(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 25 خرداد 1389- شماره 19670

محسن كديور مدرك جعلي دارد، موسوي مدرك غير مرتبط ارشد
گزارش تحليلي كيهان پيرامون جايگاه و كاركرد شوراهاي صنفي دانشجويي
شوراهاي صنفي در بوته نقد
سهم ما چقدر است؟
دربيانيه بسيج دانشجويي دانشگاههاي سراسر كشور تشريح شد
43 علت ناكامي دشمن و 4 درس بزرگ فتنه عميق88
گزارشي از دانشگاه و اطراف آن درسالگرد 22خرداد
عوام خاص تر از خواص



محسن كديور مدرك جعلي دارد، موسوي مدرك غير مرتبط ارشد

چندي قبل هفته نامه پنجره درمصاحبه با فرهاد دانشجو رئيس سابق دانشگاه تربيت مدرس به بررسي مدرك آقاي كديور و وضعيت تدريس ميرحسين موسوي در دانشگاه تربيت مدرس پرداخته است. دربخشي از اين گفتگو مي خوانيم:
آقاي محسن كديور از جمله اساتيد پرحاشيه دانشگاه تربيت مدرس بود كه اخيرا هم درآمريكا سخناني را عليه نظام جمهوري اسلامي به زبان آورد. شنيديم كه ايشان با مدرك جعلي وارد دانشگاه شده اند. درست است؟
بله؛ درواقع درپاسخ به استعلام از مراجع ذي صلاح درباره صلاحيت ايشان، برگه استعلام فرد ديگري به آقاي مهدي كريور، را مدنظر قرارداده و به واسطه اين كه مراجع ذي صلاح مانند وزارت اطلاعات، براي آقاي مهدي كديور مشكلي براي عضويت درهيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس درآورده بودند كه به اين دليل و برخي دلايل ديگر، حضور ايشان را در داخل دانشگاه غير صحيح و مغاير با اساسنامه دانشگاه مي ديديم و مدتي هم مي شد كه به مؤسسه اي پژوهشي رفته بودند وتمايل به همكاري با آن جا داشتند لذا وقتي آقاي سرباري درخواست كردند، براي انتقال ايشان، خودشان و گروه شان موافقت كردند و ما هم موافقت كرديم. و الان بيش از يك سال و نيم هست كه ديگر در دانشگاه ما نيستند.
گويا وقتي آقاي محسن كديور عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس شدند. در زندان حضور داشتند!
آن زمان من نبودم، ولي به نظرمي رسد كه حتي اگر هم زندان نبوده باشد يا به سابقه شخص درگزينش دقت بيشتري مي شده. اما نشده است. چه در زمان پذيرش ايشان وچه در زمان تبديل ايشان به رسميت آزمايشي وچه در زمان تبديل ايشان به رسميت قطعي بايد سابقه محكوميت اشخاص در زندان و... توسط گزينش درنظرگرفته مي شد. اين سابقه درحقيقت درنظرگرفته نشده است. حالا مسئوليني كه آن زمان مسئول بودند. از عملكرد ايشان دردانشگاه راضي بودند. آن سابقه را مرقوم نكردند و يا شايد از آن سابقه اطلاعاتي نداشتند.
به آقاي موسوي اشاره كرديد، بالاخره ماجراي تدريس وي در دانشگاه تربيت مدرس به كجا انجاميد؟
ببينيد! مشكل اصلي آقاي موسوي در دانشگاه تربيت مدرس نيست! چون او كانديداي رياست دانشگاه كه نبود. بلكه او در سطح جامعه مشكل دارد و بايد پيگيري شود.
آقاي موسوي قبل از انقلاب عضو هيئت علمي يك دانشگاهي بوده است و بعدها به دانشگاه تربيت مدرس منتقل مي شود. وي قبل از انقلاب با داشتن مدرك كارشناسي ارشد استاديار مي شود و بعد خودش را منتقل مي كند به اين جا. رشته تحصيلي آقاي موسوي معماري است ولي در رشته علوم سياسي مشغول به تدريس بود و شايد توجيه شان اين باشد كه به بخاطر تجربه اي است كه ايشان در دوران انقلاب داشته است.
البته به آن صورت هم ورود تخصصي در زمينه علوم سياسي نداشتند، بلكه ايشان فقط دردرس تاريخ انقلاب چند بار تدريس كردند و در بعضي موارد هم پايان نامه ها را راهنمايي كرده بودند كه آن هم با توجه به اين كه زياد درس تئوريكي نيست و از طرف ديگر خودشان هم در سمت هاي دولتي حضور داشته اند، نمي توانست كار چندان مشكلي براي شان باشد.

