(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 23 تير 1389- شماره 19691

نقاشان جهان فراتر از افسانه هاي قشنگ
تأملي پيرامون هنر متعهد
شعر
جايگاه طنز در اشعار رودكي
ضيافتي براي قلم
مشتركات فرهنگي و ادبي ايران و ارمنستان



نقاشان جهان فراتر از افسانه هاي قشنگ

مهدي فرخي
رنسانس آغازگر كوشش هنرمندان بود براي پيشي گرفتن از طبيعت، پيكره هاي قوي بنيه و جاندار روي يك زمينه طلايي. در ميان هنرمندان فلورانسي نقاش برجسته اي به نام ساندرو بوتيچلي بود. او 1446 پس از ميلاد به دنيا آمد و در 1510 از دنيا رفت. يكي از مشهورترين تابلوهاي او، نه يك افسانه مسيحي بلكه اسطوره كلاسيك ]يا يوناني- رومي[ را به نام «تولد ونوس» بازنمايي مي كند. اساطير تحسين برانگيز يوناني- رومي در نگرش آنها، چيزي فراتر از افسانه هاي قشنگ و شادي آورشان پريان بود. آنان چنان خرد برتر باستانيان را باور كرده بودند كه اعتقاد داشتند اين افسانه هاي كلاسيك بايد حقيقت عميق و رازآميزي را دربرداشته باشد. داستان تولد ونوس، به باور اين فضلا، نماد رازي بود كه به وسيله آن، خداوند پيام زيبايي خود را بر جهانيان نازل كرده بود. مي توان حدس زد كه نقاش با چه احساس احترامي به بازنمايي اين اسطوره به شيوه اي شايسته، همت گماشته است. آزادي هايي كه بوتيچلي در رويكرد به طبيعت براي رسيدن به طرحي زيبا براي خود قائل شده است، بر زيبايي و هماهنگي تصوير مي افزايد، زيرا گيرايي وجود لطيف و رعنايي را كه سبكبال، هم چون عطيه اي آسماني به ساحل زميني ما گام مي نهند، اعتلا مي بخشد. تابلوهاي او درواقع يك الگوي كاملا هماهنگ ارائه مي كند. شاعران دوره كلاسيك، در سراسر قرون وسطي، اسم و رسم خود را حفظ كرده بودند، ولي فقط در زمان رنسانس كه ايتاليايي ها با چنان شور و شوقي براي بازيابي عظمت پيشين روم به پاخاستند. در آثار او آرايش صحنه چنان واضح و متقارن است كه موجب مي شود ناظر آن را تاحدي خشك و بي روح احساس كند. نقاش خود گويي به اين نقيصه آگاه بوده است و كوشيده تنوعاتي را در كار خود ايجاد كند. نقاش با به كارگيري شيوه هاي ساده سعي كرده است كه نرمشي در تقارن خشك آرايش صحنه به وجود آورد، و نوعي احساس تحرك و حركت متقابل را، بسيار شبيه آنچه در يك قطعه موسيقي شنيده مي شود، در ناظر ايجاد كند. وي براي بازنمايي چشم اندازي از مناظر زيباي توسكان در پس زمينه، از فن نوين ژرف نمايي استفاده كرده است، ولي نقش مايه اصلي و پس زمينه، هيچ گونه درهم آميختگي با يكديگر ندارند.
شبيه سازي اشيا به وسيله بوتيچلي با عناصري هم چون پارچه و تداعي كننده نرمي آن نكته اي بود كه در نقاشان قبلي كمتر به چشم مي خورد. پس از وي بود كه مورخان پسين آن را به عنوان نقطه رسمي پايان قرون وسطي انتخاب كرده اند. در هنر ايتاليا نقاط عطف مختلفي وجود دارد كه مي توان آنها را هم چون آغاز عصري نوين توصيف كرد، دستاوردهاي جوتو حدود سال 1300 و دستاوردهاي برونلسكي حدود سال .1400 ولي حتي شايد مهمتر از انقلاب هايي كه در روش ها صورت گرفت، تغيير تدريجي بود كه در طول اين دو قرن در دنياي هنر به وقوع پيوست. حس اين تغيير ساده تر از توصيف آن است.
سير روند تكاملي هنر فلورانس در بخشي باتلاقي به بوتيچلي همراه است و وي به چه قدرت و صلابت اين مسير را بر آيندگان هموار مي كند. مسيري صعب كه امثال او با به وجود آوردن فنوني هم چون ژرفانمايي آن را سهل كردند و به سوي حقيقت هاي متفاوت نقاشي سوق دادند.


