(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 3 تير  1389- شماره 19678

فضايل علي (ع) از زبان خداوند
اعتكاف؛ عبادتي ويژه
ولايت تكويني و تشريعي علي (ع)
اعتكاف فرصتي براي پالايش درون



فضايل علي (ع) از زبان خداوند

¤ خليل منصوري
اميرمومنان علي (ع) درپيشگاه الهي از چنان قرب و منزلتي برخوردار است كه حتي مخالفان وي نمي توانستند آن را انكار كنند. لذا به همانند سازي آن فضايل براي خود از زبان پيامبر(ص) بر آمدند و يا درمقام توجيه رفتار ناپسند خويش، تقدم مفضول بر افضل را به حكم جبر و اراده و خواسته الهي نسبت دادند تا حقيقت اسلام و قرآن را واژگونه به تن امت كنند و آخرت مردم را به خواسته هاي زوگذر دنيايشان تباه سازند.
با نگاهي گذرا به كتب تفسيري از جمله نورالثقلين، شواهد التنزيل، تفسير كبير فخررازي، كشاف زمخشري، مجمع البيان طبرسي، روح المعاني و الدر المنثور و مانند آن مي توان بيش از پنجاه آيه را برشمرد كه درباره آن حضرت (ع) نازل شده و يا آن حضرت مصاديق آن ها بوده است.
از اينرو مي توان دريافت كه آن حضرت (ع) در پيشگاه خداوند تا چه اندازه از قرب و منزلت برخوردار بوده كه حتي جان پيامبر(ص) و نفس وي قلمداد شده و خداوند به اين عنوان وي را توصيف مي كند.
نويسنده دراين مطلب بر آن است تا نگاهي اجمالي به اين آيات بيندازد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
علي اعلي، متاله اي كامل وتمام
از نظر قرآن، هدف آفرينش دست يابي انسان به مقام خلافت الهي ازطريق عبوديت محض است كه به وي كمك مي كند تا با متاله شدن و خدايي گشتن، به خداوند تقرب جسته و لقاء الهي را اين گونه درك كند؛ زيرا از طريق عبادت است كه انسان مي تواند توانمندي هاي سرشته در ذات خود را كه از آن به اسماي الهي ياد مي شود، فعليت بخشد و ظرفيت خداگونه شدن را بيابد و مظهر خداوندي گردد وخلافت الهي را به عهده گيرد و آفريده هاي هستي را به كمالات شايسته و بايسته شان رهنمون گردد.
دراين ميان تنها شماري از انسان ها هستند كه اين مسير را به درستي و كمال و تمام مي پيمايند و از مقام مخلص (به كسر لام) عبور كرده و مورد عنايت الهي قرارگرفته در مقام مخلص (به فتح لام) مي نشينند. هم چنين از ميان مخلصين (به فتح لام) تنها معدودي انگشت شمار هستند كه درمقام «قاب قوسين او ادني» (نجم آيه 9) قرارمي گيرند و حتي از فرشتگان كروبين و عليين به هزاران فاصله پيش مي تازند و كسي را نشايد كه به مقام و منزلت ايشان درآيد. اين افراد نيز به حكم يگانگي جان ايشان با حضرت ختمي مرتبت حضرت محمد مصطفي (ص) است كه به اين مقام رسيده اند. از جمله مشهورترين ايشان مي تواند حضرت اميرمومنان (ع) اشاره كرد؛ زيرا آن حضرت (ع) مصداق اتم و اكمل جان و نفس پيامبر(ص) است كه در آيه مباهله به آن توجه شده است.
بزرگان اسلام، از اهل سنت و تشيع، در فضيلت و مقام الهي حضرت علي (ع) درنزد خداوند گفته اند: در فضيلت ايشان همين بس كه پيامبر (ص) درباره آن حضرت (ع) فرمود: هيچ آيه اي در قرآن با خطاب يا ايها الذين آمنو وجود ندارد مگر اين كه علي (ع) درراس آن و امير آن است. (كفايه الطالب في مناقب علي بن ابي طالب، ص 139) اين افزون بر آيات اختصاصي و انحصاري بسياري است كه خداوند در خصوص مقام و منزلت شخص آن حضرت (ع) فرو فرستاده و يا درباه خاندان و مقام اهل بيت (ع) در دنيا و آخرت بيان داشته است. (تفاسير شيعه و سني) ابن اثير در كتاب اسدالغابه خود مي نويسد كه علي بن ابي طالب بن عبدالمطلب از قريش و تيره بني هاشم است كه ازشريف ترين نسب هاست. آن حضرت(ع) نخستين هاشمي است كه ازطريق پد ر و مادر به هاشم مي رسد (اسدالغابه في معرفه الصحابه، ج4، ص87) و طبري مي افزايد كه او داماد پيامبر(ص) (تاريخ طبري، ج2، ص15) و نخستين مومن به پيامبر(ص) و تصديق كننده او از ميان مردان است. وي در دامان پيامبر(ص) پرورش يافت و نخستين كسي است كه به آن حضرت(ص) در نماز اقتدا كرد. (السيره النبويه، ابن هشام، ج1، ص245 و تاريخ طبري، ج1، ص537)
آن حضرت باب علم رسول خدا (اسدالغابه، ج4، ص59) و از بدريون و شركت كنندگان در ديگر غزوات و سراياي پيامبر(ص) بوده است. (اسدالغابه، ج4، ص 29 تا 49 و السيره النبويه، ج1، ص625 تا 677)
او در قرابت به رسول خدا نه تنها برادر (السيره النبويه، ج1، ص505) كه جان و نفس پيامبر(ص) است. (تفسير كبير، فخررازي، ج3، ص842)
درمقام و منزلت علي(ع) همين بس كه همه آن چه كه در ديگر پيامبران به عنوان ويژگي و فضيلت اختصاصي و انحصاري ايشان گفته اند، درحضرت اميرمؤمنان علي(ع) جمع است. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: هركسي بخواهد آدم(ع) را در علم، نوح(ع) را در عزم، ابراهيم(ع) را در حلم، موسي (ع) را در هيبت و عيسي(ع) را در زهد نگاه كند، به علي(ع) بنگرد (بحارالانوار، ج93، ص53)؛ زيرا آن چه در آنان متفرق بود، در علي جمع شده است.
