(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 31  تير 1389- شماره 19662

برترين اهل زمان
خير مقدم به مومن
ارتباط سالم
حكمت هاي قرآني
مرگ نيستي يا انتقال
اهميت نمازجمعه در اسلام



برترين اهل زمان

قال الامام السجاد(ع): المنتظرون لظهوره افضل اهل كل زمان.
امام سجاد(ع) فرمود: منتظران (واقعي) امام مهدي(عج) برترين اهل هرزمانند(1)
1- بحارالانوار، ج 52، ص 122

 



خير مقدم به مومن

در حضور پيامبر اعظم(ص) سخن از انسان با ايمان به ميان آمد كه در لحظه مرگ در چه حالي است؟
آن حضرت فرمود: وقتي كه آخرين روز مومن در دنيا و اولين روز او در آخرت مي شود، فرشتگان خدا به سوي او آيند و به او خيرمقدم گفته و خوش آمد مي گويند و به او بشارت داده و مي گويند: «خداوند تشييع كنندگان تو را آمرزيد و گواهي آنها را در مورد تو تصديق كرد، و دعايشان را براي آمرزش تو به استجابت رساند.» (1)
1- الدرالمنثور، ج 6، ص 166

 



ارتباط سالم

پرسش: شكي نيست كه فرع ارتباط انسان با ديگران تاثيرتعيين كننده اي در ميزان تاثيرگذاري و جذابيت فردي و اجتماعي او دارد. در اين زمينه چه شاخص ها و آدابي را براي ايجاد يك ارتباط سالم، موفق و موثر بايد مورد توجه قرار داد؟
پاسخ:
در بخش قبلي پاسخ به اين سوال به دو محور: ايجاد ارتباط سالم و هم دلي و همراهي جهت دار اشاره كرديم، اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم:
اسلام، هنر گوش دادن را در قلمرو آداب اجتماعي ارزيابي مي كند و آن را نشانه ادب و تربيت اجتماعي مي داند. ديل كارنگي مي گويد:
به خاطر داشته باشيد كسي كه شما با او حرف مي زنيد، صد بار بيش از شما به خودش و خواسته هايش و مشكلاتش علاقه دارد... شنونده خوبي باشيد و ديگران را تشويق كنيد از خود صحبت كنند. (آيين دوست يابي، ص 145)
با توجه كردن و سرتكان دادن و... به ديگران بفهمانيد كه براي آنها ارزش قائليد تا متقابلا آنان نيز شما را فردي باارزش و دوست داشتني قلمداد كنند.
آن چه گفته شد، درباره وظايف انسان در ايجاد محبوبيت بود، اما قطعا در اين مسئله، خانواده نيز نقش تعيين كننده اي دارد. تحقق اين مهم در گرو رعايت اموري است كه بدان اشاره مي شود:
1. پذيرش فرزند: پذيرش فرزند از سوي والدين، پايه مقبوليت اجتماعي را استوار مي سازد. چنان چه والدين بدون توجه به عواملي، مانند جنسيت (دختر يا پسر بودن)، استعداد و هوش، وضعيت چهره و ظاهر، تحرك و پويايي اجتماعي و نيز رتبه و ترتيب تولد، فرزندشان را بپذيرند و او را همان گونه كه هست قبول داشته باشند، در حقيقت بر هويت خانوادگي او مهر تاييد زده اند و در اين صورت او اطمينان پيدا خواهد كرد كه مورد محبت و علاقه خانواده است و محبوب شدن را از اين طريق تجربه مي كند.
2. تبادل عاطفي: تقويت پيوند ميان والدين و جوانان با اظهار محبت و تبادل نظر و مشورت، اساس مقبوليت را در فرد، تعالي و تكامل مي بخشد. از اشتباهات رايج برخي والدين اين است كه ضرورت تبادل عاطفي را صرفا منحصر به دوران كودكي مي دانند و دوره جواني را بي نياز از اين مقوله تلقي مي كنند، در حالي كه آدمي در همه مراحل زندگي، حتي تا لحظه مرگ، چشم انتظار محبت و لطف ديگران است. والدين با تكريم منزلت جوان خود، او را در شرايط و موقعيتي قرار مي دهند كه احساس لياقت مي نمايد و توانايي هاي دروني و شخصيتي خود را ظاهر مي سازد.
3. تامين نيازهاي جسمي و رواني: والدين بايد هر آنچه را كه در ايجاد محبوبيت اجتماعي فرزندشان دخيل است، فراهم كنند. از نظر جسمي، او را بيارايند، تا با آراستگي در جامعه حاضر شود و از نظر روحي، زمينه حضور وي را در اجتماع فراهم كنند و به او روحيه سازگاري با مردم و ارج نهادن به حقوق ديگران را با همانندسازي آموزش دهند.

