(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 23 تير 1389- شماره 19691

شيوه هاي پرورش خودباوري ملي - بخش آخر
جنگ نرم و قطب نماي بصيرتضرورت « آگاهي بخشي» از نگاه رهبري
مرحوم بهلول هدايت كننده قيام مردم در اعتراض به كشف حجاب رضاخاني:
هم پاي آقاي خامنه اي كسي را بي رغبت به مقام و منصب دنيا نديدم



شيوه هاي پرورش خودباوري ملي - بخش آخر

تقويت بنيه دفاعي و نظامي
امروز شرايط حساس منطقه و رويكرد جانب گرايانه غرب بويژه آمريكا و چپاول گري كشورهاي استعمارگر در سال هاي اخير شرايطي را ايجاب كرده كه نيروهاي مسلح در جهت حفظ استقلال و اقتدار، با تقويت و با لا بردن امنيت نظامي كشور مي توانند به پرورش خودباوري ملي بپردازند. از آنجايي كه نيروهاي نظامي بازوان توانمند دولت ها در كشور ها هستند و در پشتيباني از استراتژي ها ي ملي و سياست هاي داخلي نقش حياتي دارند و در تعيين اهداف امنيتي و ارزيابي نيروهاي نظامي ومشخص ساختن توان رزمي و شناخت نقاط ضعف و قوت دشمن نقش بسزايي ايفا مي كند بنابراين تجهيز امكانات و بالابردن كيفيت سطوح آموزشي ، تمرين وممارست در جهت حفظ توانمندي ها باعث افتخار و اقتدار ملي وزمينه ساز پرورش خودباوري ملي مي گردد . مقام معظم رهبري در مراسم
دانش آموختگي دانشگاه هاي افسري در دانشگاه شهيد ستاري به اين مطلب اشاره فرمودندكه احساس امنيت و آسودگي خاطر زمينه ساز پيشرفت مادي و معنوي هر ملتي است. امروز ملت ايران بواسطه نيروهاي مسلح قدرتمند و هوشيار خود از چنين احساس شكوهمندي برخوردار است. اين بدين معناست كه رشد وتوسعه كشور كه نتيجه خودباوري وخودكفايي است در سايه حضور شجاعانه نيروهاي مسلح محقق مي گردد. خودباوري فرهنگي جز با استقلال و خودباوري اقتصادي و استقلال اقتصادي به جز با استقلال سياسي بدست نمي آيد و براي دستيابي به استقلال سياسي وجود نيروهاي مسلح مقتدر امري ضروري است . بنا براين در مي يابيم كه نيروهاي مسلح يكي از شاخص هاي مهم در اقتدار ملي و پرورش خودباوري ملي به حساب مي آيند.
پيشرفت و توسعه علمي
مسئله اي كه امروز به عنوان نيروي محرك در پرورش خودباوري مي توان از آن ياد كرد توسعه و پيشرفت علمي و به تعبير مقام معظم رهبري
«جنبش نرم افزاري» مي باشد كه از زير ساخت هاي خودباوري ملي است. رشد و توسعه علمي و پژوهشي نيازمند تحقيق و توسعه در علوم پايه و كاربردي و ارتباط بين محققين مختلف است . بنابراين برنامه ريزي هدفمند جهت كسب و توسعه اين فناوري ها و بومي نمودن آن امري بسيار ضروري است از آنجايي كه كسب خودباوري نيازمند توسعه در همه ابعاد بويژه در بعد علمي وپژوهشي مي باشد بنابراين رشد وتوسعه علمي را مي توان از شيوه هاي پرورش خودباوري مطرح كرد .با توجه به همين ضرورت رهبر معظم انقلاب موضوع جنبش نرم افزاري و توليد علم را مطرح و خواستار تحولي جدي در آزاد انديشي عدالت خواهي و نهضت فرهنگي و علمي در ابعاد مختلف نرم افزاري و توليد علم در حوزه و دانشگاه شده اند. ترديدي در اين نيست كه ديد فراگير مقام معظم رهبري نسبت به مشكلات جهان اسلام و اهميت توجه جدي به علوم و فنون نوين جهت پيشگيري از استيلاي مداوم جهان استكبار و همچنين دفاع از استقلال و امنيت نظام و حفظ خودباوري و خلاقيت ميباشد . لذا زمان آن فرا رسيده است كه براي دستيابي به خودباوري فضاهاي علمي از هر گونه اقتباس ترجمه و بازخواني انديشه به سمت نوآوري ، ابتكار ، بومي كردن خلاقيت و ارائه ايده ها و طرح هاي نو سوق پيدا كند چرا كه اين رويكرد زمينه ساز بروز و ظهور خودباوري مي گردد . رهبر معظم انقلاب در اين باره مي فرمايند : «بايد اهل علم در محيط دانشگاه به توليد علم ، به نگاه مبتكرانه و سازنده در زمينه علم به همان چيزي كه بنده از آن به نهضت نرم افزاري در محيط علمي تعبير كرده ام بپردازند» و در جايي ديگر مي فرمايند: «ما بعنوان يك ملت با استعدا بايد علم آفريني كنيم و مي توانيم؛ كساني كه علم آفريني كردند هم از لحاظ استعداد و هم از لحاظ سوابق علمي درخشان تاريخي اي كه ما داريم از ما جلوتر نبودند بنا براين ملت ما ميتواند. وقتي در مجموعه اي باور بوجود آمد اين باور پشتوانه حركت ماندگار و پايدار خواهد بود».
امروز دشمنان انقلاب به خوبي متوجه شده اند كه رشد و توسعه علمي در ايران سبب تقويت قدرت سياسي ، نظامي و خودباوري و خودكفايي مي شود به همين جهت اين شاخص را كه از مهم ترين ابزار هاي پرورش خودباوري مي باشد را مورد هجمه قرار داده اند و به مقابله با توليد علم و فناوري در ايران پرداخته و با بهانه گيري و تهديدات خود در صدد ضربه زدن به استقلال و خودباوري ملت ايران مي باشند و با رايزني هاي خود در سطح بين المللي سعي در انزوا قرار دادن ايران ، ايجاد تحريم اقتصادي را دارند . رهبر معظم انقلاب تنها راه جبران عقب ماندگي علمي كشور را وجود اراده مستحكم براي پيشرفت واقعي در علم و فن آوري مي دانند و معتقدند براي پيشرفت در زمينه علم و فناوري لازم نيست كه فقط از همان مسيرهاي كشورهاي پيشرفته استفاده شود بلكه نخبگان و جوانان با استعداد كشور مي توانند از روش هاي متفاوت و بومي نتايج درخشان و پيشرفت هاي شگرف دست پيدا كنند . استفاده از همين روش هاي بومي در توسعه و آباداني كشور كه مورد تاكيد رهبري نيز مي باشد از مهم ترين اصول و مفاهيم خودباوري محسوب مي شود بنا بر اين حركت در مسير توسعه علمي و جنبش نرم افزاري يكي از بهترين راه هاي دفاع از استقلال كشور و از راه هاي پرورش خود باوري به حساب مي آيد.
