوشش، به تحصيل علوم اسلامي و انساني بپرداز.»اما متأسفانه شما نيز راه ناكجاآباد پسرعموي خود را در پيش گرفتيد و به جاي سعي در گسترش معارف امام و انقلاب، در دل مؤسسه نشر آثار و توليت حرم مطهر امام راحل ريش و قيچي را در دست نااهلاني گذارده ايد كه نسبت به امام و راه و روش وي هيچ معرفتي نداشته و ندارند و از يار امام بودن براي خود نقاب و زره پوشي ساختند و خود را در لباس ميش نمايش دادند، ولي مردم در 8ماه فتنه متوجه اين نماي مظلوم بر تن روباه صفتان و گرگ هاي مدعي خط امام شدند، اما شما چشمتان را بر همه اينها بستيد و تنها زماني دم برآورديد كه همين افراد با سخنان امام زير سؤال رفتند.اين چه رفتار غيرمنطقي است كه شما براي رسيدن به قدرت پيش گرفته ايد؟ اين چه اميد شوم به حمايت عده اي فتنه گر است كه شما به آن دل بسته ايد؟ شايد اين دلبستگي و همنشيني شما با اين فتنه گران عاملي بود تا هتك حرمت فتنه گران در آذر ماه را نبينيد و دم برنياريد.
بي شك حرف شما در حمله به برنامه شاخص كه نمونه اي از سخنان خميني كبير بود نيز از اين همنشيني شما با فتنه گران برآمده است.
امروز مطمئن باشيد همان هايي كه از نام جماران براي برپايي متينگ سياسي سوءاستفاده كردند از نام و نشان شما هم به عنوان پله اي براي ترقي خود استفاده مي كنند و همينان كه با بي رحمي كمر ملت را زير بار تمايلات نفساني خود خرد كردند و شادي و حلاوت پيروزي 22خرداد را به كام ملت تلخ كردند، برايشان تفاوتي ندارد كه شما را در راه نفسانيت خود به قعر و انتهاي مذلت بفرستند.
فلذا ما دانشجويان دانشگاه شاهد كه تحصيل خود در دانشگاه و كسب علم را مديون نفس روحاني پير جماران و خون فرزندان روح الله مي دانيم بار ديگر از سر دلسوزي به شما توصيه مي كنيم كه از اين راه و كردار بازگرديد كه آغوش امت براي شما، تنها يادگار خاندان خميني همچنان باز است و والا اگر مي خواهيد به همين راه برويد و بر اين امر و اين راه اصرار ورزيد نام بزرگ خميني را آلوده مطامع سياسي نكنيد و اين نام بزرگ را از ذهن و شناسنامه خود حذف كنيد و توليت حرم مطهر را هم به ما دانشجويان بسپاريد كه ما فرزندان نسل سوم انقلاب خدمت و جاروكشي در حرم امام عزيزمان را بر هر امري افضل و ارجح مي دانيم.
در آخر پيشنهاد مي كنيم وصيت نامه سياسي الهي امام خميني(ره) بار ديگر رنجنامه ابوي محترمتان به مرحوم منتظري و نيز وصيت نامه ايشان را بازخواني كنيد.

 



3هزار نفر از دانشجويان تحصيل كننده در خارج آقازاده هستند

عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس با بيان اينكه 3هزار نفر از دانشجويان تحصيل كننده در خارج آقازاده هستند گفت كه از اين تعداد دانشجوي تحصيل كرده در خارج از كشور 80درصد در دوره كارشناسي تحصيل مي كنند.
حجت الاسلام عليرضا سليمي نماينده مردم محلات و عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي به فارس گفت كه هم اكنون 75هزار دانشجوي ايراني در خارج از كشور تحصيل مي كنند.
به گفته وي از ميان اين 75 هزار دانشجو حدود 3هزار نفر آنها آقازاده هستند.
سليمي در ادامه گفت كه از اين تعداد دانشجوي تحصيلكرده در خارج از كشور 80درصد در دوره كارشناسي و 20درصد آنها در دوره تحصيلات تكميلي تحصيل مي كنند كه نكته قابل توجه آن است عمده آقازاده هاي تحصيل كننده در خارج در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا مشغول تحصيل هستند.
وي با طرح اين سؤال كه با وجود شرايط نسبتاً خوب براي تحصيل در بسياري از رشته ها در داخل كشور، چه ضرورتي دارد كه هنوز برخي افراد به ويژه آقازاده ها در خارج از كشور تحصيل مي كنند، اظهار داشت: چرا برخي از مسئولين موجب بسترسازي براي خروج فرزندانشان و تحصيل آنان در خارج شدند در حالي كه اكثراً از رانت و قدرت براي تحصيل فرزندانشان در خارج استفاده مي كنند.
اين عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس سپس متذكر شد كه مجلس شوراي اسلامي به شدت به دنبال محدود كردن تحصيل فرزندان مسئولان اعم از وزرا و نمايندگان است تا با اين اقدام جلوي برخي سوءاستفاده هاي سرويس هاي جاسوسي بيگانگان راكه براي آنها تور اطلاعات پهن كرده اند بگيرند.

