(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 24 تير 1389- شماره 19692

سينماي آخرالزماني
مروري بر مجموعه هاي نمايشي شبانه سيما در تابستان
فاصله ها در زير هشت
سينماي ايران و چشم انداز پيش رو
فساد استبداد پهلوي در يك فيلم
سينماي ايران در انتظار «خاك و آتش»
محكوميت كارگردان آمريكايي به جرم دروغگويي
دموكراسي تو روز روشن شكست خورد
نگاهي به كارنامه و ساختار سينماي انقلاب بارقه هاي بي نام و نشان
نگاهي به فيلم «ازدواج در وقت اضافه» كدام كمدي؟ كدام خنده؟



سينماي آخرالزماني

اميد صدرايي
جنگ هسته اي در فرجام جهان
«هاليوود و فرجام جهان» عنوان كتابي است كه توسط ابوالحسن علوي طباطبائي تاليف يافته . بخشي از اين كتاب كه به سينماي آخرالزماني يا آرماگدوني آمريكا پرداخته به توجه سينماي آن كشور به مسئله جنگ هاي هسته اي اختصاص يافته است. در بخشي از اين كتاب آمده است: فيلم سازي در سينماي هاليوود يكي از مهم ترين روش هاي ممكن است كه توسط دنياي غرب براي به اصطلاح جا انداختن فرهنگ و ايدئولوژي غربي در زمينه پايان دنيا با وسعت و با كليه امكانات مورد استفاده قرار گرفته است. در اين نوع فيلم سازي با استفاده از ژانر يا گونه علمي ـ تخيلي همواره تصويري از آينده به شكلي داستاني و گيرا ترسيم گرديده و سعي شده تا با استفاده از عناصر تحليل و هيجان و شگفتي به بيننده اين گونه فيلم ها بقبولاند كه آينده جهان آن گونه خواهد بود كه آنها تصوير مي كنند. اين مسئله تصويري ريشه در ادبيات دارد و كتب علمي ـ افسانه اي نويسندگاني چون ژول ورن، ري برادبري، هربرت جرج ولز آرتورسي كلارك و تعدادي از نويسندگان رمان هاي علمي ـ تخيلي را
در بر مي گيرد.در تمام اين آثار تنها به اين نكته اشاره شده كه غرب سفيدپوست با دسترسي به علم و فن آوري به پيشرفت هاي حيرت انگيز بر همه چيز مسلط شده و بر همه اركان عالم هستي، چنگ بيندازد. در واقع در انديشه سلطه جوي غربي و به ويژه در آينده نگري آنها به خوبي
مي توان نداي فرعونيت و «انا ربّكم الأعلي» را شنيد. از ديدگاه آنها معارضه و مبارزه با انسان ها در آينده همواره مسئله اي حل شده است.