اقتدار ملي
اقتدار ملي مقوله ايست كه از رشد وتوسعه مولفه هاي اقتصادي ، سياسي ، نظامي ، علمي ،اجتماعي و فرهنگي برخواسته است و از مباني و لايه هاي ارزشي حاكم بر جوامع مي باشد. در واقع رشد وتعالي كشورها در عرصه هاي مختلف داخلي و خارجي نشان دهندهي اقتدار ملي است و خودباوري ملت ها در سايه اقتدار حكومت تامين ميشود به طوري كه شدت و ضعف قدرت ملي در روند پرورش خودباوري تاثيرگذار مي باشد. بنابراين هر چه اين مولفه ها از توانايي و هماهنگي بيشتري برخوردار باشد كشور از قدرت و اقتدارملي بيشتر و نهايتاً از خودكفايي و خودباوري بهره مند ميشود. بنابراين دستيابي به اقتدار ملي يكي از مولفه هاي پرورش خودباوري است.
مقام معظم رهبري در فرازي از بيانات خود اقتدار ملي براي يك كشور را حفظ كننده هويت و مايه عزت و وسيله اي براي رسيدن به آرمان ها ميدانند. در واقع در سايه اقتدار ملي است كه مردم مي توانند به داشته ها و استعدادهاي خويش اعتقاد پيدا كنند. مقصود از اقتدار ملي آن است كه جامعه و كشور از اخلاق ، علم وثروت ، نظام سياسي كارآمد وعزم واراده عمومي برخوردار باشد. دست يابي به اين امكانات باعث بروز اقتدار ملي در سطح بين الملل و تقويت پايه هاي خودباوري ميگردد . اما مطلب ديگر كه از عوامل تقويت خودباوري مي باشد مقاومت و ايستادگي مي باشد. ايستادگي مقاومت و مجاهدت در ميدان هاي جنگ و هشت سال دفاع مقدس ، ايستادگي و مجاهدت در دوره سازندگي و ايستادگي ومقاومت زمينه ساز بروز اقتدار وخودباوري ملي بوده است .ايستادگي در مقابل زور گويان و مقاومت خردمندانه باعث شكست و عقب روي آنان باعث عزت و خودباوري ملي مي شود . براي مثال ايستادگي ملت و دولت مردان بر سر مسئله صلح آميز هسته اي ايران كه با تلاش و ابتكار دانشمندان و جوانان داخلي بدست آمده يكي از مظاهر خودباوري ملي است.
امنيت ملي
استراتژي امنيت ملي سياستها و الگوهايي است كه از طريق ان كشور در صدد فراهم اوردن شرايط لازم براي تامين امنيت ملي خود ميباشد. در سايه برقراري امنيت ملي است كه تماميت ارزي استقلال ملت حفظ ميشود و در سايه برقراري امنييت ملي است كه توليد كنندگان علم و فرهنگ مي توانند در جهت رشد وتوسعه كشور گام بردارند و باعث دستيابي اقتدار ملي و خودباوري شوند ، لذا در مي يابيم كه امنيت ملي يكي از عوامل موثر در پرورش خودباوري ملي ميباشد . استراتژي امنيت ملي در چهار چوب سياست ها و سمت گيري خارجي كشورها نمود ميابد ، براساس همين تئوري ها و رفتارهاي سياسي و عملكرد مسؤلين در تامين امنيت ملي است كه ميتوان اهداف و جايگاه كشور را در جهان متبلور ساخت و اقتدار وخودباوري ملي را در جامعه پديد آورد.

 



جنگ نرم و قطب نماي بصيرتضرورت « آگاهي بخشي» از نگاه رهبري

علي قاسمي-حسين بابايي
پس از گذشت يكسال از انتخابات و حوادث و وقايع بعد از آن كالبد شكافي اين موضوع بيش از پيش مطرح و داراي اهميت است. چرا كه به تعبير مقام معظم رهبري: «در حوادث فتنه گون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است... پس بايد حقيقت را فهميد؛ بعد هم بايد همان حقيقت را تبليغ كرد... بايستي گره گشائي كرد؛ بايستي حقيقت را باز كرد، بايستي گره هاي ذهني را باز كرد. و اين تبيين لازم دارد« از اين رو بررسي دقيق اين مسئله در شرايط كنوني جامعه كمك بسياري به شناخت بهتر جريان فتنه و ايجاد بينش و بصيرت كه همواره از تاكيدات معظم له نيز بوده است خواهدگرديد. در واقع بررسي دقيق و عميق اين مسئله علاوه بر گره گشايي در شناخت حقيقت در راستاي تعميق بينش و بصيرت آحاد جامعه نيز حائزاهميت است؛ چرا كه وجود بصيرت در شرايط فتنه از هر چيز ديگر كارگشاتر است. از اين رو رهبر فرزانه انقلاب نيز در اين باره ميفرمايند: هر چه ميتوانيد در افزايش بصيرت خود، در عمق بخشيدن به بصيرت خود، تلاش كنيد و نگذاريد، دشمنان از بي بصيرتي ما استفاده كنند؛ دشمن به شكل دوست جلوه كند، حقيقت به شكل باطل و باطل در لباس حقيقت. اميرالمؤمنين در يك خطبه اي از جمله مهمترين مشكلات جامعه همين را ميشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع يخالف فيها كتاب اللّه». در همين خطبه، اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشكار و ظاهر بشود، كسي نمي تواند زبان عليه حق باز كند. اگر باطل هم خودش را به طور آشكار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت.