در حالي كه خداوند حضرت مريم(س) دوشيزه پاك و پاكدامن را از خانه خود به هنگام درد زايمان بيرون مي راند و عيسي(ع) با همه مقام و منزلت و جلالت روحي و معنوي اش، در بيرون ازخانه خدا و در زير درخت نخلي به دنيا مي آيد، خداوند به اعجازي، شكافي در خانه اش كعبه پديد مي آورد و فاطمه بنت اسد را سه روزه ميهمان خود مي كند تا اميرمؤمنان علي(ع) در خانه خدا و درون كعبه زاده شود. (همان، ج 53، ص5تا 32)
درنهايت اين زاده كعبه در راه خدا در سپيده دم نوزدهم ماه رمضان يعني در ماه خدا در خانه خدا، مسجد كوفه به ضربت شمشير اشقي الاشقياء، ابن ملجم مرادي به شهادت مي رسد. (اسدالغابه، ج4، ص211 و 311)
برجسته ترين فضايل علي(ع) در قرآن
از آن جايي بيان فضايل علي به معناي بيان همه فضيلت هاي انساني است، نمي توان در يك مطلب كوتاه به همه آنها پرداخت. از اين رو تنها به برجسته ترين فضايل آن حضرت(ع) كه در آيات قرآني به صراحت از آن ياد شده اشاره مي شود.
ايمان علي(ع) چنان ايماني بود كه خداوند آن را به عنوان مثل و نمونه ايمان مي داند. لذا در آيه 91 سوره توبه، از برتري ايمان علي(ع) بر بسياري از مقامات و امور ديني و دنيوي ياد مي كند و به ديگر مؤمنان مي فرمايد كه ايمان آن حضرت برتر از آبادكردن مسجدالحرام و آب دادن به حاجيان و ديگر امور عبادي است. (كافي، ج8، ص402 و نيز ينابيع الموده، ج1، ص772)
خداوند در آيه 28 سوره انعام از توحيد و يكتاپرستي آن حضرت(ع) سخن مي گويد و مي فرمايد كه علي(ع) مظهر توحيد و منزه از هرگونه شرك ظاهر و خفي و اخفي است.
توحيد در وي چنان بود كه در طول عمر خويش دمي شرك نورزيده و از حق به باطل نگرويده است. (كافي، ج 5، ص 41)
خداوند در 2 مورد به اخلاص شگفت آن حضرت (ع) اشاره مي كند. نخست در آيه 702 سوره بقره كه در بيان اخلاص علي (ع) در ايثار جان خويش هنگام خوابيدن در بستر پيامبر (ص) است كه در آن واقعه قريشان با شمشيرهاي آخته به سراغ آن حضرت (ع) آمدند تا به قصد كشتن پيامبر (ص) مساله دعوت و اسلام را خاتمه دهند. جانفشاني آن حضرت (ع) موجب شد تا قريشان در مكر و توطئه خويش ناكام مانند و اميرمومنان (ع) با ايثارجان خويش توانست آن حضرت (ص) را از مكه خارج كند. (تفسير كبير، ج 2، ص 053)
دومين مورد زماني است كه علي و خانواده اش سه شبانه روز به سبب نذري كه داشتند روزه مي گيرند و هر سه شب هنگام افطار، مسكين و يتيم و اسيري براي خوراكي نزد ايشان مي روند و آن حضرت (ع) و خانواده خوراك افطاري خويش را با همه نيازمندي به آنان مي دهند و خود گرسنه روزه مي گيرند. اين نذر روزه براي آن بود كه امام حسن (ع) و امام حسين (ع) از بيماري كه به آن دچار شده بودند رهايي يابند. (الدر المنثور، ج 8، ص 173 و كشاف، زمخشري، ج 4، ص 076 و نيز الميزان، ج 02، ص 621)
آن حضرت (ع) بر پايه آيات 5 و 9 سوره انسان از زمره ابرار (شواهد التنزيل، ج 2، ص 493) و براساس آيه 62 سوره اعراف از جمله اصحاب اعراف (مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 356) و براساس آيه 231 سوره طه و نيز آيه 33 احزاب از اهل بيت (ع) و نيز داراي مقام عصمت (همان، و نيز شواهد التنزيل، ج 1، ص 794) و طبق آيات 34 سوره نحل و 7 سوره انبياء از اهل الذكري است كه مي بايست محل مراجعه مردم باشد و مردم وي را در امور دين و دنيايشان به عنوان مرجع انتخاب كنند (شواهد التنزيل، ج 1، ص 234)
اعطاي صدقه هنگام نجوا با پيامبر (ص) از اختصاصات آن حضرت (ع) است كه كسي غير از آن حضرت (ع) به اين حكم و فرمان الهي عمل نكرد؛ زيرا هنگامي كه فرمان آمد اگر كسي مي خواهد با پيامبر (ص) نجوا كند بايد پيش از نجوا صدقه اي دهد. آن حضرت خود در اين باره مي فرمايد: در قرآن آيه اي است كه قبل از من هيچ كس به آن عمل نكرد و بعد از من نيز هيچ كسي به آن عمل نخواهد كرد و آن آيه نجواست كه آيه 21 سوره مجادله مي باشد. (شواهد التنزيل، ج2 ص 213) هنگامي كه اين آيه نازل شد هيچ كس حاضر نشد تا پولي براي صحبت خصوصي با پيامبر (ص) بپردازد. اين گونه بود كه اين حكم پس از عمل حضرت اميرمومنان (ع) نسخ مي شود و آن حضرت (ع) تنها كسي است كه به اين حكم خداوندي عمل كرده است.
در روايتي از حضرت اميرمومنان علي (ع) اين معنا مورد تاكيد و توجه قرار گرفته كه عمل كردن آن حضرت (ع) براساس اين حكم الهي موجب شد تا عذاب الهي از امت اسلام برطرف شود و اگر آن حضرت (ع) به حكم الهي عمل نمي كرد خداوند بر امت غضب و خشم مي گرفت. خود آن حضرت مي فرمايد: خدا به وسيله من (كيفر سنگين) اين امت را سبك كرد؛ زيرا خداوند صحابه را با آيه نجوا امتحان كرد آنان از نجوا با رسول خدا (ص) خودداري كردند، ولي من به اين آيه عمل كردم و اگر هيچ كس به آن عمل نمي كرد، عذاب نازل مي شد؛ زيرا همه از عمل به آن امتناع كرده بودند.
