(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 11 خرداد 1389- شماره 19659
PDF نسخه

يك بازخواني تاريخي وموردنياز امام(ره) چپ هاي ساختگي و دلسوزي غربي
خشت اول
اتاق انتظار
بوي بارون
گروه خوني شما؟
گردش گودري



يك بازخواني تاريخي وموردنياز امام(ره) چپ هاي ساختگي و دلسوزي غربي

گاهي وقت ها رودربايستي در برخي مقام هاي اجرايي كشور، باعث مي شود، «اصول» قرباني حرف اين و آن شود و وقتي اعتراض مي كني، كلمه «مصلحت»را برايت مطرح مي كنند؛ حال آنكه پير مراد جمع همان كه تا قرن ها، ديگر همتايي برايش نخواهد بود؛ همان كه طوفان هاي شديد سياسي، اجتماعي، لرزه اي هم بر دل مطمئن شده او از چشمه ذكر الهي نمي انداخت؛ چنين نبود و اصول را هرگز فداي مصلحت نمي كرد...
اين روزهاي گرم، گرماي دنيا، بدجوري قانون و عرف و مذهب را هدف گرفته چنانكه بايد براي اعتقادات دست به دامان طرح هاي ضربتي شد و ميزگردهاي تكراري برگزار كرد و حرف و شعار و ديگر هيچ... چرا كه برخي نمي خواهند با صداي بلند فرياد بزنند، «انقلاب اسلامي» تنها معادلات سياسي غرب و شرق را به هم نريخت، مهمترين خواسته و پيام انقلاب روح الله رضوان الله تعالي عليه، تحول دروني مردم و پايبندي عاشقانه و عاقلانه به اسلام ناب بود...صراحت و اصولگرايي اصلاح طلبانه حضرت ابراهيم زمان را در گفتگوي خلاصه شده زير بخوانيد و طعم خوش انقلابي بودن را در اين روزهاي تاريخي دوباره بر جان خود بنشانيد. طرف گفتگوي امام «اوريانا فالاچي» روزنامه نگار ايتاليايي است كه دوم مهر 58 در شهر قم روبروي حضرت جان(ره) نشسته است.
در مملكتي كه دست شماست، بعضي ها فكر مي كنند آزادي نيست. حضرتتان چه مي فرماييد؟
بگوييد كه ايران در دست من نيست، در دست ملت است. و ملت هم كسي كه خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادي مطلق، به او ممكن است رو بياورد. و شما ملاحظه كرديد در فوت مرحوم آقاي طالقاني سرنيزه اي نبود، زوري نبود، مردم با آزادي ريختند در خيابانها و همه ايران منقلب شد. اين نه اين است كه آزادي بدون قانون وجود داشته باشد، آن آزادي نيست. منتها آزادي است كه مردم روي محبت و عشقشان و روي يك مبادي و مبادي الهي به بعضي اشخاص كه اينها را
مي شناختند به اينكه الهي هستند روي مي آورند؛ و اين آزادگي است.
چه دليلي بود كه مثلًا روزنامه هاي مخالف مخصوصاً آيندگان، بسته بشود؟
روزنامه آيندگان همان بود كه با دشمن هاي ما روابط داشت. توطئه بود در كار و با صهيونيست ها روابط داشت. از آنها الهام مي گرفت و بر ضد منافع مملكت و كشور مي نوشت. و در تمام آن
روزنامه هايي كه توطئه گر بودند و
مي خواستند رژيم سابق را دوباره برگردانند به اينجا. اين روزنامه ها جلوشان گرفته شد تا بفهمند به اينكه چطورند اينها و بعد از اينكه فهميدند هر كدام كه ]توطئه گر[ نيستند، نه، آزاد باشند. همه روزنامه هايي كه بودند، به اعتبار اينكه دادستان آنطوري كه فهميده است اينها توطئه گر بودند و مفسد بودند و اينها الهام از شاه و از دستگاه صهيونيست ها مي گرفتند، از اين جهت اينها را توقيف كردند موقتاً، تا اينكه رسيدگي كنند. اين خلاف آزادي نيست. اين جلوگيري از توطئه است كه همه دنيا بوده است كه جلوي اين توطئه را بگيرند.
حضرت امام! اينهايي كه الآن دم از مخالفت مي زنند، عده اي هستند كه اكثرشان مبارزه كرده اند و زجر كشيده اند و ضد رژيم گذشته بودند. چطور امكان دارد كه فضا و حق وجود به چپي كه اينهمه مبارزه و رنج كشيده، نداد؟
امكان ندارد. حتي يكي شان نه مبارزه كرده اند، نه رنج كشيده اند. همه از دولت و از رنج هاي اين ملت ما استفاده برده اند و بر ضد ملت ما قلمفرسايي كرده اند.
منظورم گروههاي سياسي ند، مثلًا احزاب توده، مثلًا فداييان، مجاهدين.
و احزاب هم همين طور، آنها هم- خلاف آزادي شان- اگر توطئه گر نباشند. حالا عملي كه بر خلاف آزادي باشد، نكرده اند و نشده است. و اما اينكه مي گوييد آنها رنج كشيده اند و در اين باره فعاليت كرده اند، اين معلوم مي شود كه درست از اوضاع ما مطلع نيستيد. آنها كه رنج كشيده اند اين توده مردمند كه رنج كشيده اند. آنها يك عده اي شان در خارج بوده اند و حالا آمده اند در داخل و مي خواهند استفاده بكنند بدون رنجش. يك دسته هم اينجا بودند و در پناهگاه ها يا در خانه ها بودند. و بعد از اينكه ملت، رنج ها را كشيد و خون داد و همه كارها را كرد، اينها آمدند و دارند استفاده مي برند. و مع ذلك كسي جلو اينها را نگرفته است و آزادي دارند.