 



اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي 2 دانشگاه مشخص شدند

اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي اميركبير و علامه طباطبايي مشخص شدند.
محمدمهدي علايي مسئول هيئت اجراي انتخابات انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي اميركبير در گفتگو با فارس، با اعلام اين خبر اظهار داشت: انتخابات انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي اميركبير طي روزهاي دوشنبه و سه شنبه 3و4 خرداد در اين دانشگاه برگزار شد.
به گفته وي، حسين شيخ، حجت علمداري، محمدصادق اسحاقي، مجتبي تراب زاده، نجمه اسلامي، محمدمهدي رفيعي و فاطمه كريمي به عنوان اعضاي اصلي و محمدمهدي اميرآبادي و مريم خدابخش نيز به عنوان اعضاي علي البدل انجمن مذكور انتخاب شدند.همچنين روح الله زرگر دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي در گفت وگو با فارس با اعلام اين خبر اظهار داشت: انتخابات انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي روز گذشته (سه شنبه) برگزار شد.به گفته وي، سيدمصطفي تقوي، محمد مبيني، محمد گودرزي، راضيه عليپور، كوروش جمالي، اكبر حلوايي و محمدامين حسين آبادي به عنوان اعضاي اصلي اين تشكل دانشجويي انتخاب شدند.

 



40درصد دانشجويان تنها در 5 رشته تحصيلي

تعداد دانشجويان كشور در اوايل انقلاب اسلامي 170 هزار نفر بود كه اين رقم هم اكنون به بيش از 3ميليون نفر رسيده است.
به گزارش ايسنا معاون آموزشي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري گفت: در حال حاضر 40درصد جمعيت دانشجويي كشور در پنج رشته حسابداري، مهندسي كامپيوتر، مديريت، مهندسي برق و حقوق مشغول به تحصيل هستند.
دكتر حسين نادري منش با اشاره به مأموريت وزارت علوم مبني بر برنامه ريزي براساس آمايش سرزمين اشاره كرد و با تأكيد بر اينكه جهت گيري توسعه بايد منطقي شود، اظهار كرد: 75درصد دانشجويان كشور در 20 رشته تحصيلي مشغول به تحصيل هستند.
وي با بيان اينكه تعداد دانشجويان كشور در اوايل انقلاب اسلامي 170 هزار تن بود كه اين رقم هم اكنون به بيش از 3ميليون تن رسيده است، افزود: اين آمار، رشدي بيش از 20برابر را نشان مي دهد. به گفته نادري منش، تعداد واحدهاي دانشگاهي نيز افزايش 10برابري نسبت به اوايل انقلاب دارد.
معاون آموزشي وزارت علوم در ادامه 70 تا 80 درصد دانشجويان كشور را بومي دانست و گفت: 19درصد جمعيت دانشجويي كشور در مؤسسات دولتي و بيش از 80درصد در مراكز غيردولتي مشغول به تحصيل هستند، همچنين در حال حاضر داراي 260 مؤسسه خصوصي و غيردولتي هستيم كه تعداد صندلي هاي اين مؤسسات بيش از تعداد متقاضيان است. وي افزود: در حال حاضر اولويت وزارت علوم دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري است.

 