«و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان». آن كساني كه مردم را مي خواهند گمراه بكنند، باطل را به صورت خالص نمي آورند؛ باطل و حق را آميخته مي كنند، ممزوج مي كنند، آن وقت نتيجه اين مي شود كه «فهنالك يستولي الشّيطان علي اوليائه»؛ حق، براي طرفداران حق هم مشتبه ميشود. اين است كه بصيرت مي شود اولين وظيفه ما. نگذاريم حق و باطل مشتبه بشود.1
برهمين اساس و با توجه به فرمايش امام صادق (ع) «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» مي توان چنين استدلال كرد كه نبرد حق و باطل هميشه وجود دارد و فتنه گران در همه اعصار درصدد ايجاد فتنه و ضربه زدن به اصل حركت اسلام هستند و در اين ميان اين مردم وخواص جامعه هستند كه مي توانند با شناخت، بينش و بصيرت خود در دفاع از امام زمان خويش و در دفاع از اسلام باعث رفع ابهام و دفع فتنه ها گردند. از اين رو شناخت زمان، نوع تهديد و دشمني ها از ضروريات اجتناب ناپذير در ايجاد بصيرت و دفع فتنه دوران خواهد بود. امام صادق (ع) در اين باره ميفرمايند: اگر كسي زمان خود را بشناسد ، اشتباهات به او هجوم نمي آورد..مقام معظم رهبري نيز در خصوص شناخت زمان چنين مي فرمايند: «اگر اعلم علما هم باشيد و زمانتان را نشناسيد و ندانيد ترفندهاي استكبار و نيز مشكلات جامعه چيست، نمي توانيد براي جامعه اسلامي تان مفيد واقع شويد». در جايي ديگر در اين باره چنين مي فرمايند: «اگر من بخواهم يك توصيه به شما بكنم، آن توصيه اين خواهد بود كه بصيرت خودتان را زياد كنيد؛ بصيرت. بلاهائي كه بر ملتها وارد ميشود، در بسياري از موارد بر اثر
بي بصيرتي است. خطاهائي كه بعضي از افراد ميكنند، مي بينيد در جامعه خودمان هم گاهي بعضي از عامه ي مردم و بيشتر از نخبگان، خطاهائي مي كنند. نخبگان كه حالا انتظار هست كه كمتر خطا كنند، گاهي خطاهايشان اگر كماً هم بيشتر نباشد، كيفاً بيشتر از خطاهاي عامه مردم است، بر اثر بي بصيرتي است؛ خيلي هايش، نمي گوئيم همه اش. (فرمايشات معظم له در ديدار با دفتر رهبري و سپاه حفاظت ولي امر5/5/89)
از اين رو با مروري به تاريخ ، حوادث و جريانات جهان در طول تاريخ تشيع به خوبي متوجه مي شويم كه وجود عنصر بصيرت در جامعه و بويژه در خواص از ضروريات اجتناب ناپذيري است كه عدم وجود اين بينش و بصيرت مشكلات بزرگي را به وجود آورده است و ضربه هاي سنگيني را از اين ناحيه وارد كرده است. مسئله اي كه عدم وجود آن باعث خانه نشيني اميرالمومنين علي(ع) در دوران قبل از خلافت و به وجود آمدن فتنه هاي مارقين و ناكثين و قاسطين در دوران خلافت آن حضرت گرديد. چه شد كه خون فرزند رسول خدا حضرت اباعبدالله الحسين(ع) از سوي خواص به عنوان خارج شدگان از دين عنوان و از سوي افراد بي دين مظلومانه پايمال گرديد. علت رخداد همه اين وقايع دال بر وجود فتنه از سوي دشمناني كه ادعاي مسلماني و همراهي با پيامبراسلام(ص) را داشتند و همچنين عدم بينش و بصيرت خواص و افراد جامعه كه باعث ادعاي مدعيان دروغين شده بود گرديد. برهمين اساس دين مبين اسلام كسب آگاهي و بصيرت را بر هر مسلماني واجب دانسته و تاكيدي زيادي بر ايجاد بيداري و بصيرت، در آن خصوصاً منوط شده است. اميرالمومنين (ع) در اين باره مي فرمايند: «من نام عدوه انبهته المكائد». كسي كه از دشمن غافل شود توطئه هاي دشمن اورا بيدار خواهد كرد. (ميزان الحكمه،ج8، صفحه394 )
مقام معظم رهبري نيز پس از اتفاقات بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري نيز به اين مسئله اشاره و در اين باره تأكيد فرمودند: «انتخابات، روشن كردن مرزهاي خودي از دشمن و دفاع از دين، بزنگاه هايي هستند كه از منظر رهبري بيش از هر زمان ديگري نياز به بصيرت دارند». معظم له در جايي ديگر در خصوص اهميت بصيرت چنين مي فرمايند: »ايني كه من در طول چند سال گذشته هميشه بر روي بصيرت تأكيد كرده ام، به خاطر اين است كه يك ملتي كه بصيرت دارد، مجموعه ي جوانان يك كشور وقتي بصيرت دارند، آگاهانه حركت ميكنند و قدم برميدارند، همه تيغهاي دشمن در مقابل آنها كند مي شود. بصيرت اين است. بصيرت وقتي بود، غبارآلودگي فتنه نمي تواند آنها را گمراه كند، آنها را به اشتباه بيندازد». (بيانات در ديدار عمومي مردم چالوس و نوشهر 15/7/1388
«اگر بصيرت نبود، انسان ولو با نيت خوب، گاهي در راه بد قدم ميگذارد. شما در جبهه جنگ اگر راه را بلد نباشيد، اگر نقشه خواني بلد نباشيد، اگر قطب نما در اختيار نداشته باشيد، يك وقت نگاه مي كنيد مي بينيد در محاصره دشمن قرار گرفته ايد؛ راه را عوضي آمده ايد، دشمن بر شما مسلط ميشود. اين قطب نما همان بصيرت است». (بيانات در ديدار عمومي مردم چالوس و نوشهر 15/7/1388
بنابراين آگاه سازي و ايجاد بصيرت افراد جامعه در همه ابعاد با روشهاي گوناگون مهمترين اصل دربرابر غفلت وعدم آگاهي خروج از ابهام و دفع فتنه محسوب مي شود. البته اين بصيرت وهوشياري نيز با شناخت، تبليغ وتبيين تهديدها وفرصتها و همچنين شناساندن دشمن حاصل مي گردد. از اين رو دشمن شناسي يكي از مهمترين اقدامات اساسي در ايجاد بينش و بصيرت افراد جامعه است واين موضوع در فرهنگ غني اسلام يكي از مهمترين اصول براي حفظ و تداوم و جلوگيري از شكست و آسيب پذيري جامعه اسلامي به شمار مي رود.