منظور من بيشتر روي چپي هايي است كه در زندان هم بوده اند، يا
به دست شاه شكنجه شدند.
در اين نهضت ما دخالت نداشتند. در نهضت ما هيچ يك از اينها، بلكه مخالف بودند. همين چهار تا هم كه الآن برخلاف ما دارند فعاليت مي كنند، آنها يك مسلك خاصي داشتند و روي مسلك خاصشان هستند. نهضت ما يك نهضت اسلامي بود كه چپي با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بيشتر است از مخالفت شاه. و آنها هم توطئه گر هستند و مي خواهند همان مسائل را برگردانند. و من نظرم اين است كه چپيهاي ساختگي اند، نه چپيهاي واقعي و ساخت امريكا هم هستند، بنابراين اينطور نيست كه شما خيال كرديد كه چپيها يك دسته اي هستند كه در نهضت ما دخالت داشتند. هيچ دخالتي آنها در نهضت ما نداشتند، البته آنها براي مقصد خودشان هر چه بوده اينجا و آنجا كرده اند، و يك كارهايي انجام داده اند و هيچ ربطي به نهضت ما ندارد. نهضت ما هيچ ارتباطي با چپيها ندارد. و چپيها هم هيچ خدمتي به نهضت ما نكرده اند. و هر چه
كرده اند كارشكني و خلاف بوده است. حالا هم توطئه گري از چپي ها است، و اين چپي هاي ساختگي ند، نه چپي هاي واقعي.
حضرت امام! مي شود بيان كنيد كه اين ملت براي آزادي مبارزه كرده يا براي اسلام؟
براي اسلام جنگيده، لكن محتواي اسلام همه آن معاني است كه در عالم به خيال خودشان بوده كه مي گويند دموكراسي. اسلام همه اين واقعيت ها را دارد. و ملت ما هم براي همه اين واقعيات جنگيده اند، و لكن در رأسش خود اسلام است. و اسلام همه اين را دارد.
يك تعريف ساده از آزادي، بيان كنيد.
آزادي يك مسئله اي نيست كه تعريف داشته باشد. مردم عقيده شان آزاد است. كسي الزامشان نمي كند كه شما بايد حتماً اين عقيده را داشته باشيد. كسي الزام به شما نمي كند كه حتماً بايد اين راه را برويد. كسي الزام به شما
نمي كند كه بايد اين را انتخاب كني. كسي الزامتان نمي كند كه در كجا مسكن داشته باشي، يا در آنجا چه شغلي را انتخاب كني. آزادي يك چيز واضحي است.
حضرت امام! شما چرا از اول روي يك كلمه اي خط كشيديد و آن دموكراتيك است و فرموديد «جمهوري اسلامي» نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر.
بله اين مسائلي دارد. يك مسئله اين است كه اين توهّم، اين را در ذهن
مي آورد كه اسلام محتوايش خالي است از اين، لذا احتياج به اين است كه يك قيدي پهلويش بياورند و اين براي ما بسيار حزن انگيز است كه در محتواي يك چيزي كه همه چيزها به طريق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بياييم بگوييم كه ما اسلام مي خواهيم و اما با اسلام مان دموكراسي باشد، اسلام همه چيز است. مثل اين است كه شما بگوييد كه ما اسلام را
مي خواهيم و مي خواهيم كه به خدا هم اعتقاد داشته باشيم، ولي به شرط اينكه به خدا هم معتقد باشيم. اين براي ما خيلي ناراحت كننده است كه كسي يك همچو خيالي داشته باشد. اين اولًا، و ثانياً اين كلمه دموكراسي كه پيش شما اينقدر عزيز است يك مفهوم مبيّني ندارد. ارسطو يكجور معني كرده. شوروي يكجور معني كرده. سرمايه دارها يكجور معني كردند و ما در قانون اساسي مان نمي توانيم يك لفظ مبهمي كه هركس براي خودش يك معني كرده است، آن را بگذاريم. به جاي آن اسلام را گذاشتيم كه اسلام مبيّن مي كند
حد وسط چيست.
اين مخالف با هيچ چيزي نيست، ولي آنهايي كه نفهميده اند اسلام را،
خارجي ها كه با اسلام كار ندارند، آنها كه در داخل هستند و اسلام را نمي دانند چه رژيمي است، چه حالي دارد، از اين جهت يك امكان به خيالشان دارد.
دنيا يك قيافه سخت، خشن و ترسناكي از شما درست كرده. آيا اين براي شما رنج آور نيست. شما را ديكتاتور جديد ايران مي خوانند، اين شما را ناراحت نمي كند؟
