شنبه 2 مرداد 1389-
شماره 19699
دست در دست يك مقام اطلاعاتي
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
دست در دست يك مقام اطلاعاتي
وقتي وقايع روز را در ذهنم مرور كردم، فقط سعي كرده بودم يكي از چندين كارمند آنجا را منبع اطلاعاتي خود كنم و فقط از او خواسته بودم كاغذهاي داخل آشغال داني را بگردد. به بقيه گفته بودم شايد كاغذهايي روي ميز جا مانده باشد. مي دانستم چه كسي به پن خبر داده بود. مدت كوتاهي اين فكر ذهنم را مشغول كرد كه براي انتقام از كارمند ياد شده، طوري كه سايه بشنود، از وعده كمكش تشكر كنم، اما به سرعت اين فكر را كنار گذاشتم، چون اخلاقي نبود. روز بعد گذاشتم سايه گزارش كند كه من رفتار خوبي داشته ام. با كارمندان صحبت كردم، سرم را تكان دادم و يادداشتي برداشتم. سايه مي توانست به آنها بگويد كه من فقط نشاني مكاني را خواسته و درباره بيلدربرگ صحبت نكرده بودم. فكر بدي نبود كه بگذارم سايه احساس كند بالاخره موفق شده است. دراين حال، دو منبع ديگر پيداكردم. روز چهارم حدود ساعت 3 صبح از خواب بيدار شدم، يعني روزي كه ما مردم عادي (غير بيلدربرگي ها) بايد تا ظهر از هتل مي رفتيم. از ترس اينكه سايه بيدار شود، از كاركنان هتل نخواسته بودم مرا در آن ساعت بيدار كنند، بلكه مثل هميشه خواسته بودم ساعت 5 صبح مرا بيدار كنند. با بلوزي يقه باز از اتاق بيرون رفتم، گويي نتوانسته ام بخوابم. درحالي كه در بخش پذيرش جلوي محل اسكان گروه پيش قراول بيلدربرگ قدم مي زدم، با يك مامور امنيتي روبرو شدم. هر دو گفتيم كه نتوانسته ايم بخوابيم. يك تكه كاغذ هم ديده نمي شد؛ حتي سطل هاي زباله را هم كاملا خالي كرده بودند. بي هدف به سالن جلسه بيلدربرگ رفتم كه ميكروفون و ابزار ترجمه تعبيه شده بود. مأمور امنيتي صدايم كرد و خواست از آنجا خارج شوم. درحالي كه ناحيه ممنوعه را ترك مي كردم، گفتم: «به احتمال قوي اتفاق مهمي رخ مي دهد.» او هم تأييد كرد: «بله، اتفاق مهمي.» حدود ساعت 6 صبح اتاقم را ترك كردم و براي خريد آتلانتا كانستيتوشن، تنها نشريه موجود در هتل، به فروشگاه طبقه پايين مي رفتم كه با سايه شماره 2 روبه رو شدم. سايه جديد تلاش نكرد ناشناس بماند. دنبال من به فروشگاه و از آنجا به آسانسور آمد و دكمه طبقه پنجم را زد- طبقه بيلدربرگ. من دكمه طبقه 3 را زدم كه سرسرا و رستوران در آنجا بود. سايه 2 مرا تا رستوران تعقيب كرد و چند ميز دورتر از من نشست و مردي، با كت و شلوار تيره، به وي پيوست كه روز قبل اتفاقي با وي صحبت كرده بودم. مرد كت و شلوارپوش گفت: «صبح به خير آقاي تاكر.» پاسخ دادم: «صبح به خير.» اين گونه هويت سايه 2 تاييد مي شد. وقتي به اتاقم برگشتم، سايه 2 سوار آسانسور بود و در همان طبقه پياده شد. چند دقيقه بعد، در اتاقم را باز كردم و سايه 2 را ديدم كه در فاصله 10 متري سمت چپ به ديوار تكيه زده بود. پرسيدم: «من بدگمان هستم يا مرا دنبال مي كني؟» پاسخ داد: «بله.» گفتم: «به زودي هتل را ترك مي كنم و همان طور كه مي داني، به هتل هيلتون مي روم. آيا آنجا هم با من مي آيي؟» پاسخ داد: «شايد» گفتم: «خب، چند دقيقه به من وقت بده. به محض اينكه چمدانم را بستم، با هم به پذيرش مي رويم و هتل را ترك مي كنيم.» سايه 2 قدري گيج شده بود، اما سرتكان داد. وقتي با چمدان و ماشين تحرير از اتاق بيرون آمدم، به او گفتم: «بيا بريم.» و تعارف كردم: «نه متشكرم. من