 



تأملي پيرامون هنر متعهد

ناصرسيفي
«خون پاك صدها هنرمند فرزانه در جبهه هاي عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمايه زوال ناپذير آن گونه هنري است كه بايد به تناسب عظمت و زيبايي انقلاب اسلامي، هميشه مشام جان زيباپسند طالبان جمال حق را معطر كند.» حضرت امام رحمت ا... عليه در سي ام شهريور سال 1367 پيامي موجز و سراسر حكمت و صراحت خطاب به همه اهالي هنر و انديشه و فرهنگ صادر كردند. با نگاهي به سه دهه فعاليت هاي نهادهاي مختلف فرهنگي و هنري درعين مشاهده حركت هاي فردي و جمعي در زمينه هاي مختلف ادبيات، تجسمي، سينما، موسيقي، نمايش كه از حضور نسبي هنرمندان وفادار و علاقه مند به انقلاب اسلامي حكايت مي كند اما فاصله بسيار آنچه هست را با آنچه بايد باشد به رخ مي كشد. از قول حضرت امام(ره) كه قول اسلام است «تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي صلي ا... عليه و آله و سلم- اسلام ائمه هدي- عليهم السلام- اسلام فقراء دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميتها باشد. هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه داري مدرن و كمونيسم خون آشام و نابودكننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي درد و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد.»
حضرت امام(ره) هنر را در خواستگاه اصلي خود يعني تعهد و تعالي ديده و تعريف كرده اند. هنر متعهد هنري روبه جلو و صاحب موضع است هنر پرسنلي و اداري، دستورالعمل هاي مطالعه نشده، اتكاي به آمار و ارقام و گزارش كار و بيلان هاي فربه اما فاقد سياست گذاري مشخص و مبتني بر اساسنامه هاي نهادهاي هنري، فضاي مطلوب را براي رشد و ارتقاء هنر متعهد بوجود نمي آورد كه حتي با درآميختن با لابيرنت بوروكراسي وارداتي از غرب، نفس هنر و هنرمند متعهد را مي گيرد و آن را پاي درخواست ها و توقعات سليقه اي مديران تربيت شده ادارات ذبح مي كند. مديري كه شأن هنر متعهد را نمي داند و با قابليت هاي رشته هاي مختلف هنري آشنايي مطلوب و كاربردي ندارد، اسير كارتابل هاي انبوه و امضاي اوراق و جلسات متعدد چرخشي و فرسايشي مي گردد. مدير فرهنگي و هنري مانند فرمانده عمليات در عين آشنايي با خاكريزها و نيروها و تجهيزات و موقعيت خودي و آگاهي از شرايط بايد نسبت به موقعيت و مواضع دشمن هم مطلع و مسلط باشد. فرمانده فرهنگي در خيلي از مواقع تا آخرين خاكريز خودي و خط تماس و درگيري با نيروهاي بيگانه پيش مي رود. نيروهاي شناسايي را مي شناسند! موانع و مراحل طبيعي و غيرطبيعي را درنظر مي آورد. عمق استراتژيك آرايش فرهنگي و آمادگاههاي جبهه خودي و دشمن را مورد بررسي دقيق و منطقي و عقلاني قرار مي دهد. شوخي نيست بسيار هم جدي مي نمايد. بيهوده نيست كه افراد شاخص فرهنگي و هنري را در غرب، بعضا به عنوان ژنرال هاي عرصه فرهنگ و هنر مي شناسند. نفس هنر و فرهنگ در همه جاي عالم مبتني و مبتدي بر مبارزه و تلاش و محاسبه ها و شاخص هاي مختلف تخصصي و كاربردي است. اگر در پيام تاريخي حضرت امام(ره) تأمل و تدبر كنيم، مي بينيم كه حضرت ايشان در همين پيام هنري و فرهنگي نظام را ترسيم كرده اند كه هم جغرافيا دارد هم هويت و هم سرباز و افسر و ژنرال و مهمتر اينكه استراتژي و سياست گذاري آرايش نيروها را با وقوف به موقعيت و آگاه كردن آنها از رسالت و مأموريت خطيرشان ترسيم و تحقيق مي كند و عمق استراتژيك دشمنان انقلاب اسلامي را به خوبي و كياست و تدبير نشانه گيري مي كند. نفس آدمي با مبارزه عجين و آميخته است.هنر در بي هويت ترين و به ظاهر بي تعهدترين شكل آن هم به نوعي مخالفت و مبارزه پنهان و آشكار را داراست حداقل مخالفت و به تبع آن مبارزه با دين و انقلابي گري را به نفع جناح حاكم سرمايه داري و با هدايت تئوريسين هاي گونه گون آنان طراحي و اجرا مي كند.