غربي ها جهان را همواره شامل دو قطب پيشرفته و عقب افتاده دانسته اند. معيار چنين پيشرفت و پس رفتي، ترقي علمي و صنعتي و انباشت ثروت و قدرت هاي سياسي و نظامي و اقتصادي است، در حالي كه ديگر براي همگان اين حقيقت افشا گرديده كه اختلاف شرق و غرب از ابتدا به ويژه در سال هاي جنگ سرد (1991ـ1946) يك بازي سياسي بود براي تحميق مردم تا آنان را با انتخاب يكي از دو ابر قدرت به عنوان قيّم و سرپرست و پشتيبان داشته باشند؛حال آنكه حقيقت ماجرا چيز ديگري بود. هر دو ابرقدرت يك ماهيت داشتند كه آن هم استكبار و سلطه جويي بود. حتي بعداً افشا شد كه شرق ماركسيست خود زاييده و آلت فعل غرب مال اندوز بوده است.
هاليوود همواره درباره جنگ جهاني آينده، خطر بمباران هسته اي، انفجار جمعيت و فاجعه گرسنگي،آلودگي محيط زيست و بيماري هاي همه گير و مهلك و غيره تبليغات فراواني از طريق فيلم، نوار ويديويي و سي دي و دي وي دي به سرتاسر جهان داشته است. هدف اصلي و پشت پرده سياست گذاران سينمايي آمريكا ترساندن مردم دنيا، تحميل راه حل هاي از پيش ساخته شده و محكم كردن بند هاي بردگي و اسارت آنها است، نه آنكه بخواهند توجه انسان ها را به خطراتي كه بشر در پيش رو دارد، جلب كنند. بايد توجه كرد كه در واقع تصوير حقيقي جهان، تصوير يك جنگ و مبارزه اساسي بين دو نيرو است: يكي قدرت هاي استكباري با همه ترفندهاي اقتصادي و سياسي و فرهنگي و مجهز به يك شبكه تبليغاتي وسيع شامل وسائل ارتباط جمعي و دوم توده هاي عظيم و بيكاران چندميلياردي انسان ها كه در سرتاسر جهان، حتي در همان كشورهاي به اصطلاح متمدن و ابرقدرت و قلدر حضور دارند.
فرجام جهان از ديدگاه هاليوود اصولاً بر اساس دو اصل دنبال شده است: يكي آنكه بشر به دليل پرداختن به انرژي هسته اي و در نهايت بمب اتمي باعث نابودي حيات در كره زمين خواهد شد، و ديگر آنكه يك برخورد نهايي بين نيروهاي شرّ و كافر (اعراب و مسلمانان) عليه مسيح موعود و كشور بزرگ اسرائيل به نابودي و تخريب اكثر شهرهاي جهان مي انجامد و اين همان جنگ «آرمگدون» است كه حاوي بخشي از اعتقادات بنيادگرايان انجيلي امريكا است كه يك پنجم آمريكا را تشكيل مي دهند. آنها ضمن در آميختن مسيحيت با صهيونيسم، منتظر آن واقعه ـ حضور مسيح(ع) ـ ، برپايي مملكت بزرگ اسرائيل و ساخت معبد «هيكل سليمان» بر خرابه هاي مسجدالاقصي هستند. در اينجا نگاهي به تاريخ استفاده از انرژي هسته اي به عنوان يك سلاح كشتارجمعي خواهيم داشت.