مقام معظم رهبري نيز درخصوص اهميت شناخت مهاجم و مدافع و تبليغ وتبين حقايق در جهت رسيدن به بصيرت چنين مي فرمايند: «به نظر من وظيفه خيلي سنگين است، خيلي بزرگ است. مهمترين وظيفه هم تبليغ و تبيين است؛ «الّذين يبلّغون رسالات اللّه و يخشونه و لا يخشون احدا الّا اللّه»؛ اين يك معيار است؛ حقيقتي را كه درك مي كنيد، آن را تبيين كنيد. كسي انتظار ندارد برخلاف آنچه كه ميفهميد حرف بزنيد. نه، آنچه را كه مي فهميد، بگوئيد. البته براي اينكه آنچه مي فهميد درست و صواب باشد، بايد تلاش و مجاهدت كنيد ».
(بيانات در ديدار جمعي از شعرا، 14/6/1388)
برهمين اساس از مهمترين اقدامات موثر براي شناخت مهاجم ومدافع و تبليغ و تبيين حقايق در جهت ايجاد بصيرت در افراد جامعه به محورهاي زير مي توان اشاره نمود:
1- شناخت دشمن و شناساندن آن به افراد جامعه
2- آگاهكردن افراد جامعه از اهداف، ابزار، روش ها و عوامل دشمن
3- شناساندن راههاي مبارزه و مقابله با دشمنان و خنثي كردن نقشه هاي آنان
4- شناساندن تهديدهاي حاصل از عدم تبليغ و تبيين حقايق و بصيرت مردم
5- شناساندن فرصتهاي حاصل از بينش و بصيرت مردم
درهمين راستا مقام معظم رهبري در ايام انتخابات و وقايع بعد از آن دربحث لزوم بصيرت و هوشياري و دشمن شناسي به مقتضاي زمان و تهديدات مبتلا، نقش موثر و محوري در شناسايي، افشاء و خنثي كردن توطئه هاي دشمن داشته اند ودر اين باره چنين مي فرمايند:
«ما از اول انقلاب در هيچ انتخاباتي حضور چهل ميليوني، هشتاد و پنج درصدي، نداشتيم. در اين انتخابات، اولين بار چنين فرصت بزرگي پيش آمد؛ اما در همين فرصت بزرگ، در همين شادي بزرگ، دستهايي به كار افتادند براي اينكه ضربه اي به ملت ايران بزنند. بايد بيدار بود. اين بيداري فقط در زبان نيست؛ آحاد ملت، گرايش هاي مختلف سياسي، دلبستگان به كشور، دلبستگان به نظام اسلامي، همه، همه، بايستي به معناي واقعي كلمه بيدار باشند؛ فريب نخورند».(بيانات در مراسم تنفيذ حكم دهمين دوره رياست جمهوري12/5/1388)
«بايد بصيرت داشت. آنچه كه انسان از نخبگان جامعه و جريانات سياسي و گروه هاي سياسي انتظار دارد، اين است كه با اين حوادث، با اين خطوط دشمن، با بصيرت مواجه بشوند؛ با بصيرت. اگر بصيرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خيلي از رفتارهاي ما ممكن است تغيير پيدا بكند؛ آنوقت وضعيت بهتر خواهد بود. بعضي از كارها از روي بي بصيرتي است».(بيانات در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري
2/7/1388
معظم له همواره با تاكيد وهشدارهاي لازم در مقوله دشمن شناسي به عنوان يك راهبرد هميشگي لزوم بصيرت و آگاهي را يك ضرورت دانسته و در يك عبارت بسيار مقتن و گويا مسئله دشمن شناسي را به عنوان يك مفروض و راهبرد هميشگي و تهديد عليه نظام معرفي ومي فرمايند: «همه بايد اين حقيقت را بفهمند،دشمن را بشناسند، مواظب باشند كه دشمن در سنگر خودي جا نگيرد» (ديدار با ميهمانان كنفرانس وحدت اسلامي1/5/1367)
« مسئله اين است كه دشمن را بشناسيم؛ ترفند دشمن را بفهميم؛ بدانيم كه چه داريم مي گوئيم و دشمن چگونه ممكن است از هر كلمه ي ما استفاده بكند و جري بشود، تشويق بشود، روحيه پيدا كند و راه ها را براي دخالت خود، نفوذ خود، باز كند؛ اينها چيزهائي است كه بايد توجه داشت......تلاش را رها نكنيد، جوانان عزيز، كار را رها نكنيد، بصيرت را رها نكنيد».( ديدار هزاران نفر از قشرهاي مختلف مردم در سالروز عيد سعيد غدير5 1/9/1388
برهمين اساس هروقت افرادجامعه آشنايي كامل به اهداف، ابزار وروشهاي تهديدات دشمن داشته باشند در برابر هرپديده عكس العمل صحيح نشان داده وبا آگاهي وبصيرت خويش باعث پيشگيري از وقوع بحران، رفع ابهام ودفع فتنه ميشوند. دقيقاً موضوعي كه طعم شيرين و دلپذير آن را در نهم دي ماه در حضور با بصيرت مردم آگاه كشور مي توان ملاحظه نمود. مقام معظم رهبري نيز در خصوص اهميت اين روز كه بيانگر بينش و بصيرت آحاد جامعه مي باشد مي فرمايند:
روزهاي سال، به طور طبيعي و به خودي خود همه مثل همند؛ اين انسانها هستند، اين اراده ها و مجاهدتهاست كه يك روزي را از ميان روزهاي ديگر برميكشد و آن را مشخص ميكند، متمايز مي كند، متفاوت مي كند و مثل يك پرچمي نگه ميدارد تا راهنماي ديگران باشد... مطمئن باشيد كه روز نهم دي امسال هم در تاريخ ماند؛ اين هم يك روز متمايزي شد. شايد به يك معنا بشود گفت كه در شرائط كنوني - كه شرائط غبارآلودگي فضاست - اين حركت مردم اهميت مضاعفي داشت؛ كار بزرگي بود. (بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دي19/10/88)
بنابراين آن گونه كه مقام معظم رهبري بارها در سخنان خود بر لزوم شناخت دشمن نسبت به اهداف و روش ها و همچنين افزايش بينش و بصيرت براي رفع ابهام و دفع فتنه اشاره داشته اند صحبان قلم و رسانه و دست اندركاران فرهنگ مي توانند با مديريت و برنامه ريزي فراگير از طريق نظام آموزشي كشور وهمچنين استفاده وبهره گيري از برنامه هاي تلويزيوني ورسانهاي، نشريات و توصيه هاي آگاهي بخش از طريق سازمانها و نهادهاي ذيربط، توجيهات لازم را در دشمن شناسي و آسيب شناسي شرايط فتنه به فعاليت هاي تبليغي، تبييني و آگاهسازي در جامعه اقدام نمايند و از اين طريق در جهت بالا بردن بينش وبصيرت افرادجامعه گام بردارند.