از يك جهت البته ناراحتي دارد. و آن اينكه دشمنهاي ما چقدر برخلاف انسانيت عمل مي كنند. ما متأسفيم كه يك طايفه اي اينقدر برخلاف انسانيت، برخلاف انصاف رفتار كند. از اين جهت البته ناراحتي دارد. ما به حسب تعاليم اسلام براي عيبهايي كه در بشر هست، بايد متأثر باشيم. و از جهتي به نظر ما اهميتي خيلي ندارد. براي اينكه ما يك راه حقي مي رويم. و البته در يك راه حقي كه در مقابل ابرقدرت هاست، مقابل با منافع بزرگ يك كشورهايي است كه مي خواهند اينها را بخورند و ببرند. و من نمي توانم متوقع باشم كه آنها بنشينند و نگاه بكنند. ما نگذاريم كارهايشان را بكنند. البته اين براي ما خيلي بي سابقه نيست. همچو نيست كه- يا همچو بوده است كه- يك كار بي سابقه اي بوده است براي ما. ما
مي دانستيم كه يك همچو حرفهايي هست. هميشه هست كه يك ضعيفي كه در مقابل يك قدرتهاي بزرگي مي خواهد جلوگيري بكند اين تهمتها برايش هست. كساني كه اجير هستند از طرف شاه، كساني كه اجير هستند از طرف قدرتهاي بزرگ، ما توقع نداشته باشيم كه هيچ به ما زهري، زهرچشمي وارد نكنند. خوب، ما هم در خارج
مي بينيم كه در مملكت ما دارند آشوب مي كنند. عيناً مي بينيم كه آشوب مي كنند. و ما هم مي دانيم كه به اينكه در
روزنامه ها آنها هر چه دلشان بخواهد تهمت مي زنند. خوب، شما لابد ديديد اين را در روزنامه ها كه نوشته اند كه به امر خميني با زنها چه كرده اند و... البته دشمن است، ولي من متأسفم كه
دشمن ها اينقدر خلاف انصاف و خلاف انسانيت عمل كنند.
من ديدم كه الآن برخي جلوي منزل شما و در تهران هم ديدم كه «خميني، خميني» مي كنند. اينها يك احساسي به انسان دست مي دهد كه از يك تعصبي مي آيد. آيا شما اين را خطرناك نمي بينيد براي پيشرفت آدم، رشد انسان؟
اين تعصب نيست. اين آزادي دوستي است. اين به اصطلاح شما دموكراسي دوستي است. اينها احساس كرده اند كه روي مصالح آنها عمل مي كنيم. احساس كرده اند كه ما نمي خواهيم ظلم بكنيم. به آنها نمي خواهيم ظلم بكنيم. آنها را نمي خواهيم به زور وادار بكنيم به يك كاري. اين احساس كه آنها از اسلام دارند و اين احساس هم دارند كه ما همان تبع اسلام هستيم و مطابق احكام اسلام عمل مي كنيم. اين دو احساس در مردم هست. يكي اينكه اسلام را مي دانند كه رژيمي است كه عدالت در آن هست. و ما را هم
مي دانند كه ما تابع يك رژيمي هستيم كه عدالت هست. و ما مي خواهيم اجرا كنيم عدالت را. از اين جهت است اين احساسات. نه يك تعصب خشكي باشد بدون منطق، بدون مبنا. و من اصلًا هيچ خطري در اين، احساس نخواهم كرد.
شما خطر فاشيسم را در ايران امروز مي بينيد؟
هيچ، ابداً همچو خطري نيست. مادامي كه اين ملت به اسلام توجه دارد و تابع اسلام است و ما حكومت اسلامي
مي خواهيم درست كنيم، هيچ خوفي نيست. هيچ ديكتاتوري نخواهد بود. و هيچ خطري براي اين مطالب نيست. ما وقتي خطردار هستيم كه كمونيسم بتواند به ما غلبه كند كه آن وقت اول گرفتاري و ديكتاتوري مي باشد. يا رژيمي نظير رژيم شاه پيش بيايد. آن هم همان طور است. و اما آن رژيمي كه ما مي خواهيم، آن رژيمي است كه ملت ما دنبالش هستند، ديكتاتوري در آن معصيت بزرگ است. و فاشيستي از معاصي بزرگ است پيش ملت ما. و هيچ همچو خطري نيست پيش ما...
در اين فاشيسم، جنبه مردمي و توده اي اش قوي است. در ايتاليا- كه ما در آنجا زندگي كرده ايم- و در آلمان، موسوليني و هيتلر به افكار اينجوري تكيه داشتند. و اين خطر هميشه هست كه توده مردم بتدريج نوعي حكومت ديكتاتوري را به وجود بياورند و آن رژيمي كه به وجود
مي آيد كاملًا متكي به افكار عمومي است. اما در اعمال خودش مثل همان مطلق العنانها عمل مي كند.
توده ما توده مسلمان است. تعليمات اسلامي همان طوري كه در روحانيت هست، آنها به مردم هم تعليم كردند. و تمام اين مسائل اسلامي كه بر مبناي عدالت است و بر مبناي آزادي است و بر مبناي اختيار مردم است و بر مبناي آن چيزهاي متعالي است، در اسلام هست، و مردم هم او را دارند، بله امكان اين هست عقلًا كه اين مملكت از اسلام برگردد و بشود كمونيست. اگر چنين شد همه مردم از اسلام برگشتند و كمونيست شدند، اين خطر البته- آن وقت هست براي اسلام. و اما مادامي كه ملت ما مسلم است، براي ملتي كه اسلام ندارد يا فرض كنيد كه تابع كمونيسم است، يا تابع اصول و مسالك ديگري هست، البته اين خطر در آنها هست. و مملكت ما هيچ خطري به
هيچ وجه ندارد.