نگاهي سطحي هم به جريان هاي مختلف هنري در سراسر جهان، جشنواره ها و بينال هاي رنگارنگ، جوايز ادبي و هنري، مطرح كردن هنرمندان و هنرپيشه ها، مطرح كردن نوع خاصي از شيوه هنري، سبك هاي متناسب با شرايط، ايجاد ميل و رغبت شديد و فراگير نسبت به برخي پديده ها و ايجاد تنفر و دشمني شديد و همه جانبه با عناصر و آحاد مشخص، ازجمله عوارض اين ادعاهاي پوشالي هنر و فرهنگ بدون تعهد و به اصطلاح مدعي آزادي است.
جهان از ديرباز تاكنون عرصه تقابل نيروهاي حق طلب بانيروهاي باطل مدار بوده است. در جهان فعلي اين تعارض و تنازع صورتي فراگيرتر و عميق يافته است. پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن ماه 1357 تمامي معادلات و معاملات جهان دوقطبي شرق و غرب را برهم زد تقدم فروپاشي كمونيسم در شرق، طليعه آيه «لاشرقيه و لاغربيه» را به جهانيان نشان داد. غرب غارتگر جنگ سرد و گرم را توأمان متوجه انقلاب اسلامي نمود. نظم نوين جهاني با داعيه كدخدايي غرب و مشخصاً آمريكاي جنايتكار با چالش جدي و طرح سؤال و سياست از جانب جهان اسلام به ويژه ايران اسلامي روبه رو گرديد. تمامي امكانات و تجهيزات و ترفندهاي غرب كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، احساس تفرعن و مالكيت جهان را مي كرد، در خدمت عملي مقابله با جمهوري اسلامي قرار گرفت. ترورها، تخريب و تهاجم فرهنگي، برنامه هاي متعدد تحليلي و فرهنگي و حمله به اساس و اركان نظام اسلامي، تحريك رژيم بعثي عراق در تجاوز به خاك ايران و حمايت مادي و نظامي و جاسوسي و مهندسي رزمي و كمك هاي پنهان و آشكار فراوان غربي ها به دشمن متجاوز بعثي، حاكي از كينه عميق غرب از نفوذ اسلام به واسطه پيروزي انقلاب اسلامي در منطقه بود كه با نفوذ و گسترش به ديگر كشورها دست قدرت هاي غارتگر را از منطقه كوتاه مي كرد و به حكومت هاي وابسته فرعوني در كشورهاي مختلف خاورميانه و پس از آن ديگر كشورهاي جهان پايان مي داد، به همين دليل، غرب و نظام سلطه و سرمايه داري حاكم بر جهان، دوام خود را در نابودي انقلاب اسلامي و جمهوري تازه تأسيس آن در ايران مي ديدند. براي آنها، استمرار انقلاب اسلامي و تثبيت ايران اسلامي معنايي به جز مرگ محتوم و برچيده شدن سيطره آنها نداشت. بنابراين اصل تمامي كفر در برابر تمامي اسلام انقلابي به رهبري امام خميني صف آرايي كرد و روز و ساعتي نبود كه جمهوري اسلامي در راه دفاع از اركان و ارزش هاي الهي خود، عزيزاني را از دست ندهد. خون شهيدان والامقام انقلاب اسلامي، ضامن بقاي جمهوري اسلامي گرديد و در هشت سال دفاع مقدس اين جوانان و پيران عاشق حضرت احديت بودند كه با سپر كردن جسم و جان خود از گنج گرانبهاي ولايت پاسداري نمودند. حضرت امام(ره) بر همين سبيل، هنر حقيقي را شهادت مردان خدا مي دانست و مگرنه اينكه هنر عرصه كشف و شهود است. حال پس از پشت سر گذاشتن سه دهه پرفراز و نشيب از انقلاب اسلامي و آغاز دهه چهارم، جايگاه هنر و فرهنگ در جمهوري اسلامي كجاست؟ آيا آنچه در عرصه هاي هنري و رشته هاي مختلف آن جاري است؛ بضاعت واقعي ما و مورد قبول قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت (سلام الله عليهم اجمعين) است. چرخيدن نهادهاي موازي دورهم و تكرار كارهاي معمولي و خنثي، صرف هزينه هاي ميلياردي در سينما و برپايي همايش ها و نمايشگاه هاي فارغ از درد و دغدغه مردم مسلمان و بعضاً دهن كجي به آرمان هاي ديني و ارزش هاي معنوي در جامعه، وارد بازي دشمن شدن است كه انفعال و درصورت تداوم انفعال و نداشتن برنامه و تدبير و سياست گذاري صحيح و منطقي و پويا به انحطاط فرهنگي منجر خواهد شد. حضرت امام(ره) در يكي از سخنان حكمت آميز خود فرموده است؛ «ما از حمله نظامي نمي ترسيم، ما از وابستگي فرهنگي مي ترسيم.»
ادامه دارد...