ـــــــــــــــــــــــــــ
1. بيانات در ديدار مردم چالوس و نوشهر15/7/1388

 



مرحوم بهلول هدايت كننده قيام مردم در اعتراض به كشف حجاب رضاخاني:
هم پاي آقاي خامنه اي كسي را بي رغبت به مقام و منصب دنيا نديدم

پيرمرد، دنيايي است از خصال كمياب و تجربه ها و ناگفته هاي شنيدني. او در طليعه تحصيل و در حالي كه استعداد جوشان و طبع مستعد او نمايان گر آينده درخشانش بود، از نيل به رتبه فقاهت و اجتهاد كه غايت آمال تمامي طلاب است، چشم پوشيد و با اراده و ايماني كم مانند، در طريق مبارزه با حكومت وابسته و ديانت برانداز رضا خان گام نهاد. در مقطعي كه تنها دو دهه از حيات خويش را پشت سر نهاده بود، با درايت و دليري، قيام و خروش مردم مسلمان مشهد در مسجد گوهرشاد را هدايت كرد و پس از آن با تحمل سي سال زندان و تبعيد در افغانستان، جلوه اي بارز از شكيبايي مجاهدان راه خدا را نمايان ساخت. مجموعه اي از ويژگي هايي بي مانند و رازآلود فردي، چون دائم السفر و دائم الصوم بودن، حافظه قوي و نداشتن مسكن و مأوي و رژيم غذايي خاص، عافيت جسماني را براي او، پس از سپري كردن قريب به يك قرن از حياتش، به ارمغان آورده بود. نام شيخ محمد تقي بهلول در تاريخ معاصر ايران، مترادف با حادثه كشتار مردم، در مسجد گوهرشاد است؛ فاجعه اي كه رژيم رضاخان در پي اعلام قانون كشف حجاب و قيام عمومي مردم مسلمان و غيرتمند ايران عليه آن، به بار آورد. در ادامه، پاي سخنان او درباره اين حوادث كه در سال هاي آخر عمر خويش بيان كرده، مي نشينيم.
¤آقاي بهلول! چند سال داريد؟
97 سال.
¤ چرا به اين نام شهرت پيدا كرديد؟
- در كودكي براي زن ها منبر مي رفتم و هميشه بعد از درس و منبر، در اوقات فراغت، به بازي هاي كودكانه و بيشتر به بازي با حيوانات مي پرداختم.
زن هاي محل هم مي گفتند نه به آن منبر و روضه ات و نه به اين بازي گوشي هايت؛ رفتارهاي تو مثل رفتار بهلول زمان امام صادق عليه السلام است.
در سن 7 سالگي، قرآن را حفظ كردم. بيشتر خطبه هاي نهج البلاغه و خطبه فدكيه حضرت زهرا عليهاالسلام و اغلب دعاهاي صحيفه سجاديه و دعاهاي ديگر، نظير ابوحمزه و بعضي از كتاب هاي درسي حوزه، نظير الفيه ابن مالك، تهذيب المنطق و مطوّل و وافيه در اصول را حفظ هستم. همه دويست هزار بيت شعري كه خودم گفته ام و پنجاه هزار شعر از شعراي ديگر، مثل سعدي و قصيده يوسف و زليخاي جامي را هم از بر هستم.
¤ نمي توان با شما سخن گفت و از واقعه كشتار مسجد گوهرشاد، ذكري به ميان نياورد؛ اين رويداد، در چه بستر تاريخي اتفاق افتاد؟
- واقعه كشف حجاب، لكه ننگي در تاريخ دوران سلطه رضاشاه است. اين تصميم رضاخان، در بسياري از علما و متدينين، انگيزه ايجاد كرد تا در برابر حكومت بايستند. حضرت آيه الله حاج آقا حسين قمي به تهران سفر كرد تا رضاخان را از كشف حجاب برحذر دارد. شاه نه تنها جلو كشف حجاب را نگرفت، بلكه وي را در باغي بازداشت كرد. در آن وقت، من يك جوان 27 ساله بودم.
پس از دستگيري آيه الله قمي، شروع كردند به دستگيري مرتبطين با او و به دنبال گرفتن من هم بودند. در همان ايام، يك روز در حرم امام رضا عليه السلام، يك پليس با لباس شخصي جلو آمد و در گوشم گفت: پليس تو را مي خواهد؛ با من بيا! من تلاشي براي فرار نكردم و ايستادم. مردمي كه اين شخص را مي شناختند، تدريجاً دور ما جمع شدند و به او گفتند: شيخ را كجا مي خواهي ببري؟
به تدريج به جمعيت معترض افزوده شد و چند نفر پليس هم به كمك پليس دستگير كننده من آمدند. كم كم دو گروه داشتند با هم درگير مي شدند كه خادمين حرم آمدند و يك راه حل ميانه را پيشنهاد كردند. آنها گفتند: شما شيخ را در يكي از اتاق هاي حرم نگه داريد تا رئيس پليس بيايد و درباره او تصميم بگيرد. اين، ظاهر قضيه بود و آنها مي خواستند شب، پس از پراكنده شدن مردم، مرا به پليس تسليم كنند.