(بحار الانوار، ج 53، ص 183)
انفاق آن حضرت در حال ركوع كه در آيه 55 سوره مائده آمده، يكي ديگر از اختصاصات آن حضرت(ع) است كه از سوي خداوند مدح و ستوده شده است. (شواهد التنزيل، ج1، ص 212 تا 832)
انتظار شهادت به عنوان فضيلتي بزرگ، از اموري است كه حضرت علي(ع) مصداق اتم و اكمل آن مي باشد كه در آيه 32 سوره احزاب به آن اشاره شده است. آن حضرت خود به صراحت اعلام مي كند: اين آيه درباره ما نازل شده است و سوگند به خدا من منتظر (شهادت) هستم. (مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 945)
چنان كه گفته شد اميرمؤمنان علي(ع) مظهر ايمان است و پيامبر(ص) فرمود كه هر آيه اي كه يا ايهاالذين آمنوا دارد مصداق نخست و اصلي آن اميرمؤمنان علي(ع) است. از اين رو در آياتي چون آيه 91 سوره توبه، 55 سوره مائده و 81 سوره سجده و 91 سوره حديد و 4 سوره تحريم و 001 سوره توبه و 01 و 41 سوره واقعه آن حضرت به عنوان مظهر ايمان مطرح و معرفي شده است. (شواهد التنزيل، ج1، ص 275، 633 و ج2، ص 292 و 143 و منابع ديگر تفسيري و روايي)
اميرمؤمنان در ايمان و متاله شدن آن چنان بود كه خداوند وي را در آيه 16 سوره آل عمران به منزله نفس پيامبر(ص) دانسته و همان مقامات پيامبر(ص) را براي آن حضرت(ع) اثبات مي كند. (تفسير كبير، ج3، ص842 و تفاسير ديگر) آن حضرت هم چنين شاخه اصلي شجره طيبه الهي است كه در آيه 42 سوره ابراهيم به آن اشاره شده است (تفسير نورالثقلين، ج2، ص635)
از نظر قرآن، اميرمؤمنان علي(ع) انساني صابر (انسان آيه 8 و 21) مظهر صداقت (نساء آيه 96 و توبه آيه 911 و مريم آيه 05) داراي عصمت (احزاب آيه 33) عالم به كتاب الله (رعد آيه 34) از گواهان بر نبوت و رسالت پيامبر(ص) و اعمال امت اسلامي (هود آيه 71 و رعد آيه 34 و بقره آيه 341) از صالح ترين و بهترين مؤمنان (تحريم آيه 4) مظهر عبوديت خدا (انسان آيه 6) اهل جهاد در راه خدا و مجاهد في سبيل الله (توبه آيه 91 و حج آيه 91) حافظ علم محمدي(ص) و شنوا و عامل به آن (حاقه آيه 21) حامي پيامبر(ص) و پشتيبان وي (انفال آيه 26 و تحريم آيه 4) مظهر بيم و خوف از خدا (انسان آيات 8 و 01) بيمناك از قيامت و از عذاب هاي آن (انسان آيات 7 تا 01) خويشاوند و ذي القربي داراي حق خاص (انفال آيه 14 و اسراء آيه 62 و شورا آيه 32 و حشر آيه 7) خيرالبريه (بهترين آفريده هاي الهي) (بينه آيه 7) دوست و محب و محبوب خدا (انسان آيه 8) فقير نواز و يار و ياور نيازمندان (انسان آيه 8) منادي برائت و لعنت خدا بر ظالمان در ميان بهشتيان و دوزخيان (اعراف آيه 42) منادي برائت از سوي خدا و پيامبر(ص) از مشركان (توبه آيه 3) تنها نجواگر با رسول خدا(ص) با اعطاي صدقه (مجادله آيه 21) وفاكننده به نذر (انسان آيه 7) از سبقت جويندگان در هجرت (آل عمران آيه 591) وفاكننده به عهد و پيمان الهي (احزاب آيه 32) هدايتگر مردم (يونس آيه 53) و بسياري ديگر از صفاتي كه در تفاسر و منابع روايي در ذيل اين آيات و آيات ديگر به آن ها اشاره شده مي باشد.
مقامات اميرمؤمنان(ع)
از مهم ترين مقاماتي كه براي اميرمؤمنان در آيات قرآني براساس تفاسير و منابع روايي به آن اشاره شده مي توان به مقام امامت ايشان اشاره كرد كه در روز غدير به فرمان خداوند نصب و معرفي شده است. آيات 3 و 55 سوره مائده به اين مهم اشاره كرده كه موجبات ياس و نوميدي دشمنان اسلام بوده است. آيه 76 همين سوره تبيين مي كند كه پيامبر(ص) مأمور رسمي ابلاغ اين حكم الهي بود و آيه 3 توضيح مي دهد كه اين نصب ولايت و امامت از سوي خداوند و ابلاغ آن از سوي پيامبر(ص) سبب اكمال دين و اتمام نعمت و رضايت و خشنودي خداوند شده است.
جانشيني علي(ع) براي پيامبر(ص) حق آن حضرت بود كه در آيه 62 سوره اسراء به آن اشاره شده است (كافي، ج1، ص492) چنان كه انتخاب علي(ع) از سوي خداوند و رسول خدا(ص) براي قضاوت براي مردم از ديگر مقامات رسمي آن حضرت بود كه در آيه 53 بدان توجه داده شده است.