 



شعر

نگاه كن
امير عاملي
نگاه كن كه تمامم كني به يك نظرت
تمام مي شوم و مي شوم فداي سرت
به هر بهانه بكش زندگان عاشق را
كه مرگ نيست كسي را اگر كند نظرت
بيا به يك نظر آري به يك نظر حتي
هزار جان بستان از نشستگان درت
نظير روي تو تنها تويي ولي چون ما
چنان كه خاك زيادند پيش رهگذرت
چنان بريز شراب خماركش كه دگر
توان نباشد مان بهر ساغر دگرت
نگاه كرد و ليكن عتاب دار و درشت
كه هان! چه شد شب بي تابي و نگاه ترت؟
به گريه گفتم اگر حال مرحمت داري
بيا و مرحمتي كن مرا نشان به برت
به خنده گفت: اگر عاشقي عزيز دلم!
كجاست آه شبانگاه و ناله ي سحرت؟

 



جايگاه طنز در اشعار رودكي

علي خوشه چرخ آراني
طنز و طعن ريشه و صبغه و سابقه درشعر آغازين فارسي دارد و آثار طنزآميز اوج تعهد، دين داري و مردم دوستي طنزپردازان است. درعصر و دنيايي كه عدل و داد، محبت، شكر، رضا و توكل به خداوند جاي خود را به ظلم، ستم، بي مهري، سنگ دلي، بدبيني و حق كشي مي دهد، جهل و ناداني به جاي علم و دانش، قساوت و شقاوت به جاي رأفت و شفقت و بي حيايي و بي شرمي جاي عفت و پارسايي را مي گيرد. در دوره و عصري كه دنياپرستي، حرص، آز، گردآوري مال و بي اعتنايي به دستورات خداوند، تكبر و خودخواهي، به جاي زهد و بيم از خداوند و تواضع دل ها را تسخير مي كند. و حزن و محنت و آزرده دلي جاي شادي و خوش دلي را مي گيرد و تفرقه ونفاق جانشين الفت، هم دلي وشادي مي گردد، شاعر ابزاري جز طعن و طنز ندارد تا به عكس العمل بپردازد و رذايل را برملا گرداند و آنان را مورد نكوهش قرار دهد.
با تورقي اجمالي به ديوان اشعار رودكي پدر شعر فارسي به اين نكته ظريف خواهيم رسيد كه او نيز كوشيده است در قالب ابياتي موزون ومقفي و توأم با طنز و همراه با حكمت حقايقي را درقالب عباراتي ابهام آميز بيان دارد.
رودكي شاعر بزرگ آغازين قرن چهارم است و آن گونه ذكي و تيزهوش است كه در هشت سالگي قرآن را تمام از بردارد صوتي دل نشين و نغز دارد و بر بط زني ماهر و برجسته است. شعر او از جهت مضامين وسعت و گستردگي فراوان دارد واقعه نگاري، خيال انگيزي، موعظت، نصيحت، عشق و محبت، مدح و نثا و... در بدايع و صنايع به حد كمال دارد او در فنون متنوع شعراستادي برجسته است و سخنان وي درتوانايي تشبيه و قرابت معنا وطبيعت بي قرين است. از غالب اشعار او روح طرب و شادي مشهود است كه نماد و نشان گستردگي مال و فراغت بال وي است.
اما آن چه در اين مقال و مجال كوتاه مطرح است اين كه در اشعار او طنزهاي حكيمانه و طنزهاي تكان دهنده فراوان است. في المثل رودكي، جهان را خواب كردار مي نگرد و بارها در اشعارش در قالب طنز و طعن فرياد مي آورد كه دنيا ناپايدار است و فريب او را نبايد خورد:
اين جهان پاك خواب كردار است
آن شناسد كه دلش بيدار است
نيكي او به جايگاه بد است
شادي او به جاي تيمار است
چه نشيني بدين جهان هموار
كه همه كاراونه هموار است
دانش او نه خوب و كارش خوب
زشت كردار و خوب ديدار است
رودكي رفتار جهان را با خود درطنز تلخي كه نوعي بث و شكوي است، به نمايش مي گذارد:
مرا بسود و فرو ريخت هرچه دندان بود
نبود دندان لا چراغ تابان بود
سپيد سيم رده بود و در و مرجان بود
ستاره سحري بود و قطره باران بود
يكي نماند كنون ز آن همه بسود و بريخت
چه نحس بود همانا كه نحس كيوان بود
همان كه درمان باشد به جاي درد شود
و باز دردهمان كز نخست درمان بود
كهن كند به زماني همان كجا نبود
و نوكند به زماني همان كه خلقان بود
جهان نه تنها با او كه با مهتران جهان نيز بي رحمي كرده است و آنان را به بدبختي و شقاوت كشانده است:
مهتران جهان همه مردند
مرگ را سرهمه فرو كردند
زيرخاك اندرون شدند آنان
كه همي كوشك ها برآوردند
از هزاران هزارنعمت و ناز
نه به آخر به جز كفن بردند
رودكي با حسن تعليل زير طنز تلخي از گذشت عمر و دگرگوني هاي متنوع و ناپايداري كه در آدميان ايجاد مي شود به نمايش مي گذارد.
من موي خويش نه از آن مي كنم سياه
تا باز نوجوان شوم و نو كنم گناه
چون جامه ها به وقت مصيبت سيه كنند
من موي از مصيبت پيري كنم سياه
تلخي روزگار آن گاه تلخ تر و غم انگيز تر است كه انسان ببيند همه دوستان و ياران ما او را فقط براي خود مي خواهند.
جز حادثه هرگز طلبم كس نكند
يك پرسش گرم جز تبم كس نكند
ورجان به لب آيدم به جز مردم چشم
يك قطره آب برلبم كس نكند
افسوس ديگر رودكي اين است كه از آتش خاكستر زايد و فرزند مرد خردمند، شباهتي به پدرش نداشته باشد:
آي دريغا خردمند را
باشد فرزند و خردمند ني
ور چه ادب دارد و دانش پدر
حاصل ميراث به فرزند ني
رودكي دريكي از زيباترين طنزهايش نمازگزاران رياكار و عوام فريب آن دوران را مخاطب قرار مي دهد و مي گويد:
روي به محراب نهان چه سود
دل به نجارا و بتان طراز
ايزد ما وسوسه عاشقي
از تو پذيرد، نپذيرد نماز
درپايان بايد گفت:خاستگاه و زيرساخت طنز سرآغاز شعر فارسي است و طنز ريشه درشعر و ادب فارسي دارد به گونه اي كه با تورق اشعار رودكي پدر شعر فارسي حكيمانه ترين مطالب را در قالب طنز مي توان يافت كه اين امر مؤيد اين موضوع است. بنابراين طنز با شعر فارسي عجين و در اشعار تمامي شاعران فارسي ساري و جاري است و طنز مولود طنزپردازان درجهت خواري ارزش ها نيست بلكه تلاش روشن گرانه و روشن فكرانه اي است به منظور ايجاد انگيزه و تفكر در مردم بي تفاوت تا بيشتر بيند يشند وبهتر ببينند.