مطلب ديگري كه در غرب خيلي در آن سر و صدا شده است مسئله اعدام ها كه مي گويند پانصد نفر تا حال در ايران اعدام شده اند، و اينها بدون وكيل مدافع و بدون تجديدنظر. باز هم شما با اين ترتيب موافقيد؟
اولًا 500 تا نيست و بسيار كمتر است. و علت اين است كه يا غربي ها نشناختند اين اشخاص را يا مي شناختند و متعمّ دند در اينكه خودشان را به نشناسي بزنند. اينها افرادي بودند كه علناً
بسياري شان آمدند و مردم را كشتند در خيابان ها. يا امر به كشتن مردم در خيابان ها دادند. و اين يك مسئله مبهمي نبوده است پيش ملت ما كه اينها شايد صحيح بگويند. شايد دفاع از خودشان داشته باشند. يك كسي كه وارد بشود در يك جمعيتي و با تانك بزند و جوان ها را زير تانك ببرد، آن وقت يك نفر را در مقابل هزار نفر كه اينها كشته اند بكشند مع ذلك به آنها مهلت هم بدهند كه صحبتهايشان را بكنند. اجازه رفتن داده شده است. البته قلم دست دشمن است و براي ما هر چه بخواهد مي نويسد. اما واقعيت اينطور نيست. و آنهايي كه در اينجا كشته شده اند نه عددشان آنقدر است و نه طوري بوده است كه برخلاف موازين باشد. اينها هر كدامشان اشخاصي را كشته اند و فسادها ايجاد كرده اند. خانمان ها را سوزانده اند. پاي اشخاص را ارّه كردند در حبس هايشان. اشخاص را روي تاوه گذاشته اند و متصل به برق كرده اند، در تاوه آنها را بو داده اند. اين اشخاص البته كشته شدند و اينها هم حق دفاع داشتند و در محكمه به اينها اجازه اينكه وكيل بگيرند ندادند. لكن ما چه بكنيم كه قلم دست دشمن است و ما را مي خواهد اينطور صورت بدهد.
راجع به شاه شما چه مي گوييد؟ آيا شما دستور داده ايد كه او را در خارج بكشند؟ و آيا به نظر شما اين كار ممكن است؟
نه من دستور ندادم. من ميل دارم كه بيايد ايران و او را محاكمه كنيم. من اگر مي توانستم او را حفظش مي كردم و مي آوردمش ايران و علناً او را محاكمه مي كرديم براي اين پنجاه و چند سال ظلمي كه كرده. و آن خيانت هايي كه او كرده است جبران مي كرديم. و اين سرمايه هايي كه از ما به خارج برده است اگر او كشته بشود از دست ما مي رود. لكن اگر حفظش كنيم و بياوريم به اينجا ممكن است اين ثروت برگردد به ايران.
شما مايليد كه مثل آيشمن كه گرفتند آوردند به اسرائيل، او را هم مثلًا بگيرند و به همان ترتيب بياورند ايران؟
من مايلم كه او بيايد ايران. بياورندش ايران و ما محاكمه كنيم. ]خطاب به مترجم:[ بگوييد به او كه مرحوم مدرس كه با شاه سابق دشمن سرسخت بود يك وقتي كه شاه (رضا شاه پهلوي) به سفر رفته بود، وقتي آمده بود، مرحوم مدرس گفته بود كه من به شما دعا كردم. خيلي او خوشش آمده بود كه چطور يك دشمن دعا كرده بود. گفته بود، نكته اين است كه اگر تو مرده بودي اموالي كه از ما غارت كرده بودي و به خارجي ها داده بودي همه از بين رفته بود. و من دعا كردم تو زنده باشي برگردي، بلكه بتوانيم مال ها را برگردانيم. حالا ما هم همان طور هستيم و اين پسر هم بيشتر از او اموال ما را برده است به خارج...
اگر اموال را شاه پس بدهد، شما رهايش مي كنيد؟
راجع به خيانت هايش، اگر چنانچه
پول ها را به ما پس بدهد، آن مقداري كه پس بدهد البته ديگر حرفي با او نيست. اما يك خيانت هايي كه به مليت ما كرده است، آنها را جبران نمي شود كرد و نمي شود ولش كرد. يك
خيانت هايي به اسلام كرده است. آن هم ما نمي توانيم جبران كنيم. اين جنايت هايي كه كرد، مردم را به كشتن داد دسته جمعي 15 خرداد، خود او از قراري كه به ما اطلاع داده اند عامل مستقيم قتل عام ]ملت [ بوده است. اينها يك چيزي نيست كه بخشيدني باشد، آنهايي كه در 15 خرداد كشته، همه را زنده كند، ديگر حرفي نيست.
يعني تنها شاه يا همه خانواده اش؟
هر كدام كه خيانت كار باشند. به مجرد اينكه كسي از خانواده شاه ابداً در بين ما چه بشود، وليعهد شاه بيايد مثل يكي از مردم اينجا زندگي بكند. كاري به ما نكرده است. هيچ كسي هم كاري به او ندارد. آنهايي كه مثل اشرف كه آن هم خواهر اوست خواهر تني هم هست آنها دوقلو بودند، آن هم نظير او جزو
جنايت كارهاست. آن هم به اندازه جنايتي كه كرد و جنايت هايي كه كرده است. اين چه كاري به افراد خانواده ديگرش دارد. آنكه خيانتي نكرده بود كاري به او نداريم.
پسرش كاري كرده؟