 



حكمت هاي قرآني

عباسعلي كامرانيان
نزديكتر از همه به من كسي است كه...
مرد مؤمن دانايي وارد خانه شد. هنوز به نزد خانواده اش نرفته بود كه شنيد زن و فرزندانش درباره موضوعي با هم گفتگو مي كنند. اندكي صبر كرد و شنيد كه پسر بزرگش مي گويد:
من فرزند ارشد پدر هستم و او را خيلي دوست دارم و نزديكترين فرد به او هستم.
فرزند دوم گفت: درست است كه شما بزرگتر از همه ما هستيد اما تاكنون در موقعيت هاي فراوان پدر از من تعريف كرده است، تعريف از من نشانه محبت او به من است. گمان نمي كنم پدر، مرا كمتر از شما دوست داشته باشد.
پسر سوم كه نوجواني بذله گو و خنده رو بود روبه ديگران كرد و اظهار داشت: چه مي شود اگر بابا بيايد و وقتي از او بپرسيد چه كسي را بيشتر از همه دوست دارد، مرا معرفي كند! اي خدا! تو مي داني كه من بعد از تو، پدرم را از همه چيز بيشتر دوست دارم.
مادر فرزندان كه تاكنون ساكت بود لبخندي زد و گفت: خوش به حال پدرتان كه اين همه طرفدار دارد، تكليف ما چه مي شود؟
فرزندان خنديدند و با هم گفتند: شما را هم دوست داريم اما پدر... در اين لحظه پدر وارد شد، سلام كرد و با مهرباني گفت: اما پدر چه؟! فرزندان از جا برخاستند سلام كردند و با پدر دست دادند و صورت و دست پدر را بوسيدند و ماجرا را برايش تعريف كردند و منتظر جواب پدر ماندند.
فرزند كوچك كه نوجواني پرنشاط و درعين حال پرتوقع بود خطاب به پدر گفت:
بابا! به همه بگو كه مرا بيشتر از اينها دوست داري و خيالشان را راحت كن!
پدر خانواده نگاهي پر از مهر و محبت به همه انداخت و با لبخند مليحي گفت: من همه شما را دوست دارم. شما عزيزان من هستيد اما كسي از شما به من شبيه تر و نزديكتر است كه دو ويژگي داشته باشد:
1-خدا را بيشتر از بقيه دوست داشته باشد زيرا: والذين امنوا اشد حبالله و كساني كه ايمان دارند عشقشان به خدا (از هر چيزي) شديدتر است(1)
2-بيشتر از سايرين، پيرو دستورات الهي و خواسته هاي من باشد زيرا نشانه عشق و محبت واقعي، پيروي از محبوب است: قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفرلكم ذنوبكم والله غفوررحيم. بگو: اگر خدا را دوست داريد از من پيروي كنيد تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.(2)
سپس نگاهي به جمع كرد و افزود: بنابراين هركدام از شما كه در اين عرصه مجاهدت و تلاش و صداقت بيشتر داشته باشد، به من نزديكتر است!
فرزندان نگاهي به هم كردند در فكر فرو رفتند و پدر زيرلب ابياتي از مثنوي گل روي خدا را كه از زبان خدا با انسان سخن مي گويد را زمزمه كرد:
ما خدايي مي كنيم با عشقتان
توتيايي مي كنيم در چشمتان
گر به مخلوقات نيكو بنگريد
نيك تر از خويش كي خواهيد ديد؟!
تاج كرمنا به آدم داده ايم
مهر خود در جان او بنهاده ايم(3)
1-بقره 165
2-آل عمران 31

 