 



گزارش تحليلي كيهان پيرامون جايگاه و كاركرد شوراهاي صنفي دانشجويي
شوراهاي صنفي در بوته نقد

تعريفي از خواست هاي صنفي:
اصولا هر كجا از لفظ صنف استفاده مي شود به معناي اموري است كه مستقيما مربوط به معيشت يك طبقه خاص از جامعه است. امور صنفي هيچگاه مسايل اعتقادي را دربرنمي گيرد زيرا هر فرد جدا از اعتقادهاي شخصي از لحاظ اجتماعي داراي حق زيستن است و رسيدگي به مشكلات مرتبط با آن در دانشگاه برعهده شوراي صنفي است با توجه به نقش بسيار كليدي دانشگاه و دانشجويان بعنوان مديران فرداي كشور از يك طرف و از طرف ديگر هشيار بودن دانشجويان نسبت به مسايل اطراف خود باعث شده است تا شوراهاي صنفي در دانشگاه ها از جايگاه ويژه اي برخوردار شوند. به گونه اي كه امروز شاهد هستيم مسئولان همواره با شوراهاي صنفي در ارتباط هستند و براي رفع مشكلات و كمبودها از اعضاي اين شورا كمك فكري مي گيرند.
¤ ¤ ¤
دليل اين اعتمادنسبي به شوراهاي صنفي را مي توان در 2نكته ذيل خلاصه كرد:
دلايل اعتماد به شوراهاي صنفي:
1- اعضاي اين شورا با رأي مستقيم دانشجويان انتخاب مي شوند و افرادي كه انتخاب مي شوند معمولا از دانشجويان شناخته شده در مسايل دانشجويي هستند.
2- كساني كه وارد اين عرصه مي شوند غالبا بخاطر منافع شخصي اين مسير را انتخاب نكرده اند زيرا شوراي صنفي نه تنها منفعت مادي براي اعضاي خود ندارد كه اعضاي آن همواره با اعتراضات دانشجويي مواجه هستند.
امور صنفي كدامند؟
امور صنفي به مجموعه اي از امور اجتماعي، معيشتي و رفاهي دانشجويان در زمينه خوابگاه ها، سالن هاي غذاخوري، اشتغال، تعاوني ها، اياب و ذهاب، خدمات كمك آموزشي و حقوق مرتبط بر آنها اطلاق مي شود و شوراي صنفي دانشجويان داراي نقش مشورتي و نظارتي است. چند سال حضور مستمر اين نهاد دانشجويي كه به منظور تقويت حضور دانشجويان در امر مشاركت، تصميم سازي، بنرامه ريزي و همكاري در امر نظارت بر نحوه اجراي قوانين صنفي و راهي دانشجويي، با حمايت دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي كشور تجربه اي گران بها و بسيار ارزشمند براي مديران دانشگاه ها و البته دانشجويان به همراه داشته است.
اهداف و وظايف
اما در اين ميان بي گمان پاره اي از اهداف و وظايف شوراي صنفي مغفول مانده و به دلايل بسيار به آنها پرداخته نشده كه مطمئناً مي بايد در دستور كار شوراهاي آينده قرار گرفته و به آنها پرداخته شود.
وجه تمايز اصلي شوراي صنفي با تمامي ديگر نهادهاي دانشگاهي را مي توان در برگزاري انتخابات آن دانست كه با كمترين تعداد رد صلاحيت انجام شده و در اين ميان هيچ كس بر مبناي افكار و عقايدش از گردونه انتخابات كنار گذاشته نمي شود.
يكي از اهداف مهم شوراها، تلاش به منظور هر چه بهتر كردن امور معيشتي، رفاهي و آموزشي دانشجويان و كمك به ايجاد شرايط و فضاي مناسب جهت تحصيل، فعاليت و سكونت دانشجويان است كه خوشبختانه بيش از تمامي اهداف اين نهاد مورد توجه قرار گرفته اما هنوز تا رسيدن به نقطه مطلوب فاصله دارد. تقويت ارزشهايي چون روحيه خودباوري واعتماد به نفس، تعاون و كار جمعي و مشاركت قانونمند در جهت تسهيل فرآيند اجتماعي شدن دانشجويان ديگر هدف شوراهاي صنفي است كه اوج آن را مي توان در جريان انتخابات آن مشاهده كرد.
اما مهمترين بخش از اهداف شوراي صنفي ايجاد همدلي در بين دانشجويان و مسئولان دانشگاه ها و آشنايي بيشتر آنان با واقعيت ها و مشكلات يكديگر و ايجاد فضاي مشاركت و همكاري است.
بي گمان شوراي صنفي اگر كه با مديريت تعامل نداشته باشد، كار چنداني به پيش نخواهد برد.