اينها بايد به محكمه برسد. مي گويند، اما چه مي دانيم.
اين براي شما يك اميدي است كه او بايد بيايد ايران و محاكمه بشود. مطمئنيد كه اين جور خواهد شد؟
تقريباً يك آرزو است.
يعني شما مطمئن باشيد چيزي از دست نمي دهيد. من تمام تبليغاتي كه عليه شما كردند به هم مي زنم.
خيال مي كنيد.
مي گويند اينها كه اعدام شده اند، همه شان مقصر سياسي و ساواكي و اينها نبودند. آنها هم اعدام شدند براي اينكه لواط كردند و زنا كردند. البته من توضيح دادم كه اين جور نيست. اينها تاجر و اين چيزها بودند و بچه ها را مي دزديدند و اين حرفها، و اخبار دروغ به شما گفتند.
بله اصل مسئله را بايد گفت. و آن اين است كه اگر يك بدني يك انگشتش فاسد بشود چه بايد كرد براي اصلاح آن بدن. آيا بايد اين انگشت را گفت تو باش اينجا، فاسد كن اين بدن را؟ اين انگشت يك مفسده است و بايد بريد اين چيزهايي كه مي دانيد كه اينها به فساد مي كشند. يكوقت مثل بعضي طوايف مي گويند كه خوب، مردم آزادند. آن زن آزاد هست. زن اين باشد، او هم تمتعي ببرد. خوب، چه بهتر. يكوقت منظور اين هست. نه، ما اين را نمي توانيم بپذيريم. يكوقت منظور اين است كه بايد حفظ نظم جامعه، حفظ صحت جامعه بشود. اين سياستهايي كه ما در اسلام داريم و اجرا مي شود براي اين است كه جامعه را ما مي خواهيم پاكسازي كنيم. علفهاي هرزه اي كه ضايع مي كنند مزرعه ما را، بايد اين علفهاي هرزه را بچينيم و دور بريزيم. آن كسي كه بخواهد يك جامعه را اصلاح بكند، آن كساني كه افساد در جامعه مي كنند، آن كساني كه جامعه را به تباهي مي كشند، آن كساني كه جوانهاي ما را به تباهي مي كشند، دخترهاي ما را به تباهي مي كشند آنها را نمي توانيم تحمل كنيم كه نظر كنيم اينها هر كار مي خواهند بكنند.
و هر سياستي كه هست بايد بشود. چه پيش شما خيلي مشكل باشد پذيرفتنش و چه نباشد.- يك چيزي است، به اصطلاح جامعه را مي خواهيم- اصلًا جامعه هم همان طوري كه دزد را شما مي گيريد و حبسش مي كنيد. خوب چرا آزادش قرار نمي دهيد؟ همان طوري كه قاتل را مي گيريد نگهش مي داريد، يا احياناً قصاص مي كنيد. چرا رهايش نمي كنيد كه هر كاري دلش مي خواهد بكند؟ چرا؟ اين براي اين است كه اينها اسباب اين مي شود كه يك جامعه را به فساد بكشد. اگر جلوگيري از چند تا از اين فسادها بشود، جامعه اصلاح
مي شود. و ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همين چيزهاست كه اين سياستها باشد. ]خطاب به مترجم:[ و اما اينهايي كه واقع شد در اينجا همان طوري كه شما گفتيد، به او بگوييد كه اينها امثال يك همچو مسائلي بودند.
بعضي هم بيمارند يا فرض كنيد يك همچو چيزي، چرا بايد اعدامش كنند؟
اين مايه فساد است. فساد را بايد برداشت تا ديگران اصلاح بشوند. اين ديگر مسائلي فرعي است.
مي گويند يك زن هجده ساله را كه آبستن بوده اين را به عنوان اينكه زنا كرده اعدام كردند.
دروغ است، نمي شود، در اسلام نيست. اين جزو همان هاست كه به ما نسبت مي دهند.
اين روزنامه ها بودند كه درباره آن نوشتند.
بي اطلاعم. ما چه مي دانيم حالا چه شده. وقتي به محكمه رفته است محكمه حكم كرده است.
اين چادر، آيا صحيح است كه اين زنها خود را در زير چادر مخفي كنند؟ اين زن ها در انقلاب شركت كردند. كشته دادند. زندان رفتند. مبارزه كردند، اين چادر هم يك رسم از قديم مانده اي است. حالا ديگر دنيا هم عوض شده. حالا اين صحيح است كه مثلًا اينها خودشان را مخفي كنند؟
اولًا اينكه اين يك اختياري است براي آنها، خودشان اختيار كردند. شما چه حقي داريد كه اختيار را از دستشان بگيريد؟ ما اعلام مي كنيم به زن ها كه هركس چادر مي خواهد يا هر كس پوشش اسلامي، بيايد بيرون. از 35 ميليون جمعيت ما 33 ميليونش بيرون مي آيد. شما چه حقي داريد كه جلو اينها را بگيريد؟ اين چه ديكتاتوري است كه شما نسبت به زن ها داريد؟ و ثانياً اينكه ما يك پوشش خاصي را نمي گوييم. براي حدود زن هايي كه به سن و سال شما رسيده اند هيچ چيزي نيست. ما زن هاي جواني كه وقتي ايشان آرايش مي كنند و مي آيند، يك فوج را دنبال خودشان مي كشند، اينها را داريم جلوشان را مي گيريم. شما هم دلتان نسوزد. من ديگر بلند شوم. شما هم دلتان نسوزد.
]خطاب به مترجم:[ شما بگوييد اينها را به ايشان.

