(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 2 مرداد 1389- شماره 19699

جشن نيمه شعبان و غفلت زدايي جامعه درباره خليفه خدا
بهتر از كيميا
بررسي جايگاه قرض الحسنه در آموزه هاي ديني عبادتي بالاتر از انفاق



جشن نيمه شعبان و غفلت زدايي جامعه درباره خليفه خدا

مهدي شعباني
در مقاله حاضر نويسنده با تأكيد بر ضرورت يادآوري امام زمان(عج) به عنوان انسان كامل و خليفه خدا در زمين، پيرامون غفلت زدايي از وجود مقدس و با بركت آن حضرت، شرافت ماه شعبان، اهميت اين ماه و مناجات با ارزش شعبانيه سخن گفته است اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤
لزوم آگاهي از هدف آفرينش
انسان ها هم چنان كه از مأموريت اصلي خود به عنوان خلافت ربوبي خداوند غافل هستند، از خليفه كامل خداوند و ولي الله اعظم نيز غافل هستند. ريشه اين غفلت را بايد در همان غفلت از مسئوليت و مأموريت اصلي جستجو كرد. از اينرو بايد مردم را به هدف و فلسفه اصلي آفرينش آگاه كرد و آنان را نسبت به خليفه كامل انساني نيز متوجه و ملتفت ساخت.
انسان در آموزه هاي وحياني قرآن، آفريده اي است كه خداوند او را براي ربوبيت و پروردگاري مخلوقات ديگر آفريده است و با تعليم كامل اسماي الهي او را مأمور ساخته تا ديگر موجودات را به كمال لايق و شايسته خويش برساند.
هر انساني ازنظر قرآن، بالقوه خليفه خداست، هرچند كه براي فعليت يابي نقش ربوبيت طولي و خلافت الهي نيازمند آن است تا اسماي الهي را در ذات خود فعليت بخشد. هر انساني در هر بخشي كه نام و اسمي را فعليت بخشد در همان اسم، خليفه ربوبي خداوند مي باشد.
اما كسي كه همه اسماي الهي را در خود فعليت بخشد و مظهر كامل اسماي الهي گردد او انسان كامل و خليفه مطلق الهي است و از ولايت تكويني و تشريعي بر همگان از جن و انس و ديگر آفريده ها برخوردار است.
پيامدهاي غفلت آدمي
غفلت آدمي از آفرينش و هدف و فلسفه آن موجب شده تا از نقش و كاركرد خود در جهان غافل گردد و در مسير كمالي حركت نكند و هم چنين به مسئوليت و وظيفه خود عمل نكند. بر اين اساس بسياري از انسان ها از نقش خلافتي خود بي خبر مي شوند و در جهل مركب قرار مي گيرند. آنان نه تنها نسبت به مسئوليت خود در برابر خود و خدا عمل نمي كنند و در حق خويش ظلم مي كنند و بر نفس خويش ستم روا مي دارند، بلكه نسبت به جهان و آفريده هاي آن نيز نقش ربوبي و پروردگاري را ايفا نمي كنند و به جاي تكامل موجودات و كمك و ياري به آنان موجبات فساد و تباهي را فراهم مي آورند و چنان كه قرآن گزارش مي كند از غفلت ايشان نسبت به وظيفه و مسئوليت و مأموريت خويش جز تباهي و فساد نصيب و بهره موجودات خشكي و دريا نمي شود.
همين غفلت به شكل بدتر نسبت به انسان كامل و ولي الله و خليفه مطلق خدا در انسان ها وجود دارد. كساني كه حتي ايمان به خدا و رسول او دارند به علل مختلف در غفلت قرار مي گيرند و فراموشي نسبت به ولي الله و خليفه كامل ايشان را دربر مي گيرد.
اصولاً غفلت از امام حاضر و آيات بارز و آشكار الهي امري شدني است و اين مسأله نسبت به امام غايب و امور غيبي تشديد مي شود. از اين رو ايمان به غيب امري دشوارتر است و خداوند يكي از نخستين نشانه هاي ايمان و هدايت را ايمان به غيب دانسته است.