تلاش بيشتر اعضاي شورا جهت حضور در كميته هاي تصميم سازي دانشكده ها و دانشگاه ديگر موردي است كه مي تواند جايگاه شورا را ارتقا داده و به اهداف آن نزديك سازد. نقش نشريات شوراهاي صنفي به خصوص در اين مورد آخر مي تواند بسيار مؤثر باشد. شكل گيري جنبش دانشجويي منوط به پي گيري مطالبات صنفي گروهي است كه ويژگي مشتركشان دانشجو بودن است. پس با كمي اغماض مي توان فعاليت در نهاد شوراي صنفي را حركت در قالب جنبش دانشجويي عنوان كرد. به معناي ديگر شوراي صنفي در مطلوب خود مي تواند پي گير مطالباتي باشد كه تحت نام جنبش دانشجويي عنوان مي گردد. البته به نظر مي رسد مؤسسات و اعضاي فعلي آن هيچگاه اين كاركرد را در شوراي صنفي نديده اند، و به همين علت است كه به جاي پيگيري مطالبات صنف دانشجو به نهادهاي تفريحي بدل گشته اند. نهادهايي كه جز در حالت استثنا با برگزاري چند اردو كار خود را به اتمام مي رسانند. كه البته در هر دوره قدرت و ضعف هايي داشته است. به نظر مي رسد گاهي شوراي صنفي ضد مديريتي بودن خود را تقويت كرده، گاهي به گرايش سياسي نزديك شده، گاهي زمينه آزمايش انتخابات انجمن اسلامي بوده و.... به هر ترتيب اگر بتوان تغييرات ساختاري و ديدگاهي در شوراي صنفي ايجاد كرد، اميدواري به شكل گيري جنبش دانشجويي در اين نهاد در واقعيت قوت مي گيرد.
مشكلات آموزشي مهمترين دغدغه شوراهاي صنفي
بي شك مهمترين مقوله مطرح در هر دانشگاه كه هدف اصلي دانشگاه و دانشجويان مي باشد مسايل درسي و امور آموزشي مرتبط با آنها است كه همگي بايد به گونه اي تنظيم شوند كه بهترين بازدهي را در اين راستا داشته باشند. ازطرفي شوراي صنفي دانشگاه هم به عنوان تشكلي كه درصدد حل مشكلات دانشجويان است مهمترين رسالت خود را در امور آموزشي آنان مي بيند.
ازاين رو شوراي صنفي توجه ويژه اي را به اين امور مبذول داشته است. طبق آيين نامه شوراهاي صنفي در هر دانشكده يك نفر مسئول آموزشي شوراي همان دانشكده مي باشد كه دانشجويان مي توانند مشكلات خود را به اطلاع ايشان برسانند. همچنين در شوراي صنفي مركز دانشگاه كميته اي به نام كميته آموزشي وجود دارد كه متشكل از مسئولان امور آموزشي دانشكده ها، چندنفر آگاه به مسايل آموزشي و يك دبير مي باشد. كميته آموزشي مسئول نظارت بر حسن اجراي قوانين آموزشي در دانشگاه براساس مصوبه وزارت علوم و همچنين بازتاب كاستي ها و مشكلات دانشجويان در اين زمينه به مسئولين و ارائه راه حل هايي براي مرتفع ساختن اين مشكلات مي باشد. همچنين دبير اين كميته وظيفه نظارت بر كار مسئولين آموزشي دانشكده ها را هم داراست.
هميشه اينگونه بوده است كه اين كميته در هر سال رسيدگي به مشكلات آموزشي را به صورت پيگيري هاي متوالي و چانه زني هاي پياپي با مسئولين درخصوص رفع آن مشكلات در دستور كار خود قرار مي داده است و باتوجه به ميزان پيگيري و نوع برخورد مسئول وقت گاهاً اين مشكلات برطرف نشده يا پس از پيگيري هاي مكرر برطرف مي شده است. ليكن نكته مهم آن است كه اين مشكل تنها به صورت مقطعي حل مي شده است و به دليل انجام مذاكرات شفاهي و يا چند نامه كتبي اين مشكل پس از مدتي دوباره گريبانگير دانشجويان مي شده است. به اعتقاد راقم اين سطور اصولاً هيچ ضامني جهت ماندگاري تصميمات وجود نداشته است و به راحتي با تعويض يك مسئول و يا حتي آغاز ترم تحصيلي جديد مشكل فوق دوباره به صورت اوليه رخ نموده است. مناسب است كه كميته آموزشي شوراي صنفي در دوره هاي آتي جهت ماندگاري تصميمات اتخاذ شده، الگوهاي زير را براي خويش درنظر بگيرد:
الف) بررسي مشكلات به صورت آماري و مكتوب و انجام نمونه گيري هاي كتبي و همچنين نظرسنجي ها و ارائه نتايج آنها به صورت نموداري، آماري و... بدين ترتيب با دردست داشتن سند مكتوبي از علل مشكلات و عوامل به وجود آورنده آنان، راه حل هاي مقتضي ارائه شده و راه حل مناسب انتخاب مي شود و در دستور كار قرار گرفته و پس از پايان مقطع هم اسناد به صورت مكتوب بايگاني خواهد شد كه در هنگام نياز روش كار مشخص و آمار تحليلي لازم در دسترس باشد.