 



مروري بر مجموعه هاي نمايشي شبانه سيما در تابستان
فاصله ها در زير هشت

آرين اميدوار
صدا و سيما طبق
روال هاي سال هاي اخير ، امسال نيز بخش اصلي برنامه هاي تابستاني خود را به مجموعه هاي نمايشي اختصاص داده است. برخي از اين مجموعه ها در ابتداي پخش هستند و برخي نيز در ميانه راه خود به سر مي برند. آنچه
مي خوانيد مروري كلي بر سريال هاي جديد و هرشبي تلويزيون است. در آينده به نقد و بررسي
آن ها خواهيم پرداخت.
تصوير روز
زير هشت ؛
درام اجتماعي
سيروس مقدم ، كه چند سال پيش با مجموعه«نرگس» و سال قبل با مجموعه «رستگاران» پخش هر شبي را تجربه كرده بود ، امسال هم با يك درام اجتماعي به سيما آمده است. مجموعه «زير هشت» از ابتداي اين هفته ، از شبكه اول سيما روي آنتن رفته است.
اين سريال سعي دارد تا نگاهي متفاوت نسبت به غالب سريال ها داشته باشد. البته قضاوت درباره اين مجموعه زود هنگام است ، اما در چند قسمت اخير ، مقدم ضمن تكرار ساختار تصويري منحصر به فردش ، نگاهي جديد به دنياي افراد حاشيه نشين و جنوب شهري داشته است. مهم ترين شاخصه اين مجموعه تا به اينجاي كار ،
شكسته شدن كليشه تجمل گرايي ملودرام ها بوده است. با اين حال قسمت هاي آتي آن را دنبال
مي كنيم تا ببينيم تصاوير اين سريال از جامعه تاچه حد واقعي و آرمانگرايانه است؟
زير هشت داراي 24 قسمت است و توليد آن 5 ماه به طول انجاميده است.
فاصله ها ؛
غلبه ملودرام
مجموعه تلويزيوني «فاصله ها» به كارگرداني حسين سهيلي زاده نيز مجموعه هر شبي سيما در تابستان است. همچنانكه از پيش پرده آن معلوم بود ، با اثري مفرح و پر از ماجراهايي درباره ازدواج و خواستگاري رو به رو بوديم. با اين تفاوت كه در اين سريال مسئله مهمي به نام اختلاف نسل ها مطرح شده است. در خلاصه داستان فاصله ها آمده : «محسن كريمي فردي مذهبي و خوشنام در محل و مورد اعتماد همگان و محل رجوع اهالي براي حل مشكلاتشان است. او متوجه سستي ايمان پسرش شده و راه چاره اي
مي جويد. اما يك حادثه باعث مي شود محسن متوجه فاصله زيادي شود كه ميان نگاه او به زندگي و ارزش هايش با نگاه پسرش وجود دارد و...»
دانيال حكيمي بازي متناسبي را در نقش پدري دلسوخته ، اما
نا موفق در برقراري ارتباط با فرزندان جوانش ايفا كرده ، اما يك حلقه مفقوده در اين درام وجود دارد ؛ شخصيت محسن كريمي علاوه بر اين كه درون داستان فيلم قادر نبوده تا با پسرانش همراه شود در دنياي رسانه اي نيز هنوز نتوانسته با مخاطب پيوند برقرار كند. او در همان ابتدا با موقعيتي بحراني مواجه شده و شايد لازم بود كه ابتدا ميان اين شخصيت و مخاطب ، ارتباط عاطفي ايجاد شود. مسئله ديگر «فاصله ها» تورم شديد جذابيت كاذب از طريق تمركز بر روابط دختر و پسر است. بايد ديد كه آيا اين حجم بالاي زرق و برق به نگاه آسيب شناختي سريال اجازه بروز خواهد داد؟
اين سريال نيز در 50 قسمت ساخته شده است.

 