باور به غيب از آن جايي كه سخت تر است غفلت از آن آسان تر و راحت تراست، لذا خداوند بر ذكر الله تاكيد مي كند. علت اينكه از مردم و مومنان خواسته شده تا ذكرالله را شبانه روز و بامدادان و شامگاهان تكرار كنند اين است كه اين عمل موجب مي شود تا يادكرد خدا در دل هاي ايشان جاي گيرد و فراموشي عارض مردم نشود.
ضرورت ياد كرد امام زمان (عج)
يكي از امور غيبي، غيب خليفه الله كامل امام زمان (عج) است. از اين رو براي فراموش نشدن وي همواره بايد ذكر و ياد امام زمان (عج) را در دل و زبان جاري كرد وهر روز با او پيمان و عهد بست.
غفلت زدايي امري است كه خداوند با بيان ذكر الله و يادكرد امور غيبي بيان مي كند. از اين رو برماست كه همواره براي جلوگيري از غفلت و فراموشي از امام و خليفه خداوند، او را به ياد آوريم.
يكي از روش هايي كه موجب مي شود تا گرفتار غفلت نشويم و حضور دايم امام(عج) اين غيب بزرگ را در دل وجامعه داشته باشيم بزرگداشت اوست. برگزاري زمان ميلاد مسعود آن امام همام (عج) موجب مي شود تا جامعه به ياد او باشد و دل ها روانه كوي او گردد.
بنابراين بر همه كساني كه از منتظران واقعي آن حضرت (عج) هستند به عنوان وظيفه و ماموريت لازم است كه هم با پيمان هاي روزانه، از جان خويش غفلت زدايي كنند و هم با برپايي جشن هاي بزرگ و شكوهمند جامعه جهاني را از غفلت نسبت به امام زمان (عج) و خليفه كامل رهايي بخشند تا نسبت به اهداف آفرينش و وظيفه خطير خويش آگاهي يابند.
تاثيربرگزاري جشنهاي شكوهمند معنوي
برگزاري جشن هاي شكوهمند و جهاني و تاثيرگذار مي تواند همانند جشن هايي كه دركشورهاي غربي سنت و فكري را به ديگر جوامع منتقل مي سازد، فكر جهاني امام زمان (عج) و حكومت جهاني كردن آن را منتقل سازد.
بهره گيري از فرصت مناسب نيمه شعبان و رسانه اي و جهاني اين فكر مي تواند دل ها را به سوي اهداف الهي آفرينش جلب وجذب كند.
پرسش اين نوشتار اين است كه چرا ما از خود و جامعه جهاني با بهره گيري از فرصت نيمه شعبان و زادروز آن بزرگوار سود نمي جوييم و از راه رسانه هاي جهاني چون ماهواره ها و شبكه جهاني اينترنت اين جشن را جهاني نمي سازيم. آيا ما براي جهاني سازي حكومت مهدوي و بسترسازي آن حكومت برنامه اي نداريم؟
آيا پروژه جهاني سازي حكومت عدالت محور مهدوي (عج) درميان ما به عنوان اصل و هدف ونيز ماموريتي به عنوان ايمان به غيب مطرح نيست؟ اگر هست چه كاري كرده ايم و تا چه اندازه توانستيم از اين ظرفيت ها براي غفلت زدايي بهره بريم؟ ترديدي نيست كه با نكوداشت جهاني پرچمدار حكومت جهاني درمسير غفلت زدايي از خود و ديگران حركت كرده و به وظيفه امر به معروف خويش عمل خواهيم كرد زيرا دعوت به دولت عدالت محور مهدوي وحكومت جهاني وي چيزي جز دعوت به معروفي بزرگ نيست.
اگر اين كار را انجام دهيم و مردم جهان را با اين پرسش مواجه سازيم كه اين جشن ها براي چه كسي و به چه هدفي است؟ همين اندازه يك گام اساسي براي غفلت زدايي برداشته خواهد شد.