ب) اولويت دادن به انجام قوانين آمده در وزارت علوم بر كارهاي پيشنهادي. لازم به ذكر است بسياري از قوانين كه در آيين نامه مصوب وزارت علوم براي دانشگاه ها آمده است در حال حاضر در دانشگاه ناديده گرفته مي شوند كه در صورت اجرا بسيار مفيد خواهند بود. اين قوانين كه در زمينه هاي مختلفي چون چگونگي تصحيح اوراق امتحاني، چگونگي اعتراض ها، مدت زمان ارائه نمرات و مدت بررسي اعتراض ها، چگونگي اعلام نمرات، هم نيازها، عدم رعايت پيش نيازها در موارد خاص، اعلام نام تمامي اساتيد دروس در هنگام انتخاب واحد، تصحيح اوراق امتحاني توسط استاد ثاني درصورت اعتراض دانشجو به نحوه تصحيح استاد مربوطه و... مي باشد در همه دانشگاه ها لازم الاجرا هستند و بديهي است كه پيگيري اين قوانين سريع تر از طرح هاي پيشنهادي جواب خواهند داد و همچنين پس از اجرا به دليل پشتوانه محكمي به نام آيين نامه وزارت علوم ماندگاري هميشگي خواهند داشت و نياز به پيگيري هاي مكرر ساليانه ندارند.
ج) اطلاع رساني قوانين آموزشي به دانشجويان: به دليل عدم اطلاع رساني آموزش دانشكده ها و همچنين عدم دسترسي دانشجويان به آيين نامه ها بسياري از دانشجويان از حقوق مسلم خويش اطلاعي ندارند كه باعث مي شود عكس العمل مناسب را از خود نشان ندهند. لذا شوراهاي صنفي دانشكده ها از طريق اطلاع رساني با برد يا نشريات مي توانند بازويي هميشگي و پيگير را به صورت فعال درآورند كه خود در مانايي تصميمات اتخاذ شده بسيار مهم است.
پيگيري وضعيت امتحان هاي ترم و فرجه ها: باتوجه به آنكه هر ترم مشكلات متعددي در زمان بندي امتحان هاي ترم و فرجه پيش از آنها مشاهده مي شود اين كميته درصدد است تا رويه مشخصي را از طريق نظرسنجي از دانشجويان و برنامه ريزي هاي مدون در اين زمينه ارائه دهد كه به صورت دايم الاجرا با تصويب آموزش در حل اين قضيه مفيد واقع گردد.
بررسي مشكلات آموزشي روزمره دانشجويان: بسياري از مشكلات آموزشي خاص به صورت موردي يا در گروه هاي چندين نفري رخ مي نمايند و يك سري از مشكلات در مواقع خاصي چون ميان ترم ها و فارغ التحصيلي پيش مي آيند كه بررسي و پيگيري اين مشكلات هم در برنامه اصلي كميته آموزشي شوراي صنفي دانشگاه قرار دارد.
نقش شوراهاي صنفي در ايجاد آرامش رواني
چشم انداز اوليه شوراهاي صنفي همچون فنري بين دو جداره دانشجويي و مسئولين بود كه اين فنر موجب كاهش اصطكاك اين دو جداره مي شد، چرا كه دانشجويان معترض به كمبودهاي صنفي به نمايندگان منتخب خويش مراجعه و با آرامش رواني بدست آمده از انجام اقدامات راديكالي و تند پرهيز مي كردند. الان جاي اين پرسش اساسي باقيست كه چشم انداز اوليه در خصوص جايگاه شوراهاي صنفي جهت ايجاد آرامش رواني در بدنه دانشجويي چقدر توانسته است نقش خود را به درستي ايفا نمايد و چنانچه از اين چشم انداز دور شده است عوامل آن چيست؟
علل ايجاد تنش بين شوراهاي صنفي و مسئولين
در تحليل علل ايجاد تنش بين شوراهاي صنفي و مسئولين مي توان به دو مورد اهم اشاره كرد:
1-ابهامات بسيار در آيين نامه و اختيارات شوراي صنفي، كه به علت عدم استفاده از نظرات تجربي دانشجويان، طي چند سال لاينحل باقي مانده بود. اين ابهامات، روابط انساني را در حل مطالبات، جايگزين قانون كرده بود.
2-كمبود روحيه مشاركت پذيري در برخي مسئولان دانشگاهي و ترس از حضور دانشجو و مراحل تصميم سازي، مديريت و نظارت.
به علل مذكور و همچنين ركود نسبي تشكل هاي دانشجويي در سال هاي اخير روند رو به رشد توسعه و تكامل شوراهاي صنفي كند شده است.
ادامه دارد...