سينماي ايران و چشم انداز پيش رو

آرش فهيم
طي ماه هاي اخير، سينماي ايران مملو از بيانيه ها، دفترچه ها، آئين نامه ها و طرح هاي مختلف شده است.
هر چند اين وضعيت نشانه انگيزه و اراده براي اصلاح سينماي كشور و رفع نقاط ضعف آن است، اما همچنان فقدان يك راهبرد و چشم انداز مشخص نگران كننده است. البته اهداف اساسي سينماي ايران، در دفترچه تدوين شده از سوي معاونت سينمايي تعيين شده است. اما اهداف آرماني و ذهني، با چشم انداز عملياتي متفاوت است.
غالب كشورهاي صاحب صنعت سينما داراي افق هايي هستند كه به سينماي آن ها نظام بخشيده است. در هاليوود، وفاداري به منافع ملي و بازتوليد فرهنگ و آرمان هاي آمريكا در قالب منجي جهان، افق مشخصي است كه در همه فيلم هاي آن ديده مي شود. حتي اعتراضي ترين فيلم ها هم در آن كشور پاياني آمريكايي دارند. در باليوود نيز سينما وسيله اي براي واقع گريزي و وادار كردن مخاطب هندي به فراموشي نظام كاستي حاكم در آن كشور است.
اما در ايران، سينما فقط وجود دارد و فعاليت مي كند. اين كه براي چه و با چه مقصدي، نامعلوم است. در اين شرايط، تلاش براي افزايش توليد فيلم ها بي ثمر خواهد بود و فقط به آشفته شدن بيش از پيش بازار سينماي ايران مي انجامد. هنرمندان، هر يك همچون جزايري جداافتاده براي خود كار مي كنند و نمي دانند چه بايد بسازند؟ به همين دليل، يك فيلمساز در طول مثلا 10 سال فعاليت، انواع واقسام فيلم ها را مي سازد؛ يك روز به خاطر دغدغه فردي اش فيلم دفاع مقدس مي سازد، سال بعد به خاطر شرايط جديد فيلم شبه روشنفكري خلق مي كند و چند سال بعد به اقتضاي معاش، فيلم كمدي را روانه سينماها مي كند. در نهايت نيز وقتي به كارنامه اش مي نگرد، مي بيند كه فقط وقت و انرژي اش را تلف كرده و هيچ گاه نتوانسته كار رضايت بخشي را بسازد.
همين فقدان چشم انداز روشن، باعث مي شود كه معاونت سينمايي امروز برنامه اي را طراحي كند، اما در اثر فشارهاي موجود، از خير اجراي طرح خودش بگذرد! و اين كمبود سبب هدر رفتن بودجه ها و استعدادها مي شود.
نامعلوم بودن افق سينماي ايران، باعث ابهام، تناقض، اقدامات يك بام و دو هوا و پيشرفت در عين پسرفت مي شود. اين كه يك مدير فيلمي را توقيف مي كند و مدير بعدي آن را رفع توقيف هم ناشي از همين مسئله است. و باز همين مشكل منجر به تضعيف ژانر ملي و افتخارآميز دفاع مقدس شد.
بنابراين، مديران، سياستگذاران، برنامه ريزان و مجريان سينماي ايران، قبل از تصويب هر آئين نامه، بخشنامه و دفترچه اي، بايد ابتدا افق و چشم انداز اين سينما را مشخص كنند و معلوم نمايند كه بالاخره توقعشان از سينما چيست. سپس بايد مفاهيم و تعابير تعريف شوند. ابتذال، گيشه اي، فاخر، ملي، معناگرا و... از جمله اصطلاحاتي است كه در سينماي ايران بسيار به كار مي روند، اما هر كسي از ظن خود آن ها را به زبان مي آورد. متاسفانه برخي مديران سينمايي، در گفتارهاي خود نشان داده اند كه هنوز، حتي تعريفي بين و قابل درك از «فيلم خوب» ندارند.
بدون شك در شرايطي كه چشم انداز سينماي ايران روشن باشد، بسياري از اين آشفتگي ها و ابهام ها نيز برطرف خواهد شد. حداقل اين كه تكليف خودمان را خواهيم دانست و شاخصي براي تميز دادن ميان اصل و غيراصل خواهيم داشت. اگر افق سينماي ايران جا بيافتد، بسياري از فيلمسازان به سراغ ساخت برخي فيلم ها نخواهند رفت، چون خواهند دانست، نظام سينمايي ما آن را پس خواهد زد. اين چشم انداز ، سياست هاي ايجابي سينما را نيز توليد خواهد كرد و علاوه بر «نبايدها»، «بايدها» نيز جاري خواهند شد.

 



فساد استبداد پهلوي در يك فيلم

با سرمايه گذاري بنياد فارابي، فيلم هايي درباره حافظ، ذوالقرنين، مولانا، فارابي و تاريخ معاصر ساخته خواهد شد.
سيد ميرعلايي با اشاره به اين كه در تاريخ معاصر نيز چند پروژه در دستور كار فارابي قرار دارد گفت: در زمينه تاريخ معاصر دو پروژه داريم كه يك پروژه درمورد روي كار آمدن قوام السطنه و حوادث دوران نخست وزيري اوست و پروژه ديگر به دوران پهلوي باز مي گردد كه در حاشيه آن سيري به مشكلات و فساد دربار پهلوي اول و دوم مي شود.
وي با اشاره به اين كه پروژه هاي فاخر در دستور كار فارابي قرار دارند گفت: در حال حاضر موضوعي در خصوص حافظ را در دست كار داريم و يك پروژه ديگر نيز به نام كوروش ذوالقرنين در فارابي به تصويب رسيده است كه طرح آن را عزيزالله حميدنژاد 4 سال قبل به فارابي ارائه كرده است.
ميرعلايي به فارس افزود: همچنين يك پروژه فاخر ديگر با محوريت شخصيت مولانا در دستور كار است و يكي ديگر از پروژه هاي ما در خصوص شخص ابونصر فارابي است كه قصد داريم مردم ايران حداقل او را بيشتر بشناسند.