خودم وسايلم را مي آورم، چون پيرمردي مثل تو بايد از اين همه ايستادن خسته شده باشد.» البته اين پاسخ به پيشنهادي بود كه سايه 2 اصلاً مطرح نكرد، اما عصبي كردن او لذت بخش بود. با همان لحن دوستانه گفتم: «بچه هاي بيلدربرگ خودشان را جدي مي گيرند.» سايه 2 كه مردي لاغراندام و حدوداً 60ساله بود، همچنان ساكت بود. اما آن آدم هاي پرافاده بدشان مي آمد كه آنها را «بچه هاي بيلدربرگ» بنامم. بنابراين كمك كردم كه گزارش او جالب تر شود. پس از خروج از هتل به سايه گفتم: «بيا بايد ماشين بگيريم.» براي رفتن به هتل هيلتون كه حدود دو كيلومتر فاصله داشت، سرويس حمل و نقل رايگان گذاشته بودند. روي نيمكت بيرون هتل نشستم و منتظر ماشين شدم. پرسيدم: «سايه، اينجا نمي نشيني؟ مطمئناً پيرمردي مثل تو از اين همه ايستادن خسته شده است.» سايه كه هنوز مبهوت به نظر مي رسيد، سرتكان داد. با لحني آرام و مهربانانه ادامه دادم: «اشخاص پايبند اصول اخلاقي هميشه نگران سلامت مردم هستند، حتي سلامت افراد منفور.» در حالي كه سوار اتوبوس مي شدم، گفتم: «خداحافظ، قدري استراحت كن.» وقتي اتوبوس راه افتاد، سايه 2 خروج مرا با تلفن همراه گزارش داد. من و بيلدربرگ رابطه نزديكمان را در هتل هيلتون حفظ كرديم. چند نفر از مأموران پليس جورجيا، كه شلوار كوتاه به پا داشتند و مسلح بودند، گشت مي زدند. برخي ديگر با دوچرخه گشت مي زدند. صبح روز بعد، ميهن پرستي كه يك ميكروفون مخفي را از كاناپه اتاق من درآورد، تماس گرفت. وي گفت تلن من در هتل هيلتون نيز كنترل مي شود. يك مقام اطلاعاتي سابق فدرال، كه بديهي است بايد ناشناس بماند، داوطلب شده بود به من كمك كند. وي در آتلانتا به فرودگاه آمد و مرا باخود به اين اقامتگاه مجلل برد. چند دقيقه پس از اينكه وارد اتاقم شدم- در اولين روز در محل هتل نشست بيلدربرگ- تلفن زنگ زد و از پذيرش گفتند كه مي توانم، تا چهارشنبه ظهر به جاي سه شنبه ظهر، همان طور كه خواسته بودم، در اتاقي بمانم كه چند متر پايين تر در راهرو قرار داشت. به محض ورود به اتاق دوم، اين مقام اطلاعاتي با ابزاري كوچك كه صداهاي جالبي مي داد، شروع به قدم زدن در اتاق كرد. وي روكش متكا را درآورد، با چاقوي جيبي ته آن را پاره كرد و ميكروفون داخل آن را به من داد. همچنين به من هشدار داد كه تلفن نيز ميكروفون دارد. بنابراين، به همكاران و اسپات لايت اطلاع دادم كه وقتي از اتاقم در هتل صحبت مي كنم، مأموران بيلدربرگ گوش مي كنند. تفريح مي كرديم و چيزهاي عجيب وغريبي مي گفتيم كه بچه هاي بيلدربرگ جدي بگيرند. كلينتون به سرعت در مورد دستور كار بيلدربرگ اقدام مي كند در پي نشست آن سال بيلدربرگ، نمي دانستم آيا شتاب كلينتون براي اجراي دستور كار اين گروه جهاني گرا فقط اتفاقي بود- يا توطئه؟ در سال 1997، دولت كلينتون در ارتباط با اهداف دوگانه كه در تازه ترين نشست بيلدربرگ معين شده بود، سريع اقدام كرد: از بين بردن تمايزهاي نژادي و قومي و اجازه به نيروهاي ناتو براي حضور در جهان در مقام ارتش سازمان ملل. چند روز پس از آنكه شركت كننده بيلدربرگي گفت كه ازدواج بين سفيدپوستان و سياه پوستان بدين معناست كه تمايزهاي نژادي و فرهنگي خوشبختانه از بين مي رود- و در نتيجه آمريكايي ها جهان بدون مرز را مي پذيرند- كلينتون، در دفتر كار خود در كاخ سفيد، به گروهي از روزنامه نگاران سياه پوست گفت: «ما مي خواهيم جامعه اي چندنژادي