 



سهم ما چقدر است؟

مرتضي كارآموز
مسئله حجاب و پوشش قرن هاست كه در جوامع مختلف از جمله جامعه ما مطرح بوده و هست و از جنبه هاي مختلف توسط دوستان و دشمنان مورد ارزيابي قرار گرفته است. اما در طول ساليان گذشته متأسفانه جهل عده اي خيرخواه در برخورد با موضوع كه با وجود صداقت نسبت به ارزش ها، روش هاي اعمال آن ها ناآگاه بودند و علم عده اي بدخواه كه مي دانستند چگونه از موضوع بد دفاع كنند تا هزار بار مؤثرتر از خوب كوبيدن نتيجه مطلوب را به دست آورند، موجب شد كه عفاف و حجاب را در نظر عده اي كم اطلاع از حقايق، به رياضت غيرعاقلانه، غيرعادلانه و مخالف آزادي جلوه دهند. سپس كارمان به آنجا رسيد كه به جاي آن كه ما خود را از بعضي از جوامع به ظاهر توسعه يافته طلب كار بدانيم كه چرا شمايي كه ادعاي حقوق بشر و آزادي خواهي تان گوش آسمان را پاره كرده و در بسياري از عرصه هاي عملي، از زن چيزي جز بدن و ظاهر او را نمي خواهيد و به اين موجود شريف به چشم كالاي مصرفي مي نگريد. آن ها اسلام را به زير پا گذاشتن حقوق زن و ايجاد تبعيض بين زن و مرد كردند و بي حجابي را برابر آزادي معرفي نمودند.
اسلامي كه آن قدر براي وجود و شرافت زن ارزش قائل است كه در يكي از احكام صريح خود1 مي فرمايد آنان كه به زنان پاك دامن نسبت ناروا مي دهند اگر چهار شاهد عادل بر دعوي خود نياورند (يعني بيشتر از تعداد شاهد لازم براي اثبات جرم قاتل) نه تنها اين تهمت آنان مورد قبول نمي گردد بلكه فرد نسبت دهنده به عنوان فاسق به هشتاد ضربه شلاق محكوم مي شود و ديگر شهادتش پذيرفته نگردد و يا آن جا كه زن را موجب آرامش خانواده مي داند و يا در جاي ديگر زنان را از هر مسئوليت اقتصادي معاف مي كند و مرد را موظف به پرداخت نفقه و مهريه مي نمايد و ده ها آيه و روايت ديگر كه حكايت از جايگاه زن در اسلام دارد.
خداوند در ابتداي آيه پنجاه و نهم سوره احزاب مي فرمايد: «اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنه بگو كه خويشتن را با جلبات بپوشانند» و در ادامه دليل اين حكم را با تعبيري زيبا اين گونه بيان مي نمايد «ذالك ادني اين يعرفن فلان يؤذين» با اين آيه انساني ترين حكم طول تاريخ براي حضور زن در اجتماع صادر مي شود. اسلام لازمه تبلور شخصيت زن در جامعه را حضور انساني او در اين عرصه مي داند و نه حضوري زنانه. به عبارت ديگر اسلام مي گويد اگر قرار است زن در جامعه شناخته شود بايد شخصيت او مورد توجه قرار گيرد و نه ظاهر زنانه اش تا از اين طريق در مسير رشد و كمال انساني قرار گيرد و قول قرآن «فلا يؤذين» ديگران فرصت تعرض به او را پيدا نكنند. نمود عيني اين نتيجه گيري دقيق قرآن در جامعه كنوني به وضوح مشاهده مي شود. زيرا كه درصد بالايي از زناني كه مورد آزار و اذيت واقع مي شوند آناني هستند كه حكم سازنده عفاف و حجاب را رعايت نمي كنند. از طرفي اسلام با ديدي همه جانبه خانواده را محلي براي ابراز تمايلات جسمي و جلوه گري زن و مرد براي يكديگر معرفي مي نمايد و بر تشكيل آن به تشويق مي پردازد تا از اين طريق به گونه اي عالي حلقه نيازهاي فطري انسان را به كمال برساند.
كساني كه موضوع حجاب را دستاويزي براي فرياد عليه تبعيض وتفاوت بين زن و مرد قرار داده اند غافل از آنند (يا خود را به غفلت زده اند) كه تنها در صورتي تفاوت هاي ظاهري زن و مرد ظاهر مي شود كه پوشش و حجاب از ميان رود و اتفاقا يكي از فلسفه هاي رعايت پوشش در اسلام همين است كه تفاوت هاي جسمي زن و مرد در جامعه جلوه نكند تا در مسير رشد و تعالي قرار بگيرد.
و اما در مورد مسئله آزادي، لغتي كه استعمارگران اعتقادات سال هاست با مغالطه در آن به فريب ملت ها و استثمار آن ها پرداخته اند بايد گفت ارمغاني كه آن ها براي ملت ها در نظر داشته و دارند همان هرج و مرج و فساد است كه از آن با نام آزادي ياد مي كنند. بنابراين با تعريف آن ها از آزادي (البته نه براي خودشان). هر چه بي قانوني و فساد و ولنگاري در يك ملت بيشتر باشد آن ملت آزادترند. البته طبيعيست كه آن ها براي زيبا جلوه دادن اهداف خود بايد كلاغ بي بند و باري و بي قانوني را با رنگ و لعاب فراوان به جاي طوطي آزادي زن و جامعه مدرن قالب كنند. به قول مخبرالسلطنه- رئيس الوزراي رضاشاه- غرب با لابراتوارهايش كه مظهر سخت كوشي و نظم و پژوهش است، به ايران وارد نمي شود بلكه با بلوارهايش كه مظهر برهنگي و خوش باشي و كافه نشيني است وارد مي شود و ماندگار مي گردد.
واضح است كه منظور اينان از آزادي زن هم توسعه فعاليت هاي اجتماعي، علمي، سياسي و... او نيست (كه اگر اين بود كه اتفاقا پوشش بهترين ابزار براي دستيابي به اين مهم و جلوگيري از تباهي است)، غرض اينان از اين مفهوم، تبديل جوامع هدف به محلي براي مصرف گرايي و خودنمايي و بي بندوباري و نه محيطي براي كار و تلاش براي پيشرفت همه جانبه و تبديل خانواده به مكاني غير از محيط ايجاد آرامش و ارضاء نيازهاي جسمي و روحي و در نهايت ايجاد عقب ماندگي و وابستگي است.
البته از دشمن همين انتظار نيز مي رود. او مجبور است دشمني كند تا هزاران كارخانه و كارگاه توليد ماتيك و ريمل و لباس و ده ها محصول ديگرش از كار نيفتد. اما سؤالي كه بايد پرسيد اين است كه سهم ما در ايجاد وضعيت كنوني چقدر بوده است. آيا ما با استفاده كمتر از ابزار جاذب فرهنگي براي ترويج فرهنگ براي ترويج حقايق (كه نياز زيادي به علم و ايمان دارد) و استفاده بيشتر از ابزار دافع اجبار و بخشنامه (كه البته زحمت كمتري مي طلبد) به ايجاد وضع نه چندان به سامان موجود كمك نكرديم؟
1. آيه چهارم سوره نور.
نشريه مصلح دانشگاه تربيت مدرس

 



دربيانيه بسيج دانشجويي دانشگاههاي سراسر كشور تشريح شد
43 علت ناكامي دشمن و 4 درس بزرگ فتنه عميق88