 



سينماي ايران در انتظار «خاك و آتش»

مديرعامل مؤسسه شهيد آويني از انتخاب نهايي عوامل پروژه تاريخي «خاك و آتش» تا اوايل هفته آينده و رساندن قطعي اين فيلم به جشنواره فجر خبر داد.
«خاك و آتش» اثري تاريخي است كه براساس فيلمنامه اي از صباغ زاده به مبارزات مردم سيستان و بلوچستان با استعمار انگليس مي پردازد و براي نمايش در جشنواره فيلم فجر آماده خواهد شد.
محمد قهرماني مديرعامل مؤسسه شهيد آويني در گفت وگو با فارس با اشاره به روند توليد اين پروژه گفت: پيش توليد «خاك و آتش» از 20 روز قبل آغاز شده است كه در اين مدت به اتفاق «مهدي صباغ زاده» سفري به سيستان داشتيم و تمامي لوكيشين هاي فيلم در اين منطقه انتخاب شده است.
وي افزود: مذاكره با بازيگران و عوامل پشت دوربين همچنان ادامه دارد كه البته با تعدادي از آنها توافقات نهايي حاصل شده است و تا اوايل هفته آينده با عوامل موردنظر قرارداد منعقد خواهيم كرد.
به گفته قهرماني، تمامي لوكيشن هاي فيلم انتخاب شده كه بخش عمده اي از آن در سيستان و بلوچستان است وباقي در شهرك سينمايي دفاع مقدس و سكانس هاي داخلي نيز در شهرك غزالي خواهد بود.

 



محكوميت كارگردان آمريكايي به جرم دروغگويي

كارگردان فيلم «جان سخت» كه در رابطه با يك پرونده به ماموران دروغ گفته بود، به يك سال زندان محكوم شد.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاري رويترز، «جان مك تيرنان» كارگردان 59 ساله فيلم هاليوودي به خاطر دوبار دروغ يك بار به ماموران اف بي اي و بار ديگر به قاضي يك پرونده قضايي، به يك سال زندان محكوم شد.
وكيل مدافع «مك تيرنان» ضمن اعتراض به اين حكم گفت: به نظر ما اين حكم بسيار ناعادلانه است و خواستار تشكيل دادگاه تجديد نظر هستيم.

 



دموكراسي تو روز روشن شكست خورد

فيلم «دموكراسي تو روز روشن» به تهيه كنندگي حجت الاسلام محمدعلي زم به رغم صرف هزينه هاي فراوان و بهره مندي از عناصر جذابيت كاذب با شكست مواجه شد.
اين فيلم در 60 روز اكران در تهران 640 ميليون و در شهرستان ها 270 ميليون تومان فروخته است كه مجموع فروش اين فيلم در تهران و شهرستان ها به 910 ميليون تومان مي رسد. اين در حالي است كه در اين فيلم از بازيگران چهره، بازي با خطوط قرمز، هنجارشكني و هجو استفاده شده است.
البته شكست اقتصادي تنها به فيلم «دموكراسي تو روز روشن» محدود نشده بلكه طي ماه هاي اخير از فيلم هاي سخيف استقبال نمي شود. به طوري كه پيش از اين نيز فيلم هاي «شير و عسل» با فروش كمتر از 400 ميليون با همين سرنوشت مواجه شده بود. فيلم «ازدواج در وقت اضافه» نيز با اين كه يك فيلم كمدي مفرح است، فعلا حدود 250 ميليون تومان فروخته است. به رغم دلزدگي تماشاگران سينما از فيلم هاي سخيف، اما همچنان بيشترين فرصت اكران در اختيار چنين فيلم هايي است.