ولايت و امامت اميرمؤمنان علي(ع) آخرين فريضه نازل شده از سوي خداوند براساس آيه 3 سوره مائده و روايات تفسيري است كه براساس آن ترس مسلمانان از كافران برطرف شده است و موجبات تكميل دين اسلام فراهم آمده و اگر پيامبر اين ابلاغ الهي را انجام نمي داد تمام اعمال وي نابود و بي اثر مي شد و پيامبر(ص) با همه احساس خطري كه از منافقان و دشمنان دين داشت آن را ابلاغ مي كند، زيرا ولايتي بود كه از سوي خداوند معرفي شده بود و نصب آن حضرت در منصب ولايت و امامت به مقتضاي ربوبيت الهي بوده و عدم ابلاغ به معنا و مثابه عدم تبليغ رسالت از سوي پيامبر(ص) قلمداد مي شده است.
خداوند در اين آيات و آيات ديگر، به نقش اساسي امامت و ولايت در حفظ و اكمال و تقويت رسالت و اسلام اشاره مي كند و هم چنين توضيح مي دهد كه چگونه مخالفان آن حضرت(ع) در مسئله ولايت را به سبب انكار مستقيم و صريح، به عذاب الهي كشته است. آيه 1 سوره معارج كه در بيان عذاب نعمان بن حرث به سبب اعتراض به ولايت اميرمؤمنان علي(ع) است به خوبي روشن مي سازد كه مخالفان صريح آن حضرت(ع) مي بايست خود را آماده عذاب هاي الهي حتي در دنيا كنند.
به هر حال، اين ها مقامات دنيوي آن حضرت(ع) بوده وگرنه مقامات معنوي و اخروي آن حضرت(ع) بيش از آن است كه به نوشتار آيد.
نوشتن و گفتن درباره اين شخصيت بي نظير و بي بديل دستگاه آفرينش كه تنها بديل و نظيرش همان رسول الله(ص) است كار هر كسي نيست. از اين رو به همين مقدار توصيف الهي بسنده مي شود.

 



اعتكاف؛ عبادتي ويژه

از آنجا كه سيرو سلوك الي الله، تزكيه و تهذيب نفوس، عبادت و پرستش خداوند و اعتكاف و خلوت با قاضي الحاجات در رديف بهترين اعمال بشري و اسلامي است، لزوم توجه به خالص بودن وبراي خدا انجام گرفتن آنها نيز بيشتر جلوه مي كند.
يكي از راههاي شناخته شده و مورد توصيه براي تزكيه و تهذيب نفس، اعتكاف است. اعتكاف، عبادت ويژه اي است كه براي سالكان الي الله از اهميت خاصي برخوردار است و سفارش قولي و عملي از ناحيه معصومين و علماء اخلاق نسبت بدان بسيار است.
اعتكاف در لغت به معناي حبس و توقف (و از ماده عكف و بروزن افتعال) است و در اصطلاح به معناي توقف و ماندن سه روز و بيشتر از آن در مسجد جامع ميباشد.
قرآن كريم در آيه اي به مسئله اعتكاف اشاره كرده و به حضرت ابراهيم و اسماعيل فرمان مي دهد كه خانه خدا را براي طواف كنندگان و مجاوران (و معتكفين) و ركوع كنندگان و سجده گزاران پاكيزه (و آماده) سازند:
«و اذجعلنا البيت مثابه للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلي و عهدنا الي ابراهيم و اسماعيل ان طهرابيتي للطائفين و العاكفين والركع السجود» (بقره /125)
اين آيه شريفه اگرچه به صراحت از اعتكاف در مسجد الحرام سخن به ميان آورده، اما از آنجا كه تمام مساجد، خانه هاي خداوند در روي زمين هستند، اعتكاف در هر مسجدي امكان پذير مي باشد.
در روايات اسلامي نيز از اعتكاف بطور مكرر سخن رفته و بر اين عبادت مخصوص توصيه شده است.
در كيفيت اعتكاف رسول گرامي اسلام حضرت محمد (ص) گفته شده كه در مسجد براي ايشان پرده اي مي آويختند و خيمه اي برپا مي كردند و رسول خدا در آن سكني مي گزيدند.
اين اهتمام بسيار در واقع توصيه و تأكيدي عملي بر اين امر است، و عمل پيامبر و امام نيز به مانند گفتارشان براي پيروان حجت شرعي است. اهميت دادن و مقيد بودن نبي اكرم به مسئله اعتكاف دليلي روشن بر سريع التأثير بودن اين عمل عبادي برجان و روان آدمي در جهت نيل به كمال و سيرالي الله در خود است كه بر ژرف انديشان مخفي نيست. و چرا چنين نباشد در حاليكه اعتكاف را انگيزه اي جز فراغت يافتن معتكف ازدنيا و ظواهر آن (اگر چه در مدتي كوتاه) و توجه عميق داشتن به عبادت خداوند و راز و نياز به بارگاه ربوبي نيست و در اجراي اين مهم چه كسي شايسته تر از عصاره خلقت و مخاطب نداي ملكوتي «لولاك لما خلقت الافلاك» يعني رسول خاتم و نبي اكرم حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (ص) كه گل سرسبد آفرينش است و محبوب پروردگار و اسوه مطلق بشريت به تأييد صريح حضرت حق جل و علاكه فرمود: «لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه» (احزاب /12)
از كتاب: ره توشه سالكان

 



ولايت تكويني و تشريعي علي (ع)

نجم الدين بزرگ نيا
ولايت تكويني و تشريعي علي(ع) بر موجودات
اميرمؤمنان علي بن ابي طالب(ع) به سبب شخصيت و نورانيت وجودي اش در عالم الوهيت، بر همگان ولايت دارد. البته ولايت آن بزرگوار به دو شكل تكويني و تشريعي است؛ به اين معنا كه حتي اگر برخي ها همانند ابليس از پذيرش ولايت علوي سرباز زنند و مدعي برتري و بهتري خود شوند و نداي «انا خير منه» سر دهند، با اين همه ولايت تكويني حضرت بر آنان برقرار و باقي است و چه بخواهند و چه نخواهند فرمانروايي و ملك و حكم از آن اوست. چنان كه اين مطلب در حق آدم(ع) نسبت به ديگر موجودات هستي ثابت است و انكار ولايت و خلافت آدم(ع) به معناي عدم خلافت و ولايت وي نمي باشد.