مرگ نيستي يا انتقال

علي جواهردهي
درمقاله حاضر نويسنده ضمن توصيف نقش دوگانه عزرائيل فرشته مرگ، به چهره امري و چهره خلقي اشياء اشاره مي كند و پيرامون مرگ همه موجودات پيش از برپايي رستاخيز سخن مي گويد. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم:
در قرآن از عزرائيل با اين نام ياد نشده است، ولي به جاي آن واژگان و اصطلاحاتي چون«ملك الموت» (سجده، آيه 11)،» توفاهم الملائكه» (نساء، آيه 97 و نحل، آيه 28)، «رسلنا» (اعراف، آيه 37) و «الملائكه باسطوا ايديهم» (انعام، آيه 97) سخن به ميان آمده است كه به معناي فرشته يا فرشتگان مرگ است اما در روايات از اين فرشته بزرگ و مقرب الهي به نام «عزرائيل» دركنار ميكائيل، اسرافيل و جبرائيل ياد شده است. فرشته مرگ با القاب ديگري نيز تعبير شده است كه از جمله مي توان به هادم اللذات، قابض الارواح و مسكن الحركات اشاره كرد.
عزرائيل تركيبي عبري به معناي ياري كننده خداوند است. (اعلام القرآن، شبستري، ص 658) به نظر مي رسد كه كارش در دستگاه الهي تنها گرفتن جان ها نباشد. از اين رو در روايات، وي ازجمله فرشتگاني معرفي شده كه به صورت انسان برحضرت ابراهيم (ع) و ساره و لوط(ع) و قومش تمثل يافتند. در ديدار باحضرت ابراهيم (ع) و ساره به ايشان بشارت فرزندي به نام اسحاق را مي دهند. (هود، آيات 69 و 71) در ديدار با حضرت لوط، نيز مژده عذاب قومش را مي دهند. (هود،آيات 69 تا 79) در ديداري كه با حضرت ابراهيم (ع) داشتند از كباب گوساله نخوردند و موجب وحشت حضرت ابراهيم (ع) و ترس وي شدند ولي هنگام ديدار با ساره به آن دو مژده مي دهند كه ايشان فرشتگان الهي هستند و نبايد از آنها بترسند و به زودي خداوند به آنان پسري عنايت مي كند. (روح المعاني، ج7، جزء 12، ص 138)
نقش دوگانه عزرائيل
به نظرمي رسد كه عزرائيل و ديگر فرشتگان مقرب الهي تنها دريك نقش ظاهر نمي شوند و اين گونه نيست كه به يك كار مشغول باشند بلكه ازآن جايي كه داراي قدرت و توانايي هاي بسياري هستند به امور مختلف جهان مي پردازند، هرچند كه هر كدام از آن ها داراي ماموريت اصلي مي باشند ولي تنها به همان كار نمي پردازند. از اين رو كه فرشته مرگ كه از فرشتگان مقرب الهي است تنها به قبض روح نمي پردازد و افزون برگرفتن جان مردم تحت تدبير و اراده الهي (سجده آيه 11 و نيز الدرالمنثور، سيوطي، ج 6، ص 542 و 543و مجمع البيان، ج3 و4، ص 151) به امر تدبير امور هستي نيز مي پردازد.
علامه طبرسي دراين باره بيان مي كند، عزرائيل از فرشتگاني است كه افزون بر قبض روح با كمك ديگر فرشتگان (مجمع البيان، ج3 و 4، ص 151) به تدبير امور جهان نيز مي پردازد؛ زيرا از جمله مدبرات امري به شمار مي آيد كه درآيه 5 سوره نازعات به آنها اشاره شده است. (مجمع البيان، ج9 و 10، ص 652)
تفاوت ديدار فرشته مرگ با مومنان وكافران
خداوند درآياتي به چگونگي گرفتن جان كافران و قبض روح ستمگران و مشركان اشاره مي كند و مي گويد كه ايشان هنگام جان گرفتن، ستمگران را ملامت مي كنند (نساء آيه 97، و انعام آيه 93 ونحل آيه 28 و نيز الميزان، ج 5، ص 50) آيه 50 سوره انفال نيز تبيين مي كند كه هنگام قبض روح كافران به وسيله عزرائيل و ديگر فرشتگان، با ضرب صورت و پشت آنان، جانشان را مي گيرند.
اما آن حضرت و فرشتگان ديگر، در هنگام قبض روح متقين و تقواپيشگان، با گفتار خوش همراه با سلام و مژده بهشت جانشان را مي گيرند. (نحل آيات 31 و 32)