 



نگاهي به كارنامه و ساختار سينماي انقلاب بارقه هاي بي نام و نشان

محمدرضا محقق
آيا سينماي پس از انقلاب از يك موجوديت مستقل و يك ماهيت منحصربه فرد برخوردار است؟ ترديدي نيست كه پاسخ اين سؤال حداقل در يك مقطع زماني خاص مثبت و اجزاء و مختصات آن هم كاملا قابل دفاع است.
برهه زماني به يادماندني و سرشاري كه طي آن آثار قابل دفاع و آرماني سينماي ايراني و انقلابي پديدآمد.
آسيب شناسي اين سينما نياز اصلي بازتوليد آن جريان در قد و قامت امروزي اش و البته يكي از راههاي برون رفت سينماي امروز ايران از موقعيت فجيعي است كه در آن گرفتار آمده است.
با نگاهي به مجموعه آثار سينمايي توليد پيش و پس از انقلاب چند نكته و مولفه ساختاري و مفهومي دراين محدوده به نظر مي آيد و از آن جمله:
1- نگاه محتوايي حاكم بر اين آثار به لحاظ مفاهيم انتزاعي:
الف: نگاهي كه برآيند ديدگاههاي رسمي است و محصول آن علي الاغلب آثار سفارشي و نگاه حاكم بر آن تك بعدي است.
ب: آثاري كه نماينده سليقه، فكر و نياز قشرهاي متفاوت جامعه است.
2- ساختار سينماورزانه حاكم بر آثار:
الف: آثاري كه به لحاظ هنري ضعيف و از جهت فيلمنامه غيرقابل دفاع اند.
ب: توليداتي كه به لحاظ كمي، در حداقل و بيشتر تحت عنوان جرقه هايي جدي استاندارد اين سينما را دستخوش تغيير كرده و به شكل مقطعي بالا برده اند.
با مطالعه و بررسي آثار يادشده نمونه هايي را شاهد هستيم كه مصاديق تام و تمام آثار تأليفي هستند. كه در آن سازنده اثر با تسلط بر هنر سينما و نيز بهره بردن از مولفه هاي انديشگي توانسته در خلق يك فيلم هنري در سينماي ايران پيروز باشد.
به لحاظ نگاه محتوايي هم پيش و هم پس از انقلاب آثاري كه به نوعي با دستاويز قرار دادن قراردادهاي اداري و بي توجه به مولفه ها و مشخصه هاي اصيل هنر سينما ساخته و پرداخته شده باشند حضور نسبتا پررنگ و البته ناموفقي دارند.
به همان اندازه كه آثار سينمايي مروج ابتذال و فساد پيش از وقوع انقلاب سترگ اسلامي نتوانستند قاطبه مردم ايران را تحت تاثير منفي قرار دهند، در مقياسي ديگر و به نسبتي متفاوت درپس از انقلاب نيز آثاري كه به نوعي بي توجه به رعايت موازين هنر سينما سعي كردند نوعي رويكرد سطحي و شعاري از اصول مذهبي و شعائر ديني به نمايش بگذارند ناموفق بوده اند.
دليل اصلي دراين فرجام بي توجهي به «هنر سينما»ست. بايد بپذيريم يك اثر هنري درمقوله سينما بيش و پيش از آنكه به پرده نقره اي برسد بايستي در ساختار و محتوا به نوعي بلوغ هنري و فكري رسيده باشد. سينماگر بايستي هنر سينما را به لحاظ ابزارهاي سخت افزاري بشناسد. دكوپاژ، ميزانسن، شخصيت پردازي، بازيگري، موسيقي و ده ها تخصص ديگر را به صورت جدي و حرفه اي تجربه كرده باشد و درعين حال بتواند آن مفهوم معنوي و ديني و قدسي را به عبارتي در ساحت سينما ترجمه هنرمندانه كند. به بيان حكيم