 



خشت اول

هدف اصلي استعمار و استعمارگران
جوانان متعهد در طول تاريخ و خصوص دانشجويان مسلمان در نسل حاضر و در نسلهاي آينده سرمايه هاي اميدبخش اسلام و كشورهاي اسلامي هستند. اينانند كه با تعهد و سلاح و استقامت و پايداري
مي توانند كشتي نجات امت اسلامي و كشورهاي خود باشند. و اين عزيزانند كه استقلال و آزادي و ترقي و تعالي ملتها مرهون زحمات آنان است. و اينانند كه هدف اصلي استعمار و استثمارگران جهانند و هر قطبي در صدد صيد آنان است؛ و با صيد آنان است كه ملتها و كشورها به تباهي و استضعاف كشيده مي شوند.
و اكنون اي جوانان عزيز، واي دانشجويان و دانشمندان، واي اميد امروز و فرداهاي امت و اسلام، امانت بزرگ استقلال و آزادي كه از دام دو قطب شرق و غرب با مجاهدت و فداكاري ملت عظيم الشأن ايران به دست آمده است، به شما عزيزان سپرده شده و مسئوليت بزرگي به عهده همه گذاشته است. همه ملت و خصوص دانشجويان مسلمان كه رهبران آينده هستند، مسئول نگهباني از اين امانت بزرگ الهي مي باشند.
مخالفان جمهوري اسلامي و ما و شما در داخل و خارج، دو قطب ابرقدرت جهانخوار و جوانان به صيد كشيده شده آنان، است. دشمنهاي بزرگ اسلام و مسلمانان با صيدهاي خودشان و بازي خوردگان مكتبشان شما را در خارج، و كشور شما را در داخل مورد هجوم تبليغاتي وسيع و تسليحاتي قرار داده و مي دهند. ما در اينجا و شما در خارج بايد كوشش كنيم و جوانان فريب خورده خود را از دام اين صيادان شياد رهايي بخشيم. اين نوجوانان بي خبر از دامهاي گسترده بازيگران و سياست بازان، آنچنان چشم و گوش بسته تسليم آنان شده اند كه تمام دروغ ها و تهمت هاي آنان را به مقامات جمهوري اسلامي و به پاسداران انقلاب و به مسلمانان جانباز در راه اسلام و كشور، بي چون و چرا پذيرفته و خود را در راه سران دغل كار خود كه با تباهي آنان براي خود و مطامع غيرانساني خود بهره مي گيرند، فدا مي كنند و چشم و گوش بسته، خون ملت دلاور و شجاع را در راه سران از خدا بي خبر و در نتيجه براي امريكاي جنايتكار نثار مي كنند.
شما جوانان عزيز هوشيار با دوستان داخل كشور خود دست به دست هم دهيد و اين نوباوگان بي خبر را ارشاد و از دام صيادان شياد برهانيد. و از وظايف ديني و ملي ما و شماست كه تبليغات بوق هاي امريكايي و صهيونيستي را كه با پخش دروغ و افترا
مي خواهند جمهوري اسلامي را لكه دار كرده و به انزوا بكشند خنثي كنيم و از جنايات شايعه سازان تا حد ممكن پرده برداريم و به ملت محروم خود كه جرمي جز گرايش به اسلام و اراده استقلال و آزادي ندارند، با تمام توان كمك كنيم، و مطمئن باشيم كه ملت بزرگ ايران راه خود را كه همان صراط مستقيم انساني است يافته و در تمام ابعاد با آگاهي كامل در صحنه حاضر است و اجازه برگشت قواي كفر را به كشور خود نمي دهد و با چنگ و دندان از اسلام عزيز و كشور خود دفاع مي كند؛ و بحمد اللّه و با خواست خداوند قادر، جنگ افروزان را به جاي خود مي نشاند و تبهكاران وابسته را به انزوا مي كشاند، و مشكلات خود را هرچه باشد با همت والاي خود از سر راه جمهوري اسلامي بر مي دارد و در جميع جبهه ها پيروزمندانه به پيش مي رود، و با اتكال به خداي بزرگ و
اعتماد به نفس، از هيچ قدرتي هراس ندارد.
¤
بايد چه طبقه جوان روحاني و چه دانشگاهي، با كمال جديت به تحصيل علم، هر يك در محيط خود ادامه دهند. اين زمزمه بسيار ناراحت كننده كه اخيراً بين بعضي جوانان شايع شده كه درس خواندن چه فايده اي دارد، مطلبي است انحرافي و مطمئناً يا ازروي جهالت و بي خبري است و يا با سوء نيت و از القائات طاغوتي شيطاني است كه مي خواهند طلاب علوم ديني را از علوم اسلامي باز دارند كه احكام اسلام به طاق نسيان سپرده شود و محو آثار ديانت به دست خودمان تحقق پيدا كند، و جوانان دانشگاهي ما را انگل و متكي به قشرهاي استعماري بار بياورند كه همه كس چون همه چيز وارداتي باشد و احتياج به اجنبي در تمام ابعاد و رشته هاي علمي هر چه بيشتر روزافزون شود؛ و اين خطر بزرگي است كه كشور را هر چه بيشتر به عقب مي راند. اگر علوم اسلامي مرداني متخصص نداشت، تا كنون آثار ديانت محو شده بود و اگر پس از اين نداشته باشد، اين سد عظيم مقابل اجانب منهدم مي شود و راه براي استثمارگران هر چه بيشتر باز مي شود و اگر دانشگاه ها خالي از مرداني دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام كشور ريشه دوانده و زمام امور اقتصادي و علمي ما را در دست مي گيرند و سرپرستي مي كنند. بايد جوانان با اين فكر غلط استثماري مبارزه كنند. و بهترين و مؤثرترين مبارزه با اجنبي، مجهز شدن به سلاح علم دين و دنياست. و خالي كردن اين سنگر و دعوت به خلع اين سلاح، خيانت به اسلام و مملكت اسلامي است.
اينجانب با كمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناح ها كه در خدمت اسلام هستند دراز مي كنم و از همه استمداد مي كنم كه با هم پيوستگي همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامي كه يگانه راه سعادت ملت است، كوشا باشند و از ساير جناح ها كه در تحت تأثير تبليغات سوء اجانب واقع شده اند و مطالعات صحيحي در قوانين اسلام به همه ابعادش ندارند، تقاضا مي كنم كه در كار خود تجديد نظر كنند و با احتراز از غرض و تعصب، به مكتب بزرگ همه جانبه اسلام نظر و در آن مطالعه دقيق كنند، و پس از بستن عقيده به آن، مكتبهاي ديگر را رها و به گروه مسلمين پيوسته تا با وحدت كلمه از دخالت اجانب و عمال خائن نالايق آنها در امور كشور جلوگيري و آنها را از كشور خود برانند.