براي اين كه مردم دائماً از حالم باخبر باشند و متفرق نشوند، پشت شيشه اتاق ايستاده بودم. مردم هر لحظه تعدادشان زيادتر مي شد. در اين هنگام، فردي كه لباس پهلوي بر تن داشت و كلاه شاپو سرش بود و بعدها فهميدم «احتشام رضوي» است، به ميان مردم آمد و گفت: اي مردم! شما كه حدوداً چهل هزار نفريد، از چهار نفر پليس مي ترسيد؟ چرا به اينها حمله نمي كنيد تا شيخ را آزاد كنيد؟ بعد در حالي كه فرياد يا حسين عليه السلام مي زد، كلاه شاپوي خودش را به زمين زد و گفت: لعنت بر اين كلاه و به طرف اتاق پيش آمد. مردم نيز همراه او آمدند. پليس مجبور به فرار شد و مردم مرا بر شانه هايشان گرفته، با صلوات و شعار مرگ بر پهلوي و مرگ بر انگليس، به مسجد گوهرشاد منتقل كردند و بر روي منبر مسجد گذاشتند. در ميان اين غوغا، رئيس اطلاعات شهرباني، خودش را به منبر رساند و به من گفت: شيخ! صحبت نكن. اين جا بود كه مردم به او حمله كردند و او را زير مشت و لگد گرفتند. پس از اين كه مردم حدود 20 دقيقه بر عليه پهلوي و دار و دسته او شعار دادند، به آنها گفتم: ما بايد خودمان را تقويت كنيم و آماده جهاد شويم و در راه آزاد شدن آيه الله قمي تلاش كنيم. فردا صبح هر كس مي خواهد جهاد كند، با هر نوع سلاحي كه مي تواند، به مسجد بيايد. كم كم به شب نزديك مي شديم. در آن شب، به ما جمع متحصن حمله نكردند؛ زيرا شهرباني مي بايست براي چگونگي برخورد با ما، از تهران دستور مي گرفت. آن طور كه در همان زمان فهميدم، آن شب به رضاشاه تلگرام كرده بودند كه شخصي به نام بهلول، بر حكومت شوريده و در مسجد گوهرشاد، تحصن كرده، دستور چيست؟ او هم با آن روحيه قلدرمآبانه خود جواب داده بود: بهلول ديگر كيست؟ مسجد چيست؟ به اشد وجه به آنها حمله كنيد! فرداي آن روز، هنگام اذان صبح كه جمعه هم بود، صداي شيپور آماده باش را كه از داخل پادگان نواخته مي شد، شنيدم.
سرانجام هنگامي كه ما در حال خواندن دعاي ندبه بوديم، حرم و مسجد را محاصره كردند و پس از آن، سربازان به ما حمله كردند. وقتي دستور آتش داده شد، يكي از افسران، خودكشي كرد تا مجبور به كشتن مردم نشود. يكي ديگر از سربازان مسلمان، به يكي از افسران شليك كرد و او را كشت. اين حادثه، موجب شد كه فرمانده لشكر، از تمرد سربازان ديگر بترسد و دستور عقب نشيني بدهد. بعد از دستور او، راه ورود به صحن و مسجد باز شد. هنگام عقب نشيني سربازان، مردم سه نفر از آنها را دستگير كردند و 17 تفنگ هم از آنها به غنيمت گرفتند. به هر حال، جنگ اول با موفقيت ما تمام شد و آنها به لحاظ مسائل سياسي، عقب نشيني كردند و از ما مهلت گرفتند كه سه روز به حال سكوت باشيم تا خواسته ما برآورده شود. در مرحله اول، 14 نفر از ما شهيد شدند.
روز بعد از حمله اول، تظاهرات مردمي در خيابان هاي مشهد، در جهت تأييد ما و مخالفت با رژيم رضاخان، برقرار شد.
مردم در تهيه مايحتاج ما، خيلي كمك كردند. رژيم براي كاستن از اين علاقه و اعتقاد مردم به ما، عده اي از افراد فاسق و دزد را به حرم فرستاد تا اموال زائرين را بربايند و با نسبت دادن اين دزدي ها به نيروهاي ما، انقلابيون را بدنام كنند. پليس در جواب اشخاصي كه اموالشان به سرقت مي رفت، مي گفت: الان شيخ بهلول حرم را در اختيار گرفته، برويد اموال خود را از او بخواهيد؛ البته وقتي اين افراد نزد من مي آمدند، از اموالي كه افراد مؤمن براي قيام هديه كرده بودند، به آنها مي دادم. من وقتي ديدم كه بازار جيب بري به شكل غيرمنتظره اي در حرم گرم شده، به منبر رفتم و گفتم: اي جيب برها! شما سال هاست كه به اين كار عادت كرده ايد؛ اما در اين روزها يك بار هم كه شده، براي رضاي خدا، با تعطيل كردن دزدي خود، براي ما مشكل درست نكنيد؛ آخر هم دست به دعا برداشتم و گفتم: خدايا! دزداني را كه در اين روزها از دزدي اجتناب
مي كنند، با شهداي روز جمعه محشور فرما كه مردم آمين گفتند. از آن لحظه به بعد، جيب بري در بين زائرين قطع شد. بعدها شنيدم كه دزدها، تعطيلي كارشان را به مدت موقت، تصويب كرده بودند.
¤ طبعاً پرسش بعدي ما، سؤال از بستر و كيفيت فاجعه مسجد گوهرشاد است.
- تقريباً ساعت 12 نيمه شب بود كه با توجه به اخبار متوجه شديم لشكري را با امكانات سهم گين بسيج كرده اند تا نيروهاي مردمي از شهرها و دهات اطراف به ما نپيوندند. هواپيماهاي جنگي در پايگاه ها، در حال آماده باش بودند و توپ و تانك ها، به طرف صحن و مسجد، هدف گيري شده بودند. من چون به كمك نيروهاي مردمي اطمينان داشتم، تصميم گرفتم كه عقب نشيني نكنم؛ از اين رو، به جمع آوري نيروها و آماده كردن آنها براي دفاع پرداختم. در هر در ورودي به مسجد و حرم، نيروهاي مسلحي را به رهبري فردي كه به او اطمينان داشتم، گماشتم و مهم ترين در ورودي را به كسي سپردم كه بعدها فهميدم او خيانت كار بوده است.