غفلت زدايي از شرافت نيمه شعبان
آن چه بيان شد درباره بزرگداشت و نكوداشت اين روز بزرگ و احياي ميلاد بزرگ منجي بشريت حضرت مهدي قائم آل محمد(ص)است، اما ناگفته نماند كه برپايي جشن ها بايد در راستاي غفلت زدايي كامل از جامعه در همه ابعاد آن باشد. به اين معنا كه اگر هدف از آفرينش حضرت مهدي(عج) دست يابي بشر به منجي و دولت عدالت محور باشد، بايد منتظران را در اين مسير قرارداد تا در رفتارهاي خويش، براساس عدالت و اعتدال رفتار كنند و با برپايي اعمال و مراسم خاص آييني كه در روايات و احاديث معتبر آمده است خود را براي انتظار واقعي آماده سازند.
بسياري از مردم در هنگام اوج شادماني ها و سرورها، در حالت عاطفي خاصي قرار مي گيرند كه موجب مي شود كه سرور باطني و مثبت ايشان به فرح تبديل شود كه بيانگر خروج از حالت اعتدال و عدالت است. كساني كه دچار «فرح» مي شوند، عواطف و احساساتشان برعقل و هوش ايشان غلبه مي كند و به جاي آن كه كاري مثبت انجام دهند اعمال منفي و زيانباري مرتكب مي شوند. از اين رو عامل غفلت زدايي، خود به مانع بيداري و هوشياري تبديل مي شود و سرور به شكل فرح و بطر ظاهر مي گردد و موجب غفلت بيشتر آنان و جامعه مي شود.
از اين رو در روايات و احاديث از مراسم و اعمالي سخن گفته شده كه توجه به ذكرالله را بيشتر مي سازد. دقت در مجموعه مراسم و اعمال روز نيمه شعبان، نشان مي دهد كه اين روز دست كمي از ماه رمضان و ضيافت الله ندارد. اگر ماه رمضان ماه خداست، ماه شعبان ماه رسول الله است و مردم ميهمان رسول الله(ص) هستند؛ زيرا در اين ماه است كه منجي و قائم بالسيف حضرت ختمي مرتبت(ص) متولد مي شود.
اين ماه براي همه شيعيان و مؤمنان و بلكه براي سالكان كوي دوست بسيار باارزش است. در روايت آمده كه يكي از شب هايي كه احتمال مي رود كه شب قدر باشد، شب نيمه شعبان است. در اين ماه كسي متولد شده كه خداوند به واسطه او وعده پيروزي به تمامي دوستان، پيامبران و برگزيدگانش داده است. خداوند در اين ماه وعده داده كه به وسيله او جهان را پر از عدل و داد مي كند درحالي پيش از وي از ظلم و جور پر شده بود.
درباره ارزش و اهميت و شرافت نيمه شعبان و اين ماه همين بس كه ماه رسول خدا(ص) است و حضرتش(ص) درباره اش فرمودند: «شعبان ماه من است، خداوند كسي را كه مرا در ماهم ياري كند، بيامرزد.»
اميرالمؤمنين(ع) درباره ارزش و شرافت اين ماه مي فرمايد: «از زماني كه نداي منادي رسول خدا را كه براي روزه اين ماه ندا مي كرد شنيدم، هيچگاه روزه اين ماه را از دست نداده و در تمام عمرم آن را از دست نخواهم داد؛ اگر خدا بخواهد.»
روايت شده كه حضرت امير(ع) در شب هاي بيست وسوم ماه رمضان، شب فطر و شب نيمه شعبان نمي خوابيدند و به احياء و شب زنده داري در آن مشغول مي شدند. (بحارالانوار، ج 97، ص 88).
اهميت مناجات شعبانيه
يكي از وسايل غفلت زدايي از اين ماه و شب ها و روزهاي باارزش آن تأكيد بر مناجات شعبانيه است. مناجات شعبانيه كه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده، مناجات معروفي است و اهلش به خاطر آن با ماه شعبان مأنوس شده و به همين جهت منتظر و مشتاق اين ماه هستند. منتظر واقعي مي بايست آن را بزرگ دارد و به آن تمسك جويد تا در مسير كمالي كه صاحب الزمان(عج) بيان كرده قرار گيرد و پيروي خويش را به آن اثبات كند.