البته ولايت علوي از آن جايي كه باطن ولايت و رسالت محمدي است، در حقيقت بيان گر يكتايي و يگانگي آن دو است؛ زيرا حضرت پيامبر(ص) در مقام نوري، صادر نخست است كه همه هستي به واسطه وي آفريده شده است.
از سوي ديگر، شرافت آدم به سبب نورانيتي است كه از محمد مصطفي و علي مرتضي به شكل روحي در او دميده شده و همه هستي به او سجده برده اند. اين كه در آيات قرآني، فرشتگان، تنها سجده كنندگان معرفي مي شوند از آن روست كه فرشتگان مقرب به نمايندگي از همه هستي بر آدم به ذات نوراني محمدي و علوي سجده برده اند و در حقيقت مسجود فرشتگان و به تعبير درست تر همه آفريده هاي هستي، ذات محمدي و علوي بوده است.
بر اين اساس هر كسي كه بر ذات محمدي و علوي سجده برد و ولايت و خلافت ايشان را بپذيرد در حقيقت سجده به خداوند برده است؛ زيرا اين ذوات و كلمات تامات و انوار وجودي، مظهر و آيينه تمام نماي ذات الهي هستند، پس هر كه بر اين ذوات سجده برده و ولايت ايشان را پذيرفته در حقيقت ولايت الهي را پذيرا شده است.
از اين رو كساني كه به طوع و رغبت ولايت علوي را پذيرفتند، از ربوبيت خاص آن حضرت(ع) بهره مند مي شوند.
اطاعت علي(ع)، اطاعت خداست
بنابراين منصب ولايت علوي همانند مناصب اعتباري دنيا نيست، بلكه از مناصب و مقامات وجودي است. پس هر كس به فرمان الهي گردن نهاد و به نداي: ائتيا طوعا اوكرها، پاسخ داد كه آتينا طائعين، مي تواند اميدوار باشد تا از ربوبيت عبودي الهي از مسير ولايت علوي بهره مند باشد.
حرمت و احترام مولي اميرمؤمنان(ع) حرمت واقعي است. هر كسي مطيع ايشان و شيعه او شود، مي تواند اميدوار باشد كه اطاعت خداوند را به جا آورده است. از اين رو وي، ميزان الاعمال و ترازوي سنجش انسانيت است.
اعتبار كعبه به علي(ع) است؛ زيرا در روايت است كه المومن اعظم حرمه من الكعبه؛ احترام و مقام و منزلت مومن از احترام كعبه بيش تر است. (خصال، صدوق، ج 1، ص 27) بي گمان مصداق كامل و مظهر اتم «مومن» جز اميرمومنان(ع) نيست. پس هر كه به زيارت خانه خدا رود و خواهد حج و قصد خدا كند مي بايست زيارت اميرمومنان(ع) را قصد كند كه در هر عصر و زماني به نامي، آن نور تجلي مي كند. گاه به حسن و گاه ديگر به حسين خودنمايي كند. از اين رو زيارت امام(ع) در حج از تمام و كمال آن دانسته شده است.
البته از آن جايي كه ولايت پس از ولايت خداوند و رسول الله(ص)، به عنوان صادر نخست مي باشد، ايشان را در هر عالمي جلوه اي است. پس تفاوتي ميان مرده و زنده ايشان نيست؛ زيرا ايشان جاودان هستند و هر آفريده اي از مسير ايشان مزه حيات را خواهد چشيد و در مسير ايشان است كه به مقام فنا خواهد رسيد و لقاي الهي را تجربت مي كند. از اين رو امام صادق(ع) ميان مرده و زنده ايشان فرق نمي گذارد و فرمان مي دهد كه هر كه خواهد به مقام تقربي برسد، بايد به حكم «وابتغوا اليه الوسيله» به ايشان توسل جويد. پس فرمان مي آيد: من زارنا بعد مماتنا فكانما زار في حياتنا؛ هر كه ما را پس از مرگمان زيارت كند همانند كسي است كه در حياتمان به زيارت و ديدار ما شتافته است. (وسايل الشيعه، ج 10، ص 260)
پس هر كه بر كشتي طريقت نجات ايشان سوار شد در حقيقت به رستگاري رسيد: كلهم سفن النجاه لكن سفينه الحسين مجراها علي اللجج العامره اسرع و مرساها علي السواحل المنجيه ايسر؛ همگي آنان كشتي نجات بشريت از دوزخ هستند ولي كشتي نجات حسين حركتش بر امواج توفنده و گسترده دريا سريع تر است و پهلو گرفتن آن بر ساحل هاي نجات و رستگاري بهشت، آسان تر مي باشد.
رستگاري از مسير ولايت علوي
پس هر كه رستگاري مي خواهد مي بايست از مسير ولايت علوي بگذرد كه مظاهر آن در اسماي اهل بيت(ع) جلوه گري مي كند: لكل شي اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البيت(ع)؛ براي هر چيزي اساسي است و اساس اسلام، محبت ما خاندان اهل بيت پيامبر(ص) است. (بحار الانوار؛ ج 27، ص 91)
از اين رو پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: اثبتكم قدما علي الصراط اشدكم حبا لاهل بيتي، ثابت قدم ترين شما بر روي پل صراط، دوست دارترين شماست نسبت به اهل بيت من. (همان، ج8، ص 69)
آن حضرت(ص) هم چنين مي فرمايد: حبي و حب اهل بيتي نافع في سبعه مواطن، اهوالهن عظيمه عندالوفاه و في القبر و عندالنشور و عندالكتاب و عندالميزان و عندالصراط؛ محبت من و خاندانم در هفت مورد كه بسيار وحشتناك است سود مي دهد: هنگام مرگ و در قبر و هنگام زنده شدن و گرفتن نامه اعمال و در زمان حساب و نزد ميزان و نزد صراط.
بنابراين حرمت مولي(ع) به اعتبار دنيايي و ارزش هاي پوچ و بيهوده نيست بلكه به مقام شامخ نوري آن حضرت و يكتايي و يگانگي جان آن حضرت با پيامبر(ص) است كه در آيه مباهله از سوي خداوند بر اين معنا مهر تأييد زده شده است.