 



ضيافتي براي قلم

فريبا طيّبي
روز چهاردهم تير در تقويم ما ايراني ها، مدتي است «روز قلم» ناميده شده. در كتاب «آثارالباقيه» ابوريحان بيروني آمده است كه ايرانيان باستان چهاردهمين روز از تير را ، روز تير(عطارد) مي ناميدند. سياره تير يا عطارد، در فرهنگ و ادب فارسي، كاتب يا نويسنده يا به عبارتي دبير فلك است. به اين مناسبت، در تقويم رسمي ما 14 تير، «روز قلم» نام گرفته و محملي شده براي ياد كردي از صاحبان قلم در حوزه هاي مختلف.
روز سه شنبه، ساعت هفت بعد از ظهر رسيديم هتل لاله تهران. محل دور هم جمع شدن اهل قلم. پرسيدم چرا هتل لاله؟ گفتند: به خاطر مركزيت و دسترسي آسان . سال گذشته هم همين جا برگزار شده بود.بعد از يك روز بسيار گرم و خسته و خمود كاري، وقتي وارد هتل لاله مي شوي، خنكاي دلچسبي پذيرايت مي شود.طبق روال همه نشست ها، 20 دقيقه از وقت، گذشته، ولي هنوز مراسم شروع نشده است. ياد ضرب المثلي مي افتم.وقتي از نويسنده اي پرسيدند كه چرا در آثارت نيمه پر ليوان را نمي بيني، گفت: نيمه پر ليوان؟! من اصلا ليوان را
نمي بينم! اما نه. من امروز
مي خواهم، مثبت انديش باشم. هم خود ليوان را ببينم، هم نيمه پرش را.
بالاخره صندلي ها كم كم پر مي شود.چيدمان، چيدمان يك نشست صميمي و غير رسمي است. صندلي هايي كه دور ميزهايي چيده شده اند كه روي آن، اسباب پذيرايي مبسوطي فراهم است. اين نحوه چيدمان، خيلي دوستانه به نظر مي رسد، ولي بيچاره مجري برنامه و مدعوّيني كه قرار است پشت تريبون قرار بگيرند.
سرود جمهوري اسلامي، تلاوت بسيار دلنشيني از قرآن توسط حاج جعفر فردي و شروع برنامه با اجراي سيد محمد سادات اخوي. علي شجاعي صائين-مدير عامل خانه كتاب- براي خوشامدگويي دعوت مي شود. شجاعي بعد از خير مقدم، از خانه كتاب مي گويد كه اين جلسه به همّت آن برگزار شده است. موسسه خانه كتاب كه در سال 1372 تاسيس شده،موسسه اي است فرهنگي با هدف جمع آوري اطلاعات كتابهاي منتشر شده در ايران، اطلاع رساني و توسعه فرهنگ كتاب و كتاب خواني در ايران.
بد نيست در اينجا به برخي از فعاليت هاي خانه كتاب اشاره اي كنم. خانه كتاب با ايجاد وب سايتWWWKETABIR اقدام به عرضه اطلاعات كتاب شناختي كتابهاي منتشر شده از قبيل عنوان، موضوع و شابك كرده است. از ديگر فعاليت هاي خانه كتاب مي توان به اين فعاليتها اشاره كرد: توليد بانكهاي اطلاعاتي حوزه صنعت نشر در كشور، ايجاد خبرگزاري كتاب ايران(WWWIBNAIR) ، انتشار نشريات تخصصي نقد و بررسي كتاب در 9 موضوع با نام «كتاب ماه» ، انتشار نشريه هفتگي كتاب هفته (WWWKETABEHAFTEIR) ايجاد سراي ترجمه،برگزاري جوايز و جشنواره هاي فرهنگي از جمله كتاب سال جمهوري اسلامي،كتاب فصل، گام اول، جشنواره نقد كتاب، جايزه ادبي ملي جلال آل احمد و جايزه پروين اعتصامي، برگزاري نشست هاي نقد و بررسي كتاب در سراي اهل قلم و بسياري فعاليت هاي ارزشمند ديگر...
در بخش ديگر مراسم يوسف عليخاني-برگزيده جايزه ادبي جلال- به جايگاه مي رود و ضمن قرائت نامه اي خطاب به آقاي درّي ، درد دل هاي اهل قلم را مطرح مي كند و به «بهمن دري اخوي» كه به عنوان جايگزين «دكتر محسن پرويز» براي تصدّي معاونت امور فرهنگي وزارت ارشاد انتخاب شده ، پيشنهاد مي كند كه به كساني كه درباره زادگاه خود ، آداب و رسوم و فرهنگ و زبان بومي خود تحقيق كرده و كتابي نوشته اند، كمك شود تا بتوانند آثار خود را به چاپ برسانند و نامه اش را با اين جمله به پايان