 



اتاق انتظار

منصوره حقيقي- حرف ديروز و امروز نيست؛ الان هفته هاست، ماه هاست، سال هاست كه تلخ شده اند لحظه ها به كاممان. الان ديرزماني است كه در حسرت يك خواستن، روز به شب مي رسانيم. هر جور كه حسابش را بكني خيلي وقت است، خيلي وقت است كه چشم به راهيم. انتظار ما عمري دارد اندازه عمر بشريت از زمان آدم تا همين لحظه، همين حالا كه مي نويسم و تا بعد از اين كه نمي دانم قرار است تا كي و تا كجا باشد... خوب مي داني حتما انتظار يعني چه و چه مي كند با آدم. خوب مي داني حتما چه معني مي دهد منتظر بايستي به پيشواز ميهمان عزيزي كه گفته است و گفته اند و مي داني كه مي آيد، اما كي و چه وقتش را نمي داني. هيچ ديده اي منتظر ماندن چه شكلي است؟ مثلا...آن اول هايش مدام به سر و وضع خانه مي رسي، به
سر و وضع خودت؛ همه چيز را چك مي كني نكند چيزي سر جاي خودش نباشد، نكند خانه به هم ريخته باشد كه ميهمانت گمان كند بي خيال بوده اي، منتظر نبوده اي، مهم نبوده برايت و ...مدام چك مي كني تا مطمئن شوي كه نه، همه چيز درست و ميزان است، حالا به سر و وضع خودت مي رسي. نكند درهم برهم داشته باشي، نشاني از خستگي و كسالت در تو باشد...خب، همه چيز خوب است و حالا مي ايستي به انتظار صدا، صداي گام هايي كه از دور به گوش مي رسند...
اما همين كه انتظار از حدي مي گذرد و به طول مي انجامد، مي روي پي خودت، بي خيال سر و وضع خودت و خانه و همه چيز، شايد هم به خودت بگويي مي خواست دير نكند، چقدر منتظر بمانم!
خوب نگاه كن ببين كجاي مسير انتظار ايستاده اي؟ حال خانه دلت چطور است؟ حال ايمانت؟ حال انتظارت؟ همه چيز سر جاي خودش هست؟ هنوز ايستاده اي به انتظار يا نه رفته اي پي خودت و بي خيال شده اي؟ اگر هم الان صداي گام هايش به گوش برسد، آماده استقبالش هستي يا اينكه هول و ولا مي افتد به جانت كه كاش ديرتر مي آمد، من هنوز آماده نيستم...شايدهم آنقدر سروصدا اطرافمان را گرفته كه اصلا صدايي نمي شنويم!

 



بوي بارون

من آتش عشقم كه جهان در اثرش سوخت
خورشيد شبي پيش من آمد، جگرش سوخت
آدم به تب ديدنم افتاد و پس از آن
هركس كه به ديدار من آمد، پدرش سوخت
شيطان عددي نيست كه آتش بزند، هان!
سوداي مرا هركه به سر داشت سرش سوخت
ققنوس هم از جنس همين شب پرگان بود
ديوانه ي خورشيد كه شد بال و پرش سوخت
تنها نه فقط خانه ي «زهرا» و «علي» ... نه!
هرخانه كه با عشق درآميخت، درش سوخت!
شاعر خبر تازه اي از عشق شنيد و
تا خواست كلامي بنويسد، خبرش سوخت
غلامرضا طريقي

 