فرزانه اي فيلم مذهبي فيلمي نيست كه الزاما نمادها نشانه هاي مذهبي در آن جلوه گر باشد. يك فيلم مذهبي و ديني ممكن است هيچ نشانه ظاهري از المان هاي ديني را نداشته باشد؛ درعين حال به شدت و حدت و عميقا مذهبي باشد. آنچه مهم است اينكه مفاهيم مذهبي با يك ترجمان و بيان هنرمندانه سينمايي در ساختاري منسجم و قوي حضور و ظهور نمايد. اتفاقي كه پس از انقلاب در عرصه سينماي ديني و انقلابي به ندرت به وقوع پيوست.
ازسوي ديگر با نگاهي به تاريخ سينماي قبل و بعد از انقلاب شاهد آثاري هستيم كه نسبت به شرايط زمانه خود به لحاظ فرم و ساختار از يك سو و نيز به جهت مفهوم بياني و محتوايي مطروحه ازسوي ديگر آثار قابل توجه و تعمقي هستند.پديدآمدن اين آثار به ويژه در شرايط حاكم بر سينماي پيش از انقلاب بيانگر اين نكته مهم است كه حتي در سخت ترين شرايط به لحاظ توليد آثار فاخر و هنرمندانه نيز مي توان كارهاي شايسته و بايسته اي خلق كرد.به عنوان نمونه و ذكر نشانه هايي از اين جرقه ها و جلوه هاي هنرمندانه درعالم سينما به بررسي چند فيلم سينمايي موفق در اين تاريخ پر فراز و نشيب يكصد و اندي ساله مي پردازيم. با نگاهي به آثار توليدي در دهه اول تا اواسط دهه دوم پس از انقلاب شاهد جهت گيري ها و تلاش هايي مرتبط و ناشي از اين تحول در بسياري از آثار سينمايي هستيم.
سينماي پس از انقلاب شاهد چندين مكتب و سينماگر مولف به معناي معتبر كلمه شد. كه از آن جمله مي توان آثار شاخص سينماگراني چون مجيد مجيدي، ابراهيم حاتمي كيا و... را نام برد. مجيد مجيدي با آثاري چون بچه هاي آسمان و رنگ خدا پديدآورنده نوعي سينماي عميقا انساني با رگه هايي جدي از عنصر مذهب گشت. سينمايي كه جايگاه جهاني معتنابهي را به همراه آورد و درعين حال هرگز در دام پديده مذموم جشنواره گرايي نشد.
در عرصه سينماي معروف به دفاع مقدس قاعدتا و بنابر تجارب سال هاي دور تا به امروز و نيز به لحاظ ارزش گذاري هاي هنري آثار سينمايي نام يك نفر بر تارك اين بنا مي درخشد.جواني فهيم و خوش فكر كه حضوري آتشناك و صميمي و درعين حال كاملا خاص و اصيل درعرصه سينماي ايران داشت: ابراهيم حاتمي كيا.
ترديدي نيست كه اگر قرار باشد به دنبال آثاري باشيم كه درصد زيادي از واقعيت ها و حقايق دفاع مقدس را نمايندگي كنند، به فيلم هاي ابراهيم حاتمي كيا مي رسيم. آثاري چون «ديده بان»، «مهاجر»، «بوي پيراهن يوسف»، «روبان قرمز» و بالاخره اثر ماندگار و مثال زدني «آژانس شيشه اي»
سينماي ايران به لحاظ پشتوانه غني فكري و فرهنگي و پتانسيل بهره گيري از گنجينه هويت اسلامي- ايراني خود مي تواند چهره اي قوي، فاخر، جدي و درعين حال جذاب در دنياي هنر معاصر باشد. به شرطي كه بتواند به تلفيقي آگاهانه، سينماورزانه و به دور از سطحي نگري و شعارزدگي از هنر و معاني عميق فكري فرهنگ و فلسفه اسلام و ايران دست يابد.