بسيج دانشجويي دانشگاههاي سراسر كشور با صدور بيانيه اي به مرور 4 علت ناكامي دشمن در فتنه هاي عميق سال 88 و همچنين 4 درس بزرگ اين فتنه پرداخت.
متن بيانيه بسيج دانشجويي دانشگاههاي سراسر كشور به مناسبت سالگرد حماسه 22 خرداد به شرح ذيل است:
سير تكاملي مردم سالاري ديني كه ماحصل مجاهدت و تجربه آموزي يكصدساله علماي اسلام و تشيع مي باشد در خردادماه گذشته به اوج خود رسيد و برخلاف نظام هاي نوظهور و انقلاب هاي معمول جهان، هر قدر از نقطه شروع آن به سمت افق آرماني آن حركت كرديم، نه تنها از طراوت و شادابي آن كاسته نشد بلكه به الگويي اميدآفرين براي دوستان و نااميدكننده براي دشمنان تبديل شد.
اگرچه برنامه ريزي دشمنان قسم خورده و ايادي تشكيلاتي و غيرتشكيلاتي آن بر كم رنگ كردن حماسه 22خرداد متمركز بود، اما اين واقعه به يادماندني كه با حلقه هاي بعدي آن يعني 9 دي ماه و 22بهمن تكميل گرديد، كينه فوران كرده دشمن را به خواري و زبوني تبديل نمود.
طراحي حوادث پس از انتخابات و نوع عملياتي كردن آن، نشان مي دهد كه چهار حلقه از حلقه هاي طراحي شده پيش بيني نشده بود لذا ناكامي فتنه اي پيچيده و چند بعدي به نقطه قوت نظام جمهوري اسلامي تبديل شد.
نظام جمهوري اسلامي آن حركت فتنه آلود را به فرصتي براي خيزش دوباره روح اسلام انقلابي و انسجام مجدد ايرانيان تبديل كرد و صحنه هاي به يادماندني تجديد بيعت ملت بزرگ ايران در تارك تاريخ ثبت گرديد.
چهار حلقه اي كه دشمن در طراحي خود پيش بيني نكرده بود عبارتند از:
1. فاصله 11ميليوني رأي كه الگوي كلاسيك كشورهاي قبلي (گرجستان، اوكراين و...) را برهم مي ريخت.
2. رهبري ديني كه كشورهاي مشابه از آن محروم بودند.
3. هوشمندي مردم كه ناشي از تجربه دوران اصلاحات و صدراسلام بود.
4.اقتدار نظام در برخورد با طراحان و فرماندهان كه سران فتنه با صراحت برعدم پيش بيني آن اعتراف كردند.
بنابراين حماسه 22 خرداد نه تنها سودي را براي بدخواهان نداشت، بلكه حقانيت و مظلوميت نظام جمهوري اسلامي مجدد بازخواني شد و از حوادث پس از انتخابات آموختيم كه:
1- نقش رهبري بي بديل ديني را همچون عزيزترين امور قدر بدانيم و اين نعمت الهي را براي هميشه چون گوهري درخشان پاسدار و نگهبان باشيم.
2- حوادث سال گذشته نشان داد كه دشمن لحظه اي از كمين گاه خود خارج نخواهدشد، لذا بايد هميشه و در همه حال تاكتيك هاي آن را شناخت و براي آن ضدتاكتيك طراحي نمود و از ساده انديشي به درآييم كه اگر ما آنها را راحت گذاريم، آنان ما را راحت نخواهند گذاشت.
3- حوادث سال گذشته دورانديشي امام راحل در تشكيل بسيج مستضعفين را مجدداً يادآور نمود كه نظام اسلامي با تكيه بر بدنه مردمي خويش توانست فتنه هاي گوناگون دشمن را نقش برآب نمايد.
4- حوادث سال گذشته عمق نفاق ريشه دوانده در درون حاكميت را برملا نمود و خطوط سياسي به شفافيت رسيد و قضاوت مردمي را نسبت به وادادگان و تجديدنظرطلبان ميسرتر كرد.
ما دانشجويان بسيجي سراسر كشور ضمن دعوت همه نيروهاي مومن به انقلاب اسلامي به وحدت در حول رهبري، ضمن حفظ هوشياري و آمادگي خويش، لحظه اي از رصد و ديده باني نسبت به نقشه هاي شوم دشمنان غافل نخواهيم شد و تا رسيدن به مرزهاي آرماني انقلاب اسلامي از پاي نخواهيم نشست.

 