 



اعتكاف فرصتي براي پالايش درون

طيبه چراغي
انسان كامل از ديدگاه اسلام، بايد در ابعاد فردي و اجتماعي داراي ويژگي هاي معيني باشد، ا ما عمل كردن به وظايف اجتماعي به تنهايي، انسان را به كمال مطلوب نمي رساند. بلكه ورود به عرصه جامعه و فعاليت هاي اجتماعي اگر با پشتوانه اي از ايمان و ويژگي هاي خاص اخلاقي همراه نباشد، مايه سقوط انسان خواهد بود.
اگر پرداختن به مسئوليت هاي اجتماعي داراي پشتوانه معنوي باشد، فعاليت هاي اجتماعي رنگ و بوي خدايي مي گيرد و پرثمر و بابركت مي شود. به همين جهت است كه اديان الهي با آن كه انسان را به عرصه تلاش هاي اجتماعي فراخوانده اند، هيچ گاه تقويت پيوند او با خداوند را از نظر دور نداشته اند.
در اديان آسماني همواره شيوه هايي از درونگرايي و دوري از جمع وجود داشته است همان گونه كه از قرآن مجيد و روايات استفاده مي شود كه در ميان بني اسرائيل نوعي روزه همراه با سكوت رايج بوده است. (مريم /10)
اسلام نيز با پيش بيني عبادتي به نام اعتكاف كه در واقع نوعي خلوت و درونگرايي است، براي ساختن انسان ها و جلوگيري از آفت خدا فراموشي و خود فراموشي چاره انديشي كرده است.
در مقاله حاضر ارزش وفضيلت و آثار معنوي و اجتماعي اعتكاف مورد بررسي قرار گرفته است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
فرصت اعتكاف
اعتكاف در مسجد براي يك مسلمان فرصتي است تا او به فراخور توان و مشاغل اجتماعي اش هرچندگاه براي مدتي از جامعه و مردم منقطع شود و به درون روي آورد.
سيد بن طاووس مي گويد: «بدان كه اوج و كمال اعتكاف، آن است كه انسان، عقل و دل و ديگر اعضاي بدنش را تنها بر اعمال صالح وقف كند و آن ها را بر درگاه خداوند و اراده مقدس او حبس نمايد. معتكف بايد فكر و جان و اعضاي خود را با افسارهاي مراقبت، به خوبي مهار كند و از چيزهايي كه روزه دار بايد از آن بپرهيزد، كاملا خودداري نمايد. بلكه دقت و مراقبت معتكف، بايد به مراتب بيشتر از روزه دار باشد: زيرا او هم روزه دار است و هم معتكف و هر معتكفي خود را ملزم نموده است كه با تمام وجود به خداوند متعال روي آورد و رويگرداني و غفلت از حق را يكسره كنار نهد...»
مفهوم اعتكاف
كلمه اعتكاف از ريشه عكف است. اهل لغت براي اين ريشه معاني گوناگوني بيان كرده اند از جمله: رويكرد به چيزي با توجه و مواظبت، اقبال به چيزي به آن كه روي از آن برگردد، محبوس و متوقف كردن چيزي، اقبال و ملازمت بر چيزي از روي تعظيم و بزرگداشت آن، التزام به يك مكان و اقامت در آن، اقامت، ملازمت و مواظبت، حبس و توقف.
مجموعه تعاريف بالا را مي توان در يك تعريف خلاصه كرد: اعتكاف به معني اقامت گزيدن در جايي است به طوري كه فرد معتكف خود را محبوس و ملتزم به آن مكان بداند و اين التزام ناشي از اهميت و عظمت آن موضع باشد. و در اصطلاح به معناي اقامت گزيدن سه روز و بيشتر از آن در مسجد جامع براي عبادت خدا اطلاق مي گردد.
اعتكاف در قرآن
كلمه «اعتكاف» در قرآن مجيد نيامده ولي افعال و اسم هايي از مصدر عكوف در چند آيه قرآن وارد شده است. واژه «عاكفون» در چند جاي قرآن وارد شده كه درباره اعتكاف كنندگان مسجدالحرام و مساجد ديگر ذكر شده است. در آيه 187 سوره بقره آمده است: «هنگامي كه در مساجد معتكف هستيد با زنان در نياميزيد.»
در تفسير اين آيه وارد شده كه اعتكاف عبادتي است كه حداقل با توقف سه شبانه روز در مسجد براي عبادت و توأم با روزه و ترك بسياري از لذايذ انجام مي شود و براي تصفيه روح و توجه ويژه به پروردگار اثر عميقي به دنبال دارد.
همچنين در آيه 125 سوره بقره خداوند به حضرت ابراهيم و اسماعيل فرمان مي دهد كه خانه خدا را براي طواف كنندگان و مجاوران و معتكفان و ركوع كنندگان و سجده گزاران پاكيزه و آماده سازند.
اين آيه شريفه اگر چه به شكل خاص از اعتكاف در مسجد الحرام سخن به ميان آورده اما تمامي مساجد، بيت الله محسوب مي شوند و اعتكاف در هر يك از آن ها از جهت عبادت داراي مراتب و درجات مختلفي است.
همچنين از كلام وحي استفاده مي شود كه در ميان بني اسرائيل نوعي روزه همراه با سكوت رايج بوده است. حضرت موسي (ع) با آن كه مسئوليت سنگين رهبري امت را بردوش داشت، براي مدت زماني آنان را رها كرد و براي خلوت كردن با محبوب خويش به كوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش پروردگار فرمود: «... پروردگارا به سوي تو آمدم تا از من راضي شوي.» (طه / 84)
قرآن در جاي ديگري از رهبانيت و گوشه گيري پيروان حضرت عيسي (ع) سخن به ميان آورده و مي فرمايد: «و رهبانيتي را كه خود ابداع نمودند از اين رو برايشان مقرر نموديم تا خشنودي خداوند را كسب كنند. پس حق آن را چنان كه بايد مراعات نكردند.» (حديد /27)
علامه طباطبايي در ذيل تفسير اين آيه فرموده است: «لحن آيه شريفه نشان مي دهد كه خداوند در ابتدا رهبانيت را براي پيروان حضرت عيسي (ع) مقرر نفرمود، ولي آن را مورد تأييد قرار داده است.»