 



نگاهي به فيلم «ازدواج در وقت اضافه» كدام كمدي؟ كدام خنده؟

احمد عراقي
گويند كه اولين بار واژه تراژدي را ارسطو در رساله خود «هنر شاعري» اين گونه توصيف كرد كه: تقليد و ساختن داستاني مي داند كه جدي است، في نفسه كامل است، عظيم است و ضمايمش خوشايند است. و ا ولين بار تعريف جديدي از كمدي را آقاي سعيد سهيلي ارائه كرد. او در يك برنامه تلويزيوني گفت كه من نوعي كمدي ساختم كه قصد ندارد تماشاگر را بخنداند بلكه فقط لبخند بزند. به واقع وضعيت كمدي در حال حاضر خود يك تراژدي واقعي و تمام عيار است. مخصوصاً با اثر فعلي سهيلي «ازدواج در وقت اضافه» كه مصداق بارز اين رويكرد است. البته ژانر اين فيلم را مي توان تلفيقي از انواع و اقسام ژانرهاي سينمايي دانست. يعني هم ملغمه اي از ژانرهاي كمدي گوناگون است و هم ملودرام و اكشن.
سهيلي يك بار پيش از اين ژانر كمدي را آزموده و آن هم فيلم «چارچنگولي» بود؛ با آن فروش ميلياردي كه او را تشويق كرد اين بار با «ازدواج در وقت اضافه» كمدي را تجربه كند. اين فيلم قصه، اسلوب و روش خاصي ندارد و فقط داراي يك خط داستاني است. بن مايه قصه فيلم از اين قرار است كه دونوه سعي دارند به هر طريق ممكن ثروت مادربزرگ خود را به دست بياورند و در اين راه از يك خلافكار با آن تشكيلات مسخره و مخوفش كمك مي گيرند و...
برخي از فاكتورها هستند كه خارج از ژانر و كارگردان در ذات درام و نمايش هستند و به خودي خود موجب دلپذير شدن نمايش مي شوند كه اين فيلم حتي آن ها را نيز ندارد. مثلاً جذابيت موضوع و سوژه، تعليق، موسيقي، منطق روايي، باورپذيري و... اين همه را دارد ولي هيچ كدام در جاي خود كامل نيست. يعني حداقل يكي از آنها را به صورت كامل و كافي ندارد كه نقطه برجسته اثر باشد. داريوش كاردان در يكي از كمدي هاي تلويزيوني خود در سال هاي دور يك آيتم اخبار داشت و آن بخش اين گونه بود كه كاردان اخبار را مي خواند كه از نظر دستوري صحيح بود ولي معنا نداشت. يعني خبر بعدي با خبر قبلي تلفيق مي شد و دست آخر آن معنا كه مدنظر تماشاگر بود به وجود نمي آمد. «ازدواج در وقت اضافه» شباهت عجيبي به آن بخش دارد.
موضوع ديگر بداهه پردازي است. معلوم نيست تا كي بايد شاهد اين باشيم كه بازيگران جور كارگردان و نويسنده را بكشند و براي جبران كم كاري آن ها شوخي هاي تكراري و صدالبته- جنسي را به رخ تماشاگر بكشند؟
تيپ سازي در سينما براي خود قواعد و اصولي دارد، نه اينكه تا يك نفر در يك نقش گل كرد از او بخواهيم در بقيه آثار خود را تكرار كند. از جمشيد هاشم پور بگوييم كه قصد دارد تمام ژانرهاي سينمايي را امتحان كند و اساساً دليل قبول اين نقش در اين فيلم توسط او روشن نيست؛ و چرا بازيگران در اين سال ها بازي در هر نقش و هر فيلمي را مي پذيرند. موسيقي در يك اثر دراماتيك مي بايست جايگاه مستقل داشته باشد نه اينكه بقيه كمبودها را جبران كند. در اين فيلم موسيقي آنقدر بي معني است كه فقط به صرف وجود يك موزيك تهيه شده نه به عنوان يك شاخص. برخي آثار دراماتيك با موسيقي خاص خود شناخته مي شوند. مثل موسيقي هاي از كرخه تا راين، امام علي(ع) و... و به قولي تبديل به برند مي شوند. نه مثل اغلب آثار اين روزها كه در پايان نمايش يك فيلم يا سريال يك آهنگ و موسيقي نهاده مي شود تا حتي اگر اثر موردقبول قرار نگرفت، موسيقي آن مخاطب را جذب كند.به هرحال، مشخص است كه«ازدواج در وقت اضافه» با هدفي جز فتح گيشه ساخته نشده و از چنين آثاري، نمي توان انتظار زيادي داشت.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14