و چند قومي شويم.» كلينتون اظهار داشت: «اين امر تحقيقا سومين انقلاب بزرگ خواهد شد- براي آنكه ثابت كنيم مي توانيم بدون داشتن فرهنگ اروپايي غالب زندگي كنيم.» كلينتون سپس براي جشن به كاليفرنيا رفت، زيرا اين ايالت با اكثريت سفيدپوست در آستانه از دست دادن موقعيت خود بود. وي گفت: «ظرف سه سال آينده اينجا در كاليفرنيا، ديگر نژاد يا گروه قومي واحدي اكثريت جمعيت ايالت را تشكيل نمي دهد. تا نيم قرن ديگر، در آمريكا هيچ نژادي در اكثريت نخواهد بود.» ساموئل برگر1، دستيار وقت رئيس جمهور در امور امنيت ملي، به طور رسمي دستورهاي بيلدربرگ را به كلينتون ابلاغ مي كرد كه نماينده كاخ سفيد در نشست سري نخبگان جهان بود. همچنين هيلاري، همسر كلينتون و استفانوپولوس، به طور غيررسمي از طرف وي در بيلدربرگ شركت كردند. از همسران رؤساي جمهوري آمريكا فقط هيلاري در نشست بيلدربرگ شركت كرد. حضور خانم كلينتون حتي در فهرست محرمانه شركت كنندگان بيلدربرگ، كه براي انتشار نيست، ذكر نشده بود. اما من حضور وي را در محل نشست در جزاير ليك لنير در جورجيا تأييد كردم. در واشنگتن، كاخ سفيد با اكراه حضور وي را تأييد كرد، هر چند مطبوعات جريان غالب از دستورها اطاعت كرده و اين حقيقت را چاپ نكردند. با وجود آن كه هيچ كدام از رؤساي جمهور آمريكا چنين سخنان تندي بر زبان نياورده است، كارزار محروم كردن آمريكا از فرهنگ و ميراث خود در نظام آموزشي تثبيت شده است. ايالت ها كه با تهديد پرداخت نشدن منابع مالي از محل دريافت ماليات فدرال روبه رو بودند، به واسطه برنامه هايي همچون «اهداف 2000» مجبور شدند از آن دسته كتب درسي استفاده كنند كه مهاجران آمريكايي را به علت نسل كشي سرخ پوستان محكوم و بنيانگذاران آمريكا را به طرق مختلف تحقير مي كنند. هم زمان با نشست بيلدربرگ، كلينتون گروهي از چپ گرايان را به عضويت در كميسيون نژادي منصوب كرده بود. رئيس اين كميسيون مورخي به نام جان هوپ فرانكلين2 بود كه از آن زمان استاد دانشگاه دوك بوده است. به همين شكل، مادلين آلبرايت، وزير خارجه وقت آمريكا، به سرعت شروع كرد به آماده سازي ذهن مردم براي پذيرش اين ادعاي بيلدربرگ كه، براساس موافقت نامه هاي اجازه گسترش ناتو، اين سازمان نظامي ديگر به دفاع از اروپا محدود نيست، بلكه مي تواند در سراسر جهان تحت عنوان ارتش آماده سازمان ملل عمل كند. وزير خارجه در ستون «ديدگاه جهاني» در روزنامه لس آنجلس تايمز (كه مديران آن در بيلدربرگ شركت مي كنند و بر آن سرپوش مي گذارند) مطلبي تحت عنوان «تفسير مهمان» نوشت و در آن از «جست وجوي ناتو براي ثبات در اروپا- و فراتر از آن» صحبت كرد. همين لغت كوچك «فراتر» اهميت زيادي براي ايالات متحده و جهان دارد. ترن بري3، اسكاتلند در سال 1998، خصوصي ترين باشگاه جهان درصدد برتري جويي در عرصه هاي قضايي و اقتصادي جهان برآمد. با وجود آنكه مسابقه جديد تسليحات هسته اي بين هند و پاكستان قدري حواس بيلدربرگ را منحرف كرد، اين گروه بر دستيابي به اهداف تعيين شده براي تحقق دولت جهاني متمركز شد: ¤ تأسيس دادگاه جهاني كه برتر از ديوان عالي آمريكا و دادگاه هاي عالي تمام كشورها باشد. ¤ زير فشار گذاشتن توني بلر، نخست وزير انگليس، براي آنكه شجاعت سياسي كافي پيدا كند و پول واحد اروپا، يورو، را به مردم كشورش بقبولاند. ¤ زير فشار گذاشتن كنگره براي تصويب پرداخت 18ميليارد دلار به بانك هاي بين