به هر حال شخص سالك بايد با تأكيد و توجه به اعمال و مناسك وارد شده در اين شب ها و روزها به ويژه نيمه شعبان و احياء و شب زنده داري در آن، خود و جامعه را از غفلت از هدف اصلي رهايي بخشد و دل خود را واقعا به سوي كوي دوست روانه سازد.

 



بهتر از كيميا

تعقيب نماز از حاج حسنعلي نخودكي
ازحضرت آيت الله آقا موسي شبيري زنجاني نقل شده است كه: در سفري كه امام خميني(ره) و پدرم براي زيارت به مشهد مقدس رفته بودند امام درصحن حرم امام رضا (ع) با سالك الي الله حاج حسنعلي نخودكي مواجه مي شوند. امام امت (ره) كه در آن زمان شايد درحدود سي الي چهل سال بيشتر نداشت وقت را غنيمت مي شمارد و به ايشان مي گويد با شما سخني دارم.حاج حسنعلي نخودكي مي گويد: من درحال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملي (ره) بمانيد من خودم پيش شما مي آيم. بعد از مدتي حاج حسنعلي مي آيد و مي گويد چه كار داريد؟
امام (ره) خطاب به ايشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (ع) كرد و گفت: تو را به اين امام رضا، اگر (علم) كيمياداري به ما هم بده؟
حاج حسنعلي نخودكي انكار به داشتن علم (كيميا) نكرد بلكه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «كيميا» به شما بدهيم و شما تمام كوه و در و دشت را طلا كرديد آيا قول مي دهيد كه به جا استفاده كنيد و آن را حفظ كنيد و درهر جائي به كار نبريد؟
امام خميني (ره) كه از همان ايام جواني صداقت از وجودشان مي باريد، سر به زير انداختند و با تفكري به ايشان گفتند: نه نمي توانم چنين قولي به شما بدهم.
حاج حسنعلي نخودكي كه اين را از امام (ره) شنيد روبه ايشان كرد وفرمود: حالا كه نمي توانيد «كيميا» را حفظ كنيد من بهتر از كيميا را به شما ياد مي دهم و آن اين كه:
بعد از نمازهاي واجب يك بار آيه الكرسي را تا «هوالعلي العظيم» مي خواني.
و بعد تسبيحات فاطمه زهرا(س) را مي گويي.
وبعد سه بار سوره توحيد «قل هوالله احد» را مي خواني.
و بعد سه بار صلوات مي گويي:اللهم صل علي محمد و آل محمد
و بعد سه بار آيه مباركه: و من يتق الله يجعل له مخرجا. و يرزقه من حيث لايحتسب و من يتوكل علي الله فهو حسبه ان الله، بالغ امره قد جعل الله لكل شيء قدراً؛ (طلاق/2 و 3) (هركس تقواي الهي پيشه كند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم مي كند و او را از جائي كه گمان ندارد روزي مي دهد، و هركس برخداوند توكل كند كفايت امرش را مي كند، خداوند فرمان خود را به انجام مي رساند، و خدا براي هرچيزي اندازه اي قرار داده است.) را مي خواني كه اين از كيميا برايت بهتر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: مجله بشارت، ش 58، صادق زيني لشكاجاني.

 



بررسي جايگاه قرض الحسنه در آموزه هاي ديني عبادتي بالاتر از انفاق

محمد باقرپور منصوري
احسان و نيكوكاري يكي از خصلت ها و منش هاي كمالي انسان است. مي توان جلوه هاي بسياري از زيبايي اين كار نيك و پسنديده را در كارهاي بسياري جست كه گذشت از خطا و گناه ديگران يكي از آن هاست. جلوه ديگر آن اطعام ديگران به خوراكي از سر اخلاص و خلوص است و نماد ديگرش رامي توان در وام و قرض الحسنه اي جست كه به نيازمندي پرداخت مي شود تا به كارهايش سر و سامان دهد و خود را از مشكلي برهاند.