مي برد كه: «همه اهالي قلم، اهالي كلمه اند و كلمه، مقدس است.»
دكتر اسفنديار معتمدي-از برگزيدگان جايزه كتاب فصل- سخنران بعدي بود.او از قلم گفت و اينكه در دائره المعارف فارسي آمده، از 300 سال قبل از ميلاد، انسان با قلم مي نوشته و براي كسب و كار و انتقال انديشه از آن استفاده
مي كرده است. همچنين به قلم، در اصطلاح قرآني اش اشاره اي كرد و گفت: در اصطلاح قرآن، نخستين چيزي كه خدا آفريد و در لوح محفوظ جريان داد، قلم بود و اين «قلم» است كه خداوند در قرآن بدان سوگند ياد كرده. «ن والقلم وما يسطرون ».
در ادامه، حجت الاسلام والمسلمين سيد صادق حسيني اشكوري، از نوادگان اشكوري بزرگ، پشت تريبون رفت و از مسئولان خواست كه به نسخه هاي خطي بيش از اين اهميت قائل شوند چرا كه اسناد و نسخه هاي خطي يكي پس از ديگري از كشور خارج مي شوند. نه اينكه قاچاق شوند بلكه به صورت قانوني خريداري شده و به كتابخانه هاي مختلف دنيا منتقل مي گردند. از كمبودها در حفظ و نگهداري و ترميم نسخه هاي خطي گلايه كرد و از نبود متولّي ويژه اي در اين حوزه. بعد از جلسه كه توضيح بيشتري خواستم، گفت كه آنها به عبارتي خانواده نسخه هاي خطي هستند. پدرشان سيد احمد حسيني اشكوري 50 سال است كه به جمع آوري و فهرست نويسي نسخ خطي مشغول است و حدود 200 جلد فهرست نويسي نسخ خطي محصول تلاش آنهاست كه حدود 170 جلد آن به چاپ رسيده است. دست آخر هم آقاي درّي-معاون فرهنگي وزير ارشاد- چند دقيقه اي صحبت كردند و اظهار اميدواري براي بهبود بخشيدن به وضعيت اهل قلم.
در بين حاضران در جلسه، خانم ها دبيران و تجّار و آقايان موسي بيدج، علي موسوي گرمارودي، محمد رضا عبدالملكيان،صادق آيينه وند، پرويز بيگي حبيب آبادي، كامران پارسي نژاد، آذر شب، كاشفي خوانساري، حسين فتاحي و بهمن خليفه حضور داشتند.
دست آخر، جلسه با دعوت حضّار به صرف شام در محيطي دوستانه ختم به خير شد. اهتمام خانه كتاب براي بزرگداشت روز قلم وتكريم اهالي قلم بسيار قابل تحسين است .اينكه بالاخره براي ديدار و تعامل قلم به دستان كشور فضايي ايجاد كرد كه در محيطي صميمي گپ و گفتي با هم داشته باشند. گويا از اول هم براي اين جلسه چنين محصولي تعريف شده بود، اما اينكه چند درصد از 350 نفر مهمان داخل سالن اهل قلم بودند، سوال خوبي است كه كاش كسي بود كه پاسخ گو باشد.
اينكه هر سازماني به مناسبتي كاركنان خود و خانواده هاي كاركنان را به ضيافتي دعوت
مي كند، مرسوم است و چيز مذمومي نيست، اما خوب بود اين كار پسنديده در روزي غير از روز قلم و جداگانه صورت مي گرفت. جشن قلم كه به اهتمام خانه كتاب در هتل لاله تهران برگزار شد، در كنار همه محاسن خود، به
ضعف هايي هم گرفتار بود. نحوه چيدمان كه باعث شده بود،حضار از صحبت هاي سخنرانان محترم خيلي طرفي نبندند و همچنين همهمه و سروصداي حاكم بر فضا به سبب حضور خانواده ها و فرزندان برخي كاركنان،از اين جمله بود و اينكه در حسن ختام جلسه! ميز شام مسئولان جدا چيده شد تا با ما غير صاحب منصب ها قاطي نشوند و مجبور نباشند براي كشيدن و صرف غذا قدمي رنجه كنند كه در جمع اهالي فرهنگ(و با اين همه
آموزه هاي ديني در اين باره)، پسنديده به نظر نمي رسيد. به هر حال جشن قلم برگزار شد. اميد كه هر سال و هرسال برجمع قلم به دستان متخصص و متعهد افزوده و ضعف هاي برگزاري اين جلسات مرتفع شود.