گزارشي از دانشگاه و اطراف آن درسالگرد 22خرداد
عوام خاص تر از خواص

ميرمحمدرضا صمدي
يكي از دانشجويان به دوستش گفت: اين خانمي كه الان دارد مي گويد«ياحسين ميرحسين» اصلا به خدا اعتقاد ندارد چه برسد به امام حسين (ع) اين همكلاسي ماست تا همين پارسال استاد دركلاس فلسفه بايد براي اين خانم خدا را اثبات مي كرد حالا خيلي مسخره است كه اسم امام حسين(ع) را مي آورد.
چند روز بود كه جريان اقليت به اصطلاح سبز با همكاري دوستان انگليسي و آمريكاييشان سعي داشتند كه 22خرداد امسال را به بهانه برگزاري سالگرد كودتاي رنگي به خيابان ها بريزند و همچون تجمعات غيرقانوني سال گذشته شان به التهاب و هتك حرمت به مقدسات وقوانين متقن نظام بپردازند.
جالب است سران فتنه كه در راس آنها كروبي و موسوي قرار دارند با ديدن اوضاع و درنظرگرفتن اينكه اگر قرار باشد آنها مثل سال گذشته از طرفدارانشان بخواهند به خيابان ها بريزند اينگونه نخواهد شد. در اقدامي روبه جلو طي بيانيه اي اعلام كردند كه طرفداران ما به خيابان ها نيايند اما تجربه چند تجمع سال گذشته نشان داده بود كه جريان معترض اعلام كرده بودند اگر موسوي و كروبي هم ما را همراهي نكند ما باز كار خود را خواهيم كرد و به اصطلاح از آنها عبور خواهيم كرد!
امروز 22خرداد 89سعي كردم يك رصد كلي از اوضاع سطح شهر داشته باشم چون اعتقاد داشتم باز عده اي حتي اندك به خيابان ها خواهند آمد. از ساعت 15 از سمت ميدان ولي عصر(عج) شروع به حركت به سمت دانشگاه تهران كردم؛ نيروهاي انتظامي و بسيج با آرايش زيبا و مقتدري درحال كنترل اوضاع بودند. درحال پياده روي بحث عده اي مرا به سمت خود جذب كرد و درمقابل فرهنگسراي رسانه، مرد ميانسالي با اعتراض مي گفت: نگاه كنيد چگونه خون مردم را در شيشه كرده اند؟ فكر مي كنند مي توانند با اين كارها مردم را بترسانند!مرد ميانسال ديگري در ميان حرف هاي او پريد و گفت: خوب اگر اين ها نباشند كه از خدا بيخبرها شهر را به آشوب مي كشانند؟ من اصلا هنوز هم نفهميدم خواسته شان چيست؟ ديگري گفت: آزادي آقاجان آزادي؟ مملكت را خفقان گرفته ما آزادي مي خواهيم. مرد ميانسال درجوابش گفت: يكهو راست بگو اسلام نمي خواهيم! بگو بي بند و باري مي خواهيم! اصلا همه اينهايي كه به خيابان مي آيند همين را مي خواهند! مرد جوان عصباني شد و شروع به فحاشي به مرد ميانسال كرد كه با ميانجيگري عابرين جمع از هم پاشيد.
براي خودم هم سؤال شد با اين همه آزادي كه نظام دراختيار اقشار مختلف جامعه گذاشته اين آزادي كه امثال اين جوان به دنبال آن مي گردند چيست؟ساعت 40/15 بود كه به دانشگاه تهران رسيدم؛ با زحمت زياد و خواهش و التماس به مأمور حراست بالاخره توانستم وارد دانشگاه شوم. به سمت مسجد رفتم چند دانشجوي دختر درحالي كه صورت هايشان را با ماسك و مقنعه پوشانده بودند درميان مسجد وكتابخانه مركزي ايستاده بودند كه بعد از لحظاتي تعداد آنها به 50نفر رسيد.
يكي از دخترها شروع به شعار دادن عليه نظام كرد و بقيه كه تعداد بيشترشان دختر بودند و تعداد كمي هم پسر به آنها اضافه شده بود او را همراهي كردند.
يكي از شعارهاي جالبي كه مي دادند، شعار«ياحسين ميرحسين» بود. دركنار اين جمعيت، چند دانشجو ايستاده بودند كه به همديگر مي گفتند: اينها چه بدبختند ميرحسين گفته نياييد و پشت جنبش را خالي كرده حالا اين احمق ها مي گويند ميرحسين! جمعيت قليل معترض توانسته بود با سر و صدا كمي از حواس دانشجويان دانشكده ها را به خودش معطوف كند؛ اما در حد نگاه كردن نگاه هايي كه بيشتر به تمسخر نزديك مي آمد. سعي كردم در اين جمع خاكستري حضور بيشتري داشته باشم تا ببينم نظرشان در مورد حركت اين عده دانشجونما چيست. بيشتر سكوت اختيار كرده بودند. يكي از دانشجويان به دوستش گفت: اين خانمي كه الآن دارد مي گويد «يا حسين ميرحسين» اصلا به خدا اعتقاد ندارد چه برسد به امام حسين(ع) اين همكلاسي ماست تا همين پارسال استاد در سر كلاس فلسفه بايد براي اين خانم خدا را اثبات مي كرد حالا خيلي مسخره است كه اسم امام حسين(ع) را مي آورد.
جمعيت سعي داشت به سمت سر در اصلي دانشگاه برود كه با ممانعت حراست نتوانست اين كار را بكند كه با تغيير مسير از جاي ديگر خود را به سمت سردر رساندند كه بتواند به مردم رهگذر نشان دهند كه آنها در دانشگاه در حال اعتراض هستند و جالب آن بود كه ليدر اين جريان چند دختر بي حجاب بودند! بعد از لحظاتي كه ديدند مردم مقابل دانشگاه به آنها هيچ اهميتي نمي دهند دوباره به سمت بالا آمدند كه در اينجا هم تعداد آنها كمتر شد. خود متوجه حركت منفعلانه و عبث خود شده بودند اما همان چند دخترك بي حجاب دست بردار نبودند و دائم شعار مي دادند. وقتي ديدند كسي آنها را همراهي نمي كند جمعيتشان از هم پاشيد.