البته ناگفته نماند كه توفي انفس و گرفتن كامل جان آدمي در حقيقت از افعال الهي به شمار مي آيد و خداوند همان مميت و محيي واقعي است و عزرائيل و ديگر فرشتگان تنها واسطه و مامور قبض روح انسان ها به شمار مي آيند. (زمرآيه 42) از اين رو حضرت امام صادق (ع) در تفسيري بر اين آيه مي فرمايد كه خداوند تبارك و تعالي براي ملك الموت، دستياراني از فرشتگان قرار داده تا جان ها را بگيرد. پس ملك الموت آن جان ها را از فرشتگان مرگ دريافت مي كند و با ارواحي كه خود جانشان را ستانده همراه و ضميمه مي كند و خداوند همه ارواح و جان ها را از ملك الموت دريافت مي كند. (من لا يحضره الفقيه، صدوق، ج 1، ص 136 حديث، 368 و نيز بحارالانوار، مجلسي، ج 6، ص 144، حديث 15)
چهره خلقي و چهره امري اشياء
در آموزه هاي قرآني از عبارت هايي چون توفي، موت، هلاكت، فنا و مانند آن براي بيان جلوه هاي نيستي و نابودي استفاده شده است. هر يك از اين واژگان بار معنايي خاص دارند و اين گونه نيست كه بتوان همه را به يك مفهوم دانست. مفاهيم گوناگوني از اين واژگان فهميده مي شود. لذا براي قبض ارواح هرگز از واژه فوت سخني به ميان نمي آيد، زيرا فوت به معناي نيستي است؛ در حالي كه قبض جان و روح به معناي نيستي و نابودي نمي باشد. از اين رو در آموزه هاي قرآني به جاي آن از واژه توفي به معناي گرفتن چيزي به تمام و كمال، استفاده شده است. بنابر اين توفي آن است كه جان و روح آدمي توسط خداوند، عزرائيل و فرشتگان مرگ به كمال و تمام گرفته و اخذ مي شود.
خداوند در آيه 35 سوره انبياء براي مرگ و توفي، تعبير زيباي ديگري به كار مي برد كه چشيدن مرگ است. به اين معنا كه هر نفسي، مرگ را مي چشد. چشيدن مرگ يا همان ذائقه الموت، براي نفوس است. نفس نيز به روحي گفته مي شود كه در كالبد مادي قرار گرفته باشد. از اين رو از نفس در زبان فارسي به روان ياد مي شود و علم النفس همان روان شناسي است و روح كه به معناي موجود مجرد غيرمادي است در زبان فارسي همان جان مي باشد. بنابر اين هر نفس و رواني مرگ را مي چشد و از كالبد مادي خود بيرون مي آيد.
اين كه خداوند در آيه 88 سوره قصص مي فرمايد: كل شي هالك الا وجهه؛ هر چيزي هلاك مي شود مگر وجه آن چيز، به اين معناست كه هر چيزي دو چهره دارد: چهره مادي و چهره غيرمادي و يا به سخن ديگر، چهره خلقي و چهره امري. در هنگام مرگ چهره مادي و خلقي هر چيزي هلاك مي شود ولي چهره امري و روحي آن باقي مي ماند. خداوند در اين آيه تنها باقي بودن وجه هر چيزي را مورد تاكيد قرار مي دهد كه همان جنبه امري آن چيز مي باشد. چهره امري هر چيزي همان وجه الهي آن چيز است كه گاه از آن به جان و روح و وجود تعبير مي شود؛ چنانكه جنبه خلقي همان ماهيت و كالبد و مانند آن مي باشد.
خداوند در آيات بسياري به موضوع «وجه» چيزي يا «وجه الله» پرداخته و به آن اصالت مي بخشد. اين همان اصالت وجودي است كه به تعبير مكتب متالهين و متعاليه مي توان از آن سخن گفت: آيه 112 سوره بقره و نيز آيه 22 سوره لقمان، مقام احسان را همان تسليم و اسلام وجه براي خدا مي داند. بنابر اين محسن كسي است كه جنبه امري والهي خود را به خداوند تسليم كند و آيات 144 و 148 و 149 سوره بقره نيز تبيين مي كند كه اين وجه الهي كه در انسان است مي بايست همواره به سوي خداوند باشد؛ زيرا اصولاً نمي تواند بيرون از وجه الله باشد، ولي برخي توهم مي كنند كه اين گونه نيست. از اين رو تأكيد مي كند كه اصولاً وجه هر موجودي چون انسان، به طور طبيعي به سوي وجه الله است حتي اگر به سوي ديگر پشت گرداند. اما محسن كسي است كه اين را مي داند و خود به اختيار تسليم مي باشد و وجه خدايي را حفظ مي كند.
به هرحال هر عملي دو وجه خلقي و امري دارد و آن چه ماندگار است تنها جنبه امري و وجه الهي آن است. (بقره آيه 272 و انعام آيه 79) از اين رو به صراحت مي فرمايد: كل من عليها فان ويبقي وجه ربك ذوالجلال والاكرام؛ هرچه بر (زمين) است فاني شونده است و ذات و وجه باشكوه و ارجمند پروردگارت باقي خواهد ماند. (الرحمن، آيات 25 و 26) بنابراين هرچيزي مزه فنا را خواهد چشيد و تنها آن جنبه الهي مزه مرگ را نخواهد چشيد؛ زيرا جنبه امري هر چيزي داراي جلال و اكرام است و فنا بر آن تسلط نمي يابد.