در احاديث آمده كه بخشش را اگر ده پاداش نيك باشد براي وام نيك (قرض الحسنه) هيجده پاداش در نظر گرفته شده است، با آن كه در بخشش، مال از كف مي رود و بازنمي گردد ولي در قرض، اصل مال باز مي گردد و اگر وام گيرنده اهل كرم باشد، كريمانه مبلغي به اختيار بر آن اصل مي نهد تا از زير دين وام دهنده خود را بيرون آورد. سبب اين پاداش مضاعف وام را مي توان در پاسخ به نيازي دانست كه وام گيرنده را وادار ساخته تا وام گيرد و با تلاش و كوشش، هم نياز خود را برطرف ساخته و هم اصل وام را با سودي اختياري، بازگرداند. اين جاست كه هدف از قرض الحسنه به درستي شناخته مي شود؛ زيرا در وام، گردش درست سرمايه و چرخ هاي توليد واشتغال به حركت درمي آيد درحالي كه در بخشش هايي چون انفاق و هبه و مانند آن چنين گردش اقتصادي سالم ديده نمي شود.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا برپايه آموزه هاي قرآني، ضمن بررسي نقش و كاركرد وام هاي نيك و قرض الحسنه در زندگي انسان، گردش سالم اقتصادي را در اين نوع وام تبيين و تحليل نمايد. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.
گردش سالم اقتصادي در نظام قرض الحسنه
يكي از نظام هاي اقتصاد اسلامي، قرض الحسنه است. قرض در لغت به معناي بخشش قسمتي از مال به قصد بازپس گيري است. (الصحاح، ج 3، ص 1102 و تاج العروس، ج 10، ص 137) در اصطلاح فقهي، قرض تمليك مال به ديگري با ضمانت است به اين كه برعهده او بازگرداندن عين يا مثل و يا بها و قيمت مال باشد. (تحريرالوسيله،امام خميني، ج1، ص599)
در ادبيات فارسي از قرض به عنوان وام تعبير مي شود. در اين جا واژه با توجه به گيرنده مال به كار رفته است؛ زيرا وام، مالي است كه شخص از ديگري مي گيرد لذا ناظر به گيرنده وام مي باشد نه دهنده آن، درحالي كه در اصطلاح عربي واژه ناظر به دهنده مال است.
از ديدگاه برخي از دانشمندان و مفسران چون شيخ طوسي و شيخ طبرسي، قرض الحسنه به معناي بخشش و انفاق است. (التبيان، ج 9، ص529 و نيز مجمع البيان، ج1 و 2، ص 607 و نيز ج 9 و 10، ص 358)
محقق اردبيلي قرض الحسنه را به قرض دادن به انسان هاي محتاج به صورت حقيقي معنا مي كند. (زبده البيان في براهين احكام القرآن، ص 572) كه اصطلاح فقهي آن نيز مي باشد. براين اساس، تفاوتي ميان دو مفهوم اصطلاح قرآني و فقهي نخواهد بود. اما بنابر تفسير شيخين طوسي و طبرسي، تفاوت معنايي و مفهومي ميان دو اصطلاح وجود دارد.
با اين همه مقصود ما از قرض الحسنه همين معناي فقهي آن است و مراد همان مالي است كه شخصي به ديگري مي دهد و از وي مي خواهد تا عين و مثل و قيمت آن را برگرداند. براين اساس با انفاق، هبه، صدقه، هديه و مانند آن فرق مي كند. از اين رو قرض به عنوان يكي از ديون شخص تلقي مي شود و بايد همانند ساير ديون مالي پرداخت شود و درصورت مرگ بر ورثه است تا پيش از تقسيم اموال ميان خود، وام شخص را به عنوان يكي از ديون پرداخت كنند. (تحرير الوسيله، ج1، ص 595)
كاربرد اصطلاح قرض الحسنه در فقه اسلامي و آموزه هاي وحياني، براي جداسازي اين نوع قرض از قرض هاي ربوي است، زيرا در قرض الحسنه (قرض مجاز) برخلاف قرض ربوي، (قرض غيرمجاز) تنها اصل مال، يا مثل و يا بهاي آن بازگردانده مي شود. اما در قرض ربوي شخص قرض دهنده هنگام قرض، مبلغ مشخصي را به عنوان سود درنظر مي گيرد و از قرض گيرنده مي خواهد تا افزون بر اصل مال، مثل يا بهاي آن، مبلغ معين سود را نيز بازگرداند.