سرانجام نيروهاي رژيم، قبل از اذان صبح، دست به عمليات زدند و مواضع ما را با توپ و تفنگ متلاشي كردند. نيروهاي ما با همان سلاح سبكي كه در اختيارشان بود، مقاومت كردند. متأسفانه در اين ميان، آن فردي كه فرماندهي در ورودي اصلي را به او سپرده بودم، به نيروهاي تحت فرماندهي خود گفت: بهلول و ياران او ديوانه هستند؛ برويم دنبال زندگي مان و آن موقعيت مهم را رها كرد و دشمن هم از همان موضع نفوذ كرد. با از دست رفتن آن جبهه مهم، تصميم گرفتيم تا از مسجد عقب نشيني كنيم و با رفتن به بيرون شهر، به نيروهاي مردمي كه از روستاها مي آمدند، ملحق شويم.
¤ در اين واقعه چند نفر شهيد شدند؟
- هنوز پس از سال ها، كسي از تعداد دقيق شهداي مسجد گوهرشاد، مطلع نيست؛ اما چيزي كه من پس از سال ها به طور قطعي مي توانم بگويم، اين است كه حداقل در آن روز، 300 نفر شهيد و 900 نفر مجروح شدند؛ البته دولتي ها هم حدود 30 تا 40 كشته دادند. عمّال رضاخان، بسياري از مجروحين را در حالي كه هنوز زنده بودند، در كنار شهدا، در گورهاي دسته جمعي دفن كردند.
¤ تعقيب و گريز به كجا انجاميد؟
- در خلال تعقيب، از 25 نفري كه همراه من بودند، 6 نفر شهيد و 5 نفر زخمي شدند. آن جا بود كه دانستم ما نمي توانيم به شكل دسته جمعي فرار را ادامه دهيم؛ از اين رو، به آنها گفتم كه متفرق شويد و هر كس كه مي تواند، خود را نجات دهد. 4 نفر از باوفاترين آنها با من ماندند. داخل كوچه اي شديم؛ ديديم در خانه اي باز است و خانمي در برابر در ايستاده، به ما گفت: كجا مي رويد؟ يكي از ما گفت: ما از كشتار مسجد فرار كرده ايم. خانم سؤال كرد: شيخ بهلول كجاست؟ او سالم است؟ يكي از همراهان به من اشاره كرد و گفت: اين همان شيخ است. خانم گفت: بفرماييد داخل خانه.
وقتي فردا صبح اين خانم داشت از منزل بيرون مي رفت، به او گفتم: اخبار شهر را جمع آوري كن و براي من بياور. حدود ساعت 10 صبح بود كه او برگشت و گفت: در تمام شهر مأموران به دنبال شيخ بهلول
مي گردند و مي خواهند خانه ها را به نوبت بازرسي كنند. من ديگر صلاح ندانستم در خانه آن زن بمانم و از همراهانم خواستم كه بدون سلاح، به شهر برگردند و به امور روزمره خود مشغول شوند، خودم نيز به روستاي «سيس آباد» و پس از آن، به طرف افغانستان حركت كردم.
¤ آن گونه كه از سخن شما استنباط شد، ابتدا با اين تصميم مسجد گوهرشاد را ترك كرديد كه با پيوستن به نيروهاي مردمي روستاها، مجدداً به آن جا برگرديد و مبارزه خود را ادامه دهيد؛ چه شد كه از اين تصميم منصرف شديد و راه افغانستان را در پيش گرفتيد؟
- اول كه به روستاي سيس آباد رسيدم، آنها حدود 300 رزمنده آماده كرده بودند كه همراه با آنها به ادامه جنگ به مشهد برگرديم؛ اما با توجه به اين كه رهبري افغانستان در آن زمان، در اختيار فردي به نام حبيب الله بود كه فردي متدين و علاقه مند به علما بود، تصميم گرفتم كه به افغانستان بروم و از او بخواهم تا براي جنگ، امكانات نظامي در اختيار من قرار دهد؛ اما متأسفانه هنگامي كه به افغانستان رسيدم، حبيب الله با كودتا سرنگون شده بود. رهبر آن كودتا، همانند رضاخان، فردي بيگانه پرست بود.
¤ آيا شما از افغانستان تقاضاي پناهندگي كرديد؟
- بله، چون ديدم بازگشت من به ايران تنها اثري كه دارد، اين است كه مرا گرفتار رژيم رضاخان مي كند؛ بدون اين كه پيشرفتي در كار مبارزه حاصل شود. در افغانستان، به من پناهندگي دادند؛ اما در عين حال گفتند كه نمي توانند مرا در اين كشور آزاد بگذارند و بايستي در زندان باشم.
¤ به چه علت مدت زندانتان در افغانستان 30 سال طول كشيد؟
- رژيم افغانستان در آغاز زنداني كردن من، تصور مي كرد كه به زودي علماي ايران و مراجع تقليد، براي آزادي من اقدام خواهند كرد و شاه جديد ايران هم بنابر سياست عوام فريبانه اي كه در آغاز سلطنتش به اجرا در آورده بود، از اين درخواست حمايت خواهد كرد؛ از اين رو، در آغاز كار، احترام بيشتري به من گذاشتند؛ اما متأسفانه طولي نكشيد كه آيه الله قمي به رحمت ايزدي پيوست و مراجع بعدي هم بيشتر درگير مسائل خودشان بودند و مجال چنداني براي پي گيري كار من نداشتند. اين گونه شد كه در آن تاريخ، مدت زندان من، ركورد زندانيان جهان را شكست. من در واقع، در مدت زنداني شدن در افغانستان، از »فراموش شدگان« بودم.
¤ چگونه آزاد شديد؟
- يكي از علل مهم آن، تيرگي روابط افغانستان با پاكستان بود. در دوران مناقشه راديويي بين اين دو كشور، پاكستان بر اين نكته پافشاري مي كرد كه رژيم افغانستان، يكي از پناهندگان ايراني به نام بهلول را در زندان هاي سياسي خود بدون هيچ محاكمه اي، 30 سال است كه نگه داشته است. به دنبال اين خبر، نمايندگان مجلس افغانستان، به ويژه نمايندگان شيعه، به دولت اعتراض كردند. علاوه بر اين، يكي از استانداران كه به علما علاقه مند بود و با نخست وزير، سابقه دوستي داشت، از او خواست كه دستور آزادي مرا صادر كند و سرانجام، مرا آزاد كردند و به من گفتند كه مي تواني در افغانستان بماني و تدريس كني و يا به كشور ديگري بروي كه من، رفتن به مصر را انتخاب كردم.