از آن جايي كه مرگ نوعي انتقال همانند هبوط است مي توان گفت كه جابه جايي از نشئه اي به نشئه ديگر را مرگ مي نامند ولي هلاكت و فنا اين گونه نيست. از اين رو اگر سخن ازمرگ به ميان مي آيد همواره بر جنبه توفي و قبض و انتقال تأكيد مي شود و هنگامي كه از هلاكت، نيستي و فنا سخن به ميان مي آيد به بقاي وجه و جنبه امري و الهي آن تأكيد مي گردد؛ زيرا اين گونه نيست كه فنا و يا هلاكت موجودات موجب شود تا جنبه و وجه امري و الهي آنان نيست شود. لذا گفته اند كه فنا در ذات الهي به معناي نيستي هويت موجودات نيست بلكه به معناي نيستي ماهيات آنان است كه همه جنبه خلقي و محدوديت هاي آنهاست.
خداوند در آيه 68 سوره زمر از بقاي برخي از موجودات هنگام نفخ صور سخن مي گويد. در اين جا تعبيري كه شده «صعق» است. صعق براي حضرت موسي(ع) در كوه طور هنگام ديدار خداوند و تجلي بر كوه طور و متلاشي شدن آن دست داد. صعق به معناي مرگ نيست بلكه حالتي هم چون مرگ است كه گاه از آن به بيهوشي نيز تعبير مي كنند كه جان، همچنان در كالبد هست و نيست. (اعراف، آيه 143) خداوند اين واژه را در دو آيه ديگر يعني آيه 45 سوره طور و نيز آيه 68 سوره زمر به كار برده است. در آيه 45 مي فرمايد: فدر هم حتي يلافوا يومهم الذي فيه يصعقون؛ پس بگذارشان تا به آن روزي كه در آن بيهوش مي افتند برسند. اين روز همان روز نفخ صور در قيامت و يا پيش از آن است. بنابراين، به حالتي در مي افتند كه مرگ نيست بلكه نوعي مرگ خاص است كه از آن مي توان به بيهوشي همانند و تعبير كرد.
با اين همه، در آن روز (پيش از قيامت يا در قيامت) همه گرفتار صعق و بيهوشي مي شوند مگر گروهي كه از آن جمله اولياي خاص الهي و فرشتگان مقربي چون عزرائيل هستند.
پيامبر(ص) اين گروه مستثنا را جبرئيل، ميكائيل، ملك الموت، اسرافيل و حاملان عرش دانسته است. (مجمع البيان، ج7 و 8، ص 792 و نيز الدر المنثور، ج 7، ص 250 و تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 503) چنان كه از برخي از روايات به دست مي آيد حاملان عرش، همان امامان معصوم(ع) و پيامبر گرامي است كه صادر نخست، عقل اول، نور اول و مانند آن مي باشد و امامان نيز نفس ونور اويند.
اين گروه افراد در روز قيامت حتي از صعق در امان خواهند بود و آنان را حتي چنين مرگي نيست كه از آن به صعق تعبير شده است.
مرگ عزرائيل
البته از برخي از روايات تفسيري برمي آيد كه همه موجودات هستي، مرگ دارند و بايد مرگ را بچشند هرچند كه تفاوتي در شدت مرگ باشد و يا نوعي از مفهوم مرگ را درك كنند. اينان به آيه 35 سوره انبيا تمسك مي كنند كه چشيدن مرگ را به شكلي براي هر نفسي اثبات مي كند. در روايتي آمده است كه امام صادق(ع) فرمودند: تمام اهل زمين مي ميرند به طوري كه كسي باقي نمي ماند. سپس اهل آسمان مي ميرند. آن گاه پرسيده مي شود: چه كسي باقي مانده است؟ ملك الموت مي گويد: پروردگارا كسي باقي نمانده مگر فرشته مرگ. پس به او گفته مي شود: اي فرشته مرگ بمير و او مي ميرد. (كافي، ج3، ص256، و نيز تفسير نور الثقلين، ج1، ص 419)
به نظر مي رسد كه مي بايست يا دامنه نفس را وسيع تر از معناي گفته شده بگيريم تا شامل موجودات مجردي چون فرشتگان و عزرائيل شود و يا در معناي مرگ توسعه دهيم و آن را به هر نوع بازگشتي به ذات الهي تعميم دهيم؛ زيرا هرگز وجه الهي كه همان جنبه امري چيزهاست از ميان نمي رود و به بقاي ذات الهي باقي مي باشد. پس، مراد فناي خاصي با بقاي خاصي در اين روايت است.
به هرحال، همه موجودات به سوي خداوند بازمي گردند و اين بازگشت به اشكال گوناگون خواهد بود كه از آن به مرگ ياد مي شود و در اين كار انتقال و بازگشت، فرشتگاني ازجمله ملك الموت دخيل هستند.