گروه خوني شما؟

محدثه رزم خواه- بخشي از شخصيت شما در رگهايتان جاريست آيا گروهاي خوني مي توانند باعث ايجاد يك خصوصيت يا عادت شخصي شوند؟ شايد بله شايد هم نه! اين چند خط را بخوانيد البته اين همه ماجرا نيست و همه ماجرا اين چند خط نيست!
گروه خوني O تيپ گرم
حدود38درصد مردم جهان داراي گروه خوني Oمثبت هستند و 6درصد داراي گروه خوني O منفي. خصوصيات:
بي پروا،با اراده، مغرور، بخشنده، اجتماعي، با انرژي، برون گرا، رك وصريح،
واقع گرا، نمايشي،عمومي، مثبت ، مستقل ، ريسك پذير ، نا فرمان، بي اعتبار، لجوج و خودمحور. به آساني دوست مي شوند و با جريانات همراه شده و به فرصت ها چنگ مي زنند! براي شروع يك پروژه يا شكار يك ايده و نظر صريح هستند. در فعاليت هاي سازمان يافته خوب عمل مي كنند. در بعضي موارد چندان دقيق نيستند و احساسات زياد و قوي از خود نشان مي دهند. ممكن است به سرعت مخالفت عميق خود را با يك نظر بيان كنند اما معمولا اين مخالفت پايدار نيست.كار گشاياني سنتي، محرك و كمي لاف زن هستند.
احساسات خود را خيلي نشان مي دهنداما در برخورد با ديگر گروهاي خوني اين بيان اظهارات متغير است. نوعي ظرافت ذاتي و فطري دارند. شخصيت هاي اجتماعي وپر زرق و برق هستند مي توانند در حوادث و بحران ها سازگاري خوبي داشته باشند. لغات و كلمات به آساني به سراغ آنها مي آيند. جاه طلب اند اما گاهي با جزييات سرگرم مي شوند. علاقمند به حفظ روابط هستند و خودشان در اين زمينه تلاش مي كنند.
گروه خوني Aتيپ سرد
حدود 34درصد از مردم داراي گروه خوني A مثبت هستند و 6درصد داراي گروه خون Aمنفي
خصوصيات: مطيع و آرام، دقيق، دلسوز و غمخوار، فداكار، مودب، درستكار، وفادار، احساساتي، درونگرا و كمي دستپاچه. حتي در مواقع آشوب و غضب آرام و خونسرد هستند. نسبت به نظرات عمومي حساس اند. در برخورد با ديگران خجالتي و كم رو هستند يا حتي مريض به نظر مي رسند كمي بدبين هستند. براي روابط ارزش قائل بوده و نسبت به ديگران وفادارند. نسبت به تغييرات ترديد دارند. دوستداران طبيعت و گريزان از جمعيت و شلوغي هستند. به يك مكان شخصي يا پناهگاه امن و مخفي براي خود نيازمندند. عموما دو دل و غير قاطع اند. براي حضور در كارهاي تيمي آماده هستند مخصوصا وقتي دستوري به آنها داده شود! علاقمند به ايجاد رابطه نيستند و تلاش چنداني هم براي اين كار نمي كنند!
گروه خوني B فعال
حدود 9درصد از مردم جهان داراي گروه خوني Bمثبت هستند و 25درصد هم داراي گروه خوني Bمنفي
خصوصيات: بشاش وخوشرو، خوش بين، فعال، حساس، مهربان، فراموش كار، آشفته، درهم و سازمان نيافته، پرسروصدا، خودپسند وخودبين، پرانرژي و جدي در راه رسيدن به هدف، معمولا جزو بهترين افراد تيم مي شوند وافراد تك رويي هستند. اغلب كارها را با روشهاي خودشان انجام مي دهند و خود كفا هستند. شخصيت هايي ماجراجو و دلير، علاقمند به داشتن يك راه مشخص و مخصوص، موجوداتي اجتماعي و علاقمند به مهمان داري هستند. علاقه به حفظ روابط دارند و خودشان در اين زمينه تلاش مي كنند!
گروه خوني AB فارغ از مراقبت و بي نياز از توجه
حدود 4درصد مردم داراي گروه خوني ABمثبت و يك درصد هم گروه خوني ABمنفي هستند.
خصوصيات: اجتماعي، سخت گير نيستند، غمخوار ودلسوز، ديپلماتيك، اهل گشت وگذار، خلاق، غير قابل پيش بيني، هنرمند، انعطاف پذير، ترش رو ودرخود! مخلوطي از تضادها، خجالتي در مقابل بعضي ها، بي باك و گستاخ با بعضي ديگر، برون گرا و درون گرا، گاهي غير قابل پيش بيني است و گاهي ظاهرا بسيار آرام و خونسرد به نظر مي رسند. خلاقه زيادي دارند، توانا در پيدا كردن مشكلات و دور زدن آنها، علاقمند به محيط شهري، به آساني خسته مي شوند. به نظر مي رسد كه هر كاري كه انجام مي دهند از روي اجبار است. هرگز كاري را براي قدرداني انجام نمي دهند. اسرار آميز به نظر مي رسند. در فعاليتهاي اجتماعي مي توانند هماهنگ ظاهر شوند. علاقمند به ايجاد رابطه نيستند و تلاش چنداني هم براي اين كار نمي كنند!
توجه: تمام موارد فوق كاملا مستند است و هركسي قبول ندارد مي تواند تحقيق كند ببيند درست است يا نه؛ لطفا نسخه اي از نتيجه اين تحقيق را به نسل سوم هم بدهيد! در غير اينصورت آنچه در بالا ذكر شد، كاملا
درست و متقن است؛ اسنادش هم موجود است!

 



گردش گودري

اگه تا سي سالگي بزرگ نشديد بعدش هم بزرگ نخواهيد شد
اگه تا سي سالگي هنوز همه چي جديد و جالب بود بعدش
هم همينطور خواهد بود
اگه تا سي سالگي توان عشق ورزيدن داشتيد بعدش هم خواهيد داشت
¤¤
حس مي كنم بازيگري را دوست داري
چون با مني و ديگري را دوست داري !ـ
¤¤
راي ما سودي ندارد تا نباشد راي تو...
¤¤
- چرا؟
+ از چشمهام معلوم نيست؟
- چرا.
¤¤
تو هم ميتواني ايمان بياوري، كه رنج تفاوتي است ميان آنچه هست و آنچه تو مي خواهي باشد ...
¤¤
روز پاك! امروز روز خوبي بود. براي ورود به هيچ سايتي
احتياج به فيلترشكن پيدا نكردم!

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14