هم چشمي پرهزينه

دكتر مسعود سامي كرماني
در اتوبوس بين شهري نشسته بودم و از يكي از شهرستان هاي جنوبي كشور به سوي تهران مي آمدم. ساعت نزديك دو بامداد بود و شهرستان يزد را پشت سر گذاشته بوديم كه اتوبوس كنار جاده توقف كرد تا دو دختر جوان را پياده كند. از پنجره به بيرون نگاه كردم. در سمت چپ جاده و در دل تاريكي بي انتهاي كوير، آرم سيماني يك دانشگاه خصوصي معروف را ديدم كه در پرتو نورافكن روشن شده بود. با توجه به اين كه قبلا در روشنايي روز هم از اين مسير عبور كرده بودم، مي دانستم كه محوطه دانشگاه مذكور و احتمالا خوابگاه هاي دانشجويان نيز در همانجا قرا ردارند. شاگرد راننده كه براي تحويل دادن ساك هاي دختران مسافر از اتوبوس پياده شده بود، سوار شد و اتوبوس به راه افتاد در حالي كه نگاه هاي من و چند مسافر ديگر كه در صندلي هاي سمت چپ اتوبوس نشسته و بيدار بودند، از پنجره به بيرون دوخته شده و نگران دو مسافر جواني بود كه با اثاثه نسبتا سنگين خود در تاريكي به سوي آرم نورافشان شده دانشگاه روان بودند. مي شد حدس زد كه دو مسافر ياد شده، دانشجويي هستند كه با استفاده از چند روز تعطيل، براي ديدار با خانواده هايشان به شهر محل سكونت خود رفته و اينك به محل تحصيلشان باز مي گردند همه چيز «عادي» بود و بنابر اين هيچ موردي براي نگراني وجود نداشت. آنچه خواب را از چشم من و چند مسافر مسن ديگر گرفته بود و ما را واداشت كه به گفتگو بنشينيم، اين بود كه چرا چنين امري كه تا بيست و چند سال پيش «عادي» نبود، امروز بايد «عادي» بنمايد. چه انگيزه اي خانواده ها را وا مي دارد كه رضايت دهند به اينكه دختر هيجده - نوزده ساله شان، در ساعت اوليه بامداد، بجاي اين كه دركنار خانواده اش مشغول استراحت باشد، با يك ساك سنگين بردوش و يكي در دست راهي طولاني را در سنگلاخ بيابان طي كند و انواع مخاطرات احتمالي را بپذيرد؟
در اينكه تعليم و تعلم عبادت است، هيچ ترديدي وجود ندارد. غريزه كنجكاوي، يادگيري و گشودن رازهاي طبيعت، قوي ترين غريزه اي است كه خداوند در وجود انسان به وديعه نهاده است. با اينكه دين مبين ما، ميانه روي و پرهيز از اسراف درخوردن و آشاميدن و ارضاي ساير تمايلات غريزي را توصيه مي كند، براي آموختن علم هيچگونه محدوديتي قرار نداده بلكه انسان را تشويق و حتي تحريص مي كند كه براي ارضاي اين قوي ترين غريزه فطري خود به دورترين نقاط هم سفر كند و تمامي عمر خود، از گهواره تا گور را، صرف آموختن كند.
تاسيس دانشگاه در مناطق محروم و صحرايي نيز، خواه توسط دولت و خواه توسط بخش خصوصي، به نوبه خود اقدامي قابل ستايش و مقدس است، به شرط آن كه چنين دانشگاه هايي صرفا در خدمت تعليم جوانان بومي اين مناطق باشند كه به دليل نداشتن دسترسي به امكاناتي نظير آموزشگاه هاي تقويتي و كلاس هاي كنكور، نمي توانند در آزمون ورودي دانشگاه ها با جوانان ساكن مراكز استان ها و شهرهاي بزرگ رقابت كنند و در دانشگاه هاي دولتي معروف پذيرفته شوند.
لذا، وجود دانشگاهي در وسط بيابان و نيز سفر يك دختر يا پسر جوان از جايي به جاي ديگر براي هدف مقدس يادگيري، هيچيك به تنهايي قابل انتقاد نيست. ولي بايد ديد كه آيا موردي را كه ما شاهدش بوديم، مي توان براساس اين دو اصل توجيه كرد؟
براي آموختن علم، حد و مرزي وجود ندارد، ليكن هركس بر حسب توان و ميزان تمايل خود در اين امر اهتمام مي ورزد. اقدام يك دختر جوان كه براي تحصيلات دانشگاهي، شهرستان محل سكونت خود را كه داراي دانشگاه معتبر دولتي است، ترك كرده و در مسير سفر خود، دو شهرستان ديگر را كه داراي دانشگاه هاي معتبر دولتي هستند نيز پشت سر مي گذارد، تا در يك دانشگاه خصوصي واقع در دل بيابان تحصيل كند، بيانگر اين واقعيت است كه او، عليرغم امكاناتي كه از لحاظ آماده شدن براي شركت در آزمون در اختيار داشته، نتوانسته است در هيچيك از دانشگاه هاي معتبر دولتي شهرستان خود و شهرستان هاي نزديك به آن پذيرفته شود. لذا روي آوردن وي به يك دانشگاه خصوصي، پرهزينه و دور افتاده، و قبول خطرات احتمالي چنين اقدامي را، نمي توان به حساب استعداد و عشق و علاقه وافر وي به تحصيلات عاليه گذاشت.