 



اهميت نمازجمعه در اسلام

پنجم مرداد، سالروز برگزاري اولين نمازجمعه توسط مرحوم آيت الله طالقاني است.
به مناسبت فرا رسيدن اين مناسبت مطلب حاضر از مجله فرهنگ جمعه شماره92 انتخاب شده است كه اينك باهم آن را ازنظر مي گذرانيم:
تاريخ نمازجمعه
اولين نماز جمعه از طرف حضرت پيامبراكرم(ص) در روز اول ماه ربيع الاول، در پايان هجرت، از مكه به مدينه برگزار گرديد، و مكان آن در وادي «رامونا» بود كه بعدها مسجدي به نام «جمعه» در آنجا ساخته شد. اين مطلب كه اولين نماز جمعه اسلام از طرف پيامبراكرم(ص) در آستانه تأسيس اولين دولت اسلامي برگزار شد، براي ما بسيار اهميت دارد و پيوند نزديك و عميق بين نماز جمعه با امور سياسي و حاكميت اسلام را به خوبي نشان مي دهد و مي توان گفت برگزاري نمازجمعه، تجلي مهمي از حاكميت اسلام بوده است. نظر به اين كه حكومت و ولايت، از ديدگاه شيعه، حق ائمه اطهار(ع) است، برگزاري نمازجمعه به عنوان تجلي حاكميت مشروع در اسلام نيز از حقوق و وظايف ائمه اطهار(ع) مي باشد، اما در طول تاريخ، به علت تحولات نامطلوبي كه در حكومت اسلامي بوقوع پيوست، اكثر ائمه(ع) به استثناء مولاي متقيان حضرت علي(ع)، از برگزاري نمازجمعه محروم شدند.
نمازجمعه در ايران
اين سنت اسلامي، قبل از انقلاب اسلامي، در دوره صفويان، كه نخستين حكومت مستقل و منظم شيعي است، از بيشترين رونق ظاهري برخوردار بود و يكي از مهم ترين عوامل آن، توجه جدي فقيه بزرگ مرحوم محقق كركي، به نماز جمعه بود. پس از صفويان، نمازجمعه اهميت خود را از دست داد و اين روند ادامه داشت تا اينكه در دوره پهلوي، نه تنها نماز جمعه به فراموشي سپرده شد، بلكه با آن به مخالفت برخاستند. با ظهور انقلاب اسلامي، اين سنت ديرپاي محمدي(ص) احيا و جايگاه ويژه خود را پيدا كرد.
احياي واقعي نمازجمعه در ايران، يكي از دست آوردهاي عظيم انقلاب كبير اسلامي ايران است و ما آن را مانند بسياري از بركات، مديون حضرت امام(ره) هستيم. حضرت امام(ره) در كتاب «كشف الاسرار» كه در اولين سال هاي سلطنت محمدرضا شاه انتشار يافت، اشاره كوتاهي به مسأله نمازجمعه كردند، ولي در كتاب «تحريرالوسيله» كه در زمان تبعيد به تركيه تأليف فرمودند، به طور مشروح پيرامون آن مسايلي را ذكر كردند. البته بعضي از مسائل مربوط به نمازجمعه كه در اين كتاب آمده است، در اكثر كتب فقهي شيعه و حتي غيرشيعه به چشم مي خورد؛ مانند: مسائل مربوط به محل برگزاري نماز، تعداد شركت كنندگان و... ولي يكي از مسايل مربوط به نمازجمعه، در كتاب تحريرالوسيله حضرت امام(ره) مسأله اي است كه نسبت به آن دوران، كاملاً تازگي داشت. ايشان در آنجا مي فرمايند: «نماز جمعه از اهميت سياسي فوق العاده اي برخوردار است»، و تأكيد مي كنند كه اسلام، دين سياست است و هركس خيال كند كه اسلام منفك از سياست است، جاهل بوده و از اسلام و سياست اطلاع ندارد. اين بيان واضح و قاطع حضرت امام(ره) از چند منظر داراي اهميت مي باشد، ولي در احياي نماز جمعه، به عنوان تجلي تركيب اسلام و سياست، نقش فوق العاده مهمي داشته است.