البته در قرض الحسنه مستحب است شخص هنگام بازگرداندن قرض خويش مبلغي را هم به اختيار و به دلخواه خود بپردازد، ولي هرگز اين مبلغ از آغاز مشخص نمي شود و همچنين امري اختياري و ضمن شروط عقد قرض نيست.
هدف از قرض الحسنه آن است كه ارتباط اجتماعي ميان امت، تحكيم و استوار شود و همگان از منابع اقتصادي و ثروت جامعه سود برند و ثروت تنها دردست يك طبقه خاص اجتماعي باقي نماند و دست به دست بگردد. قرض الحسنه موجب مي شود تا شخص وام گيرنده، آن را به درستي به كار گيرد و با استفاده از آن در توليد، چرخ هاي اقتصادي خانواده و جامعه را به حركت درآورد؛ زيرا لازم است تا پس از مدتي اصل وام را بازگرداند و اين جز به كار و توليد، شدني و ممكن نيست. اين گونه است كه قرض الحسنه به عنوان عاملي در راستاي گردش سرمايه و توليد درمي آيد و زمينه شكوفايي اقتصادي ورشد آن در جامعه را فراهم مي آورد.
اين درحالي است كه در بخشش هايي چون انفاق، صدقه، هبه و هديه، اصل مال هزينه مي شود و هيچ انگيزه اي براي توليد وجود ندارد؛ زيرا شخص گيرنده، درصدد آن نيست تا مال را بازگرداند. اما در وام همواره بازگشت اصل مال، مثل و بهاي آن دغدغه اصلي وام گيرنده است و بيهوده و مسرفانه مال را هزينه نمي كند و در بهره مندي آن دقت مي كند.
قرض الحسنه به سبب كاركردها و نقش مهم آن در حوزه ارتباطات اجتماعي و همبستگي و همدلي ملي امت اسلام، تأثيرات شگرفي در حوزه عمل اقتصادي و شكوفايي به جا مي گذارد؛ زيرا بسياري از مردم از توانايي ها و استعدادهايي برخوردارند كه بودجه كافي مي تواند زمينه بروز و ظهور آن استعدادها را فراهم آورد. نخبگان بسياري به سبب ناتواني مالي نمي توانند اختراعات و ابتكارات خويش را به منصه ظهور برسانند. قرض الحسنه فرصتي را براي آنان فراهم مي آورد تا بتوانند آن چه را به شكل قوه و ا ستعداد در درون دارند به فعليت آورند. از اين رو خداوند بر اهميت قرض الحسنه تأكيد مي كند و مردم را با دادن وعده پاداش مضاعف، به قرض الحسنه دعوت مي نمايد. (بقره، آيه 245)
اين كه خداوند در كنار فرمان به نماز و زكات به قرض الحسنه دعوت مي كند نمودي از اهميت و ارزش اين عمل نيك در پيشگاه الهي است. (مزمل، آيه20) اين عمل چنان از اهميت و ارزش در نزد خدا برخوردار است كه پرداخت قرض الحسنه را موجب جلب سپاس خداوندي برمي شمارد. (تغابن، آيه17)
قرض الحسنه، عبادتي خالصانه
قرض الحسنه، وام نيكي در كارنامه نيكوكاران و اهل احسان است. اين عمل هنگامي ارزش بسيار پيدا مي كند كه به قصد قربت باشد. به اين معنا كه قرض الحسنه هرچند به خودي خود عمل صالح وخوب است كه پاداشي بزرگ براي آن درنظر گرفته شده ولي اگر اين عمل با خلوص نيت همراه باشد و انسان در انجام آن جز خداوند كسي را درنظر نگيرد و تنها براي خشنودي و رضاي الهي انجام دهد به عنوان عبادتي خالص تلقي مي شود و ارزشي مضاعف و دوچندان مي يابد. از اين رو خداوند در آياتي چون 245 سوره بقره و 12 سوره مائده و 11 سوره حديد و 20 سوره مزمل، اخلاص در عمل را از شرايط مطلوبيت در قرض الحسنه برمي شمارد، زيرا اين گونه است كه عملي نيك و صالح، عملي عبادي مي شود و آثاري افزون تر بر آن كه عملي نيك و صالح است بر آن بار مي گردد.