اسلام با پيش بيني عبادتي به نام اعتكاف كه در واقع نوعي خلوت و درون گرايي است براي جلوگيري از آفت خدا فراموشي و خود فراموشي انسان ها، برنامه ريزي كرده است.
بنابر اين با آن كه روح تعاليم اديان، دعوت به جمع و اجتماع نموده است، اما در عين حال از پيش بيني برنامه هايي كه انسان را با درون خود پيوند مي زند فروگذار نكرده است، زيرا حضور پيوسته و دائمي در محل كار و عرصه اجتماع و تلاش عملي، رفته رفته روحيه عمل گرايي را در انسان تقويت مي كند و پيدايش آن سبب مي شود كه شخص از درون، تهي شود و به چيزي جز علم بيشتر، نينديشد تا آن جا كه گاهي حتي فرصت نمي كند كه نتايج كارها و تلاش هاي خود را به درستي ارزيابي كند. از همين رو اعتكاف زمينه مناسبي است تا انسان به كاوش درباره انگيزه ها و روحيات خود بپردازد و در جهت رفع كاستي ها و تكامل آنها بكوشد.
سيره پيامبر (ص) و اهل بيت (ع)
پيامبر خدا (ص) هر از چند گاهي به دور از غوغاي مكه و سرو صداي مردم و هياهوي بت پرستان، خود را به غار حراء مي رسانيد و به پرستش معبود حقيقي مشغول مي شد. در شبي از شب ها در حالي كه محمد (ص) معتكف كوي دوست بود، صدايي شنيد. آري جبرئيل از آسمان ها جواب همه پرسش هاي پيامبر (ص) را در دفتري از نور به زمين آورده بود: دفتري كه نسخه شفابخش همه دردهاي بشري بود.
پس از بعثت و بعد از هجرت، پيامبر فرصتي دوباره مي يابد تا به اعتكاف روي آورد و خلوتي با خداي خود داشته باشد. اين بار اعتكاف را در مسجد النبي پي مي گيرد.
رسول خدا افزون بر اهتمام عملي نسبت به اعتكاف، با بيان فضايل آن، مؤمنان رابه انجام اين عمل تشويق مي كردند.
امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) نيز به سنت اعتكاف عمل نموده و آن را زنده نگه مي داشتند. درحديث آمده است كه امام حسن مجتبي (ع) با آن كه در حال اعتكاف بودند، براي رفع حاجت برادر ديني خود اقدام نمودند و او را از مشكل مالي نجات دادند.
زمان اعتكاف
اعتكاف در هر زماني كه روزه گرفتن در آن جايز باشد صحيح است اما اعتكاف در ايام البيض ماه رجب و ماه رمضان و مخصوصاً ده روز آخر آن ماه فضيلت بيشتري دارد: زيرا سنت نبوي بر اعتكاف اين ده روز دلالت دارد.
آثار اخروي اعتكاف
1- آمرزش گناهان: توبه درحال اعتكاف موجب غفران الهي و ورود درصف نيكان است. زيرا: «اعتكاف از روي ايمان و يقين، باعث مغفرت او مي شود.»
2- نزديكي به خدا: اعتكاف، موجب نيل به قرب الهي است؛ يعني همان فلاح و رستگاري كه انسان به وسيله عبادت آن را مي جويد.
در حديث معراج، خداوند از پيامبر خود سؤال مي كند: اي احمد آيا مي داني درچه هنگام بنده به قرب من نايل مي شود؟ و بعد در جوابش مي گويد: زماني كه گرسنه يا در حال سجده باشد. در جاي ديگري در همين حديث شريف مي پرسد: آيا از آثار گرسنگي و سكوت و خلوت مطلع هستي؟ سپس جواب مي دهد كه يكي از آثار آن، تقرب بنده به سوي من (خدا) است.
گرسنگي، سجده، سكوت از غيركلام خدا و خلوت، همگي در اعتكاف جمع هستند و با اين اعمال به خداي سبحان تقرب مي جويند.
3. دوري از آتش جهنم: در حديثي آمده است كه: «هركس يك روز را به نيت قرب خدا اعتكاف كند، خداوند بين او و آتش سه خندق و سد ايجاد مي كند.»
4- تحصيل بهشت: از جمله آثار عبادت، رسيدن به بهشت و بهره مندي از نعمت هاي آن است. بي شك اگر معتكف بتواند در ايام اعتكاف آن گونه كه بايد رفتار نمايد و رضايت حق تعالي را جلب كند؛ به درجاتي كه براي مؤمنان درنظر گرفته شده خواهد رسيد.
خداوند درقرآن مي فرمايد: «خداوند به مؤمنين و مؤمنات وعده بهشتي را داد كه در زير آن نهرها جاري است آنان در بهشت و درخانه هاي پاك دربهشت عدن جاودانه اند، رضوان و رضايت خدا بالاتر از بهشت است و آن فوز عظيم است.» (توبه/ 72)
همان گونه كه در آيه زير اشاره شده است علاوه بر بهشت و نعمت هاي الهي، رضوان خدا كه بالاترين نعمت ها است نصيب مؤمن خواهدشد.
آثار فردي اعتكاف
1-مهمان شدن بر خدا: مسجد خانه خداست و چنانكه امام صادق(ع) مي فرمايد: «ماندن در مسجد كه خانه خداست، به منزله ميهمان شدن بر صاحب خانه است و تكريم ميهمان فضيلت است و كسي از خدا سزاوارتر به اين فضيلت نيست.»
از حضرت علي(ع) نيز روايت شده است كه نشستن درمسجد براي من از نشستن در بهشت محبوب تر است زيرا با نشستن در بهشت به خواسته خودم نايل شده ام و با نشستن درمسجد به خواست خداوند نايل مي شوم.
بنابراين معتكفان درمسجد، ميهمان خداوند هستند و مورد اكرام پروردگار قرار مي گيرند.