بعد اين جريان به سمت خيابان انقلاب رفتم؛ جمعيت مردم در پياده روها رو به سمت ميدان مي آمدند. مي شد تشويش و نگراني را در چهره بعضي از آنها حس كني! كساني كه براي آشوب آمده بودند چهره شان مشخص بود كه بيشترشان خانم بودند. هيچگونه كيف دستي و يا وسيله اي همراشان نبود سعي كرده بودند كه حتي از كوچكترين نماد سبز نيز استفاده كنند مثلا روسري كه يك خال سبز در آن بود! يا يك آقايي دوتا خودكار سبز را به صورت تابلويي در جيبش گذاشته بود! ديگري كه به همراه همسر و دخترش آمده بود همه شان لباس سبز لجني كمرنگي به تن داشتند و با خشم، نيروهاي انتظامي و بسيج را نگاه مي كردند و چيزهايي را زيرلب مي گفتند.
براي خريد آب وارد مغازه شدم؛ به مغازه دار گفتم: انگار امروز كار و كاسبي شما هم كساد شده؟ او كه گويي منتظر اين حرف من بود گفت: خدا پدرت را بيامرزد يكسال است كه كاسبي ما كساد شده از زماني كه اين... ها ريختند در خيابان و هر غلطي خواستند كردند. كجاي دنيا ديدي پليس را اينجور كتك بزنند بعد حكومت با آنها مدارا كند! من خودم به موسوي راي دادم؛ خانواده و فاميل هم به موسوي راي داديم اما از كجا مي دانستيم اين ... روبروي نظام و اسلام جبهه مي گيرد. اول گفتند تقلب شده! بعد كه نتوانستند اثبات كنند گفتند كه مي خواهيم خون اين كشته ها پايمال نشود؛ مردم رو به بهونه تقلب به خيابان كشاندند و به كشتنشون دادند بعد كه ديدند كه بهانه اي ندارند خون مردم رو كردن پيراهن عثمان! اينا دين ندارند اينا ايمان ندارند. پرسيدم: «پدرجون فكر مي كني اينا چه كساني هستند كه به خيابان مي ريزند و زندگي مردم را مختل مي كنند؟» گفت: «يك مشت مرفه بي درد بي دين كه معلوم نيست دردشون چيه؟ از اون بالاشهر مي كوبندمي آيند پايين و زندگي ما را هم خراب كرده اند.»
آب را از او گرفتم و به سمت ضلع شمال غربي ميدان انقلاب رفتم كه چند زن جوان و ميانسال ايستاده بودند؛ نيروي انتظامي آنها را دوره كرده بود و مي خواست پراكنده شان كند. ناگاه گربه اي كه از بالاي پياده رويي كه اين خانم ها حضور داشتند با سرعت به سمت آنها مي آمد توجه همه را بخود جلب كرد! واقعا صحنه خنده داري رخ داد؛ گربه باعث جيغ زدن و پراكنده شدن اين خانم هاي به اصطلاح پيشروي جنبش شده بود چرا كه گربه با تمام سرعت به سمتشان آمده بود. بچه هاي نيروي انتظامي هم كلي به اين صحنه خنديدند. وقتي برخي خانم ها از يك گربه اينقدر مي ترسند همان در خانه بمانند بهتر است!
از ميدان انقلاب در خلاف جهت آمد و شد مردم به سمت چهارراه كالج حركت كردم. مردم خيلي بد به اطراف يكديگر نگاه مي كردند؛ اصلا جو خوبي نبود به اين فكر مي كردم كه چه بلايي بر سر نشاط اين مردم آمده همه بهت زده به يكديگر نگاه مي كردند. ديگر خسته شده بودم از يك موتوري خواستم كه مرا سوار كند هنوز مسيرم را به او نگفته بودم كه گفت: نگاه كن...(!) نشسته تو خونه مي گه لنگش كن! زندگي مردم رو خراب كرده؛ اين موسوي، اول انقلاب از اين احمدي نژاد بدتر بود؛ جوان هاي مردم رو مي كرد تو گوني! كروات هاي مردم را با قيچي مي بريد! حالا ادعاي دموكراسيش مي شود. من اصلا راي ندادم اما اين... اگر راي مي آورد كه مملكت را دو دستي مي داد به اين انگليسي ها و آمريكايي هاي بي ناموس. نه خداييش نگاه كن ببين روزجمعه از كجاي تهران مي آيند نماز جمعه؟ از پايين شهر يا بالاشهر؟ اين اغتشاش گرها همه بالاشهر نشين هستند خوشي زده زير دلشون! هار شدند! فقط مونده لخت بيايند خيابان.
مرد موتورسوار دل پري داشت؛ درست مانند مردم ديگر كه ما آنها را عوام مي دانيم اما خدا مي داند آنها عوامي هستند از خواص خاصتر! دركشان محدود به چند تحليل سياسي آبكي نيست؛ آنها كف جامعه را مي بينند؛ عملكرد رهبري و مسئولين را مي بينند. آنها ملاكشان امام و انقلاب اسلامي است. نظر شخصي من اين است كه در اين جريان فتنه، خواص بايد متأثر و شايد جاهايي دنباله رو عوام آگاه جامعه اسلامي ايران باشند كه بيشمارهاي واقعي هستند. همان طوري كه پدر انقلاب، امام روح الله، اين انقلاب را براي مستضعفين و پابرهنه ها خواند.
منبع: جهان نيوز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14