¤ سرانجام چرا و چگونه به ايران بازگشتيد؟
- پس از يك سال و نيم اقامت در مصر، دختر خواهرم كه در عراق زندگي مي كرد، از من خواست كه به آن جا بروم و چون دولت عراق نيز در آن زمان با دولت ايران مخالف بود، مصر را به مقصد عراق ترك كردم. در آن زمان، حكومت عراق شروع كرده بود به اخراج ايرانيان مقيم آن جا و من ديدم كه بهتر است خودم را بي هيچ قيد و شرطي به ايران تسليم كنم؛ قبل از آن كه رژيم عراق، مرا تحويل ايران دهد. كنسول گري ايران در كربلا، پس از اطلاع از تصميم من، با شخص شاه تماس گرفت و او با ورودم به ايران موافقت كرد. به محض ورودم به ايران، مرا دستگير كرده، به زندان تهران آوردند. مدت 5 روز در ارتباط با سوابق مبارزاتي ام عليه رضاخان و حادثه مسجد گوهرشاد، از من بازجويي كردند. بازجوي من، نصيري، رئيس ساواك بود. او اوراق بازجويي را پيش شاه برد. در آن شرايط، نتوانستند مرا اعدام كنند و ناچار مرا ملزم كردند كه كار سياسي و مبارزاتي نكنم.
¤ جناب عالي به عنوان عنصري كه در مقطع كشف حجاب رضاخاني، به مقابله با اين توطئه تبهكارانه برخاستيد، چه - - وجه شباهتي ميان كشف حجاب آن روز و برخي از تبليغات امروز مي بينيد؟
بارزترين شباهت ميان مروّجان كشف حجاب در مقطع فاجعه مسجد گوهرشاد با مروّجان امروز آن، سرسپردگي فكري و فرهنگي به اجانب است و دقيقاً به همان دليل كه مبلغان آن روز كشف حجاب، در تحقق هدفشان شكست خوردند، اينها هم نتيجه اي نخواهند گرفت. طبع و ميل اوليه مردم اين سرزمين، مراعات عفاف و احكام دين است و اين حالت، آن چنان در وجود مردم ما، به ويژه زنان، ملكه شده كه هيچ عاملي نمي تواند آن را از بين ببرد. ممكن است به خاطر اعمال برخي از سياست ها، برخي افراد بي بندوبار و لاابالي، براي رفتارهاي غيراخلاقي خودشان ميدان پيدا كنند؛ اما عموم مردم، به همان دليل كه گفتم، به اين جريان متمايل هستند.
¤ علت دائم السفر بودن شما؟
- من هميشه در طول عمرم سعي داشته ام كه در حد استطاعت، به تبليغ دين خدا و حل مشكلات مردم، در همه جا، بپردازم. به همين علت، من بيش از ده روز در هيچ مكاني نمي مانم و به همين علت، نماز و روزه من، در همه جا كامل است. يك بار يكي از من پرسيد: منزل شما كجاست؟ گفتم: همه دنيا، منزل من است!
¤ آن گونه كه شنيده شده، هميشه هم مجاني منبر مي رويد؛ درست است؟
- من هيچ وقت بابت منبرم، پول نخواسته ام و منبرم براي خدا و ارشاد مردم بوده است. اگر كسي هم چيزي به من داده، بلافاصله آن را بين فقرا و مستحقين تقسيم كرده ام. الان هم جز لباس هايم، هيچ چيزي از مال دنيا ندارم و به همين خاطر، در اين سنين، بسيار احساس سبكي مي كنم.
¤ «دائم الصوم» بودن شما، چقدر در سلامتتان نقش داشته است.
- روزه، هم در تقويت روح و تسلط بر نفس انسان و هم در تقويت جسم، نقش دارد. من هم تا يكي دو سال پيش - قبل از حادثه تصادفي كه برايم اتفاق افتاد - سعي مي كردم كه در تمام سال، به جز روزهاي حرام، روزه بگيرم؛ البته من معتقدم كه به طور طبيعي، صرف سه وعده غذا در روز، براي انسان كافي است.
¤ حضرت امام (ره) را براي ما توصيف كنيد.
- از من چيزي مي خواهيد كه توانايي آن را ندارم؛ تنها مي توانم بگويم كه او آرزوي هزار ساله علماي شيعه را به تحقق رساند. سال هاي سال، فقهاي ما احكام اسلام را به اين اميد استنباط و تبيين كردند كه روزي در سطح جامعه پياده شود. من وقتي از مصر به عراق مهاجرت كردم و او را ديدم، بي اختيار احساس كردم كه فدايي او هستم. روي همين عشق و اخلاص بود كه بخش قابل توجهي از اشعار خودم را بر وزن شاهنامه فردوسي، به مدح و منقبت امام اختصاص داده ام كه به «خميني نامه»، شهرت يافته است.
¤ خاطرات شما از دوره طولاني آشنايي و ارتباط با مقام معظم رهبري براي ما مغتنم است.
- من در طول مدت عمرم، امرا و صاحب منصبان زيادي را ديده ام؛ اما كسي را به لحاظ بي رغبتي به مقام و منصب دنيا، هم پاي «آقا» }آيت الله خامنه اي{ نديده ام. انسان وقتي زندگي روزمره او را از نزديك مي بيند، حس مي كند كه ذره اي ميل به دنيا در او وجود ندارد.
واقعاً در اين مقطع، من هيچ كس را در تقوا و اعراض از مال و مقام دنيا، مثل او نمي شناسم. آخرين باري كه در خدمت وي بودم، به من گفت: آقاي بهلول! خاطرتان هست كه قبل از انقلاب، يك شب در مسجد طرقبه منبر بوديد؛ پس از اتمام مجلس، وقتي خواستيد از مسجد بيرون بياييد، چون تاريك بود، من آمدم دستتان را بگيرم و كمكتان كنم؛ اما دستتان را كشيديد و گفتيد: من چشمانم خوب مي بيند؛ تا جايي كه هنوز زير نور ماه، خاطره مي نويسم؛ حالا چطور؟ حالا هم بينايي تان در همان حد هست؟ من گفتم: آقا! حالا زير نور خورشيد هم ديگر نمي توانم بنويسم. بعد آقا گفت: اخيراً كمتر به ما سر مي زنيد. گفتم: آقا! شما متعلق به همه مردم ايران هستيد؛ من اگر وقت شما را بگيرم، مثل اين است كه وقت همه ايراني ها را گرفته ام.
منبع :پرسمان - شماره 47

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14