المللي كه به كشورهايي وام دادند كه شرايط دريافت اعتبار را نداشتند. اين پول سود اين وام ها را مي پرداخت. به بانك هاي ياد شده اطمينان خاطر داده بودند كه ماليات پردازان آمريكايي اصل وام آنها را حفظ مي كنند. در نشست هاي امسال بيلدربرگ، نخست وزير انگليس، كه در اجلاس هشت كشور صنعتي در بيرمنگام در فاصله 800كيلومتري در انگليس حضور داشت، تعمداً فراخوانده شد. با بلر در شأن يك رئيس دولت رفتار نشد. وي به علت كوتاهي در به جريان انداختن پول مشترك كه از اول ژانويه همان سال به گردش افتاده بود، شديداً سرزنش شد. بلر به بيلدبرگ اطمينان خاطر داد كه انگليس اين پول را خواهد پذيرفت، اما بايد به مشكلات سياسي بپردازد، زيرا «ملي گرايي در كشور شروع شده است.» آلماني تباري به بلر گفت: «شما مگي تاچر با شلوار بلند هستيد.» اين يادآوري زننده اي از اين حقيقت بود كه حزب محافظه كار خانم تاچر را به همين دليل از رياست دولت ساقط كرد- به دستور بيلدربرگ- و جان ميجر هنرمند بندباز جانشين وي شد. همان شخص آلماني به بلر گفت: «هلموت كهل ]صدراعظم وقت آلمان[ هرگز از اصرار براي پيوستن كشورش به پول مشترك دست برنداشت. به همين علت ممكن است در انتخابات شكست بخورد. مي دانيد كه آلمان هم با ملي گرايي مشكل دارد. اما هلموت محكم ايستاد.» بلر برگشت و بيرون رفت. شركت كنندگان بيلدربرگ به نشست زيرنظر سازمان ملل در ماه ژوئن در رم بسيار خوشبين بودند. اين نشست براي تهيه پيش نويس پيمان تأسيس دادگاه جنايي بين المللي4 برگزار مي شد. برخلاف دادگاه جهاني موجود، دادگاه جنايي بين المللي از قدرت اعمال قانون برخوردار است و مي تواند تصميم هاي خود را در سراسر جهان عملي كند. شركت كننده اي پرسيد: «آيا ملي گرايان آمريكايي بر سر پيمان دادگاه براي ما دردسر درست مي كنند؟» آمريكايي تباري كه تصور مي شد- اما كاملاً معلوم نشد- كاسيمر يوست5، مدير مؤسسه مطالعه ديپلماسي6 در دانشكده خدمات خارجي در دانشگاه جورج تاون در واشنگتن بود، پاسخ داد: «فكر نمي كنم.» اين آمريكايي خاطرنشان كرد در سال1994، سناي آمريكا با اكثريت 55 به 45 به تأييد تأسيس دادگاه جنايي بين المللي در چارچوب سازمان ملل رأي داد. وي گفت سنا با علم به اين موضوع به طرح ياد شده رأي داد كه چه بسا اين دادگاه جهاني با قضاتي از چين كمونيست يا ديگر كشورهاي سركش درمورد ايالات متحده و تك تك شهروندان حكم صادر كنند. اين آمريكايي گفت: «مردم آمريكا قدري مخالفت كردند، اما نه زياد بيشتر آنها چيزي در اين باره نمي دانند و احتمالاً نخواهند دانست.» شخص ديگري گفت: «مگر آنكه يكي از آنها را دادگاه جنايي بين المللي به زندان بفرستند.» آن آمريكايي ادامه داد: «بله، آنگاه متوجه مي شوند.» اين دو جمله آخر مزاح آلود و تحقيرآميز بود. شركت كنندگان بيلدربرگ بي صبرانه منتظر گسترش ناتو بودند. سخنراني كه گفته هاي وي با تأييد همگان روبرو شد، گفت: «كوتاه ترين راه به صلح دائمي آن است كه با حداكثر سرعت ممكن، همگان- از جمله روسيه- را به عضويت اين سازمان درآوريم.» سؤالي درباره هزينه هاي آن مطرح شد. سخنران پاسخ داد: «درباره هزينه ها پرسيديد؟ دو جنگ جهاني، كره، ويتنام و جنگ اول خليج فارس چقدر هزينه روي دست آمريكايي ها گذاشت؟ صلح بسيار ارزان تر است.» همين سخنران ادامه داد: «حصول اطمينان از صلح دائم در سراسر جهان نيازمند ساز و كاري نيرومند براي اعمال قانون است، يعني گسترش ناتو بايد براساس جهت دهي سازمان ملل ادامه پيدا كند. اين كار سابقه اي دارد كه جز ملي گرايان متعصب كسي با آن مخالفت نكرد.» سابقه اي كه به آن اشاره شد، نيروهاي سازمان ملل در بوسني بود كه در آن سربازان آمريكايي لباس متحدالشكل سازمان ملل را پوشيدند و تحت فرمان فرمانده خارجي بودند كه مستقيماً به شوراي امنيت گزارش مي داد. شركت كنندگان بيلدربرگ ديگرباره تأكيد مي كردند كه سازمان ملل همچون يك دولت جهاني ظهور كند كه ارتش آن در سراسر جهان حضور يابد و اراده آن را اعمال كند. چهره هاي برجسته بيلدبرگ خشمگين بودند كه كنگره پرداخت 18ميليارد دلار به صندوق بين المللي را، براي كمك به بانك هاي بزرگ در سال گذشته، تصويب نكرد. مردي فرانسوي در جريان بحث غيررسمي از آمريكايي تباري پرسيد: «چگونه به كنگره اجازه مي دهيد از كنترل خارج شود؟ اين كار قبلاً اصلاً مشكل نبود.» مرد آمريكايي پاسخ داد: «مشكل كنگره ما رأي دهندگان هستند.» مرد فرانسوي گفت: «به اين دليل است كه ما ارتباط مستقيم كمتري داريم. رهبران كنگره شما ديگر دعوت ما را براي حضور در بيلدربرگ نمي پذيرند.» مرد آمريكايي پاسخ داد: «بازهم مشكل اصلي رأي دهندگان هستند. سال ها ما كاملاً از حريم خصوصي برخوردار بوديم. اكنون افراطيون دست راستي رأي دهندگان را برمي انگيزند و از اعضاي كنگره سؤالات زيادي مي پرسند.» به مدت چند دهه، رهبران كنگره از قبيل تام فولي7 (دمكرات ازايالت واشنگتن) رئيس سابق مجلس نمايندگان، لويد بنستن8 (دمكرات از ايالت تگزاس) رئيس سابق كميته بانكداري سنا و سايرين در بيلدربرگ شركت مي كردند. بنستن بعداً در دولت كلينتون وزير خزانه داري شد، اما در فهرست شركت كنندگان امسال قرار نداشت. در چند سال گذشته، تنها قانون گزاران شركت كننده، عبارت بودند از سناتور سام نام9 (دمكرات از ايالت جورجيا) و يك عضو مجلس نمايندگان- البته آنها پس از اعلام بازنشستگي خود در نشست حاضر شدند. مرد فرانسوي گفت: «همان طور كه مسئله صندوق بين المللي پول نشان مي دهد، ما به حضور دوباره آنها نياز داريم.» آمريكايي پرسيد: «آخر چگونه؟ اعضاي كنگره اكنون حضور در بيلدربرگ را خودكشي سياسي قلمداد مي كنند.» شركت كنندگان هميشگي بيلدربرگ حضور داشتند، ازجمله راكفلر، كيسينجر و اولين دي روچيلد10، رئيس شركت ان ام روچيلد و پسران از انگليس و اروپا.11 كلينتون مثل هميشه تركيبي از مقامات دولتي فرستاده بود: مارك گراسمن12، دستيار وزير خارجه؛ ورنون جردن كوچك، مشاور ارشد افتخاري كه مطالبات بيلدربرگ را مستقيماً به رئيس جمهور گزارش مي دهد؛ لارنس سامرز، قائم مقام وزير خزانه داري؛ و كريستين تاد ويتمن13 (جمهوري خواه)، فرماندار نيورجرسي. اين اولين حضور خانم ويتمن در نشست بيلدربرگ بود كه نشان مي دهد برايش برنامه داشتند. ديگر چهره هاي برجسته قديمي حاضر عبارت بودند از پيتر كارينگتون، دبيركل سابق ناتو؛ پل الر، رئيس سابق زيراكس؛ و كنراد بلك، رئيس سابق و رسواي يك مجموعه نشريه مختلف و رئيس يك رشته شركت هاي جهاني ديگر. 1 Samuel Berger 2 John Hope Franklin 3 Turnberry 4 The International Criminal Court ICC 5 Kasimer Yost 6 The Institute for the Study of Diplomacy 7 Tom foley 8 Lioyd Bensten 9Som Nunn 10Evelyn de Rothschild 11NMRothschild Sons of Britain and Europe 12Marc Grossman 13Christine Todd Whitman پاورقي
|
|
|