 



مشتركات فرهنگي و ادبي ايران و ارمنستان

سليمان مختاري
ايران در طي قرن ها و اعصار، پيوسته مركز تعامل و اختلاط فرهنگ و تمدن دنيا بوده و فرهنگ درخشان ايراني و زبان پربار پارسي در رشد و اعتلاي فرهنگ و دانش بسياري از كشورها نقش بسيار مهمي داشته است؛ ضمن آنكه ماندگارترين تأثيرات را به آنها نهاده و به عنوان يك زبان ارتباطي، عامل ايجاد تفاهم و هم دلي بوده است. در مقاله حاضر به كشوري پرداخته خواهد شد كه يكي از تمدن هاي كهن است كه فرهنگ و زبان ايراني بر آن تأثير بسيار گذاشته است و آن كشور همجوار ايران، ارمنستان است كه از روزگاران گذشته با ايران مناسبات فرهنگي، تاريخي و اقتصادي گسترده اي داشته و در نتيجه اين روابط تأثيرات فرهنگي و زباني را پذيرفته است.
تمدن هايي كه بر تمدن و فرهنگ ارمني تأثيرگذار بوده اند عبارت اند از: ايراني، آشوري، عربي، مغولي...؛ اما بايد اذعان داشت كه در ميان اين تمدن ها، نشانه هاي تأثير فرهنگ و هنر ايراني، در آداب و سنن، رسوم، باورها، زبان و عرصه هاي گوناگون هنري ارمنستان، از بقيه مشهودتر است.
ارتباط و مودت فرهنگي ايران و ارمنستان در درازناي تاريخ هرگز قطع نشده است و حتي در مواردي كه پيوند سياسي بين آنها بريده شده، پيوند فرهنگي همچنان موجود بوده است. وجود تعداد كثيري كتاب و مقاله در حوزه ايران شناسي و روابط فرهنگي ايران و ارمنستان و برگردان هاي آثار گران سنگ ادبي پارسي به زبان ارمني، از اين لحاظ اسناد قابل ملاحظه اي مي باشد.
ملت ارمني از خانواده آريايي و شاخه ارمن هستند، از آنجا كه اصل و تبار ايرانيان و ارمنيان به يك خانواده مي رسد، وجود اشتراك فرهنگي و هنري ميان آنها، طبيعي به نظر مي رسد. از سويي ديگر، همسايگي اين دو ملت، تأثيرپذيري فرهنگي آنها را قابل قبول مي كند.
در اسطوره ها و باورداشت هاي كهن ارمني، نشانه هاي بسياري از آيين مهرپرستي، تعاليم ماني و آموزه هاي زردشتي يافت مي شود. اين نشانه ها، ضمن آنكه بر سيال بودن باورداشت ها و آداب و رسوم دو ملت دلالت دارند، حاكي از تعامل و ارتباط و تبادلات فرهنگي ميان آنها است.
درخور ذكر است كه ارامنه در دوران هخامنشيان با وجود استقلال داخلي در واقع تابع و باجگذار ايران بودند. نشر عناصر فرهنگ ايراني سبب وحدت عقايد در ميان ارامنه؛ كه خود باعث شد ارمنستان در سراسر دوران هخامنشي از غلبه ايران ناخرسند نباشند.
مردم ارمنستان دلبستگي و علاقه بسياري به شاهنامه فردوسي دارند. اين اثر سترگ پارسي در ارمنستان به حدي نفوذ كرده است كه برخي از محققان، اصل و تبار قهرمانان شاهنامه را ارمني دانسته اند، براي نمونه، رستم و سهراب را از نوادگان ساسون- قهرمان ملي ارمنستان- به شمار آورده اند.
آشنايي با شاهنامه، مقارن با پايان حيات فردوسي، در ارمنستان آغاز مي شود. شاعر پرآوازه ارمني، گريگور ماگيستروس، در سده 11ميلادي (قرن 5 هجري) در رسانه خود به بخش هاي مختلف شاهنامه از جمله هفت خوان اشاراتي كرده است.