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، در بعضي از شهرهاي ايران، از جمله: قم و اصفهان، از طرف روحانيت انقلابي و مردم، نمازجمعه اقامه و مسايل روز، خيانت و وابستگي رژيم منفور سلطنتي، جنايات آمريكا و صهيونيسم مطرح مي شد، ولي برگزاري رسمي نمازجمعه، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در اولين تابستان آغاز شد و مرحوم آيت الله طالقاني(ره) در اين امر نقش مؤثري داشتند و برخي از علما در تماس با حضرت امام(ره) پيشنهاد كردند كه براي تعيين امام جمعه در اكثر شهرهاي ايران اقدام نمايند. حضرت امام(ره) به عنوان رهبر جمهوري اسلامي و ولي امر مسلمين، امام جمعه اكثر شهرهاي مهم ايران را تعيين كردند. در كنگره جهاني ائمه جمعه و جماعات، كه شركت كنندگان آن به محضر حضرت امام(ره) رسيدند، ايشان در بياناتي گهربار اشاره فرمودند:
«نمازجمعه يكي از بزرگ ترين پديده هاي اسلامي و يكي از مهم ترين ره آوردهاي انقلاب اسلامي ما است. اگر اين انقلاب اسلامي جز اين نماز جمعه به ما چيز ديگري نداده بود، براي ملت ما و مسلمين كافي بود.»
بنابراين، برقراري نمازجمعه از نظر حضرت امام(ره) فوق العاده اهميت داشت، نه تنها به اين خاطر كه نمازجمعه به منزله حج كوچكي است و توده هاي مسلمان در يك شهر گرد هم جمع مي شوند، بلكه مهم آن است كه بعد از شركت در نمازجمعه، از خطيب دانشمند و عالمي كه نماز جمعه را برگزار مي كند، چه مطالبي را مي شنوند. لذا امام(ره) فرمودند:
«در خطبه نمازجمعه، مقدرات مملكت بايد بيان شود، مسايل سياسي مملكت جريان بايد پيدا كند، مسايل اجتماعي در مملكت بايد جريان پيدا كند، گرفتاري ها و اختلافات مسلمان ها در آن خطبه ها بايد حل شود و رفع شود. نمازجمعه عبادت است، ليكن عبادتي كه مدغم در سياست است، سياست مدغم در عبادت است.»
اولين نمازجمعه
اولين امام جمعه اي كه از طرف حضرت امام(ره) تعيين شد، مرحوم آيت الله طالقاني(ره) بودند و اولين خطبه اي كه ايشان ايراد فرمودند، در روز 5 مرداد 1358 هـ.ش و يا 27 جولاي 1979 ميلادي بود. متن خطبه مرحوم آيت الله طالقاني(ره) اهميت فوق العاده نمازجمعه را در جمهوري اسلامي ايران كاملا نشان مي دهد. ايشان در آن خطبه، بعد از خواندن آيه اي از سوره مباركه جمعه، درباره نمازجمعه فرمودند:
«اين آيه، دستور اجتماع توحيدي و عظيم جمعه است؛ همين اجتماعي كه سال ها در متن ما مسلمانان ايران، به صورت نيمه تعطيل درآمده بود. امروز طليعه انجام اين فريضه بزرگ الهي، اين صف بزرگ توحيد و جهاد است.»
مسئله ديگري كه اشاره نمودند اين بود كه:
«با توجه به اين كه شركت كنندگان در نمازجمعه جمعيت محدودي هستند، ولي اين را نبايد فراموش كرد كه در همان اوقات، در سراسر جهان اسلام، مسلمين براي برگزاري نمازجمعه جمع شده اند و يك نوع اتصال بين اين جماعات وجود دارد. بنابراين، مي توان گفت كه نمازجمعه نه تنها مظهر وحدت نمازگزاران است، بلكه مظهري است براي وحدت تمام مسلمين.»
يكي از مهم ترين جنبه هاي مبارك انقلاب اسلامي ايران، اين است كه نه تنها در جغرافياي كشور ايران به پيروزي رسيد، بلكه يك انقلاب عظيم جهاني اسلامي به وجود آورد. ايران تا حدود زيادي بعد از پيروزي انقلاب، با وجود پشتيباني وسيع مردم در سراسر كشورهاي اسلامي، از حمايت دولتي ساير كشورها محروم ماند و مجبور شد از حاكميت خود دفاع كند. ارزش و اهميت جهاني انقلاب اسلامي ايران در اين است كه نه تنها در ايران، بلكه در تمام كشورهاي اسلامي، به عنوان الگويي درآمده است كه كفار را به رعب مي اندازد.
گرچه ايران، يك كشور بزرگ و تاريخي، با توانايي بالايي است، ليكن سبب خصومت آمريكا و اسرائيل با ايران، تنها انقلاب اسلامي ايران نيست، بلكه عامل نگراني و وحشت كفار اين است كه در ايران اسلامي، حركتي پيروز شده كه مي تواند تمام مسلمين را به سوي رهايي، آزادي، استقلال، شرف و كرامت رهنمون كند. نماز جمعه اي كه مرحوم طالقاني(ره) به دستور حضرت امام(ره) برگزار نمود، تجلي خوبي از همين مسئله بود. اهميت انقلاب اسلامي ايران، منحصر به خاك ايران نيست آن را نوعا، ذاتا و ماهيتا نمي توان در كشوري خاص، محدود كرد.
حضور زنان در نمازجمعه
نكته جالب اين است كه حضرت امام(ره) تمام اقشار ملت، از جمله «زنان» را هم به شركت در نمازجمعه تشويق فرمودند. يكي از استفتائاتي كه بعد از پيروزي انقلاب، از ايشان شده، اين است كه: آيا شركت بانوان در نمازهاي جماعت يوميه و نمازجمعه كراهت دارد يا خير؟
حضرت امام(ره) در جواب فرمودند: «كراهت ندارد، بلكه در بعضي موارد، مطلوب است.»
يعني حضور خواهران محترم در نمازجمعه مطلوب است و در آنجا با مسايل روز آشنايي پيدا مي كنند.
احياي نمازجمعه در ايران مانند اكثر جنبه هاي انقلاب، انعكاس وسيعي در ساير كشورهاي اسلامي داشته است، يكي از ميهمانان خارجي مي گويد: وقتي براي اولين بار پس از پيروزي انقلاب به ايران مسافرت كردم، وقتي در نمازجمعه اي كه در دانشگاه تهران برگزار مي شد، شركت كردم، جنب وجوش نمازگزاران مرا به ياد حج مي انداخت؛ زيرا نمازهاي جمعه در ايران، با الهام از تعاليم حضرت امام(ره) برگزار مي شود. متأسفانه در بسياري از كشورهاي اسلامي، متن خطبه از طرف دولت تدوين و طراحي شده و براي قرائت به امام جمعه تحويل داده مي شود و سرپيچي از دستورات دولت، عواقب بدي را به دنبال خواهد داشت.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14