موارد متعددي را شاهد بوده ام كه خانواده هاي مرفه ساكن تهران يا ساير شهرستان هاي بزرگ، براي تضمين قبولي دخترشان در آزمون ورودي دانشگاه ها، در دوران تحصيلات دبيرستاني وي، هر ماه مبالغ هنگفتي را كه گاه تا چند برابر دستمزد ماهيانه يك كارگر مي رسيده، براي پرداختن حق التدريس معلمان خصوصي «تاجر پيشه»، يا شهريه كلاس هاي كنكوري كه به حق بايد كلاس هاي «دوپينگ تست زني» نام بگيرند، در خندق بلا ريخته اند، تا سرانجام، دختر دلبندشان در يك رشته تفنني و غيركاربردي در يك واحد دانشگاهي خصوصي در دل كوير يا فلان ناحيه مرزي جنوبشرق كشور قبول شده، و با تحميل هزينه هاي شهريه و خوابگاه و سفرهاي مكرر به خانواده اش و به خطر انداختن خودش، جاي يك جوان بومي و حق تحصيل وي در دانشگاه منطقه اش را، غصب كرده است. و اينكه، تمام اين اسراف و تبذير و استقبال از انواع مخاطرات، صرفا به خاطر «قاب» گرفتن مدرك دانشگاهي پرهزينه و قراردادن آن روي جهيزيه دختر خانم بوده است، وگرنه هيچ استفاده ديگري قرار نبوده از آن بشود! چرا كه امروزه بر پايه يك «هم چشمي» نادرست، آنچه براي جلب خواستگار، از نجابت و شخصيت و ثروت و زيبايي و خلاصه تمام ارزش هاي مورد قبول در گذشته اهميت بيشتري يافته، داشتن يك مدرك دانشگاهي «قاب» شده است، هر چند در رشته اي غير ضروري باشد، هر چند از دانشگاهي نامعتبر اخذ شده باشد، و هر چند اين «مدرك گرفتن» با «ياد گرفتن» همراه نبوده باشد! اصل «هم چشمي» و پيروي از «مدروز»، چنين حكم مي كند! چه هم چشمي پرهزينه اي!
طبيعي است كه وقتي بخش عمده اي از داوطلبان ورود به دانشگاه ها را چنين قشري تشكيل دهند، گردانندگان دانشگاه هاي خصوصي نيز به جاي پرداختن به كيفيت آموزش در موسسه خود و تلاش بر ايجاد امكانات براي تربيت جوانان بومي در رشته هاي موردنياز هر منطقه، صرفا به افزايش تعداد واحدها و مراكز آموزشي خود و ارائه رشته هاي غيرضروري در اين مراكز همت مي گمارند و به اشاعه فرهنگ «مدرك گرايي» در مقابل «دانش گرايي» كمك مي كنند. ساختن دانشگاه در دل كوير يا در مناطق مرزي جنوب شرق كشور، اگر صرفا به منظور تعليم جوانان آن مناطق نباشد، و اگر درصد چشمگيري از دانشجويان اين دانشگاه ها را نيز جوانان ساكن تهران و ساير مراكز استان ها و شهرهاي بزرگ تشكيل دهند، چه سودي دارد؟
اشاعه فرهنگ «مدرك گرايي» در جامعه، و افزايش تعداد مراكز خصوصي صدور «مدرك» بدون در نظر داشتن كيفيت آموزش و نياز هر منطقه از لحاظ رشته هاي تحصيلي، منجر به نوعي «تورم مدارك دانشگاهي» شده است، و اگر اين روند ادامه يابد، به قول ظريفي، مي تواند در آينده نزديك به «حذف سه مقطع از ارزش تحصيلات «منجر شود، يعني ارزش هاي مدارك «كارشناسي» و «كارشناسي ارشد» و «دكتري»، به ترتيب، به «گواهي دوره راهنمايي»، «ديپلم»، و «فوق ديپلم» سقوط كنند!
براي آن كه خودم را از اين افكار خلاص كرده مثل ساير مسافران اتوبوس، بتوانم ساعتي روي صندلي ام چرت بزنم، به خودم گفتم: هميشه بايد موارد استثنايي را در نظر داشت. شايد دو دانشجويي كه ساعتي پيش از اتوبوس پياده شدند، از نخبگان شهرشان هستند و امكان تحصيل در بهترين و معتبرترين دانشگاه هاي دولتي كشور برايشان فراهم است، ليكن استعداد و علاقه آنان روي رشته تحصيلي خاصي تمركز يافته كه آن رشته نيز تنها در يك واحد دانشگاهي خصوصي در قلب كوير ارائه مي شود!



 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14