تا به امروز بخش هاي زيادي از شاهنامه توسط مترجماني چون آساطور، تارونس... به زبان ارمني ترجمه شده است. همه اين آثار گران سنگ اسنادي معتبر بر پيوند فرهنگي دو ملت ايران و ارمنستان در طي دوره هاي مختلف تاريخي است.
زبان هاي ايراني و ارمني نيز هر دو از خانواده زبان هاي هندواروپايي هستند. بي گمان با كند و كاوي ژرف در اين دو زبان كه پيشينه و خاستگاهي يگانه دارند، مي توان همانندي هاي فراواني ميان آنها يافت. زبان شناس و پژوهشگر برجسته ارمني هراچيا آچاريان در كتاب خود «فرهنگ واژه اي ريشه» اعلام داشت در زبان ارمني 1400 واژه پهلوي و پارسي وجود دارد.همساني هاي زبان فارسي و ارمني را مي توان به چند دسته تقسيم كرد:
¤ واژه هايي كه بدون تغيير از فارسي وارد زبان ارمني شده است.
¤ واژه هايي كه با اندك دگرگوني آوايي از فارسي وارد زبان ارمني شده كه بيشتر اسامي خاص هستند كه تلفظ ارمني دارند.
¤ واژه هايي كه از يك زبان سوم در زبان فارسي و ارمني كاربرد يافته اند.
¤ واژه هايي كه هر دو زبان، از زبان مادري به ارث برده اند.
زبان و ادب پارسي در روند تحول زبان ارمني، واژه ها، اصطلاحات و تركيبات و تعبيرات بسياري در زمينه هاي مختلف از ادبيات گرفته تا هنر به زبان ارمني بخشيده است. اين امر در رشد فرهنگ و غني سازي واژگان بي تأثير نبوده است.
وجود اشتراكات و مناسبات فرهنگي و تاريخي بسيار ميان ايران و ارمنستان موجب شده است كه زبان فارسي و فرهنگ ايراني از ديرينه ترين روزگار در ارمنستان از جايگاه خاصي برخوردار و به عنوان زبان دوم ارامنه با اقبال و توجه مردم رو به رو شود و ارامنه به فراگيري آن شوق و ذوق بسيار نشان دهند. افزون بر اين، حضور ارامنه ايران در ارمنستان نيز يكي از عوامل تشديد كننده، انگيزه مردم به يادگيري زبان فارسي است وجود تعداد كثيري از شعراي پارسي گوي ارمني چون آشفته ايرواني، آشوب ايرواني، فخري ايرواني، قابل ايرواني، قدسي ايرواني، ناظم ايرواني، دليلي آشكار بر علاقه ملت ارمنستان به زبان و ادب فارسي است. درزمينه پژوهش هاي مربوط به زبان فارسي، مراكز مهم و معتبري در ارمنستان وجود دارد كه پژوهش هايي در ارتباط با مناسبات ادبي، فرهنگي و تاريخي ايران را سرلوحه تحقيقات خود قرار داده اند به گونه اي كه گروهي ازمحققان ارمني كار ترجمه متون ارزشمند ادب ايراني، چون گلستان و بوستان سعدي و رباعيات خيام و شاهنامه فردوسي را در پيش گرفته اند و نيز به پژوهش ها و بررسي هاي پرفايده فرهنگي، ادبي، اقتصادي وسياسي - اجتماعي دست يازيده اند و آثاري مانند شرحي درباره زبان فارسي، فرهنگ پهلوي، فارسي، ارمني...
در زمينه ادبيات معاصر در ارمنستان هر چند تلاش هايي صورت گرفته، در مقايسه با تلاش هاي مشابه در ادبيات فارسي كهن اندك است. آموختن زبان پارسي نقش ارزنده اي در گفت وگوي دو تمدن ايران و ارمنستان و ايجاد تفاهم و همدلي داشته است.، قدمتي بسيار در ارمنستان دارد. آنچه توانست است حلقه وصل و انگيزه حضور و گسترش فرهنگ ايراني در ارمنستان شود، غنا و ظرفيت هاي خاص اين زبان در بيان ارزش هاي والاي انساني است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14