پاداش عمل خالصانه عبادي در تفسير وحياني آنچنان زياد و بزرگ است كه نمي توان به سادگي آن را بيان كرد و از آن سخني به ميان آورد. از اين رو خداوند در آياتي چون 245 سوره بقره پاداش هاي قرض الحسنه را نامحدود و غيرقابل شمارش مي داند و در آيات 11 و 18 سوره حديد از آن به پاداش هاي عظيم و كريمانه ياد مي كند.
قرض الحسنه افزون بر اين كه موجب تكفير و ناديده گرفتن گناهان و سيئات مي شود (مائده آيه 12) موجبات دستيابي انسان به فوز عظيم و كاميابي در بهشت جاودان (همان و نيز حديد، آيات 11 و 12) مي شود و زمينه بسياري از خيرها و جلب محبت الهي و مانند آن را نيز فراهم مي آورد.
در مقابل ترك قرض الحسنه، موجب ابتلاي آدمي به سنگدلي شده و لعنت الهي را براي تارك آن به ارمغان مي آورد؛ زيرا ترك قرض الحسنه و نيكوكاري، انسان را در مسيري قرار مي دهد كه از اعتدال و حق خارج مي كند و به سوي شقاوت و بدبختي مي كشاند؛ چنان كه بني اسراييل اين گونه گرفتار شدند و خداوند در آيات 11 تا 13 سوره مائده از آن گزارش داده است.
قرض الحسنه از اموري است كه خداوند بر انجام آن بني اسراييل پيمان گرفته بود تا اين گونه جايگاه و ارزش آن را درنظام زندگي بشر گوشزد كند. (مائده، آيه12) از اين رو، ترك آن مي تواند براي امت اسلام نيز به معناي ترك پيمان الهي باشد؛ زيرا تاكيد بر امري ولو در گزارش از اقوام ديگر به معناي استحباب و ارزش آن از نظر خداوندي است.
احكام قرض الحسنه
قرض الحسنه به عنوان يك قرارداد اجتماعي بايد به گونه اي انجام گيرد كه همه شرايط و مقررات آن تحقق يابد. از جمله مهمترين امر در هر قراردادي كتابت آن است؛ زيرا هر قراردادي كه ميان دو نفر يا دو گروه بسته مي شود براي جلوگيري از هرگونه اختلاف در شرايط قرارداد، بهتر آن است كه مكتوب شود تا قابليت استناد يابد.
از اين رو خداوند در آيه 282 سوره بقره كه بزرگترين آيه قرآن و به اندازه يك صفحه كامل از آن مي باشد، خواهان كتابت همه ديون ازجمله دين قرض الحسنه شده و تنظيم سند براي قرض و بدهكاري مدت دار را خواستار شده است. (مجمع البيان، شيخ طبرسي، ج1 و 2، ص681)
در املاء و كتابت قرض بايد رعايت تقواي الهي شود و بي كم و زيادي در تنظيم اسناد و كتابت آن رفتار شود. به اين معنا كه واجب است در املا و كتابت قرض همه آن چه لازم است مراعات شود و بدون كم و كاستي و يا زيادي، املاء كننده مطلب را بيان كند و نويسنده بنگارد.
در كتابت قرض و هر قراردادي شرط آن است كه شخص عادلي را انتخاب كرد تا براساس تقوا و عدالت الهي هر آن چه املا مي شود كتابت نمايد و بيرون از آن، چيزي به قرارداد نيفزايد. (بقره، آيه 282)
همچنين دستور الهي است كه دو مرد مسلمان و درصورت فقدان آنان يك مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظيم اسناد قرض حضور داشته باشند. (همان) از اين آيه فهميده مي شود كه نمي توان در شهود تنها از زنان بهره برد به اين معنا كه چهار زن در اين امر كفايت نمي كند بلكه لازم است كه حتماً يكي از گواهان مرد باشد. اين كه دو زن به جاي يك مرد در گواهي قرض جايگزين شده، از آن روست كه درصورت فراموشي و لغزش آن زن، ديگري وي را ياد آورد و تذكر دهد (همان)؛ زيرا احتمال فراموشي و لغزش در گواهي زنان بيشتر است تا در گواهي مردان.