2- تقويت اراده: از آثار حتمي اعتكاف در زندگي فردي انسان، تقويت اراده آدمي است. زيرا معتكفان با توجه به عبادت هايي كه در طول اعتكاف انجام مي دهند و از نماز و روزه نيرو مي گيرند به اين توفيق بزرگ دست مي يابند. خداوند در قرآن مي فرمايد: «واستعينوا بالصبر و الصلوه » (بقره/54) منظور از صبر دراين آيات روزه گرفتن است. علاوه بر اين كسي كه مدتي بر خلاف خواست دروني خود، خويش را در محلي حبس كند و از بسياري از امور همچون حرف زدن در غير امور عبادي پرهيز نمايد، خود به خود تمريني است براي اجتناب از بسياري خواهش هاي نفساني ديگر. برخورداري انسان از اراده قوي نه تنها در مسائل اخلاقي و ديني بسيار مهم است؛ بلكه نقش آن در امور روزمره نيز كاملا مشهود است.
3- انس با معنويات: در پرتو اعمالي چون اعتكاف، ارتباط رواني خاصي بين انسان و مسجد، قرآن، نماز، نماز شب و ادعيه به وجود مي آيد به نحوي كه انسان، مشتاق ارتباط با اين امور شده و دوري از آنها برايش سخت مي شود. فرد معتكف در ايام اعتكاف توفيق پناه بردن به قرآن كريم و تلاوت همراه با تدبر آن را مي يابد و اين امر وسيله اي است براي رسيدن به مقامات والا.
از امام صادق(ع) روايت شده است كه قرائت كننده قرآن محتاج سه چيز است: دلي خاشع و بدني فارغ و مكاني خلوت. زيرا هرگاه دل او خاشع باشد شيطان از او مي گريزد، هرگاه بدن او از مشاغل دنيوي فارغ شد دل او متوجه قرائت قرآن مي شود و هرگاه در مكان خلوتي باشد و از خلق كناره گرفته باشد، باطن او با خدا انس مي گيرد و اين حالات نصيب انسان معتكفي مي شود كه در مكاني خلوت و با خشوع قرآن را تلاوت كند.
همچنين معتكف اين فرصت را پيدا مي كند كه در ميان عبادت هاي خود به خواندن دعا نيز مبادرت ورزد. دعا به سبب مقام و منزلت ويژه اي كه در دين مقدس اسلام دارد، روح انسان را خاشع مي كند.
4- دوري از غفلت: اعتكاف عبادتي است كه نماز و به قول قرآن ذكر الله را دربردارد. ذكر همان دوري از غفلت است، غفلتي كه اگر به ذكر مبدل نشود، موجبات سقوط آدم را فراهم مي كند.
5- تواضع و فروتني: اگر انسان بتواند در طول اعتكاف، خود را به دروازه هاي معرفت الهي برساند خود را در دايره بيكران هستي، كوچك ببنيد، تكبر و غرور از او رخت برمي بندد.
آثار اجتماعي اعتكاف
اعتكاف آثار اجتماعي قابل توجهي نيز دارد كه اجمالا به دو مورد آن اشاره مي شود
1- كاهش جرم و فساد: به عقيده جرم شناسان اجتماعي، گسترش مسائل معنوي، باعث كم شدن جرم و فساد درجوامع مي شود. اعتكاف دراين زمينه مي تواند نقش مهمي ايفا كند، زيرا مشتمل بر چند عبادت است و آثار معنوي ويژه اي برجاي مي گذارد.
2- آشنايي و برقراري ارتباط دوستانه: حضور مؤمنين شهر در چند مسجد فرصتي است كه مؤمنان يكديگر را بشناسند و ارتباط دوستانه پيدا كنند و از آثار اخوت اسلامي برخوردار شوند.
سابقه اعتكاف درايران
سنت اعتكاف در طول تاريخ كم و بيش در ايران اسلامي برپا شده است ولي از پيشينه آن در ايران، قبل از دوران صفويه، چيز زيادي در دست نيست. آنچه به صورت مستند وجود دارد برپايي اين سنت الهي در دوران صفويه است كه به همت شيخ لطف الله ميسي و شيخ بهايي، در دو پايتخت صفويه، قزوين و اصفهان صورت گرفته است.
شيخ لطف الله، هم عصر عالم بزرگ شيعي شيخ بهايي است. او بسيار مورد توجه و عنايت شيخ بهايي بود تا آنجا كه در برخي از مسائل شرعي، مردم را به شيخ لطف الله ارجاع مي داده است. شاه عباس اول، مسجد شيخ لطف الله را در اصفهان به نام اين عالم بزرگ و براي اقامه نماز توسط ايشان ساخت.
اين عالم سخت كوش، به برپايي سنت اعتكاف اهتمام ويژه اي داشت. چنان كه بر اثر تلاشهاي خستگي ناپذير او اعتكاف سنتي رايج و زنده شد.
شيخ بهايي نيز اهتمام ويژه اي به امر اعتكاف در ايران داشت. او در كنار شيخ لطف الله به ترويج اين سنت همت گمارد.
پس از آمدن آيت الله عبدالكريم حائري يزدي به قم و تاسيس حوزه علميه در جوار حرم مطهر حضرت معصومه(س)، سنت الهي اعتكاف، رنگ و بوي ديگري به خود گرفت.
اين سنت الهي كه در طي چند قرن، بعد از دوران شيخ لطف الله و شيخ بهايي نوساناتي به خود گرفته بود، تولدي جديد يافت، اما حكومت خشن رضاخاني را نيز در برابر خود داشت.
عالم رباني ميرزامهدي بروجردي در سده اخير پايه گذار اين سنت حسنه در شهر قم بود. رفته رفته اين سنت محمدي(ص) به ديگر شهرهاي ايران سرايت كرد. او از ملازمان و مشاوران آيت الله حائري يزدي بود. وي به علت ايجاد جو خفقان رضاخاني به تنهايي در مسجد امام حسن عسكري(ع) معتكف مي شد و هيچ كس همراه او نبود. بعدها يكي ديگر از علما به او ملحق شد و پس از چندي، پاي ديگران نيز به اين سنت كشيده شد، به حدي كه آيت الله بروجردي درس هاي حوزه علميه را جهت شركت طلاب در مراسم اعتكاف تعطيل كردند.
(مركز فرهنگ و معارف قرآن)

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14