از ديگر شروطي كه قرآن براي گواهان و شهود بيان كرده، بلوغ است؛ زيرا واژه رجل، ظهور در فرد بالغ دارد و به غير بالغ واژه رجل و مرد اطلاق نمي شود. همچنين در اين آيه عدالت به عنوان يكي از شرايط گواهان بر قرض الحسنه مورد تأكيد و توجه قرار گرفته است؛ زيرا بي تقوا و عدالت و بلوغ، احتمال گواهي خلاف در شهادت مي رود. بنابراين بايد كساني را براي اين امر برگزيد كه تقواي الهي در كنار عدالت، آنان را از لغزش و خيانت بازدارد و بلوغ موجب مي شود تا به عنوان يك مكلف، نسبت به گواهي و بازتاب و آثار و پيامدهاي آن آگاه باشد و درصد خطا و اشتباه كاهش يابد.
از ديگر احكام قرض الحسنه كه در آيه 280 سوره بقره بيان شده آن است كه به قرض گيرنده و بدهكار تنگدست مهلت داده شود. به اين معنا كه اگر توانست در شرايطي قرار گيرد كه قرض خود را پرداخت نمايد براساس آن عمل شود و اگر نتوانست مستحب است تا درصورت ناتواني وعدم تمكن مالي، از قرض يا بخشي از آن گذشت شود. (بقره آيه 280)
به هرحال از احكامي كه قرآن براي قرض الحسنه برشمرده مي توان اين معنا را دانست كه قرض الحسنه هرچند عملي اختياري و براي رضا وخشنودي الهي انجام مي گيرد ولي بهتر است كه اين عمل خيرخواهانه ثبت و ضبط شود تا موجبات اختلاف و كدورتي نگردد؛ زيرا هدف از استحباب عملي چون قرض الحسنه تحكيم روابط اجتماعي ميان افراد جامعه قرآني و امت اسلام است و بايد به گونه اي عمل كرد كه راه هرگونه اختلاف و تفرقه بسته شود.
دلسردكردن قرض دهندگان
بسياري از مردم، كارهاي نيكي را انجام مي دهند ولي به سبب برخي از رفتارهاي دانسته يا ندانسته، آن را تباه مي سازند كه ازجمله آن منت گذاري و يا عدم وفاي به قول و قرارهاست. به اين معنا كه قرض دهنده با به زبان آوردن عمل نيك خود و بزرگنمايي اين كار، ارزش و پاداش عمل خود را ضايع مي كند و يا قرض گيرنده هنگام سررسيد وام تعلل مي ورزد و اقدام به پرداخت وام نمي كند و يا اين كه به اكراه، قرض خويش را بازمي گرداند و اين گونه است كه شرايط براي انجام اعمال خير و نيكوكارانه نسبت به ديگران سد مي شود؛ زيرا تخلف برخي از وام گيرندگان و يا فرار از پرداخت آن در سررسيد موجب مي شود تا نيكوكاران كمتر به اين امر متمايل شوند. از سويي به سبب تفاوت ارزشي پولي كه قرض گرفته مي شود در هنگام پرداخت نيز مي تواند انگيزه هاي پرداخت قرض به ديگران را كاهش دهد. از اين رو قرآن و روايات اسلامي بر استحباب مبلغي بيشتر در هنگام پرداخت قرض تأكيد دارند، تا دست كم جبران كاهش ارزشي مال شود.
در گذشته اين گونه بود كه با مرگ سلطان و حاكمي ارزش سكه مضروب كاهش مي يافت و بازگرداندن همان سكه مضروب درحقيقت به معناي ضرر و زيان ارزشي سكه به قرض دهنده بود. از اين رو در برخي از روايات بر پرداخت سكه مضروب حاكم كنوني تأكيد شده تا اين گونه از ضرر و زيان نسبت به قرض دهنده كاسته شود. باشد با رعايت اين جزئيات، زمينه افزايش قرض دهندگان را فراهم آوريم و با عدم تعلل و كوتاهي افراد بيشتري را از خدمات اين گونه وام ها بهره مند سازيم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14